حسن بن علی بن فضال کوفی در تراجم و رجال
آشنایی اجمالی
الحسن بن علی بن فضال[۱] در بسیاری از اسناد تفسیر کنز الدقائق به گزارش از منابع گوناگون مانند الکافی، عیون اخبار الرضا(ع)، علل الشرائع، تفسیر العیاشی، تهذیب الأحکام، و دیگر کتب قرار دارد:
«أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى﴾[۲] قَالَ ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْوَقْتَ وَ سَيَذْكُرُونَهُ يَوْماً وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُ»[۳].[۴]
شرح حال راوی
راوی یادشده، الحسن بن علی بن فضال التیمی یا التیملی کنیهاش «أبومحمد» یا «أبو علی» و از اهل کوفه است.
حسن فضّال از شناختهشدهترین روایتگران شیعه و نمونهای از دانشمندان و فقیهان عابد، پارسا، جلیل القدر و معتبر شیعه به شمار میرود. وی از اصحاب امام رضا(ع) شمرده شده است. نامبرده از روایتگران کثیر الروایه شیعه است و زمان بسیاری از دوران زندگی خود را با تفکر فطحی سپری کرد؛ ولی در دوران پایانی عمرش فیض و رحمت الهی او را به مسیر ولایت ائمه اثنا عشر(ع) رهنمون شد و با این عقیده درست جان سپرد.
آثار قلمی گوناگون و تربیت شاگردان و محدثان بسیار، نشانه تبحر او در علوم مختلف و نتیجه عمر بابرکت این راوی است. برخی از کتب وی عبارتاند: از کتاب الصلاة، کتاب المتعة، کتاب الشواهد من کتاب الله، کتاب الناسخ و المنسوخ، کتاب الطب، و کتاب التفسیر. خطبه شعبانیه، نمونهای از گزارشهای این راوی است.
بیشتر رجالیان کهن شیعه به یاد کرد احوال راوی پرداختهاند:
- نجاشی نام راوی مذکور را چنین یاد کرده است: "الحسن بن علی بن فضال الکوفی یکنی أبا محمد - ابن عمر بن أیمن مولی تیم الله"[۵]؛ نیز آن را از کشّی چنین گزارش کرده است: "الحسن بن علی بن فضال مولی بنی تیم الله بن ثعلبة الکوفی"[۶].
- شیخ طوسی: "الحسن بن علی بن فضال – التیملی- بن ربیعة بن بکر، مولی تیم الله ابن ثعلبة"[۷]؛ نیز در اصحاب امام رضا(ع): "الحسن بن علی بن فضال، مولی لتیم الرباب الکوفی"[۸].
- ابو عمرو کشی در اصحاب امام رضا(ع): الحسن بن علی بن فضال الکوفی...، یقال له ابن فضال[۹].
- برقی در اصحاب امام رضا(ع): الحسن بن علی بن فضال؛ الحسن بن علی مولی بنی تیم الله بن ثعلبة، الربعی، کوفی[۱۰].
- نجاشی برخی از خصوصیات ظاهری او را از فضل بن شاذان گزارش کرده است: شیخ حلو الوجه، حسن الشمائل، علیه قمیص نرسی و رداء نرسی، و فی رجله نعل مخصر[۱۱]،... ثم خرجت إلیه بعد إلی الکوفة فسمعت منه کتاب ابن بکیر و غیره من الأحادیث، و کان یحمل کتابه و یجیء إلی الحجرة فیقرؤه علی[۱۲].
- شوق عبادت راوی از زبان فضل بن شاذان: «فَرَأَيْتُ يَوْماً فِي الْمَسْجِدِ نَفَراً يَتَنَاجَوْنَ، فَقَالَ أَحَدُهُمْ إِنَّ بِالْجَبَلِ رَجُلًا يُقَالُ لَهُ ابْنُ فَضَّالٍ، أَعْبَدُ مَنْ رَأَيْتُ أَوْ سَمِعْتُ بِهِ، قَالَ: وَ إِنَّهُ لَيَخْرُجُ إِلَى الصَّحْرَاءِ فَيَسْجُدُ السَّجْدَةَ فَيَجِيءُ الطَّيْرُ فَيَقَعُ عَلَيْهِ، فَمَا يُظَنُّ إِلَّا أَنَّهُ ثَوْبٌ أَوْ خِرْقَةٌ، وَ إِنَّ الْوَحْشَ لَيَرْعَى حَوْلَهُ فَمَا يَنْفِرُ مِنْهُ لِمَا قَدْ آنَسَتْ بِهِ، وَ إِنَّ عَسْكَرَ الصَّعَالِيكِ[۱۳] لَيَجِيئُونَ يُرِيدُونَ الْغَارَةَ أَوْ قِتَالَ قَوْمٍ: فَإِذَا رَأَوْا شَخْصَهُ طَارُوا فِي الدُّنْيَا فَذَهَبُوا حَيْثُ لَا يُرِيهِمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ»[۱۴].
- ابن فضّال نقش مؤثری در رشد و شکوفایی جوانی مانند فضل بن شاذان داشت؛ عبارت کشّی نشانه این نکته است: «وَ كَانَ يَحْمِلُ كِتَابَهُ وَ يَجِيءُ إِلَى حُجْرَتِي فَيَقْرَؤُهُ عَلَيَّ... وَ كَانَ يَجْتَمِعُ هُوَ وَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ الْحَجَّالُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ، وَ كَانَ الْحَجَّالُ يَدَّعِي الْكَلَامَ وَ كَانَ مِنْ أَجْدَلِ النَّاسِ، فَكَانَ ابْنُ فَضَّالٍ يُغْرِى بَيْنِي وَ بَيْنَهُ فِي الْكَلَامِ فِي الْمَعْرِفَةِ، وَ كَانَ يُحِبُّنِي حُبّاً شَدِيداً»[۱۵].
- زهد و پارسایی راوی که بر اعتبار او میافزاید: قال الفضل بن شاذان: کنت فی قطیعة الربیع[۱۶] فی مسجد الربیع أقرأ علی مقرئ یقال له إسماعیل بن عباد فرأیت قوما یتناجون فقال أحدهم: بالجبل رجل یقال له ابن فضال أعبد من رأینا أو سمعنا به، قال: فإنه لیخرج إلی الصحراء فیسجد السجدة فیجیء الطیر فیقع علیه فما یظن إلا أنه ثوب أو خرقة و أن الوحش لترعی حوله فما تنفر منه لما قد آنست به، و أن عسکر الصعالیك لیجیئون یریدون الغارة أو قتال قوم، فإذا رأوا شخصه طاروا فی الدنیا فذهبوا[۱۷].
جایگاه، و نفوذ ابن فضّال در میان مردم و فقهای زمان خود به گونهای بود که صاحبان قدرت، شهرت و ثروت، خود را نیازمند نزدیکی و ارتباط با او میدیدند.
کشی در این باره از فضل بن شاذان چنین گزارش داده است: وکان یحمل کتابه ویجیء إلی الحجرة فیقرؤه علی، فلما حج ختن طاهر بن الحسین وعظمه الناس لقدره وماله ومکانه من السلطان، وقد کان وصف له، فلم یصر إلیه الحسن، فأرسل إلیه: أحب أن تصیر إلی فإنه لا یمکننی المصیر إلیك، فأبی، وکلمه أصحابنا فی ذلك، فقال: ما لی ولطاهر لا أقربهم، لیس بینی وبینهم عمل، فعلمت بعد هذا (بعدها) أن مجیئه إلی کان لدینه[۱۸].
ابن فضّال در کنار بیاعتنایی به عناصر قدرت، در هدایت و روشنگری برخی خواص، مانند بعضی فرزندان ابن أعین میکوشید. ابو غالب زراری چنین گزارش میدهد: أبو القاسم علی بن حبشی بن قونی - قال: حدثنی الحسین بن أحمد بن فضّال- قال: حدثنی جدی الحسین بن یوسف بن مهران قال أبو غالب رضی الله عنه: و أقول أنا إنه جده لأمه لأن أمه أم علی بنت الحسین بن یوسف ابن مهران فهم أهل بیت یعرفون ببنی السفاتجی؛ قال ابن فضال: و کان جدک[۱۹] ألیفا لبنی فضّال و جارهم - قال[۲۰]: خرج الحسن بن علی بن فضال و قال لی: قم یا حسین! حتی نمضی إلی ملیک بن أعین فهو علیل و قد جاءنی رسوله فقمت معه فاعتمد علی یدی فدخلنا علی ملیك و هو یجود بنفسه فقال له الحسن: ما حاجتك؟ فقال: أوصی إلیک أو أعهد إلیك فقال له: ما تقول فیهما؟ فقال: ما تسمح نفسی أن أقول إلا خیرا فضرب یده إلی یدی فسلها[۲۱] و قال: قم یا حسین! ثم التفت إلیه فقال: مت أی میتة شئت و کان ملیک و قعنب ابنا أعین یذهبان مذهب العامة مخالفین لإخوتهم قال ابن فضال فی هذا الحدیث: و خلف أعین حمران و زرارة و بکیرا و عبدالملک و عبدالرحمن و موسی و مالکا و ضریسا و ملیکا و قعنبا فذلک عشرة أنفس[۲۲].[۲۳]
صاحب تفسیر
حسن بن علی بن فضال از مفسران شیعه شمرده میشود. شیخ طوسی، آقا بزرگ تهرانی، سید محسن امین (به گزارش از ابن ندیم)[۲۴] نیز ذهبی در لسان المیزان او را صاحب کتاب تفسیر تفسیر (قرآن) معرفی کردهاند [۲۵].
برخی از کتب اهل تسنن نیز به شرح حال راوی پرداختهاند:
- ابن ندیم هنگام یادکرد کتب فقهاء شیعه و نام نگارندگان آنها به این راوی اشاره کرده است: أبو علی الحسن بن علی بن فضال التیملی بن ربیعة بن بکر، مولی تیم الله ابن ثعلبة، وکان من خاصة أصحاب أبی الحسن الرضا(ع) وله من الکتب کتاب التفسیر، کتاب الابتداء و المبتدأ، کتاب الطب[۲۶].
- ابن حجر: الحسن بن علی بن فضال بن عمرو بن أنیس[۲۷] التیمی مولاهم الکوفی أبو بکر، روی عن موسی بن جعفر و ابنه علی بن موسی و إبراهیم بن محمد الأشعری و محمد بن عبدالله بن زرارة و علی بن عقبة و غیرهم...[۲۸].
- اسماعیل پاشا نیز او را از صاحبان کتاب تفسیر برشمرده است: تفسیر ابن فضال -هو أبو الحسن علی بن الحسن ابن علی بن فضال بن عمر بن أیمن الکوفی الشیعی[۲۹].[۳۰]
چکیدهای درباره تیم الله
مولی تیم الله، مولی بنی تیم الله و بنی تیم الله عباراتی هستند که روایتگران بسیاری به آنها وصف گشتهاند. گروهی از راویان در منابع رجالی شیعه، مانند رجال البرقی، رجال الطوسی و رجال النجاشی بدانها شناسانده شدهاند[۳۱].
جناب صدوق درباره عُمر تیم الله بن ثعلبه مینویسد: و عاش تیم الله بن ثعلبة بن عکایة مائتی سنة[۳۲].
در کتب لغت «تیم الله» برابر با «عبدالله» قرار داده شده است[۳۳].
محقق همدوران شیخ علی کورانی مشهورترین تیرههایی را که از بکر بن وائل سرچشمه گرفتهاند، نام برده و بنو تیم الله بن ثعلبة را یکی از آنها برشمرده است: بنو تیم الله بن ثعلبة و هم أولاد تیم بن ثعلبة بن عکابة بن صعب بن علی بن بکر بن وائل[۳۴].
سمعانی در شرح «التیملی» و خوانش آن مینویسد: التیملی: بفتح التاء المنقوطة من فوقها باثنتین و سکون الیاء المنقوطة من تحتها باثنتین و ضم المیم و فی آخرها اللام، هذه النسبة إلی تیم الله بن ثعلبة، و هذه قبیلة مشهورة، منها جماعة...[۳۵].
وی در شرح التیمی نوشته است: التیمی: هذه النسبة إلی قبائل اسمها تیم وهم تیم اللات بن ثعلبة، وتیم الرباب وهم من بنی عبد مناة بن أد بن طابخة، وتیم ربیعة، وتیم بن مرة، فأما تیم اللات یقال لهم تیم الله والمشهور بالنسبة إلیها حجاج بن حسان التیمی من تیم الله بن ثعلبة من ربیعة،... ومن تیم الله ولاء أبو عمارة حمزة بن حبیب الزیات مولی بنی تیم الله من ربیعة، من أهل الکوفة، یروی عن حمران بن أعین عن أبی الطفیل[۳۶].
از این گزارش فهمیده میشود تیم الله بن ثعلبة تیرهای از قبیله بزرگ ربیعه است، از همین رو برقی، راوی مورد گفتوگو را با پسوند الربعی آورده است.
راوی یادشده با این عناوین در کتب حدیثی و رجالی یاد شده است: الحسن بن علی بن فضال، الحسن بن علی، الحسن بن فضال، ابن فضال و الحسن[۳۷].[۳۸]
طبقه راوی
تاریخ تولد راوی ناپیداست، از عبارت پیشین کشی تسمیة الفقهاء من أصحاب أبی إبراهیم و أبی الحسن الرضا(ع) و یادکرد نام راوی پس از آن به عنوان یکی از فقهاء برداشت میشود حسن فضّال دوران امام کاظم(ع) را (سال ۱۴۸ – ۱۸۳) ادراک کرده؛ ولی گزارش نجاشی از کشی: "لم یذکره أبو عمرو الکشی فی رجال أبی الحسن الأول(ع)...، و ذکره أبو عمرو فی أصحاب الرضا(ع) الخاصة نیز یاد نشدن راوی در رجال البرقی در بخش راویان مشترک امام کاظم و امام رضا(ع) میرساند ابن فضّال از اصحاب امام کاظم(ع) نیست و ارتباط او با آن حضرت(ع) تنها به ادراک زمانی است؛ نه بیشتر، از اینرو روایات ابن فضّال از آن امام(ع) همگی با یک تا سه واسطه انجام پذیرفتهاند[۳۹].
نجاشی و ابن حجر تاریخ درگذشت حسن فضّال را سال ۲۲۴ -چهارمین سال امامت حضرت هادی(ع)- نوشتهاند[۴۰].
در منابع حدیثی، حسن فضّال احادیث فراوانی از معصوم(ع) بیواسطه و باواسطه گزارش کرده؛ چند نمونه:
- «ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مَنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ صَبَا»[۴۱].
- «محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد بن عیسی عن ابن فضال عن ابن بکیر عن زرارة عن أبی جعفر(ع) قال: کان علی بن الحسین(ع) یقول إنه لیعجبنی الرجل أن یدرکه حلمه عند غضبه»[۴۲].
- علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه ﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ﴾[۴۳] «فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ع)، هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ إِذَا صَلَّى فِي الْمَقَامِ رَكْعَتَيْنِ- وَ دَعَا اللَّهَ فَأَجَابَهُ ﴿وَيَكْشِفُ السُّوءَ﴾وَ يَجْعَلُهُ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ»[۴۴].
- «أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِهِ: ﴿رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا﴾[۴۵] إِنَّمَا يَعْنِي الْوَلَايَةَ- مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بُيُوتِ الْأَنْبِيَاءِ»[۴۶].
- «عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: يُوقَفُ عَبْدٌ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيَأْمُرُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَيَقُولُ لَا وَ عِزَّتِكَ مَا كَانَ هَذَا ظَنِّي بِكَ فَيَقُولُ مَا كَانَ ظَنُّكَ بِي فَيَقُولُ كَانَ ظَنِّي بِكَ أَنْ تَغْفِرَ لِي فَيَقُولُ قَدْ غَفَرْتُ لَكَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع)أَمَا وَ اللَّهِ مَا ظَنَّ بِهِ فِي الدُّنْيَا طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ لَوْ كَانَ ظَنَ بِهِ فِي الدُّنْيَا طَرْفَةَ عَيْنٍ مَا أَوْقَفَهُ ذَلِكَ الْمَوْقِفَ لِمَا رَأَى مِنَ الْعَفْوِ»[۴۷].
- «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجَرِيرِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْحَصِيرَةِ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع)قَالَ: كُنْتُ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي الْكَعْبَةَ فَصَلَّى عَلَى الرُّخَامَةِ الْحَمْرَاءِ بَيْنَ الْعَمُودَيْنِ فَقَالَ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ تَعَاقَدَ الْقَوْمُ إِنْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَوْ قُتِلَ أَلَّا يَرُدُّوا هَذَا الْأَمْرَ فِي أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ أَبَداً قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ كَانَ قَالَ كَانَ الْأَوَّلُ وَ الثَّانِي وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَالِمُ بْنُ الْحَبِيبَةِ»[۴۸].
- «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع)فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۴۹] مَنْ هُمْ قَالَ نَحْنُ قُلْتُ فَمَنِ الْمَأْمُورُونَ بِالْمَسْأَلَةِ قَالَ أَنْتُمْ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّا نَسْأَلُكَ كَمَا أُمِرْنَا وَ قَدْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا يَمْنَعُ مِنِّي إِذَا أَتَيْتُهُ مِنْ هَذَا الْوَجْهِ قَالَ فَقَالَ إِنَّمَا أُمِرْتُمْ أَنْ تَسْأَلُونَّا وَ لَيْسَ لَكُمْ عَلَيْنَا الْجَوَابُ إِنَّمَا ذَلِكَ إِلَيْنَا»[۵۰].
- «وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع) أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِي الْمَنَامِ كَأَنَّهُ يَقُولُ لِي كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِي أَرْضِكُمْ بَضْعَتِي وَ اسْتُحْفِظْتُمْ وَدِيعَتِي وَ غُيِّبَ فِي ثَرَاكُمْ نَجْمِي فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) أَنَا الْمَدْفُونُ فِي أَرْضِكُمْ وَ أَنَا بَضْعَةٌ مِنْ نَبِيِّكُمْ وَ أَنَا الْوَدِيعَةُ وَ النَّجْمُ أَلَا فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ يَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّي وَ طَاعَتِي فَأَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ الثَّقَلَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ(ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ مَنْ رَآنِي فِي مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِي لِأَنَّ الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي وَ لَا فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَائِي وَ لَا فِي صُورَةِ وَاحِدَةٍ مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ إِنَّ الرُّؤْيَا الصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ»[۵۱].
روایت حسن فضّال از أبی جعفر (امام جواد)(ع) درباره ارزش کتاب یونس بن عبدالرحمن: «و حدثنی إبراهیم بن المختار بن محمد بن العباس، عن علی بن الحسن بن فضال، عن أبیه، عن أبی جعفر(ع): هَذَا دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ هُوَ الْحَقُّ كُلُّهُ»[۵۲].
دوران زندگانی راوی برابر با زمان امامت حضرت رضا و امام جواد(ع) و شاگردان حدیثی وی، مانند احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن محمد بن خالد برقی و علی بن الحسن بن علی بن فضال (فرزند راوی) از طبقه هفتم[۵۳] و استادان حدیثی او مانند یونس بن یعقوب عبدالله بن بکیر و علی بن عقبة از طبقه پنجم راویان هستند[۵۴]. پس حسن بن علی بن فضّال نیز از طبقه ششم راویان شمرده میشود.
آیتالله بروجردی نیز وی را از طبقه ششم دانسته است[۵۵].[۵۶]
استادان و شاگردان راوی
حسن فضّال از راویان بسیار که بیشتر آنها استادان حدیثی اویند، گزارش کرده؛ مانند: یونس بن یعقوب، علی بن عقبة، عبدالله بن بکیر، أبان بن عثمان، المفضل بن صالح، علی بن أبی حمزة، الحسن بن الجهم، غالب بن عثمان، عاصم بن حمید، العلاء بن رزین، المثنی الحناط، محمد بن علی الصیرفی، ابو المغراء حمید بن المثنی، حماد بن عیسی، عبدالله بن میمون القداح، سعید بن غزوان، حماد بن عثمان، ثعلبة بن میمون، علی بن شجرة، معاویة بن وهب، الحارث بن المغیرة، محمد بن الفضیل، علی بن النعمان، عبدالله بن مسکان، صفوان الجمال، هارون بن مسلم، حماد اللحام، محمد بن أبی حمزة، عبدالله بن سنان، داوود بن فرقد، القاسم بن محمد، سیف بن عمیرة، جمیل بن دراج، الحسین بن عثمان، ظریف بن ناصح، مرازم، علی بن رئاب، حفص المؤذن، الریان بن الصلت، منصور بن یونس، محمد بن الحسین بن کثیر الخزاز، ابراهیم بن محمد الاشعری[۵۷].
شاگردان حدیثی حسن فضّال نیز فراواناند؛ مانند ابراهیم بن هاشم، احمد بن محمد بن خالد برقی، یعقوب بن یزید، محمد بن خالد برقی، محمد بن عبدالجبار، الحسن بن علی بن عبدالله، احمد بن الحسن بن علی بن فضال، محمد بن الحسین، علی بن الحسن بن علی بن فضال، الحسین بن سعید، السندی بن الربیع، احمد بن محمد بن عیسی، سهل بن زیاد، علی بن مهزیار، محمد بن عیسی بن عبید[۵۸].[۵۹]
مذهب راوی
دوران زندگانی حسن فضّال از نگاه گرایش فکری و اعتقادی، دو بخش دارد:
- گرایش به مذهب فطحیه که بیشتر دوران زندگانی وی را دربر میگیرد. کشی در بازگفت تفکر فطحیه مینویسد: الفطحية: هم القائلون بإمامة عبدالله بن جعفر بن محمد، و سموا بذلك: لأنه قيل إنه كان أفطح الرأس، و قال بعضهم: كان أفطح الرجلين[۶۰]، و قال بعضهم: إنهم نسبوا إلي رئيس من أهل الكوفة يقال له عبدالله بن فطيح، والذين قالوا بإمامته عامة مشايخ العصابة، و فقهاؤها مالوا إلي هذه المقالة، فدخلت عليهم الشبهة لما روي عنهم(ع) أنهم قالوا الإمامة في الأكبر من ولد الإمام إذا مضي، ثم منهم من رجع عن القول بإمامته لما امتحنه بمسائل من الحلال والحرام لم يكن عنده فيها جواب، و لما ظهر منه من الأشياء التي لا ينبغي أن يظهر من الإمام، ثم إن عبدالله مات بعد أبيه بسبعين يوما فرجع الباقون إلا شذاذا منهم عن القول بإمامته إلي القول بإمامة أبي الحسن موسي(ع) و رجعوا إلي الخبر الذي روي أن الإمامة لا تكون في الأخوين بعد الحسن و الحسين(ع) و بقي شذاد منهم علي القول بإمامته، و بعد أن مات قال بإمامة أبي الحسن موسي(ع)[۶۱].
- بازگشت از تفکر فطحی و قرار گرفتن در مسیر حق و اعتقاد به مذهب اثنا عشری.
نجاشی به هر دو بخش اشاره کرده است: کان الحسن عمره کله فطحیا مشهورا بذلك، حتی حضره الموت، فمات و قد قال بالحق رضی الله عنه.
سپس داستان رهایی حسن فضّال از انحراف را گزارش کرده است: أخبرنا محمد بن محمد قال: حدثنا أبو الحسن بن داوود قال: حدثنا أبي عن محمد بن جعفر المؤدب عن محمد بن أحمد بن يحيي عن علي بن الريان عن محمد بن عبدالله بن زرارة بن أعين قال: كنا في جنازة الحسن فالتفت إلي و إلي محمد بن الهيثم التميمي فقال لنا: أ لا أبشركما فقلنا له و ما ذاك، فقال: حضرت الحسن بن علي قبل وفاته وهو في تلك الغمرات و عنده محمد بن الحسن بن الجهم فسمعته يقول له: يا أبا محمد تشهد قال: فتشهد الحسن فعبر عبدالله و صار إلي أبي الحسن(ع) فقال له محمد بن الحسن: و أين عبدالله فسكت ثم عاد فقال له: تشهد فتشهد و صار إلي أبي الحسن(ع) فقال له: و أين عبدالله يردد ذلك عليه ثلاث مرات فقال الحسن: قد نظرنا في الكتب فما رأينا لعبدالله شيئا. قال أبو عمرو الكشي: كان الحسن بن علي فطحيا يقول بإمامة عبدالله بن جعفر فرجع قال ابن داوود في تمام الحديث: فدخل علي بن أسباط فأخبره محمد بن الحسن بن الجهم الخبر قال: فأقبل علي بن أسباط يلومه، قال: فأخبرت أحمد بن الحسن بن علي بن فضال بقول محمد بن عبدالله فقال: حرف محمد بن عبدالله علي أبي، قال: و كان و الله محمد بن عبدالله أصدق عندي لهجة من أحمد بن الحسن فإنه رجل فاضل دين[۶۲].
سخن حسن فضّال در لحظههای پایانی عمر که گفته بود: قد نظرنا فی الکتب فما رأینا لعبدالله شیئا نشان میدهد که وی پیش از فرا رسیدن لحظه مرگ، مذهب فطحیه را رها و مستبصر گشته و اعتقاد قلبی به مذهب ائمه اثنا عشر(ع) پیدا کرده بود؛ ولی این دگرگونی روحی و فکری خود را در ساعتهای پایانی عمر آشکار ساخت[۶۳].[۶۴]
رهایی از فطحیه و پذیرش مذهب اثنا عشری
علل گوناگونی در هدایت و راهیابی ابن فضّال به تشیع ناب مؤثر بود؛ در این میان پنج نکته دارای ویژگی خاصاند:
- روایاتی که جمع مقام امامت در دو برادر پس از امام حسن و امام حسین(ع) را رد و نفی کرده؛ نمونهها:
- «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرِ بْنِ أَبِي فَاخِتَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَا تَعُودُ الْإِمَامَةُ فِي أَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ أَبَداً إِنَّمَا جَرَتْ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ﴾[۶۵] فَلَا تَكُونُ بَعْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَّا فِي الْأَعْقَابِ وَ أَعْقَابِ الْأَعْقَابِ»[۶۶].
- «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: لَا تَجْتَمِعُ الْإِمَامَةُ فِي أَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِنَّمَا هِيَ فِي الْأَعْقَابِ وَ أَعْقَابِ الْأَعْقَابِ»[۶۷].
- برخی روایتها نشانه پذیرش مذهب ائمه اثنا عشر(ع) از سوی حسن فضّال است؛ نمونهها:
- «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا(ع) يَقُولُ أَنَا مَقْتُولٌ وَ مَسْمُومٌ وَ مَدْفُونٌ بِأَرْضِ غُرْبَةٍ أَعْلَمُ ذَلِكَ بِعَهْدٍ عَهِدَهُ إِلَيَّ أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَلَا فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي كُنْتُ أَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاءَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ الثَّقَلَيْنِ»[۶۸].
- «وَ رَوَى أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ كُنْتُ عِنْدَ أَخِي مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) وَ كَانَ وَ اللَّهِ حُجَّةً بَعْدَ أَبِي صإِذْ طَلَعَ ابْنُهُ عَلِيٌّ فَقَالَ لِي يَا عَلِيُّ هَذَا صَاحِبُكَ وَ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَتِي مِنْ أَبِي فَثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى دِينِهِ فَبَكَيْتُ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي نَعَى وَ اللَّهِ نَفْسَهُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ تَمْضِيَ مَقَادِيرُ اللَّهِ فِيَّ وَ لِي بِرَسُولِ اللَّهِ صأُسْوَةٌ وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ كَانَ هَذَا قَبْلَ أَنْ يَحْمِلَهُ هَارُونُ الرَّشِيدُ فِي الْمَرَّةِ الثَّانِيَةِ بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ...»[۶۹]. دو روایت تازه گذشته، از باورمندی راوی در انتقال مستقیم و بیواسطه عهد امامت از امام صادق(ع) به امام کاظم(ع) گزارش میدهد.
- چیزی از نشانههای امام معصوم(ع) در عبدالله افطح دیده نمیشد:
- «وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع) قَالَ لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ يُولَدُ مَخْتُوناً وَ يَكُونُ مُطَهَّراً وَ يَرَى مِنْ خَلْفِهِ كَمَا يَرَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لَا يَكُونُ لَهُ ظِلٌّ وَ إِذَا وَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ عَلَى رَاحَتَيْهِ رَافِعاً صَوْتَهُ بِالشَّهَادَتَيْنِ وَ لَا يَحْتَلِمُ وَ تَنَامُ عَيْنُهُ وَ لَا يَنَامُ قَلْبُهُ وَ يَكُونُ مُحَدَّثاً وَ يَسْتَوِي عَلَيْهِ دِرْعُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لَا يُرَى لَهُ بَوْلٌ وَ لَا غَائِطٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَكَّلَ الْأَرْضَ بِابْتِلَاعِ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ وَ تَكُونُ رَائِحَتُهُ أَطْيَبَ مِنْ رَائِحَةِ الْمِسْكِ وَ يَكُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ يَكُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ يَكُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا يَأْمُرُ بِهِ وَ أَكَفَّ النَّاسِ عَمَّا يَنْهَى عَنْهُ وَ يَكُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَيْنِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ سَيْفُهُ ذُو الْفَقَارِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ صَحِيفَةٌ يَكُونُ فِيهَا أَسْمَاءُ شِيعَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَحِيفَةٌ فِيهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ تَكُونُ عِنْدَهُ الْجَامِعَةُ وَ هِيَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِيهَا جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ الْجَفْرُ الْأَكْبَرُ وَ الْأَصْغَرُ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ كَبْشٍ فِيهِمَا جَمِيعُ الْعُلُومِ حَتَّى أَرْشِ الْخَدْشِ وَ حَتَّى الْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَةِ وَ ثُلُثِ الْجَلْدَةِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ(س)»[۷۰]. کشی مینویسد: منهم من رجع عن القول بإمامته...، و لِما ظهر منه الأشیاء التی لا ینبغی أن یظهر من الإمام[۷۱].
- عبدالله افطح توانایی پاسخ به پرسشهای شیعیان را نداشت:
- کشی: ثم منهم من رجع عن القول بإمامته لما امتحنه بمسائل من الحلال والحرام لم یکن عنده فیها جواب[۷۲].
- مسعودی: و روی أن عبدالله الأفطح لما ادعی الإمامة دخل إلیه جماعة من الشیعة لیسألوه عن مسائل فقال له بعضهم: فی کم تجب الزکاة؟ فقال له: فی المائتی درهم خمسة دراهم قالوا فکم فی المائة؟ قال: درهمان و نصف. فخرجوا من عنده و لم یسألوه عن شیء[۷۳].
- کوتاهی عمر عبدالله بن جعفر أفطح که سبب گشت بسیاری از معتقدان به امامت او، از تفکر فطحی دست بکشند:
- ثم إن عبدالله مات بعد أبیه بسبعین یوما فرجع الباقون إلا شذاذا منهم عن القول بإمامته إلی القول بإمامة أبی الحسن موسی(ع)[۷۴].
- ابن حیون مغربی: قال فریق من الشیعة بإمامة عبدالله بن جعفر الأفطح بعد أبیه جعفر بن محمد و مات عبدالله بعد أبیه جعفر(ع) سبعین یوما، و لم یدع ولدا و لا عقب له و انقرض الذین کانوا یقولون بإمامته، فلیس یقول أحد بذلك[۷۵].[۷۶]
یادآوری
شیخ طوسی با اینکه همدوران با جناب نجاشی است و بیشتر قرائن نزد نجاشی در دسترس او نیز بود با این همه، در الفهرست و رجال الطوسی اشارهای به فطحی بودن حسن بن علی بن فضال نکرده است؛ گرچه در کتاب الغیبة به نکتهای اشاره کرده که انحراف فکری بنو فضّال را نشان میدهد: و قال أبو الحسین بن تمام: حدثنی عبدالله الکوفی خادم الشیخ الحسین بن روح رضی الله عنه قال: سئل الشیخ یعنی أبا القاسم رضی الله عنه عن کتب ابن أبی العزاقر بعد ما ذم و خرجت فیه اللعنة فقیل له: فکیف نعمل بکتبه و بیوتنا منها ملاء فقال: أقول فیها ما قاله أبو محمد الحسن بن علی –صلوات الله علیه و قد سئل عن کتب بنی فضال فقالوا: کیف نعمل بکتبهم و بیوتنا منها ملاء. فقال - صلوات الله علیه-: خذوا بما رووا و ذروا ما رأوا[۷۷].[۷۸]
جایگاه راوی
تفکر فطحی و نداشتن نگرش درست شیعی سبب شد در جایگاه راوی و اندازه اعتبار وی میان فقیهان و علمای شیعه اختلاف نظر پدید آید.[۷۹]
دیدگاه بزرگان
جناب ابن ادریس صاحب کتاب السرائر از فقیهان نادری است که حسن فضّال را به علت گرایش به فطحیه بیاعتبار دانسته و ضعیف شمرده و به وقت استدلال، روایات او را دلیل قرار نمیدهد. وی در این کتاب (السرائر) که مرجع فقهای پس از اوست، با عبارتی تند که نشانه ناسازگاری او با بنو فضّال است، از او یاد کرده و پس از نقل روایتی از وی مینویسد: راوی أحدهما فطحی المذهب، کافر ملعون، مع کونه مرسلا و هو الحسن بن الفضال، و بنو فضال کلهم فطحیة، و الحسن رأسهم فی الضلال[۸۰].
باور علامه حلی نیز ضعف راوی است. وی بارها از ضعف حسن فضّال سخن به میان آورده است. این فقیه بزرگ شیعه، پس از نقل روایتی از حسن فضّال نوشته است: و الروایة ضعیفة السند، فإن فی طریقها الحسن بن علی بن فضال و ابن بکیر و هما ضعیفان[۸۱].
در برابر این دیدگاه بدبینانه و اتهامآمیز، راوی نزد بسیاری از بزرگان امامیه معتبر شناخته شده و روایاتش پایه بسیاری از فتواها در ابواب گوناگون فقهی گردیده است. این رفتار نشانه وثاقت حسن بن علی بن فضّال و پذیرفتگی جایگاه حدیثی او نزد ایشان است.
علامه محمدتقی مجلسی در زمینههای گوناگون فقهی حسن بن علی بن فضّال را با عباراتی چون الموثق کالصحیح یا الموثق کالثقة ستوده است[۸۲]؛ ... و فی الطریق الحسن بن علی بن فضال، و هو فطحی: لکن أجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهما، مع أنه روی محمد بن عبدالله بن زرارة أن الحسن رجع عن المذهب الفاسد قبل موته[۸۳].
کلباسی درباره عبارت معروف معصوم(ع) درباره آثار قلمی حسن فضّال که فرمود: «خذوا بما رووا» مینویسد: الظاهر أن الغرض من الروایة المذکورة - بعد اعتبار سندها- عدم ممانعة سوء مذهب ابن فضال عن جواز العمل بروایاتهم؛ نظیر قوله –سبحانه-: ﴿فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ﴾[۸۴] حیث إن الغرض منه عدم ممانعة الإصطیاد عن جواز أکل الصید[۸۵].
سید بحر العلوم: قد وثقه الشیخ رحمه الله (الفهرست) و (کتاب الرجال). و ذکر العلامة رحمه الله إنه ثقة، جلیل القدر، عظیم المنزلة، زاهد، ورع. و ذکر النجاشی فی کتابه مثل ذلک و أورد أبو عمرو الکشی فی شأنه روایات کثیرة تدل علی مدحه و عظم منزلته، و لکن نقل: أنه کان فطحیا ثم رجع عند الموت و کلام الشیخ فی (الکتابین) خال عن الفطحیة و الرجوع و لذا منعه جماعة من المتأخرین، منهم المحقق الأردبیلی -طاب ثراه- و علی تقدیر التسلیم، فقد اتفقت کلمة الناقلین علی رجوعه عنها عند موته و المشهور عد روایات مثله من الصحاح لصدق حد الصحیح علیها و لأن تقریره لها بعد الرجوع بمنزلة روایته إیاها – ثانیاً- و لا ریب فی اعتبارها[۸۶].
وحید بهبهانی هنگام یادکرد از مرجحات راویان مینویسد: و منها کون الراوی من الذین ادعی الشیخ فی العدة اتفاق الشیعة علی العمل بروایتهم و هم (السکونی)، و (حفص بن غیاث)، و...، و من ماثلهم من العامة مثل...؛ و ممن ادعی اتفاق الشیعة علی العمل بروایتهم: (عبدالله بن بکیر) و (سماعة بن مهران) و (بنو فضال) و (الطاطریون)...[۸۷].
محقق اردبیلی در ابواب گوناگون فقه، رأی خود درباره راوی را چنین بیان کرده است: الحسن بن علی بن فضال: و أظنه لا بأس به فی مثله، إذ هو ممدوح فی الکتب بمدح کثیر: قال فی الخلاصة: و کان جلیل القدر، عظیم المنزلة، ورعا، ثقة، و غیر ذلك من المدح: و إن قیل إنه کان فطحیا و رجع فی آخر عمره[۸۸].
شیخ انصاری پس از گزارش روایتی درباره مسئله احتکار در کتاب المکاسب نوشته است: و فی السند بعض بنی فضال، و الظاهر أن الروایة مأخوذة من کتبهم التی قال العسکری(ع) عند سؤاله عنها: «خذوا بما رووا و ذروا ما رأوا، ففیه دلیل علی اعتبار ما فی کتبهم، فیستغنی بذلك عن ملاحظة من قبلهم فی السند، و قد ذکرنا: أن هذا الحدیث أولی بالدلالة علی عدم وجوب الفحص عما قبل هؤلاء من الإجماع الذی ادعاه الکشی علی تصحیح ما یصح عن جماعة»}}[۸۹].
وی در کتاب نکاح پس از گزارش روایتی که آن را برگرفته از کتاب علی بن فضال میداند، نوشته است: و قد ورد روایة حسنة کالصحیحة فی شأن علی بن فضال و أبیه و أخویه و کتبهم عن العسکری(ع) قال: «خذوا ما رووا وذروا ما رأوا...»[۹۰].
محقق سبزواری: الحسن بن علی بن فضال و هو من الثقة و الجلالة بمکان[۹۱].[۹۲]
بررسی و تحقیق
حسن بن علی بن فضّال نمونهای از فقهاء و روایتگران ضابط و معتبر شیعه است. جایگاه راوی با یکجانگری به قرائن چندگانه و اعتباربخش روشن میگردد:
- شیخ طوسی در الفهرست از ارزشمندی و والایی جایگاه راوی و وثاقت او گزارش داده است: روی عن الرضا(ع) و کان خصیصا به، کان جلیل القدر، عظیم المنزلة، زاهدا، ورعا، ثقة (فی الحدیث و) فی روایاته[۹۳]. در اصحاب امام رضا(ع) نیز برای بیان اعتبار حسن فضّال عبارت ثقة را به کار برده است[۹۴].
- حسن فضّال از فقهایی است که گروهی از علمای شیعه بر اعتبار روایاتش یکسان نظر داده و او را از اصحاب اجماع شمردهاند. کشی پس از یادکرد عنوان تسمیة الفقهاء من أصحاب أبی إبراهیم و أبی الحسن الرضا(ع) به این ویژگی برتر اشاره کرده است: أجمع أصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم، و أقروا لهم بالفقه و العلم: و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذین ذکرناهم فی أصحاب أبی عبدالله(ع) منهم یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی بیاع السابری، و محمد بن أبی عمیر و عبدالله بن المغیرة، و الحسن بن محبوب، و أحمد بن محمد بن أبی نصر، و قال بعضهم: مکان الحسن بن محبوب: الحسن بن علی بن فضال و...[۹۵].
- فقاهت از امتیازات پذیرفته این راوی است. کشی، افزون بر آنچه در نکته پیشین گذشت، بار دیگر به فقاهت او اشاره کرده و از محمد بن مسعود عیاشی چنین گزارش میدهد: محمد بن مسعود: قال محمد بن مسعود: عبدالله بن بکیر و جماعة من الفطحیة هم فقهاء أصحابنا، منهم ابن بکیر و ابن فضال یعنی الحسن بن علی و...[۹۶]. برخی رجالیان، مانند وحید بهبهانی کلمه فقیه را نشانه وثاقت راوی میدانند[۹۷]، از این رو وصف فقیه بر وثاقت یا دستکم بر مدح راوی دلالت میکند.
- حسن فضّال از روایتگران اسناد تفسیر القمی و کامل الزیارات است. نام این راوی در شماری از اسناد این دو کتاب یاد شده است[۹۸].
- بر پایه کلام شیخ طوسی اعتبار روایات حسن فضّال از سوی امام حسن عسکری(ع) امضا شده است: شیخ طوسی: و قال أبو الحسین بن تمام: حدثنی عبدالله الکوفی خادم الشیخ الحسین بن روح رضی الله عنه قال: سئل الشیخ یعنی أبا القاسم رضی الله عنه عن کتب ابن أبی العزاقر بعد ما ذم و خرجت فیه اللعنة، فقیل له: فکیف نعمل بکتبه و بیوتنا منها ملاء؟ فقال: أقول فیها ما قاله أبو محمد الحسن بن علی(ع) و قد سئل عن کتب بنی فضال فقالوا: کیف نعمل بکتبهم و بیوتنا منها ملاء؟ فقال(ع): خذوا بما رووا و ذروا ما رأوا[۹۹]. بر اساس جمله یاد شده، بر اثر انحراف حسن فضّال به سوی فطحیه، پیروی فکری و اعتقادی از او نهی گردیده «ذروا ما رأوا»، ولی عمل به روایات او به عنوان محدث ثقه، روا و مجاز شمرده شده است[۱۰۰]. نیز در عدة الأصول آشکارا بیان کرده، که فرقههایی مانند واقفیه و فطحیه، چنانچه ثقه باشند، فساد عقیده از پذیرش روایاتشان جلوگیری نکرده و گزارشهای رواییشان کاربردی و عمل به آنها جایز است: و أما الفرق الذين أشاروا إليهم من الواقفة، و الفطحية وغير ذلك، فعن ذلك جوابان: أحدهما: أن ما يرويه هؤلاء يجوز العمل به إذا كانوا ثقات في النقل – و إن كانوا مخطئين في الإعتقاد (من القول بالوقف) إذا علم من إعتقادهم و تمسكهم بالدين، وتحرجهم من الكذب، و وضع الأحاديث، و هذه كانت طريقة جماعة عاصروا الأئمة(ع) نحو عبدالله بن بكير، و سماعة بن مهران، و نحو بني فضال من المتأخرين عنهم، و بني سماعة و من شاكلهم. فإذا علمنا أن هؤلاء الذين أشرنا إليهم، و إن كانوا مخطئين في الاعتقاد من القول بالوقف و غير ذلك، كانوا ثقات في النقل، فما يكون طريقة هؤلاء جاز العمل به. و الجواب الثاني: أن جميع ما يرويه هؤلاء إذا اختصوا بروايته لا يعمل به، و إنما يعمل به إذا انضاف إلي روايتهم رواية من هو علي الطريقة المستقيمة و الإعتقاد الصحيح، فحينئذ يجوز العمل به. فأما إذا انفرد فلا يجوز ذلك فيه علي حال[۱۰۱].
- حسن بن علی بن فضّال از راویانی است که جناب صدوق طریق روایی خود را به او در مشیخه یاد کرده است: و ما کان فیه عن الحسن بن علی بن فضال فقد رؤیته عن أبی رضی الله عنه عن سعد بن عبدالله، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن الحسن بن علی بن فضال[۱۰۲].
- از گزارش فضل بن شاذان درباره حسن فضّال برداشت میشود که وی از مشایخ اجازه است: فکان بعد ذلك یختلف إلی أبی، ثم خرجت إلیه بعد إلی الکوفة فسمعت منه کتاب ابن بکیر و غیره من الأحادیث[۱۰۳]. ابن فضّال افزون بر کتب خود، آثار قلمی دیگر فقهای محدث، همچون ابن بکیر را نیز به شاگردانش که در جای خود از محدثان معروف امامیه شمرده میشدند، اجازه کرده است.
- فقهای بزرگ و محدثان معروف، شیعه از وی گزارش کردهاند؛ مانند احمد بن محمد بن عیسی أشعری، حسین بن سعید أهوازی، إبراهیم بن هاشم قمی، احمد بن حسن بن علی بن فضال (فرزند راوی)، علی بن حسن بن علی بن فضال (فرزند دیگر راوی)، علی بن مهزیار أهوازی، فضل بن شاذان نیشابوری، و محمد بن حسین بن أبی الخطاب الزیات[۱۰۴].
آنچه یاد شد، بر وثاقت، جلالت، و والایی شأن و منزلت راوی مورد گفتوگو و پذیرفتگی روایات او دلالت دارد.[۱۰۵]
جستارهای وابسته
- فطحیه (فرقه)
- خاندان فضال
- علی بن حسن بن علی بن فضال (فرزند)
- احمد بن حسن بن علی بن فضال (فرزند)
- تفسیر ابن فضال کبیر
منابع
پانویس
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۴، ش۷۲؛ الفهرست، طوسی، ص۱۲۳، ش۱۶۴؛ رجال الطوسی، ص۳۵۴، ش۵۲۴۱؛ رجال الکشی، ص۵۱۵، (ش۹۹۳) و ۵۵۶، (ش۱۰۵۰)؛ رجال البرقی، ص۵۴؛ معالم العلماء، ص۳۳، ش۱۸۴؛ رجال العلامة الحلی، ص۳۷، ش۲؛ الرجال ابن داود، ص۱۱۴، ش۴۳۷؛ من لا یحضره الفقیه (مشیخة)، ج۴، ص۴۹۵؛ منهج المقال، ج۴، ص۱۰۹، ش۱۴۴۴؛ منهج المقال (تعلیقة)، ج۴، ص۱۰۹، ش۴۸۳؛ الفوائد الحائریه، ص۲۳۲؛ نقد الرجال، ج۲، ص۴۷، ش۱۳۳۰، مجمع الرجال، ج۲، ص۱۳۱؛ الرجال، حر عاملی، ص۹۲، ش۳۸۸؛ جامع الرواة، ج۱، ص۲۱۴، ش۱۶۹۹؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۸، ش۵۱۲؛ زبدة الأقوال، ص۱۱۷، ش۵۵۹؛ فائق المقال، ص۱۰۱، ش۲۷۵؛ منتهی المقال، ج۲، ص۴۲۷، ش۷۷۱؛ تکملة الرجال، ج۲، ص۶۷۶؛ توضیح المقال، ص۲۹۱، ش۱۲؛ رجال سید بحر العلوم (الفوائد الرجالیه)، ج۲، ص۲۴۵؛ الرسائل الرجالیه، ج۲، ص۱۰۸؛ شعب المقال، ص۶۶، ش۱۹۱؛ مستدرک الوسائل، خاتمه، ج۴، ص۲۴۴؛ بهجة الآمال، ج۳، ص۱۷۲؛ معراج اهل الکمال، ج۱، ص۲۹ و ۳۴۷؛ التحریر الطاووسی، ص۱۳۲، ش۹۸؛ إکلیل المنهج، ص۱۹۱، ش۲۸۰؛ عدة الرجال، ج۲، ص۱۱۶؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۹۵، ش۲۰۵۷؛ رجال الخاقانی، ص۲۶، ۴۱ و ۶۷؛ جامع المقال، طریحی، ص۱۰۴؛ تنقیح المقال، ج۲۰، ص۲۱۵، ش۵۴۸۳؛ الکنی و الألقاب، ج۲، ص۹۶؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۳۱۶، ش۱۹۷۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۴۸، ش۲۹۹۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۳، ص۸، ش۳۸۰۴؛ الجامع فی الرجال، ج۳، ص۲۲۱، ش۳۵۰۷؛ معجم ا الثقات، ص۳۵، ش۲۲۱؛ هدایة المحدثین، ص۱۹۰؛ تهذیب المقال، ج۲، ص۴؛ مشایخ الثقات، ص۵۶، ش۲۲؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۳، ص۱۱۱، ش۳۷۳؛ ج۴، ص۲۴۵، ش۱۱۸۹؛ ج۱۰، ص۸۹، ش۱۶۵؛ ج۱۹، ص۶۴، ش۳۴۴؛ أعیان الشیعه، ج۱، ص۱۲۶، ۱۴۹ و ۱۶۰؛ و ج۵، ص۲۰۶؛ موسوعة المصطفی(ص) و العترة(ع)، ج۱۱، ص۲۴۴، ش۳۹. کتب اهل تسنن: الفهرست، ابن ندیم، ص۳۱۲؛ لسان المیزان، ج۲، ص۲۲۵؛ الأعلام، ج۲، ص۲۰۰؛ معجم المؤلفین، ج۳، ص۲۵۷.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۲۳۴؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۱۷، ح۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 429-430.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۴، ش۷۲.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۶، ش۷۲. عبارت یادشده در رجال الکشی نیست.
- ↑ الفهرست، طوسی، ص۱۲۳، ش۱۶۴.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۵۴، ش۵۲۴۱. علامه شوشتری در قاموس الرجال (ج۳، ص۳۲۰، ش۱۹۷۷) درباره علت نامگذاری به الرباب مینویسد: خمس قبائل تجمعوا فصاروا یدا واحدة، و هم: ضبة، و ثور، و عکل، و تیم، و عدی؛ و إنما سموا بذلک، لأنهم غمسوا أیدیهم فی رب و تحالفوا علیه.
- ↑ رجال الکشی، ص۵۱۵، ش۹۹۳. بار دیگر با سرنام تسمیة الفقهاء من أصحاب أبی إبراهیم و أبی الحسن الرضا(ع)، ص۵۵۶، ش۱۰۵۰: أجمع أصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم، و أقروا لهم بالفقه و العلم و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذین ذکرناهم فی أصحاب أبی عبدالله(ع) منهم یونس بن عبدالرحمن... و الحسن بن محبوب و أحمد بن محمد بن أبی نصر و قال بعضهم: مکان الحسن بن محبوب: الحسن بن علی بن فضال و....
- ↑ رجال البرقی، ص۵۴. معالم العلماء، ص۳۳، ش۱۸۴: الحسن بن علی بن فضال التیملی: ثقة کان خصیصا بالرضا(ع)، کتبه کتاب الصلاة، الدیات، التفسیر، الأنبیاء، المبتدا، الطب، البشارات، الرد علی الغالیة؛ رجال العلامة الحلی، ص۳۷، ش۲: الحسن بن علی بن فضال التیملی بن ربیعة بن بکر مولی بنی تمیم بن ثعلبة یکنی أبا محمد روی عن الرضا(ع).... الرجال، ابن داود، ص۱۱۴، ش۴۳۷: الحسن بن علی بن فضال، ضا [کش] ممدوح معظم، کان فطحیا فرجع قبل موته [ست] أبو علی بن فضال التیملی، بن ربیعة بن بکیر، مولی تیم بن ثعلبة، کان خصیصا بالرضا(ع)....
- ↑ طریحی در مجمع البحرین (ج ۳، ص۲۸۶ - ۲۸۷) هنگام بازگفت کلمه خصر مینویسد: الخَصرُ بفتح الخاء من الإنسان: وسطه، و هو المستدق فوق الورکین، و الجمع خُصُور کفلس و فلوس، و خصر القدم: أخمصها. و کشح مخصر: أی دقیق، و منه نعل مخصرة التی قطع خصراها حتی صارا مستدقین.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۴ - ۳۵، ش۷۲.
- ↑ الصعالیک: الفقراء و اللصوص.
- ↑ رجال الکشی، ص، ۵۱۵، ش۹۹۳؛ ر.ک: رجال النجاشی، ص۳۴، ش۷۲.
- ↑ رجال الکشی، ص۵۱۶، ش۹۹۳؛ نیز با کمی تفاوت در رجال النجاشی، ص۳۵، ش۷۲: «ثم خرجت إلیه بعد إلی الکوفة فسمعت منه کتاب ابن بکیر و غیره من الأحادیث، و کان یحمل کتابه و یجیء إلی الحجرة فیقرؤه علی. فلما حج ختن طاهر بن الحسین و عظمه الناس لقدره و ماله و مکانه من السلطان، و قد کان وصف له، فلم یصر إلیه الحسن، فأرسل إلیه: أحب أن تصیر إلی فإنه لا یمکننی المصیر إلیک، فأبی و کلمه أصحابنا فی ذلک، فقال: ما لی و لطاهر لا أقربهم لیس بینی و بینهم عمل، فعلمت بعد هذا (بعدها) أن مجیئه إلی کان لدینه».
- ↑ قاموس الرجال، ج۳، ص۳۲۴: قطیعة الربیع ففی معجم الحموی: کانت بالکرخ قطیعة داخلة أقطعه المنصور و قطیعة خارجة أقطعه المهدی و الربیع: هو ربیع الحاجب.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۴ ش۷۲؛ رجال الکشی، ص۵۱۵، ش۹۹۳.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۵، ش۷۲.
- ↑ در پاورقی رساله ابی غالب آمده است: الظاهر أنه یتحدث عن (جده) الحسین بن یوسف بن مهران فالظاهر کون الصواب: جدی.
- ↑ فاعل قال الحسین بن یوسف بن مهران است که الحسن بن فضّال با لفظ یا حسین او را مخاطب قرار داده است.
- ↑ در پاورقی رساله أبی غالب آمده است: کذا فی (کا و نش) و هو بمعنی جرها، و کان فی (س و م) فانسل، و فی (ط) ففلها، عن نسخة و فی سائر النسخ فنسلها و لم أجد له معنی مناسبا.
- ↑ رسالة أبی غالب الزراری، ص۱۳۶ - ۱۳۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 430-436.
- ↑ الفهرست، طوسی، ص۱۲۳، ش۱۶۴؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۲۴۵، ش۱۱۸۹؛ أعیان الشیعه، ج۱، ص۱۲۶؛ الفهرست، ابن ندیم، ص۳۱۲.
- ↑ لسان المیزان، ج۲، ص۲۲۵.
- ↑ الفهرست، ابن ندیم، ص۳۱۲.
- ↑ در عبارت نجاشی نام این طبقه از اجداد راوی عمر بن ایمن ثبت شده است.
- ↑ لسان المیزان، ج۲، ص۲۲۵، ش۹۷۶. وی در ادامه مینویسد: روی عنه الفضل ابن شاذان و بالغ فی الثناء علیه بالزهد و العبادة و ابناه احمد و علی ولدا الحسن و محمد بن عبدالله التمیمی و ابن عقدة و آخرون، و کان من مصنفی الشیعة، له (کتاب الزیارات) و (کتاب البشارات) و (کتاب (النوادر) و (کتاب الرد علی الغالیة) و (کتاب الناسخ و المنسوخ) و (کتاب التفسیر) و (کتاب الابتداء و المبتدأ)، مات سنة أربع و عشرین و مائتین.
- ↑ ایضاح المکنون، ج۱، ص۳۰۳؛ زرکلی در الاعلام، ج۲، ص۲۰۰: الحسن بن علی بن فضال التیمی، بالولاء، أبو محمد: فاضل، من مصنفی الإمامیة، من أهل الکوفة. من کتبه (الرد علی الغالیة) و (النوادر) و (التفسیر) و (الملاحم) و (الرجال)؛ عمر کحاله در معجم المؤلفین، ج۳، ص۲۵۷ - ۲۵۸: الحسن بن علی بن فضال الکوفی، الشیعی (أبو علی). محدث مشارک فی أنواع العلوم من تصانیفه: کتاب البشارات، کتاب الدیات، الناسخ و المنسوخ فی القرآن، و الابتداء و المبتدأ.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 436-437.
- ↑ رجال البرقی، ص۵ و ۵۴؛ رجال الطوسی، ص۲۶۳، (ش ۳۷۵۳)، ۲۷۳، (ش۳۹۴۶)، ۳۵۱ (ش ۵۲۰۵) و ۳۶۰، (ش ۵۳۳۲)؛ رجال النجاشی، ص۲۱۷، ش۵۶۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۶۱.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۳۶۱: تیم: التاء و الیاء و المیم أصل واحد، و هو التعبید. یقال تیمه الحب إذا استعبده. قال أهل اللغة: و منه تیم الله، أی عبدالله. لسان العرب، ج۱۲، ص۷۵: و التیم العبد، و تیم الله منه کما تقول عبدالله؛ و تیم: قبیلة،....
- ↑ قبیلة بنی شیبان، ج۷، ص۸؛ المعارف، ابن قتیبة، ص۹۸: {{عربی|و أما عکابة بن صعب، فولد: قیسا، و ثعلبة؛... و أما ثعلبة بن عکابة، فیقال له: الحصن؛...، و ولد ثعلبة: ذهل بن ثعلبة، و شیبان بن ثعلبة، و قیس بن ثعلبة، و تیم الله ابن ثعلبة و أتید بن ثعلبة، و ضنة بن ثعلبة؛... و أما تیم الله بن ثعلبة، فهم اللهازم، و هم حلفاء بنی عجل؛ فولد تیم الله بن ثعلبة، مالکا، و الحارث، و عامرا، و هلالا، و ذهلا، و زمان، و مازنا، و حاطبة، و هؤلاء یقال لهم: الأحلاف إلا: الحارث، و عامرا، و مالکا؛ و یسمی: أولئک أحلافا لأنهم تحالفوا علی هؤلاء.
- ↑ الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۱۱۸؛ لب اللباب فی تحریر الأنساب، ص۵۶: التیملی بالفتح و ضم المیم و لام إلی تیم الله ابن ثعلبة قبیلة؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۸۲: التیم العبد من تامته المرأة إذا عبدته، کما سیأتی، و منه تیم الله بن ثعلبة بن عکابة بن صعب بن علی. بطن من بکر بن وائل قال الجوهری: یقال لهم اللهازم. قلت: و النسبة إلیه التیملی، بضم المیم.
- ↑ الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۱۲۱ - ۱۲۲.
- ↑ النوادر، اشعری، ص۷۳، ح۱۵۲؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۷۴؛ الفهرست، طوسی، ص۲۸۱، ش۴۱۲؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۰۳، (ح ۵) و ۲۵۸، (ح۳)؛ کامل الزیارات، ص۲۶، ح۲؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۲۷، و ص۱۳۳؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۵۴، ح۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 437-439.
- ↑ قرب الاسناد ص۳۳۵، ح۱۲۳۸؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۶۵، ح۱۳؛ الکافی]]، ج۲، ص۶۶۵، ح۲۰؛ ج۳، ص۵۰۴، ح۹؛ ج۴، ص۳۹، ح۴؛ ج۵، ص۸۴، (ح۲) و ۸۵، (ح۵)؛ ج۵، ص۵۵۵، ح۴؛ ج۶، ص۱۵۴، ح۴؛ ثواب الأعمال، ص۴۶؛ الخصال، ج۱، ص۲۷۱، ح۱۱؛ معانی الأخبار، ص۲۶۸، ح۲؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۳۷۹، ح۱۰. دانستنی است که حسن بن علی بن فضال از امام کاظم(ع) در دو حدیث بیواسطه نقل کرده است: ۱. الامامة و التبصرة من الحیره، ص۳۷، ح۱۷: «علی بن مهزیار عن الحسن بن علی بن فضال، قال: سأل إسماعیل بن عمار أبا الحسن الأول(ع)، فقال له: فرض الله علی الإمام أن یوصی - قبل أن یخرج من الدنیا - و یعهد؟ فقال: نعم. فقال: فریضة من الله؟ قال: نعم. این روایت در هیچ یک از کتب حدیثی گزارش نشده است. افزون بر این، در روایتی که در کتاب الغیبه، نعمانی، ص۳۲۴، ح۱ آمده، حسن فضّال داستانی را از اسماعیل بن عمّار با دو واسطه گزارش کرده که نشانه افتادگی در سند روایت الامامة و التبصره است: قال: حدثنی الحسن بن علی بن فضال قال: حدثنا صفوان بن یحیی عن إسحاق بن عمار الصیرفی قال: وصف إسماعیل بن عمار أخی لأبی عبدالله(ع) دینه و اعتقاده فقال: إنی أشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله و أنکم و وصفهم یعنی الأئمة واحدا واحدا حتی انتهی إلی أبی عبدالله(ع) ثم قال: و إسماعیل من بعدک؛ قال: أما إسماعیل فلا». الطرائف، ج۱، ص۲۵۱ - ۲۵۲: «بإسناده إلی علی بن فضال عن أبیه عن أبی الحسن یعنی موسی بن جعفر الکاظم(ع) قال: سألته عن أمیر المؤمنین لم لم یسترجع فدک لما ولی الناس فقال: لأنا أهل بیت لا نأخذ حقوقنا ممن ظلمنا إلا هو یعنی إلا الله و نحن أولیاء المؤمنین إنما نحکم لهم و نأخذ حقوقهم ممن ظلمهم و لا نأخذ لأنفسنا». این حدیث در علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۵، ح۳ یاد شده که در آن عبارت أبی الحسن(ع) پسوندی ندارد؛ نیز در عیون أخبار الرضا(ع) (ج ۲، ص۸۶، ح۳۱) یاد شده و نام امام(ع) أبی الحسن الرضا(ع) ثبت شده است. بر این پایه، روایت ابن فضّال از امام کاظم(ع) در منابع حدیثی اثبات نمیگردد.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۶، ش۷۲؛ لسان المیزان، ج۲، ص۲۲۵، ش۹۷۶.
- ↑ رجال النجاشی، ج۲، ص۱۱۲، ح۳.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۴۹ - ۵۰، ح۴.
- ↑ یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد و بلا را (از او) میگرداند؟ و شما را جانشینان زمین میگرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند میپذیرید سوره نمل، آیه ۶۲.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و هر که را به خانه من با ایمان درآید و مردان و زنان مؤمن را بیامرز و ستمگران را جز تباهی میفزای سوره نوح، آیه ۲۸.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ المحاسن، ج۱، ص۲۵، ح۳.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۴۵، ح۲۸.
- ↑ و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید سوره نحل، آیه ۴۳.
- ↑ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۹، ح۵.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۴ - ۵۸۵، ح۳۱۹۱.
- ↑ رجال الکشی، ص۴۸۵، ح۹۱۶.
- ↑ الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۵۳، ۵۶ و ۲۴۸.
- ↑ الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۲۰۹ و ۴۰۴؛ طبقات رجال التهذیب، ج۷، ص۷۰۹.
- ↑ الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۱۰۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 440-444.
- ↑ النوادر، اشعری ص۵۲، ح۹۶؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۲۷؛ ج۲، ص۷۴، ۱۱۸ و ۲۸۱؛ قرب الإسناد، ص۳۳۵، ح۱۲۳۸؛ المحاسن، ج۱، ص۲۵، (ح ۳)، ۳۹، (ح۴۴)، ۵۲، (ح۷۸)، ۵۹، (ح۹۸) و ۲۶۱، (ح۳۱۸)؛ الأمالی صدوق، ص۴۸۴، ح۹؛ المحاسن، ج۲، ص۴۲۹، ح۲۴۵؛ ج۱، ص۹۹، (ح۶۶)، ۱۰۶، (ح۹۱)، ۱۱۰، (ح ۱۰۲)، ۱۴۷، (ح۵۷)، ۱۵۵، (ح۸۳)، ۱۵۹، (ح۹۸)، ۱۶۷، (ح ۱۲۵ و ۱۲۸)، ۱۷۵، (ح۱۵۷) و ۱۸۰، (ح۱۷۲)؛ الکافی، ج۶، ص۱۲۹، ح۴؛ المحاسن، ج۱، ص۲۶۳، ح۳۳۳؛ ج۲، ص۳۶۱، (ح۹۱)، ۴۰۲، (ح۹۶)، ۴۳۳، (ح۲۶۴)، ۴۳۷، (ح۲۸۵)، ۴۷۱، (ح۴۶۲) و ص۴۸۶، (ح۵۴۴)؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۴، (ح۹)، ۱۰، (ح ۶)، ۱۷۰، (ح۱)، ۲۹۱، (ح۸)، ۳۵۴، (ح۱) و ۵۳۶، (ح۲)؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۳، ح۳؛ ج۲، ص۴۸۲، (ح۲)، ۲۶۴، (ح۱۷) و ۳۰۳، (ح۵).
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۱۱۸؛ المحاسن، ج۱، ص۲۵، (ح۳)، ۶۴، (ح۱۱۶) و ۷۹، (ح۴)؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۹، (ح۵)، ۱۰۰، (ح۱۰)، ۱۴۴، (ح۱۱)، ۱۶۷، (ح۲۰)، ۱۸۵، (ح۴۰)، ۲۴۱، (ح۲۴) و ۳۵۴، ح۱)؛ الکافی، ج۱، ص۲۳، ح۱۵؛ ج۲، ص۴۸۲، ح۲؛ ج۳، ص۳۲۹، ح۲؛ ج۴، ص۵۱، ح۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 445-446.
- ↑ لسان العرب، ج۲، ص۵۴۶، الگو:عربي.
- ↑ رجال الكشي، ص۲۵۴ - ۲۵۵، ش۴۷۲. شيخ مفيد در كتاب الإرشاد (ج۲، ص۲۱۰ - ۲۱۱) عبدالله افطح را معرفي و از علل پيدايي مذهب فطحيه گزارش داده است: الگو:عربي.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۵ – ۳۶، ش۷۲؛ ر.ک: رجال الکشی، ص۵۶۵، ش۱۰۶۷.
- ↑ ابو علی حائری در منتهی المقال فی أحوال الرجال (ج۲، ص۴۳۳ - ۴۳۴) نیز به این نکته اشاره کرده است: و رأیت قطع جش أیضاً بالرجوع، فظهر إطباق الأصحاب علی رجوعه، إلا أنه لا یجدی فی روایاته نفعا، لأنها قبل الرجوع، لأن الرجوع کان عند الموت، و إن کان ظاهر قوله: قد نظرنا فی الکتب فما رأینا لعبدالله شیئا، سبق رجوعه.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 446-449.
- ↑ و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کردهاند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارثبری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بیگمان خداوند به هر چیزی داناست سوره انفال، آیه ۷۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۸۵ - ۲۸۶، ح۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۸۶، ح۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۳، ح۳۳.
- ↑ مسائل علی بن جعفر(ع)، ص۳۴۷ - ۳۴۸، ح۸۵۶؛ کتاب الغیبه، طوسی، ص۴۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۸ - ۴۱۹، ح۵۹۱۴. نیز در الخصال، ج۲، ص۵۲۷ - ۵۲۸، ح۱ و عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۲ - ۲۱۳، ح۱.
- ↑ رجال الکشی، ص۲۵۴، ش۴۷۲.
- ↑ رجال الکشی، ص۲۵۴.
- ↑ اثبات الوصیه، ص۱۹۴ - ۱۹۵.
- ↑ رجال الکشی، ص۲۵۴، ش۴۷۲.
- ↑ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، ج۳، ص۳۱۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 449-453.
- ↑ کتاب الغیبه، طوسی، ص۳۸۹ - ۳۹۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 453-454.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 454.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۴۹۵.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۷، ص۴۱۱.
- ↑ روضة المتقین، ج۳، ص۴۱۸ و ۲۹۹.
- ↑ روضة المتقین، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ از تو میپرسند که چه بر آنها حلال است؟ بگو (همه) چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و (نیز) آنچه با جانوران شکاری دستآموز به دست میآورید -که از آنچه خداوند به شما آموخته است به آنها میآموزید- پس، از آنچه (این جانوران شکاری) برای شما (گرفته و) نگه داشتهاند بخورید و (هنگام فرستادن حیوان شکاری یا هنگام ذبح) نام خداوند را بر آنها یاد کنید و از خداوند پروا کنید که خداوند حسابرسی سریع است سوره مائده، آیه ۴.
- ↑ الرسائل الرجالیه، ج۲، ص۱۵۶ - ۱۵۷.
- ↑ رجال السید بحر العلوم (الفوائد الرجالیه)، ج۲، ص۲۴۵، ۲۵۵ - ۲۵۶. در تعلیقات میرداماد بر رجال کشی، ج۱، ص۲۱۷: الحسن بن علی بن فضال، و هو فی عداد الذین علی تصحیح ما یصح عنهم الإجماع علی قول، کما سیأتی فی مقامه، و هو من ثقاة الفطحیة و أجلة عدولهم. فرزند فرزندشهید ثانی در استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار، ج۵، ص۱۳۰: الحسن بن علی بن فضال، و قد قدمنا القول فیه بأنه فطحی ثقة. علامه مجلسی در الوجیزة الرجال، ص۵۸، ش۵۱۲: الحسن بن علی بن فضال، ق کصح، لرجوعه عن الفطحیة. موثق کالصحیح رأی علامه مجلسی درباره راوی است. معنای عبارت آن است که اگر نبود گرایش راوی به فطحیه، وی ثقه و عادل و روایاتش صحیح شمرده میشد؛ نه کالصحیح؛ الرجال، حر عاملی، ص۹۲ ش۳۸۸: الحسن بن علی بن فضال التیملی؛ جلیل القدر، عظیم المنزلة، زاهد، ورع، ثقة فی روایاته، و کان فطحیا فرجع. صه. ممدوح. جش. و نقل أنه کان فطحیا طول عمره ثم رجع إلی الحق عند الموت. و وثقه ست و ضا و لم یذکر الفطحیة. و فی کش روی المدح الجلیل له، و الفطحیة و الرجوع. وسائل الشیعة، ج۳۰، ص۳۴۵: کان جلیل القدر، عظیم المنزلة، زاهدا، ورعا، ثقة فی روایاته، و کان فطحیا فرجع؛ قاله العلامة. و نقل النجاشی مدحه و رجوعه عن الفطحیة؛ و رواهما الکشی. و وثقه الشیخ فی مواضع، و لم یذکر الفطحیة و له مدائح کثیرة، و تقدم ذکره فی أصحاب الإجماع؛ کاظمی در تکملة الرجال، ج۲، ص۶۷۶: لأنه مشترک بین الثلاثة الذین ذکرهم المصنف و هم موثقون، بل (الحسن) فیه قول بکونه إمامیا ثقة کما تقدم فهو مردد بین الصحیح و الموثق؛ مامقانی در تنقیح المقال، ج۵، ص۴۳۶، ش۸۹۸: الأمر من العسکری(ع) بالعمل بما روته بنو فضال، حیث سئل عن کتب بنی فضال فقال: «خذوا ما رووا، و ذروا ما رأوا». فإنه نص فی حجیة أخبارهم کالخبر الصحیح؛ شیخ موسی زنجانی در الجامع فی الرجال، ج۳، ص۲۲۱، ش۳۵۰۷: الرجل ثقة بالاتفاق و الاقوی هو ثبوت رجوعه أیضا. شیخ عباس قمی در الکنی و الالقاب، ج۲، ص۹۶: (بنو فضال):...، و هؤلاء فطحیون إلا الحسن کان فطحیا فرجع، و الطائفة عملت بما رواه بنو فضال.
- ↑ الفوائد الحائریه، ص۲۳۱ - ۲۳۲.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱، ص۱۴۶؛ ج۵، ص۲۹۸: الحسن بن علی بن فضال، و الظاهر أنه ثقة غیر فطحی و إن قیل: إنه فطحی.
- ↑ کتاب المکاسب شیخ انصاری، ج۴، ص۳۶۶ - ۳۶۷. محدث نوری در مستدرک الوسائل (خاتمه، ج۴، ص۲۴۵) پس از یادکرد کلام شیخ انصاری نوشته است: و هو کلام متین فحینئذ فلا حاجة إلی الإطالة فی الکلام فیه.
- ↑ کتاب النکاح، شیخ انصاری، ص۴۷۴.
- ↑ ذخیرة المعاد، ج۲، ص۲۸۵؛ نیز پس از گزارش روایتی از حسن فضّال در ج۲، ص۳۹۹ نوشته است: لیس فی طریق هذه الروایة من یتوقف فیه إلا الحسن و هو و إن کان فطحیا لکنه من الجلالة و الثقة والزهد والورع و عظم المنزلة بمکان لا یخفی علی العالم بأحوال الرجال حتی أن بعض من لا یعمل بالأخبار الموثقة رجح العمل بهذا الخبر وقال: إنه لا یقصر عن الصحاح.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 454-458.
- ↑ الفهرست، طوسی، ص۱۲۳، ش۱۶۴. علامه حلی در کتاب رجال خود (ص۳۷، ش۲) از شیخ طوسی پیروی کرده و در قسم اول رجال از حسن فضّال به عنوان راوی معتمد و مقبول یاد کرده است: الحسن بن علی بن فضال التیملی... روی عن الرضا(ع) و کان خصیصا به و کان جلیل القدر عظیم المنزلة زاهدا ورعا ثقة فی روایاته؛ الرجال، ابن داود، ص۱۱۴، ش۴۳۷: الحسن بن علی بن فضال...، ممدوح معظم، کان فطحیا فرجع قبل موته،...، کان خصیصا بالرضا(ع) جلیل القدر عظیم المنزلة زاهدا ورعا؛ معالم العلماء، ص۳۳، ش۱۸۴: الحسن بن علی بن فضال التیملی ثقة، کان خصیصا بالرضا(ع).
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۵۴، ش۵۲۴۱؛ معالم العلماء، ص۳۳، ش۱۸۴: ثقة کان خصیصا بالرضا(ع).
- ↑ رجال الکشی، ص۵۵۶، ش۱۰۵۰.
- ↑ رجال الکشی، ص۳۴۵، ش۶۳۹.
- ↑ منهج المقال، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۷۴، ۹۹ و ۱۱۸؛ کامل الزیارات، ص۲۶، (ح۲)، ۲۷، (ح۳)، ۲۸، (ح۳)، ۳۵، (ح۸)، ۳۶، (ح۹) و ۴۷، (ح۴).
- ↑ کتاب الغیبه، طوسی، ص۳۸۹.
- ↑ روایت یادشده از سوی برخی، چون شیخ انصاری در کتاب مکاسب (ج۴، ص۳۶۶ - ۳۶۷) و کتاب نکاح (ص ۴۷۴) معتبر شمرده شده؛ ولی برخی دیگر، مانند آیتالله خویی در معجم رجال الحدیث (ج ۱، ص۶۸) سند آن را ضعیف و روایت را بیاعتبار دانسته است: هذه الروایة ضعیفة لا یمکن الإعتماد علیها، فإن عبدالله الکوفی مجهول، مضافا إلی أن الروایة قاصرة الدلالة علی ما ذکروه فإن الروایة فی مقام بیان أن فساد العقیدة بعد الإستقامة لایضر بحجیة الروایة المتقدمة علی الفساد، و لیست فی مقام بیان أنه یؤخذ بروایته حتی فیما إذا روی عن ضعیف أو مجهول، فکما أنه قبل ضلاله لم یکن یؤخذ بروایته فیما إذا روی عن ضعیف أو مجهول، کذلک لا یؤخذ بتلک الروایة بعد ضلاله و کیف کان، فما ذکره الشیخ الأنصاری و غیره من حجیة کل روایة کانت صحیحة إلی بنی فضال کلام لا أساس له.
- ↑ العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۳۳ - ۱۳۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه (مشیخة)، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۵ ش۷۲. نیز در رجال الکشی، ص۵۱۶، ش۹۹۳.
- ↑ النوادر، اشعری، ص۷۳، ح۱۵۲؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۶۸، (ح۳)، ۴۹، (ح۵)، ۱۴۴، (ح۱۱) و ۱۸۵، (ح۴۰)؛ کامل الزیارات، ص۳۶، ح۹؛ کتاب الغیبه، طوسی، ص۱۷۷؛ الکافی، ج۳، ص۲۱، ح۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 458-463.