بحث:معراج
معراج
مشهور و معروف در میان دانشمندان اسلام این است که پیامبر(ص) به هنگامی که در مکه بود در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصی در بیت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمانها صعود کرد، و آثار عظمت خدا را در پهنۀ آسمان مشاهده نمود و همان شب به مکه بازگشت. و نیز مشهور و معروف آنست که این سیر زمینی و آسمانی را با جسم و روح توأماً انجام داد.
ولی از آنجا که این یک موضوع فوقالعاده شگرفی است، جمعی به توجیه آن پرداخته و آن را به معراج روحانی تفسیر کردهاند که چیزی شبیه یک خواب یا مکاشفه روحی خواهد بود، اما این موضوع کاملاً با ظواهر قرآن مخالف است؛ چراکه ظاهر قرآن به مسألۀ جسمانی بودن گواهی میدهد[۱].
معراج از نظر قرآن و حدیث
در دو سوره از سورههای قرآن به مسأله معراج اشاره شده است: سورۀ اسراء که تنها بخش اول این سفر را بیان میکند (یعنی سیر از مکه و مسجد الحرام به مسجد اقصی و بیت المقدس). سورۀ نجم از آیۀ ۱۳ تا ۱۸ قسمت دوم معراج یعنی سیر آسمانی آمده است، آنجا میفرماید: خلاصه مفاد این شش آیه چنین است که «پیامبر(ص) برای دومین بار فرشته وحی جبرئیل را به صورت اصلی مشاهده و ملاقات کرد (مرتبه اول در آغاز نزول وحی در کوه حرا بود). این ملاقات در نزد بهشت جاویدان صورت گرفت.
پیغمبر(ص) در مشاهدۀ این منظره دچار خطا و اشتباه نشد. آیات و نشانههای بزرگی را از عظمت خدا مشاهده کرد». این آیات که به گفتۀ اکثر مفسران از معراج سخن میگوید نیز نشان میدهد که این حادثه در بیداری اتفاق افتاده است، مخصوصاً جملة (چشم پیامبر دچار خطا و انحراف و طغیان نشد) گواه دیگر بر این موضوع است. از نظر حدیث، روایات بسیار زیادی در زمینۀ مسألۀ معراج در کتب معروف اسلامی نقل شد که بسیاری از علمای اسلام تواتر یا شهرت آن را تصدیق کردهاند[۲].[۳]
تاریخ وقوع معراج
در تاریخ وقوع معراج در میان مورخان اسلامی اختلاف نظر است، بعضی آن را در سال دهم بعثت شب بیست و هفتم ماه رجب دانسته، و بعضی آن را در سال دوازدهم شب ۱۷ ماه رمضان و بعضی آن را در اوائل بعثت ذکر کردهاند، ولی اختلاف در تاریخ وقوع آن مانع از اتفاق در اصل وقوع آن نیست.
ذکر این نکته نیز لازم است که این تنها مسلمین نیستند که عقیده به معراج دارند، این عقیده در میان پیروان ادیان دیگر کم و بیش وجود دارد از جمله در مورد حضرت عیسی(ع) به صورت سنگینتری دیده میشود، چنان که در انجیل مرقس باب ۶، و انجیل لوقا باب ۲۴، و انجیل یوحنا باب ۲۱، میخوانیم که عیسی پس از آنکه به دار آویخته و کشته و دفن شد از مردگان برخاست و چهل روز در میان مردم زندگی کرد سپس به آسمانها صعود نمود (و به معراج همیشگی رفت). ضمناً از بعضی از روایات اسلامی نیز استفاده میشود که بعضی از پیامبران پیشین نیز دارای معراج بودهاند.
پیامبر گرامی اسلام(ص) این سفر آسمانی را در چند مرحله پیمود.
- مرحلۀ نخست، مرحلۀ فاصلۀ میان مسجد الحرام و مسجد اقصی بود که در آیۀ اول سورۀ اسراء به آن اشاره شده است: «منزه است خداوندی که در یک شب بندهاش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی برد». طبق بعضی از روایات معتبر پیامبر در اثناء راه به اتفاق جبرئیل در سرزمین مدینه نزول کرد و در آنجا نماز گزارد و نیز در «مسجد الاقصی» با حضور ارواح انبیای بزرگ مانند ابراهیم و موسی و عیسی(ع) نماز گزارد و امام جماعت پیامبر(ص) بود، سپس از آنجا سفر آسمانی پیامبر(ص) شروع شد و آسمانهای هفتگانه را یکی پس از دیگری پیمود و در هر آسمان با صحنههای تازهای روبرو شد، با پیامبران و فرشتگان و در بعضی از آسمانها با دوزخ یا دوزخیان و در بعضی با بهشت و بهشتیان، برخورد کرد. پیامبر(ص) از هر یک از آنها خاطرههای پر ارزش و بسیار آموزنده در روح پاک خود ذخیره فرمود و عجائبی مشاهده کرد که هر کدام رمزی و سری از اسرار عالم هستی بود و پس از بازگشت اینها را با صراحت و گاه با زبان کنایه و مثال، برای آگاهی امت در فرصتهای مناسب شرح میداد و برای تعلیم و تربیت از آن استفادۀ فراوان میفرمود.
این امر نشان میدهد که یکی از اهداف مهم این سفر آسمانی استفاده از نتایج عرفانی و تربیتی این مشاهدات پربها بود و تعبیر پرمعنی قرآن «او بخشی از آیات و نشانههای بزرگ پروردگارش را در آنجا مشاهده کرد»[۴] میتواند اشارۀ اجمالی و سربستهای به همۀ این امور باشد.
البته بهشت و دوزخی را که پیامبر(ص) در سفر معراج مشاهده کرد و کسانی را در آن متنعم یا معذب دید، بهشت و دوزخ قیامت نبود، بلکه بهشت و دوزخ برزخی بود؛ زیرا قرآن مجید میگوید بهشت و دوزخ رستاخیز بعد از قیام قیامت و فراغت از حساب نصیب نیکوکاران و بدکاران میشود. سرانجام به هفتمین آسمان رسید و در آنجا حجابهایی از نور مشاهده کرد همانجا که «سدرة المنتهی» و «جنة المأوی» قرار داشت و پیامبر(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی به اوج شهود باطنی، و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین او ادنی» رسید، و خداوند در این سفر او را مخاطب ساخته و دستورات بسیار مهم و سخنان فراوانی به او فرمود که مجموعهای از آن امروز در روایات اسلامی به صورت «احادیث قدسی» برای ما به یادگار مانده. قابل توجه اینکه طبق تصریح بسیاری از روایات، پیامبر(ص) در قسمتهای مختلفی از این سفر بزرگ، علی(ع) را ناگهان در کنار خود مشاهده کرد، و تعبیراتی در این روایات دیده میشود که گواه عظمت فوق العادۀ مقام علی(ع) بعد از پیغمبر اکرم(ص) است.
با این همه روایات معراج جملههای پیچیده و اسرارآمیزی دارد که کشف محتوای آن آسان نیست و به اصطلاح جزء روایات متشابه است یعنی روایاتی که شرح آن را باید به خود معصومین واگذار کرد.
ضمناً روایات معراج در کتب اهل سنت نیز به طور گسترده آمده است، و حدود ۳۰ نفر از روات آنها حدیث معراج را نقل کردهاند. (تفسیر المیزان ذیل آیات نخستین سورۀ اسراء).
در اینجا این سؤال پیش میآید: چگونه این همه راهپیمائی طولانی و این حوادث عجیب و متنوع و این همه گفتگوهای طولانی و این همه مشاهدهها در یک شب یا کمتر از یک شب روی داد؟!
ولی با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن میشود، سفر معراج هرگز یک سفر عادی نبود که با معیارهای عادی سنجیده شود، نه اصل سفر عادی بود و نه مرکبش، نه مشاهداتش عادی بود و نه گفتگوهایش، نه مقیاسهایی که در آن به کار رفته همچون مقیاسهای محدود و کوچک کرۀ خاکی ماست و نه تشبیهاتی که در آن آمده بیانگر عظمت صحنههایی است که پیامبر(ص) مشاهده کرد، همه چیز به صورت خارقالعاده و در مقیاسهایی خارج از مکان و زمانی که ما با آن آشنا هستیم و خو گرفتهایم رخ داد.
بنابراین جای تعجب نیست که این امور با مقیاس زمانی کرۀ زمین ما در یک شب یا کمتر از یک شب واقع شده باشد[۵].
آیا معراج جسمانی بوده یا روحانی؟
علاوه بر اینکه مشهور میان دانشمندان اسلام (اعم از شیعه و اهل تسنن) این است که این امر در بیداری صورت گرفته ظاهر خود آیات قرآن در آغاز سورۀ اسراء و همچنین سورۀ نجم نیز وقوع این امر را در بیداری گواهی میدهد. تواریخ اسلام نیز گواه صادقی بر این موضوع است؛ زیرا در تاریخ میخوانیم هنگامی که پیامبر(ص) مسألۀ معراج را مطرح کرد مشرکان به شدت آن را انکار کردند و آن را بهانهای برای کوبیدن پیامبر(ص) دانستند، این به خوبی گواهی میدهد که پیامبر هرگز مدعی خواب یا مکاشفۀ روحانی نبوده وگرنه این همه سر و صدا نداشت: و اگر در روایتی از حسن بصری میخوانیم که «این امر در خواب واقع شده است» و یا خبری که از عایشه نقل شده: «به خدا سوگند بدن پیامبر از میان ما نرفت تنها روح او به آسمانها پرواز کرد» ظاهراً جنبه سیاسی داشته و برای خاموش کردن جنجالی بوده است که دربارۀ مسألۀ معراج در میان عدهای به وجود آمده بود[۶].
هدف معراج
هدف از معراج این نبوده که پیامبر(ص) به دیدار خدا در آسمانها بشتابد! آنچنان که سادهلوحان پنداشتهاند که متأسفانه بعضی از دانشمندان غربی به خاطر ناآگاهی یا دگرگون ساختن چهرۀ اسلام در نظر دیگران، آن را نقل کردهاند، از جمله اینکه «گیور گیو» در کتاب محمّد پیامبری که از نو باید شناخت میگوید: «محمد در سفر معراج به جایی رسید که صدای قلم خدا را میشنید و میفهمید که خدا مشغول نگهداری حساب افراد میباشد! ولی با اینکه صدای قلم خدا را میشنید او را نمیدید! زیرا هیچکس نمیتواند خدا را ببیند ولو پیغمبر باشد»[۷].
این نشان میدهد که مخصوصاً قلم از نوع قلم چوبی است! که به هنگام حرکت روی کاغذ تحریر میلرزد و صدا میکند! و امثال این خرافات و لاطائلات. نه، هدف این بوده که روح بزرگ پیامبر(ص) با مشاهدۀ اسرار عظمت، خدا را در سراسر جهان هستی، مخصوصاً عالم بالا که مجموعهای است از نشانههای عظمت او مشاهده کند، و باز هم درک و دید تازهای برای هدایت و رهبری انسانها بیابد. این هدف صریحاً در آیۀ یک سورۀ اسراء و آیۀ ۱۸ سورۀ نجم آمده است.
روایت جالبی نیز در این زمینه از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از علت معراج نقل شده است که فرمود: «خداوند هرگز مکانی ندارد، و زمان بر او جریان نمیگیرد، ولکن او میخواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر در میان آنها احترام کند و نیز از شگفتیهای عظمتش به پیامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت برای مردم بازگو کند»[۸].
معراج و علوم روز
در گذشته بعضی از فلاسفه که معتقد به افلاک نهگانه بطلیموسی پوست پیازی بودند مانع مهم معراج را از نظر علمی وجود همین افلاک و لزوم خرق و التیام در آنها میپنداشتند[۹]. ولی با فرو ریختن پایههای هیئت بطلیموسی مسألۀ خرق و التیام به دست فراموشی سپرده شد، اما با پیشرفتی که در هیئت جدید به وجود آمد مسائل تازهای در زمینۀ معراج مطرح شده و سؤالاتی از این قبیل:
- برای اقدام به یک سفر فضائی نخستین مانع نیروی جاذبه است که باید با وسائل فوقالعاده بر آن پیروز شد؛ زیرا برای فرار از «حوزۀ جاذبۀ زمین» سرعتی لااقل معادل چهل هزار کیلومتر در ساعت لازم است!
- مانع دیگر، فقدان هوا در فضای بیرون جو زمین است که بدون آن انسان نمیتواند زندگی کند.
- مانع سوم گرمای سوزان آفتاب و سرمای کشندهای است که در قسمتی که آفتاب مستقیماً میتابد و قسمتی که نمیتابد وجود دارد.
- مانع چهارم اشعههای خطرناکی است که در ماوراء جو وجود دارد، مانند اشعۀ کیهانی و اشعۀ ماوراء بنفش و اشعۀ ایکس، این پرتوها هرگاه به مقدار کم به بدن انسان بتابد زیانی بر ارگانیسم بدن او ندارد، ولی در بیرون جوّ زمین این پرتوها فوقالعاده زیاد است و کشنده و مرگبار، اما برای ما ساکنان زمین وجود قشر هوای جوّ مانع از تابش آنها است.
- پنجمین مانع مشکل بیوزنی است، گرچه انسان تدریجاً میتواند به بیوزنی عادت کند ولی برای ما ساکنان روی زمین اگر بیمقدمه به بیرون جوّ منتقل شویم و حالت بیوزنی دست دهد، تحمل آن بسیار مشکل یا غیر ممکن است.
- و سرانجام مشکل زمان ششمین مشکل و از مهمترین موانع است،؛ چراکه علوم روز میگوید سرعتی بالاتر از سرعت سیر نور نیست و اگر کسی بخواهد در سراسر آسمانها سیر کند باید سرعتی بیش از سرعت سیر نور داشته باشد.
در برابر این سؤالات توجه به چند نکته لازم است:
- ما میدانیم که با آن همه مشکلاتی که در سفر فضائی است بالاخره انسان توانسته است با نیروی علم بر آن پیروز گردد، و غیر از مشکل زمان همۀ مشکلات حل شده و مشکل زمان هم مربوط به سفر به مناطق دور دست است.
- بدون شک مسألۀ معراج، جنبۀ عادی نداشته بلکه با استفاده از نیرو و قدرت بیپایان خداوند صورت گرفته است، و همۀ معجزات انبیاء همین گونه است، به عبارت روشنتر معجزه باید عقلاً محال نباشد، و همین اندازه که عقلا امکانپذیر بود بقیه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنی است.
هنگامی که بشر با پیشرفت علم توانایی پیدا کند که وسایلی بسازد سریع، آنچنان سریع که از حوزۀ جاذبۀ زمین بیرون رود، سفینههایی بسازد که مسألۀ اشعههای مرگبار بیرون جو را حل کند، لباسهایی بپوشد که او را در برابر سرما و گرما فوقالعاده حفظ نماید، با تمرین، به بیوزنی عادت نماید، خلاصه جایی که انسان بتواند با استفاده از نیروی محدودش، این راه را طی کند آیا با استمداد از نیروی نامحدود الهی حلشدنی نیست؟!
ما یقین داریم که خدا مرکب سریع السیری که متناسب این سفر فضائی بوده باشد در اختیار پیامبرش گذارده است، و او را از نظر خطراتی که در این سفر وجود داشته زیر پوشش حمایت خود گرفته، این مرکب چگونه بوده است و چه نام داشته؟ براق؟ رفرف؟ یا مرکب دیگر؟ در هر حال مرکب مرموز و ناشناختهای است از نظر ما؟
از همۀ اینها گذشته فرضیۀ حداکثر سرعت که در بالا گفته شد، امروز در میان دانشمندان متزلزل شده، هر چند «اینشتاین» در فرضیه معروف خودش به آن سخت معتقد بوده است.
دانشمندان امروز میگویند امواج جاذبه بدون نیاز به زمان در آن واحد از یک سوی جهان به سوی دیگر منتقل میشود و اثر میگذارد، و حتی این احتمال وجود دارد که در حرکات مربوط به گستردگی جهان (میدانیم جهان در حال توسعه است و ستارهها و منظومهها به سرعت از هم دور میشوند) منظومههایی وجود دارند که با سرعتی بیش از سرعت سیر نور از مرکز جهان دور میشوند.
کوتاه سخن اینکه مشکلاتی که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلی در این راه نیست، مانعی که معراج را به صورت یک محال عقلی در آورد، بلکه مشکلاتی است که با استفاده از وسایل و نیروی لازم قابل حل است. به هر حال مسأله معراج نه از نظر استدلالات عقلی غیر ممکن است و نه از نظر موازین علم روز، و خارقالعاده بودن آن را نیز همه قبول دارند بنابراین هرگاه با دلیل قاطع نقلی ثابت شود باید آن را پذیرفت[۱۰].
اسراء و معراج
یکی از وقایع مهم در زندگی رسول خدا (ص) اسراء[۱۱] و معراج است که در یکی بودن آن و در خواب یا بیداری آن حضرت و نیز معراج روحانی یا جسمانی یا هر دو، اختلاف است[۱۲]. بعضی منابع، آن را دو حادثه جدا از هم و در برخی موارد، در دو زمان آوردهاند[۱۳]. منابعی نیز آن را در ابتدای بعثت[۱۴] و در حال خواب[۱۵] دانستهاند. گروهی چون بیهقی[۱۶] آن را با تفصیل بسیار آورده، اما با برخی از روایات نادرست مانند "شق صدر" مخلوط کردهاند[۱۷].
به هر حال به گفته ابن سعد[۱۸] رسول خدا (ص) از خدا خواست تا بهشت و جهنم را به او نشان دهد؛ از اینرو، هیجده ماه پیش از هجرت، در روز شنبه هفدهم رمضان توسط جبرئیل و میکائیل به معراج رفت و تا سدرة المنتهی و آسمان هفتم را طی کرد و بهشت و دوزخ را دید. بیتردید بر اساس آیه ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۱۹]. چهارده آیه ابتدایی سوره نجم و نیز استعمال کلمه ﴿أَسْرِ﴾ در آیات دیگر، از جمله آیات: ﴿فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ﴾[۲۰] و ﴿وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى﴾[۲۱] به معنای سیر جسمانی، باید این سیر شبانه رسول خدا (ص) را نیز به معنای سیر جسمانی دانست؛ اگرچه به طور طبیعی سیر روحانی را نیز دربردارد؛ چنان که به نظر میرسد با توجه به آیات یاد شده، باید اسراء و معراج را در یک زمان و در حال بیداری رسول خدا (ص) دانست. زمان اسراء را یک سال پیش از هجرت در هفدهم[۲۲] و ۲۷ رجب[۲۳] یا ۲۷ ربیع الاول[۲۴] نیز آوردهاند. بنا بر نقل بیشتر منابع، نمازهای پنجگانه نیز در زمان معراج واجب شد[۲۵].[۲۶]
معراج
مشهور و معروف در میان دانشمندان اسلام این است که پیامبر(ص) هنگامی که در مکه بودند، به قدرت پروردگار در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی آمده و از آنجا به آسمانها صعود نمود و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده کرد و همان شب به مکه بازگشت. مشهور آن است که این سیر زمینی و آسمانی را با روح و جسم توأماً انجام داد[۲۷]. جریان معراج و سیر آن حضرت در عوالم وجود، در دو سوره قرآن به صورت آشکار مطرح گردیده و در سورههای دیگر نیز اشاراتی شده است. خداوند در سوره اسراء چنین فرموده است: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۲۸]. سوره دیگری که آشکارا جریان معراج را مطرح نموده، سوره «النجم» آیات ۱۲ تا ۱۸ میباشد. تاریکی شب افق را فرا گرفته و خاموشی در تمام نقاط حکم میکرد، هنگام آن رسیده بود که جانداران در خوابگاههای خود به استراحت بپردازند و برای مدت محدودی چشم از مظاهر طبیعت بپوشند و برای فعالیت روزانه خود تجدید قوا کنند.
شخص پیامبر بزرگ اسلام نیز از این ناموس طبیعی مستثنی نبود. او میخواست پس از اداء فریضه، به استراحت بپردازد ولی یک مرتبه صدای آشنایی به گوش او رسید، آن صدا از «جبرییل» امین وحی بود که به او گفت: امشب سفر دور و درازی در پیش دارید و من نیز همراه تو هستم، تا نقاط مختلف گیتی را با مرکب فضاپیمایی به نام براق بپیمایید. پیامبر گرامی سفر با شکوه خود را از خانه دختر عمویش «ام هانی»[۲۹] آغاز کرد و با همان مرکب به سوی «بیت المقدس» واقع در کشور فلسطین که آن را «مسجد الاقصی» نیز مینامند روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن نقطه پایین آمد و از نقاط مختلف مسجد و «بیت اللحم» که زادگاه مسیح است و منازل انبیاء و آثار و جایگاه آنها دیدن به عمل آورد و در برخی از منازل دو رکعت نماز گزارد[۳۰].
سپس قسمت دوم از برنامه خود را آغاز فرمود. از همان نقطه به سوی آسمانها پرواز نمود، ستارگان و نظام جهان بالا را مشاهده کرد و با ارواح پیامبران و فرشتگان آسمانی سخن گفت، و از مراکز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازدیدی به عمل آورد، درجات بهشتیان و اشباح دوزخیان را[۳۱] از نزدیک مشاهده فرمود و در نتیجه از رموز هستی و اسرار جهان آفرینش و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بیپایان خدا کاملاً آگاه گشت. سپس به سیر خود ادامه داد و به «سدرة المنتهی» رسید و آن را سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید، در این هنگام برنامه وی پایان یافت. سپس مأمور شد از همان راهی که پرواز نموده بازگشت نماید. در مراجعت نیز در بیتالمقدس فرود آمد و راه مکه و وطن خود را پیش گرفت و در بین راه با کاروان بازرگانی قریش برخورد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و دنبال آن میگشتند و از آبی که در میان ظرف آنها بود قدری خورده و باقیمانده را روی زمین ریخت و بنا به روایتی سرپوشی روی آن گذاشت و از مرکب فضاپیمای خود در خانه «ام هانی» پیش از طلوع فجر پایین آمد و برای اولین بار راز خود را به او گفت و در روز همان شب در مجامع و محافل قریش، پرده از راز خود برداشت. داستان معراج و سیر شگفتانگیز او که در فکر قریش امری ممتنع و محال بود، در تمام مراکز دهن به دهن گشت و «سران» قریش را بیش از همه عصبانی نمود. قریش به عادت دیرینه خود به تکذیب او برخاستند و گفتند: در مکه کسانی هستند که بیتالمقدس را دیدهاند، اگر راست میگویی، کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن. پیامبر نه تنها خصوصیات ساختمان آنجا را تشریح کرد، بلکه حوادثی را که در میان مکه و بیتالمقدس رخ داده بود بازگو نمود[۳۲]. این حادثه در سال دهم بعثت به وقوع پیوست.[۳۳].
منابع
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن، ص ۵۶۴.
- ↑ رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۵۶۴.
- ↑ ﴿لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى﴾ «بیگمان برخی از نشانههای بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۱۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۵ تا ۲۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۵۶۵.
- ↑ محمّد پیغمبری که از نو باید شناخت، صفحه ۱۲۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۵۶۸.
- ↑ «خرق» به معنی شکافتن و «التیام» به معنی به هم آمدن است، بعضی از فلاسفۀ قدیم معتقد بودند که این امر در افلاک امکانپذیر نیست.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۵۶۹.
- ↑ به معنای سیر شبانه.
- ↑ ر.ک: ابن هشام، ج۲، ص۵۰-۳۶؛ مقدسی، ج۲، ص۶۱-۵۹؛ مقریزی، ج۸، ص۳۰۴-۱۹۰.
- ↑ ر.ک: ابن هشام، ج۲، ص۵۰-۳۶؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ ر.ک: طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۰۸.
- ↑ ر.ک: طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۰۸؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۹۹
- ↑ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۴۰۵- ۳۶۶.
- ↑ نیز ر.ک: مقریزی، ج۸، ص۳۰۴-۱۹۰.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
- ↑ «پس، در پاسی از شب، خانوادهات را همراه ببر و خود از پی آنان روان شو و هیچ کس از شما واپس ننگرد، و به همانجا بروید که فرمان مییابید» سوره حجر، آیه ۶۵.
- ↑ «و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شب راهی کن و راهی خشک در دریا برای آنان بگشا (چنان که) نه از سر رسیدن (دشمن) بترسی و نه (از غرق شدن) بهراسی» سوره طه، آیه ۷۷.
- ↑ ربیع الاول ابن سعد، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ ابن جوزی، المنتظم، ج۳، ص۳۶.
- ↑ مقریزی، ج۱، ص۴۷.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۶؛ بلاذری، أنساب، ج۱، ص۳۰۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۵۱.
- ↑ معراج، مقدسترین سفر در طول تاریخ است، مسافرش پیامبر اسلام(ص)، خاستگاهش مسجد الحرام، گذرگاهش مسجد الاقصی، مهماندارش خدا، هدف آن دیدن آیات الهی، سوغاتش اخبار آسمانها و ملکوت و بالا بردن سطح فهم بشر از دنیای مادی بوده است (تفسیر سوره اسراء، قرائتی، ص۱۲)
- ↑ «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
- ↑ امّهانی، خواهر امیرمؤمنان و از زنان سرشناس قریش است که زمانی رسول خدا(ص) خواست تا وی را به زنی بگیرد، اما او به دلایلی عذر آورد و رسول خدا(ص) نیز عذر او را پذیرفت. خانه وی نزدیک کوه صفا بوده و نوشتهاند که رسول خدا(ص) پس از نماز عشاء در خانه امّهانی استراحت کرد و از همانجا به معراج رفت. (آثار مکه و مدینه، ص۱۲۶)
- ↑ فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ مجمع البیان، سوره اسراء، ج۳، ص۳۹۵.
- ↑ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج۱، ص۳۸۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۹۶۰.