حلم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«حلم» اطمینان و آرامش نفس است، به‌گونه‌ای که قوه غضب، انسان را تحریک نکند و او را در سختی‌های روزگار مضطرب نسازد. امام خمینی، حلم را صفتی نفسانی می‌داند که انسان کنترل نفس را در ناملایمات و امور ناسازگار با نفس، به دست می‌گیرد و باعث آرامش وی می‌شود.

امام خمینی، فضیلت حلم را از صفات کمال و از نظر عقل، معلوم و ثابت دانسته است؛ البته ایشان حلم را در مواردی مانند برخورد با ظالمان و در جهاد امری ناپسند می‌شمارد. امام خمینی در رابطه با تحصیل حلم معتقد است شدت ارتباط میان بدن و روح، به‌گونه‌ای است که صفات هر یک به دیگری سرایت می‌کند؛ بنابراین اگر کسی بر حرکات و سکنات خویش مراقبت کند و با آرامش رفتار کند، کم‌کم این حالت ظاهری به روح سرایت می‌کند. بنابراین اگر کسی برای مدتی کظم غیظ کند و خود را حلیم نشان دهد، سرانجام حلیم می‌شود. ایشان حلم را سبب سعادت انسان، حصول وقار و دستیابی به سکون و طمأنینه می‌داند. امام خمینی به عنوان یک رهبر سیاسی دارای فضیلت حلم بود و مقابل اهانت‌ها و جسارت‌های دیگران سکوت می‌کرد.[۱]

واژه‌شناسی

حلم، به معنای مهار کردن نفس هنگام هیجان و غضب و شتاب‌ نکردن در مجازات عمل زشت است[۲] و در مقابل آن «سفه» به معنای نابردباری[۳] یا صفت غضب قرار دارد که کیفیتی نفسانی است و سبب حرکت و هیجان نفس برای غلبه و پیروزی می‌شود و مبدأ آن شهوت انتقام‌جویی است[۴]. حلم در علم اخلاق، اطمینان و آرامش نفس به گونه‌ای است که قوه غضب انسان را تحریک نکند و او را در سختی‌های روزگار مضطرب نسازد.[۵] امام خمینی، همانند ابن‌مسکویه،[۶] حلم را صفتی نفسانی می‌داند که از شعب اعتدال در قوه غضب است. این صفت، کنترل نفس را در ناملایمات و اموری که با نفس سازگاری ندارند، به دست می‌گیرد و باعث به آرامش آن می‌شود.[۷] در برخی روایات، صفت «سفه»، به معنای سبک‌مغزی و جهالت، در برابر حلم قرار گرفته است.[۸] امام خمینی، این بیان از روایت را، موافق اعتبار و ریشه لغوی آن می‌داند؛ زیرا کسی که بر حفظ قوه غضبیه قدرت و بردباری ندارد، دارای سبک‌مغزی و جهالت است.[۹]

از صفات نزدیک به حلم، «کظم غیظ» (فروبردن خشم) و صبر است. در کظم غیظ شخص با مجاهدت در جایی که غضب او شدت می‌گیرد، نفس خود را مهار می‌کند؛ اما شخص حلیم، بدون رنج و مجاهدت این کار را انجام می‌دهد.[۱۰] امام خمینی صبر را نیز اظهار نکردن شکایت هنگام ناگواری در عین کراهت باطنی می‌داند[۱۱]؛ اما حلم آرامش و طمأنینه‌ای است که نفس با آن از اعتدال بیرون نمی‌رود.[۱۲] همچنین صبر، نسبت به حلم معنایی اعم دارد و صبر در مصیبت و معصیت و مانند آن را شامل می‌شود؛ اما حلم، تنها به صبر در حال غضب گفته می‌شود.[۱۳].[۱۴]

پیشینه

حلم از صفات پسندیده‌ای است که خداوند خود را به آن وصف کرده است.لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ[۱۵]،لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ[۱۶] این صفت در آموزه‌های ادیان سابق نیز، مدح و ستایش شده است.[۱۷] قرآن کریم از حضرت ابراهیم(ع) با صفت حلیم یاد کرده و او را ستوده است.إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ[۱۸] در منابع روایی نیز بابی به آن اختصاص داده شده است.[۱۹]

افزون بر ابن‌ مسکویه، از علمای اخلاق قرن پنجم که به این صفت حمیده توجه داشته، در کتاب خود [۲۰] به آن پرداخته است، احیاء علوم الدین غزالی[۲۱] و اخلاق محتشمی خواجه‌ نصیرالدین طوسی[۲۲] را می‌توان از نخستین کتاب‌های اخلاقی دانست که بابی به این موضوع اختصاص داده‌اند و با استناد به برخی آیات و روایات، آن را بررسی کرده‌اند. علمای بعدی نیز به بحث و بررسی آن پرداخته‌اند.[۲۳] امام خمینی نیز به این موضوع توجه داشته، عمده مطالب آن را در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل[۲۴] ذکر کرده است. ایشان پس از تعریف حلم و صفت مقابل آن،[۲۵] راه تحصیل این صفت[۲۶] و ذکر فضایل آن را از طریق آیات و روایات بیان می‌کند.[۲۷].[۲۸]

فضیلت حلم

صفت حلم، از صفات پسندیده انسانی است که در قرآن فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ[۲۹] و روایات،[۳۰] بسیار ستایش شده است. این صفت از صفات خداوند،تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا[۳۱]، تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا[۳۲] پیامبران الهی(ع)إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ[۳۳] و بندگان برجسته خداوند است.[۳۴] البته حلم در خداوند از اوصاف کمالیه و از کمالات مطلق وجود است؛ اما در بندگان از صفات نفسانی است.[۳۵] در بعضی روایات نیز حلم کمال عقل[۳۶] و رفیق و وزیر مؤمن[۳۷] شمرده شده است. امام‌ باقر(ع) نیز شخص حلیم را محبوب خدا معرفی می‌کند.[۳۸]

علمای اخلاق، حلم را ازجمله شریف‌ترین کمالات انسانی، زینت انسان و سنت پیامبران(ع) می‌دانند.[۳۹] امام خمینی نیز فضیلت حلم را از صفات کمال و از نظر عقل، معلوم و ثابت دانسته است[۴۰]؛ البته ایشان حلم را در مواردی که به اقدام و شدت نیاز است، مانند ظلم ظالمان و فساد در جامعه در جایی که باید امر به معروف و نهی از منکر کرد، همچنین در جهاد و مبارزه، امری ناپسند و از صفات رذیله و ناهنجار می‌شمارد که در حقیقت، این همان صفت خمودی است.[۴۱].[۴۲]

راه تحصیل

علمای اخلاق، با استناد به بعضی روایات،[۴۳] راه تحصیل حلم و بردباری را وادار کردن خود به صبر و بردباری دانسته‌اند تا به‌تدریج در نفس ملکه شود.[۴۴] امام خمینی معتقد است در شریعت، بر تحصیل کمالات اخلاقی تأکید شده است و این‌چنین نیست که صفات فطری و جبلی باشند و قابل تغییر نباشند؛ چنان‌که بعضی[۴۵] به آن معتقدند. ایشان با استفاده از تحلیل فلسفی، در تبیین این موضوع کوشیده و معتقد است شدت ارتباط میان بدن و روح، به گونه‌ای است که صفات هر یک به دیگری سرایت می‌کنند؛ بنابراین اگر کسی بر حرکات و سکنات خویش مراقبت کند و با آرامش رفتار کند، کم‌کم این حالت ظاهری به روح سرایت می‌کند.[۴۶] ایشان با استناد به روایاتی،[۴۷] بر این باور است که اگر کسی برای مدتی کظم غیظ کند و با زحمت خود را حلیم نشان دهد، سرانجام حلیم شده، این امر تکلّفی و اجباری، برای نفس عادی می‌شود.[۴۸] البته ایشان استفاده از راه‌های نامتعارف در تحصیل صفات پسندیده یا رفع صفات ناپسند را نمی‌پذیرد؛ چنان‌که برخی برای دور کردن صفت خوف و سستی از نفس، خود را در مواضع خطر قرار می‌دهند.[۴۹].[۵۰]

آثار

حلم در قرآن و روایات، سبب آمرزش گناهان،وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[۵۱] عزت و وقار[۵۲] و پیروزی بر دشمن[۵۳] شمرده شده است. علمای اخلاق نیز به آثار حلم توجه کرده، حلم را موجب رضوان الهی، عزت مؤمنان[۵۴] و افزایش دوستان و یاران[۵۵] دانسته‌اند. بعضی معتقدند فضیلت حلم به دنبال خود، فضیلت شجاعت و فضیلت عدالت را به همراه می‌آورد.[۵۶] امام خمینی به صورت پراکنده، به بیان ثمره‌های قوه غضبیه و اعتدال در آن پرداخته است. ایشان حلم را سبب حصول وقار در انسان می‌داند[۵۷] و معتقد است در صورتی که قوه غضبیه، بر پایه عقل و شرع تربیت شود، یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی است و موجب سعادت انسان و حفظ نظام عالم و بقای شخص و نوع انسانی می‌گردد؛ زیرا موجب می‌شود انسان در برابر ناملایمات طبیعت، از خود حفاظت و دفاع کند؛ اما اگر این قوه به خمودی گرایش پیدا کند، سبب سستی و اقدام‌نکردن در مواقع ضروری می‌شود و در مقابل، زیاده‌روی و افراط در قوه غضبیه نیز موجب ارتکاب معاصی و سقوط در مهالک و در نهایت شقاوت ابدی می‌گردد.[۵۸] حلم از صفاتی است که سبب می‌شود انسان دارای سکون و طمأنینه گردد و هیجان غضب خود را کنترل کرده، در صورتی که بر خلاف میل نفسانی او چیزی رخ دهد، از حد اعتدال خارج نگردد.[۵۹] به اعتقاد ایشان به دست آوردن کمالات روحانی، سبب سعادت انسان می‌شود؛ البته ایشان کسب این کمالات برای نفس را مقصد اصلی نمی‌داند و تنها مقدمه تحصیل توحید و روی‌آوردن به خداوند می‌شمارد.[۶۰].[۶۱]

سیره عملی امام خمینی

صفت حلم چنان‌که در سخن امیرالمؤمنین(ع) آمده یکی از صفات لازم و ضروری برای رهبری یک جامعه یا گروه است.[۶۲] امام خمینی به عنوان یک رهبر سیاسی دارای این فضیلت بود[۶۳] و حلم ایشان، در بین شاگردان و اطرافیانش از او رهبر و الگویی عملی ساخته بود؛ آنچنان‌که در مقابل اهانت‌ها و جسارت‌های دیگران سکوت می‌کرد.[۶۴] این صفت در برابر مخالفان و کسانی که ایشان را با بدترین آزارهای روحی، تهمت‌ها و توهین‌ها خطاب می‌کردند، به گونه‌ای چشمگیر، نمایان بود.[۶۵] موارد پرشماری از موضع‌گیری‌های امام خمینی، بیانگر صبر و حلم ایشان در برابر بحران‌های سیاسی ـ اقتصادی و عدم نگرانی از وقایع رخ داده بوده است[۶۶] و از فراوانی حلم چنان بود که اگر صد نفر در مجلس شورا سخنانی می‌گفتند که ایشان قبول نمی‌داشت، تا لازم نمی‌شد، حرفی نمی‌زد و در برابر آن سکوت می‌کرد.[۶۷] ایشان در محیط خانواده نیز با بردباری و محبت با اعضای خانواده به‌ویژه کودکان، برخورد می‌کرد[۶۸].[۶۹]

منابع

پانویس

  1. فکور افشاگر، احمد، مقاله «حلم»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۶۱۱.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۱۴۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۴۸–۴۹؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۶/۱۶۷؛ دهخدا، لغتنامه، ۶/۸۰۶۴–۸۰۶۵.
  3. زبیدی، تاج العروس، ۱۹/۴۴.
  4. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۵؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۳۸.
  5. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۰۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۴۱.
  6. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۷.
  7. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۷.
  8. کلینی، الکافی، ۱/۲۱.
  9. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۸.
  10. غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۹۷، ۱۱۲ و ۹/۱۰۹.
  11. امام خمینی، حدیث جنود، ۴۰۹–۴۱۰.
  12. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۷.
  13. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۸۰.
  14. فکور افشاگر، احمد، مقاله «حلم»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۶۱۱.
  15. «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمی‌کند امّا از آنچه با دل آگاهی است ، بازخواست می‌کند و خداوند آمرزنده‌ای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۵.
  16. «به یقین آنان را به جایگاهی که آن را می‌پسندند در می‌آورد و بی‌گمان خداوند بردباری داناست» سوره حج، آیه ۵۹.
  17. ‌کتاب مقدس، مزامیر، ب۳۷، ۱۱؛ همان، عهد جدید، متی ب۵، ۵ و ب۱۱، ۲۹.
  18. «ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.
  19. کلینی، الکافی، ۲/۱۱۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۹۷.
  20. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۰۳.
  21. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۰۹–۱۲۴.
  22. خواجه‌نصیر، اخلاق محتشمی، ۲۶۱–۲۷۱.
  23. کاشانی، ۳۵۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۳۱؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۴۱–۲۴۶.
  24. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۷–۳۸۵.
  25. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۷–۳۶۸.
  26. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۷۹–۳۸۲.
  27. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۲–۳۸۴.
  28. فکور افشاگر، احمد، مقاله «حلم»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۶۱۱.
  29. «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
  30. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۸۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۴۲۸.
  31. «آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
  32. «(اختیار با توست که موعد) هر یک از آنان را که خواستی واپس افکنی و هر کدام را خواستی نزد خود جای دهی و اگر هر یک از آنان را که وا نهاده بودی بخواهی، بر تو گناهی نیست؛ این، بدان نزدیک‌تر است که چشم آنان روشن گردد و اندوهگین نگردند و همگی به آنچه تو به آنان داده‌ای خشنود شوند و خداوند آنچه در دل‌هایتان می‌گذرد می‌داند و خداوند دانای بردبار است» سوره احزاب، آیه ۵۱.
  33. «ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.
  34. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰۲.
  35. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۲.
  36. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۸۶.
  37. مجلسی، بحار الانوار، ۷۴/۴۲۳.
  38. کلینی، الکافی، ۲/۱۱۲.
  39. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۳۲.
  40. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۲.
  41. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۹.
  42. فکور افشاگر، احمد، مقاله «حلم»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۶۱۱.
  43. کلینی، الکافی، ۲/۱۱۲.
  44. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۰۹–۱۱۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۴۳.
  45. غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۰۰.
  46. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۷۹–۳۸۱.
  47. کلینی، الکافی، ۲/۱۱۲، حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۶۸.
  48. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۱–۳۸۲.
  49. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۹.
  50. فکور افشاگر، احمد، مقاله «حلم»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۶۱۱.
  51. «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد» سوره مائده، آیه ۲۷.
  52. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۸۷.
  53. مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۴۲۸.
  54. خواجه‌نصیر، اخلاق محتشمی، ۲۶۱–۲۷۳.
  55. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۳۲.
  56. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۷.
  57. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۷–۳۶۸.
  58. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۸–۳۶۹.
  59. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۷.
  60. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۸۰.
  61. فکور افشاگر، احمد، مقاله «حلم»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۶۱۱.
  62. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۳–۴۵۴.
  63. بنی‌فضل، مصاحبه، ۳/۳۰۵.
  64. رحیمیان، در سایه آفتاب، ۴۰–۴۱؛ توسلی، خاطره، ۳/۳۳۱؛ رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ۳/۳۳۱–۳۳۲.
  65. فرقانی، خاطره، ۳/۳۲۵–۳۲۷ و ۳۳۱؛ بدلا، خاطره، ۳۲۷.
  66. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۳۳–۲۳۴ و ۱۳/۲۶۵–۲۶۶.
  67. خامنه‌ای، او که بود، ۲۰–۲۱.
  68. مصطفوی، خاطره، ۱/۱۶–۱۷.
  69. فکور افشاگر، احمد، مقاله «حلم»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۶۱۱.