ایمان به آخرت در تربیت اسلامی
مقدمه
معاد پنجمین اصل از اصول اعتقادی اسلام است. در آیات متعددی به مسئله معاد و حتمی بودن آن اشاره شده است. در سوره مؤمنون میخوانیم: ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ﴾[۱]. افزون بر این، ایمان به معاد یکی از ویژگیهای افراد هدایت شده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲]. پس کسانی که به معاد اعتقاد ندارند، از زمره مسلمانان خارجاند و به همین سبب یکی از اهداف تربیت اسلامی آشنا کردن متربیان با معاد و تقویت ایمان به آن است[۳].
روش آموزش مفهوم معاد
اولین گام در پرورش شناخت و ایمان به معاد آشنا کردن متربی با مفهوم مرگ و معاد است. مرگ و سرنوشت انسان پس از مرگ از دیرباز فکر انسان را به خود مشغول کرده است. به همین سبب در باب حقیقت مرگ و سرنوشت انسان پس از مرگ اندیشههای مختلفی مطرح شده است.
۱. پیش از ورود به بحث باید به دو نکته توجه کرد: نخست اینکه غالباً ائمه(ع) با عموم مردم سروکار داشتند، نه با عده خاصی از آنان. به سخن دیگر، مخاطب آنان افرادی بودند که معمولاً در مجامع دینی و مذهبی حضور داشتند. بیشتر این افراد را بزرگسالان تشکیل میدادند و کودکان و نوجوانان تنها بخش اندکی از آنها به شمار میآمدند. از این گذشته کودکان چندان در معرض ابتلا به بحث معاد و فروعات آن نبودند و به همین سبب، در سیره معصومان(ع) اما به موارد نادری برمیخوریم که این موضوع را با کودکان در میان گذاشته باشند. دوم اینکه در متون دینی درباره آموزش معاد و ایجاد و تقویت اعتقاد به آن سیره فعلی در مقابل سیره قولی چندانی وجود ندارد.
از اینرو در این بحث ناچاریم به سیرههای قولی آنان استناد کنیم و از نحوه بیان و طرح مطالب پیرامون معاد، یعنی اینکه چه مسائلی را درباره معاد مطرح کردهاند، با این مطالب را چگونه مطرح کردهاند، یا در شرایط متفاوت با این موضوع چگونه برخورد کردهاند و... نکاتی راجع به آموزش معاد و ایجاد و تقویت اعتقاد به آن استخراج کنیم. گفتنی است این موضوعات را از این جنبه بررسی نمیکنیم که در سیره معصومان(ع) چه دلائلی برای اثبات معاد و امکان آن مطرح شده است یا معاد از دید آنان چه مفهومی دارد و یا زندگی در جهان آخرت چه خصوصیات و ویژگیهایی دارد؛ بلکه توجه ما عمدتاً به چگونگی طرح این مطالب و دلائل این چگونگیهاست و اینکه این چگونگیها چه آثار تربیتیای دارند.
از دیدگاه اسلام، انسان با مرگ نابود نمیشود، بلکه بعد از مرگ هم زنده است؛ اما زندگی خود را در جهان دیگری متفاوت با این جهان ادامه میدهد. معصومان(ع) برای تفهیم این معنا به متربیان خود از تمثیل و تشبیه استفاده میکردند؛ زیرا در قالب تمثیل و تشبیه بهتر و آسانتر میتوان این مطلب غیر حسی را به مخاطب فهماند. نقل شده است که امام صادق(ع) به قومی برخورد که کسی از آنان مرده بود. امام(ع) توقف کرد و به آنان تسلیت گفت. سپس فرمود: از مرگ گریزی نیست و مرگ اختصاص به شما هم ندارد. این کسی که مرده آیا مسافرت هم میکرد؟ گفتند: آری. فرمود: این را نیز یکی از مسافرتهای وی بشمارید. یا او به سوی شما میآید یا شما به سوی او میروید[۴].
در اینجا امام مرگ و معاد را به مسافرت تشبیه کرده است؛ مسافرتی که دیگران نیز - دیر یا زود باید به آن بروند امیرمؤمنان علی(ع) نیز این جهان را به مرحله کار و عمل و جهان آخرت را به مرحله حسابرسی و اخذ نتیجه تشبیه کرده است: بدانید شما در مرحله کار هستید که در آن محاسبهای نیست و زودا که به مرحله محاسبه وارد شوید که در آن، کاری پذیرفته نیست[۵].
همچنین در روایات دیگری جهان آخرت و معاد به زمان درو برای محصولات کاشته شده در این دنیا تشبیه شده است: دنیا مزرعهای است که بندگان، در آن تلخ و شیرین و خوب و بد میکارند. دنیا کشتزار آخرت است[۶].[۷]
روش اثبات امکان معاد
ایمان به معاد و زندگی دوباره پس از مرگ، در واقع ایمان به چیزی است که برای انسانهای عادی تا زندهاند قابل تجربه نیست و وقتی میمیرند، البته زندگی پس از مرگ را تجربه میکنند، ولی ارتباط آنان با این دنیا قطع است. به سخن دیگر، ایمان به معاد، ایمان به غیب است. این موضوع - یعنی غیبی بودن معاد - موجب شده بسیاری در امکان معاد تردید کنند و به همین سبب یکی از چالشهای مهم در پرورش ایمان به معاد اثبات امکان آن است. چگونه میتوان امکان معاد را برای انسان اثبات کرد؛ آن هم انسانی که عادت دارد هر چیز را با حواس ظاهر خود درک کند؟ در سیره معصومان(ع) برای اثبات امکان معاد از دو روش استفاده شده است: بیان نمونههای محسوسی از مرگ و زندگی مجدد پدیدههای طبیعی، و بیان نمونههایی از زندگی مجدد برخی انسانها به امر خداوند، در همین جهان.
بیان نمونههایی محسوس از مرگ و زندگی مجدد پدیدههای طبیعی
به دست دادن نمونههایی از مرگ و زندگی مجدد در میان پدیدههای موجود در جهان طبیعت، میتواند امکان زندگی مجدد را با ذهن انسان مأنوس کند. اگر برای یک پدیده طبیعی امکان زندگی مجدد هست، برای انسان نیز چنین چیزی امکان دارد. از اینرو در سیره معصومان(ع) نمونههای متعددی از این موضوع بیان شده است. از ابی رزین عقیلی روایت شده است: نزد پیامبر(ص) رفتم و گفتم: ای رسول خدا! خداوند چگونه مردگان را زنده میکند؟ پیامبر(ص) فرمود: آیا زمین را در حالی که خشک و بیآب و علف است و سپس همان زمین را در حالی که سرسبز شده دیدهای؟ گفتم: آری. پیامبر(ص) فرمود: رستاخیز نیز چنین است[۸].[۹]
بیان نمونههایی از زندگی مجدد برخی انسانها
در سیره معصومان(ع)، علاوه بر بیان نمونههایی محسوس از زندگی مجدد برخی پدیدهها، نمونههایی از زندگی مجدد برخی انسانها نیز بیان شده است. امام صادق(ع) میفرماید: ابراهیم(ع) مرداری دید که بر کنار دریا افتاده بود و درندگان خشکی و درندگان دریا از آن تغذیه میکردند. سپس آن درندگان نیز به یکدیگر حمله کردند و یکدیگر را خوردند. ابراهیم(ع) تعجب کرد و گفت: خدایا! نشانم ده که چگونه مردگان را زنده میکنی؟ خداوند به او فرمود؛ آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا، اما میخواهم قلبم اطمینان یابد. خداوند به او فرمود: چهار پرنده بگیر و آنها را قطعه قطعه کن و در هم بکوب و هر جزئی از آنها را بر کوهی قرار ده؛ سپس آنها را فرا خوان که شتابان به سوی تو میآیند و بدان که خداوند قدرتمند و حکیم است. ابراهیم(ع) طاووس و خروس و کبوتر و کلاغی را گرفت. خداوند به او فرمود آنها را قطعهقطعه کن و گوشت آنها را مخلوط کن و آنها را بر بالای ده کوه بگذار؛ منقار آنها را بگیر و آنها را فرا خوان، شتابان به سپس سوی تو میآیند. ابراهیم(ع) چنین کرد و آنها را بر بالای ده کوه گذاشت؛ سپس آنها را فرا خواند و گفت: به اذن خدا جوابم دهید. گوشت و استخوان هر یک از آنها به سر آن حیوان ملحق شد و به سوی ابراهیم پرواز کرد[۱۰].
همچنین نمونههای دیگری نیز در متون اسلامی بیان شده است؛ مانند زنده شدن عزیر یا ارمیا پس از ۱۰۰ سال[۱۱]، زنده شدن اصحاب کهف، و نیز زنده شدن هفتاد نفر از اصحاب موسی[۱۲].[۱۳]
روش اثبات ضرورت معاد
معصومان(ع) برای اثبات ضرورت معاد از سه قاعده استفاده میکردند: مفروض گرفتن معاد در صورتی که متربی در آن تردیدی نداشت؛ اقامه دلیل در صورتی که متربی درباره آن تردید داشت و رفع شبهات با بیان منطقی. به مفروض گرفتن که در مباحث پیشین آمده اشارهای نمیکنیم و دو روش دیگر را توضیح میدهیم.
اقامه دلیل
چنانکه پیشتر آمد، مانع عمده پذیرش و ایمان به حتمیت و ضرورت معاد، تردید در امکان آن است؛ از اینرو پس از اثبات امکان آن، اثبات معاد و ایمان به آن نیاز به تلاش چندانی ندارد. با وجود این، گاه برای اثبات معاد نیز استدلال شده است. هشام بن حکم میگوید: زندیقی به امام صادق(ع) گفت: روح کجا و حشر آن کجا، در حالی که بدن پوسیده و اعضای آن متلاشی است؟ یک عضو آن در آبادیای افتاده و درندگان آبادی آن را خوردهاند و عضوی دیگر را حشرات آبادی دیگر متلاشی کردهاند و عضوی دیگر از آن نیز به خاک تبدیل شده و با آن دیوار ساختهاند؟
امام(ع) فرمود: آنکه انسان را اول بار و بدون داشتن نمونه به وجود آورد و بیاراست، میتواند دوباره او را بیافریند؛ چنان که ابتدا آفریده بود[۱۴].[۱۵]
خبر دادن از وقوع حتمی معاد
ایمان به معاد - چنان که پیشتر نیز گفتیم - در واقع ایمان به غیب است؛ ایمان به چیزی که انسانهای عادی با حواس ظاهری نمیتوانند از آن اطلاعی به دست آورند. در چنین مواردی انسان عادی میتواند با اتکا به گفته فردی که به طریقی با عالم غیب در ارتباط است، به آن ایمان بیاورد. تنها شرط، این است که فرد مرتبط با عالم غیب، راستگو و مورد اعتماد باشد. به همین جهت در موارد متعددی در سیره معصومان(ع)، با تأکید یا بدون تأکید، خبر از وقوع قیامت داده شده است. پیامبر(ص) خطاب به فرزندان عبدالمطلب میفرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! پیشقراول لشکر به لشکریانش دروغ نمیگوید. سوگند به آنکه مرا به حق مبعوث کرد، حتماً میمیرید، همانگونه که میخوابید؛ و حتماً برمیخیزید و برانگیخته میشوید، همانگونه که بیدار میشوید[۱۶].
خبر دادن پیامبر(ص) از حتمیت معاد، خبر دادن از معاد از سوی کسی است که ارتباط با عالم غیب دارد و از مسائلی آگاه است که دیگران از آن آگاه نیستند. از اینرو پیامبر(ص) در ابتدا میفرماید: «پیشقراول لشکر به لشکریان خود دروغ نمیگوید». گویا ایشان با این جمله به مخاطبان خود میفهماند که اولاً از مسائلی مطلع است که فرزندان عبدالمطلب از آن آگاهی ندارند؛ ثانیاً او در این اطلاعرسانی، قصد فریب ندارد و هدفش تنها بیان واقعیت است. بنابراین، خبر دادن پیامبر(ص) از وقوع حتمی معاد نوعی استدلال و راهنمایی مخاطبان به معاد است. در تاریخ پیامبر اکرم(ص) مواردی نقل شده که افرادی با اعتماد به سخنان پیامبر(ص) و بیآنکه دلیل دیگری بخواهند، به معاد ایمان آوردهاند: پیامبر(ص) زمانی که از جنگ تبوک برگشت، عمرو بن معدی کرب که یکی از شجاعان عرب بود نزد ایشان آمد. پیامبر(ص) به او فرمود: عمرو! مسلمان شو تا خداوند تو را از ترس و وحشت عظیم حفظ کند. عمرو گفت: ترس و وحشت عظیم چیست؟! من از چیزی نمیترسم. پیامبر(ص) فرمود: عمرو! چنان نیست که تو گمان میکنی و میپنداری. [در روز قیامت] فریادی بر مردم زده میشود که بر اثر آن تمام آنان که زندهاند میمیرند و مردگان از گورها برمیخیزند و پراکنده میشوند؛ سپس فریاد دیگری بر مردم زده میشود و بر اثر آن، آنان که مرده بودند از قبر برمیخیزند و همگی به صف میایستند. در آن زمان، آسمان میشکافد، زمین ویران میشود، کوهها متلاشی میشوند، شعلههای آتش مانند کوههای سر به فلک کشیده زبانه میکشند، همه جانداران از ترس، قلبشان فرو میریزد و گناهانشان را به یاد میآورند و به خود مشغول میشوند. عمرو! تو در آن روز چه میکنی؟ عمرو گفت: خبر بسیار مهمی میشنوم. این را گفت و مسلمان شد و آنان که همراه او بودند نیز اسلام را پذیرا شدند[۱۷].[۱۸]
دعوت عملی به معاد
دعوت عملی بسیار مؤثرتر از دعوت با زبان است و به گفته سعدی «دوصد گفته چون نیمکردار نیست». به همین جهت، معصومان(ع) در بیشتر موارد نه با سخن، که با رفتار خود مردم را به ایمان به معاد دعوت میکردند. جابر بن عبدالله میگوید: پیامبر(ص) در خطبه روز جمعه چون بحث قیامت را مطرح میکرد، صدایش بلند میشد، صورتش سرخ میشد و میفرمود: قیامت حتمی است؛ من مبعوث شدم در حالیکه قیامت نزدیک بود، چنان که انگشت وسط من به انگشت اشارهام نزدیک است[۱۹]. همچنین روایت شده است چون این آیه نازل شد: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ﴾[۲۰] پیامبر(ص) به شدت گریست[۲۱].
مشاهده این حالات از پیامبری که سخن و گفتارش برای مردم سند بود، موجب میشد به معاد ایمان آورند و ایمانشان قویتر شود؛ زیرا چنانکه قبلاً نیز گفتیم، ایمان به معاد، امری فراتر از حد درک و فهم حواس ظاهری انسان عادی و در واقع ایمان به غیب است؛ در این مورد مشاهده رفتارهایی حاکی از ایمان و اعتقاد عمیق یک فرد مورد اعتماد که با عالم غیب در ارتباط است، دلیلی قوی برای وقوع حتمی معاد است[۲۲].
رفع شبهات
منکران معاد به سبب شبهاتی که راجع به معاد داشتند، بر آن بودند که زنده کردن دوباره انسانها محال است. امام صادق(ع) میفرماید: أبی بن خلف نزد پیامبر(ص) آمد در حالی که استخوان پوسیدهای در دست داشت. آن استخوان را خرد کرد و رو به پیامبر(ص) گفت: ای محمد! آیا در صورتی که ما استخوان و خرد شدهایم، محشور میشویم؟![۲۳]
معصومان(ع) در مواجهه با این شبهات با رویی گشاده به پاسخگویی میپرداختند و با ادله قابل فهم، شبهات را برطرف میکردند. گاه در جواب این شبهات آیاتی نیز بر پیامبر(ص) نازل میشد. در جواب شبهه اُبی بن خلف این آیه نازل شد که [ای محمد!] بگو آن استخوان پوسیده و متلاشی شده را همان کسی زنده میکند که برای بار اول او را خلق کرد؛ و او به هر نوع آفرینشی داناست[۲۴].
همچنین نقل شده است: ابن ابیالعوجاء از امام صادق(ع) راجع به این آیه «هرگاه پوستهاشان بسوزد، به پوستهای دیگری تبدیل میکنیم تا سختی عذاب را بچشند» پرسید: گناه پوستهای دیگر چیست؟ امام(ع) فرمود: وای بر تو! این پوستها در عین حال که غیر آنها هستند، همان پوستها هستند. ابن ابی العوجاء گفت: برای این مطلب مثالی از پدیدههای این جهانی بزن. امام(ع) فرمود: آری، آیا کسی را دیدهای که خشتی را بشکند، سپس آن را (گِل کند و) در قالب بریزد [و خشتی دیگر درست کند] این خشت همان خشت اول است و در عین حال با آن تفاوت دارد[۲۵].[۲۶]
روش معرفی معاد
تبیین مفهوم معاد و اثبات امکان و ضرورت آن از گامهای نخست پرورش شناخت و ایمان به معاد است. با برداشتن این گامها بذر شناخت و ایمان در ذهن و قلب متربی کاشته میشود. ولی رویش این بذر و بالیدن و به بار نشستن آن نیاز به آشنایی بیشتر و کاملتر با معاد و زندگی پس از مرگ دارد. از اینرو، معصومان(ع) به معرفی زندگی پس از مرگ و معاد و وقایع آن اهمیت خاصی میدادند. در ذیل روشهای معرفی معاد در سیره معصومان(ع) را بیان میکنیم.
بیان ویژگیها و خصوصیات معاد
از آنجا که چگونگی معاد و قیامت و اینکه زندگی انسان در آنجا چه ویژگیهایی دارد، چگونه حسابرسی میشود، چه افرادی در نعمت و رفاه و چه کسانی در شدت و عذاب هستند، نظام حاکم بر آنجا چگونه است و مسائلی از این قبیل، برای انسانها نامعلوم است و امکان دسترسی به این اطلاعات جز از راه وحی وجود ندارد. معصومان(ع) این مسائل را به دقت توصیف کرده و جزئیات آن را برای مردم بیان کردهاند. آنچه میتواند گستره این مطالب را تا حدی روشن کند، اختصاص سه جلد از مجلدات کتاب بحارالانوار به همین موضوع است. از وسعت مطالبی که در توصیف معاد آمده، روشن میشود که معصومان(ع) به این بخش، بیش از بخش اثبات امکان و وقوع معاد پرداختهاند؛ چراکه اثبات امکان و ضرورت معاد مقدمهای است برای آشنا شدن با زندگی اخروی و احوال مردم در آن دنیا و نحوه محاسبه اعمال و ارتباط اعمال و رفتار انسان در این دنیا با سرنوشت وی در دنیای دیگر. دیگر آنکه آنچه بیشتر در مردم مؤثر واقع میشود و موجب تقویت ایمان آنان به معاد میگردد و آنان را به تجدید نظر در رفتارشان وا میدارد همان آشنایی با چگونگی زندگی اخروی است[۲۷].
تبیین ارتباط اعمال دنیا با سرنوشت فرد در آخرت
معصومان برای معرفی معاد از روش دیگری نیز سود میجستهاند و آن این است که رابطه اعمال دنیوی را با سرنوشت اخروی به صورت موردی روشن کردهاند. پیامبر(ص) به اصحاب خود فرمود: در خواب چیزهای عجیبی دیدم. اصحاب گفتند: ای رسول الله، جان و فرزندانمان فدایت! چه دیدی؟ فرمود: مردی از مسلمانان را دیدم که عذاب قبر او را فرا گرفته بود، وضویش آمد و مانع عذابش شد؛ مردی از مسلمانان را دیدم که فرشتگان عذاب او را احاطه کرده بودند نمازش آمد و مانع ملائکه عذاب شد[۲۸].[۲۹]
یادآوری معاد و تکرار آن
انسان همیشه در معرض فراموشی و غفلت است و به همین سبب ممکن است از معاد و مرگ و سرنوشت اخروی خود غافل شود. بنابراین، لازم است پیوسته معاد را به وی یادآور شوند تا از غفلت به در آید. افزون بر این، یادآوری معاد، به تدریج ایمان به معاد را تقویت و آن را در عمق وجود انسان رسوخ میدهد و به موازات آن، آثار عملی آن نیز در فرد بیشتر بروز و ظهور مییابد و به پیامدهای عملی و اخلاقی آن بیشتر پایبند میشود. از اینرو، معصومان(ع) معاد و مرگ را پیوسته برای مردم یادآوری کرده و آنان را به آمادگی برای سفر اخروی فرا خواندهاند. از پیامبر(ص) نقل شده است: ای مسلمانان! آماده شوید که کار جدّی است؛ آماده شوید که کوچ نزدیک است؛ زاد و توشه بردارید که سفر دور است؛ بارتان را سبک کنید که گردنههای سختی در پیش دارید[۳۰].
امیر مؤمنان علی(ع) نیز در خطبهای فرمود: بدانید که میمیرید و پس از مرگ برانگیخته میشوید، اعمال شما را محاسبه میکنند و بر اساس آن، به شما کیفر و پاداش میدهند؛ مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد[۳۱].
علاوه بر این، پیامبر(ص) به فرستادگان خود به شهرهای دیگر نیز توصیه میکرد که قیامت و مرگ را برای مردم یادآوری کنند. برای نمونه، هنگامی که آن حضرت معاذ بن جبل را به یمن میفرستاد، به او چنین سفارش کرد: ... و خدا و روز قیامت را به آنان یادآوری کن...[۳۲].[۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
- ↑ «و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستادهاند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند * آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیدهاند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۴-۵.
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۴۵.
- ↑ . «و روی أنه مرّ الصادق بقوم و قد مات لهم میت. فوقف علیهم و عزاهم، ثم قال لهم: یا هؤلاء، إن الموت لیس بکم بدأ و لا إلیکم انتهی فهل کان میتکم یسافر؟ قالوا نعم. قال: فعدوا هذا من بعض أسفاره؛ فإن قدم علیکم و إلا فأنتم قادمون». (فتال نیشابوری، محمد، روضة الواعظین، ص۴۸۹)
- ↑ «ألا و إنکم فی یوم عمل لا حساب فیه، و یوشک أن تکونوا فی یوم حساب لیس فیه عمل». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۹۰)
- ↑ «إن الدنیا خلقت مزرعة یزرع فیها العباد الحلو و المر و الشر و الخیر...» (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۱۴، روایت ۱۷)؛ «عن الرسول(ص): الدنیا مزرعة الآخرة». (احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۶۷)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۴۶.
- ↑ «عن أبی رزین العقیلی قال: أتیت رسول الله(ص) فقلت: یا رسول الله، کیف یحیی الله الموتی؟ قال: أمررت بأرض من أرضک مجدبه، ثم مررت بها مخصبة؟ قال: نعم. قال کذلک النشور». (صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۱۴۱)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۴۸.
- ↑ «عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله(ع) أن إبراهیم(ع) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَظَرَ إِلَى جِيفَةٍ عَلَى سَاحِلِ اَلْبَحْرِ، تَأْكُلُهُ سِبَاعُ اَلْبَرِّ وَ سِبَاعُ اَلْبَحْرِ، ثُمَّ تَحْمِلُ اَلسِّبَاعُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ فَيَأْكُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً، فَتَعَجَّبَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «فَقَالَ: ﴿رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى﴾. فقال الله له: ﴿أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾. فَأَخَذَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلطَّاوُسَ وَ اَلدِّيكَ وَ اَلْحَمَامَ وَ اَلْغُرَابَ، فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ﴾، أَيْ قَطِّعْهُنَّ، ثُمَّ اِخْلِطْ لَحْمَهُنَّ وَ فَرِّقْهُنَّ عَلَى عَشَرَةِ جِبَالٍ، ثُمَّ خُذْ مَنَاقِيرَهُنَّ وَ اُدْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً ، فَفَعَلَ إِبْرَاهِيمُ ذَلِكَ وَ فَرَّقَهُنَّ عَلَى عَشَرَةِ جِبَالٍ، ثُمَّ دَعَاهُنَّ فَقَالَ أَجِبْنَنِي بِإِذْنِ اَللَّهِ تَعَالَى، فَكَانَتْ تَجَمَّعُ وَ يَتَأَلَّفُ لَحْمُ كُلِّ وَاحِدٍ وَ عَظْمُهُ إِلَى رَأْسِهِ، وَ طَارَتْ إِلَى إِبْرَاهِيمَ». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷، ص۳۶).
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷، ص۳۴؛ ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۹، فصل ۶.
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۴۸.
- ↑ «قال الزنديق للصادق(ع): أني للروح بالبحث والبدن قد يلي والأعضاء قد تفرقت؟ فعضو في بلدة تأكلها سباعها، و عضو بأخري تمزقه هوامها، و عضو قد صار ترابا بني به مع الطين حائط! قال: إن الذي أنشاء من غير شيء و صوره علي غير مثال كان سبق إليه، قادر أن يعيده كما بدأه». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷، ص۳۷)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۴۹.
- ↑ قال النبی(ص): یا بنی عبدالمطلب، إن الرائد لا یکذب أهله؛ و الذی بعثنی بالحق لتموتن کما تنامون و لتبعثن کما تستیقظون، و ما بعد الموت دار إلا جنة أو نار}}. (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷، ص۴۷).
- ↑ «لما عاد رسول الله(ص) من تبوك إلي المدينة قدم إليه عمرو بن معدي كرب، فقال له النبي: أسلم يا عمرو. يؤمنك الله من الفزع الأكبر. قال: يا محمد، و ما الفزع الأكبر؟ فإني لا أفزع. فقال: يا عمرو، إنه ليس كما تظن و تحسب، إن الناس يصاح بهم صيحة واحدة فلا يبقي ميت إلا نشر، و لا حي إلا مات، إلا ما شاء الله؛ ثم يصاح بهم صيحة أخري، فينشر من مات و يصفون جميعا و تتشق السماء و تهد الأرض و تخر الجبال هدّا و ترمي النار يمثل الجبال شررا، فلا يبقي ذو روح إلا انخلع قلبه و ذكر ذنبه و شغل بنفسه، إلا من شاء الله، فأين أنت يا عمرو من هذا؟ قال: ألا إني أسمع أمرا عظيما. فآمن بالله و رسوله و آمن معه من قومه ناس...». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۵۶)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۵۰.
- ↑ «عن جابر بن عبدالله قال: إن رسول الله... كان إذا خطب قال في خطبته: أما بعد فإذا ذكر الساعة اشتد صوته و احمرت وجنتاه، ثم يقول: صبحتكم الساعة أو مستكم، ثم يقول: بعثت أنا و الساعة كهذه من هذه، و يشير بأصبعيه» (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۲۲، روایت ۲۳)
- ↑ «و به یقین دوزخ وعدهگاه همه آنان است * که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۳-۴۴.
- ↑ لما نزلت هذه الآیة علی النبی ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ﴾، بکی النبی بکاء شدیدا. (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۳)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۵۱.
- ↑ جاء أبی بن خلف، فأخذ عظما بالیا من حائط ففته، ثم قال: یا محمد، إذا کنا عظاما و رفاتا أإنا لمبعوثون؟! فأنزل الله ﴿قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ﴾. (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷، ص۴۲)
- ↑ ﴿قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ﴾ «بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست» سوره یس، آیه ۷۸-۷۹.
- ↑ «وَ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ: شَهِدْتُ اَلْمَسْجِدَ اَلْحَرَامَ وَ اِبْنُ أَبِي اَلْعَوْجَاءِ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾، مَا ذَنْبُ اَلْغَيْرِ؟ قَالَ وَيْحَكَ هِيَ هِيَ وَ هِيَ غَيْرُهَا قَالَ فَمَثِّلْ لِي ذَلِكَ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ اَلدُّنْيَا قَالَ نَعَمْ أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَخَذَ لَبِنَةً فَكَسَرَهَا ثُمَّ رَدَّهَا فِي مَلْبَنِهَا فَهِيَ هِيَ وَ هِيَ غَيْرُهَا». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷، ص۳۸)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۵۲.
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۵۳.
- ↑ «قال رسول الله(ص): فَقَالَ إِنِّي رَأَيْتُ اَلْبَارِحَةَ عَجَائِبَ قَالَ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا رَأَيْتَ حَدِّثْنَا بِهِ فِدَاكَ أَنْفُسُنَا وَ أَهْلُونَا وَ أَوْلاَدُنَا فَقَالَ رَأَيْتُ رَجُلاً مِنْ أُمَّتِي وَ قَدْ أَتَاهُ مَلَكُ اَلْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَهُ فَجَاءَهُ بِرُّهُ بِوَالِدَيْهِ فَمَنَعَهُ مِنْهُ وَ رَأَيْتُ رَجُلاً مِنْ أُمَّتِي قَدْ بُسِطَ عَلَيْهِ عَذَابُ اَلْقَبْرِ فَجَاءَهُ وُضُوؤُهُ فَمَنَعَهُ مِنْهُ وَ رَأَيْتُ رَجُلاً مِنْ أُمَّتِي قَدِ اِحْتَوَشَتْهُ اَلشَّيَاطِينُ فَجَاءَهُ ذِكْرُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَجَّاهُ مِنْ بَيْنِهِمْ وَ رَأَيْتُ رَجُلاً مِنْ أُمَّتِي قَدِ اِحْتَوَشَتْهُ مَلاَئِكَةُ اَلْعَذَابِ فَجَاءَتْهُ صَلاَتُهُ فَمَنَعَتْهُ مِنْهُمْ». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷، ص۲۹۰)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۵۳.
- ↑ «عَن اَنَسِ بنِ مالِک: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ صلّی الله علیه و آله یقولُ: یا مَعشَرَ المُسلِمینَ شَمِّرُوا فَإنَّ الاَمرَ جِدٌّ وَ تَأَهَّبوا فَإنَّ الرَّحیلَ قَریبٌ وَ تَزَوَّدُوا فَإنَّ السَّفَرَ بَعیدٌ وَ خَفِفُّوا اَثقالَکُم فَإنَّ وَرَاءَکُم عَقَبَةً کَؤُوداً». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۸۶)
- ↑ «و أعلموا أنکم میتون و مبعوثون من بعد الموت و محاسبون علی أعمالکم و مجازون بها؛ فلا تغرنکم الحیاة الدنیا». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۹۶)
- ↑ «و بعثه(ص) إلی الیمن بعد غزوة تبوک فی سنة العاشر، و عاش إلی أن توفی فی طاعون عمواس بناحیة الأردن سنة ثمان عشرة فی خلافة عمر، و لما بعثه(ص) إلی الیمن شیعه(ص) و من کان معه من المهاجرین و الأنصار و معاذ راکب و رسول الله(ص) یمشی إلی جنبه و یوصیه، فقال معاذ: یا رسول الله، أنا راکب و أنت تمشی؛ ألا أنزل فأمشی معک و مع أصحابک؟ فقال: یا معاذ، إنما أحتسب خطای هذه فی سبیل الله. ثم أوصاه بوصایا - ذکرها الفریقین مشروحا و موجزا فی کتبهم - ثم التفت(ص)، فأقبل بوجهه نحو المدینة، فقال: إن أولی الناس بیالمتقون من کانوا و حیث کانوا علمهم کتاب الله و أحسن أدبهم علی الأخلاق الصالحة و أنزل الناس منازلهم خیرهم و شرهم و أنفذ فیهم أمر الله و لا تعاش فی أمره و لا ماله أحدا؛ فإنها لیست بولایتک و لا مالک، و ادّ إلیهم الأمانة فی کل قلیل و کثیر، و علیک بالرفق و العفو فی غیر ترک للحق یقول الجاهل: قد ترکت من حق الله، و اعتذر إلی أهل عملک من کل أمر خشیت أن یقع إلیک منه عیب حتی یعذروک و أمت أمر الجاهلیة إلا ما سنه الإسلام، و أظهر أمر الإسلام کله صغیره و کبیره، لکن أکثر همک الصلاة؛ فإنها رأس الإسلام بعد الإقرار بالدین، و ذکر الناس بالله و الیوم الآخر، و اتبع الموعظة، فإنه أقوی لهم علی العمل بما یحب الله، ثم بث فیهم المعلمین و أعبد الله الذی إلیه ترجع، و لا تخف فی الله لومة لائم». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۲۷)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۵۴.