بحث:دیدار با امام مهدی
مقدمه
- از آنجا که در روایات، پنهانزیستی آن امام بزرگوار، رازی از رازهای خداوند سبحانه و تعالی دانسته شده و درباره چگونگی غیبت، دیدگاههای متفاوتی ذکر شده، درباره ملاقات با آن حضرت در عصر غیبت، نگاههای مختلفی ارائه شده است.
- دانشوران شیعه، عمر آن حضرت را به چهار دوره متفاوت تقسیم کردهاند.
- دوران زندگی با پدر خود؛
- دوران غیبت صغرا؛
- دوران غیبت کبرا؛
- دوران ظهور.
- از آنجا که دوره نخست و دوم و نیز دوره چهارم چندان محل مناقشه نیست، در این مجال، فقط به دوره سوم میپردازیم.
- به دلیل وجود روایات و حکایات متعارض، در این بحث، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد:
عدم امکان ملاقات به طور مطلق
- این دیدگاه، به طور اساسی از روایاتی قابل استفاده است که از ناپیدایی آن حضرت در دوران غیبت سخن به میان آورده است؛ مانند:
- " تُرَى وَ لَا تُرَى "؛ میبیند و دیده نمیشود[۱].
- " لَايَرَوْنَه "؛ او را نمیبینند[۲].
- " يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ "؛ مردم را میبیند و مردم او را نمیبینند.
- " لَا يُرَى جِسْمُه"؛ جسم او دیده نمیشود[۳].
- " أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى"؛ مردمان را میبینم و تو دیده نمیشوی[۴].
- چنین روایاتی، باعث شده است ابن ابی زینب نعمانی- در جایگاه نخستین کسی که به طور شایسته روایات مربوط به حضرت مهدی(ع) را گردآوری و بررسی کرده است- در فصلی از کتاب خود، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این نکته مهم، اینگونه اشاره کرده است: "... برای شیعیان، جست وجوی امام و کشف صاحب غیبت و در پی نام و محلّ سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است؛ چه رسد بر آنکه بخواهند آشکارا او را ببینند[۵].
- با وجود آنکه این دیدگاه، از روایات پیشین قابل استفاده است، و نیز به روایاتی که امام را بسان خورشید پس ابر معرفی کرده، نزدیکتر است، کسی به روشنی قائل به آن نشده و ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دلیل آنکه:
- برخی روایات، امکان ملاقات را منتفی ندانسته، دیدن بدون شناخت را ممکن دانستهاند.
- شکی نیست در دوران غیبت صغرا که بخشی از دوران غیبت آن حضرت است، برخی شیعیان- به ویژه نایبان خاص- آن حضرت را ملاقات کردهاند؛ بنابراین شکی نیست که روایتهای یاد شده، تخصیص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.
- درباره امکان ملاقات، برخی اندیشوران شیعه نیز چنین نوشتهاند:
- سید مرتضی مینویسد: "همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد"[۶].
- شیخ طوسی نیز مینویسد: "ما با جزم و یقین نمیدانیم که آن محبوب دلها از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود"[۷].
- سید بن طاووس نیز در این باره خطاب به فرزند خود نوشته است: "امام، اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند"[۸].
امکان ملاقات بدون شناخت
- در این دیدگاه - بر خلاف دیدگاه نخست- امکان ملاقات، مورد پذیرش است؛ ولی وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در این دوران، غیر قابل پذیرش و آن را با فلسفه غیبت در تعارض میداند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد میشود که در آن، سخن از دیده شدن حضرت به میان آمده است؛ امّا تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمیگیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت. شیخ صدوق با ذکر سند از سدیر نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: "در قائم، سنّتی از یوسف است ..."
- چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی کند؛ همانگونه که به یوسف اذن داد"[۹].
- سخن دیگر در تأیید این دیدگاه از نایب خاص حضرت مهدی(ع) محمد بن عثمان نقل شده است که میگوید: "به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هرسال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم، او را میبینند؛ ولی نمیشناسند"[۱۰].
- از این روایات، استفاده میشود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمیشود.
- منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است.
- این نکته، قابل تأمل است. حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است؛ به هر حال میتوان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است که آن حضرت، از نگاه عموم مردم پنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت.
وقوع ملاقات همراه شناخت و عدم پذیرش ادعا
- در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ امّا آنچه مورد انکار این است اینکه ملاقاتکننده، حق ندارد مشاهده خود را برای دیگران نقل نماید؛ به بیان دیگر، ادعای ملاقات نماید.
- این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این توقیع که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، واپسین سفیر خاص امام زمان (ع) از ناحیه آن حضرت صادر شده[۱۱]، چنین آمده است: "... به زودی از شیعیان من، کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده بکنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، او دروغگوی افترا زننده است"[۱۲].
- اینجا مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشتهاند: "این خبر، ضعیف و غیر آن خبر، واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا میشود. هرچند از هر یک آنها پیدا نشود؛ بلکه از جملهای از آنها که دارا بود کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب؛ پس چگونه روا است اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن "شیخ طوسی" عمل نکرده به آن، در همان کتاب[۱۳]. که در محل خود به صورت مفصل پاسخ داده شده است.
- خلاصه آنکه:
- توقیع مرسل نیست؛ چرا که شیخ صدوق در کمال الدین آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شیخ طوسی این حدیث را از ابن بابویه نقل میکند و میگوید: " أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ "؛ پس توقیع از یک طریق نیست.
- توقیع ضعیف نیز نیست؛ چرا که همه راویان آن، ثقه هستند.
- اینکه گفته شده است: "راوی آن، شیخ طوسی، به توقیع عمل نکرده است"، درست نیست؛ چرا که آنچه شیخ طوسی نقل کرده است، به دوران غیبت صغرا مربوط میشود و توقیع، نفی ادعای دیدن در دوران غیبت کبرا را مورد نظر دارد و مدعی دیدار در این زمان را باید تکذیب کرد.
- اینکه گفتهاند: "از توقیع اعراض شده است" درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگوار که پس از شیخ صدوق، به نقل توقیع پرداختهاند، به آن، باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکردهاند.
- ممکن است گفته شود منظور توقیع، مشاهده همراه با ادعای سفارت یا وکالت از جانب حضرت مهدی(ع) و رساندن پیام به آن حضرت و گرفتن پاسخ از ایشان است.
این احتمال، خلاف ظاهر عبارت حضرت مهدی(ع) در توقیع شریف است.
- اینجا لازم است به برخی سخنان بزرگان اشاره کنیم که در آن، ضمن پذیرش امکان ملاقات، گفتهاند در صورت ملاقات، فرد ملاقات کننده پرده از راز دیدار خود برنخواهد داشت و این، همان تکذیب ادعای ملاقات است:
- سید مرتضی، بدون آنکه قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، مینویسد: "ما قطع نداریم دست کسی به امام نمیرسد و بشر نمیتواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم است که راهی بر قطع به آن نیست[۱۴]. آنگاه مینویسد: "... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست. و هریک از شیعیان حال خودش را میداند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران"[۱۵].
- شیخ طوسی نیز آن مضمون را اینگونه بیان کرده است: ما با جزم و یقین نمیدانیم آن حضرت از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد[۱۶]. این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن میداند؛ امّا درباره ادعای وقوع ملاقات، به نظر میرسد، آن را منتفی میداند.
- سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در این باره نوشته است: "اگر امام اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند ...."[۱۷] سخن سید بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهد است؛ چه اینکه پوشاندن تشرف هنگامی که در مقیاس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهایی است که در دست است.
- محقق اربلی نیز پس از نقل کلامی از مرحوم شیخ طبرسی که گفته است: "ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمیرسد"، اظهار شگفتی کرده، نوشته است: "مرحوم شیخ طبرسی چرا چنین گفته است؟ در حالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ادعای ملاقات را ذکر کرده بود".
- محقق اربلی آنگاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم شیخ طبرسی، اینگونه بیان کرده است: به طور حتم، او به این نکته نظر داشته است که افرادی که احیانا به دیدار نایل میشوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست میزنند، دروغگویند[۱۸].
وقوع ملاقات و پذیرش ادعا
- گروهی از دانشمندان شیعه بر این باورند که در غیبت کبرا، ملاقاتهای فراوانی با آن حضرت صورت گرفته است. این دیدگاه، بین متأخران شهرت بیشتری یافته است. این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت(ع) در غیبت کبرا به حکایتهایی که در این باره در دست است، استناد کردهاند. ایشان بر این باورند که در کتابهای بسیاری، داستانهای گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی(ع) به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمیتوان انکار کرد. مهمترین دلیل ایشان، این است که چگونه ممکن است این همه ادعای ملاقات دروغ باشد؟
- باید توجه داشت ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهمتر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند سبحانه و تعالی و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر(ص) و امامان(ع) با آن بزرگواران دیدار میکردند؛ اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقاتها نمیبردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع میشدند[۱۹].
فرهنگنامه آخرالزمان
- دیدار حضرت مهدی(ع) سعادتی است که افراد بسیاری تا کنون به این شرف نایل آمدهاند. کتابهای متعددی حکایت این دیدارها را جمعآوری نمودهاند. دیدار حضرت مهدی(ع) را از دو جنبه میتوان بررسی کرد. اول دیدار آن جناب پیش از شهادت امام عسکری(ع) و پیش از شروع غیبت، و دیگر امکان مشاهده حضرت پس از آغاز غیبت. مشاهده حضرت پیش از غیبت و در زمان حیات امام عسکری(ع)، امری است که قطعاً رخ داده است و تمام علمای امامیه بدان معتقدند و در آن اختلاف ندارند. امام عسکری(ع) پس از تولد فرزند خود، وی را به خواص شیعه معرفی میکرد و آنان را به شرف دیدار آن جناب مفتخر مینمود و بدانها میفرمود که امام پس از من این فرزند خواهد بود و شیعیان را از وجود فرزند خود و امام پس از خود آگاه مینمود. در این باره احادیث بسیاری وارد شده است که مرحوم شیخ صدوق آنها را در بابی جداگانه در کتاب ارجمند "کمال الدین و تمام النعمة" جمعآوری نموده است، باب "من شاهد القائم(ع)" یعنی کسانی که حضرت قائم(ع) را زیارت نمودهاند. حتی برخی از عوام نیز حضرت را در سن طفولیت مشاهده نمودهاند. زمانی که امام عسکری(ع) از دنیا رفت، جعفر برادر امام عسکری(ع)خواست که بر بدن مبارک حضرت نماز بگذارد، اما ناگاه همه نمازگذاران دیدند که کودکی پنج ساله ظاهر شد و لباس جعفر را گرفت و گفت: "عمو کنار برو که من بدین کار سزاوارترم!"[۲۰].
- علمای شیعه درباره دیدار حضرت پس از آغاز غیبت، اختلاف نظر دارند. در دوران غیبت صغری یقیناً این دیدارها میان حضرت و نواب اربعه رخ میداده است، در روایات دلایلی مبنی بر این امر وجود دارد. اما مشاهده حضرت قائم(ع) در دوران غیبت کبری، نزد برخی از دانشمندان امکانپذیر نیست و این عقیده از نامهای نشأت میگیرد که حضرت مهدی(ع) به آخرین نایب خاص خود، علی بن محمد سمری نوشتند. در این نامه حضرت میفرماید: "بدان ای علی بن محمد سمری، خداوند اجر برادران تو را در مصیبت از دست دادنت فزون گرداند، زیرا تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. مهیا شو و به شخص دیگری برای جانشینی خود وصیت نکن. به تحقیق که غیبت تامّه واقع شده است و ظهور پدیدار نمیشود مگر زمانی که خداوند إذن دهد و این امر هنگامی است که دلها سخت شود و زمین از ستم پر گردد. به زودی از میان پیروان من گروهی ادعای "مشاهده" میکنند، آگاه باشید که هر کسی پیش از خروج سفیانی و ندای آسمانی چنین ادعایی کند، دروغگو و افترا زننده است".
- در این نامه به صراحت حضرت هرگونه دیداری میان خود و افراد دیگر را نفی میکند. اکنون باید دید با وجود این همه حکایات متقن که از دیدارهای متعدد میان حضرت و سایر مردم رخ داده است چگونه میتوان این سخن حضرت را معنی کرد. علما برای این سؤال جوابهای مختلفی فرمودهاند، از جمله میتوان این موارد را یاد آور شد:
- مشاهدهای که حضرت در این نامه میفرمایند، مطلق مشاهده نیست بلکه آن مشاهدهای است که میان نواب و حضرت واقع میشده است و الف و لام که بر کلمه مشاهده در این نامه آمده است، از نظر ادبیات عربی، الف و لام عهد است یعنی اشاره به نوع خاصی از مشاهده میکند که میان گوینده و مخاطب شناخته شده است و چون حضرت در این نامه در ابتدا میفرماید: اکنون دیگر غیبت به طور کامل واقع شده و حتی واسطه ای مانند نواب چهارگانه بین مردم و حضرت نخواهد بود، و به زودی کسانی خواهند آمد که چنین ادعایی را میکنند، پس از آن حضرت با جملهای مشاهده را نفی میکند. از این سیاق جمله میتوان فهمید که "مشاهده" در این نامه اشاره به مشاهدهای خاص دارد.
- توجیه دیگری که برای این تعارض میتوان گفت این است که منظور از نفی مشاهده، نفی مشاهده اختیاری است، زیرا در زمان غیبت صغری، نواب چهارگانه حضرت میتوانستند به گونهای با حضرت ارتباط برقرار کنند و با رد و بدل کردن نامه جواب پرسشهای خویش و سایرین را بگیرند، اما در زمان غیبت کبری چنین ارتباطی امکانپذیر نخواهد بود و فقط زمانی دیدار حاصل میشود که آن جناب صلاح بداند و اراده فرماید.
- جواب دیگری این که در نامه حضرت اشاره شده است که هرگاه کسی "ادعا" ی مشاهده کردن بنماید. باید تکذیب شود و این امر ربطی به امکان وقوع مشاهده ندارد، زیرا ممکن است شخصی حضرت را ببیند ولی ادعای چنین مشاهدهای را در جایی نکند.
- در روایات بسیاری ائمه(ع) علت غیبت را ترس از کشته شدن یا مسموم شدن و خالی شدن زمین از حجت الله بیان کردهاند، علتهای دیگری چون عدم بیعت با طاغوتهای زمان نیز ذکر شده است که در جای خود بیان شده است؛ پس زمانی که علت غیبت و عدم دسترسی منتفی باشد، طبعاً برطرف شدن غیبت، لااقل برای مقطعی از زمان نیز ممکن خواهد بود و دیدار برای کسانی که چنین خوفی از سوی آنان نمیرود امکانپذیر است. در نامهای که حضرت مهدی(ع) به شیخ مفید نوشتند خود چنین بیان میکنند: اگر شیعیان ما به خوبی به عهد خود وفا مینمودند و با هم یکدل بودند، سعادت دیدار ما از آنان ستانده نمیشد. در جای دیگر حضرت به ابن مهزیار فرمودند: مردم به واسطه این دچار غیبت امام شدند که به دنیاطلبی روی آوردند و بر ناتوانان تکبر نموده و صله رحم را قطع نمودند و گناهان را مرتکب شدند[۲۱].
- علاوه بر این توضیحات، روایاتی نیز هست که دلالت صریح بر مشاهده حضرت در زمان غیبت دارد. از جمله روایتی که میفرماید همیشه در دوران غیبت کبری سی نفر همراه حضرت هستند. ابدال و اوتاد، گروهی هستند که در غیبت کبری حضرت مهدی(ع) را میبینند و در کنار حضرت هستند[۲۲]. حجر الأسود که به دست قرامطه ربوده شد و پس از سالها آن را باز پس فرستادند به دست حضرت مهدی(ع) در جای خود نصب شد و مردم ایشان را میدیدند و حتی برخی میدانستند که او همان صاحب الامر(ع) است[۲۳].
- امام صادق(ع) میفرماید: به درستی که برای صاحب الامر(ع) دو غیبت خواهد بود، که یکی از آن غیبتها طولانی خواهد شد... کسی در آن غیبت از جایگاه حضرت با خبر نخواهد بود، حتی فرزندان او، اما خدمتگذاران او و کسانی که امور ایشان را بر عهده دارند از مکان ایشان با خبر هستند. در روایت دیگری فرمودهاند در آن روزگار جز شیعیان خاص و دوستان ویژه حضرت، کسی از محل ایشان با خبر نیست[۲۴]. اکنون با توجه به این توضیحات میتوان گفت که مشاهده حضرت در زمان غیبت امکانپذیر است و نفی مشاهده مربوط به کسانی است که ادعای نیابت یا باب ارتباط با حضرت را دارند. برای آگاهی از حکایات بسیار شیرین و روحنواز کسانی که در غیبت کبری خدمت آن سرور عالمیان رسیدهاند میتوان به کتاب شریف نجم الثاقب، باب هفتم رجوع نموده. البته کتابهایی که در این موضوع تدوین شده است بسیار است[۲۵].
پانویس
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۰
- ↑ سیّد بن طاووس، الاقبال، ص ۲۹۸
- ↑ ر.ک: نعمانی، الغیبة، ص ۱۶۰
- ↑ سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹
- ↑ سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵
- ↑ " إِنَ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُف ... فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ "، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و ...این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقلکنندگان بر مضمون روایت است
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و ...این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقلکنندگان بر مضمون روایت است
- ↑ میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص ۴۸۴
- ↑ سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۵
- ↑ سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹
- ↑ سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵
- ↑ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۹ - ۴۱۵.
- ↑ برای اطلاع بیشتر از این روایات به کتاب کمال الدین، باب ۴۳ رجوع نمایید.
- ↑ ر.ک: غیبت حضرت مهدی(ع).
- ↑ ر.ک: ابدال، اوتاد، جایگاه حضرت مهدی(ع) در غیبت کبری.
- ↑ ر.ک: حجر الأسود.
- ↑ نجم الثاقب: باب هشتم و بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۵۱ و ج ۵۳، ص ۳۱۸.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۷۲-۲۷۳-۲۷۴-۲۷۵.