بحث:حرکت امام حسین به سوی کوفه در تاریخ اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امام(ع) از شهادت خویش خبر می‌دهد

چون به مردم مدینه خبر رسید که امام(ع) قصد دارد به سمت عراق حرکت کند، عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زینب(س)) نامه‌ای بدین مضمون برای امام(ع) نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان، به حسین بن علی(ع) از عبدالله بن جعفر، اما بعد! تو را به خدا سوگند می‌دهم از مکه خارج مشو! من بیم آن را دارم که در آن صورت، تو و خاندانت کشته شوید و در نتیجه نور زمین خاموش شود،؛ چراکه تو روح هدایت و امیر مؤمنانی. در رفتن به سمت عراق شتاب مفرما! من از یزید و همه بنی‌امیه، برای جان و مال و فرزندان و خاندانت امان می‌گیرم. والسلام».

امام(ع) در پاسخ وی نوشت: «اما بعد! نامه‌ات به دستم رسید، آن را خواندم و مقصودت را دانستم. به تو خبر می‌دهم که من جدم رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمانی داد و من در پی انجام آن فرمان می‌روم خواه (ظاهراً) به نفعم باشد یا به زیانم. به خدا سوگند! ای پسر عمو! اگر من در آشیانه بومی نیز باشم، مرا از آنجا بیرون آورده و به قتل می‌رسانند. به خدا سوگند ای پسرعمو! آنان همچون قوم یهود که در ماجرای روز شنبه (یوم السبت) ستم نموده‌اند، بر من ستم روا خواهند داشت»[۱].

این تعبیرات به خوبی نشان می‌دهد که امام(ع) خود را بر سر دو راهی می‌دید: تسلیم شدن در برابر یزید و بر جنایات و گمراهی‌های آل امیه صحه نهادن، و عدم تسلیم و تن به شهادت شرافتمندانه و بیدارگر سپردن، و امام(ع) دومی را برگزیده بود، هر چند گروهی راه اول را توصیه می‌کردند.

امام(ع) با نامه‌های داغ و کوبنده و هشدارهای شدیدی که در زمان حکومت معاویه می‌داد سازش ناپذیری خود را اثبات فرموده بود، و آنها هم تصمیم داشتند یا آن حضرت را به زور وادار به تسلیم کنند یا شهید نمایند، ولی نمی‌دانستند در پشت این شهادت چه تحول و حرکتی روی خواهد داد، و چه آثاری- در کوتاه مدت و دراز مدت- در جهان اسلام به جای خواهد گذاشت[۲].

امام حسین(ع) امان دشمن را نمی‌پذیرد

عبدالله بن جعفر به دنبال پیشنهاد خود و پاسخ امام(ع) هراسان شده به نزد عمرو بن سعید (فرماندار مکه) رفت و تقاضای امان نامه برای امام(ع) کرد و از وی خواست به امام(ع) اطمینان دهد و از او بخواهد به مکه بازگردد. عمرو بن سعید نامه‌ای برای امام(ع) نوشت و در آن یادآور شد که به نزد من بیا که تو در کنار من در امان و آسایشی. چون امان نامه فرماندار مکه به دست امام(ع) رسید، در پاسخ چنین مرقوم داشت: «اگر مقصودت از این نامه نیکی و پیوند با من است در دنیا و آخرت پاداش نیک ببینی، به یقین! آن کسی که مردم را به سوی خداوند فرا می‌خواند و عمل صالح انجام می‌دهد و می‌گوید من از مسلمانانم، هرگز با خدا مخالفت نمی‌کند. بهترین امان، امان خداست، و آن کس که در دنیا از خداوند نترسد به خدا ایمان نیاورده است. از خداوند خوفی را در دنیا طلب می‌کنیم که موجب امان ما در آخرت نزد او باشد!»[۳].

این گفتار امام(ع) به خوبی نشان می‌دهد که اولاً: امام(ع) به گفته‌ها و امان آنها اطمینانی نداشت؛ زیرا بنی‌امیه و عوامل آنها نه ایمان درستی به خدا داشتند، نه به روز قیامت، و امان نامه چنین اشخاصی درخور اعتماد نیست، و با این طناب‌های پوسیده هرگز نمی‌شد، به چاه رفت.

ثانیاً: امام(ع) به فرمان پیغمبر اکرم(ص) هدفی را دنبال می‌کرد که فراتر از فکر و درک آنها بود. در خوشبینانه‌ترین فرض، آنها می‌خواستند امام(ع) سالم بماند و امام(ع) می‌خواست دین و آیین جدش پیامبر(ص) سالم بماند، چیزی که با حکومت بنی‌امیه - تفاله‌های عصر جاهلیت و بت‌پرستی - ممکن نبود[۴].

نامه دیگر از امام(ع) در پاسخ مردم کوفه

چون امام(ع) به وادی «حاجز بطن الرمّه»[۵] رسید، نامه‌ای توسط «قیس بن مسهر صیداوی» برای کوفیان فرستاد که مضمون آن چنین است: «به نام خداوند بخشنده مهربان، از حسین بن علی(ع) به برادران مؤمن و مسلمان! سلام علیکم؛ سپاس می‌گویم خدایی را که معبودی جز او نیست، اما بعد: نامه مسلم بن عقیل به دستم رسید، مرا از حسن نیت و اتحاد بزرگانتان بر یاری ما و گرفتن حق ما با خبر ساخت. از خداوند خواهانم تا کارمان را نیکو گرداند و به شما پاداش بزرگ عنایت کند، من روز سه شنبه هشتم ذی‌حجه ـ روز ترویه ـ از مکه به سوی شما رهسپار شده‌ام. هنگامی که فرستاده من به نزدتان آمد هر چه بیشتر در کارتان شتاب و تلاش کنید. من در همین روزها ـ اگر خدا بخواهد ـ بر شما وارد می‌شوم. سلام و رحمت و برکت خداوند بر شما باد!»[۶].

قیس بن مسهّر صیداوی با نامه امام(ع) به سمت کوفه حرکت کرد، تا آنگاه که به «قادسیّه» رسید. «حصین بن تمیم» وی را دستگیر کرد و به نزد «عبیدالله بن زیاد» فرستاد. عبیدالله به وی گفت: بر فراز قصر دارالاماره برو و به حسین بن علی(ع) ناسزا بگو. قیس بر فراز قصر رفت و چنین گفت: «ای مردم! این حسین بن علی(ع) بهترین خلق خدا، پسر فاطمه دختر رسول خداست و من فرستاده وی به سوی شما هستم، از او در وادی حاجز جدا شدم، او را اجابت کنید». سپس عبیدالله بن زیاد و پدرش را لعنت کرد و برای علی بن ابی طالب(ع) طلب رحمت نمود.

عبیدالله بن زیاد دستور داد وی را از بالای قصر به زیر افکندند؛ پیکر شریفش قطعه قطعه شد و به شهادت رسید[۷].

این نامه به خوبی نشان می‌دهد که مردم کوفه دست بیعت در دست نماینده امام(ع) مسلم بن عقیل گذارده بودند، امام(ع) چون از روحیه ضعیف کوفیان و سابقه پیمان شکنی آنان آگاهی داشت، این نامه را برای تقویت روحیه آنها نوشت، شاید این بار بر سر پیمان خود بایستند و به این امید که امام(ع) به زودی به آنها می‌پیوندند در کنار «مسلم» باشند و مقاومت کنند و اگر چنین می‌کردند، اوضاع شکل دیگری به خود می‌گرفت.

گرچه فرستاده امام(ع) دستگیر و شهید شد؛ ولی او در واقع رسالت خود را انجام داد و از فراز قصر دارالاماره گفتنی‌ها را گفت، ولی مردم بزدل و عافیت‌طلب کوفه گویی این پیام صریح را نشنیدند، و سرانجام مسیر خود را به سوی تسلیم و ذلت تغییر دادند[۸].

پانویس

  1. «أَمَّا بَعْدُ! فَإِنَّ كِتَابَكَ وَرَدَ عَلَيَّ فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتَ، وَ أُعْلِمُكَ أَنِّي رَأَيْتُ جَدِّي رَسُولَ اللهِ(ص) فِي مَنَامِي فَخَبَّرَنِي بِأَمْرٍ وَ أَنَا مَاضٍ لَهُ، لِي كَانَ أَوْ عَلَيَّ، وَ اللهِ يَا بْنَ عَمِّي لَوْ كُنْتُ فِي جُحْرِ هَامَّةٍ مِنْ هَوَامِّ الْأَرْضِ لَاسْتَخْرَجُونِي وَ يَقْتُلُونِي؛ وَ اللهِ يَا بْنَ عَمِّي لَيَعْتَدُنَّ عَلَيَّ كَمَا اعْتَدَتِ الْيَهُودُ عَلَى السَّبْتِ وَ السَّلَامُ»؛ فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۵- ۱۱۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج۱، ص۲۱۷- ۲۱۸ (با مختصر تفاوت).
  2. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۳۴۵.
  3. «إِنْ كُنْتَ أَرَدْتَ بِكِتَابِكَ إِلَيَّ بِرِّي وَ صِلَتِي فَجُزِيتَ خَيْراً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ إِنَّهُ لَمْ يُشَاقِقِ اللهَ مَنْ دَعَا إِلَى اللهِ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ قَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ خَيْرُ الأَمَانِ أَمَانُ اللهِ، وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ يَخَفْهُ فِي الدُّنْيَا فَنَسْأَلُ اللهَ مَخَافَةً فِي الدُّنْيَا تُوجِبُ لَنَا أَمَانَ الْآخِرَةِ عِنْدَهُ»؛ تاریخ ابن عساکر (شرح حال امام حسین(ع))، ص۲۰۳.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۳۴۶.
  5. بطن الرمّه، منزلی است در مسیر کوفه که مردم بصره و کوفه در آنجا به یکدیگر می‌رسند.
  6. «‌بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى إِخْوَانِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ فَإِنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكُمُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ كِتَابَ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ جَاءَنِي يُخْبِرُ فِيهِ بِحُسْنِ رَأْيِكُمْ وَ اجْتِمَاعِ مَلَئِكُمْ عَلَى نَصْرِنَا وَ الطَّلَبِ بِحَقِّنَا فَسَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يُحْسِنَ لَنَا الصَّنِيعَ وَ أَنْ يُثِيبَكُمْ عَلَى ذَلِكَ أَعْظَمَ الْأَجْرِ وَ قَدْ شَخَصْتُ إِلَيْكُمْ مِنْ مَكَّةَ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَمَانٍ مَضَيْنَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَإِذَا قَدِمَ عَلَيْكُمْ رَسُولِي فَانْكَمِشُوا فِي أَمْرِكُمْ وَ جِدُّوا فَإِنِّي قَادِمٌ عَلَيْكُمْ فِي أَيَّامِي هَذِهِ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»
  7. تاریخ طبری، ج۴، ص۲۹۷؛ ارشاد مفید، ص۴۱۸؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۶۹- ۳۷۰ (با مختصر تفاوت).
  8. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۳۴۸.