ضرورت حکومت اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

آیا نظم سیاسی و حکومت، یک ضرورت اجتماعی است؟ یا اینکه حکومت، مولود شرایط ویژه‌ای است و چون آن شرایط تغییر بکند از آن رفع نیاز می‌شود؟ تاریخ حیات اجتماعی بشر نشان می‌دهد که سامانه حکومت در همه شرایط، یک ضرورت اجتماعی بوده است و در هیچ دورانی از زندگی مدنی و اجتماعی، بشر از حکومت بی‌نیاز نبوده است. از نظر افلاطون، ارتقاء به سطح والای زندگی فرد، بدون یک نظم سیاسی امکان‌پذیر نیست و ارسطو این حقیقت را از مظاهر طبیعی حیات بشری شمرد[۱].

حکیم ابونصر فارابی، پس از تشبیه مدینه به ارگانیسم بدن موجود زنده معتقد است همان طور که در انسان، نخست قلب موجود می‌شود و قلب، سبب به وجود آمدن دیگر اعضای بدن می‌گردد و سبب حصول قوت‌های اعضای بدن و تنظیم مراتب آنها می‌شود و هر گاه عضوی از اعضای تن مختل گردد، او است که مدد می‌رساند تا آن اختلال برطرف شود؛ حکومت و ریاست مدینه نیز این چنین است که ابتدا او موجود می‌شود. سپس او سبب تکوین مدینه و اجزای آن می‌گردد و سبب حصول ملکات ارادی است که اجزا را تنظیم و نظام آنها را مرتب می‌گرداند. حکومت به مثابه قلب است که اگر عضوی از اعضای مدینه مختل بشود، به واسطه او آن اختلال مرتفع می‌شود[۲].

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای حکومت را در جایگاه قلب و مغز نسبت به بدن انسان قرار می‌دهد که نقش حیاتی و رهبری را در مجموعه اندام‌ها بر عهده دارد[۳]. مهم‌ترین و حساس‌ترین و تعیین کننده‌ترین مسأله هر ملتی، همین مسأله حکومت و ولایت و مدیریت و حاکمیت والای بر آن جامعه است. بسیاری از متفکرین اسلامی، فطری بودن زندگی اجتماعی را برای انسان دلیل بر ضرورت تعاون و تشکیل حکومت و پیروی از یک مرکزیت سیاسی می‌دانند. ضرورت تشکیل حکومت برای ایجاد نظام عدالت، امنیت و ارتقای زندگی انسانی با دید عقلی و نیز از دیدگاه شرع و اسلام از قضایایی است که تصور دقیق آن ما را از توسل به استدلال بی‌نیاز می‌سازد؛ زیرا تشکیل دولت اسلامی از ضروریات فلسفه اجتماعی اسلام است؛ بنابراین، اگر چه جامعه اسلامی، در این زمینه با جوامع دیگر فرقی ندارد، مع الوصف چون اسلام در قیاس با سایر ادیان، بیشترین حجم آموزه‌های فردی و اجتماعی را دارد، برای ایجاد، تنظیم و حفظ مقررات اجتماعی و روابط و مناسبات داخلی و خارجی خود، احتیاج به احکام اجتماعی دارد. وجود مسائلی مثل وجوب جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، همکاری در اقامه تقوا در جامعه، فتوا دادن، قضاوت و داوری عادلانه بین مردم، اجرای حدود و تعزیرات و وجوب اطاعت از ولی امر، وجوب اجرای حدود، وجوب دفاع و تجهیز و تدارک قوای نظامی برای جنگ با دشمنان خدا و همچنین احکام مربوط به رعایت حقوق افراد و سایر سیاست‌های دینی از ضروریات شریعت و از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین اهدافی است که خداوند به سبب آن، پیامبران را مبعوث کرده است، و چون احکام اسلامی اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوقی تا روز قیامت باقی و لازم الاجرا است، این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب می‌کند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده‌دار اجرای آنها شود؛ چه اجرای احکام الهی جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست. در غیر این صورت، جامعه مسلماً به سوی هرج و مرج رفته، اختلال و بی‌نظمی بر همه امور آن مستولی خواهد شد[۴]. به تعبیر امام خمینی؛ هر کس ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را انکار کند، منکر ضرورت اجرای احکام اسلامی شده و جامعیت و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است[۵].

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در فلسفه سیاسی، از دو طریق بر ضرورت حکومت اسلامی استدلال نموده‌اند:

ضرورت عقلی نظم سیاسی

نیاز جامعه به امنیت، نظم و قانون و پرهیز از هرج و مرج، حفظ حقوق افراد و رواج عدالت، از ضرورت‌های زندگی اجتماعی است که نیاز به حکومت را الزامی کرده است. جامعه اسلامی همانند سایر جوامع، برای دستیابی به اهداف حیات اجتماعی خود نیاز به حکومتی دارد تا به این اهداف جامه عمل بپوشاند. در اندیشه سیاسی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عواملی همانند امنیت، نظم و قانون و پرهیز از هرج و مرج که سبب ضرورت وجود حکومت هستند، با عباراتی همانند «ضرورت زندگی بشر»[۶]، «مسأله اساسی و مهم»[۷]، «پایه و اساس یک مملکت»[۸]، «شرط حرکت عظیم اجتماعی یک ملت»[۹]، «مسأله عمومی و همگانی»[۱۰] اشاره شده و در مجموع، ضرورت حکومت اسلامی مبتنی بر شش مقدمه بیان شده است:

یکم: انسان از دیدگاه اسلام، موجودی عاقل، هوشمند، کمال خواه، آرمان گرا، دارای استعدادها و صفات نیک روحی و اخلاقی و نیز صاحب اختیار و مسئول سرنوشت خویش است، اشرف مخلوقات و برتر از همه موجودات عالم ماده است.

دوم: در عین حال دارای نفس سرکش حیوانی، هواها، شهوات و تمایلات بی‌شمار نفسانی است. به تنهایی قادر به شکوفایی استعدادهای تعالی بخش خویش و در نتیجه نیل به کمال مطلوب و سعادت و رستگاری حقیقی، آن گونه که خداوند برایش مقرر کرده، نیست،

سوم: از سوی دیگر، به خاطر شدت علاقه، محبت و رحمت خداوندی به انسان و حساسیتی که آن ذات پاک بی‌همتا نسبت به سرنوشت انسان دارد، او را به حال خود رها نساخته و در معرض طوفان‌های نفس سرکش قرار نداده است، بلکه لطف و رحمت ویژه‌اش را مشمول او ساخته و برای شکوفا ساختن آن استعدادها و رساندنش به کمالات مطلوب انسانی - الهی، برنامه کامل زندگی سعادتمندانه را تحت عنوان «دین»، توسط انسان‌های برگزیده و وارسته‌اش، یعنی پیامبران و جانشینان راستین آنها از فراسوی عالم ماده فرا راه او قرار داده است.

چهارم: بر این اساس، هیچ اکراه و اجباری در پذیرش دین و عمل به دستورات دینی نیست[۱۱].

پنجم: تنها راه سعادتمندی و خوشبختی واقعی انسان را، در گرویدن به دین حق و گردن نهادن به فرامین مترقی و انسان‌ساز و بایدها و نبایدهای آن می‌داند.

ششم: روشن است که چنین آئین مترقی و دارای برنامه کامل زندگی سعادتمندانه، برای اجراء، بستر مناسب سیاسی - اجتماعی را که همان تشکیلات حکومتی و سازوکارهای سیاسی باشد، نیاز دارد[۱۲]. پس تشکیل حکومت اسلامی ضروری خواهد بود و این مهم نیز در متن دین مترقی اسلام پیش بینی شده است؛ زیرا که دین فطری و عقلی است و دین فطری و عقلی نمی‌تواند نسبت به یکی از مهم‌ترین و ضروری‌ترین نیاز فطری و عقلی بشر یعنی حکومت و تشکیلات سیاسی - حکومتی بی‌تفاوت باشد.[۱۳]

الزامات اعتقادی

باورمندی به اسلام، و مجموعه مقررات و احکام اجتماعی آن، این ضرورت را به وجود می‌آورد که زندگی متدینانه فردی و اجتماعی تنها زمانی به طور کامل میسر است که جامعه دینی، تحت حاکمیت یک دولت اسلامی قرار داشته باشد[۱۴]. بنابراین، حکومت از احکام اولیه است و احکام حاکم اسلامی هم حکم اولی است و واجب الاطاعه است[۱۵].[۱۶]

منابع

پانویس

  1. ارسطو، السیاسه، ترجمه احمد لطفی، صفحه ۹۶.
  2. ابونصر فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ص۱۲۰؛ السیاسة المدینه، ص۸۴؛ فصول متنوعه، ص۷۰-۷۱.
  3. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در این تشبیه می‌فرمایند: «در نظام اسلامی حکومت ستون فقرات و قلب و مغز و اداره کننده اندام‌ها و فرمان دهنده به سلسله اعصاب است». حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۰/۱۱/۱۳۶۴.
  4. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۴۶۱.
  5. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۱.
  6. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  7. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فرماندهان نیروی انتظامی سراسر کشور، به مناسبت عید سعید فطر، ۲۷/۱/۱۳۷۰.
  8. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا (ع) در مشهد مقدس، ۶/۱/۱۳۷۹.
  9. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۲۰/۱۲/۱۳۷۵.
  10. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
  11. لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  12. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی، ۴/۱۲/۱۳۷۷.
  13. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۷۸۵.
  14. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در چهارمین کنفرانس اندیشه اسلامی پیرامون حکومت اسلامی تاریخ ۱۰/۱۱/۱۳۶۴.
  15. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۲/۱۱/۱۳۶۶.
  16. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۷۸۹.