سیره پیامبر خاتم در بخشش و گذشت خانوادگی چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره پیامبر خاتم در بخشش و گذشت خانوادگی چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره خانوادگی معصومان
مدخل اصلیآمرزش در معارف و سیره نبوی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره پیامبر خاتم در بخشش و گذشت خانوادگی چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره خانوادگی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره خانوادگی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌

آقای دکتر م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌ در کتاب «سیره نبوی» در این‌باره گفته‌ است:

«در راه و رسم نبوی، بخشش و گذشت در خانواده، قاعده‌ای حاکم و راسخ بوده و شخص رسول خدا (ص) در تمام دوران زندگی خانوادگی‌اش از بخشش و گذشت دور نشده است. ابوعبدالله جَدَلی[۱] از عایشه پرسید: اخلاق رسول خدا (ص) نسبت به خانواده‌اش چگونه بود؟ عایشه چنین گفت: «كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ خُلُقًا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَاً وَ لَا مُتَفَحِّشَاً وَلَا صَخَّابّاً فِي الْأَسْوَاقِ، وَلَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ مِثْلَهَا، وَ لكِنْ يعْفُو وَ يَصْفَحُ»[۲].

پیامبری که با سرسخت‌ترین دشمنان و بدرفتارترین نامردمان، با بخشش و گذشت رفتار کرد، مگر ممکن است که با دوستان و نزدیکان خود جز با بخششی فراگیر و گذشتی دلپذیر رفتار نماید! عبد الله بن مسعود گوید: «كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى النَّبِيِّ (ص) يَحْكِي نَبِيًّا مِنَ الأَنْبِيَاءِ، ضَرَبَهُ قَوْمُهُ فَأَدْمَوْهُ، وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ، وَيَقُولُ: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ»[۳].

این میزان بخشش و گذشت باورکردنی نیست، ولی آن پیام‌آور رحمت، چنین بود، و در برابر زشت‌کرداری‌ها و دشمنی‌ها جز نیک‌رفتاری و دلسوزی نشان نمی‌داد.

رسول خدا (ص) در زندگی خانوادگی، آن‌قدر با همسران خود از سر بخشش و گذشت رفتار می‌کرد که برخی از آنان به خود جرئت می‌دادند که با آن حضرت بدرفتاری کنند. پیامبر (ص) هیچ‌وقت در امور خانه برای همسرانش تعیین تکلیف نمی‌کرد و کار خانه را یکسر به آنان واگذاشته بود و در بسیاری امور به میل آنان عمل می‌کرد. گاه نزد زینب دختر جحش - یکی از همسرانش - می‌رفت. زینب او را نگاه می‌داشت و از [شربت]عسلی که تهیه کرده بود برای پیامبر (ص) می‌آورد. این مطلب به گوش عایشه رسید و بر او گران آمد. خود گوید: من با حفصه - همسر دیگر پیامبر - قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر (ص) نزد یکی از ما آمد، فوراً بگوییم آیا صمغ مغافیر خورده‌ای؟ [مغافیر صمغی بود که از نوعی از درختان حجاز به نام عرفط تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت]. و پیامبر (ص) مقید بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش شنیده نشود، بلکه اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد.

بدین ترتیب روزی پیامبر (ص) نزد حفصه آمد، و او این سخن را به پیامبر (ص) گفت. حضرت فرمود: من مغافیر نخورده‌ام، بلکه [شربت]عسلی نزد زینب دختر جحش نوشیده‌ام، و سوگند یاد می‌کنم که دیگر از آن عسل ننوشم [نکند زنبور آن عسل روی گیاه نامناسبی و احتمالاً مغافیر نشسته باشد]، ولی این سخن را به کسی مگو [مبادا به گوش مردم برسد، و بگویند چرا پیامبر خوراک حلالی را بر خود تحریم کرده است، و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن پیروی کنند، و یا به گوش زینب برسد و او دل‌آزرده شود]. ولی سرانجام حفصه این راز را افشا کرد و بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئه‌ای بوده است. پیامبر (ص) سخت ناراحت شد ولی هیچ به روی آنان نیاورد تا چنین نازل شد[۴]: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ * إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ * عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا[۵].

جالب آن است که وقتی حفصه راز پیامبر (ص) را، یعنی نوشیدن [شربت]عسل نزد همسر دیگرش، زینب دختر جَحْشْ، و تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده، را فاش کرد و رسول خدا (ص) از طریق وحی، از این افشای راز آگاه شد، قسمتی از آن را به حفصه گفت، و برای اینکه او زیاد شرمنده و خجل نشود از بیان قسمت دیگر خودداری کرد[۶]. آن حضرت پس از نزول این آیات، حقانیت خود را به رخ همسرانش نکشید و هیچ‌گونه نکوهشی نشان نداد و زبان به ملامت آنان نگشود[۷].

از این آیات برمی‌آید که برخی از همسران پیامبر (ص) نه تنها با سخنان خود آن حضرت را می‌آزردند و ناراحت می‌ساختند، بلکه موضوع رازداری را که از مهم‌ترین شرایط یک همسر باوفا است رعایت نمی‌کردند؛ و برخلاف رفتار آنان، پیامبر (ص) با بخشش و گذشت تمام با ایشان رفتار می‌کرد، چنان‌که در این ماجرا حتی حاضر نشد تمام رازی را که حفصه افشا کرده بود، به رخ او بکشد[۸]. بر همین اساس امیر مؤمنان علی (ع) فرموده است: «مَا اِسْتَقْصَى كَرِيمٌ قَطُّ، لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: [قَالَ‏ اللَّهُ‏ تَعَالَى]‏ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ»[۹].

رسول خدا (ص) به پیروان خود سفارش می‌فرمود که بنای رفتارشان در خانواده بر بخشش و گذشت باشد، چنان‌که روایت شده است مردی به نام جزء[۱۰] نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: “ای رسول خدا، خانواده‌ام مرا عصبانی می‌کنند، چگونه مجازاتشان کنم؟” پیامبر (ص) فرمود: «تَعْفُو» ببخش و درگذر! جزء دوباره پرسید و پیامبر (ص) همان پاسخ را داد. بار سوم که پرسید پیامبر (ص) فرمود: «فإِنْ عاقَبْتَ فَعاقِبْ بِقَدْرِ الذَّنْبِ واتَّقِ الوَجْهَ»[۱۱]

در همین جهت از عبدالله بن عمر چنین نقل شده است: «إِنَّ رَجُلاً أَتَى رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِى خَادِمًا يُسِىءُ وَيَظْلِمُ أَفَأَضْرِبُهُ قَالَ تَعْفُو عَنْهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً»[۱۲].

پیامبر اکرم (ص) خود در زندگی خانواده والاترین سرمشق بخشش و گذشت را در رفتار و سلوکش ارائه نمود تا پیروانش راه و رسم او را دریابند و در همان مسیر سلوک کنند. وقتی از عایشه درباره اخلاق خانوادگی رسول خدا (ص) پرسش شد. چنین گفت: «كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ خُلُقًا... وَ لَا یَجْزِي‏ بِالسَّيِّئَةَ بِالسَّيِّئَةِ وَ لَكِنْ‏ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ‏»[۱۳].

اوصیای پیامبر (ص) نیز راه و رسم آن حضرت را در بخشش و گذشت در خانواده به تمام معنا پاس می‌داشتند و بدان سفارش می‌نمودند. اسحاق بن عمار[۱۴] گوید: به امام صادق (ع) گفتم: “حق زن بر شوهر چیست که هرگاه شوهر آن را به جای آورد، نیکوکار شمرده خواهد شد؟” حضرت حقوق زن را برشمرد و از جمله فرمود: «وَ إِنْ‏ جَهِلَتْ‏ غَفَرَ لَهَا»[۱۵] و اگر خطایی مرتکب شد و نادانی و جسارتی کرد او را ببخشد.

یونس بن عمار[۱۶] نیز گوید: امام صادق (ع) دختر اسماعیل را به همسر من درآورد، و به من فرمود: “با او به نیکی رفتار کن” عرض کردم: “نیک‌رفتاری با همسر چیست؟” حضرت نکاتی را به یونس بن عمار فرمود، از جمله: «وَ اغْفِرْ ذَنْبَهَا»[۱۷].

پیشوایان دین آموخته‌اند که در زندگی خانوادگی، حتی آنجا که همسری بدخلقی می‌نماید، باید با بخشش و گذشت با او روبه‌رو شد، و با وی مدارا نمود. حضرت رضا (ع) فرموده است: «اعْلَمْ أَنَّ النِّسَاءَ شَتَّى... فَمَنْ‏ ظَفِرَ بِصَالِحَتِهِنَّ يَسْعَدُ وَ مَنْ وَقَعَ فِي طَالِحَتِهِنَّ فَقَدِ ابْتُلِيَ وَ لَيْسَ لَهُ انْتِقَامٌ»[۱۸].

آن پیشوایان که برترین تربیت‌یافتگان مدرسه نبوی بودند، در زندگی خانوادگی نیز همچون رسول خدا (ص) رفتار می‌کردند و هرگز از بخشش و گذشت دوری نگزیدند. امام صادق (ع) فرموده است که پدرم، حضرت باقر (ع) همسری داشت که او را آزار می‌داد و اذیت می‌کرد، و پدرم در مقابل او را می‌بخشید و با گذشت با او رفتار می‌نمود[۱۹].

زندگی جز بر پایه بخشش و گذشت، استواری نمی‌یابد و به درستی پیش نمی‌رود، که راه و رسم نبوی به همین فراخوانده است؛ و پیروان پیام‌آور رحمت جز بر این مسیر نرفته‌اند.»[۲۰]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آقای اسحاقی؛
آقای دکتر سید حسین اسحاقی در کتاب «مروارید نبوت» در این‌باره گفته‌ است:

«در فضایل پیامبر اعظم (ص) آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمْ يَنْتَقِمْ لِنَفْسِهِ مِنْ أَحَدٍ قَطُّ بَلْ كَانَ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ»[۲۱].

پیامبر گرامی اسلام افزون بر اینکه خود اهل عفو و گذشت بود، دیگران را نیز متوجه این ارزش والای الهی و انسانی می‌کرد و می‌فرمود: «عَلَيْكُمْ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ»[۲۲].

ایشان در کلام ارزشمند دیگری می‌فرماید: «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ خَلَائِقِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَكَ»[۲۳].

پذیرش مسئولیت‌های بزرگ، ظرفیت روحی والایی می‌خواهد. از آنجا که رسول الله (ص)، رهبری جامعه دینی را برعهده داشت، باید از ظرفیت و بلندنظری والایی برخوردار می‌بود تا بتواند از عهده این مسئولیت سنگین برآید. در این راه، برخورداری از سعه صدر بسیار ضروری است. به همین دلیل، خدای سبحان که مسئولیت تدبیر جامعه را به رسول الله (ص) واگذاشته بود، از ظرفیت بالا و شرح صدر وی سخن می‌گوید؛ شرح صدر و ظرفیت بالایی که توان تحمل معارف وحی را نیز داشته باشد: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ[۲۴]. رسول الله (ص) چون از شرح صدر و ظرفیت کامل بهره‌مند بود، توانست در مدیریت جامعه، موضع گیری‌های متناسب داشته باشد. سیره ایشان در همه ابعاد آموزنده است. حضرت بر اساس رهنمودهای خداوند سبحان، عفو و گذشت را در رأس کار خود قرار داد؛ چون خداوند فرموده بود: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ[۲۵]. در جای دیگر خداوند می‌فرماید: فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۲۶].

ایشان در مقابل حقوق فردی خود، کسانی را که حقش را تضییع کرده یا ایشان را آزار داده بودند، سرزنش و تنبیه نمی‌کرد. گفته‌اند که هیچ گاه از کسی به خاطر حقِ شخصیِ خود انتقام نگرفت. او خطاکاران را همواره عفو می‌کرد[۲۷].

خوب است به یاد آوریم که ابوسفیان از آغاز آشکار شدن دعوت پیامبر خدا به اسلام، با رسول الله (ص) ستیزه کرد و جنگ‌های خونینی چون احد و احزاب را در کنار دیگر توطئه‌ها بر علیه پیامبر به راه انداخت. بی‌گمان، بیست سال توطئه و ترفند و جنگ علیه مسلمانان، خصومت کمی نیست. وقتی مکه در سال هشتم هجری فتح شد و شوکت بت‌پرستان درهم شکست، مسلمانان همه منتظر انتقام گرفتن از سران کفر و الحاد و به ویژه ابوسفیان بودند. از همین‌رو، شعار «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَةِ»[۲۸] (امروز روز جنگ و انتقام است) سر می‌دادند. در این میان، برخلاف باور تمام آنان، رسول الله (ص) فرمان عفو عمومی را صادر کرد و شعار «الْيَوْمُ يَوْمُ الرَّحْمَةِ» (امروز روز رحمت است) را جایگزین شعار پیشین ساخت و فرمود: «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»[۲۹].

رسول الله (ص) در شرایطی این عفو را صادر کرد که از جانب ابوسفیان دیگر خطری اسلام را تهدید نمی‌کرد و این عفو و گذشت مایه تألیف قلوب و جذب عده بسیاری به سوی توحید و ارزش‌های الهی می‌گردید. هوشمندی پیامبر می‌طلبید که در این شرایط بخشاینده باشد: «إِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً»[۳۰].

رسول خدا (ص)، وحشی، قاتل حمزه سیدالشهدا را پس از مدتی از فتح مکه بخشید و به او فرمود خویشتن را از من پنهان کن که تو را نبینم[۳۱]. همچنین ایشان شش هزار نفر از اسیران جنگ طائف را یک باره عفو کرد. این گذشت‌های به هنگام، همواره موجب تألیف قلوب و جذب انسان‌های پاک به اسلام و پیامبر می‌شد و این رویه می‌تواند الگوی مناسبی برای مدیران سیاسی و اجتماعی ما باشد.

همسر یکی از اشراف یهود به نام زینب، دختر حارث، به تحریک یهودیان تصمیم گرفت با زهر، پیامبر را به قتل برساند. او می‌دانست که پیامبر به خوردن دست گوسفند علاقه مند است. پس دست گوسفندی را تهیه کرد و پخت و به زهر آغشت و به عنوان هدیه به حضور پیامبر آورد. پیامبر رد احسان نکرد و هدیه را پذیرفت. حضرت تا لقمه اول از آن غذا را به دهان گذاشت، احساس مسمومیت کرد و آن را از دهان بیرون ریخت. آن گاه دستور داد آن زن را احضار کردند. پس از گفت‌وگویی، پیامبر با کمال بزرگواری، آن زن را بخشید[۳۲].

پس از فتح خیبر، جمعی از یهودیان که تسلیم شده بودند، غذایی مسموم برای پیامبر فرستادند. پیامبر از سوء قصد و توطئه آنها آگاه شد، ولی آنان را به حال خودشان رها کرد[۳۳]. بار دیگر، زنی از یهود دست به چنین کاری زد و خواست به پیامبر زهر بخوراند که او را نیز عفو کرد[۳۴].

عبدالله بن ابی، سردسته منافقان که با ادای کلمه شهادت مصونیت یافته بود، با هجرت رسول اکرم (ص) به مدینه، بساط ریاست او برچیده شد. وی همواره دشمنی حضرت را در دل می‌پرورانید و با یهودیان مخالف نیز سر و سرّی داشت. ازاین رو، از کارشکنی و کینه‌توزی و شایعه‌سازی برضد رسول اکرم (ص) دست برنمی‌داشت. او در غزوه بنی‌المصطلق می‌گفت: «چنانچه به مدینه برگشتیم، این طفیلی‌های زبون را (مقصودش مهاجران بود) از خانه بیرون می‌رانیم». یاران رسول اکرم (ص) که دل پرخونی از او داشتند، بارها اجازه خواستند تا او را به سزایش برسانند. آن حضرت نه تنها اجازه نمی‌داد، بلکه با کمال مدارا با او رفتار می‌کرد و در حال بیماری به عیادتش رفت و بر سر جنازه‌اش حاضر شد و بر او نماز گزارد[۳۵].

در بازگشت از غزوه تبوک نیز جمعی از منافقان توطئه کردند تا هنگام عبور از گردنه، مرکب پیامبر را رم دهند تا در پرتگاه سقوط کند. با اینکه همگی صورت خود را پوشانده بودند، پیامبر آنها را شناخت و با وجود اصرار فراوان یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف‌نظر کرد[۳۶]»[۳۷]

منبع‌شناسی جامع سیره خانوادگی معصومان

پانویس

  1. أبوعبدالله عبید یا عبدالرحمن بن عبد جدلی کوفی از تابعین و راویان ثقه است. وی از اصحاب امیرمؤمنان علی (ع) بوده و در قیام مختار در صف یاران او بوده است. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۵۴-۵۵؛ عبدالغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، موسوعة رجال الکتب التسعة، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۳ ق. ج۴، ص۴۱۹.
  2. «[رسول خدا (ص)]خوش‌اخلاق‌ترین مردمان بود، نه دشنام می‌داد و نه بدزبانی می‌کرد، و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه می‌انداخت، و نه بدی را به بدی جبران می‌کرد، بلکه می‌بخشید و گذشت می‌کرد». الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵؛ کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۷؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۳۵۵؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۵۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۳۸۱؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۷۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۲۲.
  3. «گویا رسول خدا (ص) را می‌بینم که داستان پیامبری از پیامبران را به نمایش می‌گذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او خون از چهره‌اش پاک می‌کرد و می‌گفت: بار خدایا! قوم مرا بیامرز، زیرا که آنان نادانند». مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۸۰؛ صحیح البخاری، ج۵، ص۱۰، ج۹، ص۶۲۶؛ صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۵۰؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۳۳۵؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۹، ص۷؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۵۳۸؛ المحلی، ج۱۱، ص۴۱۱؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۹۹، ج۸، ص۲۷۳؛ البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۸۴.
  4. تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱-۲۷۲.
  5. «ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است و خداوند سرور شماست و او دانای فرزانه است * و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (* اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند * بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزه‌گیر باشند» سوره تحریم، آیه ۱-۵.
  6. تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵.
  7. تفسیر الکشاف، ج۴، ص۵۶۶.
  8. تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵-۲۷۶.
  9. «انسان بزرگوار [در مقام احقاق حق خویش] تا آخرین مرحله پیش نمی‌رود، زیرا خدای متعال [در مورد پیامبرش] می‌فرماید: “او بخشی از آن را اظهار کرد و از بخشی [دیگر] اعراض نمود”». احکام القرآن الجصاص، ج۱، ص۶۱۲؛ شرح ابن أبی‌الحدید، ج۲۰، ص۲۶۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۴۱؛ کنزالعمال، ج۲، ص۵۳۹؛ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۳۸.
  10. جزء بن مالک بن عامر انصاری از اصحاب پیامبر (ص) است که احتمالاً در نبرد یمامه به شهادت رسیده است. البته طبری او را از جمله شهدای احد دانسته است. ر.ک: المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۹؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۶؛ اسدالغابة، ج۱، ص۳۳۶؛ الوافی بالوفیات، ج۱۱، ص۸۴.
  11. «اگر هم [به ناچار]مجازات کردی، به اندازه گناه و جرم مجازات کن، و از زدن به صورت پرهیز کن». المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۹.
  12. «مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، خدمتگزاری دارم که بدی می‌کند و ستم می‌نماید، آیا او را بزنم؟ پیامبر (ص) فرمود: هر روز هفتاد بار از او گذشت کن». مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۹۸؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۵، ص۲۹۷؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ص۲۶۱؛ السنن الکبری، ج۸، ص۱۸.
  13. «خوشخوترین مردمان بود... و بدی را به بدی جبران نمی‌کرد، بلکه می‌بخشید و گذشت می‌نمود». الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵.
  14. اسحاق بن عمار صیرفی از شخصیت‌های برجسته و گرانقدر شیعه و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (ع) و از راویان ثقه است. ر.ک: رجال النجاشی، ص۷۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۵۲-۶۳؛ معجم الثقات، ص۱۵؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۵۷-۷۷۰.
  15. الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۱؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۱۲۲، ج۲۵، ص۹۸؛ جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۵۳.
  16. یونس بن عمار صیرفی برادر اسحاق بن عمار از اصحاب امام صادق (ع) و از راویان ثقه است. ر.ک: رجال البرقی، ص۲۹؛ رجال النجاشی، ص۷۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۲۵-۲۲۶؛ معجم الثقات، ص۱۳۴؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
  17. «خطا و جسارتش را ببخش». الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۱.
  18. «زنان چند گروهند:... پس هر مردی که همسر صالح نصیبش شود، سعادتمند گردیده است، و هرکس گرفتار زن بدی شود، بی‌گمان آزمایش شده است، و حق ندارد انتقام بگیرد». فقه الرضا، ص۳۰؛ بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۳۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۶۱.
  19. الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۱؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۱؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۱، ص۴۵۱.
  20. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴ ص ۴۱۵-۴۲۱.
  21. «رسول خدا (ص) هرگز برای خود از کسی انتقام نگرفت، بلکه (از آنان که آزارش می‌دادند،) گذشت می‌کرد». مستدرک الوسائل، ج۲، ص۸۷.
  22. «عفو و گذشت را پیشه کنید؛ زیرا گذشت جز بر عزّت انسان نمی‌افزاید. پس گذشت داشته باشید تا خدا شما را عزیز سازد». محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۸، ص۱۹۴.
  23. «آیا شما را آگاه نکنم از بهترین خصلت‌های دنیا و آخرت؟ گذشت کردن از کسی که به تو ستم کرده؛ رابطه برقرار کردن با کسی که از تو بریده؛ نیکی کردن به کسی که در حق تو بدی روا داشته و بخشیدن به کسی که تو را محروم کرده است». کافی، ج۲، ص۱۰۷.
  24. «آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.
  25. «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
  26. «آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
  27. بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۹۵.
  28. سیرة ابن هشام، ج۵، ص۶۵.
  29. «بروید همه آزاد هستید» بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۰۹. البته در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۷، ص۲۷۲ «بَلِ الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَرْحَمَةِ» نیز آمده است.
  30. «عفو همواره بر عزت انسان می‌افزاید»اصول کافی، ج۱، ص۸۸.
  31. اصول کافی، ج۴، ص۲۰.
  32. اصول کافی، ج۳، ص۳۵۲.
  33. صحیح بخاری، ج۴، ص۱۰۰.
  34. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴.
  35. مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۹۶.
  36. مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۷۹.
  37. اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۳۴.