ام‌کلثوم دختر امام علی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ام کلثوم دختر امام علی (ع) در سال‌های آخر عمر پیامبر خاتم (ص) به دنیا آمد. زنی با فضیلت، فصیح و دانا بود. درسال ۶۱ هجری در رکاب امام حسین به کربلا آمد و پس از عاشورا در مدت اسارت نیز با سخنانش در کوفه و شام عترت امام حسین (ع) را معرفی و ستم‌های حکام را افشا می‌کرد. پس از بازگشت اهل بیت به مدینه نیز، ام کلثوم از کسانی بود که گزارش این سفر خونین را به مردم می‌داد. درباره زمان وفات و محل دفن ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.

مقدمه

ام کلثوم[۱]، دختر امام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)، در دامن زهرای مرضیه(س) پیش از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) و در سال ششم هجری چشم به جهان گشود و دوران تربیت خود را در خانه وحی گذراند[۲].[۳]

لقب ام‌کلثوم

از دختران امیرالمؤمنین علی(ع)، تعدادی لقب ام‌کلثوم داشتند که سید محسن امین و دیگر مورخان در آثار خود نام چهار تن از ایشان را آورده‌اند[۴].

علی بن عیسی اربلی از کمال الدین بن طلحه نقل کرده که مؤرخان درباره تعداد فرزندان امام امیرالمؤمنین علی(ع) اختلاف‌ نظر دارند. فرزندان دختر ایشان عبارتند از: زینب کبری، ام‌کلثوم، ام‌الحسن، رمله کبری، ام‌هانی، میمونه، زینب صغری، رمله صغری و ام‌کلثوم صغری[۵]. هم‌چنین ابن ابی الحدید نیز دو تن از دختران آن حضرت را با نام ام‌کلثوم ذکر کرده است[۶].[۷]

ام‌کلثوم در رثای مادر

نقل شده موقعی که حضرت زهرا(س) از دنیا رفت، مردم شهر مدینه عزادار شدند؛ زنان بنی‌هاشم همگی در خانه آن حضرت جمع شده و عزاداری پرشوری برپا کردند. مردان، خدمت امیرالمؤمنین(ع) می‌آمدند و حسنین(ع) در جلو روی حضرت نشسته بودند، در این هنگام، ام‌کلثوم، در حالی که روپوش به صورت افکنده و لباس‌هایش به زمین کشیده می‌شد و با یک چادر تمام بدن را پوشانده بود، از خانه بیرون آمد و با صدای بلند ناله کرد و فرمود: "ای جد بزرگوار! ای رسول خدا! به راستی امروز چنان تو را از دست دادیم که دیگر ملاقات و دیداری دست نخواهد داد"[۸].[۹]

ماجرای ازدواج ام‌کلثوم

موضوعی که درباره زندگی این بانوی بزرگ اسلام به آن توجه شده و مؤرخان و اندیشمندان اسلامی نظریات مختلفی درباره آن بیان کرده‌اند، مسئله ازدواج ایشان با عمر بن خطاب است. این موضوع در تعدادی از کتاب‌های فریقین (شیعه و سنی) نقل شده است[۱۰].

بیشتر اهل سنت، این موضوع را قبول کرده و آن را یک امر مسلّم تاریخی می‌دانند؛ البته عده‌ای نیز به نقد و بررسی روایات نقل شده پرداخته و در نتیجه این موضوع را یک امر مسلّم نمی‌دانند و عده‌ای از ایشان، این موضوع را تحلیل و توجیه کرده و با آن توجیهات، قبول کرده‌اند.

از اندیشمندان شیعه، بزرگانی چون شیخ مفید نه تنها این قصه را رد کرده‌اند، بلکه آن را یک موضوع ساختگی می‌دانند و آن را نپذیرفته‌اند[۱۱]. برخی دیگر چون سید مرتضی آن را پذیرفته و یک امر اضطراری که خارج از اختیار امام(ع) و برخلاف میل ایشان بوده، دانسته‌اند[۱۲]. برخی دیگر با توجه به این موضوع، برخی احکام شرعی را از آن استنباط کرده‌اند[۱۳].

با توجه به اینکه این ماجرا در کتب معتبر حدیثی اهل سنت چون صحیحین، مسانید و معاجم روایی نقل نشده است و اهل سنت بسیاری از احادیث را به دلیل عدم نقل صحیحین تکذیب می‌کنند و نیز راویان آن ماجرا بنا به نظر علمای اهل سنت به ضعف و جرح مبتلا می‌باشند؛ لذا محققین فریقین این ماجرا را تحلیل و بررسی کرده‌اند و چند مطلب از آن را مسلم دانسته، بسیاری از مسائل نقل شده را رد کرده‌اند[۱۴].

از جمله نقل شده است، پس از آنکه عمر درخواست ازدواج را مطرح کرد، با مخالفت امیرالمؤمنین علی(ع) مواجه شد. وقتی مخالفت شدید از سوی حضرت ادامه یافت، عمر بن خطاب آن حضرت را به شکل‌های گوناگون تهدید کرد. وقتی عمر، عباس بن عبدالمطلب - عموی امیرالمؤمنین علی(ع) - را نیز همانند آن حضرت تهدید کرد، او واسطه شد و علی(ع) انجام این کار را به عباس واگذار کرد[۱۵].[۱۶]

ام‌کلثوم و دفاع از حریم ولایت

پس از قتل عثمان، وقتی همه مسلمانان حاضر در مدینه که از نقاط مهم کشور اسلامی آن روزگار - ظاهرا به غیر از شام - در مدینه گرد آمده بودند، با علی بن ابی‌طالب(ع) به عنوان خلیفه بیعت کردند، عده‌ای بیعت خود را شکستند؛ از جمله آنها طلحه و زبیر، از اصحاب پیامبر(ص) بودند. آن حضرت تقاضای آن دو نفر را جهت واگذاری فرمانروایی بصره و کوفه به آنها نپذیرفت، آن دو به همراهی ام المؤمنین، عایشه - که به دستور خداوند متعال در سوره احزاب، نباید از خانه خارج می‌شد - جنگی را بر امام امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کردند که به جنگ ناکثین (پیمان شکنان) و جنگ جمل معروف شد. عایشه در هنگام حرکت خود به سمت بصره گزارش حرکت خود و اتفاقات پیش آمده را با نامه‌هایی به عده‌ای از اشخاص خبر می‌داد؛ از جمله او نامه‌ای به حفصه، یار دیرین خود نوشت. وقتی نامه به دست ست حفصه رسید، او بسیار خوشحال شد و کودکان و جوانان قبیله‌های بنی تیم و عدی را جمع کرده، دستور داد تا با دف ابراز شادی کنند.

وقتی خبر شادمانی ایشان به ام سلمه، همسر گرامی پیامبر(ص) رسید، گریان شده و خواست از خانه بیرون رود و آنها را به سبب این کار ناپسند سرزنش کند. ام کلثوم که نزد آن بانوی گرانقدر بود، اجازه خواست و گفت: "من این کار را انجام خواهم داد".

وقتی ام‌کلثوم وارد مجلس ایشان شد و آن صحنه را مشاهده کرد، رو به حفصه نموده، فرمود: اگر شما درباره امیرالمؤمنین علی(ع) چنین جفایی می‌کنید بدانید که یادمان نرفته پیش از این درباره برادر او یعنی رسول خدا(ص) نیز چنین کردید و خداوند در سوره تحریم وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ[۱۷] درباره آن هشدار داد و با شما برخورد کرد". پس حفصه خجالت زده شده و عذرخواهی کرد [۱۸].[۱۹]

ام‌کلثوم و شهادت پدر

ابوحمزه ثمالی از ابو اسحق السبیعی و او از عمرو بن الحمق نقل می‌کند که قبل از شهادت امیرالمؤمنین(ع) نزد او رفتم، دیدم روی زخم سرش را گشوده است، گفتم: با امیرالمؤمنین! این زخم چیزی نیست و خطری ندارد، حضرت علی(ع) فرمود: "عمرو! به خدا قسم الان از شما جدا می‌شوم"، من گریستم. پس ام‌کلثوم که در کنار بستر پدر ایستاده بود، گریان شد، امام(ع) به او فرمود: "دخترم چرا گریه می‌کنی؟" او گفت: "چگونه نگریم با آنکه می‌فرمایید الان از شما جدا می‌شوم!" حضرت فرمود: "دخترم گریه مکن؛ زیرا اگر می‌دیدی آنچه پدرت می‌بیند گریه نمی‌کردی".

من گفتم: یا امیرالمؤمنین! چه می‌بینید؟ امام(ع) فرمود: "ملائکه آسمان و انبیاء را می‌بینم که پشت سر هم ایستاده و در انتظار من هستند؛ این برادرم رسول خدا(ص) است که در کنار من نشسته و می‌فرماید: " بشتاب که آنچه در پیش داری بهتر از آن است که در آن به سر می‌بری". هنوز از نزد حضرت نرفته بودم که حضرت به شهادت رسید[۲۰].[۲۱]

ام‌کلثوم و تشیع جنازه پدر

درباره حضور ام‌کلثوم در تشییع جنازه علی(ع) اختلاف نظرهایی وجود دارد و درباره این که آیا ام کلثوم حاضر در کوفه به هنگام شهادت آن حضرت، زینب کبری بوده یا فرزند دیگر آن حضرت به نام ام‌کلثوم، میان تاریخ نویسان اختلاف وجود دارد. آنچه درست‌تر به نظر می‌رسد آن است که ام‌کلثوم، همان زینب کبری می‌باشد و در تشییع جنازه حضور نداشته است[۲۲][۲۳].[۲۴]

ام‌کلثوم در کربلا

در بیشتر کتب تاریخ و مقاتل که وقایع سال ۶۱ هجری و ماجرای قیام امام حسین(ع) و شهادت آن حضرت و اسارت اهل بیت پیامبر(ص) بیان شده است، نام ام‌کلثوم، دختر امام امیرالمؤمنین(ع) نیز آورده شده و مطالبی از آن بزرگوار نقل نموده‌اند. مسلماً دختری از دختران حضرت امام علی بن ابی‌طالب(ع) به نام ام‌کلثوم در این واقعه حضور داشته و فعالیت‌های زیادی به همراه خواهر بزرگوارش عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری(س) در پیشبرد اهداف نهضت امام حسین(ع) انجام داده است.

برخی از نویسندگان در این باره که ام‌کلثوم همان دختر امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) باشد به تردید افتاده و عده‌ای نیز آن را انکار کرده‌اند. این گروه به روایتی که محدث خبیر، مرحوم شیخ حر عاملی از کتاب خلاف شیخ الطایفه که ایشان از عمار یاسر نقل کرده است، استناد کرده‌اند. از آن روایت فهمیده می‌شود که ام کلثوم و فرزندش زید، در حالی که امام حسن و امام حسین(ع) نیز حضور داشتند، با هم از دنیا رفته‌اند[۲۵]، و لذا نمی‌توان تصور کرد که ایشان در سفر کربلا همراه امام حسین(ع) و یا در کوفه و شام با اسرا بوده باشند[۲۶].

این عده گفته‌اند: ام‌کلثوم، دختر امام علی(ع)، در کربلا بوده ولی نه آن ام‌کلثوم کبری که فرزند حضرت زهرا(س) است بلکه او دختر دیگری از سایر همسران آن حضرت می‌باشد. با دقت در احادیث نقل شده و نیز آنچه در کتب تاریخ ثبت شده است بعضی از محققین خلاف نظریه مذکور را ارائه کرده و ام‌کلثوم حاضر در کربلا و همراه اسرا را همان فرزند حضرت زهرای مرضیه(س) می‌دانند[۲۷].

ام‌کلثوم و صیانت از حریم حیا و عفت

وقتی کاروان اسرا به همراه سرهای مبارک شهدای کربلا در آستانه ورود به شام قرار گرفتند، ام‌کلثوم برای حفظ حیا و حرمت بانوان نزد مسئول حمل کاروان اسرا و سرهای شهدا آمد و به او فرمود: "برای اینکه مردم شام به حرم پیامبر(ص) نگاه نکنند سرهای شهدا را از در دیگری وارد شهر کنند و کاروان اسرا را از در دیگر تا مردم، مشغول تماشای سرها شوند و کمتر چشم نامحرم به بانوان کاروان بیفتد. البته مسؤول کاروان این درخواست آن بانوی داغدار را نپذیرفت[۲۸].[۲۹]

وفات و محل دفن ام‌کلثوم

درباره زمان وفات و محل دفن ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست؛ البته این مطلب به علت آن است که درباره زندگی ام‌کلثوم در کتب تاریخی اختلاف وجود دارد. عده‌ای می‌گویند ام‌کلثوم، فرزندی به نام زید داشته است و وفات مادر و فرزند را با هم دانسته، درباره سال وفات و محل دفن ام‌کلثوم مطلبی را ذکر نکرده‌اند[۳۰].

گروهی دیگر، رحلت این بانوی بزرگ را در زمان عثمان و محل دفن او را قبرستان بقیع می‌دانند [۳۱] و گروهی دیگر رحلت او را در زمان امام حسن مجتبی(ع) و محل دفن ایشان را در قبرستان بقیع دانسته‌اند[۳۲].

گروه دیگری محل دفن آن بانوی بزرگ را دمشق ذکر کرده‌اند و به همین نام، قبری در قبرستان باب الصغیر شهر دمشق کنار مرقد حضرت سکینه، دختر امام حسین(ع) وجود دارد و برخی نیز محل دفن ایشان را روستای راویه ـ زینبیه فعلی ـ در دمشق می‌دانند[۳۳].[۳۴]

منابع

پانویس

  1. درباره نام و نیز سال تولد این بانوی گرامی اختلافاتی میان تاریخ نویسان و نسب‌شناسان وجود دارد؛ جهت اطلاع، ر. ک: الارشاد، شیخ مفید؛ الفخری فی انساب الطالبین، قاضی اسماعیل مروزی؛ الطبقات الکبری، ابن سعد؛ الذریة الطاهره، احمد بن حماد؛ المجدی فی انساب الطالبین، علی بن محمد العلوی؛ انساب الاشراف، بلاذری؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم؛ تاریخ الرسل و الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی و....
  2. ر.ک: جلد دوم دایرة المعارف.
  3. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۳.
  4. اعیان الشیعة، امین عاملی، ج۷، ص۱۳۶.
  5. کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۶۸.
  6. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۹، ص۳۴۲-۳۴۳.
  7. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۳-۸۴.
  8. «يا أبتاه يا رسول الله الآن حقاً فقدناك فقداً لا لقاء بعده أبداً»؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۵۱-۱۵۲. این گزارش درست نیست،؛ چراکه شهادت آن حضرت شبانه بوده است. (یوسفی غروی)
  9. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۴.
  10. کتب اهل سنت: الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۱۹۵۵-۱۹۵۶؛ الذریة الطاهره، ابوبشر الدولابی، ص۹۲؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۴، ص۳۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۹۵۵-۱۹۵۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۸۷-۳۸۸؛ کتب شیعه: تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۹، ص۳۶۲-۳۶۳؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۲، ص۸۱۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۷۸، ص۳۸۲.
  11. المسائل السرویه، شیخ مفید، ص۸۶-۹۲.
  12. انکاح امیرالمؤمنین(ع) ابنته من عمر، مرتضی.
  13. الکافی، تهذیب الاحکام، وسائل الشیعه و...
  14. جهت اطلاع بیشتر درباره نظریات و ادله ایشان و تفصیل مطلب، ر. ک: تزویج ام‌کلثوم من عمر، سیدعلی میلانی.
  15. موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۲۸۰-۲۸۱ و برای توضیح بیشتر، ر.ک: تزویج ام‌کلثوم من عمر، سیدعلی میلانی. باید توجه داشت که اگر ام‌کلثوم در سال ششم هجری به دنیا آمده باشد و ماجرای درخواست ازدواج عمر بن خطاب، بنا به نقل یعقوبی، در سال هفدهم هجری صورت گرفته باشد، ام‌کلثوم در سن حدود ده سالگی و عمر بن خطاب در سن بیش از پنجاه و هفت سالگی بوده‌اند.
  16. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۴-۸۶.
  17. «و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت. اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است)؛ چراکه به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۳-۴.
  18. موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۵۵۰-۵۵۲. ام‌کلثوم قبل از این ماجرا از دنیا رفته بود، پس نظر درست این است که این زن، زینب کبری بوده ولی چون ام‌کلثوم شناخته شده‌تر بود لذا نام او برده شده است. (یوسفی غروی)
  19. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۶-۸۷.
  20. الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹. ام‌کلثوم قبل از این ماجرا از دنیا رفته بود پس نظر درست این است که این زن، زینب کبری بوده ولی چون ام‌کلثوم شناخته شده‌تر بود لذا نام او برده شده است. (یوسفی غروی)
  21. حسین شهسواری|شهسواری، حسین، ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (مقاله)|مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۷-۸۸.
  22. موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۱۳-۴۳۱.
  23. برخی از منابع ماجرای آخرین ملاقات آن حضرت با فرزندان خویش و ماجرای دفن آن حضرت را چنین نقل کرده‌اند: ام‌کلثوم می‌گوید: آخرین ملاقات پدرم با فرزندانش موقعی بود که این‌گونه وصیت فرمود: "هرگاه از دنیا رفتم مرا غسل دهید، سپس بدن مرا با آن برد یمنی که پیغمبر(ص) و زهرا(س) را خشکانیدم، خشک کنید و مرا حنوط کنید و در تابوت قرار دهید. سپس منتظر باشید تا جلو تابوت حرکت کند و شما عقب تابوت را حرکت دهید". بدن را تشییع می‌کردیم تا به "غری" رسیدیم، جلو تابوت به طرف زمین سرازیر شد، پس امام حسن و امام حسین(ع) تابوت را به زمین نهادند و حسن(ع) کلنگ به دست گرفت و به زمین زد، قبری آماده ظاهر شد و درون آن لوحی بود که با خط سریانی در دو سطر روی آن نوشته بود: "بسم الله الرحمن الرحیم؛ این، قبری است که نوح پیامبر، هفتصد سال قبل از طوفان برای امیرالمؤمنین(ع)، وصی پیامبر خاتم(ص) ساخته است". پدرم را در قبر نهاده و لوح را روی آن قرار دادیم، پس از مدتی که لوح برداشته شد، اثری از بدن پدر در قبر ندیدیم و ندانستیم که به زمین فرو رفته یا به آسمان بالا رفته است؛ در این میان آوازی شنیده شد که به ما تسلیت می‌گفت. (الدر النظیم، ابن حاتم عاملی، ص۴۲۰-۴۲۱)
  24. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۸.
  25. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۳، ص۱۲۸.
  26. برای توضیح بیشتر، ر. ک: تزویج ام‌کلثوم من عمر، سیدعلی میلانی.
  27. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۸۸-۸۹.
  28. مقتل الحسین، مقرم، ص۴۷۷.
  29. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۹.
  30. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۴۶۴-۴۶۵؛ العلل، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱؛ ذخائر العقبی، طبری، ص۱۷۱.
  31. موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۱۳ (پاورقی).
  32. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۴۶۴-۴۶۵؛ العلل، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱؛ ذخائر العقبی، طبری، ص۱۷۱.
  33. اعیان الشیعه و دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، امین عاملی و زیارات الشام، ابن جورانی.
  34. شهسواری، حسین، مقاله «ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۹۰.