زید بن علی بن الحسین در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یکی از کسانی که در تفاسیر شیعه و سنّی نام وی فراوان دیده می‌شود[۱] و روایت و آرای تفسیری از او نقل شده و ازاین‌رو از مفسران تابعی به شمار می‌آید، زید فرزند امام سجاد (ع) است. از اخباری که در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده، به‌دست می‌آید که وی در مدینه به دنیا آمده و ساکن همان‌جا بوده است، ولی در زمان هشام بن عبد الملک به قصد امر به معروف و نهی از منکر و خون‌خواهی ابا عبد الله الحسین (ع) با هشام و عاملان وی به مبارزه برمی‌خیزد و در سال ۱۲۰ یا ۱۲۱ و یا ۱۲۲ ه‍‌. ق در ۴۲ سالگی[۲] به دست مأموران یوسف بن عمر ثقفی - عامل هشام در کوفه - به شهادت می‌رسد.

شیخ مفید او را در شمار برادران ابو جعفر امام محمد باقر (ع) ذکر کرده و فرموده است: «زید بن علی بن حسین پس از ابو جعفر (ع)، آقا و بزرگ برادرانش و برترین آنان بود.

وی عابد، پارسا، فقیه، باسخاوت و شجاع بود و برای امر به معروف و نهی از منکر و مطالبۀ خون امام حسین (ع) با شمشیر خروج کرد» و با سند متصل از ابی الجارود روایت کرده که گفت: «وارد مدینه شدم، از هرکس دربارۀ زید بن علی پرسش کردم گفتند او حلیف قرآن است زیاد با قرآن مأنوس است و قرآن قرائت می‌کند». سپس گفتگوی زید با هشام و خروج وی با شمشیر و بیعت کوفیان با وی و بیعت‌شکنی آنان و کشته شدن و به دار آویختن شدن زید در کوفه را بیان کرده و در پایان گفته است: «شهادت وی روز دوشنبه دوم ماه صفر سال ۱۲۰ ه‍‌. ق واقع شد و در آن‌روز از عمر وی ۴۲ سال گذشته بود»[۳]. شیخ طوسی او را از اصحاب پدرش امام علی بن الحسین (ع) و برادرش امام باقر (ع) و فرزند برادرش امام صادق (ع) به شمار آورده و درباره‌اش گفته است: زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) ابو الحسین مدنی و تابعی است و در سال ۱۲۱ ه‍‌. ق درحالی‌که ۴۲ سال داشت، کشته شد[۴].

ابو حاتم محمد بن حبّان تمیمی - رجال‌شناس کهن اهل تسنن - در کتاب الثقات او را در شمار تابعین آورده و گفته است: «جماعتی از اصحاب رسول خدا (ص) را دیده است»[۵] و در کتاب دیگرش گفته است: «وی از برترین‌های اهل بیت و عابدان آنهاست. در سال ۱۲۲ در کوفه کشته و به دار آویخته شد»[۶].

ذهبی رجال‌شناس دیگر اهل تسنن او را با القاب هاشمی، علوی، مدنی یاد کرده و گفته است: "كان ذا علم و جلالة و صلاح، هفا و خرج فاستشهد"[۷]؛ دارای علم، بزرگی و شایستگی بود ولی، اشتباه کرد و به مبارزه برخاست و شهید شد».[۸]

وثاقت

از آنچه نقل شد، به‌دست می‌آید که وی در نزد رجال‌شناسان شیعه و سنی مرتبه والایی دارد و هرچند عنوان «ثقه» را در مورد وی به کار نبرده‌اند، ولی با عبارت‌های دیگر مانند «صلاح» و «پارسایی» و... بر وثاقت وی گواهی داده‌اند. از امام صادق (ع) نیز با سند معتبر[۹] روایت شده که فرمود: «... به‌راستی زید عالم و صدوق بود»[۱۰] و نیز روایت شده که بعد از شهادت وی فرمود: «رَحِمَهُ اللَّهُ أَمَا إِنَّهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ كَانَ عَارِفاً وَ كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً»[۱۱]؛ آیت‌الله خویی پس از ذکر بخشی از روایاتی که بر مدح و جلالت وی دلالت دارد، روایات حاکی از نقصان و نکوهش وی را ذکر و سند و دلالت آنها را بررسی می‌کند و در پایان نتیجه می‌گیرد که زید جلیل و ممدوح است و چیزی (روایت معتبری) که بر نقصان یا انحراف وی دلالت کند، وجود ندارد[۱۲].[۱۳]

مذهب

برخی اخبار اهل تسنن از تولّی وی نسبت به ابو بکر و عمر حکایت دارد [۱۴]، ولی با توجه به اینکه اولا، آن اخبار سند معتبری ندارند و ثانیاً، با روایات دیگری که در کتاب‌های شیعه آمده، مخالف‌اند، نمی‌توان براساس آنها وی را طرفدار ابوبکر و عمر دانست، بلکه در برخی روایات آمده است: وی به کسانی که از امام باقر (ع) پرسیدند: «نَتَوَلَّى ابابكر وَ عُمَرَ ونتبرء مِنْ أَعْدَائِهِمْ ؟» روی کرد و گفت: آیا از فاطمه (س) برائت می‌جویید؟![۱۵] از این روایت استفاده می‌شود که وی حضرت فاطمه (س) را دشمن ابو بکر و عمر می‌دانسته و معلوم است چنین شخصیتی از کسانی که فاطمه (س) دشمن آنان بوده، طرفداری نمی‌کند و آنان را دوست نمی‌دارد. از برخی روایات استفاده می‌شود که وی آن دو را نخستین کسانی که به حق اهل بیت پیامبر (ص) ستم کرده‌اند، می‌دانسته و از آن دو نفرت داشته است.

راوی برخی روایاتی که دلالت دارد حضرت علی (ع) به فرمان خدا برادر، وصیّ و جانشین رسول خدا (ص) بوده، زید است[۱۶]. همچنین از وی روایت شده که پدرم علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی به من خبر داد که رسول خدا (ص) فرمود: «يَا حُسَيْنُ أَنْتَ الْإِمَامُ ابْنُ الْإِمَامِ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِكَ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ الْوَيْلُ لِمَنْ أَبْغَضَهُمْ»[۱۷]؛

باتوجه به این‌گونه روایات[۱۸] چه‌بسا اطمینان حاصل شود که وی به امامت دوازده امام اعتقاد داشته و بر مذهب شیعۀ امامیه بوده است و حساب ایشان از حساب گروه زیدیّه‌ای که او را امام و خود را طرفدار وی می‌دانند، جداست، و روایاتی که می‌گوید: «وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ»[۱۹] و «أَمَا إِنَّهُ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى أَمَا إِنَّهُ لَوْ مَلَكَ لَعَرَفَ كَيْفَ يَضَعُهَا»[۲۰] مؤیّد این مدعاست[۲۱].

کتاب تفسیری

کتاب‌شناس معروف شیعه - آقا بزرگ تهرانی - از سه کتاب با نام‌های «مسند زید بن علی بن الحسین»، «مناسک الحج» موسوم به «منهاج الحاج» و «الصفوة» برای وی خبر داده[۲۲]، ولی از کتاب تفسیری داشتن وی سخنی به میان نیاورده است. در کلمات دیگران نیز چنین خبری را ندیده‌ام جز اینکه زرکلی پس از معرفی زید و شرح‌حال مختصری از وی می‌گوید: اخیراً مجمع علمی در «میلانو» به کتابی با نام مجموع فی الفقه که ابوخالد واسطی آن را از زید بن علی روایت کرده، پی برده‌اند. اگر این نسبت صحیح باشد، این کتاب نخستین کتابی است که در فقه اسلامی تدوین شده، مانند آن است: تفسیر غریب القرآن که ناگزیر باید در صحت نسبت آن به وی تحقیق شود[۲۳].

از این سخن زرکلی استفاده می‌شود که کتابی با نام تفسیر غریب القرآن را نیز به زید نسبت داده‌اند. آقای عقیقی بخشایشی نیز از این کتاب یاد کرده و گفته است: جمعی از محققان بر آنند که تفسیر غریب القرآن که به‌واسطۀ ابو خالد عمرو بن خالد واسطی روایت گردیده، از کلمات متفرقۀ زید بن علی گردآوری شده است و جمعی از علمای بزرگ زیدیه آن را روایت کرده‌اند و سند آن که در اول هر سوره تکرار می‌شود، نوعاً به این ترتیب است: "حدثنا ابو جعفر قال: حدثنا علي بن احمد قال: حدثنا عطاء بن السائب قال: حدثنا ابو خالد عمرو بن خالد الواسطي عن زید بن علي (ع)" و سپس از نسخه‌های مختلف آن (نسخه‌ای در ۵۱ ورق نزد سید محمد حسین جلالی، نسخه‌ای در کتابخانه برلین با شماره ۱۰۲۳۷ و نسخه‌ای در کتابخانه «الجامع الکبیر» در صنعاء یمن، بخش تفسیر شماره ۵۸۲) خبر داده است[۲۴].[۲۵]

مفسر بودن وی

شواهدی که برای مفسر بودن وی می‌توان ذکر کرد، یکی همان کتاب تفسیر غریب القرآن است که به وی نسبت داده‌اند. دوم، سخنی می‌باشد که شیخ طوسی از عمر بن موسی وجیهی زیدی روایت کرده است و آن اینکه: «کسی را که به کتاب خدای عز و جل و ناسخ و منسوخ و مفردات مشکل و اعراب آن از زید داناتر باشد، ندیده‌ام»[۲۶]. گرچه این سخن مبالغه‌آمیز و ناشی از زیدی بودن عمر بن موسی است؛ زیرا بی‌تردید امام محمد باقر (ع) از وی به کتاب خدا داناتر بوده است، ولی می‌توان از آن استفاده کرد که زید از دانش قرآن و علوم مربوط‍ به تفسیر آن بی‌بهره نبوده است و شاهد سوم که از دو شاهد اول قوی‌تر می‌باشد، روایات و آرای تفسیری نقل شده از وی در کتاب‌های روایی و تفاسیر شیعه و سنی است که برای آگاهی از چگونگی تفسیرهای وی، نمونه‌هایی از آنها را بیان می‌کنیم:

در تفسیر قمی در تفسیر ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۲۷] از ابو جارود چنین نقل شده است: «قَالَ زَيْدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِنَّ جُهَّالًا مِنَ النَّاسِ يَزْعُمُونَ أَنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذِهِ الْآيَةِ أَزْوَاجَ النَّبِيِّ (ص) وَ قَدْ كَذَبُوا وَ أَثِمُوا وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ عَنَى بِهَا أَزْوَاجَ النَّبِيِّ (ص) لَقَالَ لِيُذْهِبَ عَنْكُنَّ الرِّجْسَ وَ يُطَهِّرَكُنَّ تَطْهِيراً وَ لَكَانَ الْكَلَامُ مُؤَنَّثاً كَمَا قَالَ - ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ[۲۸] ﴿وَلَا تَبَرَّجْنَ[۲۹] وَ ﴿لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ[۳۰]»[۳۱]؛ در تفسیر ﴿...وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۳۲] از صلت بن حرّة نقل شده که با زید بن علی (ع) نشسته بودم جمله ﴿وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ را قرائت کرد و گفت: «هَدْيُ النَّاسِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ إِلَى عَلِيٍّ (ع) ضَلَّ عَنْهُ مَنْ ضَلَّ وَ اهْتَدَى مَنِ اهْتَدَى»[۳۳]؛

در تفسیر ﴿وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا[۳۴] از وی نقل شده که گفته است: منظور شمشیر است[۳۵].

در تفسیر ﴿وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ[۳۶] از وی چنین نقل شده است: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فَذَكَرَ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَقَالَ تَدْرِي مَا نَزَلَ فِي ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ وَ كَانَ يُصَلِّي بِفِنَاءِ الْكَعْبَةِ فَرَفَعَ صَوْتَهُ وَ كَانَ عُتْبَةُ بْنُ رَبِيعَةَ وَ شَيْبَةُ بْنُ رَبِيعَةَ وَ أَبُو جَهْلِ بْنُ هِشَامٍ وَ جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ يَتَسَمَّعُونَ قِرَاءَتَهُ قَالَ وَ كَانَ يُكْثِرُ تَرْدَادَ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَيَرْفَعُ بِهَا صَوْتَهُ فَيَقُولُونَ إِنَّ مُحَمَّداً لَيُرَدِّدُ اسْمَ رَبِّهِ تَرْدَاداً إِنَّهُ لَيُحِبُّهُ فَيَأْمُرُونَ مَنْ يَقُومُ فَيَسْتَمِعُ عَلَيْهِ وَ يَقُولُونَ إِذَا جَازَ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَأَعْلِمْنَا حَتَّى نَقُومَ فَنَسْتَمِعَ قِرَاءَتَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ ﴿وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ[۳۷]﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا[۳۸]»[۳۹]؛

در تفسیر ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا * وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا[۴۰]. ابو حمزه ثمالی از وی روایت کرده که گفته است: «انّی لارجوا للمحسن منّا اجرین و اخاف علی المسیئ منّا ان یضاعف له العذاب ضعفین کما وعد ازواج النبی (ص)»[۴۱]؛

در تفسیر ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ[۴۲] از وی نقل شده که به استناد روایت «جُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً» گفته است: منظور از مساجد کل زمین است[۴۳].

نمونه‌های دیگر را در مصادر یادشده در پاورقی بنگرید[۴۴].[۴۵]

منابع

پانویس

  1. براساس برنامه رایانه‌ای معجم فقهی، موارد ذکر زید بن علی در تفاسیر شیعه ۱۲۶ بار در ۳۹ جلد و در تفاسیر اهل تسنن ۱۱۳ بار در ۲۹ جلد است.
  2. در ۴۲ سال بودن عمر وی اختلافی نیست، ولی در تاریخ وفات وی اختلاف وجود دارد. شیخ مفید ۱۲۰ و شیخ طوسی و ابن داوود حلی ۱۲۱ و جمعی از رجال‌شناسان اهل تسنن ۱۲۲ را ذکر کرده‌اند (ر. ک: الارشاد مفید با ترجمه رسول محلاتی، ج۲، ص۲۴۸؛ رجال الطوسی، ص۱۹۵؛ کتاب الرجال ابن داوود، ص۱۰۰؛ التاریخ الکبیر بخاری، ج۳، ص۴۰۳؛ کتاب الثقات ابو حاتم، ج۴، ص۲۴۹؛ تهذیب التهذیب ابن حجر، ج۳، ص۳۶۲، تقریب التهذیب ابن حجر، ج۱، ص۳۳۰؛ سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۵، ص۳۹۰).
  3. مفید، الارشاد، ص۲۴۴-۲۴۸.
  4. ر. ک: طوسی، رجال الطوسی، ص۸۹، ۱۲۲ و ۱۹۵.
  5. ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۴، ص۲۴۹.
  6. ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار، ص۱۰۴، رقم ۴۲۵.
  7. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۸۹.
  8. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۹۵-۱۹۶.
  9. رجال سند، علی بن ابراهیم، ابراهیم بن هاشم، صفوان بن یحیی و عیص بن قاسم است که همه آنها توثیق شده‌اند (ر.ک: معجم الثقات، ص۷۹، رقم ۵۲۶، ص۶۵، رقم ۴۲۵ و ص۹۶، رقم ۶۲۳).
  10. کلینی، روضة الکافی، ج۸، ص۱۸۰، ح۳۸۱.
  11. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۷۰، ح۵۰۵ (شرح‌حال سید حمیری).
  12. ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۴۶-۳۵۶.
  13. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۹۶-۱۹۷.
  14. ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۹۰.
  15. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۰۵، ح۴۲۹ (شرح‌حال سالم بن ابی حفصة).
  16. ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۳۰، ص۳۸۵.
  17. مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۶۰.
  18. برای آگاهی از برخی دیگر از این‌گونه روایات ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۶۰، ص۲۴۴، ح۲۳۰، ۵۳ و ۵۴ و ص۳۸۹، ح۴.
  19. این جمله در صحیح عیص بن قاسم آمده است (ر. ک: کلینی، روضة الکافی، ج۸، ص۱۸۰، ح۳۸۱).
  20. این جمله در روایت کشّی است (ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۷۰، ح۵۰۵، شرح‌حال سید حمیری).
  21. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۹۷-۱۹۸.
  22. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۱، ص۲۶، رقم ۳۷۸۲، ج۲۲، ص۲۶۲، رقم ۶۹۸۳؛ ج۱۵، ص۴۷، رقم ۳۱۰، شیخ طوسی نیز در معرفی احمد بن سعید همدانی (معروف به ابن عقده) و کتاب‌های وی، یکی از کتاب‌هایی که برای ابن عقده ذکر کرده کتاب من روی عن زید بن علی و مسنده است (ر. ک: الفهرست، ص۲۸). این کلام دلالت دارد که زید مسند (کتاب روایی) داشته است. آقا بزرگ تهرانی از مسند وی با عنوان مسند زید بن علی بن الحسین یاد کرده و در معرفی آن گفته است. مجموعه احادیثی است که زید از پدرانش روایت کرده است. ابو خالد عمر بن خالد واسطی آن را از زید روایت و عبد العزیز بن اسحاق بقال (متوفای ۳۱۳ ه‍‌.ق) آن را جمع‌آوری کرده است و از جامع التصانیف استفاده می‌شود که این مسند در ایتالیا چاپ شده و در سال ۱۳۴۰ نیز در چاپخانه «المعارف العلمیة» مصر به چاپ رسیده است. الیان سرکیس نیز با عنوان مسند الامام زید آن را ذکر کرده و گفته است: آن، مطالبی است که از پدرش و او از جدّش روایت کرده است و المجموع الفقهی نامیده می‌شود و از چاپ آن در سال ۱۹۱۹ میلادی در میلانو ایتالیا و در ۱۳۴۰ ه‍‌. ق در چاپخانه «معارف علمیه» مصر خبر داده است (ر. ک: سرکیس، معجم المطبوعات العربیة، ج۱، ص۹۸۴).
  23. زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۵۹.
  24. ر. ک: عقیقی بخشایشی، طبقات مفسران شیعه، ج۱، ص۳۷۱ و ۳۷۲ مستند گفتار وی گزارش کتبی آقای سید محمد جواد حسینی جلالی است (ر. ک: عقیقی بخشایشی، طبقات مفسران شیعه، ج۱، ص۳۷۵).
  25. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۹۸-۱۹۹.
  26. طوسی، الفهرست، ص۱۱۵ (شرح‌حال عمر بن موسی الوجیهی).
  27. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  28. «و از آیات خداوند و حکمت آنچه را که در خانه‌های شما خوانده می‌شود یاد کنید، بی‌گمان خداوند نازک‌بین آگاهی است» سوره احزاب، آیه ۳۴.
  29. «و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  30. «ای زنان پیامبر! اگر پرهیزگاری ورزید همانند هیچ یک از زنان نیستید (بلکه برترید)» سوره احزاب، آیه ۳۲.
  31. تفسیر القمی، ج۲، ص۱۹۳.
  32. «... و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  33. تفسیر القمی، ج۲، ص۲۸۴.
  34. «و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.
  35. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۱۵، ح۱۵۲.
  36. «و هنگامی که در قرآن پروردگارت را به تنهایی یاد کنی با رمیدگی واپس می‌گریزند» سوره اسراء، آیه ۴۶.
  37. «و هنگامی که در قرآن پروردگارت را به تنهایی یاد کنی با رمیدگی واپس می‌گریزند» سوره اسراء، آیه ۴۶.
  38. «و هنگامی که در قرآن پروردگارت را به تنهایی یاد کنی با رمیدگی واپس می‌گریزند» سوره اسراء، آیه ۴۶.
  39. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۹۵، ح۸۵.
  40. «ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد و این (کار) بر خداوند آسان است * و هر یک از شما که در برابر خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کند و کاری شایسته انجام دهد پاداش او را دوبار می‌دهیم و برای او روزی ارجمندی آماده می‌داریم» سوره احزاب، آیه ۳۰-۳۱.
  41. طبرسی، مجمع البیان، ط‍، دارالمعرفة بیروت، ج۸، ص۵۵۶.
  42. «و ستمکارتر از کسی که نمی‌گذارد نام خداوند در مسجدهای او برده شود و در ویرانی آنها می‌کوشد کیست؟ آنان را جز این سزاوار نیست که هراسان در آن پا نهند، آنها در دنیا، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره بقره، آیه ۱۱۴.
  43. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۱۷.
  44. ر. ک: تفسیر ابی حمزة الثمالی، ص۲۲۲، ۲۲۸، ۲۶۳ و ۲۸۹؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۰۷، ح۲۴؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۲۲، ۱۳۵، ۱۴۴، ۱۵۱، ۱۷۸، ۱۹۴، ۱۹۵ و ۱۹۹.
  45. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۹۹-۲۰۰.