ابوحذیفة بن عتبة بن ربیعه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
ابوحذیفة بن عتبة بن ربیعه
تصویر کهنی از مدینه
نام کاملابوحذیفة بن عتبة بن ربیعه
جنسیتمرد
از قبیلهقریش
از تیرهبنی‌عبدالشمس
پدرعتبة بن ربیعة بن عبد شمس
مادرفاطمه بنت صفوان بن امیه
همسر
پسر
برادرابوهاشم بن عتبه بن ربیعه
محل زندگیمدینه
درگذشت۱۲ هجری
طول عمر۵۶ سال
از اصحابپیامبر خاتم
حضور در جنگجنگ بدر

مقدمه

وی فرزند عتبة بن ربیعة بن عبد شمس[۱]، از تیره عبدشمس از قبیله قریش بود[۲]. اسم او را به اختلاف هُشیم[۳]، مُهشّم[۴] هاشم [۵]، قیس[۶]، هشام، بحشل[۷] و حسل یا عسل، و نیز مقسم [۸] گفته‌اند و ابن حبان[۹] نام حل را برای او صحیح‌ترین دانسته است. آشکار است که در نام او، تصحیف یا تحریف صورت گرفته است. با توجه به سن او که در محدود (۵۳، ۵۴ یا ۵۶) سال بود و در سال دوازده هجری درگذشته است، می‌توان گفت در حدود ۲۴، ۲۶ یا ۲۷ سال پیش از بعثت رسول خدا (ص) به دنیا آمده باشد. نام مادرش فاطمه دختر صفوان بن امیه، مکنی به «ام صفوان» از قبایل کنانی است[۱۰] ابوهاشم (خالدبرادر پدری ابوحذیفه بود[۱۱]. همسرش سهله (دختر سهیل بن عمرو) از مهاجران به حبشه[۱۲] و از قبیله قریش به شمار می‌آمد که فرزندی به نام محمد در حبشه به دنیا آورد[۱۳] و بعد از مرگ ابوحذیفه، عثمان سرپرستی محمد را بر عهده گرفت[۱۴]. به سبب شراب خوردن حد بر او جاری شد، سپس از عباد گردید و همراه عبدالله بن سعد بن ابی سرح والی مصر، در سال ۳۴ هجری در نبرد دریایی بر ضد رومیان شرکت کرد[۱۵] و از کسانی بود که مردم مصر را بر ضد عثمان شوراند[۱۶].همسر دیگرش آمنه، دختر عمرو بن حرب بود که فرزندی به نام عاصم داشت[۱۷]. از فرزندان ابوحذیفه نسلی باقی نماند[۱۸]. او بنده‌اش سالم بن معقل را به فرزندخواندگی گرفت و دختر برادرش، فاطمه بنت ولید را به عقد سالم درآورد[۱۹] سالم در نبرد یمامه، همراه أبوحذیفه کشته شد[۲۰].

او قامتی بلند، صورتی زیبا، چشمانی لوچ و دندان‌هایی کج و معوج داشت[۲۱].

می‌گویند ابوحذیفه از بزرگان اهل فضل بود[۲۲] و خداوند در او، فضل و شرافت را جمع کرد[۲۳]. به گفته ذهبی[۲۴]، ابوحذیفهسرور بزرگ و پدرش شیخ الجاهلیه بود. وی یکی از هفت نفری بود که در آغاز اسلام توان خواندن و نوشتن داشت[۲۵] و پیش از آنکه رسول خدا (ص) به دار ارقم وارد شود، اسلام آورد[۲۶]. از این روی، او را از پیشگامان در اسلام و به نقل ابن اسحاق وی چهل و چهارمین نفری بود که اسلام آورد[۲۷] و به همراه همسرش سهله به حبشه هجرت کرد[۲۸] و پس از شنیدن شایعه مصالحه پیامبر (ص) و مکیان، به مکه بازگشت[۲۹] و در حمایت پدرش عتبه[۳۰] یا امیة بن خلف قرار گرفت[۳۱]. برخی گفته‌اند او دوباره به حبشه بازگشت[۳۲]. وی همراه سالم بن معقل به مدینه هجرت کرد[۳۳] و بر عباد بن بشر اشهلی[۳۴] یا سلمه[۳۵] وارد شد. حضرت بین او و عباد بن بشر اشهلی عقد اخوت بست[۳۶]. دو خواهر ابو حذیفه به نام‌های فاطمه و هند با رسول خدا (ص) بیعت کردند[۳۷].

وی در سریه حمزة بن عبدالمطلب[۳۸] و سریه عبدالله بن جحش یا سریه نخیله[۳۹] شرکت داشت و برخی از مفسران شأن نزول آیه يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ[۴۰]. را برای سریه عبدالله ذکر کرده‌اند و ابو حذیفه، یکی از سؤال کنندگان بود[۴۱].

ابو حذیفه از کسانی بود که به دو قبله نماز خواند[۴۲]. وی در جنگ بدر[۴۳] می‌خواست با پدرش عتبه که مبارز می‌طلبید، بجنگد، ولی رسول خدا (ص) او را بازداشت[۴۴] و کسی دیگر، پدرش را با کمک ابوحذیفه کشت[۴۵]. اگرچه برخی گفته‌اند او پدرش را کشت[۴۶]. خواهرش هند درباره او این اشعار را سرود: از پدرت که تو را در کوچکی تربیت کرد، تشکر نکردی، تا آنکه جوان شدی بدون آنکه قامتت خم شود. چشمان لوچ و دندان‌های کج و معوج او، تفال به بدی است که ابوحذیفه، بدترین مردم در دین است[۴۷]، در حالی که سخن هند درست نیست بلکه ابوحذیفه بهترین مردم در دین است[۴۸].

وی شاهد گفتگوی رسول خدا (ص) بر سر چاه بدر با اجساد مشرکان، از جمله پدرش عتبه بود. حضرت در آن گفتگو، حق بودن وعده الهی را به آنان یادآور شد. سخنان حضرت، سبب ناراحتی ابوحذیفه شد؛ به گونه‌ای که از شدت ناراحتی، رنگ صورتش تغییر کرد[۴۹] و آهی جانسوز کشید. رسول خدا (ص) او را به پایداری دعوت کرد[۵۰] و فرمود شاید درباره پدرت به شک افتاده‌ای. وی درباره علت ناراحتی خود گفت: به خدا سوگند درباره پدرم و جنگ با او شک نکردم، بلکه پدرم صاحب رأی، بردبار و صاحب فضل بود، امید داشتم که اسلام بیاورد. حزن من از آن نظر بود که پدرم کافر از دنیا رفت. حضرت برای ابوحذیفه دعای خیر کرد[۵۱].

آن حضرت در جنگ بدر به اصحابش یادآور شد که مردانی از جمله بنی هاشم، به اجبار به این جنگ آمده‌اند، از کشتن آنان از جمله عمویم عباس خودداری کنید. ابوحذیفه گفت: چگونه امکان دارد ما خاندان خود را بکشیم و عباس را رها کنیم. به خدا قسم! اگر او را ببینم با شمشیر تکه تکه‌اش می‌کنم. حضرت در گفتگو با ابوحذیفه تفاوت رفتار خود را چنین تبیین کرد که مشرکان با میل خود به نبرد آمدند، ولی افرادی از بنی هاشم به اجبار. رسول خدا (ص) به عمر فرمود: ای ابوحفص! آیا عمویم را با شمشیر می‌زنند، عمر گفت: ابو حذیفه دورویی و نفاق کرده و با شمشیر گردنش را می‌زنم. ابوحذیفه به سبب گفتار خود پشیمان بود و پیوسته می‌گفت: بلکه خداوند به سبب شهادت در راه خدا از من بگذرد[۵۲]. علامه مجلسی[۵۳] سخنان عمر را درباره ابوحذیفه آورده و بر این باور است که اگر اجتهاد نزد اهل سنت درباره خلفا و صحابه درست باشد و سخنان آنان اجتهاد شخصی‌شان است، پس سخنان ابوحذیفه هم اجتهاد است و عمر نباید او را به دورویی و نفاق متهم می‌کرد.

رسول خدا(ص) صد سهم از غنایم بدر، را برای مهاجران از جمله ابوحذیفه قرار داد[۵۴]. وی در جنگ‌ها و سرایا مانند أحد، سریه ابوسلمة بن عبدالاسد[۵۵] خندق، حدیبیه و غزوات دیگر همراه رسول خدا به شرکت داشت[۵۶] و پس از بازگشت رسول خدا (ص) از طائف، تقسیم غنایم هوازن را بر عهده گرفت[۵۷].

سالم، وابسته ابوحذیفه در خانه مولایش آمد و شد داشت و همسر حذیفه در بزرگی به او شیر - شیر را در ظرف مسی دوشید و به او می‌داد تا بخورد و محرم شود - داد[۵۸] برخی از فقهای اهل سنت، به شیر خوردن در بزرگی برای محرم شدن معتقدند، ولی غالباً آن را قبول ندارند.

ابوحذیفه در خلافت ابوبکر، در جنگ یمامه در سال دوازدهم هجری، در سن ۵۳، ۵۴ یا ۵۶ سالگی، کشته شد [۵۹].

در مدخل ابوحذیفة[۶۰] به آیه فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ[۶۱] بر شخصیت علمی ابوحذیفه - که آیه را دلالت بر وجوب سجده گرفته[۶۲] - استناد شده است؛ در حالی که این ابوحذیفه، نامش موسی بن مسعود و غیر صحابی است و روایات تفسیری را با چند واسطه نقل کرده است[۶۳][۶۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، ص۷۷.
  2. ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
  3. ابن سعد، ج۳، ص۶۲؛ بلاذری، فتوح، ج۱، ص۱۰۹؛ شامی، ج۲، ص۳۱۲.
  4. ابن حزم، ص۷۷؛ شامی، ج۲، ص۳۱۱
  5. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۶۸.
  6. سهیلی، ج۵، ص۳۵۲.
  7. شامی، ج۲، ص۳۱۱.
  8. حاکم، ج۳، ص۲۲۴.
  9. الثقات، ج۳، ص۹۵.
  10. ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
  11. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۱۴۴ و ج۶، ص۳۱۱؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۶.
  12. ابن سعد، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن حزم، ص۱۶۶
  13. ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
  14. ثقفی، ج۲، ص۷۵.
  15. بلاذری، انساب، ص۳۸۸.
  16. ابن سعد، ج۳، ص۶۲؛ ثقفی، ج۲، ص۷۵؛ ابن عساکر، ج۵۲، ص۲۶۹.
  17. ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
  18. ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
  19. ابن سعد، ج۳، ص۶۳.
  20. ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
  21. ابن سعد، ج۳، ص۶۲؛ ابن قتیبه، ص۲۷۲؛ حاکم، ج۳، ص۲۲۳.
  22. ابن حزم، ص۷۷.
  23. ابن عبد البر، ج۴، ص۱۹۷.
  24. ذهبی، ج۱، ص۱۶۴.
  25. ابن عبدربه، ج۴، ص۱۵۸.
  26. ابن سعد، ج۳، ص۸۴؛ ذهبی، ج۱، ص۱۶۵.
  27. ابن حجر، ج۷، ص۷۴.
  28. طبری، ج۲، ص۷؛ ابن عساکر، ج۵۲، ص۲۶۸.
  29. ابن هشام، ج۲، ص۴.
  30. ابن اثیر، کامل، ج۱، ص۵۹۷.
  31. بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۶۲.
  32. ابن هشام، ج۱، ص۳۴۷۱؛ ابن قتیبه، ص۲۷۲.
  33. ابن سعد، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن حجر، ج۷، ص۷۴.
  34. ابن سعد، ج۳، ص۶۲؛ ابن سید الناس، ج۱، ص۲۳۱.
  35. ابن کثیر، البدایه، ج۳، ص۲۱۳.
  36. ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
  37. ابو نعیم، ج۵، ص۲۸۶۳.
  38. واقدی، ج۱، ص۹.
  39. ابن هشام، ج۲، ص۲۵۲؛ واقدی، ج۱، ص۱۹؛ ابن شبه، ج۲، ص۴۷۳.
  40. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  41. ابن کثیر، تفسیر، ج۱، ص۲۶.
  42. ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۹۷.
  43. ابن حجر، ج۷، ص۷۴.
  44. ابن حبان، مشاهیر، ص۴۸.
  45. واقدی، ج۱، ص۷۰؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۳۲.
  46. ثقفی، ج۲، ص۷۵.
  47. ابن سعد، ج۳، ص۶۲؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۹۷.
  48. ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
  49. واقدی، ج۱، ص۱۱۲؛ ابن راهویه، ج۳، ص۵۷۴.
  50. ابن طاووس، ص۱۰۴.
  51. واقدی، ج۱، ص۱۱۲؛ ابن راهویه، ج۳، ص۵۷۴؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۵، ص۵۶۳.
  52. ابن سعد، ج۴، ص۷؛ طبری، ج۲، ص۱۵۱؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۸۲-۱۸۳.
  53. علامه مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۱.
  54. بخاری، الصحیح، ج۵، ص۲۱.
  55. در منطقه قطن به سوی قبیله بنی اسد؛ واقدی، ج۱، ص۳۴۵
  56. ابن سعد، ج۳، ص۶۲؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۹۷.
  57. واقدی، ج۳، ص۹۵۴.
  58. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۶۸.
  59. ابن سعد، ج۳، ص۸۵؛ بخاری، تاریخ الصغیر، ج۱، ص۶۶؛ بلاذری، فتوح، ج۱، ص۱۰۹.
  60. دائرة المعارف قرآن، ج۱، ص۶۵۲.
  61. «پس پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای و از سجده‌گزاران باش» سوره حجر، آیه ۹۸.
  62. قرطبی، ج۱۰، ص۶۳.
  63. برای نمونه ر. ک: ابن کثیر، تفسیر، ج۱، ص۳۸ و ۹۸؛ واحدی، ص۱۲و ۸۹.
  64. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «ابوحذیفة بن عتبة بن ربیعه»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۲۳۹-۲۴۱.