عرب در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

این کلمه بارها در قرآن به کار رفته و جنبه‌های مختلف معنایی را دنبال می‌کند، از قوم عرب گرفته، تا زبان روشن و آشکار و یا مردمی که در بادیه سکونت دارند و از شهرنشینی و تمدن و دانش به دور هستند و اهل مبادی آداب نیستند و هر کدام از این معانی به گونه مرتبط با پیامبر و شیوه برخورد ایشان با آنان بوده است، مثلاً، وقتی گفته می‌شود ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا[۱] این کتاب عربی است، یعنی زبان و مخاطب آن عرب است و یا منظور با زبان و قوم عرب با خودش مسائل گوناگون و پرسش‌هایی را به وجود می‌آورد؛ زیرا زبان، برای انتقال مفاهیم، پیام‌ها و مقصود آفریده شده که با نظام ارتباطی هیچ موجود و پدیده‌ای در غیر انسان قابل مقایسه نیست. هر انسانی که سخن می‌گوید و از زبان استفاده می‌کند، همراه با معنا، نظام فرهنگی را به مخاطب خود انتقال می‌دهد و علاوه بر انتقال مستقیم پیام خود توسط واژه‌ها، به عمد یا غیر عمد، نشانه‌های دیگری از اطلاعات را بیان می‌کند و فضا را برای برداشت‌ها فراهم می‌سازد. به همین دلیل از پیچیدگی و گستردگی خاصی برخوردار است.

ضرورت استفاده از زبان قوم

  1. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۲]. نکته: منظور از زبان قوم در قرآن (ابرهیم: ۴) که پیامبر باید با آن سخن بگوید، الزاماً به معنای لغت قوم نیست. به این معنا که اگر مردم به زبان عبری هستند، پیامبر آنان باید به زبان عبری سخن بگوید. اگر مردم آرامی زبان هستند، پیامبر به زبان آرامی سخن بگوید، اگر عرب هستند، به زبان عربی سخن بگوید، نیست؛ زیرا بدیهی‌ترین نکته تبلیغ و تفهیم و تفاهم از طریق همسانی زبان است، بلکه استفاده از زبان مردم، یعنی رعایت سطح و افق فکری است، به این معنا، اگر مخاطبان، مردمی هستند در موقعیت جغرافیایی فرهنگی و تاریخی خاص، پیامبر برای تبیین دقیقه مفاد کلام، افزون بر این که از زبان آن مردم استفاده می‌کند، در سطح و افقی خاص سخن می‌گوید که برای آنان قابل فهم باشد، مفاهیم و معانی کلام به گونه انتخاب می‌شود و در سطحی است که زمینه ارتباط میان پیامبر و شنوندگان به راحتی برقرار می‌گردد. الفاظ در جایگاهی قرار می‌گیرد که معلومات و تجربیات مردم با آن وفق می‌دهد. شاهد بر این معنا روایات فراوانی است از پیامبر که می‌گوید: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»[۳]؛ به ما جمعیت پیامبران فرمان داده شده که با مردم به اندازه درکشان سخن بگوییم. و تعبیرهای دیگری که مجلسی در بحارالانوار نقل می‌کند و همین احتمال را تأیید می‌کند، که مردم مخاطب پیامبران هستند به اندازه فهم آنان[۴]. او مردم اهل زبان خود را با زبان (فهم) ایشان مورد خطاب قرار می‌دهد[۵]. یا آمده است: «مَا كَانَ اللَّهُ لِيُخَاطِبَ خَلْقَهُ بِمَا لَا يَعْقِلُونَ»[۶]؛ هرگز خداوند آفریده‌های خودش را به چیزی که نمی‌توانند دریابند، خطاب قرار نمی‌دهد. بنابراین ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ تفسیر دیگری از آن ارائه شده، یعنی، رعایت سطح فاهمه از سوی پیامبر و توجه به شرایط تخاطب و استفاده از مفاهیم، واژگان و سطح گفتار مألوف و مفهوم و متلایم با فهم مخاطبان است.

انتخاب زبان عربی وسیله انتقال مفاهیم و تأثیرگذاری

  1. ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ[۷].

نکات:

  1. این آیه که می‌گوید: قرآن را به زبان عربی وحی کردیم تا مردم مکه و کسانی را که پیرامون آنند هشدار دهی. به این معناست که مخاطب اولیه قرآن اعراب بوده ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا نه این که مخاطب قرآن تنها عرب‌ها باشند؛ زیرا ضرورت مطابقت زبان پیامبر با مردم مورد خطاب، به دلیل عقلی نیست، بنای عقلا است و عقلا از آن جهت تطابق زبان را لازم می‌دانند که نقض غرض و لغو می‌شود، اما اگر در جایی نقض غرض و لغو نشد، چنین بنایی وجود ندارد. و لذا از چند جهت این آیه دلیل و تأیید بر منطقه‌ای بودن قرآن نیست و به این معنا نیست که محدود و محصور در عرب‌ها باشد، بلکه اسلام دین جهانی و قرآن کتاب جهانی است؛
  2. این آیه در مقام بیان حصر مسؤولیت حضرت محمد(ص) نیست. اگر پیامبر منذر مردم مکه و اطراف آن است، به معنای نفی منذر بودن دیگر مناطق نیست. قاعده منطقی این است؛ اثبات شئی نفی ما عدا نمی‌کند. اگر گفتید این فرد فرستاده به کشور شما است، معنایش این نیست که فرستاده به جایی دیگر نیست. از آن جهت که قرآن به زبان عربی است، در مرحله نخست منذر همان منطقه‌ها است؛
  3. محدودیتِ رسالت پیامبر، شهر مکه، اُم القُرایِ مسلمانان و قبله گاه آنان و اطراف آنان است. اما اطراف مکه شدن، محدوده‌ای معین ندارد، که تنها شامل قرا و بادیه‌ها و شهرهایی چون طائف و جده شود. آن‌گاه که پیامبر به مدینه می‌آید، باز اطراف مکه است و از مدینه به بعد تا تبوک، خیبر، ایران، شام و یمن، همه حوالیِ ام‌القری است.
  4. این سوره در مکه نازل شده و اگر بر فرض ناظر به محدوده معینی باشد، ناظر به شرایط آغازین مسلمانان بوده که به زحمت می‌توانسته‌اند در مکه مستقر شوند و آنان امنیت نداشته‌اند و ناچار به مهاجرت و کوچ اجباری به حبشه، مدینه و برخی جاهای دیگر شده‌اند، از این رو ضرورتی نداشته که مسئولیت انذار مناطق دیگر را یادآور شود.
  5. آیات دیگری از قرآن رسالت جهانی پیامبر را یادآوری می‌کند و این آیات هم در سوره‌های مکی و شاید پیش از این سوره نازل شده است، مانند:
    1. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[۸].
    2. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۹] و جالب این جا است، که برخی آیات دلالت بر مسئولیت جهانی پیامبر دارد و تأکید می‌شود که پیش از سوره شوری نازل شده است.
    3. ﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ[۱۰].
    4. ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[۱۱].
    5. ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۱۲] و آیات دیگری که به صراحت جهانی بودن رسالت پیامبر و جهانی بودن قرآن را در سوره‌های مکی یادآور می‌شود و بیان می‌کند که حتی بر فرض آیه سوره شوری دلالت بر محدودیت ندارد و معنای ﴿وَمَنْ حَوْلَهَا پیرامون مکه به معنای مصطلح نیست و غرض از بیان، محوریت یافتن مکه به عنوان امّ القُرایِ مسلمانان است.

قرآن نازله عربی

  1. ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ * وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ[۱۳].
  2. ﴿وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَئِكَ يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ[۱۴].

نکات:

  1. آن چه در سوره شعرا، آیه ۱۹۸، بیان شده، به این معنا نیست که اگر قرآن به زبان دیگری نازل می‌شد، برخلاف عقل بود. این آیه می‌گوید، برای مخاطبان عرب اگر قرآن به زبان غیر عربی نازل می‌شد، ایمان نمی‌آوردند. یعنی آنان استنکاف می‌کردند، تعصب به خرج می‌دادند. مخاطبان پیامبر، کسانی که در جاهلیت زندگی می‌کردند و تمام فخر فروشی خود را اشعارعربی می‌دانستند. چنین روحیه‌ای وجود داشت، گویی که زبان عربی فراخ‌تر از هر زبانی است و مانند زبان عربی در جهان نیست، از این رو، این آیه، خبر از روحیه و شرایط مخاطبان می‌دهد، که اگر خداوند می‌خواست مطالب خود را بیان کند، هرچند در هر زبانی ممکن بود، اما اطرافیان و مخاطبان او - که باید از آنجا اسلام به مناطق دیگر نفوذ کند - ابا داشتند.
  2. آیه: ﴿وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ نیز مؤید همین تفسیر است که مخاطبان عرب آن زمان، دارای این ویژگی بودند که اگر کتابی به جز زبان عربی نازل می‌شد، می‌گفتند: چرا آیات آن به روشنی بیان نشده، آیا کتابی عجمی را برای امتی عربی فرستاده، در حالی که ملت‌های دیگر از آن جمله فارسی‌زبانان چنین نگفتند و از این کتاب استقبال کردند و بسیاری از قرآن‌پژوهان، مفسران و ادیبان، ایرانی بودند. بر طبق این آیه و نه به حکم عقل و وجدان بشری، که نه عقل و نه وجدان بشری در این زمینه ممانعتی ندارد. مردم عرب‌زبان بسا اعتراض می‌کردند. نه این که حق داشتند اعتراض کنند.

زبان عربی سطح فاهمه مردم در زبان پیامبر

  1. ﴿وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ[۱۵].
  2. ﴿وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا[۱۶].
  3. ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۱۷].
  4. ﴿حم * تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۱۸]
  5. ﴿حم * وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۹].
  6. ﴿وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ[۲۰].

نتیجه: در آیات فوق بر نزول قرآن به زبان عربی بر پیامبر تأکید شده که زبان مردم اطراف پیامبر در جغرافیای محل زیست آنان بوده و برای همه مردم قابل فهم: ﴿وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا، ﴿وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا، ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ، ﴿كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا، ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ، ﴿وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا.

جایگاه اعراب در برخورد‌های مختلف با پیامبر

  1. ﴿وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۱].
  2. ﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۲].
  3. ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۲۳].
  4. ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۲۴].
  5. ﴿يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِنْ يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُمْ مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا[۲۵]
  6. ﴿سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا * قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمً[۲۶].
  7. ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۷].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. خداوند خطاب به پیامبر جایگاه دو گروه از تخلف‌کنندگان از جهاد دفاعی را مطرح کرده است و می‌گوید گروهی از اعراب بادیه‌نشین که از شرکت در میدان جهاد واقعاً معذور بودند نزد تو آمده‌اند تا به آنها اجازه داده شود و معاف گردند ﴿وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ و در مقابل کسانی که به خدا و پیامبر دروغ گفتند، بدون هیچ عذری در خانه خود نشستند و به میدان نرفتند ﴿وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ در پایان آیه، گروه دوم را شدیداً تهدید کرده، می‌گوید: به زودی به آن دسته از ایشان که کافر شدند عذاب دردناکی خواهد رسید ﴿سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛
  2. شدید بودن کفر و نفاق اعراب (بادیه نشین) ﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا و دور بودن از فرهنگ و آگاهی به قوانین و حدود الهی: ﴿وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛
  3. برخی از اعراب صدقه و تأمین مالی جامعه اسلامی را زیان کردن می‌دانند: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا؛
  4. برخی از اعراب، مؤمن به خدا و رسول هستند ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ و انفاق را برای نزدیکی به خدا ـ قربة الی الله ـ انجام می‌دهند: ﴿وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛
  5. آگاهی دادن خداوند پیامبر را به منافق بودن اعراب ـ بادیه‌نشین ـ اطراف مدینه: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ؛
  6. مسلمانان مدینه و اعراب اطراف آن نباید از همراهی پیامبر در امر دفاع تخلف کنند: ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ؛
  7. جاسوسی برخی اعراب – بادیه‌نشین - برای دشمنان: ﴿وَإِنْ يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِكُمْ...؛
  8. خداوند به پیامبر گرامی‌اش درباره متخلفان از جنگ -حدیبیه - خبر می‌دهد، که به زودی متخلفان از اعراب بادیه‌نشین عذرتراشی کرده می‌گویند: حفظ اموال و خانواده‌های ما، ما را به خود مشغول داشت و نتوانستیم در سفر حدیبیه تو را همراهی کنیم ﴿سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا برای ما طلب آمرزش کن ﴿فَاسْتَغْفِرْ لَنَا ولی خدا آنان را در آن‌چه می‌گویند تکذیب می‌کند، و تذکر می‌دهد که سبب نیآمدنشان، چیزی است غیر از آن‌چه که اظهار می‌کنند، و آن سوء ظنشان است به خداوند و احتمال قریب به یقین شکست مسلمانان ﴿يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ و خبر می‌دهد که به زودی درخواست می‌کنند تا دوباره به تو بپیوندند و تو نباید بپذیری، چیزی که هست به زودی آنها راستی آزمایی میشوند و دعوتشان خواهی کرد به جنگ قومی دیگر ﴿قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ اگر اطاعت کردند که اجری جزیل دارند ﴿فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا و گرنه عذابی دردناک در انتظارشان هست ﴿وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا؛
  9. خداوند به رسول گرامی‌اش می‌فرماید برخی عرب‌های بادیه‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا به آنها بگو: شما ایمان نیاورده‌اید ﴿قُلْ لَمْ تُؤْمِنُواولی بگویید اسلام آورده‌ایم، ولی هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است ﴿وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ این آیه تفاوت اسلام و ایمان را مطرح می‌کند که اسلام شکل حقوقی، قانونی دارد، و هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند در سلک مسلمانان وارد می‌شود، و احکام اسلام بر او جاری می‌گردد. ولی ایمان یک امر واقعی و باطنی است و جایگاه آن قلب آدمی است، نه زبان و ظاهر او. و در آیه بعد[۲۸] خداوند ویژگی مؤمنان را معرفی می‌کند[۲۹].

منابع

پانویس

  1. «قرآنی عربی» سوره یوسف، آیه ۲.
  2. «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.
  3. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳.
  4. مجلسی، بحارالأنوار، ج۴، ص۸۳.
  5. مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۴، ص۲۹۶.
  6. مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۶، ص۲۳۶، ح۲۰.
  7. «و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷.
  8. «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  9. «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
  10. «در حالی که این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره قلم، آیه ۵۲.
  11. «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  12. «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
  13. «که روح الامین آن را فرود آورده است * بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی * به زبان عربی روشن * و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم * که او آن را برایشان می‌خواند بدان ایمان نمی‌آوردند» سوره شعراء، آیه ۱۹۳-۱۹۹.
  14. «و اگر آن را قرآنی غیر عربی می‌کردیم می‌گفتند: چرا آیاتش روشن نیست، آیا (قرآنی) غیر عربی و (پیامبری) عربی؟ بگو که آن برای مؤمنان رهنمود و درمان و در گوش بی‌ایمانان سنگینی است و آن (قرآن) برای آنان مایه نابینایی است، (گویی) آنان را از جایی دور فرا می‌خوانند» سوره فصلت، آیه ۴۴.
  15. «و بدین‌گونه ما آن (قرآن) را حکمتی عربی فرو فرستادیم و پس از دانشی که به تو رسیده است اگر از خواسته‌های آنان پیروی کنی در برابر خداوند هیچ یاور و نگهدارنده‌ای نداری» سوره رعد، آیه ۳۷.
  16. «و بدین‌گونه آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم و در آن بیم دادن گوناگون آورده‌ایم باشد که پرهیزگاری ورزند یا (قرآن) برای آنان یادکردی نو آورد» سوره طه، آیه ۱۱۳.
  17. «قرآن عربی بی‌کژی، باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره زمر، آیه ۲۸.
  18. «حا، میم * (این کتاب) فرو فرستاده‌ای است از سوی (خداوند) بخشنده بخشاینده * کتابی است که آیات آن آشکار شده است، به گونه قرآنی عربی، برای گروهی که می‌دانند» سوره فصلت، آیه ۱-۳.
  19. «حا، میم * سوگند به این کتاب روشن * به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۱-۳.
  20. «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
  21. «عذرآوران از تازیان بیابان‌نشین آمدند تا به آنان اجازه (ی جهاد) داده شود و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانه‌نشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید» سوره توبه، آیه ۹۰.
  22. «تازیان بیابان‌نشین کفرگراتر و نفاق‌گراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است * و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست * و برخی از تازیان بیابان‌نشین به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه هزینه می‌کنند مایه نزدیکی (خود) نزد خداوند و دعاهای خیر پیامبر می‌شمارند؛ آگاه باشید که این مایه نزدیکی آنهاست؛ به زودی خداوند آنان را در (کنف) بخشایش خود در می‌آورد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۷-۹۹.
  23. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  24. «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  25. «گمان می‌کنند که دسته‌ها (ی مشرک) هنوز نرفته‌اند و اگر آن دسته‌ها باز آیند، اینان آرزو می‌کنند کاش میان تازی‌های بیابان‌نشین، بیابان‌نشینی می‌کردند و خبرهای شما را (از این و آن) می‌پرسیدند و اگر در میان شما می‌بودند جز اندکی کارزار نمی‌کردند» سوره احزاب، آیه ۲۰.
  26. «جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین به زودی به تو خواهند گفت که دارایی‌ها و خانواده‌های ما، ما را مشغول داشت (و همراه شما نیامدیم) پس برای ما (از خداوند) آمرزش بخواه! به زبان، چیزی را می‌گویند که در دل ندارند؛ بگو: اگر خداوند بر آن باشد که زیانی یا سودی به شما برساند چه کسی در برابر خداوند به کارتان می‌آید؟ بلکه، خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است * به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۱ و ۱۶.
  27. «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  28. ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  29. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص۲۲۳.