بحث:دیدار با امام مهدی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نویسنده: آقای یوسفی

مقدمه

  1. دوران زندگی با پدر خود؛
  2. دوران غیبت صغرا؛
  3. دوران غیبت کبرا؛
  4. دوران ظهور.
  • از آن‏جا که دوره نخست و دوم و نیز دوره چهارم چندان محل مناقشه نیست، در این مجال، فقط به دوره سوم می‌‏پردازیم.
  • به دلیل وجود روایات و حکایات متعارض، در این بحث، دیدگاه‌‏های متفاوتی وجود دارد:

عدم امکان ملاقات به طور مطلق

  • این دیدگاه، به طور اساسی از روایاتی قابل استفاده است که از ناپیدایی آن حضرت در دوران غیبت سخن به میان آورده است؛ مانند:
  • " تُرَى‏ وَ لَا تُرَى‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏"؛ می‌‏بیند و دیده نمی‌‏شود[۱].
  • " لَايَرَوْنَه‏‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏"؛ او را نمی‏‌بینند[۲].
  • " يَرَى‏ النَّاسَ‏ وَ لَا يَرَوْنَهُ‏‏‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏"؛ مردم را می‏‌بیند و مردم او را نمی‏‌بینند.
  • " لَا يُرَى‏ جِسْمُه‏‏‏‏‏‏‏"؛ جسم او دیده نمی‌‏شود[۳].
  • " أَرَى‏ الْخَلْقَ‏ وَ لَا تُرَى‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ مردمان را می‏‌بینم و تو دیده نمی‏‌شوی[۴].
  • چنین روایاتی، باعث شده است ابن ابی زینب نعمانی- در جایگاه نخستین کسی که به طور شایسته روایات مربوط به حضرت مهدی(ع)‏ را گردآوری و بررسی کرده است- در فصلی از کتاب خود، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این‏ نکته مهم، این‏گونه اشاره کرده است: "... برای شیعیان، جست ‏وجوی امام و کشف صاحب غیبت و در پی نام و محلّ سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است؛ چه رسد بر آن‏که بخواهند آشکارا او را ببینند[۵].
  • با وجود آن‏که این دیدگاه، از روایات پیشین قابل استفاده است، و نیز به روایاتی که امام را بسان خورشید پس ابر معرفی کرده، نزدیک‌‏تر است، کسی به روشنی قائل به آن نشده و ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دلیل آن‏که:
  1. برخی روایات، امکان ملاقات را منتفی ندانسته، دیدن بدون شناخت را ممکن دانسته‏‌اند.
  2. شکی نیست در دوران غیبت صغرا که بخشی از دوران غیبت آن حضرت است، برخی شیعیان- به ویژه نایبان خاص- آن حضرت را ملاقات کرده‏‌اند؛ بنابراین شکی نیست که روایت‏‌های یاد شده، تخصیص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.

امکان ملاقات بدون شناخت‏

  • در این دیدگاه - بر خلاف دیدگاه نخست- امکان ملاقات، مورد پذیرش است؛ ولی وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در این دوران، غیر قابل پذیرش و آن را با فلسفه غیبت در تعارض می‌‏داند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد می‌‏شود که در آن، سخن از دیده شدن حضرت به میان آمده است؛ امّا تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمی‌‏گیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت. شیخ صدوق با ذکر سند از سدیر نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: "در قائم، سنّتی از یوسف است ..."
  • چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آن‏ها راه رود و بر بساط آن‏ها پا نهد و آن‏ها او را نشناسند، تا آن‏گاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آن‏ها معرفی کند؛ همان‏گونه که به یوسف اذن داد"[۹].
  • سخن دیگر در تأیید این دیدگاه از نایب خاص حضرت مهدی(ع)‏ محمد بن عثمان نقل شده است که می‏‌گوید: "به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هرسال در موسم حج حاضر می‌‏شود؛ مردم را می‏‌بیند و آن‏ها را می‌‏شناسد و مردم، او را می‏‌بینند؛ ولی نمی‏‌شناسند"[۱۰].
  • از این روایات، استفاده می‏‌شود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمی‌‏شود.
  • منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است.
  • این نکته، قابل تأمل است. حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است؛ به هر حال می‏‌توان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است‏ که آن حضرت، از نگاه عموم مردم پنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت.

وقوع ملاقات همراه شناخت و عدم پذیرش ادعا

  • در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ امّا آنچه مورد انکار این است این‏که ملاقات‌‏کننده، حق ندارد مشاهده خود را برای دیگران نقل نماید؛ به بیان دیگر، ادعای ملاقات نماید.
  • این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این توقیع که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، واپسین سفیر خاص امام زمان (ع) از ناحیه آن حضرت صادر شده[۱۱]، چنین آمده است: "... به زودی از شیعیان من، کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده بکنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، او دروغگوی افترا زننده است"[۱۲].
  • این‏جا مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشته‌‏اند: "این خبر، ضعیف و غیر آن خبر، واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا می‌‏شود. هرچند از هر یک آن‏ها پیدا نشود؛ بلکه از جمله‏‌ای از آن‏ها که دارا بود کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آن‏ها از غیر آن جناب؛ پس چگونه روا است اعراض از آن‏ها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن "شیخ طوسی" عمل نکرده به آن، در همان کتاب[۱۳]. که در محل خود به صورت مفصل پاسخ داده شده است.
  • خلاصه آن‏که:
  1. توقیع مرسل نیست؛ چرا که شیخ صدوق در کمال الدین آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شیخ طوسی این حدیث را از ابن بابویه نقل می‌‏کند و می‌‏گوید: " أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ "؛ پس توقیع از یک طریق نیست.
  2. توقیع ضعیف نیز نیست؛ چرا که همه راویان آن، ثقه هستند.
  3. این‏که گفته شده است: "راوی آن، شیخ طوسی، به توقیع عمل نکرده است"، درست نیست؛ چرا که آنچه شیخ طوسی نقل کرده است، به دوران غیبت صغرا مربوط می‌‏شود و توقیع، نفی ادعای دیدن در دوران غیبت کبرا را مورد نظر دارد و مدعی دیدار در این زمان را باید تکذیب کرد.
  4. این‏که گفته‏‌اند: "از توقیع اعراض شده است" درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگوار که پس از شیخ صدوق، به نقل توقیع پرداخته‌‏اند، به آن، باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکرده‏‌اند.

این احتمال، خلاف ظاهر عبارت حضرت مهدی(ع)‏ در توقیع شریف است.

  1. سید مرتضی، بدون آن‏که قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، می‏‌نویسد: "ما قطع نداریم دست کسی به امام نمی‌‏رسد و بشر نمی‌‏تواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم‏ است که راهی بر قطع به آن نیست[۱۴]. آنگاه می‌‏نویسد: "... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آن‏ها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست. و هریک از شیعیان حال خودش را می‌‏داند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران"[۱۵].
  2. شیخ طوسی نیز آن مضمون را این‏گونه بیان کرده است: ما با جزم و یقین نمی‌‏دانیم آن حضرت از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد[۱۶]. این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن می‌‏داند؛ امّا درباره ادعای وقوع ملاقات، به نظر می‏رسد، آن را منتفی می‏‌داند.
  3. سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در این‏ باره نوشته است: "اگر امام اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند ...."[۱۷] سخن سید بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهد است؛ چه این‏که پوشاندن تشرف هنگامی که در مقیاس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهایی است که در دست است.
  4. محقق اربلی نیز پس از نقل کلامی از مرحوم شیخ طبرسی که گفته است: "ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمی‌‏رسد"، اظهار شگفتی کرده، نوشته است: "مرحوم شیخ طبرسی چرا چنین گفته است؟ در حالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ادعای ملاقات را ذکر کرده بود".
  • محقق اربلی آن‏گاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم شیخ طبرسی، این‏گونه بیان کرده است: به طور حتم، او به این نکته نظر داشته است که افرادی که احیانا به‏ دیدار نایل می‏‌شوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست می‌‏زنند، دروغ‌گویند[۱۸].

وقوع ملاقات و پذیرش ادعا

  • گروهی از دانشمندان شیعه بر این باورند که در غیبت کبرا، ملاقات‌‏های فراوانی با آن حضرت صورت گرفته است. این دیدگاه، بین متأخران شهرت بیشتری یافته است. این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت(ع) در غیبت کبرا به حکایت‏‌هایی که در این ‏باره در دست است، استناد کرده‌‏اند. ایشان بر این باورند که در کتاب‏‌های بسیاری، داستان‏‌های گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی(ع)‏ به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمی‌‏توان انکار کرد. مهم‏ترین دلیل ایشان، این است که چگونه ممکن است این همه ادعای ملاقات دروغ باشد؟
  • باید توجه داشت ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهم‏تر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند سبحانه و تعالی و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر(ص) و امامان(ع) با آن بزرگواران دیدار می‌‏کردند؛ اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقات‌‏ها نمی‌‏بردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع می‌‏شدند[۱۹].

فرهنگنامه آخرالزمان

  1. مشاهده‌ای که حضرت در این نامه می‌‌فرمایند، مطلق مشاهده نیست بلکه آن مشاهده‌ای است که میان نواب و حضرت واقع می‌‌شده است و الف و لام که بر کلمه مشاهده در این نامه آمده است، از نظر ادبیات عربی، الف و لام عهد است یعنی اشاره به نوع خاصی از مشاهده می‌‌کند که میان گوینده و مخاطب شناخته شده است و چون حضرت در این نامه در ابتدا می‌‌فرماید: اکنون دیگر غیبت به طور کامل واقع شده و حتی واسطه ای مانند نواب چهارگانه بین مردم و حضرت نخواهد بود، و به زودی کسانی خواهند آمد که چنین ادعایی را می‌‌کنند، پس از آن حضرت با جمله‌ای مشاهده را نفی می‌‌کند. از این سیاق جمله می‌‌توان فهمید که "مشاهده" در این نامه اشاره به مشاهده‌ای خاص دارد.
  2. توجیه دیگری که برای این تعارض می‌‌توان گفت این است که منظور از نفی مشاهده، نفی مشاهده اختیاری است، زیرا در زمان غیبت صغری، نواب چهارگانه حضرت می‌‌توانستند به گونه‌ای با حضرت ارتباط برقرار کنند و با رد و بدل کردن نامه جواب پرسش‌های خویش و سایرین را بگیرند، اما در زمان غیبت کبری چنین ارتباطی امکان‌پذیر نخواهد بود و فقط زمانی دیدار حاصل می‌‌شود که آن جناب صلاح بداند و اراده فرماید.
  3. جواب دیگری این که در نامه حضرت اشاره شده است که هرگاه کسی "ادعا" ی مشاهده کردن بنماید. باید تکذیب شود و این امر ربطی به امکان وقوع مشاهده ندارد، زیرا ممکن است شخصی حضرت را ببیند ولی ادعای چنین مشاهده‌ای را در جایی نکند.
  4. در روایات بسیاری ائمه(ع) علت غیبت را ترس از کشته شدن یا مسموم شدن و خالی شدن زمین از حجت الله بیان کرده‌اند، علت‌های دیگری چون عدم بیعت با طاغوت‌های زمان نیز ذکر شده است که در جای خود بیان شده است؛ پس زمانی که علت غیبت و عدم دسترسی منتفی باشد، طبعاً برطرف شدن غیبت، لااقل برای مقطعی از زمان نیز ممکن خواهد بود و دیدار برای کسانی که چنین خوفی از سوی آنان نمی‌رود امکان‌پذیر است. در نامه‌ای که حضرت مهدی(ع) به شیخ مفید نوشتند خود چنین بیان می‌‌کنند: اگر شیعیان ما به خوبی به عهد خود وفا می‌‌نمودند و با هم یکدل بودند، سعادت دیدار ما از آنان ستانده نمی‌شد. در جای دیگر حضرت به ابن مهزیار فرمودند: مردم به واسطه این دچار غیبت امام شدند که به دنیاطلبی روی آوردند و بر ناتوانان تکبر نموده و صله رحم را قطع نمودند و گناهان را مرتکب شدند[۲۱].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۴.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳
  3. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۰
  4. سیّد بن طاووس، الاقبال، ص ۲۹۸
  5. ر.ک: نعمانی، الغیبة، ص ۱۶۰
  6. سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸
  7. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹
  8. سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵
  9. " إِنَ‏ فِي‏ الْقَائِمِ‏ سُنَّةً مِنْ‏ يُوسُف‏ ... فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ "، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳
  10. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰
  11. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و ...این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل‏کنندگان بر مضمون روایت است
  12. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ علی بن عبد الکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و ...این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقل‏کنندگان بر مضمون روایت است
  13. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص ۴۸۴
  14. سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۵
  15. سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸
  16. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹
  17. سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵
  18. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸
  19. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۹ - ۴۱۵.
  20. برای اطلاع بیشتر از این روایات به کتاب کمال الدین، باب ۴۳ رجوع نمایید.
  21. ر.ک: غیبت حضرت مهدی(ع).
  22. ر.ک: ابدال، اوتاد، جایگاه حضرت مهدی(ع) در غیبت کبری.
  23. ر.ک: حجر الأسود.
  24. نجم الثاقب: باب هشتم و بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۵۱ و ج ۵۳، ص ۳۱۸.
  25. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۷۲-۲۷۳-۲۷۴-۲۷۵.