مبارزه با حاکم جائر در معارف و سیره حسینی
مقدمه
امام حسین (ع) در پاسخ یکی از کوفیان به نام قیس بن اشعث که گفت: با پسرعموهایت صلح کن و حکومت آنان را بپذیر، فرمود: همانند بندگان و افراد ذلیل تسلیم نخواهم شد[۱]. در جای دیگر، امام خطاب به مردم کوفه فرمود: “ما هرگز زیر بار ذلت نمیرویم. خداوند و رسول او و مؤمنان و نیاکان وارسته و دامنهای پاک و بزرگان غیرتمند و انسانهای بزرگوار آن را برای ما نمیپسندند که پیروی از فرومایگان بر قتلگاه افراد بزرگوار و باکرامت ترجیح داده شود”[۲].
طبری در تاریخ خود و ابناثیر در الکامل فی التاریخ روایت کردهاند: امام حسین (ع) میان یاران خود و نیروهای حر خطبه خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: “هرکس از شما سلطان ستمگری را دید که حرام خدا را حلال کرده؛ پیمان خداوند را شکسته؛ با سنت رسول خدا (ص) مخالفت میورزد؛ و میان بندگان خدا بر پایه گناه و تجاوزگری رفتار میکند اما به کردار و گفتار آن را تغییر ندهد، بر خداوند حق است که او را به جایگاهش وارد کند”. آگاه باشید! اینان فرمان شیطان را بر خود ملازم دانسته و طاعت خدای رحمان را ترک کردهاند، و فساد آشکار ساخته و حدود را تعطیل کردهاند، و اموال مردم را ویژه خود کرده و حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام کردهاند، و من سزاوارترین تغییر دهندگان هستم[۳].
درباره قیام امام حسین (ع) نظرهای متفاوتی میان فقها و اندیشمندان اهل سنت دیده میشود. برخی با آن موافقاند و از آن تأییدی برای خروج علیه حاکم جائر گرفتهاند. برخی نیز فعل امام حسین (ع) را تقبیح و فعل یزید را تأیید کردهاند. گروهی نیز معتقدند چون هر دو از صحابه بودند و به رأی خود عمل نمودند، بنابراین هر دو خطا کردهاند و هیچیک گناهکار نیستند و فاسق به شمار نمیآیند. در اینجا برخی از آرائی که قیام امام حسین (ع) بر ضد یزید را تأیید کردهاند و یا آن را دلیل بر خروج حاکمان جور گرفتهاند، نقل میکنیم. ابنخلدون دراینباره مینویسد: "قاضی ابوبکر بن العربی مالکی" اشتباه کرد و راه خطا را برگزیده است که در کتاب خود موسوم به "العواصم و القواصم" میگوید: حسین موافق قانون شریعت جد خود کشته شده است و آنچه گوینده را بدین گفتار غلط واداشته، غفلت وی از اشتراط امام عادل برای نبرد با صاحبان عقاید است [و در آن زمان چه کسی را عادلتر از حسین (ع) در امامت و عدالت میتوان یافت؟][۴]. ابنخلدون فسق یزید را دلیل مشروعیت فعل امام دانسته است. فقها اجماع دارند که یزید فاسق بود. بنابراین شایستگی امامت نداشت[۵].
ابنحزم میگوید: قیام یزید بن معاویه فقط به غرض دنیا بود. بنابراین تأویلپذیر نیست و بغی مجرد است[۶]. شوکانی نیز میگوید: “برخی از اهل علم افراط ورزیده و حکم کردهاند که حسین سبط باغی بر شرابخوار همیشه مست و هتککننده حرمت شریعت مطهره، یزید بن معاویه بود. شگفتا از سخنانی که از شنیدن آن موی بر بدن سیخ و هر صخرهای متلاشی میشود!”[۷] ابنعقیل و ابنجوزی به دلیل قیام حسین علیه یزید برای اقامه حق، خروج بر امام غیرعادل را جایز دانستهاند. ابنجوزی در کتاب خود السر المصون بیان کرده است: از جمله اعتقادات عامیانهای که بر جماعتی از علمای منسوب به اهل سنت غلبه نموده، این است که میگویند: یزید بر جاده صواب بود و حسین در خروج بر ضد او اشتباه کرد. اگر در کتابهای سیره نظر میکردند، میدانستند که چگونه با او بیعت کردند و مردم بر آن ملزم شدند؛ یزید در این کار، هر گونه فعل قبیحی با مردم انجام داد. حتی اگر خلافت یزید را بپذیریم، کارهای ناشایستی که انجام داد ـ از قبیل غارت مدینه، کوبیدن کعبه با منجنیق، قتل حسین و خاندان او، زدن با نی بر دندانهای حسین و حمل سر او بر روی چوب ـ هر یک میتوانست موجب فسخ عقد بیعت او شود[۸].[۹]
منابع
پانویس
- ↑ «لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أُقِرُّ لَكُمْ إِقْرَارَ الْعَبِيدِ» (ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۵، ص۷).
- ↑ «هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ أَبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ جُدُودٌ طَابَتْ أَنْ يُؤْثَرَ طَاعَةُ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ أَلَا وَ إِنِّي زَاحِفٌ بِهَذِهِ الْأُسْرَةِ عَلَى قِلَّةِ الْعَدَدِ وَ كَثْرَةِ الْعَدُوِّ » (ابننما حلی، مثیر الأحزان ص۵۴؛ سیدعلی بن موسی بن طاووس، اللهوف، ص۹۷؛ ابومنصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۰۰).
- ↑ «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وَ إِنِّي أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ لِقَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» (محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۸۲؛ محمود شریفی و دیگران، موسوعة کلمات الامام الحسین، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ابنخلدون، ترجمه گنابادی، محمد پروین، ج۱، ص۴۷۱-۴۱۸.
- ↑ عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ابنخلدون، ترجمه گنابادی، محمد پروین، ج۱، ص۴۱۷.
- ↑ ر. ک: ابو محمد علی بن احمد بن سعید بن حزم الأندلسی القرطبی الظاهری، المحلی بالآثار، ج۱۱، ص۳۳۵.
- ↑ محمد بن علی بن محمد بن الشوکانی، نیل الاوطار من احادیث سید الاخبار شرح منتقی الأخبار، ج۷، تعلیقات سیرة لمحمد منیر الدمشقی، ص۱۴۷.
- ↑ به نقل از: آصفی، محمد مهدی، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، ترجمه محمد سپهری، ص۳۳۱.
- ↑ میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۱۸.