مبارزه با حاکم جائر در معارف و سیره امام باقر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

امام باقر (ع) که در زمان ایشان وقوع قیام‌هایی بر ضد حکومت اموی مطرح بود، مانند قیام مغیره و قیام زید، یاران خود را از هرگونه حضور در این قیام‌ها نهی می‌کرد. ایشان به جابر جعفی دستور داد در خانه‌اش بماند[۱]. ابوالجارود را نیز به تقوا و نشستن در خانه توصیه کرد[۲] و از هرگونه همکاری با قیام‌کننده از اهل‌بیت خود نهی کرد[۳]؛ اما ابو‌الجارود زیاد بن منذر سخن حضرت را نپذیرفت و در قیام زید شرکت کرد. گروه جارودیه زیدیه منسوب به اوست[۴]. امام باقر (ع)، ابو‌المرهف[۵] را از هرگونه تعجیل در تشکیل دولت حق بر حذر داشت[۶]. در نقلی امام صادق (ع) این نکته را به ابو‌المرهف[۷] می‌گوید[۸]. در کلام حضرت، از تشکیل دولت زودرس حق، به «مَحَاضِير» تعبیر شده[۹] و محاضیر را که در لغت به معنای اسب تندرو است[۱۰]، به تعجیل‌کنندگان در فرج قائم معنا کرده‌اند[۱۱].

امیرالمؤمنین (ع) در روایتی می‌فرماید: «هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ»[۱۲]، یعنی کسانی که خواهان دولت زودرس حق هستند، هلاک شدند. این تعبیر از امام صادق (ع) هم نقل شده است[۱۳]. درواقع حضرت مدعیان مهدویت را که مدعی بودند می‌خواهند دولت عدل مهدی تشکیل دهند رد می‌کند و حکومت‌هایی را که مدعی امامت کبری بودند، انکار می‌فرماید. روایاتی که بیان می‌کند هر پرچمی که قبل از ظهور قائم (ع) بلند شود صاحب آن طاغوت است[۱۴]. به همین معناست که ادعای تشکیل دولت حق بر اساس اعتقاد به امامت و مهدویت خود، قبل از قیام قائم نارواست، نه اینکه نباید برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد. امام باقر (ع) شخصاً برادر خود، زید را هم از قیام نهی می‌کند و ادعای امامت او را که مدعی چیزی است که درست نیست، مردود می‌شمارد و قیام او را ناموفق و باعث به‌دار رفتن زید می‌شمارد.

موسی بن بکر گوید: زید بن علی بن الحسین (ع) بر ابوجعفر امام باقر (ع) وارد شد و نامه‌هایی از مردم کوفه همراه او بود که وی را به سوی خود خوانده و از اجتماع خود آگاهش کرده بودند و به او دستور قیام می‌دادند. امام باقر (ع) به زید فرمود: این نامه‌ها از آنان آغاز شده و خودشان به تو نوشته‌اند یا در پاسخ به نامه‌هایی است که به آنان نوشته‌ای و آنان را به قیام دعوت کرده‌ای؟ پاسخ داد: خود آنان شروع کرده‌اند و نامه نوشته‌اند به جهت شناختی که به حق ما دارند و از خویشاوندی ما با پیامبر خدا (ص) آگاه‌اند و به خاطر آنچه در کتاب خدا از واجب‌بودن دوستی ما و لزوم اطاعت ما می‌یابند و به دلیل وضعیتی که ما در آن قرار داریم که در تنگنا و فشار و گرفتاری به سر می‌بریم.

امام باقر (ع) به او فرمود: اطاعت از سوی خدا واجب می‌شود و سنتی است که خدا در پیشینیان آن را امضا کرده و در آخرین نیز اجرا می‌کند و لزوم اطاعت فقط درباره یک نفر از ما و دوستی نسبت به همه ما اهل‌بیت است و امر خدا درباره اولیایش، طبق حکمی که رسیده (هر امامی امام بعد از خود را مشخص کرده) جاری می‌شود و این مسئله فرمانی قطعی و حتمی و مشخص‌شده، انجام‌یافتنی و دارای موعدی معیّن در زمانی مشخص است. کسانی که ایمانی ثابت و یقین ندارند، تو را سبک نسازند. آنان تو را از خواست خدا بی‌نیاز نخواهند کرد؛ پس عجله مکن؛ زیرا خداوند برای عجلۀ بندگانش عجله نمی‌کند و نمی‌توانی بر خدا سبقت بگیری؛ پس گرفتاری و مشکل تو را عاجز می‌سازد و اسیر مرگ می‌کند. زید ناراحت شد و گفت: امام از ما آن کسی نیست که در خانه‌اش بنشیند و پرده را آویزان نماید (و با مردم کاری نداشته باشد) و از جهاد جلوگیری کند. امامِ از ما کسی است که مانع نفوذ در حوزه و منطقه‌اش شود و در راه خدا جهاد نماید آن‌گونه که شایسته است و از رعیتش دفاع کند و در برابر دشمن از حریمش دفاع نماید[۱۵].

امام باقر (ع) فرمود: ای برادر، آیا تو آنچه را به خود نسبت دادی، می‌شناسی و شاهدی از کتاب خدا یا حجتی از رسول خدا (ص) یا مثالی برای آن سراغ داری؟ خداوند تبارک و تعالی حلال‌ها و حرام‌هایی را ایجاد و چیزهایی را واجب کرده و به نمونه‌هایی مثال زده است و سنت‌هایی را وضع کرده و امام قائم به فرمان خود را در آنچه خداوند از طاعتش واجب کرده است، در شبهه قرار نداده که قبل از آنکه وقت آن برسد به کاری دست بزند، یا قبل از زمانش جهاد کند. سپس حضرت به فرمان الهی درباره حج اشاره کرد که دستور داده: ﴿لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ[۱۶]؛ بعد فرمود: آیا کشتن صید بزرگ‌تر است یا کشتن نفس آدمی؟ خداوند برای هر چیزی محلی قرار داد و فرمود: و هرگاه از احرام خارج شدید، صید کنید تا اینکه حضرت فرمود: پس خداوند برای هر چیزی زمان معیّنی و برای هر زمان معینی نوشته‌ای قرار داده است؛ پس اگر تو دارای بینهگواه شرعی) از سوی پروردگارت هستی و به کارت یقین داری و تبیانی در کار و موقعیتت داری، خود دانی؛ در غیر این صورت به راهی مرو که در آن شک و شبهه داری و تلاش مکن برای ازبین‌بردن حکومتی که زمان زوال بهره‌اش از دنیا به پایان نیامده و مدت معین‌شده برای آن طی نشده و در کتاب، زمان نهایتش نرسیده است. پس اگر وقت پایانش رسیده بود و بهره‌اش به پایان رسیده بود و در کتاب وقتش رسیده بود، هرآینه زمان آن قطع می‌شد و نظام حق در پی آن قرار می‌گرفت و خداوند در تابع و متبوع آن خواری و کوچکی قرار می‌داد. پناه می‌برم از امام و پیشوایی که درباره وقتش (زمان اقدامش) گمراه شده و فرمانبرانش از فرمانده آگاه‌تر هستند[۱۷]. ای برادر، می‌خواهی مذهب قومی را احیا کنی که به آیات الهی کفر ورزیدند و با پیامبر (ص) مخالفت کردند و بدون هدایت الهی از هوای خود پیروی نمودند و بدون داشتن دلیلی از جانب خدا یا عهد و پیمانی از رسول خدا (ص) ادعای خلافت کردند؟ برای تو به خدا پناه می‌برم ای برادر که فردا در کُناسه به دار زده شوی.

چشم‌های حضرت پر از اشک شد و اشکش جاری گردید؛ سپس فرمود: خداوند بین ما و کسانی که کارهای پنهان ما را آشکار نموده‌اند و منکر حق ما شده‌اند و سرّ ما را افشا کرده‌اند و ما را به غیر جد ما نسبت داده‌اند و درباره ما چیزی گفته‌اند که ما خود درباره خودمان نگفته‌ایم، داوری نماید.

این روایت مهم‌ترین روایتی است که در آن بالصراحه زید بن علی مورد نقد قرار گرفته و کار وی بر خلاف دستور اسلام معرفی شده است و بیان گردیده که ادعای امامت دارد، درحالی‌که فقط یک نفر حق ادعای چنین امری را دارد. در این روایت تفکر زید درباره شرایط رهبر و امام به‌خوبی ذکر شده است که می‌گوید باید با شمشیر قیام و از حوزه اسلام دفاع کند.

به نظر می‌رسد این اظهارات، اندیشه اصلی تفکر زیدیه است که در زمان امام باقر (ع) از سوی زید مطرح شده و گسترش پیدا کرده است، اما زید بعد از آن، در زمان امام صادق (ع) برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده است. بنابراین روایت می‌توان گفت امام باقر (ع) زید را از هرگونه قیامی نهی کرده است و به او فرموده زمان قیام نرسیده است و او نباید خود را دچار مشکل کند و لازم است صبر کند تا وقت مناسب قیام برسد.

اگر فقط همین روایت در دست باشد، زید و قیام او از نظر عقیدتی محکوم است و طبق نظر امام باقر (ع) قیام زید مشروعیت نداشته است و حضرت قیام او را از قبل ناموفق اعلام کرده؛ اما او با امام (ع) مخالفت کرده است[۱۸].

منابع

پانویس

  1. «الْبَاقِرُ (ع): يَا جَابِرُ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ...»؛ ابن‌ابی‌زینب نعمانی، الغیبه، ص۲۷۹؛ شیخ مفید، الإختصاص، ص۲۵۵؛ همو، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۷۲؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص۴۴۱؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۵۶.
  2. «أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَوْصِنِي، فَقَالَ: أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَنْ تَلْزَمَ بَيْتَكَ»؛ ابن‌ابی‌زینب نعمانی، الغیبه، ص۱۹۴؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۵.
  3. «لَيْسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَحَدٌ يَدْفَعُ ضَيْماً وَ لَا يَدْعُو إِلَى حَقٍّ إِلَّا صَرَعَتْهُ الْبَلِيَّةُ»؛ ابن‌ابی‌زینب نعمانی، الغیبه، ص۱۹۵؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۶.
  4. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۳۵، ش۱۴۰۹.
  5. «أَبِي الْمُرْهِفِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا هَلَكَ الْمَحَاضِيرُ...»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷۳.
  6. ابن‌ابی‌زینب نعمانی، الغیبه، ص۱۹۸، بدون ذکر نام ابوالمرهف.
  7. ابوالمرهف ناشناخته است؛ شیخ، ابومرهف را از اصحاب امام باقر (ع) (شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۵۱، ش۱۶۹۴) و پسرش مرهف بن ابی‌مرهف را جزو یاران امام صادق (ع) (شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۳۱۲، ش۴۶۲۷) معرفی کرده و چون بعد از ابوالمرهف، موسی بن ابی‌حبیب طائفی آمده، برخی وی را نام ابومرهف موسی دانسته‌اند (مصطفی بن حسین حسینی تفرشی، نقد الرجال، ج۴، ص۳۶۴. محمدتقی تستری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۷) که درست نیست.
  8. ابن‌ابی‌زینب نعمانی، الغیبه، ص۱۹۶.
  9. الاستعجال في الأمر من غير تأنّي فيه و صبر عليه‏؛ ملاصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۲، ص۳۶۸.
  10. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۰۱.
  11. المحاضير أي الذين يستعجلون في طلب الفرج بقيام القائم (ع)؛ محمدباقر مجلسی علامه، مرآة العقول، ج۲۶، ص۳۲۳؛ همو، بحار الأنوار، ج۶، ص۱۹۹.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۹۴.
  13. «هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ»؛ حسین بن سعید کوفی اهوازی، الزهد، ص۸۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۳۲.
  14. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۹۵.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۵۷.
  16. «شکار را در حالی که در احرام هستید نکشید» سوره مائده، آیه ۹۵.
  17. «فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ أَجَلًا وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَاباً فَإِنْ كُنْتَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ يَقِينٍ مِنْ أَمْرِكَ وَ تِبْيَانٍ مِنْ شَأْنِكَ فَشَأْنَكَ وَ إِلَّا فَلَا تَرُومَنَّ أَمْراً أَنْتَ مِنْهُ فِي شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ وَ لَا تَتَعَاطَ زَوَالَ مُلْكٍ لَمْ تَنْقَضِ أُكُلُهُ وَ لَمْ يَنْقَطِعْ مَدَاهُ وَ لَمْ يَبْلُغِ الْكِتَابُ أَجَلَهُ فَلَوْ قَدْ بَلَغَ مَدَاهُ وَ انْقَطَعَ أُكُلُهُ وَ بَلَغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ لَانْقَطَعَ الْفَصْلُ وَ تَتَابَعَ النِّظَامُ وَ لَأَعْقَبَ اللَّهُ فِي التَّابِعِ وَ الْمَتْبُوعِ الذُّلَّ وَ الصَّغَارَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ إِمَامٍ ضَلَّ عَنْ وَقْتِهِ فَكَانَ التَّابِعُ فِيهِ أَعْلَمَ مِنَ الْمَتْبُوعِ أَ تُرِيدُ يَا أَخِي أَنْ تُحْيِيَ مِلَّةَ قَوْمٍ- قَدْ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَ عَصَوْا رَسُولَهُ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ وَ ادَّعَوُا الْخِلَافَةَ بِلَا بُرْهَانٍ مِنَ اللَّهِ وَ لَا عَهْدٍ مِنْ رَسُولِهِ أُعِيذُكَ بِاللَّهِ يَا أَخِي أَنْ تَكُونَ غَداً الْمَصْلُوبَ- بِالْكُنَاسَةِ ثُمَّ ارْفَضَّتْ عَيْنَاهُ وَ سَالَتْ دُمُوعُهُ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَنْ هَتَكَ سِتْرَنَا وَ جَحَدَنَا حَقَّنَا وَ أَفْشَى سِرَّنَا وَ نَسَبَنَا إِلَى غَيْرِ جَدِّنَا وَ قَالَ فِينَا مَا لَمْ نَقُلْهُ فِي أَنْفُسِنَا»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۵۶؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۲، ص۱۴۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۱۱.
  18. ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۲۸-۲۳۴.