شهادت حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) حوادثی برای اهل بیت (ع) مخصوصاً حضرت زهرا (س) مانند آتش زدن خانه آن حضرت، مجروح شدن و سقط فرزند پیش آمد که بهسبب آنها اوضاع جسمی فاطمه (س) روز به روز وخیمتر میشد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از شهادت پیامبر اکرم (ص) ایشان هم به شهادت رسیدند. بنابر وصیتی که آن حضرت کرده بودند ـ بهدلیل نشان دادن نارضایتی از غاصبان خلافت ـ امیرالمؤمنین (ع) ایشان را شبانه غسل و کفن کرده و دفن نمودند.
تاریخ شهادت فاطمه (س)
منابع، نام خادمی را که هنگام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) حاضر بوده متفاوت ذکر کردهاند. برخی سلمی، ام سلمی، ام سلمه، سلمه، ام رافع و اسماء بنت عمیس را ثبت کردهاند. از نظر برخی منابع، چون اسماء بنت عمیس همسر ابوبکر بوده، بعید است که در خدمت حضرت فاطمه (س) بوده باشد[۱]. شاید به همین دلیل است که برخی منابع وی را سلمی بنت عمیس خواهر اسماء دانستهاند[۲]. بنابر قول مشهور نزد شیعه، آن حضرت در سوم جمادی الآخره سال یازدهم به شهادت رسید[۳] اما در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) نیز اختلاف نظر است؛ به گونهای که برخی، اقوال را به هجده نظر رساندهاند[۴]، ولی نظر بزرگان بر دو قول استوار است:
- قول اول این است که هفتاد و پنج روز پس از رحلت پیامبر شهید شدند که این روایت از امام باقر (ع) آمده است: «وی هفتاد و پنج روز پس از رحلت پیامبر از دنیا رفته است»[۵]. فتال نیشابوری هم مینویسد: «پیامبر از دنیا رفت در حالی که فاطمه (س) در آن زمان هجده سال داشت و بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زندگی کرد»[۶].
- قول دوم این است که نود و پنج روز پس از رحلت پیامبر شهید شدند که بر اساس قول اربلی و روایتی از امام، باقر (ع) لحاظ شده است. ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت میکند که حضرت فرمود: «حضرت زهرا (س) در بیستم جمادی الاخر در سال چهل و پنج، از ولادت پیامبر به دنیا آمدند و در مکه به و مدت هشت سال اقامت نمودند. در مدینه، ده سال زندگی کردند و پس از وفات پدر، خود هفتاد و پنج (یا نود و پنج) روز زندگی و در روز سه شنبه سوم جمادی الآخر از دنیا رفتند»[۷]. دولابی قول نود و پنج روز را در کتاب «الذریة الطاهره» پذیرفته و جمع میان آنچه مشهور است از اینکه رسول خدا در بیست و هشتم ماه صفر رحلت فرموده است و وفات حضرت فاطمه (س) نیز در سوم جمادی الثانی بوده است؛ همین قول نود و پنج روز است. طبرسی در اعلام الوری مینویسد: روایت شده است که آن حضرت در سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری وفات یافتهاند و بعد از پیامبر نود و پنج روز زندگی کردهاند[۸]. اگر تاریخ شهادت آن حضرت را سوم جمادی الثانی در نظر بگیریم، مدت زندگی آن حضرت بعد از وفات پدرشان نود و پنج روز یعنی خمس و تسعین یوماً میشود؛ نه هفتاد و پنج روز یعنی خمس و سبعین چنان که مشهور است در نگارش این روایت این تصحیف روی داده و هفتاد و پنج روز با سوم جمادی الثانی جمع شده است. ابوجعفر طبری در دلائل الامه، روایتی از ابیبصیر از حضرت امام صادق (ع) نقل میکند که قسمتی از متن روایت چنین است: «أَقَامَتْ... بَعْدَ وَفَاةِ أَبِيهَا خَمْسَةً وَ تِسْعِينَ يَوْماً، وَ قُبِضَتْ فِي جُمَادَى الْآخِرَةِ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ، سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ»[۹]؛ «حضرت فاطمه (س) بعد از وفات پدرش هفتاد و پنج روز در دنیا اقامت کرد و در روز سه شنبه سوم ماه جمادی الثانی سال یازدهم هجری از دنیا رفت». جمعی از متأخرین هم در روز وفات آن حضرت مینویسند که وفات آن حضرت در سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری بوده است[۱۰]. عیسی اربلی و طبرسی نیز وفات او را در سوم جمادی الثانی نوشتهاند[۱۱]. مؤلف ناسخ التواریخ، تاریخ وفات آن بانوی معصومه را در بیست و هفتم جمادی الاولی دانسته است[۱۲]. از علمای عامه نیز واقدی، مدائنی، عبدالبر در استیعاب، حاکم نیشابوری در مستدرک، محب الدین طبری در ذخائر العقبی و مؤمن شبلخی در نورالابصار وفات زهرا (س) را در شب سهشنبه سوم ماه رمضان نوشتهاند[۱۳]. جمع بین این نظر هفتاد و پنج روز و آنچه میان اصحاب ما شهرت دارد که وفات رسول خدا در بیست و هشتم ماه صفر بوده است، کار مشکلی است؛ چراکه در این صورت وفات حضرت زهرا (س) در سیزدهم ماه جمادی الاولی خواهد بود، نه سوم ماه جمادی الثانی. جمع میان آنچه درباره وفات رسول اکرم مشهور است با آنچه در تاریخ وفات حضرت زهرا (س) مشهور است با مدلول روایت صحیحه غیر ممکن است؛ بعید نیست که نود و پنج روز صحیح بوده و در واقع تصحیفی میان «تسعین (نود)» با «سبعین (هفتاد» روی داده باشد؛ زیرا حروف این دو کلمه به هم نزدیک بوده و در خطوط قدیمی بیشتر اوقات نقطهگذاری نمیشده است؛ به این سبب میان این دو کلمه اشتباه شده است. در این صورت تنافی از میان میرود زیرا دو روز از باقی مانده ماه صفر، سه روز از ماه جمادیالثانی، پنج روز میشود، دو ماه ربیع و جمادی الاولی نیز نود روز یا شصت روز است که روی هم رفته نود و پنج روز میشود و چه بسا روایت سه ماه (که ابوالفرج اصفهانی به آن قائل است) این نظر را تأیید نماید زیرا در پنج روز تسامح میشود[۱۴]. گفته شده است که ابتدای بیماری آن حضرت پنجاه شب پس از رحلت رسول اکرم بوده است این به ضمیمه آنچه از اخبار فهمیده میشود که آن حضرت چهل روز بیمار بودهاند روی هم رفته نود روز یا سه ماه میشود.
- قول بعدی از ابوالفرج اصفهانی است و از امام باقر (ع) نقل شده که وفات حضرت صدیقه را سه ماه پس از رحلت پیامبر روایت کردهاند[۱۵] که قول پیامبر را تأیید میکند. مقاتل الطالبین میگوید: آنچه از روایت امام باقر (ع) ثابت است، همان سه ماه است. علامه مجلسی ضمن صحیحه خواندن روایت هفتاد و پنج روز فرموده است، تطبیق دادن بین ولادت، وفات و عمر شریف فاطمه (س) کار بسیار دشواری است؛ زیرا اگر رحلت پیامبر اسلام در روز ۲۸ صفر باشد باید وفات فاطمه (س) در اواسط جمادی باشد و اگر به گفته اهل تسنن، پیامبر در دوازدهم ربیع الاول وفات نموده باشد، میبایست وفات آن حضرت در اواخر جمادی الاولی صورت پذیرفته باشد. آنچه ابوالفرج اصفهانی نقل کرده که فاطمه (س) سه ماه پس از پدرش زنده ماند، ممکن است با قول مشهور که حضرت در سوم جمادی الثانی از دنیا رفته است منطبق شود. خبر ابوبصیر از امام صادق (ع) بر همین قول است؛ البته اگر بگوییم که روزهای زیادی را امام به خاطر ناچیز بودنش ذکر نفرموده است[۱۶]. شیخ مفید در تأیید نظر دوم میفرماید: روز سوم ماه جمادی الثانی سال یازدهم هجرت، سالروز رحلت فاطمه (س) است. این همان روزی است که ـ در همه سال ـ غم و اندوه مؤمنین تجدید میشود[۱۷].
البته اقوال دیگری هم برای شهادت حضرت آمده از آن جمله اند:
- زهرا (س) چهل روز بعد از وفات پدر زندگی کردهاند[۱۸].
- زهرا (س) در بیستم جمادی الآخر از دنیا رفتهاند[۱۹].
- هفتاد و دو روز بعد از رحلت پیامبر زندگی کردهاند[۲۰].
- صد روز بعد از وفات رسول خدا باقی بودهاند[۲۱].
- شصت روز بعد از وفات رسول خدا باقی بودهاند[۲۲].
- پس از رحلت پدر، شش ماه زنده بوده است. ابن حجر در الاصابه در شرح زندگی فاطمه (س) ذکر کرده و بیان داشته است که حدیث چهار ماه پس از رحلت پدر اشهر و حدیث هشت ماه پس از رحلت پدر پس از آن اشهر است.
- سوم ماه رمضان[۲۳].
در مجموع در این باره چهار قول اساسی شهرت بیشتری دارد:
- رحلت آن حضرت در سال رحلت پدر بزرگوارش، سال یازدهم هجری، روز سهشنبه، سوم ماه جمادیالثانیه بوده است[۲۴]. در کتاب دلائل الامامه از ابیبصیر از امام صادق (ع) روایت فرموده که: «قُبِضَتْ فَاطِمَةُ (س) فِي جُمَادَى الْآخِرَةِ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ، سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ»[۲۵]؛ علامه مجلسی در جلاء العیون فرموده: این قول اصح و اشهر اقوال است[۲۶].
- قول شیخ کلینی در کافی است که آن بزرگوار بعد از پدر، هفتاد و پنج روز در دنیا زندگی کرده است و آن را مستند به روایتی از امام صادق (ع) مینماید که پس از واقعه گرفته شدن نامه فدک از صدیقه طاهره در بین راه و پاره کردن آن، میفرماید: «فَمَضَتْ وَ مَكَثَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً مَرِيضَةً مِمَّا ضَرَبَهَا عُمَرُ ثُمَّ قُبِضَتْ»[۲۷]؛
- قول سوم را شهید در کتاب دروس فرموده است: و قبضت بعد أبیها ماة یوم[۲۸].
- قول ابوالفرج اصفهانی: الا ان الثبت فی ذلک ما روی عن ابی جعفر محمد بن علی (ع) انها توفیت بعد ابیها بثلاثه اشهر[۲۹]؛ «از امام محمد باقر (ع) روایت شده است که حضرت زهرا (س) سه ماه پس از پدرش از دنیا رفت». اما بنا به قول غیر مشهور، به نوشته مسعودی (م. ۳۴۵ ﻫ.ق) به نظر میرسد در قرن اول، دوم، سوم و چهارم هجری نزد شیعیان و فرزندان فاطمه (س) چنان شهرت داشته که آن حضرت در سن ۲۹ سالگی وفات نموده است[۳۰]. برخی گفتگوی عبدالله بن حسن با هشام را قرینهای بر تأیید نظر مسعودی دانستهاند و آن اینکه گفتگوی عبدالله بن حسن در حضور کلبی دانشمند نسبشناس معروف با هشام بن عدالملک اموی است. هشام از عبدالله بن حسن سؤال کرد: فاطمه زهرا (س) چند سال عمر کرد؟ عبدالله بن حسن پاسخ گفت: سی سال. هشام این سؤال را از کلبی پرسید و او پاسخ داد: سی و پنج سال. هشام رو به عبدالله بن حسن کرد و گفت: پاسخ کلبی را شنیدی؟ او عالم به انساب است. عبدالله بن حسن گفت: احوال مادر مرا از من باید پرسید و احوال مادر کلبی را از او[۳۱].
گفتنی است این گفتگو در حدود سالهای ۱۰۵ تا ۱۲۵ه.ق صورت گرفته و عبدالله بن حسن خود از نوادگان حضرت زهرا (س) است؛ بنابراین سخن او با مسعودی که وفات فاطمه (س) را در ۲۹ سالگی میداند، اختلاف چندانی ندارد؛ و زیرا اندک اختلاف معمولاً در سال تولد و یا وفات برای سنین اشخاص بروز میکند[۳۲]. هرچند که نظر عبدالله بن حسن با دیدگاه مشهور بیش از ده سال اختلاف دارد[۳۳].
سبب شهادت حضرت فاطمه (س)
ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده: سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ غلام عمر (در روایت تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر بیماری افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد[۳۴]. به تصریح روایت منقول از امام باقر (ع)، علت اصلی بیماری و رحلت فاطمه (س) ضربتی بود که به هنگام یورش مهاجمان بر پیکرش وارد شد و در اثر آن فرزندش محسن را سقط کرد[۳۵].
شهرستانی مینویسد: عمر در روز بیعت چنان ضربهای به شکم فاطمه (س) زد که او جنین خود محسن (ع) را سقط کرد[۳۶].
مقدس اردبیلی میگوید: از مطاعن او که با همه طعنها برابر است، این است که چون به حکم او آتش بردند که خانه فاطمه زهرا (س) را بسوزانند، دیدند و دانستند که فاطمه (س) در پشت در نشسته است ولی با این حال حکم به زدن او کرد و درب را به شکمش زد و غلام او تازیانه بر کتفش زد که از آن جهت فرزندش سقط شد و اثر آن مدتی باقی ماند و به همان سبب بیمار شد و رحلت کرد[۳۷].
در روایتی دیگر آمده است: حضرت فاطمه (س) گمان میکرد که بدون اجازه او وارد خانهاش نخواهند شد؛ به همین خاطر درب را بست و قفل کرد، اما آنان بدون اجازه وارد خانه شدند. عمر کسی را به سوی قنفذ فرستاد که اگر فاطمه (س) میان تو و علی (ع) را فاصله انداخت او را بزن. هنگامی که فاطمه (س) میان قنفذ و شوهرش حائل شد، آن ملعون او را با تازیانه زد. و فاطمه (س) را در پشت چوبههای درب قرار داد و آنگاه آن را به شدت هُل داد. به همین خاطر استخوانهای پهلوی او شکست و جنین خود را انداخت. او پیوسته بستری بود تا اینکه در اثر آن به شهادت رسید[۳۸].[۳۹]
قاصدان شهادت
اسماء فرمان زهرا (س) را اجرا کرد، کافور مخصوص را بالای سر فاطمه (س) گذارد و در حالی که آخرین نفسهای بانوی بزرگ اسلام از ناشیان خارج میشد، اطاق را ترک گفت. پس از چند لحظه، با شتابزدگی درب اطاق را باز کرد، مشاهده نمود فاطمه (س) پاها را به طرف قبله دراز کرده و روپوشی روی صورت کشیده، اول صدا زد: یا بنت رسول الله، یا بنت محمد المصطفی! جوابی نشنید. روپوش را از روز زهرا (س) برداشت. مشاهده کرد فاطمه (س) از دنیا رفته است. با حالتی گریان خم شده صورت زهرا (س) را بوسید و عرض کرد: ای زهرا! من اسماء هستم؛ سلام مرا به پدرت برسان. در این گیر و دار، حسنین (ع) از در وارد شدند و یکسره به اتاق آمدند. دیدن این منظره شگفت برای کودکان تازگی داشت در حالی که چشمان خیره خود را به صورت مادر دوخته بودند، با تعجب پرسیدند: اسماء مادر ما هیچگاه در این ساعت نمیخوابید، چرا مادرمان خوابیده است؟ اسماء در حالی که نمیتوانست خود را کنترل کند و به طور مرتب ناله و شیوه سر میداد، عرض کرد: عزیزان من! مادر شما نخوابیده؛ از دنیا رفته. کلام اسماء تمام نشده بود که حسن و حسین (ع) خود را روی بدن مادر انداختند. حسن (ع) صورت مادر را بوسه میزد و میگفت: مادر! با من صحبت کن؛ نزدیک است روح از بدنم خارج شود و حسین (ع) هم پاهای مادر را بوسه میزد و میگفت: مادر! من حسین تو هستم. با من صحبت کن؛ نزدیک است دلم بترکد و بمیرم. اسماء و ام ایمن بچهها را از روی مادر جدا کردند. اسماء گفت: عزیزان پیغمبر! زود بروید، پدرتان را خبر کنید. بچهها شیونکنان از درب خانه بیرون دویدند و فریادزنان وارد مسجد شدند، جمعیت اطراف آنها را گرفتند و پرسیدند: چه خبر شده؟ یکی گفت: چون این بچهها، خیلی به پیغمبر علاقه داشتند و اینک چشمشان به جای خالی نیای بزرگوارشان افتاده گریه میکنند. علی (ع) نزدیک شد، شانههای حسن (ع) را گرفت و گفت: عزیزم! چرا اشک میریزی، چه شده؟ حسن (ع) گفت: بابا! بیمادر شدیم. فاطمه (س) از دنیا رفت. با شنیدن این جمله علی (ع) بر روی زمین افتاد و همچون چوب خشکیدهای بیحرکت نقش زمین شد، این اولین و آخرین باری بود که این حالت برای این بزرگ قهرمان دلاور، اتفاق میافتاد. مردم آمدند، علی (ع) را بلند کرده و به حال آوردند. علی (ع) فریاد میزد: زهرا! عزیزم! بعد از تو، دلداری ندارم، تو مایه آرامش من بودی. از دست دادن فاطمه (س) بعد از احمد؛ دلیل است که دوستی در عالم برای انسان باقی نمیماند. جمعیت در حالی که شیونکنان زیر بغل علی (ع) را گرفته بودند، در خانه زهرا (س) ریختند. صدای ضجه و ناله جمعیت، از میان خانه زهرا (س) به عنوان رساترین اعلامیه، مردم مدینه را از مرگ فاطمه (س) باخبر کرد. تمام منزل و کوچههای اطراف و داخل مسجد را جمعیت پر کرده بود. زن و مرد مدینه، ناله میزدند، فریاد مردم به وا سیدتا بلند بود[۴۰].
«قَالَ الصَّادِقُ (ع) عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: مَاتَتْ فَاطِمَةُ (س) مَا بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ»[۴۱]؛ «امام صادق (ع) به نقل از پدران بزرگوارش فرمودند: حضرت فاطمه (س) بین نماز مغرب و عشا از دنیا رفت»[۴۲].
وداع حضرت فاطمه با فرزندان
بر اساس روایتی که از ورقه آمده است؛ حضرت علی (ع) فرمود: مشغول غسل دادن حضرت فاطمه (س) شدم؛ او را در درون پیراهن، غسل دادم؛ به خدا سوگند فاطمه (س) پاک و پاکیزه بود؛ سپس از باقی مانده حنوط رسول خدا او را حنوط کردم و کفن بر او پوشاندم و پیچیدم؛ وقتی که خواستم بندهای کفن را ببندم، صدا زدم: ای ام کلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای فضه، ای حسن، ای حسین «هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ هُمَا يُنَادِيَانِ»[۴۳]؛ بیایید و از دیدار مادرتان توشه برگیرید، که اینک وقت فراق است و ملاقات دیگر در بهشت است. حسن و حسین (ع) آمدند و با آه و ناله گفتند: «آه چه شعله حسرت و اندوهی که هرگز خاموش شدنی نیست. برای فقدان جدمان محمد مصطفی (ص) و مادرمان فاطمه زهرا (س). ای مادر حسن (ع) و ای مادر حسین (ع)! وقتی که با جدمان ملاقات کردی، سلام ما را به او برسان و بگو: پس از تو در دنیا یتیم شدیم. در این هنگام حادثهای عجیب پیش آمد»[۴۴].
امیرالمؤمنین فرمود: «إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي»[۴۵]؛ «من خدا را گواه میگیرم که فاطمه (س) ناله جانکاه کشید و دستهای خود را باز کرد و فرزندانش را مدتی به سینه چسباند، ناگاه شنیدم هاتفی در آسمان صدا زد: «يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ»[۴۶]؛ ای ابا الحسن! حسن وحسین (ع) را از سینه مادرشان بلند کن که سوگند به خدا این حالت آنها، فرشتگان آسمان را به گریه انداخت. آنگاه حسن و حسین (ع) را از سینه مادرشان بلند کرد و بندهای کفن را محکم بست[۴۷] و وقتی کوثر رسول الله را در قبر نهاد، فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سَلَّمْتُكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ إِلَى مَنْ هُوَ أَوْلَى بِكِ مِنِّي وَ رَضِيتُ لَكِ بِمَا رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى لَكِ»[۴۸]؛ سپس آیه شریفه: ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى﴾[۴۹] را قرائت کرد.
این مطلب ممکن است از نظر بعضیها بعید باشد که دستهای انسان مرده به حرکت درآید و فرزندانش را در بغل بگیرد، ولی از نظر علمی و مصداقی، این مسئله قابل اشکال نیست؛ زیرا وقتی این مطلب را قبول کردیم که روح انسان به میزان تکامل و نیرویش، قدرت تصرف در اجسام را دارد و نمونه آن را در افراد عادی گوشه و کنار دیدیم و یا شنیدیم. چه اشکال دارد روح یک انسان کامل، آنچنان توانایی داشته باشد که در قالب سابق خود یعنی بدن مرده تصرف کند. این در حالی است که میدانیم روح آدمی از مجردات است و هیچگاه فنا ندارد[۵۰].[۵۱]
جستارهای وابسته
- اخبار غیبی از شهادت حضرت فاطمه
- سبب شهادت حضرت فاطمه
- رنجهای حضرت فاطمه
- سقط جنین حضرت فاطمه
- ناراضی بودن حضرت فاطمه از خلفا
- بیماری حضرت فاطمه
- بستری شدن حضرت فاطمه
- عیادت زنان مدینه از حضرت فاطمه
- وصیت حضرت فاطمه
- احتضار حضرت فاطمه
- شهادت حضرت فاطمه
- تجهیز حضرت فاطمه
- تابوت حضرت فاطمه
- تشییع حضرت فاطمه
- نماز بر پیکر حضرت فاطمه
- دفن حضرت فاطمه
- قبر حضرت فاطمه
- نبش قبر حضرت فاطمه
- اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه
- رخدادهای پس از شهادت حضرت فاطمه
- سوگنامههای حضرت فاطمه
منابع
پانویس
- ↑ الاصابه، ابن حجر عسقلانی، ج۸، ص۲۶۶.
- ↑ حیاة الامام الحسین (ع)، باقر شریف قرشی، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص۷۹۳؛ دلائل الامامه، طبری امامی، ص۱۳۴.
- ↑ مرآة العقول، محمدباقر مجلسی، ج۵، ص۳۱۸.
- ↑ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵؛ این قول در کافی، اختصاص شیخ مفید و معالم الرازقین سید هاشم بحرانی، ص۳۳ هم آمده است.
- ↑ روضة الواعظین، محمد بن حسن فتال نیشابوری، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ دلائل الامامه، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۰.
- ↑ اعلام الوری، ابوالفضل بن حسن طبرسی (امین الاسلام)، ص۱۵۲.
- ↑ دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۱۳۴؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۹.
- ↑ حضرت زهرا (س)، فضل الله کمپانی، ص۲۴۶، به نقل از منتخب التواریخ، عبدالقادر بن ملوک شاه بداونی، ص۱۰۰.
- ↑ حضرت زهرا (س)، ص۲۴۶، به نقل از: منتخب التواریخ، عبد القادر بن ملوک شاه بداونی، ص۱۰۰.
- ↑ ناسخ التواریخ، زندگانی فاطمه زهرا (س)، محمد تقی سپهر، ص۲۰۲.
- ↑ ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب الدین أحمد بن عبدالله طبری، ص۵۲؛ نورالابصار فی مناقب آل النبی المختار، مؤمن بن حسین شبلبخی، ص۵۳؛ فاطمة الزهراء، استاد توفیق أبوعلم، ص۲۴۲.
- ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج۱، ص۳۱۹.
- ↑ مقاتل الطالبین، ابوالفرج علی بن محمد اصفهانی، ص۳۱ و ۱۹؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۹؛ المصباح ابراهیم بن علی عاملی کفعمی؛ مصباح المتهجد، ابوجعفر محمد بن حسن طبرسی، ص۵۵۴؛ اقبال، سید بن طاووس.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۵.
- ↑ مسار الشیعه، شیخ مفید، ص۶۶.
- ↑ مروج الذهب، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ج۱، ص۴۰۳؛ روضة الواعظین، محمد بن حسن فتال نیشابوری، ص۱۳۰، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۲۰۳؛ کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ص۱۴۹.
- ↑ دلائل الامامه، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۶.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، این شهر آشوب مازندرانی، ج۲، ص۱۱۲.
- ↑ المعارف، ابن قتیبة الدینوری، ص۶۲.
- ↑ شیخ هاشم در مصباح الانوار از امام باقر (ع) روایت کرده است.
- ↑ نورالابصار، مؤمن بن حسین شبلبخی، ص۴۲؛ مناقب خوارزمی، احمد بن موفق خوارزمی، ج۱، ص۸۳؛ الاصابه، ابن حجر عسقلانی، ج۴، ص۳۸۰.
- ↑ مصباح، شیخ طوسی، ص۵۵۴؛ المصباح، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، ص۵۱۱.
- ↑ دلائل الامامه، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۵.
- ↑ جلاء العیون، محمد باقر مجلسی، ص۱۵۵.
- ↑ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۹، ص۱۹۲؛ عوالم العلوم، عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۶۵۰؛ جنة العاصمه، سید محمد حسین میرجهانی طباطبایی، ص۶۸۶؛ کافی، شیخ کلینی، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، محمد بن مکی عاملی (شهید اول)، ج۲، ص۶.
- ↑ مقاتل الطالبین، ابوالفرج علی بن محمد اصفهانی، ص۵۵۴.
- ↑ التنبیه والاشراف، علی بن الحسین مسعودی، ص۲۵۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۳.
- ↑ زندگانی فاطمه زهرا (س)، محمد قاسم نصیرپور، ص۲۶.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص۱۷۸۱؛ یوسفی غروی، محمد هادی، فرهنگ شهادت معصومین ج۱، ص ۲۹۱.
- ↑ دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۵.
- ↑ دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۲۶ و ۲۷.
- ↑ الملل و النحل، أبوالفتح محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر شهرستانی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ حدیقة الشیعة، احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلی، ص۲۶۵ و ۲۶۶.
- ↑ کامل بهایی، عمادالدین طبری، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۹، کتاب سلیم بن قیس، ص۵۸۵ - ۵۸۸؛ بیت الأحزان، شیخ عباس قمی، ص۸۴-۸۶.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص۱۸۰۰؛ یوسفی غروی، محمد هادی، فرهنگ شهادت معصومین، ج۱ ص ۴۸۵.
- ↑ زهرا (س) مولود وحی، سید احمد علم الهدی، ص۲۶۶-۲۶۹.
- ↑ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۲۰۰.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص ۱۸۱۰.
- ↑ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.
- ↑ «وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا»؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.
- ↑ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.
- ↑ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.
- ↑ رنجها و فریادهای فاطمه (س)، محمد محمدی اشتهاردی، ص۲۵۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۹؛ فرهنگ فاطمیه (الفبای شخصیتی حضرت زهرا (س))، محمد نیلیپور، ص۵۷۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۹، ص۲۷.
- ↑ «شما را از آن آفریدیم و در آن باز میگردانیم و بار دیگر از همان برمیآوریم» سوره طه، آیه ۵۵.
- ↑ زهرا (س) مولود وحی، سید احمد علم الهدی، ص۲۷۱ و ۲۷۲.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص۱۸۲۹.