دوستی برای خدا، برترین راهها بوده و هیچ راه دیگری همچون او روشن نبوده، سالکان را به آسانی به سرمنزل کمال رهنمون نمیشود. دوستی برای خدا، همچون نوری است که اگر در قلبْ خانه گزیند، شیطان را خواهناخواه از آن اخراج کرده سیاهی را از صفحه نفس میزداید[۱].
این مقدّمه، مهمترین مقدّمات تحصیل حبّ حضرت حق است. از اینروست که در شماری از آیات قرآن کریم و روایات و ادعیهمعصومین (ع)، ضمن برشمردن نامهای او - جلّ وعلا! - به زیبائی آنها اشاره شده؛ تا آدمی بیشتر به آنها علاقه یافته به بهرهبرداری از آنها بپردازد[۲].
قرائت آیات ابتدائی سوره حدید و انتهائی سوره حشر و تدبّر و تفکّر در آنها، در این میان از ارزش والائی برخوردارند؛ چراکه تدبّر در این آیات، بذر محبّت به حضرت حق را در قلبانسان نهاده به رشد و شکوفائی آن کمک مینماید. این مطلب، از آنروست که آدمی ذاتاً زیباپسند و زیبائیخواه است، و فطرتاً سر در پی زیبائیها مینهد؛ از اینرو چون ذاتی را که تمامی صفات زیبا را در خود دارد دریابد، و معانی آن صفات را برای خود بازگو نماید، محبّت آن ذات را بهدست آورده هر لحظه در پی نزدیک شدن به او خواهد بود[۳].
این مطلب، در شمار ثمرات و فوائد قرائت قرآن و ادعیه، بهویژه دعای مباهله- نامبردار به دعاء سحر - میباشد. از اینرو در اینجا با توصیه سالکان به مداومت بر خواندن دعای سحر در تمامی اوقات - و بهویژه در سحرگاهان ماه رمضان - به نقلآیات پیشگفته میپردازیم؛ تا از برکت بیمانند آن استفاده نمائیم: ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴾[۴] و ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۵][۶].
توجه به این مطلب که حضرت حق تنها کسی است که به انسان – و بلکه به تمامی عوالم وجود - در دنیا و آخرتنعمت بخشیده، و این بخشش نیز نه در پی استحقاق آنها، که تنها بواسطه فیض خود او بوده؛ در این مسیر کارآمد و فائدهبخش خواهد بود. حضرت حق در این زمینه میفرماید: ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً﴾[۷]؛ و باز میفرماید: ﴿فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۸][۹].
توجّه به این نکته، که او توبهبندگان خویش را میپذیرد نیز، در این مسیر راهگشا است. او خود در این زمینه میفرماید: ﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا﴾[۱۰][۱۱].
فراتر از این، او خود وعده فرموده که گناهان آنان را به حسنه تبدیل نموده، قلم عفو را یکسر برآن گناهان جاری کند!: ﴿ إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴾[۱۲].
توجه به این مطلب که:" بنده سزاوار عقاب است، اما پروردگار آنچنان به او علاقمند است که تنها با یک توبه، نه تنها او را عقاب نمینماید که گناهانش را به ثواب مبدل میسازد!" میتواند نهال دوستیحضرت حق را در دلبنده نشانده، او را به مراقبت از آن وادارد؛ تا سرانجام با استفاده از ثمرات آن، به بهشتحضرت حق وارد شود[۱۳].
دعا، سخن گفتن بنده با خداست؛ و قرآن، سخن خدا با بنده است؛ از اینروست که دعا را قرآن صاعد و قرآن کریم را کلام نازل خواندهاند. مکالمه و سخن گفتن دو سویه، محبتآفرین است، و شاید از علل تأکید قرآن کریم بر این مطلب، همین ایجاد محبت برای بنده باشد.
برخی از آیات قرآن کریم در این زمینه یگانه و منحصر به فرد است!؛ به این آیه - که از نظر لطافت هیج نمونهای ندارد- بنگرید ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴾[۱۴][۱۵].
چه در این آیه، ضمیر متکلّم که به خود حضرت حق باز میگردد، هشت مرتبه تکرار شده؛ و این نشان از لطافت آن دارد، چه بنده را در مقامدعا مستقیماً در محضر حضرت حق قرار میدهد و بس.
بنا بر این، میتوان گفت که اینگونه تأکیدات بر مداومت بندگان بر دعا، نشان از فوائد بیشمار آن برای او دارد؛ فوائدی که از جمله آنها میتوان به همین مسأله ایجاد محبّت اشاره نمود. آیة: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ﴾[۱۶]، بخوبی نشان از اهتمام قرآن کریم بر قرائت این کتاب آسمانی دارد[۱۷].
این امر نیز، به شدّت مورد تأکید اسلام است: ﴿فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴾[۱۸]؛ و تکرار آن در هر شب و روز، در شمار واجباتشرع: ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا﴾[۱۹]. و خواندن نوافل نیز، برتریناعمال دانسته شده است. [۱۰۶] امام صادق (ع) فرمودند: « مَا أَعْلَمُ شَيْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ»[۲۰]؛ "بعد از شناختحضرت حق، هیچ چیزی را برتر از نماز نمیدانم"[۲۱].
اهل دل، نماز را سیر بهسوی حضرت حق و در حضرت حق و از حضرت حق میدانند؛ از اینرو نماز را معراج کامل انسانمسلمان دانستهاند. با تکبیر سیر به سوی خداوند آغاز میشود، و با قرائت بنده با حضرت حق و در محضر او خواهد بود - چه در این هنگام صدای او را میشنود- و با اذکاری که میخواند، با او - جلّ و علا! - سخن خواهد داشت. از اینرو از ابتدای نماز تا انتهای آن، سیر فی اللّه خواهد بود؛ و با سلامنماز، از حضرت حق به سوی دیگران بازخواهد گشت؛ با این اراده که در این سیر جدید - یعنی سیر من الحقّ إلی الخلق و فی الخلق - خویشتن را از تمامی حجابهای ظلمانی و نورانی بازدارد، و هیچ رذیلتای را بر صحیفهنفس ننشاند[۲۲].
نماز، برترین معراجی است که برای هر انسانی متصوّر است؛ و سِرّ عشقبازی پیامبر اکرم (ص) با نماز، در همین نکته نهفته است. این، اندکی از مباحث بسیار پردامنه این مبحث بود. ما امید به فضلخدای متعال میبریم، تا موفّق شویم که بخشی از این مجموعه را به بیان اسرارعبادات اختصاص داده، به گوشههائی از این مطلب اشاره نمائیم[۲۳].
این خلوت، از آرزوهای محبّان و تنها راه برای ایجاد عشق و محبّت، و استوار نمودن آن است. عشقورزان را لذّتی فراتر از این لذّت نیست و گوارایشان باد!.
قرآن کریم، به این گروه از نمازگران مقام محمود را وعده فرموده است: ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا﴾[۲۴][۲۵].
از مصادیق تام و تمام مقام محمود، میتوان حبّ الهی را بر شمرد که خداوند نصیب این گروه از نمازگزارانش میفرماید؛ هرچند میتوان گفت که نزد اهل دل، این محبّت تنها مصداق مقام محمود است و جز این، آن را مصداقی دیگر نیست؛ چراکه لذّت بخشترین لذائذ برای آنان، تنها و تنها مناجات با خداوند و سخن گفتن با اوست؛ و لذّت بخشتر از آن، سخن گفتن محبوب با آنان است؛ و لذّت بخشتر از آن، توجّه محبوب به آنان و عشقورزی او با سخن آنان است!. این امور تماماً در نماز شب به چشم میآید. چرا که نماز شب سخن گفتن آنان با او، و سخن گفتن او با آنان است؛ خلوت نمودن عاشق است با معشوق، و اظهار محبّتمعشوق است به این رازورزیِ دوسویه[۲۶].
پرداختن به واجبات و مستحبّات، و اجتناب از محرّمات، مکروهات و امور مشتبه
در روایتی معتبر از امام باقر (ع)، چنین میخوانیم: "چون پیامبر اکرم (ص) به معراج برده شدند، سؤال نمودند: پروردگارا! حال مؤمن نزد تو چگونه است؟ حضرت حق فرمود:... بنده من با هیچ امری به من نزدیک نمیشود که نزد من دوست داشتنیتر از واجبات باشد؛ پس از آن، بنده با مستحبّات به من نزدیک میشود، تا آنگاه که من او را دوست خواهم داشت؛ در این حال من شنوائی او خواهم بود که بدان میشنود، و بینائی او که به آن میبیند، و گویائی او که به آن سخن میکند، و توانائی او که بدان انجام میدهد. این بنده اگر مرا بخواند اجابتش میکنم، و اگر درخواستی کند برآوردهاش میسازم"[۲۷]؛
علامه بزرگوار مجلسی دوّم، در کتاب شریف "مرآة العقول"، در ذیل این روایت بیانی از خود، و پس از آن سخنی از خواجه طوسی آورده، که هر دو در کمال اتقان است. ما در اینجا به نقل سخن این دو بزرگوار میپردازیم: أنّ العارف لمّا تخلّى من شهواته و إرادته، و تجلّى محبّة الحقّ على عقله و روحه و مسامعه و مشاعره، و فوّض جميع اموره إليه و سلّم و رضي بكلّ ما قضى ربّه عليه، يصير الربّ سبحانه متصرّفاً في عقله و قلبه و قواه، و يدبّر اموره على ما يحبّه و يرضاه، فيريد الأشياء بمشيّة مولاه، كما قال سبحانه مخاطباً لهم: ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾[۲۸] و كما ورد في تأويل هذه الآية في غوامض الأخبار عن معادن الأسرار و الأئمّة الأخيار[۲۹].
وَ رُویَ عَنِ النَّبیِّ (ص): قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ يُقَلِّبُهُ كَيْفَ يَشاءُ[۳۰]؛ و كذلك يتصرف ربه الأعلى منه في سائر الجوارح و القوى كما قال سبحانه مخاطبا لنبيه صلّى اللّه عليه و آله: ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾[۳۱]؛ و قال تعالى: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ﴾[۳۲]. فلذلك صارت طاعتهم طاعة اللّه و معصيتهم معصية اللّه فاتضح بذلك معنى قوله تعالى: "كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ". و هكذا سائر المشاعر یدرك بنوره و یتسیر بتيسيره و تدبيره كما سبحانه: ﴿فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى﴾[۳۳][۳۴].
و محقق طوسی میفرماید: "عارف چون از درخواستها و ارادههای خود تهی گردد، و محبّتحضرت حق بر عقل و روح و ادراکات او غلبه نماید، و تمامی امور خویش را به او وانهاده به تمامی آنچه او در حقّش اراده فرموده راضی گردد؛ خداوند متعال در عقل و قلب و قوای او متصرّف شده امور او را بنا بر آنچه خود میپسندد و بدان راضی است، تدبیر میفرماید. در اینجا اراده عارف در پرتو ارادهحضرت حق قرار گرفته اشیاء را آنگونه که او اراده میفرماید، اراده میکند. خداوند متعال خود درباره اینان فرموده است: "و خود نمیخواهند مگر آنکه خداوند بخواهد"[۳۵][۳۶].
این مطلب در برخی از اخبار مشکلة معدنهای حکمت و اسرار که به تأویل این آیه پرداخته، بیان شده است. از پیامبر اکرم (ص) نیز روایت شده که ایشان فرمودند: "قلبمؤمن میان دو انگشت از انگشتان حضرت حق است، که هرگونه خواهد آن را دیگرگون میسازد". و به همین ترتیب، او در بقیّه جوارح و قوای او تصرّف میفرماید، همانگونه که او خود در خطاب به پیامبرش فرمود: "و تو هنگامی که تیر میافکنی تیر را نیافکندهای، بلکه خداوند است که تیر میزند"، و همچنین فرمود: "آنان که با تو بیعت میکنند بتحقیق که با خداوندبیعت میکنند، دست خداوند بالای دست آنان است". از اینروست که اطاعت از آنان، اطاعت خدا، و مخالفت با آنان مخالفت با خداست[۳۷].
بدین ترتیب معنای حدیث قدسی "من شنوائی او میشوم که بدان میشنود"، آشکار میگردد؛ و به همین ترتیب بقیّه مشاعر بواسطه نور او و تدبیر او ادارک مینمایند، که خود حضرت حق فرمود: "پس برای بهشت آمادهاش میکنیم". محقّق طوسی نیز فرمود: "عارف چون از نفس خود منقطع و بحضرت حق متّصل گردد، تمامی قدرتها را در قدرت او مستغرق و نابود میبیند، و تمامی دانشها را در علم او ۔ که هیچ چیزی از آن پوشیده نیست - محو مییابد؛ و همه ارادهها را در اراده او که هیچ چیزی را توانمخالفت با آن نیست - مستهلک مییابد؛ بلکه تمام وجود و هر کمال وجودی را صادر از او و جوشان از ناحیه او مییابد. در این حال حضرت حق بینائی او که بدان میبیند، و شنوائی او که بدان میشنود، و قدرت او که بدان انجام میدهد، و دانش او که بدان مییابد، و بخشش او که بدان میبخشد، میگردد؛ در این حالت، عارف متخلّق به اخلاقخداوند شده است"[۳۸].
این نعمت، از بالاترین نعمتهای الهی است؛ و اگر هیچ فایدهای جز وجود خودش بر آن مترتب نبود، باز کافی بود تا آن را در این شمار به حساب آوریم؛ چه محبّت، لذیذترین اشیاء برای عارفان و نور چشم آنان است. آنها بواسطه این نعمت به قرب الهی میرسند، و به نعمتی جز آن چشم نمیدوزند؛ بواسطه آن در قیامت مست میشوند، و تا ابد از لذّت آن مستی بدر نمیآیند. در قیامت نیز کامل شدن لحظه به لحظه آنان به همین نعمت است، چه سیر آنان در این سفر -: من الحق فی الحق- به همین واسطه است[۳۹].
در اینجا، شایسته است که برخی از فواید این نعمت بزرگ را برشماریم:
برکندن ریشه رذائل:محبّت ریشههای رذائل را از قلب برکنده، درخت فضائل را جایگزین آن مینماید. حضرت حق خود میفرماید: ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ﴾[۴۰]. این آیه، به خوبی نشان میدهد که چون حبّ خدا در قلبی مسکن گرفت، دوستی غیر او را از خانه بیرون کرده در آن غیر از صاحب خانه کسی دیگر را باقی نمیگذارد. این آیه نیز، به بیان همین معنی میپردازد: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾[۴۱][۴۲].
تحصیل مقام ذکر دائمی: اگر این نعمت در قلب کسی وارد شد، مقام ذکر دائمی نصیب او خواهد شد؛ که خود در شمار برترین نعمتها قرار دارد. چه خداوند خود وعده فرموده است که چنین کسی را به مقامات رفیع رساند: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۴۳]. اینان دائماً خود را در محضر حضرت حق دیده لحظهای از او جدا نمیشوند. رسیدن به این مرتبه، برای کسانی که سر در پی سلوک نهادهاند در شمار لازمترین مقامات است[۴۴].
جلوگیری از معصیت: چون این محبّت به مراتب شدید خود رسد، از انسان مُحب هیچ معصیتی صادر نمیشود؛ چرا که مخالفت با او و محبّت به او با هم ناسازگار نبوده هرگز در یک قلب جمع نمیشوند[۴۵].
لذّت بردن از عبادت:محب را هیچ لذّت بدنی یا مالی بالاتر از عبادت نخواهد بود؛ حضرت حق خود میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۴۶][۴۷].
تحصیل خلوص: بهدست آوردن خلوص نیز تنها از این راه ممکن است. خلوص را قدر و منزلتی است که تنها اهل ا«از آن آگاهند؛ در این راستا همین بس که خلوص، معیار پذیرش تمامی کارها است؛ و هر عملی از آن رنگ نپذیرد، هرچند به ظاهر بزرگ باشد ارزشی نخواهد داشت. از آنجا که محبت را مراتب و درجاتی چند است- و برخی از عارفان، مراتب آن را بیش از ده مرتبه دانستهاند - از اینرو مراتب اخلاص نیز به همین صورت بوده هر اندازه محبت اضافه شود، به خلوص نیز اضافه میشود؛ تا آنجا که بنده به مقامی رسد که بتواند اخلاص را در بالاترین مراتب آن بهدست آورد. امیرالمؤمنین (ع) در همین مقام فرمودهاند: "تو را از سر ترس از آتش و یا از سر طمع در بهشتعبادت نمیکنم، بلکه یافتمت که شایسته عبادتی از اینرو به عبادت تو پرداختم"[۴۸][۴۹].
تحصیل مقام تسلیم: بهدست آوردن مقام تسلیم و رضا در این شمار است. این مقام نیز دارای مراتبی است، که تنها با شدت گرفتن محبت در قلب تشدید میشود؛ تا آنگاه که بنده به مقامی رسد، که بلا را نه تنها بلا نداند، که آن را از الطاف پنهان یا آشکار حضرت حق دریابد!؛ سخن منقول از حضرتزینب (س) در مجلس ابن زیاد، که آنچنان حزنآور و وحشتخیز بود که قلبها را قطعه قطعه میکرد، تنها از همین مقام تسلیم مطلق خبر میدهد: "هیج چیز بجز زیبائی ندیدم!" [۵۰][۵۱].
فریفته نشدن به اعمال خود: یکی از آثار محبّت، آنست که مُحب، عمل خود را هرچند در ظاهر بزرگ باشد در مقابل محبوب کوچک و بیارزش میبیند؛ از اینرو دائماً خجلتزده بوده عمل خود را لائق بارگاه معشوق نمییابد؛ از آنسو، هر آنچه از محبوب ببیند، هرچند به ظاهر کوچک باشد در نظر او بزرگ است و ارزشمند؛ از اینرو باز در مقابل الطاف او خجلتزده و شرمگین است!. محبّان هرگز گرد مکروهات نیز نمیگردند؛ چرا که آن را در مقابل محبوبی که از آن نهی نموده است، بزرگ میشمارند. در بسیاری از روایات، از گریههای پیامبر اکرم (ص) در برابر گناهانی که انجام دادهاند، سخن رفته است. در این روایات، ایشان خود را گناه کار خواندهاند و از حضرت حق طلب پوزش کردهاند. این از آنروست که، ایشان در چنان مرتبهای از محبّت واقع شدهاند که توجّه به غیر حضرت حق را نیز گناه برشمرده، از آن استغفار میکنند[۵۲].
مهرورزی به مخلوقات الهی:مهرورزی به آفریدگان نیز، در شمار آثار این صفت است. چرا که هرکس چیزی را دوست بدارد، آثار آن را نیز دوست خواهد داشت. حضرت حق نیز با اشاره به آنچه اهلبیتعصمت و طهارت (ع) از مقاممحبّت محض انجام دادهاند، میفرماید: ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا﴾[۵۳][۵۴].
زمینه سازی برای برخی مقامات دیگر: بهدست آوردن بسیاری از حالات عرفانی، که یکایک آنها در شمار غنائم بسیار ارزشمند است نیز، در گرو وجود محبّت در قلب سالک است؛ حالاتی همچون خضوع، خشوع، تفکّر و تدبّر، عبادت و دعاء و اِنابت، در این شمار است. به این حدیث بنگرید: "دو رکعت نماز در دل شب، نزد من دوست داشتنیتر است از دنیا و تمامی آنچه که در اوست"[۵۵]. آیا این سخن جز از چنین مقامی صادر شده است؟![۵۶].
ورود به مراتب لقاء:مقاممحبّت، قلبانسان را عرشحضرت حق قرار داده تنها او را در آن به تخت حکومت مینشاند. این مرتبه، نخستین مراتب لقاء است. حضرت اباعبدالله حسین بن علی (ع) در دعاء عرفه میفرمایند: "خدایا! تو آن کسی هستی که اغیار را از قلوب دوستدارانت ستر دی، تا غیر تو را دوست نداشته باشند و به غیر تو پناه نبرند"[۵۷][۵۸].
↑«آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، زنده میگرداند و میمیراند و او بر هر کاری تواناست او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ آنچه به زمین درون میرود یا از آن برون میآید و آنچه از آسمان فرود میآید یا به آن فرا میرود میداند و هر جا باشید او با شماست و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست و کارها به سوی او باز گردانده میشود از شب میکاهد و به روز میافزاید و از روز میکاهد و به شب میافزاید و او به اندیشهها داناست» سوره حدید، آیه ۱-۶.
↑«اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۲-۲۴.
↑«آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بیهیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش میورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
↑«پس هیچ کس نمیداند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که میکردند نهفتهاند» سوره سجده، آیه ۱۷.
↑«بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کردهاید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میآمرزد؛ بیگمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.
↑ جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است؛ سوره فرقان، آیه: ۷۰.
↑ و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۶.
↑«بیگمان پروردگارت میداند که تو و دستهای از کسانی که با تواند نزدیک به دو سوم شب و نیمه آن و یک سوم آن برمیخیزید؛ و خداوند شب و روز را اندازه میدارد، او معلوم داشت که شما هرگز آن را نمیتوانید شمار کرد پس از شما در گذشت؛ اکنون آنچه میسّر است از قرآن» سوره مزمل، آیه ۲۰.
↑«و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد)» سوره انفال، آیه ۱۷.
↑«بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.
↑«زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۷.
↑ و قال المحقق الطوسي قدس الله روحه القدوسي: ان العارف إذا انقطع عن نفسه و اتصل بالحق رأى كل قدرة مستغرقة في قدرته المتعلقة بجميع المقدورات، و كل علم مستغرق في علمه الذي لا يعزب عنه شيء من الموجودات، و كل إرادة مستغرقة في إرادته التي لا يتأبى عنها شيء من الممكنات، بل كل وجود و كل كمال وجود فهو صادر عنه فائض من لدنه، فصار الحق حينئذ بصره الذي يبصر به، و سمعه الذي به يسمع، و قدرته التي بها يفعل، و علمه الذي به يعلم، وجوده الذي به يجود، فصار العارف حينئذ متخلقا بأخلاق الله في الحقيقة؛ مرآة العقول، ج ۱،۰ ص ۳۹۵.
↑«(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.
↑«به آیات ما تنها کسانی ایمان دارند که چون آنها را بدیشان گوشزد کنند به سجده درمیافتند و پروردگارشان را با سپاس، پاک میخوانند و گردنکشی نمیورزند از بسترها پهلو تهی میکنند (و برای نماز برمیخیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید میخوانند و از آنچه به آنان روزی کردهایم میبخشند پس هیچ کس نمیداند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که میکردند نهفتهاند» سوره سجده، آیه ۱۵-۱۷.
↑«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند (با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸.