اثبات افضلیت اهل بیت در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ادله افضلیت اهل بیت (ع)

دلیل عقلی

درباره برتری یا عدم برتری امام در مقایسه با افراد دیگر از نظر کمالات انسانی سه فرض قابل تصویر است:

  1. امام در کمالات انسانی بر دیگران برتر است؛
  2. امام در کمالات انسانی از دیگران (همه یا برخی از آنان) در مرتبه پایین‌تری قرار دارد؛
  3. امام در کمالات انسانی با دیگران (همه یا برخی از آنان) برابر است.

فرض دوم و سوم از نظر عقل باطل است، زیرا لازمه فرض دوم این است که مفضول بر افضل مقدم باشد، و تقدیم مفضول بر افضل از نظر عقل قبیح است. بنابراین چون فعل قبیح از خداوند سر نمی‌زند، این فرض، باطل است و در این جهت میان دو نظریه انتصاب و انتخاب در تعیین امام، تفاوتی وجود ندارد، زیرا بر اساس هر دو دیدگاه، تعیین امام به خداوند انتساب دارد؛ بر اساس دیدگاه انتصاب، بدون واسطه و بر اساس دیدگاه انتخاب، با واسطه. چون براساس طرافداران دیدگاه انتخاب، خداوند از تعیین امام به‌دست مکلفان، رضایت دارد؛ یعنی آنان رأی مردم را منشأ مشروعیت نمی‌دانند، بلکه آن را طریق و کاشف از منشأ مشروعیت (اراده خداوند) می‌دانند[۱]. فرض سوم از آن جهت باطل است که مستلزم ترجیح بلامرجح است و ترجیح بلامرجح از نظر عقل قبیح و بلکه محال است. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره گفته است: و قبح تقدیم المفضول معلوم و لا ترجیح فی المساوی[۲]؛ ناروایی مقدم داشتن مفضول بر افضل معلوم است، و در فرض تساوی امام با دیگران، وجهی برای ترجیح امام بر دیگران وجود ندارد. با نادرستی فرض دوم و سوم، فرض اول متعیّن خواهد بود. بنابراین، امام باید بر دیگران برتر باشد[۳].

برخی اشکال کرده‌اند که افضلیت شرط عقلی نیست چون شرط عقلی آن است که امامت بر آن استوار است مانند عالم بودن به احکام شریعت و آیین رهبری، هرگاه شرطی از این گونه نباشد باید از طریق نقلی اثبات شود[۴]. این ایراد وارد نیست چون عقل همچنان که تکلیف مالایطاق را قبیح می‌شمارد، مقدم داشتن مفضول بر افضل را نیز ناروا می‌داند.

اشکال دیگری که بر استدلال شده این است که قبح عقلی مستلزم قبح شرعی نیست، یعنی اگر مقصود از قبح تقدیم مفضول بر افضل این است که ارتکاب آن سبب استحقاق مذمت و کیفر نزد خداوند می‌شود، قبح به این معنا ثابت نیست و اگر مقصود این است که این کار با روش عقلا هماهنگی ندارد، این معنا مدعای شما را اثبات نمی‌کند، زیرا مسئله امامت از مسایل دینی است نه یک امر عادی و عقلانی صرف[۵]

این ایراد نیز بی‌اساس است، چرا که اگر عقلای بشر در همه جا به قبح چیزی حکم بکنند، معلوم می‌شود چنین حکمی‌ در عقل و فطرت بشر ریشه دارد و از آداب و رسوم قومی‌ و اجتماعی سرچشمه نمی‌گیرد. از سوی دیگر، حکم عقل به قبح یک فعل به این معناست که فاعل آن مستحق مذمت و مجازاتی متناسب با فعل ناروای خود است و ماهیت عقاب اخروی نیز غیر از این نیست[۶].[۷]

دلیل نقلی

قرآن

١. خداوند متعال در آیه ۳۵ سوره یونس می‌فرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۸]. آیه دلالت می‌کند بر اینکه آن کس که مردم را به حق راهنمایی می‌کند، باید متابعت شود. از این آیه چند نکته به دست می‌آید:

    1. در نزد خداوند هیچ‌گاه هادی و ضالّ یکسان نیستند.
    2. هیچ‌گاه افضل، فروتر از مفضول نخواهد بود؛ زیرا ترجیح مفضول، قبح عقلی دارد.
    3. در مقام پیروی و عمل، باید هادی بر کسی که به هدایت نیازمند است مقدّم شود: ﴿أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ... از سویی مساوی نبودن، عالم و جاهل بدیهی است.
    4. استفهام در آیه، انکاری است، گویا مردم در برخی موارد مفضول را بر افضل، مقدّم کرده‌اند و خداوند آنها را توبیخ می‌کند که چرا شما چنین کردید؟ ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ. بر پایه آنچه گفته شد به این نتیجه می‌رسیم که امام، از آن رو که هادی مردم است، از دیگران برتر و در پیروی کردن از دیگران، سزاوارتر است[۹].

پاسخ به برخی شبهات درباره آیه الف) برخی[۱۰] در دلالت آیه بر افضلیت ایراد کرده و گفته‌اند: مفاد آیه این است که هدایتگر و گمراه کننده و هدایت یافته و گمراه یک سان نیستند و این امری است مسلم[۱۱].

این ایراد با ظاهر آیه هماهنگ نیست، زیرا آیه کریمه دو مورد را با یکدیگر مقایسه می‌کند: اوّل کسی که از هدایت افاضی برخوردار بوده و دیگران را به حق دعوت می‌کند، دوم: کسی که از چنین هدایتی برخوردار نیست و باید از دیگران هدایت جویی کند. آیه کریمه به صراحت بیان می‌کند دو مورد یاد شده با هم مساوی نیستند بلکه پیروی از مورد اوّل بر دومی‌ مقدم است.

ب) ممکن است گفته شود: این آیه بر دیدگاه شیعه ـ که افضلیت امام را شرط لازم امام می‌داند ـ دلالت نمی‌کند، بلکه بر دیدگاه کسانی دلالت دارد که افضلیت را شرط کمال در امام می‌دانند، نه شرط لازم[۱۲]، زیرا مفاد واژه ﴿أَحَقُّ این است که گزینه اول بر گزینه دوم برتری دارد، نه اینکه گزینه اول متعین و لازم است.

پاسخ: در این آیه قرینه روشنی وجود دارد که مقصود از ﴿أَحَقُّ آن نیست که هر دو گزینه، خوب و پذیرفته است، ولی گزینه اول برتری دارد، بلکه مقصود این است که فقط گزینه اول درست است و گزینه دوم پذیرفته نیست، زیرا در آغاز آیه، پرستش خدای یکتا با پرستش بت‌ها و معبودهای دروغین مقایسه شده است: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ[۱۳]. روشن است که بت‌ها و معبودان دروغین هیچ‌گونه هدایت‌گری به حق نداشته و پرستش آنها باطل است و تنها باید خدای یکتا را پرستش کرد. بنابراین، در ادامه آیه که فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ، مقصود این است، تنها باید از کسی پیروی کرد که هدایت‌گر به حق است و احتمال خطا و انحراف در او وجود ندارد. شاید وجه اینکه خداوند متعال در اینجا از واژه ﴿أَحَقُّ استفاده کرده آن بوده است که مشرکان را به تفکر وادارد و عقل و فطرت آنان را بیدار سازد و تعصب‌های جاهلی مانع اندیشیدن آنان نشود[۱۴].[۱۵].

ج) سعدالدین تفتازانی دلالت آیه یاد شده بر افضلیت پیشوای الهی بر افراد دیگر را پذیرفته است، ولی آن را ویژه نبوت دانسته و در بیان تفاوت نبوت وامامت یادآور شده است، غرض از امامت این است که به آنچه صلاح جامعه اسلامی در حوزه دین و فرمانروایی است قیام کند و در این باره چه بسا مفضول ویژگی‌هایی دارد که فاضل ندارد ولی پیامبر از جانب خداوند و برای رساندن وحی الهی به بشر برگزیده می‌شود چنین انسانی قطعاً بر دیگران برتری دارد[۱۶].

نادرستی سخن سعدالدین تفتازانی با توجه به دلیل عقلی افضلیت و بررسی اشکالات آن روشن می‌شود چون اشکال وی ناشی از نسبی انگاری افضلیت در امامت است و چنین تصویری از افضلیت در باب امامت نادرست است چرا که مقصود از افضلیت، برتری در صفات کمال انسانی است که در امامت و رهبری امت اسلامی نقش تعیین کننده ای دارد و از آنجا که گستره امامت مصالح دینی و دنیوی جامعه اسلامی را شامل می‌شود صلاحیت‌های امامت نیز هر دو حوزه را دربرمی‌گیرد[۱۷].[۱۸]

٢. در آیه ۹ سوره زمر می‌خوانیم: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱۹]. چگونه ممکن است عالم‌تر و زاهدتر و از حیث نسب شریف‌تر، پیرو کسی گردد که فروتر است؟[۲۰]

٣. خداوند متعال برای اینکه انسان‌ها به زحمت و سختی نیفتند و راه سعات را به راحتی و سلامت طی کنند، آنها را به پیروی از معصومین (ع) امر فرموده است و نیز از اینکه به جای معصومین که تنها رهبران متخصص در امر هدایت تا بی‌نهایت هستند، کسان دیگری را که هیچ گونه تخصص و تسلطی نسبت به راه بسیار با عظمت انسانیت ندارند انتخاب کنند برحذر داشته است: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۱]. "این عبارت "از خدا بترسید" قبل از دستور به همراهی با راستگویان از معنای خاصی برخوردار است این عبارت تهدیدی از خداوند است در مورد اینکه اگر مردم از همراهی و سپردن خود به امامان حق و الهی سرباز زنند، از سیر حقیقی سعادت، منحرف و به فساد و تباهی کشیده شده و در نهایت به عذاب دچار می‌شوند، عذابی که خود برای خود فراهم کرده‌اند یعنی عذاب نرسیدن به کمالات لایق وجودی[۲۲].

٤. در قرآن کریم، تسلیم از ویژگی‌های مؤمنین است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۳]. تسلیم محض بودن در برابر رسول خدا و امامان معصوم. تسلیم محض در برابر حکم آنان از مصادیق روشن تقدیم اهل بیت (ع) در امور زندگی است، یعنی اگر آنها علیه ما حکم فرمودند حتی اگر به ضرر ما باشد آن را حکم خدا دانسته و بپذیریم و مخالفت نکنیم[۲۴].

٥. آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۵] بر پایه آیه، امام از نبی افضل و نبی از دیگر مردم و در نتیجه، امام از همه مردم افضل است[۲۶]. آیات و روایات متعددی که در شأن و جایگاه امیرمؤمنان و اهل بیت عصمت و طهارت وارد شده، افضلیت آنها از صحابه و دیگران را روشن می‌کند، آیه مباهله، تطهیر، مودت، لیلة المبیت، حدیث طیر، مؤاخاه، منزلت و ثقلین از جمله این دلایل، به شمار می‌آید[۲۷].

روایات

با مراجعه به روایات فریقین پی می‌بریم تأکید فراوانی بر موضوع امامت شخص افضل شده است:

  1. پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: "ای مردم من جلوتر از شما می‌روم و شما در کنار حوض کوثر بر من وارد می‌شوید... آگاه باشید من از شما درباره ثقلین خواهم پرسید، پس بنگرید که پس از من با آن دو چه می‌کنید... و من این امر را از پروردگارم خواستم و او خواهش مرا برآورد، پس، از آنان پیشی نگیرید که دچار تفرقه و پراکندگی می‌شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می‌شوید و به آنان چیز یاد ندهید زیرا که ایشان از شما داناترند"[۲۸].
  2. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند: "مردم، به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام برمی‌دارند بروید، قدم جای قدمشان بگذارید، آنها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمی‌برند و به پستی و هلاکت باز نمی‌گردانند، اگر سکوت کردند سکوت کنید و اگر قیام کردند قیام کنید، از آنها پیشی نگیرید که گمراه می‌شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می‌شوید"[۲۹]. از این عبارات مشخص می‌شود ما باید در برابر معصوم تسلیم باشیم و ایشان را در همۀ ابعاد زندگی مقدم بکنیم زیرا "شتابزده‌ها نابود و تباه می‌شوند و فقط تسلیمشده‌گان نجات می‌یابند"[۳۰].
  3. امام صادق (ع) کسانی را که اهل بیت را بر خود مقدم بدارند آنان را جزء اهل بیت (ع) می‌داند: "هرکس ولایت آل محمد را بپذیرد و آنان را به سبب خویشاوندیشان با رسول خدا بر همه مردم مقدم دارد چنین کسی از آل محمد است چون ولایت آل محمد را دارد نه به خاطر اینکه او از اعیان آنها محسوب گردد بلکه به جهت دوستی با آنها و متابعت از اقوال و افعال آنان از آل محمد به حساب می‌آید"[۳۱]. اگر انسانی آن شناخت را نسبت به اهل بیت پیدا کرد که باید آنها را در همه امور و در همه ابعاد زندگی وارد کند، چنین کسی موفق می‌شود به درجات بالای قرب الهی و نزدیک مقام ایشان برسد و این تعبیرات بلند، نشان از این دارد که رسیدن به مقام و جایگاه اهل بیت به صورت مقید و نسبی امکان‌پذیر است و این در صورتی است که ایشان را در همه زمینه‌ها الگو قرار دهیم.
  4. امام رضا (ع) می‌فرمایند: "... امام از گناهان پاک و از عیب‌ها برکنار است، به دانش مخصوص و به خویشتن‌داری نشانه‌دار است، موجب نظام دین و عزت مسلمین و خشم منافقین و هلاک کافرین است، امام یگانه زمان خود است، کسی به هم‌طرازی او نرسد، دانشمندی با او برابر نباشد، جایگزین ندارد، مانند و نظیر ندارد، به تمام فضیلت مخصوص است بی‌آنکه خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد، بلکه امتیازی است که خدا به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است..."[۳۲].

نتیجه آنکه مقدم کردن اهل بیت در تمام رفتارها و گفتارها نفعش به خود انسان برمی‌گردد، چه در امور مادی و معنوی چه در امور اجتماعی و سیاسی[۳۳].

پاسخ به اشکالات افضلیت

برخی که به بر‌تر بودن امام از دیگران باور ندارند و این حکم برهانی، وجدانی و قرآنی را نادیده گرفته‌اند اشکالاتی بر برتری امام، مطرح کرده‌اند:

  1. اشکال نخست: لازم نیست امام در همه چیز از دیگران افضل باشد، جایی که انتخاب افضل، موجب فتنه و درگیری شود چنین گزینشی، قبیح است و عقل می‌گوید مفضول را مقدّم کن تا فتنه نشود[۳۴]. در پاسخ گفته شده است: حقّ، هیچ‌گاه از خواسته‌های نفسانی مردم پیروی نمی‌کند، اگر افضل، معیّن و مشخص شد، باید مقدّم شود و مردم موظف‌اند از وی پیروی کنند.
  2. اشکال دوم: تعیین افضل و تشخیص وی برای ما آسان نیست، چرا که افضلیت از صفات درونی است، از این رو، تقدیم افضل، تکلیف بیرون از توان است. در پاسخ می‌گوییم: تعیین امام به دستِ خداست، نه مردم، تا تکلیف بیرون از توان باشد[۳۵].

پانویس

  1. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.
  2. کشف المراد، ص۴۹۵.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱ و مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۹۳-۹۴؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۷۸.
  4. مغنی، الامامه، ج۱، ص ۲۱۶.
  5. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶.
  6. گوهرمراد، ص ۳۴۳ـ ۳۴۵.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۶.
  8. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  9. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۹۴-۹۵؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۷۸- ۱۸۰.
  10. فضل بن روزبهان اشعری
  11. دلائل الصدق، ج۲، ص ۲۸ و ربطی به موضوع بحث ندارد.
  12. عده‌ای از متکلمان معتزلی، طرفدار این دیدگاه‌اند.
  13. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق” رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق” رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.
  14. والتعبیر فی الترجیح فی قوله: ﴿أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ بأفعل التفضیل الدال علی مطلق الرجحان دون التعین و الانحصار، مع ان اتباعه تعالی حق لاغیر، و اتباعهم لانصیب له من الحق، انما هو بالنظر الی مقام الترجیح و لیسهل بذلک قبولهم للقول من غیر اثارة لعصبیتهم و تهییج لجهالهتم؛ المیزان فی التفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۷.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱ و مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص ۱۳۷-۱۴۲.
  16. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶ـ ۲۴۷.
  17. دلائل الصدق، ج ۴، ص ۲۳۷.
  18. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲.
  19. «آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  20. علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸.
  21. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  22. محمد شجاعی، آشتی با امام زمان (ع)، ص۲۷.
  23. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  24. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۷۸- ۱۸۰.
  25. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  26. تفسیر المیزان، ذیل آیه ۱۲۴ بقره.
  27. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص ۹۵-۹۶.
  28. «أيها الناس إني فرطكم و أنتم واردون علي الحوض... و إني سائلكم حين تردون علي عن الثقلين فانظروا كيف تخلفوني فيهما حتى تلقوني... و سألت الله لهما ذلك فأعطانيه فلا تسبقوهم فتضلوا، و لا تقصروا عنهم فتهلكوا، فلا تعلموهم فهم أعلم منكم»؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۴.
  29. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، خطبه ۹۷.
  30. «هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ»؛ الکافی، ج۱، ص۳۶۸.
  31. «مَنْ تَوَلَّى آلَ مُحَمَّدٍ وَ قَدَّمَهُمْ عَلَى جَمِيعِ النَّاسِ بِمَا قَدَّمَهُمْ مِنْ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَهُوَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لِتَوَلِّيه آلِ مُحَمَّدٍ لَا أَنَّهُ مِنَ الْقَوْمِ بِأَعْيَانِهِمْ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْهُمْ بِتَوَلِّيهِ إِلَيْهِمْ وَ اتِّبَاعِهِ إِيَّاهُمْ»؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۳۱.
  32. الکافی، ج۱، ص۱۹۸، ترجمه مصطفوی، ج۱، ص۲۸۷.
  33. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۸۰- ۱۸۲.
  34. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۹۱.
  35. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص ۹۶.