مراد از امت وسط در آیه شهادت چه کسانی هستند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
مراد از امت وسط در آیه شهادت چه کسانی هستند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

مراد از امت وسط در آیه شهادت چه کسانی هستند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد تقی فیاض‌بخش

آقایان محمد تقی فیاض‌بخش و دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌‌اند:

«درباره مصداق امّت وسط، در کتب تفسیری احتمالات دیگری نیز داده شده که در اینجا به اهمّ آنها اشاره می‌کنیم.

امّت وسط: امّت میانه و معتدل[۱]

لغت وسط به معنای میانه و معتدل بین دو امر است. از آنجا که اسلام دین معتدلی است، بنابراین، گفته شده که مقصود از امّت وسط، همان امّت مسلمان است که در یک طرف آن یهود (که دچار افراط گردیدند) و در طرف دیگر آن نصاری (که دچار تفریط شده‌اند) می‌باشد؛ توضیح آنکه: در امّت‌های قبل از اسلام، برخی دچار افراط در دنیاگرایی شدند و برخی دیگر دچارتفریط. در طرف افراط، مشرکان و یهودیان بودند که به مظاهر طبیعی و لذت‌های مادی گرایش محض داشتند و در جانب تفریط، رهبانان مسیحی بودند که به لحاظ گرایش به معنویت، به تقویت روح پرداخته و از مظاهرمادی و طبیعی پرهیز می‌کردند. این دو گروه، از حد وسط فاصله گرفتند. از این‌رو، از امّت اسلامی به دلیل تنزّه از خصوصیات این دو گروه و نیز استمداد از ماورای طبیعت و مظاهر طبیعت در تقویت هر دو بُعد مادی و معنوی خود، با عنوان «امّت وسط» یاد شده است. خداوند درباره حرص و دلبستگی یهودیان به دنیا می‌فرماید: وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ[۲].

او درباره رهبانیت و انعزال و انزوای مسیحیان می‌فرماید: ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا[۳].

ولی امّت اسلام، به واسطه تعالیم برجسته رسول اکرم (ص) در ارتباط با دنیا و آخرت، راهی میانه را در پیش گرفتند. آنان از یک‌سو توصیه به آخرت و سرعت‌گرفتن از یکدیگر در امور اخروی شدند: وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ[۴].

و از سوی دیگر، توصیه به بهره‌مندی صحیح و بدون افراط و تفریط از نعمت‌های الهی در دنیا شدند: وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۵].

همچنین مسلمانان در عین عبادت و انس با پروردگار، مأمور به زیبایی و تعادل در مشی زندگی شدند: يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۶].

پاسخ این احتمال: هرچند این سخن در جای خود صحیح است و اسلام دینی معتدل و به دور از افراط و تفریط است، ولی مطلبی که درباره این آیه شریفه و معنای وسط بودن امّت اسلام در آن گفته شده، مبنائاً و بنائاً قابل خدشه است.

  • نقد مبنایی: پاسخ در این قسمت را از دو زاویه می‌توان بررسی کرد:

نگاه اوّل) اگر مراد از اینکه امّت اسلام در تعادل است، یعنی احکام قرآن و دین اسلام نسبت به احکام دو دین آسمانی دیگر (دین موسی (ع) وعیسی (ع)) در تعادل است، در پاسخ باید گفت: ادیان الهی همگی در یک راستا بشریت را به سوی رستگاری و حیات طیّبه در دنیا و آخرت هدایت می‌نمایند. به عبارت دیگر، همگی امّت واحد ابراهیمی (ع) هستند: وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۷]. آنها بشریت را به‌سان حلقات زنجیر، یکی بعد از دیگری، بنا بر موقعیت‌های زمانی مختلف، به سوی فلاح و رستگاری هدایت می‌نمودند؛ آیات ذیل، هریک شواهدی از زاویه‌های مختلف بر این مطلب است:

  1. خداوند همه انبیاء الهی (ع) را هادی نامیده؛ چنان‌که با فرود آدم (ع) به زمین و آغاز زندگی زمینی، به ایشان خطاب شد: فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۸].
  2. در نگاهی کلی، خداوند هیچ تفاوتی بین انبیاء خود (ع) قائل نیست: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۹].
  3. هرچند به دلیل دین خاتم‌بودن اسلام، در این زمان تنها دین مقبول در نزد پروردگار اسلام است: وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۱۰]. ولی این به معنای انحراف سایر ادیان الهی از تعادل فطری و گرفتاری در ورطه افراط یا تفریط نیست؛ بلکه اسلام همه امم ادیان الهی قبل از خود را دعوت به توحید کرد. کما اینکه همه پیامبران الهی (ع) قبل از اسلام نیز به همین امر دعوت می‌کردند: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۱۱]. در یک کلام، شعار همه انبیاء (ع) دعوت مردم به تسلیم در برابر خداوند و خالص‌کردن زندگی از شرک و ریا بود: وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ[۱۲]. در همین راستا بود که دین اسلام مردم را دعوت به کلمه توحید کرد: شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ[۱۳].
  4. نتیجه آنکه: دراصل تعالیم دینی ادیان الهی تفاوتی نیست و خروج از صراط مستقیم هدایت در هیچ نبی و یا رسولی وجود ندارد؛ لذا اگر امّت اسلام امر به جهاد می‌شود، همان امر در تورات و انجیل هم در مبارزه با فساد وجود داشته است: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۴].

همچنین در امر به تهذیب نفس و پرهیز از دنیا زدگی، تفاوتی بین ادیان الهی نیست: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى * بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى * إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى * صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى[۱۵]

نگاه دوم) اگر مراد از تعادل در امّت اسلام و افراط و تفریط در یهود و نصاری، نه تعالیم الهی آنان، بلکه انحراف این دو امّت به ورطه افراط دنیازدگی و تفریط وازدگی از لذت‌ها و دنیاگریزی است، باید گفت که این مطلب نیز مبنائاً درست نیست؛ به دلایل ذیل:

  1. چنین انحرافاتی در همه امّت‌ها به وجود می‌آید و ربطی به تعالیم آسمانی پیامبران (ع) ندارد. چنان‌که امّت اسلام نیز بعد از پیامبر اکرم (ص) به ده‌ها فرقه مبتلا شدند؛ همان‌طور که بنی‌اسرائیل دچار چنین تشطّط فکری گردیدند و همه اینها به واسطه جدا شدن از حبل‌الله ولایت در هر زمانی بوده است. در میان مسلمانان، برخی مثل بنی‌امیه دنیازده و افراطی و برخی دیگر مثل خوارج نهروان، تفریطی و دنیاگریز بودند؛ در حالی‌که هر دو گروه منحرف بودند. رسول اکرم (ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقُونَ‏ هَالِكُونَ‏ وَ النَّاجُونَ الَّذِينَ يَتَمَسَّكُونَ بِوَلَايَتِكُمْ وَ يَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِكُمْ وَ لَا يَعْمَلُونَ بِرَأْيِهِمْ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ»[۱۶].
  2. در میان یهودیان نیز، برخی در طریق تعادل، دنباله‌روی از حضرت موسی (ع) نمودند و برخی دیگر مثل قارون و سامری، دنیاگرایی را برگزیدند و برخی دیگر مثل بلعم باعور، راهبی دنیاگریز شدند؛ ولی به دلیل جهل به حقیقت دین الهی، بالاخره هر دو گروه طعمه شیطان گردیدند: مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ[۱۷]. هرچند که بسیاری از آنان، در طریق تهذیب نفس، دل از دنیا کندند و در صومعه‌ها از جامعه فاصله گرفتند و زهد پیشه کردند. رسول اکرم (ص) در شب معراج، درباره زهاد امّت خود و مقایسه آنان با زهاد بنی‌اسرائیل، از خداوند سؤال نمود: «يَا رَبِّ أَيُّ‏ الزُّهَّادِ أَكْثَرُ زُهَّادُ أُمَّتِي أَمْ زُهَّادُ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ إِنَّ زُهَّادَ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي زُهَّادِ أُمَّتِكَ كَشَعْرَةٍ سَوْدَاءَ فِي بَقَرَةٍ بَيْضَاءَ»[۱۸]. لذا، اینکه مشهور است بنی‌اسرائیل دنیاگرا بودند، عمومیت ندارد و بسیاری از آنان طریق زهد را پیشه کرده بودند.
  3. درباره رهبانیت مسیحی نیز باید گفت که اولاً، این اختراع خودشان بود و هرگز تکلیف الهی نبود: ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۱۹]. ثانیاً، آنها به همان رهبانیت هم به درستی عمل نکردند و از صراط مستقیم نبیّ خود خارج شدند و در ورطه افراط و تفریط افتادند: فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ.
  4. در روزگارهای بعد نیز، تاریخ نشانه‌ای از دنیاگریزی در میان نصاری به دست نمی‌دهد. چنان‌که شاهدیم که جنگ‌های خانمان‌سوز صلیبی با مسلمانان، برای تصاحب دنیای بیشتر در قرون وسطا بود. همچنین مسابقه دول غربی در چپاول ملت‌ها در روزگار فعلی نیز شاهد صدقی بر این مطلب است. در یک کلام، جریان تاریخ بعد از ظهور رسول اکرم (ص) نشان می‌دهد که دو تفکر یهودی و مسیحی، دو روی یک سکه در مقابل اسلام بودند و هر دو، به عنوان دو تیغه یک قیچی برای نابودی اسلام و کلمه توحید عمل می‌کردند.
  1. آیه مورد استدلال، با اسم اشاره كَذَلِكَ آغاز شده. گفتیم که این واژه به معنای تأکید مطالب بعد در سیاق مطالب قبل است؛ لذا اگر مراد از وسط، اعتدال بین یهود و نصاری باشد، كَذَلِكَ در اول آیه، با سیاق قبل و بعد سازش ندارد؛ زیرا در آیات قبل، سخن از افراط یا تفریط اهل کتاب نبود تا در آن سیاق، خداوند امّت اسلام را معتدل بنامد؛ بلکه سخن از اسلام حضرت ابراهیم (ع) و فرزندان معصوم او از انبیاء و اولیاء (ع) بود.
  2. همان‌طور که در بیان اصل استدلال گذشت، سیاق آیه در ترسیم سیر نزولی از مراتب فوق به پایین است و نه سیر افقی در مقاطع زمانی گوناگون؛ زیرا در یک طرف امّت وسط، رسول خدا (ص) قرار دارد و در طرف دیگر «ناس»، به معنای توده مردم و نه گروه ویژه و برجستگان آنان.
  3. بلافاصله بعد از تأکید بر وسط بودن امّت اسلام در آیه، خداوند می‌فرماید: لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا. بنابراین، یک طرف این وساطت پیامبر (ص) قرار دارد؛ لذا معنا ندارد که امّت وسط به معنای اعتدال در مقابل افراط و تفریط باشد؛ زیرا لازمه این سخن آن است که رسول خدا (ص) در یکی از دو سوی افراط یا تفریط قرار بگیرد.
  4. اگر گفته شود که شخص رسول خدا (ص) نیز جزء امّت اسلام محسوب می‌شود و مراد آیه این است که امّت اسلام بین یهودیت و مسیحیت قرار گرفته‌اند، در پاسخ باید گفت که در این صورت دیگر نیازی به ذکر شهادت رسول اکرم (ص) بر امّت نبود؛ زیرا هر پیامبری شاهد بر امّت خویش است و این مطلب به حضرت رسول اکرم (ص) اختصاص ندارد. اگرچه او شهیدالشهداء است: فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا[۲۰].

بر این اساس، باید گفت که خوبان هر امّتی می‌توانند امّت وسط باشند؛ زیرا نبی آنان شاهد بر آنان است و آنان بین نبی خود و سایر مردم قرار می‌گیرند.

امّت وسط؛ بهترین و اعدل امّت‌ها[۲۱]

بسیاری از مفسرین عامه این معنا را پسندیده‌اند. هر چند این احتمال با معنای واژه وسط – چنان‌که گذشت - سازش دارد (مثل وسط مرعی، یعنی بهترین مکان از مرغزار که پر آب و سرسبز است، ولی این معنا نیز، به بیانی که در اصل استدلال گذشت، نمی‌تواند بر همه افراد امّت اسلام منطبق شود؛ زیرا در میان امّت طوایفی هستند که رسول خدا (ص) را سخت آزردند و مطرود و ملعون پروردگار قرار گرفتند. بنابراین، اگر بخواهیم مصداق کاملی برای امّت وسط پیدا کنیم، باید آن را بر افراد برگزیده امّت، که در عصمت و طهارت تالی تلو رسول خدا (ص) هستند، تطبیق دهیم تا با سیاق قبل و بعد آیه نیز سازگار باشد. مضاف بر آنکه این واژه معمولاً در جایی به کار می‌رود که یک نوع تعادل و خیریّت و شرافت و فضیلت در میان چند چیز باشد[۲۲]. بنابراین، منظور از «امّت وسط» در آیه، افراد برگزیده از امّت رسول خدا (ص) هستند که دارای چنین صفاتی می‌باشند»[۲۳]

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار (ط. دار المعرفة، ۱۴۱۴ ﻫ.ق)، ج۳، ص۵؛ التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب) (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ﻫ.ق)، ج۴، ص۸۵.
  2. «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست می‌دارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمی‌کند و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
  3. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند» سوره حدید، آیه ۲۷.
  4. «و برای (رسیدن به) آمرزش پروردگارتان و بهشتی به پهنای آسمان‌ها و زمین که برای پرهیزگاران آماده شده است شتاب کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.
  5. «و اوست که باغ‌هایی با داربست و بی‌داربست و خرمابن و کشتزار با خوردنی‌هایی گوناگون و زیتون و انار، همگون و ناهمگون آفریده است؛ از میوه‌اش چون بار آورد بخورید و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
  6. «ای فرزندان آدم! در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.
  7. «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
  8. «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
  9. «بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچ‌یک از ایشان فرق نمی‌گذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴.
  10. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  11. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  12. «و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشته‌اند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار (و استوار)» سوره بینه، آیه ۵.
  13. «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد» سوره شوری، آیه ۱۳.
  14. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  15. «بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد * و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد * بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید * با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است * این (حقیقت) بی‌گمان در صحیفه‌های (آسمانی) پیشین (نیز آمده) است * صحیفه‌های ابراهیم و موسی» سوره اعلی، آیه ۱۴-۱۹.
  16. وسائل الشیعة (ط. مؤسسة آل البیت (ع)، ۱۴۰۹ ﻫ.ق)، ج۲۷، ص۵۰، به نقل از کفایة الأثر، ص۱۵۵.
  17. «برخی از ایشان امتی میانه‌رو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام می‌دهند زشت است» سوره مائده، آیه ۶۶.
  18. إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی) (ط. الشریف الرضی، ۱۴۱۲ ﻫ.ق)، ج۱، ص۲۰۲.
  19. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند» سوره حدید، آیه ۲۷.
  20. «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
  21. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل (دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۱، ص۱۱۱؛ تفسیر غریب القرآن (ابن قتیبه) (ط. دار ومکتبة الهلال، ۱۴۱۱ ﻫ.ق)، ج۱، ص۶۲.
  22. مجمع البیان، ج۱، ص۴۱۴.
  23. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۶۳۵-۶۴۲.