سیره اهل بیت در مقاومت و ایستادگی در برابر جائران چیست؟ (پرسش)
سیره اهل بیت در مقاومت و ایستادگی در برابر جائران چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی معصومان |
مدخل بالاتر | مقاومت |
مدخل اصلی | مقاومت در سیره معصوم |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره اهل بیت در مقاومت و ایستادگی در برابر جائران چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره سیاسی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین محمد ملکزاده در کتاب «سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور» در اینباره گفته است:
«مقاومت و ایستادگی در برابر حاکمان جائر، یکی از اقدامات معمول در سیره سیاسی پیشوایان معصوم به شمار میآید. آنان با این روش افزون بر عمل به تکلیف سیاسی - الهی خویش، شیوههای گوناگون مبارزه را به تودهها نشان داده و در زمینه سیاسی به آنان آگاهی میدادند. پیامبر اکرم (ص) به مدت ۱۳ سال در مکه با مقاومت و ایستادگی در برابر مشرکان قریش زمینه تأسیس حکومت در مدینه را فراهم ساخت و بعد از ایشان نیز هر یک از امامان معصوم (ع) به شیوهای متناسب با زمان خویش، در برابر جائران وقت ایستادگی کردند و سرانجام در این راه هر کدام به نحوی به شهادت رسیدند. پس از شهادت جانسوز امام حسین (ع) و خاندانش و اسارت دودمان پیامبر (ص)، مقاومت سیاسی در میان شیعیان و پیروان اهلبیت (ع) به شکل قیامها و نهضتهای خونین تجلی یافت. در عهد امام چهارم (ع) مقاومتهای سیاسی گوناگونی همچون نهضت مدینه، نهضت مکه، قیام مختار و قیام توابین در انقامجویی از شهادت سبط نبی اکرم (ص) به وقوع پیوست. در این فترت تاریخی، اگرچه امام سجاد (ع) به طور مستقیم دخالتی نداشت، اما آن حضرت در نظر امت محور مبارزه بود. موضع امام چهارم در برابر یزید بن معاویه، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و دیگر حاکمان جور، موضع عدم پذیرش، مقاومت آرام سیاسی و در عین حال حمایت و تأیید مخفیانه برخی انقلابیون بود. مهمترین شیوه مورد استفاده امام سجاد (ع) در این دوره، بهرهگیری از سلاح دعا و تبیین دقیقترین اندیشه سیاسی – اعتقادی در این قالب بود.
در عصر امام باقر و امام صادق (ع) مقاومت سیاسی برضد امویان ادامه یافت. در این دوره زید بن علی بن الحسین (ع) برادر امام باقر (ع) قیام کرد که نمونه بارز تحرک و مقاومت سیاسی علویان در این مقطع بود. خلیفه اموی دریافته بود که منشأ آگاهی و مقاومتهای سیاسی، این دو امام بزرگوار امام باقر (ع) و فرزندش امام صادق (ع) هستند؛ از این روی، ایشان را از مدینه به پایتخت حکومت - شام – فراخواند. در آنجا هشام دستور داد امام (ع) را به زندان افکنند. مقاومت آن حضرت در زندان به صورت افزایش آگاهی سیاسی زندانیان و هدایت آنان ظهور و بروز یافت. به حدی که هشام از حرکتی که در زندان پدید آمده بود سخت بیمناک شده و مجبور شد دستور آزادی امام را صادر کند.
پس از شهادت امام باقر و امام صادق، عصر امام کاظم (ع) فرا میرسد. این عصر، تجسم موضعگیریهای سیاسی و درگیریهای سخت و حساس است. مقاومت امام در برابر حاکمان عباسی، آن حضرت را سالیان طولانی به زندان افکند. آن حضرت در غیرزندان نیز همواره با مراقبت شدید مواجه بوده و زیر نظر جاسوسان منصور قرار داشت. خلیفهای که ظلمهای بیحساب او بر ضد علویان زبانزد تاریخنویسان است. منصور عباسی اموال علویان را مصادره کرده و ستونهای قصرها و بناهای خویش را بر پیکرهای زنده آنان بنا میکرد و در شکنجهگاههای تاریک و مخوف تحت سختترین شکنجهها قرار میداد؛ ولی هرگز نتوانست از عزم و اراده امام کاظم (ع) و پیروان آن حضرت در مقاومت و ایستادگی در برابر حاکمان جور بکاهد. در عصر مهدی و هادی عباسی نیز امام کاظم و علویان با خفقان سیاسی حاکمان مواجه بودند و در دوره هارونالرشید، دوره جدیدی از درگیریها و منازعات و مقاومتها آغاز شد. هارون امام کاظم (ع) را از مدینه به عراقطلبید و از آزار امام و زندان و شکنجه آن حضرت فروگذار نکرد. امام مدتها در زندان هارون در غل و زنجیر بود و از زندانی به زندان دیگر منتقل میشد تا سرانجام به شهادت رسید.
در عصر امام رضا (ع) آن حضرت چهره بارز مقاومت و رهبر سیاسی - دینی امت بود. در این دوره که رویارویی میان بیت امامت و خاندان عباسی به اوج خود رسیده و شخصیت محبوب و قدرتمند امام رضا (ع) در میان مردم، ابتکار عمل را از مأمون سلب کرده بود، مأمون میکوشید با ترفندهای گوناگون همچون پیشنهاد ولایتعهدی و فرا خواندن امام رضا (ع) از مدینه به پایتخت و کنترل عملکرد امام از نزدیک، آن حضرت را تسلیم خود سازد، اما این تلاش بیهوده سرانجامی جز شهادت، همچون سرنوشت اسلاف صالح ایشان به دنبال نداشت. مأمون با دلجویی ظاهری از امام جواد (ع) و تزویج دخترش “امالفضل” به آن حضرت سعی کرد توجه مردم را به خود جلب کرده و از این راه، سرپوشی بر جنایات خویش گذارد؛ اما با وجود تلاشها و دسیسهها، هرگز نتوانست موضع امام را در جهت مطلوب خود تغییر دهد و سرانجام آن حضرت نیز پس از مرگ مأمون و به قدرت رسیدن پسرش معتصم عباسی، توسط وی به شهادت رسید.
امام هادی (ع) در عهد خود، عهدهدار شئون امامت و زعامت سیاسی و دینی امت بود و با مقاومتها و ایستادگیها در برابر جائران، امت اسلامی را تحت تعلیم و تربیت سیاسی - دینی خویش قرار داد. در این دوره نیز امام معصوم و پیروان آن حضرت تحت شدیدترین مصائب و مشکلات قرار گرفتند و نظام جابر عباسی از هیچ جنایتی بر ضد شیعیان و علویان کوتاهی نمیکرد. متوکل، خلیفه وقت که به لهوولعب و دشمنی با خاندان پیامبر (ص) مشهور بود، همت خویش را بر قتل و تبعید و شکنجه علویان قرار داد. حقوق آنان را از بیتالمال قطع کرد و از ارتباط شیعیان با امام هادی (ع) ممانعت به عمل آورد. وی امام هادی (ع) را از مدینه به سامرا فراخواند و به اقامت در آنجا مجبور ساخت تا سرانجام آن حضرت نیز به شهادت رسید.
پس از شهادت امام هادی (ع)، فرزندش امام حسن عسکری (ع) که به همراه پدر بزرگوارش به سامرا احضار شده بود، زعامت سیاسی و دینی امت را برعهده گرفت و همچون اسلاف بزرگوار خویش بر اثر مقاومت و مبارزه بر ضد حاکمان وقت، به شهادت نائل شد. این مقاومتها و ایستادگیها در برابر حاکمان جائر که همگی به شهادت پیشوای معصوم نیز منجر شد، برترین الگوی عقیدتی - سیاسی را در حیات این امت نمایان میسازد، زیرا آن بزرگواران از این راه بهترین شیوه را در تربیت امتی مبارز برگزیدند و درس آزادگی، صبر و ایستادگی در برابر جائران و ظالمان را به ایشان آموختند»[۱]