علم اکتسابی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

علم اکتسابی علمی است که از راه‌های حسی و تجربی و عقلی می‌توان به دست آورد و قابل شدت و ضعف است. بخشی از علوم پیامبران و امامان(ع)، به شیوه‌های عادی مانند حواس یا تعقل کسب می‌شود. در مقابل علم اکتسابی، علم لدنی قرار دارد و آن علمی است که خداوند عنایت می‌کند.

معناشناسی

علم اکتسابی یا علم مستفاد، علمی است که از راه‌های حسی و تجربی و عقلی می‌توان به دست آورد. این‌گونه علوم با توجه به شدت و ضعف یا صحت و سُقم حواس و دیگر ابزارها، شدت و ضعف می‌پذیرد، رشته‌های مختلف علمی رسمی، ثمره همین علم اکتسابی و از مصادیق آن است. اگر‌چه خداوند استعداد و توان استفاده از شیوه‌های عقلی، حسی و قلبی را در نوع بشر قرار داده است، اما انسان‌ها به یک اندازه از این استعداد و توان بهره‌مند نیستند و به یک اندازه از آن استفاده نمی‌کنند. برخی، حواسی قوی‌تر از دیگران دارند؛ مثلاً بینایی یا شنوایی برخی قوی‌تر از دیگران است. استفاده افراد از این ابزارها نیز متفاوت است: برخی بر اثر مداومت در استفاده از قوه عقل خود، به دانش‌هایی عقلی می‌رسند که دیگران نمی‌رسند؛ برخی استعدادهای حسی خود را رشد می‌دهند و در رقابت با دیگران، پیش می‌افتند؛ برخی نیز با ریاضت و برنامه‌های سلوکی خاص، بر قوت قلبی خود می‌افزایند و تجربیات و شهودهایی دارند که دیگران آن را تجربه نکرده‌اند. چنان‌که بین مردم تفاوت‌هایی جدی در بهره‌مندی و استفاده از ابزارهای معرفتی وجود دارد، بین آنان و پیامبران و امامان(ع) و دیگر برگزیدگان خداوند نیز در میزان بهره‌مندی و استفاده از شیوه‌های یاد‌شده، تفاوت‌های جدی وجود دارد. بخشی از علوم پیامبران و امامان(ع)، به شیوه‌های عادی مانند حواس یا تعقل کسب می‌شود، تردیدی نیست که این بخش از دانش آنان اکتسابی است و دیگر مردم نیز می‌توانند با استفاده از این شیوه‌ها به دانش‌های مشابه برسند. برای نمونه فرض کنید پیامبر(ص) در حضور اصحابش مطلبی را بیان کرده‌اند و امیرالمؤمنین(ع) نیز آن را شنیده و فراگرفته است. دیگران نیز مانند امیرالمؤمنین(ع) آن روایت نبوی را شنیده و نقل کرده‌اند. این مرتبه از دانش، بین امامان(ع) و مردم عادی مشترک است؛ البته ممکن است در مراتبی از این دانش، مانند میزان عمق این دانش، بین ایشان و مردم تفاوت باشد؛ اما حد ظاهر آن را بقیه مردم نیز کسب کرده‌اند[۱].

علم غیر اکتسابی

در مقابل علم اکتسابی علم اکتسابی غیر رسمی و به عبارتی علم موهوبی قرار دارد، علمی که ابزار آن را حق تعالی معرفی نموده است، به گونه ای که اگر معرفی نکرده بود، یا اصلاً قابل کسب نبود و یا به کمال و تمام قابل دسترسی نبود. مانند علمی که به وسیله تقوا می‌توان به دست آورد: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا[۲]. این علم اکتسابی است، ولی ابزار آن تقواست، چنان که با تصریح بیشتر فرمود: ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ[۳]تقوا سبب علم، فهم و راهیابی و حق‌شناسی و حق‌‎یابی است: ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا[۴]، تقوا نه تنها سبب خروج از سختی‌ها و مشکلات زندگی این جهانی است که ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا[۵]؛ بلکه سبب خروج او از طبیعت و ابزار مادی و غیرمادی و نفوذ در باطن و حقیقت هستی می‌شود. در روایات آمده است ارواح امامان(ع) در هر شب جمعه به عرش الهی عروج می‌کند و باز نمی‌گردند، مگر با علمی مستفاد. این علم هرچه باشد و به هر اندازه باشد، علمی موهوبی است؛ زیرا به روش‌های عادی قابل اکتساب نیست و مخصوص امامان(ع) است[۶].

دیدگاه شیخ مفید درباره اکتسابی بودن علم امام

علم موهوبی، علمی است که بی‌واسطه و بدون اکتساب از جانب خدا به بنده اعطا شود؛ مانند علم انبیا(ع) که عقیده همگان بر موهوبی بودن آن است. این نوع علم مانند اصل وجود موجودات، عطیه‌ای الهی است که هیچ کس در به دست آوردن‌اش تأثیری ندارد[۷]. در مقابل، علم اکتسابی، افاضه الهی نیست و خود متعلم با کوشش و رنج فراوان بدان می‌رسد.

درباره علم امام روایاتی وجود دارد که نشان می‌دهد این دانش، موهبتی از جانب خدای متعال است که شامل حال امام می‌شود. کلینی دو روایت در این زمینه نقل می‌کند که به ذکر یک مورد برای نمونه بسنده می‌شود. در این روایت، اوصافی که برای امام بیان می‌شود این است که بعد از رحلت امام قبلی، خدای متعال علم خودش را به امام بعدی می‌دهد و اسرارش را نزد او به ودیعه می‌گذارد و وی را مخزن علم و پناهگاه حکمت خویش قرار می‌دهد[۸]. از برخی عبارات شیخ مفید[۹] در مباحث گذشته این مطلب ثابت شد که در اندیشه ایشان علم امام ذاتی نیست[۱۰] و ارتباط داشتن ائمه اطهار(ع) با جهان غیب بدان معنا نیست که بالذات به آن عالم وسیع و نادیدنی کاملاً احاطه داشته باشند و بدون استمداد از مقام ربوبی، آن جهان را بالعیان مشاهده کنند. با این بیان، علم آن حضرات از نظر شیخ مفید، موهوبی و وابسته به افاضه خداوند است، اما به‌گونه‌ای که هرگاه امام به چنین علمی نیاز داشته باشد، به او هبه خواهد شد تا دیگران بهتر فرمان ایشان را ببرند و به امامت‌شان متمسک شوند[۱۱].[۱۲]

دیدگاه آیت‌الله جوادی درباره موهوبی یا اکتسابی بودن علم امام

علامه جوادی آملی علم امام را در سه حوزه معالم دین، علم غیب و علوم و فنون بشری، تبعی و وابسته به ذات اقدس الهی تلقی نموده است. حال این سوال مطرح می‌شود که آیا علم امام به طور ویژه، موهبت خداوند است یا او نیز مانند دیگران به حسب توان انسانی خود به شیوه‌های متعارف، علوم را کسب کرده است؟ سیدشرف‌الدین علی حسینی استرآبادی از علمای امامیه در کتاب تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة تصریح می‌کند علم امام مستفاد از پیامبر(ص) از جبرئیل از خداوند عزوجل است[۱۳]. این تعبیر به موهوبی و غیر اکتسابی بودن علم امام اشاره دارد، افزون بر آن‌که خود انتساب طولی به پیامبر، جبرئیل و خداوند متعال نیز همین مطلب را تأیید می‌کند.

در اندیشه علامه جوادی آملی، تمایز علم وَهَبی با علم کسبی در این است که حصول علم گاهی بعد از تحقق استعداد به وسیله کوشش متعلم است و زمانی بی‌رنج وی، بلکه ابتدائاً به افاضه الهی است. قسم اول، علم کسبی و قسم دوم که از آن به علم لدنی و موهبتی یاد می‌شود، آن است که بی‌سعی و کوشش و رنج حاصل می‌شود. چنین فهمی بهره کسی است که قرآن بر قلب او نازل شده باشد[۱۴].

ایشان به صراحت بیان می‌کنند اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) علاوه بر علم جلی که محصول تعلیم و تدریس و علم خفی که محصول عمل صالح هماهنگ با علم صانب أست، علم لدنی نیز دارند. پس آنان از همه اقسام علوم بهره‌مندند، اما علم جلی آنها محصول تعلیم افراد عادی بشر نیست، هر چند ممکن است معصومی از معصوم دیگر به روش عادی علمی را فراگیرد، ولی موَرث راستین خدای سبحان است و افاضه علم پیامبران سلف به انبیای خلف یا امامان گذشته به ائمه(ع) آینده، همگی به عنایت الهی است[۱۵].

علامه در ادامه، علم واسع و معصومانه ائمه معصومین(ع) را موهبت ویژه از نزد خدای سبحان تلقی نموده و معتقد است علم امام معصوم در مقایسه با علم دیگران معادلی ندارد[۱۶]. به عبارت دیگر، ایشان علم بی‌کران امام معصوم را مستفاد و از طریق موهبت الهی و نه از راه اکتساب قلمداد نموده و معتقد است امام به علوم کسبی نیازی ندارد. تعبیر مستفاد، اصالتاً برای اشاره به علوم غیرذاتی به کار می‌رود و معنای آن نفی ذاتی بودن علم امام است، اما به طور ضمنی به موهوبی بودن این علوم نیز اشاره دارد[۱۷].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: حسینی شاهرودی، سید مرتضی، آشنایی با عرفان اسلامی، ص۴۴؛ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۹۸.
  2. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.
  3. «و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  4. «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید» سوره طلاق، آیه ۲.
  5. «و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴.
  6. ر. ک: حسینی شاهرودی، سید مرتضی، آشنایی با عرفان اسلامی، ص۴۴؛ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۲۶۹ و ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه.
  7. مرتضی حسینی شاهرودی، آشنایی با عرفان اسلامی، ص۴۵.
  8. شیخ کلینی، الکافی، باب نادر فی فضل الامام و صفاته، روایت دوم.
  9. شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۱۱۰؛ همو، اوائل المقالات، ص۳۸.
  10. شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۱۱۰؛ همو، اوائل المقالات، ص۳۸.
  11. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۶۷.
  12. یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی، ص۱۱۵.
  13. علی حسینی استرآبادی، تأویل الآیات، ص۸۴۳.
  14. عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۲، ص۶۳۷.
  15. عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۶، ص۳۷۲.
  16. عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ص۳۱۷.
  17. یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی، ص۱۲۵.