برهان امانت
برهان امانت در نصب الهی امام
هرچند در آموزههای قرآن، همه عالم متعلق به پروردگار است و هر آنچه انسان در اختیار دارد، امانتهای الهی محسوب میشود، اما در این میان، چون نفوس انسانی قابلیّت هدایت تا عالیترین مراتب کمالی را دارد، در مقایسه با سایر امانات از ارزش ویژهای برخوردار است؛ تا به آنجا که خداوند همه اشیاء را مسخّر انسان قرارداد، تا از آنها در مسیر کمال خود بهره ببرد. ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱].
از این دیدگاه، امانت الهی جلوههای مختلفی پیدا میکند که به برخی از آنها اشاره میشود:
فطرت الهی انسان؛ ارزشمندترین امانت الهی
ارزشمندی انسان صرفاً به دلیل پیچیدگی اندامی و ساختار جسمیاش نیست؛ چه، اگر اینگونه بود، خداوند انسان و حیوان را در یک ردیف قرار نمیداد و در بیان نعمتهای مادی، از قبیل غذا و خانه و تولید مثل، نمیفرمود که این همه نعمتها برای بهرهمندی موقت شما و حیوانات شما است[۲]. پس آنچه به انسان ارزش ویژه میبخشد و او را تا مقام خلافت اللّهی اعتلا میبخشد، فطرت الهی است که خداوند با نفخه ملکوتی خود در او دمید. حال چنین استعداد فطری، اگر به درستی تربیت شود، توان آن را دارد که تا مقام ولایت و خلافت الهی عروج و ارتقاء یابد. از این جهت، انسان، به دلیل گوهر با ارزشی که در نهاد او است، ارزشمندترین امانت الهی در میان مخلوقات است.
بر این مبنا، فلسفه ارسال رسل و انزال کتب، بر اساس “برهان لطف”، معنای دیگری پیدا میکند؛ به این ترتیب که انبیاء الهی (ع) به نبوّت مبعوث شدند تا راه و رسم امانتداری را به انسان بیاموزند و در این مسیر، مؤمنین به میزان استقامت بر اسلام و مرتبه ایمانی که دارند، امینان بر امانت الهی هستند.
از سوی دیگر، خیانت در امانت، امری مذموم است و طبعاً، هر قدرکه امانت گرانمایهتر باشد، خیانت در آن زشتتر و عواقب و مجازات سهمگینتری در پی دارد. بنابراین، حساسیت صیانت از این گوهر ارجمند الهی برای انسان بسیار ضروری و مهمتر از هر امر مهم دیگری است. نکته دیگر آنکه، بنابر اتحاد حامل و محمول در مجرّدات، انسان بسته به میزان توفیق در حفظ امانت، در حقیقت از جوهره انسانی خود محافظت نموده و خود را در مراتب اسماء، به مقام شامختری ارتقاء داده است و در صورت خیانت در امانت، در واقع به خود خیانت نموده و در معرکه گوهرفروشان، گوهر حقیقت خود را باخته است. ﴿فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾[۳][۴]
جامعه انسانی؛ امانتی مهمتر از آحاد انسانها
بر اساس آنچه که درباره کرامت انسان تشریح شد، هر یک از انسانها امانتی ارزشمند در پیشگاه الهی هستند، که میباید تحت تربیت امینی الهی قرار گیرند و در مسیر رضای الهی به درستی پاسداری شوند، تا به سرمنزل مقصود هدایت گردند. از این زاویه، انبیاء الهی (ع) از امانتدارانی هستند که مسؤلیت آنها ارائه گوهر امانت الهی به انسانها و آموزش راز و رمز جلای امانت خداوند -یعنی فطرت انسانها به ایشان است. از این دیدگاه، اگر تکتک انسانها امانت الهی باشند، به طریق اولی، جامعه انسانی ارزشی به مراتب بالاتر از آحاد انسانها نزد پروردگار دارد. اگر هر یک از ابناء بشر امانتی عظیم در نزد پروردگارند، به طریق اولی، جامعه بشری امانتی گرانمایهتر است که باید به شدّت از حریم کرامت و شرافت او دفاع کرد.
نتیجه برآمده از این دو مقدّمه، بخش صغرای یک قیاس برهانی را تشکیل میدهد؛ به این ترتیب که: انسان و جامعه انسانی، امانت بزرگ و ارزشمند الهی است و همه اموری که به نوعی به تربیت و هدایت فطرت انسانی باز میگردد، از قبیل دین، فرهنگ و آداب و رسوم فردی و اجتماعی، جلوههای این امانت هستند که میباید در دست امین الهی به درستی مدیریت شوند.[۵]
امین بر امانت الهی و صفات لازم برای او
انسان امانت الهی است؛ بنابراین، باید به امینی با اوصاف لازم سپرده شود. امین الهی سمتی انحصاری است و اوصاف او نیز منحصربه شخص او است. ذیلاً انحصار این سمت و اوصاف خاص آن برای پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) تبیین میگردد.
تدبیر و حفظ امانت؛ تنها از طریق امین مأذون از سوی پروردگار
در این قسمت، کبرای قیاس و تلازم میان موضوع و محمول قضیه اثبات میگردد؛ به این ترتیب که خداوند از یک سو انسان را امانتی بزرگ میشناسد که میباید از خود به خوبی حفاظت نماید و امانت را ارزان از دست ندهد؛ از سوی دیگر، کسانی را که در حفظ امانت کوتاهی کردند و در آن خیانت نمودند، زشتترین و کمارزشترین مخلوقات برمیشمرد و به تندی به آنان وعید عذاب میدهد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ﴾[۶].
بنابراین، امانت انسانی میباید تحت تربیت مربیانی شایسته قرار گیرد وبه درستی شکوفا شود و از حضیض ذلّت به اوج عزّت صعود نماید.
ارزش گوهر وجودی انسان، طیّ مباحث قرآنی و در ذیل آیه امانت، با تفصیل بیشتری بررسی میشود. در اینجا فقط به این نکته اشاره میشود که در میان همه مخلوقات، خداوند تنها انسان را مشرّف به نفخه روح خود نمود و به ملائک امر نمود که در مقابل او سجده نمایند. ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾[۷].
شرافت انسان در این رابطه تا به آنجا میرسد که خداوند در خلقت او میفرماید: ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾[۸]. بنابراین، ارزش انسان به جلوه توحیدی است که در فطرت او به ودیعه نهاده شده و اگر به درستی تربیت شود، قادر خواهد بود که در عبادت و معرفت و قرب الهی، تا عالیترین مراتب سیر کند.[۹]
صفات امین بر امانت الهی
عقل حکم میکند که خداوند، امر خطیر تربیت و تدبیر چنین گوهر ارزشمندی را به اختیارتوده انسانها و عقلهای ناقص آنان، که همیشه احتمال خطا در آنان هست، واگذار نکند. در نتیجه، مربی انسانها میباید:
اولاً: امینی الهی باشد که هرگز شائبه خیانت در امانت و اشتباه در تربیت توحیدی نفوس، درباره او وجود نداشته باشد.
ثانیاً: به همه ظرائف و پیچیدگیهای ظاهر و باطن انسان، یعنی فطرت انسانی، از نفس امّاره گرفته تا لوّامه و بالاخره نفس مطمئنه و دیگر ابعاد وجودی نوع آدمی، احاطه کامل داشته باشد.
ثالثاً: نه تنها او خود تربیت شده الهی باشد، بلکه در مرتبهای از طهارت و عصمت الهی قرار داشته باشد که ذرّهای شائبه خطا در تربیت و حفاظت از امانات الهی در او نرود؛ که در غیر این صورت، کاروان بشریّت را به انحراف میکشد و امانت الهی، نه به واسطه کید خائنان، بلکه به سبب تقصیر امینان بر امانت، به انحراف و بطالت میگراید. بیتردید، چنین فاجعهای، در مقام بیان برهانی، به “نقص فاعلی” در تربیت امانت، یعنی خداوند تبارک و تعالی باز میگردد و چون چنین امری محال است، لازم است که امینان الهی از همه خطاهایی که منجر به نقص در تربیت نفوس انسانی میشود، مبرّا باشند؛ یعنی علاوه بر عصمت از گناه و انواع خطاها، از علم و حکمت الهی - به تعلیم خداوند - نیز برخوردار باشند.
رابعاً: چون امانت فطرت انسانها بر دین توحیدی استوار است و دین الهی نیز خود امانت دیگری از سوی پروردگار است، لذا امین پروردگار میباید بر دین خدا اشراف کامل داشته باشد و “راسخ” در قرآن باشد؛ تا در مقام تربیت نفوس انسانی، انحدار و تفوّق علمی و عملی بر امانتهای پروردگار داشته باشد.
نتیجه آنکه: تدبیر امانت الهی، فقط از طریق امین و مأذون از جانب خداوند میسّر است و چون همیشه انسانها و جوامع انسانی نیازمند تربیت امانت الهی هستند، وجود دائمی امینان الهی نیز همیشه در میان مردم ضروری است.[۱۰]
پیامبران و امامان معصوم (ع)؛ تنها امناء الهی بر خلایق
با توجه به نتیجه حاصله از قسمت قبل، کبرای برهان ثابت شد. اکنون باید درصدد اثبات صغرای قیاس بود؛ تا روشن شود که امین مأذون در اداره امانتهای پروردگار، تنها انبیاء الهی (ع) و نهایتاً رسول خدا (ص) و پس از ایشان، امامان معصوم (ع) هستند.
فطرت انسانی؛ مبتنی بر دین الهی
طیّ مباحث قبل روشن شد که گوهر فطرت انسان، امانت الهی است. در فرهنگ قرآن، فطرت انسان مبتنی بر دین توحیدی است. خداوند در این خصوص میفرماید: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱].
بنابراین، گوهر وجودی انسان، در دامان دین به درستی رشد میکند. به عبارت دیگر، چنانچه انسان امانتی الهی است، چنین امانتی در بستر دین هویت خود را باز مییابد و انسان، به دور از هویت توحیدی خود، حیوانی است که تنها صورتی انسانی دارد. ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ﴾[۱۲][۱۳]. در حقیقت، کسی که از دین فاصله میگیرد، حقوق امانت الهی خود را پاس نداشته، شرافت آن را به ذلت کشیده است؛ چنان که امام سجاد (ع) در قالب دعا میفرمایند: «فَإِنَّ الشَّرِيفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُكَ، وَ الْعَزِيزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُكَ»[۱۴]. نتیجه آنکه، هیچ فرد یا جامعهای حق ندارد که هویّت انسانی خود را تباه سازد؛ زیرا فطرت انسانی، امانتی الهی است و باید در دست امین الهی قرارگیرد و به درستی محافظت شود، تا به صاحب امانت مسترد گردد[۱۵][۱۶]
انحصار امناء الهی در رسول خدا (ص) و ائمه هدی (ع)
عقل حکم میکند که امنای بر هر امانتی را باید صاحب امانت معرفی کند، تا امین او تلقی گردند. در مورد انسان و جامعه انسانی، خداوند در آیات متعدّد، رسولان خود (ع) را به عنوان امنای خویش معرفی میکند. چنان که تنها در سوره شعراء، در پنج مورد، هنگامی که حضرات نوح و هود و صالح و لوط و شعیب (ع) را به امّتهای تحت هدایت هر یک از ایشان معرفی مینماید، از زبان آنان میفرماید: ﴿إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ﴾[۱۷][۱۸].
همچنین، حضرت موسی (ع) نیز خطاب به فرعون میفرماید: “تو لیاقت سرپرستی امّت و حفظ امانت الهی را نداری؛ امین الهی من هستم؛ تربیت و مدیریت آنان را به من واگذار کن”. ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ﴾[۱۹].
نتیجه آنکه: امنای الهی در حفظ افراد انسانها و نیز جامعه انسانی، کسانی هستند که از یک سو در دریافت پیام خداوند و حفظ و ابلاغ آن به مردم، امین پروردگار باشند و از سوی دیگر، انحدار و تفوّق علمی و روحی در تربیت انسان و حفظ کرامت امانت الهی او را داشته باشند.
با توضیحاتی که گذشت، کبرای دو قیاس در قسمتهای فوقالذکر ثابت میشود و از ترکیب آنها، نتیجه نهایی به دست میآید؛ به این ترتیب که اولاً، تدبیر امانت عقلاً باید از طریق امین مأذون از سوی صاحب امانت انجام یابد؛ ثانیاً، عقلاً در مورد انسان، امین در تدبیر او، باید شخصی معصوم و آگاه بر عالم ملک و ملکوت انسان باشد؛ مصداق چنین کسی در همه زمانها، نبی و امام معصوم است
بیان اول با محوریّت فطرت انسانی شکل گرفت. با توجّه به آنکه در فرهنگ قرآن، فطرت انسان جدای از دین توحید نیست و هر دو همسو با تعالیم ادیان الهی هستند، بنابراین، میتوانیم صورت قیاسهایی را که در بیان اول گذشت، بر اساس قرآن و یا دین الهی (به عنوان بیان دوم از این برهان) تشکیل دهیم. به این ترتیب که:
اولاً، قرآن و دین، امانت الهی در میان مردم هستند (صغری)؛
ثانیاً، حفظ و تفسیر و تبیین امانت الهی، فقط از طریق امین مأذون از طرف پروردگار، مقبول درگاه الهی است (کبری)؛
در نتیجه: حفاظت قرآن و دین الهی از تحریف، و نیز تصدی امر خطیر تفسیر و تبیین آن، فقط از طریق امین مأذون از طرف خداوند مقدور است.
نتیجه قیاس اول، مقدمه قیاس دیگری قرار میگیرد؛ به این ترتیب که:
اولاً، قرآن و دین الهی، نیازمند امینالله در تفسیر و تبیین و حفاظت از تحریف لفظی و معنوی هستند؛
ثانیاً، چنین امینی بر قرآن و دین الهی، فقط میتواند شخصیّتی راسخ در قرآن و دین خدا و معصوم از خطا در علم و عمل و منصوص از طرف پروردگار باشد.
نتیجه آنکه، قرآن و دین الهی، همیشه باید در کنار امینی باشند که اولاً، راسخ در قرآن و دین و ثانیاً، معصوم از خطا در تفسیر و تبیین قرآن و دین و ثالثاً، امین الهی در حفاظت از آنها در تحریفهای گوناگون باشد. چنین وجود مقدسی، منحصر در مقام شامخ امامت در همه زمانها است.
مبانی عقلی و نقلی این برهان، در طیّ براهین دیگر، به طور پراکنده اشاره شد. در این بخش، به اختصار، تنها به مدارک نقلی مربوطه اشاره میگردد: قرآن و دین الهی، دو امانت الهی در میان مردم هستند. این مطلب در خلال بیانات گوناگون قرآن کریم، مورد اشاره قرارگرفته؛ چنانکه خداوند در سوره آل عمران به مردم توصیه میکند که برای رهایی از آتش، به حبلالله چنگ بزنند و میفرماید: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا...﴾[۲۰].
هرچند پیرامون معنای ﴿بِحَبْلِ اللَّهِ﴾ احتمالات گوناگونی داده شده، ولی یکی از قویترین آنها قرآن است. در این معنا، امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِينُ وَ فِيهِ رَبِيعُ الْقَلْبِ وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَيْرُهُ»[۲۱].
شاهد دیگر، در سوره آل عمران است که خداوند درباره علل بدبختی و ذلت بنیاسرائیل میفرماید: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾[۲۲].
یعنی آنان دائماً در ذلّت و خواری خواهند بود؛ مگر کسانی که به حبلالله و یا حبلی از مردمی چنگ بزنند. امام صادق (ع)، حبلالله در این آیه را قرآن و حبلالناس را وجود امام معنا میکنند[۲۳].
نتیجه آنکه: اگر فطرتهای انسانی امانتهای خداوند هستند که برای تربیت میباید در اختیار امین الهی قرار گیرند، بنا بر هماهنگی قرآن با فطرت انسانی، کتاب الهی نیز امانت خداوند در میام مردم است؛ و تنها این امام معصوم است که میتواند از حریم چنین امانتی به درستی پاسداری کند. اگر این امانت، زمانی بدون امین مرضیّ از طرف پروردگار در میان مردم باقی بماند، حریم آن مورد اسائه ادب واقع شده و امّت، به دلیل ناآشنایی با حدود آن، با برداشتهای ناروا، خیانت در امانت مینمایند؛ چنان که رسول خدا (ص) در روایت ثقلین به آن اشاره فرمود.
بنابراین، اگر قرآن و دین خدا امانتهای الهی هستند و هر امانتی باید نزد امین مورد اعتماد از سوی صاحب امانت مستقر باشد، از اینرو، همیشه قرآن و دین خدا میباید در کنار امینهایی مأذون از سوی خداوند قرار گیرند؛ تا از دستبرد و تحریف نااهلان در امان بمانند.[۲۴]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ «و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
- ↑ ﴿أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا *...أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا * وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا * مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ﴾ «آیا آفرینش شما سختتر است یا آسمان که آن را بنا نهاد؟ *... از آن، آب و (گیاه) چراگاهش را برون کشید * و کوهها را بر جای فرو کوفت * برای بهرهوری شما و چارپایان شما» سوره نازعات، آیه ۲۷-۳۳.
- ↑ «بنابراین هر چه را میخواهید به جای او بپرستید! بگو: بیگمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رساندهاند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۱۴.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۱۵.
- ↑ «کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخاند، جاودانه در آنند، آنانند که بدترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۶.
- ↑ «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
- ↑ «پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۱۶.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۱۷.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار میشوند و همچون چارپایان میخورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست» سوره محمد، آیه ۱۲.
- ↑ «عَنْ كَامِلٍ التَّمَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ: النَّاسُ كُلُّهُمْ بَهَائِمُ ثَلَاثاً إِلَّا قَلِيلًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ» (الکافی، ج۲، ص۲۴۲).
- ↑ الصحیفة السجادیة، دعاء ۳۵: و کان من دعائه (ع) فی الرضا؛ إذا نظر إلی أصحاب الدنیا.
- ↑ برگرفته از کتاب «جامعه در قرآن»، اثر آیت الله جوادی آملی، ص۴۴۱.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۱۸.
- ↑ «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.
- ↑ همچنین به آیات ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۳ و ۱۶۲ مراجعه نمایید.
- ↑ «که بندگان خداوند را به من بسپارید! من برای شما پیامبری امینم» سوره دخان، آیه ۱۸.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید.».. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۲۵۴.
- ↑ «جز در پناه خداوند یا پناه مردم هر جا یافته شوند محکوم به خواریاند و دچار خشمی از سوی خداوند و محکوم به تهیدستی شدند، آن بدین رو بود که آنان به آیات خداوند کفر میورزیدند و پیامبران را ناحقّ میکشتند، آن، از اینرو بود که نافرمانی ورزیدند و تجاوز میکرد» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.
- ↑ «عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ [جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ](ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا...﴾ قَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِيهَا قَالَ [قُلْتُ يَقُولُونَ حَبْلٌ مِنَ اللَّهِ كِتَابُهُ وَ حَبْلٌ مِنَ النَّاسِ عَهْدُهُ الَّذِي عَهِدَ إِلَيْهِمْ قَالَ كَذَبُوا قَالَ] قُلْتُ مَا [فَمَا] تَقُولُ فِيهَا قَالَ فَقَالَ لِي حَبْلٌ مِنَ اللَّهِ كِتَابُهُ- وَ حَبْلٌ مِنَ النَّاسِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع)» (تفسیر فرات الکوفی، ص۶۲۷).
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۱۹.