حدیث اللهم ارحم خلفائی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
حدیث اللهم ارحم خلفائی
متن حدیث
«اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ قَالَ الَّذِينَ‏ يَأْتُونَ‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ وَ يَرْوُونَ عَنِّي أَحَادِيثِي وَ سُنَّتِي فَيُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ مِنْ بَعْدِي»
ترجمه حدیث
خدایا، جانشینان مرا رحمت کن، پیامبر این سخن را سه بار تکرار فرمود. پرسیده شد که ای پیغمبر خدا، جانشینانت چه کسانی هستند. فرمود: کسانی که بعد از من می‌آیند، حدیث و سنت مرا نقل می‌کنند و آن را پس از من به مردم می‌آموزند
مشخصات حدیث
صادره ازپیامبر خاتم (ص)
راویانامیرالمؤمنین (ع)
محتوای حدیث
سبب صدوربیان اوصاف جانشینان بعد از پیامبر
دلالت حدیث
  • دلالت بر اوصاف جانشینان پیامبر
منابع حدیث
منابع شیعه

از روایاتی که دلالت بر ولایت فقیه می‌کند حدیثی است که امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي ...». نکاتی از این روایت استفاده می‌شود مانند: خلافت و جانشینی رسول خدا (ص) و به تبع منصب جانشینی پیامبر، پس از ائمه (ع) برای فقها که قادر به استنباط و استخراج احکام الهی از متون دینی و روایات هستند، اثبات می‌شود.

مقدمه

حضرت علی (ع) می‌فرماید: پیامبر (ص) فرمود: "خدایا جانشینان مرا رحمت کن ـ و این سخن را سه مرتبه تکرار فرمود ـ از ایشان سؤال شد: ای پیامبر جانشینان شما چه کسانی‌اند؟ فرمود: کسانی که بعد از من می‌آیند، حدیث و سنّت مرا نقل می‌کنند و آن را پس از من به مردم می‌آموزند[۱].

این حدیث شامل افرادی می‌شود که احکام اسلام را بیان کرده و علوم اسلامی را گسترش می‌دهند و سنّت رسول اکرم (ص) را به مردم آموزش داده و به‌طور کلّی اسلام را در میان مردم بسط و نشر می‌دهند. منظور پیامبر (ص) از بیان لفظ "خلیفه" و خصوصیاتی که برای خلیفه خویش طرح کرده‌اند، کسانی نیستند که شغل آنها تنها نقل حدیث و تاریخ اسلام باشد، ولی مجتهد نباشند و قدرت استنباط و استخراج احکام الهی را از قرآن و روایات نداشته باشند.

منظور از خلفا در این روایت، فقهای عادل‌اند که می‌توانند احکام و قوانین الهی را از قرآن و روایات رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) استنباط نموده و برای دیگران بیان کنند. آنها هستند که احکام واقعی را از غیر واقعی و روایاتی را که از روی تقیه صادر شده، از روایات دیگر تمیز می‌دهند و همانا قادرند در مواقع تعارضِ روایات و ادله، حکم اسلامی را استنباط نموده و آنها را به مردم تعلیم دهند و از آنجا که پیامبر (ص) کلمه "خلیفه" را به‌کار برده و یکی از شئون پیامبر (ص) زعامت و حکومت است، بنابراین خلیفه پیامبر (ص) هم در این شأن (زعامت و رهبری) جانشین ایشان بوده و از این ولایت برخوردار است.

امام خمینی می‌فرماید: "و امّا در دلالت حدیث شریف بر ولایت فقیه نباید جای تردید باشد، زیرا خلافت، همان جانشینی در تمام شئون نبوت است ... و جمله «الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي وَ يَرْوُونَ عَنِّي أَحَادِيثِي» معرّفی خلفاست نه معنی خلافت، زیرا معنی خلافت در صدر اسلام امر مجهولی نبوده است که محتاج بیان باشد و "سائل" نیز معنی خلافت را نپرسید بلکه اشخاص را خواست معرفی فرماید و [آن حضرت] ایشان را با این وصف معرفی فرمودند"[۲].[۳]

نکات روایت

از این روایت نکات زیر استفاده می‌شود:

  1. خلافت و جانشینی رسول خدا (ص)، دارای مفهوم روشن و غیرمبهمی بوده و مناصب پیامبر؛ از قبیل: فتوا، قضا، ولایت و حکومت را شامل می‌شود و حداقل در قدر متقن؛ یعنی ولایت و تصدی مقام حکومت، ظهور دارد.
  2. جانشینی به هیچ وجه ناظر به نقل روایت و حدیث نیست؛ چون منصب پیامبر نقل حدیث و روایات خود نیست تا خلیفه او جانشین و قائم مقام ایشان باشد.
  3. مراد از خلفا، فقط ائمه معصوم (ع) نیست؛ زیرا در لسان روایات از ائمه به راوی حدیث تعبیر نمی‌شود؛ چون آنان خزانه‌داران علم الهی بوده و اگر مراد، آنها بودند از صفت اختصاصی آنها استفاده می‌شد؛ به عبارت مشترکی که شامل تمامی علما باشد.
  4. از سوی دیگر، منظور کسی نیست که فقط نقل روایت می‌کند؛ چون با موازین عقلی هم سازگاری ندارد که زمامداری امت به عنوان خلافت و جانشینی پیامبر به شخصی واگذار شود که قادر به تشخیص احکام خداوند نیست و تنها چند حدیث از پیامبر نقل کرده است.
  5. بنابراین منصب جانشینی پیامبر، پس از ائمه (ع) برای فقها که قادر به استنباط و استخراج احکام الهی از متون دینی و روایات هستند، اثبات می‌شود[۴].

منابع

پانویس

  1. «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي -ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ؟ قَالَ: الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي وَ يَرْوُونَ عَنِّي أَحَادِيثِي وَ سُنَّتِي فَيُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ مِنْ بَعْدِي»؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۶۵ و ۱۰۵.
  2. ولایت فقیه، ص۶۹ ـ ۷۰.
  3. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۱۵۲-۱۵۳.
  4. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۳۵-۲۴۲.