مرجعیت علمی امام هادی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مناظره‌های علمی و پاسخ‌گویی به پرسش‌ها

بخشی از فعالیت فرهنگی امام هادی(ع) به مناظره‌های علمی، پاسخ‌گویی به شبهات و پرسش‌های علمی شیعیان یا دیگران مربوط می‌شود که به شکل مکتوب یا شفاهی مطرح شده و آن حضرت پاسخ داده است. محور این پرسش‌ها عبارت‌اند از: توحید و یگانه‌پرستی؛ نبوت و پیامبری؛ امامت و ولایت؛ فضایل و برتری‌های امام هادی(ع)، معجزه‌ها و شگفتی‌های امام هادی(ع)، آخرالزمان و امام مهدی(ع)، ایمان و کفر، آداب و موارد اخلاقی، قرآن کریم، طب و مسائل پزشکی، برخی احکام الهی و معاد و جهان آخرت.

برای نمونه، ایوب بن نوح از امام هادی(ع) پرسید آیا خداوند قبل از آفرینش جهان از آن آگاه بود یا اینکه پس از آفرینش مطلع شد؟ امام در پاسخ به خط خود نوشت: خداوند پیوسته به همه چیزها آگاه است و علم او به اشیاء پیش از خلقت، مانند علم او پس از خلقت اشیاء است[۱].

همچنین یکی از اقدامات رایج خلفای عباسی برای مقابله با امامان(ع) و جایگاه آنان، برگزاری جلسه‌های آزمایش و امتحان علمی و مناظره بود. آنان از عالمان و دانشمندان مشهور زمان خود دعوت می‌کردند تا در مقابل امام قرار گرفته و با طرح پرسش‌های دشوار و پیچیده ایشان را در موضع ضعف قرار دهند، اما بدون استثنا در همه موارد برتری علمی امامان چنان شگفت‌آور بود که کرنش و اعتراف همان دانشمندان و دیگران را برمی‌انگیخت، به گونه‌ای که خلفای عباسی نه تنها به هدف خود نمی‌رسیدند، بلکه شرمسار می‌شدند و جایگاه برجسته علمی امامان(ع) در میان دانشمندان و اذهان عمومی بیش از پیش آشکار می‌شد. امام هادی(ع) نیز از این امر استثنا نبود و چنین آزمایش‌های علمی به شکل نامه و برپایی مجالس برای ایشان نیز ترتیب داده شد. پرسش درباره معنای «کثیر»[۲]، حکم حد بر مرد نصرانی پس از زنا کردن با زن مسلمان و پس از اسلام آوردن او[۳]، نمونه‌هایی از موارد یادشده‌اند[۴].

تعالیم و میراث علمی امام(ع)

امام هادی(ع) افزون بر سیره و روش زندگی خودشان که آموزش عملی تعالیم دینی به شمار می‌آید، به گونه شفاهی و مکتوب نیز تعالیم و آموزه‌های مهمی را ارائه کرده است. در این بخش، مجموعه این تعالیم در چهار بحث کلی مطرح و به اختصار بیان می‌شود.

آموزه‌های قرآنی

امام هادی(ع) نخستین و مهم‌ترین مبنای آموزه‌ها و تعالیم خود را آموزه‌ها و تعالیم قرآنی قرار داده بود. به ویژه با توجه به آنکه در همین زمان اتّهام شیعه به تحریف قرآن بر سر زبان‌ها افتاده بود، امامان شیعه در برابر این اتهام همواره اصالت را به قرآن می‌دادند و با صراحت اعلام کردند که هر روایتی مخالف با قرآن بود آن را نادرست دانسته و آن را دور بریزند. امام هادی(ع) نیز ضمن رساله مفصلی (که بدان اشاره خواهد شد)، با صراحت بر اصالت قرآن تکیه فرموده آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح، به عنوان معیاری دقیق اعلام کرد. افزون بر این، رسماً قرآن را به عنوان تنها متنی که همه گروه‌های اسلامی بدان استناد می‌کنند، مطرح ساختند.

امام هادی(ع) در مرحله اول اخبار را به دو دسته تقسیم کرده است: نخست، روایاتی که حق هستند و باید مبنای عمل قرار گیرند و دسته دوم، اخباری که باطل‌اند و باید از عمل بدانها اجتناب شود. آن حضرت فرمود: در صورتی که قرآن بر صحت روایتی مهر تأیید زد، اما گروهی از امّت آن را نپذیرفت، باید بر صحت آن اعتراف شود؛ زیرا در اصل، بر حقانیت قرآن اتفاق نظر دارند. آن حضرت سپس به عنوان نمونه، حدیث ثقلین را با توجه به آیه ولایت و بر اساس شأن نزولی که برای آیه در روایات اهل سنت نقل شده است، بیان کرد.

آن حضرت درباره توضیح حدیث «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ‌» به سراغ قرآن آمده و با نشان دادن آیات متعدد، تأیید آن را برای صحت حدیث ابراز نمود. البته امام در طول استدلال خود ده‌ها آیه از قرآن که از جهتی بر جبر و از جهت دیگر به تفویض اشاره دارد، ارائه کرد و در پایان از سخنان محکم و متین امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره به عنوان شاهد استفاده کرد[۵].

احادیث و روایات

احادیث و روایات امام هادی(ع) که در مجموعه‌های مختلفی گردآوری شده‌اند، در یک نگاه کلی شامل چند دسته‌اند: دسته‌ای از این احادیث، روایاتی هستند که امام هادی(ع) از پدران بزرگوار خود از رسول خدا(ص) نقل کرده است. در حقیقت این احادیث از رسول خدا(ص) هستند که با واسطه از امام هادی(ع) نقل شده‌اند. دسته دیگر، روایاتی‌اند که به همین شکل امام هادی(ع) از نیاکان خود از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل کرده است که در اصل این احادیث از علی(ع) هستند که با واسطه از امام هادی(ع) نقل شده‌اند. دسته دیگری از احادیث آن حضرت نیز با واسطه از دیگر امامان نقل شده‌اند؛ اما بخش درخور توجهی از روایات، به طور مستقیم احادیث امام هادی(ع) هستند که به طور مستقل از احادیث خود آن حضرت شمرده می‌شوند.

به لحاظ موضوعی نیز تقریباً در همه زمینه‌های اعتقادی، کلامی، اخلاقی، فقهی، عرفانی، تربیتی، سیاسی و اجتماعی، روایاتی از آن حضرت باقی مانده‌اند، البته برخی از موارد آن مانند زیارت جامعه کبیره، ویژگی خاصی دارند. روایات آن حضرت در دو کتاب با عنوان مسندالامام الهادی(ع)، شامل ۵۳۶ روایت و موسوعة کلمات الامام الهادی(ع) دارای ۴۳۰ روایت جمع‌آوری شده است.

البته در کنار احادیث ناب و آموزنده امام هادی(ع)، متأسفانه برخی احادیث نادرست و ساختگی را نیز به آن حضرت منسوب کرده‌اند. یک نمونه از این احادیث، حدیث معروف به «رفع القلم» است. بر اساس حدیث نادرستِ «رفع القلم»، گفته‌اند روز نهم ربیع‌الاول که آغاز امامت حضرت مهدی(ع) است با روز درگذشت خلیفه دوم مصادف شده است. از این رو، روز شادی و عید شیعیان قلمداد شده و آنان مجازند در این روز هر معصیتی را مرتکب شوند بدون آنکه عقوبتی داشته باشد یا در نامه عمل آنان ثبت شود و به اصطلاح قلم ثبت اعمال در این روز گناهان آنان را ثبت نخواهد کرد[۶].

بر پایه همین حدیث جعلی، در برخی از نقاط جامعه شیعی مجالس و محافل جشن و سرور با عنوان «عید الزهراء»، «فرحة الزهراء»، «غدیر دوم» و یا «عمرکشان» برپا می‌شود و در این مجالس، افراد نادان و یا مغرض خود را آزاد می‌دانند تا به خیال خام خود با فحاشی به خلیفه اول و دوم و کارهای خلاف شریعت، دل اهل بیت(ع) را شاد کنند. اما با یک بررسی اجمالی دانسته می‌شود که به دلایل مختلف، این حدیث، نادرست، ساختگی و مخالف مبانی عقلی، دینی و شرعی و سیره اهل بیت(ع) است که به هیچ روی نباید مورد استناد قرار گیرد.

سابقه نداشتن نقل این روایت در منابع دست اول، مجهول بودن راویان این روایت، ناسازگاری این روایت با مضمون برخی از آیات قرآن و معارف دینی و نادرستی تطبیق تاریخی روز نهم ربیع بر روز درگذشت خلیفه دوم از مهم‌ترین دلایل جعلی بودن این روایت است[۷].[۸]

دعاها و زیارت‌ها

بخشی از تعالیم امام هادی(ع) از طریق دعا و زیارت به ما رسیده‌اند. دعاهای برجای مانده از امام هادی(ع) در زمینه‌های مختلف دنیوی و اخروی هستند. دعا برای برخی ساعت‌های روز، مانند عصر، دعا برای طلب فرزند، دعا برای شفای بیمار، دعا در قنوت نماز، دعای طلب حاجت و مانند آنها، از جمله دعاهای آن حضرت هستند که در برخی منابع نقل شده‌اند[۹].

در زیارت‌ها نیز که بیشتر به منظور زیارت امامان صادر شده‌اند، به شکلی بسیار لطیف ارتباط انسان با امام، نیاز همراهی با امام، اظهار ارادت به امام و نیاز به شفاعت امام در قیامت را بازگو می‌کنند و آداب زیارت اولیای الهی و بزرگان دین را به زائر می‌آموزند. از میان زیارت‌هایی که از امام هادی(ع) به دست ما رسیده است[۱۰]، زیارت‌های جامعه که یک دوره امام‌شناسی با مضامین بسیار عالی است و زیارت غدیر، جایگاه ویژه‌ای دارند[۱۱].

مکاتبات و نامه‌های امام هادی(ع)

یکی از راه‌های ارتباطی امام با شیعیان که دارای اهمیت بسیاری نیز بوده، مکاتبه و نامه‌نگاری است که نقش بسیار ممتازی در ارشاد، هدایت و رهبری جامعه شیعه داشته و دارد. با یک نگاه کلی می‌توان گفت نامه‌های امام هادی(ع) در هفت محور و موضوع دسته‌بندی می‌شوند: ۱. تبیین جایگاه امامت و مباحث مختلف مربوط به آن؛ ۲. استفاده از علم غیب و آگاهی از امور غیبی و نیز اثبات جامعیت علمی؛ ۳. تمجید و تجلیل از امامان(ع)؛ ۴. معرفی وکلا و نایبان؛ ۵. بیدارگری و هشدار؛ ۶. دعا و آموزش دعا؛ ۷. پاسخ به پرسش‌های شیعیان[۱۲].[۱۳]

میراث فقهی

از امام هادی(ع) در موارد متعددی پرسش می‌شد و آن حضرت استنباط و نظر فقهی خود را با استناد به قرآن و روایات بیان می‌کرد. از جمله آنکه درباره معنای کثیر، با استناد به آیه ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ[۱۴] آن را هشتاد، دانستند؛ زیرا هنگامی که این مواطن را شمارش کردند، هشتاد مورد بود[۱۵]. همچنین بنا بر نقلی دیگر، چون نظر امام هادی(ع) را درباره گاومیش، که به نظر اهل عراق حیوان مسخ شده بود، پرسیدند، آن حضرت به استناد آیه ﴿وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ[۱۶] گاومیش را از جنس گاو و از نظر حلال بودن یکسان دانستند[۱۷].

امام هادی(ع) در روش فقهی خود، افزون بر قرآن، در برخی موارد به سیره و نظر رسول خدا(ص) و امامان پیشین استناد می‌کرد[۱۸]. همچنین هنگامی که علی بن سلیمان درباره چگونگی وقف ارث املاک پدرش پرسید و آن حضرت پاسخ داد، با استناد به سیره و روش امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: این روش مانند آن چیزی است که امیرالمؤمنین علی(ع) انجام داده است[۱۹].

فقهای شیعه با استناد به برخی از همین نظریات امام هادی(ع) بر اساس آنها فتوا داده‌اند. برخی منابع معاصر نمونه‌هایی از این استنادها را که بیش از سی مورد هستند. گرد آورده‌اند[۲۰].[۲۱]

منابع

  1. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲

پانویس

  1. کلینی، کافی، ج۱، ص۱۰۷.
  2. کلینی، کافی، ج۷، ص۴۶۴؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۴. این نکته در ادامه و در بحث از میراث فقهی امام هادی(ع) بررسی شده است.
  3. کلینی، کافی، ج۷، ص۲۳۸.
  4. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۱۹۹.
  5. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۰۶.
  6. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۱، ص۱۲۰ - ۱۲۹.
  7. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: طارمی راد، «حدیث رفع»، دانشنامه جهان اسلام، ج۱۲، ص۷۸۷ - ۷۹۳؛ صادقی و مشکانی، «بازکاوی داستان رفع القلم»، معرفت، سال بیستم، شماره ۱۷۰. البته در این باره باید توجه داشت که در آموزه‌های دینی احادیث دیگری با عنوان «حدیث رفع» وجود دارند که موضوع، مضمون و سند آنها به این روایت جعلی هیچ ربطی ندارد و در علم اصول فقه مطرح و در استنباط احکام فقهی مورد استناد فقها قرار می‌گیرند
  8. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۰۷.
  9. ر.ک: عطاردی، مسند الإمام الهادی(ع)، ص۱۷۶ – ۱۹۷؛ گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم(ع)، فرهنگ جامع سخنان امام هادی(ع)، ص۴۴۰ – ۴۸۷.
  10. عطاردی، مسند الإمام الهادی(ع)، ص۱۷۶ – ۱۹۷.
  11. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۰۸.
  12. برای اطلاع از محتوای این نامه‌ها، ر.ک: عطاردی، مسند الامام الهادی(ع)، بخش نامه‌ها، گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم(ع)، فرهنگ جامع سخنان امام هادی(ع)، بخش نامه‌ها.
  13. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۰۹.
  14. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  15. کلینی، کافی، ج۷، ص۴۶۴؛ و با اندکی تغییر: طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۴.
  16. «و از شتر دو (تا) و از گاو دو (تا)؛ بگو آیا آن دو نر را حرام کرده است یا آن دو ماده را یا آنچه را که زهدان‌های آن دو ماده دربردارد؟ آیا هنگامی که خداوند این (امر) را به شما سفارش می‌کرد حضور داشتید؟ پس ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد تا با نادانی مردم را گمراه گرداند کیست؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نخواهد کرد» سوره انعام، آیه ۱۴۴.
  17. عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۸۱.
  18. کلینی، کافی، ج۴، ص۵۲۱.
  19. کلینی، کافی، ج۷، ص۳۷.
  20. قرشی، حیاة الامام الهادی(ع)، ص۸۱ - ۹۸.
  21. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۰۹.