مرجعیت علمی اهل بیت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ازجمله برجسته‌ترین مسائل بنیادین ـ از زمان رسول خدا(ص) تاکنون ـ در میان بسیاری از متکلمان، فقیهان، محدثان و مفسران بوده است. از آنجا که اثبات مرجعیت علمی، منوط به اثبات حجیت سنت است، رویکرد اصلی این مقاله بر حجیت سنت اهل‌بیت رسول خدا(ص) بر اساس منابع روایی و تفسیری اهل‌سنت است.

سنت رسول خدا(ص) نزد مسلمانان، پذیرفته و حجت است و مشاجره در حجیت سنت اهل‌بیت اوست که پیروان مکتب اهل‌بیت(ع) به آن باور دارند؛ ولی سایر مذاهب اسلامی در باور یا التزام به آن یکسان نیستند‌. این موضوع ـ به دور از برخی کشمکش‌های تاریخی در میان مسلمانان ـ امری مهم و مؤثر است؛ زیرا اگر بر اساس قرآن و سنت رسول خدا(ص) ثابت شود که سنت پیشوایان پس از او نیز حجت است، دریچه‌ای نو برای مسلمانان و هم‌گرایی‌هایی بیشتر درباره مرجعیت علمی گشوده می‌گردد و گنجینه‌ای گران‌بها به منابع دین‌شناسی مذاهب اسلامی افزوده خواهد شد[۱].

دلایل قرآنی حجیت سنت اهل‌بیت رسول خدا(ص)

آیه تطهیر

﴿...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۲]. از بررسی کتاب‌های تفسیری و روایی[۳] به دست می‌آید که درباره مراد از «اهل‌بیت» در آیه «تطهیر» چند دیدگاه وجود دارد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

  1. همسران، دختر، دو پسر و داماد رسول خدا(ص): طرف‌داران این دیدگاه معتقدند مراد از اهل‌بیت، همسران رسول خدا(ص) و دخترش فاطمه زهرا، دامادش امام علی و پسرانش امام حسن و امام حسین(ع) هستند. به باور ایشان، به دلیل اینکه همسران رسول خدا(ص) سبب نزول این آیه‌اند، پس آیه بر دخول آنان در اهل‌بیت تصریح دارد[۴].
  2. تنها زنان رسول خدا(ص): استدلال ایشان آن است که قبل و بعد این آیه درباره زنان رسول خدا(ص) است. به این دیدگاه اعتراض شده که زنان پیامبر اکرم(ص) در آن آیات با لفظ جمع مؤنث خطاب شده‌اند‌؛ درحالی‌که در آیه تطهیر، خطاب با جمع مذکر است. آنها پاسخ داده‌اند که به دلیل وجود رسول خدا(ص) در میان زنان، از باب «تغلیب» صیغه مذکر آورده شده است[۵]. یا اینکه این صیغه به‌اعتبار لفظ «اهل» است[۶].

این دیدگاه را به عکرمه، ابن‌عباس، ابن‌سائب و مقاتل نسبت داده‌اند[۷]. از عکرمه و ابن‌عباس نقل می‌شده که گفته‌اند‌: نزلت في نساء النبي خاصّة[۸]. نیز از عکرمه نقل شده است که گفته: من شاء بأهلته أنّها نزلت في أزواج النبي[۹].

برخی به‌زعم خویش، درباره شأن نزول آیه تطهیر، راه میانه را اختیار کرده‌اند: «هرکس این آیه را بر یکی از فریقین [تنها همسران، یا تنها علی و فاطمه و حسن و حسین(ع)] تطبیق دهد، تمام سخن را نگفته است»[۱۰]. وی همچنین «سباق در خطاب و سیاق‌» را درباره همسران می‌داند و بر این باور است که اخراج زنان، کلام را از اتّساق و انتظام خارج می‌کند؛ سپس این‌گونه به سخن امام رازی استناد می‌جوید: أنّها شاملة لنسائه صلى الله عليه و سلّم لأنّ سياق الآية ينادي على ذلك فإخراجهنّ عن ذلك و تخصيصه بغيرهنّ غيرصحيح[۱۱].

دلالت آیه تطهیر بر اهل بیت رسول خدا(ص) از جهت قرینه[۱۲] را این‌گونه می‌توان بررسی نمود‌:

قرینه متصل

قرینه متصل بیرونی‌: آیه تطهیر - بدون در نظر گرفتن قراین منفصل - زنان پیامبر را دربر نمی‌گیرد؛ بلکه به افراد ویژه‌ای اشاره دارد که به‌اختصار بررسی می‌کنیم[۱۳].

در آیات ۲۸ و ۲۹ سورة احزاب، خداوند از پیامبر می‌خواهد به همسرانش دستوراتی بفرماید. در این دو آیه، زنان با الفاظ جمع مؤنّث خطاب شده‌اند: ﴿كُنْتُنَّ (۲ بار)، ﴿تُرِدْنَ (۲ بار)، ﴿فَتَعَالَيْنَ، ﴿أُمَتِّعْكُنَّ، ﴿وَأُسَرِّحْكُنَّ، ﴿كُنْتُنَّ. سپس دوباره، زنان پیامبر را این‌گونه خطاب می‌کند‌: ﴿مِنْكُنَّ (۲ بار)، سپس دوباره، زنان پیامبر(ص) را این‎گونه خطاب می‌کند:﴿لَسْتُنَّ، ﴿اتَّقَيْتُنَّ، ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ، ﴿قُلْنَ، ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ، ﴿ولَا تَبَرَّجْنَ، ﴿أَقِمْنَ، ﴿آتِينَ، ﴿أَطِعْنَ.

پس از این همه خطاب با جمع مؤنث، یک مرتبه نوعی «التفات»[۱۴] و چرخش به سوی جمع مذکر مخاطب صورت می‌گیرد: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۵]. در اینجا خبری از جمع مؤنث نیست؛ بلکه ﴿عَنْكُم و ﴿يُطَهِّرَكُم به‌صورت جمع مذکر مخاطب آمده‌اند‌. از این چرخش لفظی فهمیده می‌شود که منظور زنان پیامبر(ص) نیست‌؛ بلکه مقصود گروهی است که همه یا بیشتر آنها مرد هستند، وگرنه مانند سیاق قبلی می‌فرمود: عنكنّ و يطهّركنّ. بعد از این آیه، دوباره «التفات» صورت گرفته و سیاق[۱۶] چرخش پیدا کرده است: ﴿وَاذْكُرْنَ، ﴿بُيُوتِكُنَّ.

آیاتی که زنان پیامبر(ص) را با ضمیر جمع مؤنث خطاب می‌کند، در مقام توبیخ است؛ در حالی که آیه تطهیر ـ که اهل بیت(ع) را با ضمیر جمع مذکر خطاب می‌کند ـ در مقام تکریم است. به دیگر سخن، خداوند متعال با این شاهکارها، در پی نشان دادن تقابل و مقایسه میان معصوم (اهل‌بیت) با غیرمعصوم (زنان پیامبر) است.

توبیخ و تکریم همزمان برای افرادی خاص معنا ندارد. به‌علاوه اینکه، قرینه متصل درونی، حاکم بر قرینه متصل بیرونی است.

قرینه متصل درونی: بنابر دلالت مطابقی (قرینه متصل درونی) اهل‌بیت - بدون در نظر گرفتن مصادیق آن به‌سبب اراده تکوینی خداوند از هرگونه پلیدی و آلودگی زدوده شده و به پاکی و پاکیزگی آراسته گشته‌اند؛ از همین رو معصوم هستند.

میان اراده خداوند بر منزه بودن از پلیدی و آراستگی به پاکی با عصمت آنان، ارتباط مستقیمی وجود دارد[۱۷].

قرینه منفصل

مسلمانان اتفاق دارند که آیه مباهله[۱۸] درباره مسیحیان نجران نازل شده است و بنا به گواهی منابع تاریخی، روایی و تفسیری، از میان فرزندان، تنها حسن و حسین(ع)، از میان زنان، تنها فاطمه زهرا(س) و از میان مردان، تنها امیرمؤمنان علی(ع)، رسول خدا(ص) را در جریان مباهله همراهی کرده‌اند. پس مراد از ﴿أَبْنَاءَنَا در این آیه، امام حسن و امام حسین(ع)، از ﴿نِسَاءَنَا فاطمه زهرا(س) و از ﴿أَنْفُسَنَا امیرمؤمنان علی(ع) است. خداوند بر اساس منطوق آیه، «أبناء»، «نساء» و «أنفس» را به رسول خدا(ص) نسبت داده که نشان از تکریم آنان نزد خدا و رسولش دارد.

آیه «مباهله‌» به همراه «حدیث کساء» دلالت بر عصمت این چهار نفر و رسول خدا(ص) دارد. به دلیل آیات سوره تحریم ـ که قرینه منفصلی دیگر برای آیه تطهیر است ـ دو نفر از زنان پیامبر(ص)[۱۹] مرتکب گناه شده‌اند[۲۰] و از عصمت خارج هستند. پس بنابر آیه «مباهله» و حدیث «کساء»، حضرت زهرا(س) برترین زنان و داخل در اهل‌بیت است و بنابر «سوره تحریم» زنان پیامبر، خارج از اهل‌بیت هستند[۲۱].

جمع‌بندی:

  1. با توجه به آنچه درباره قرینه متصل و منفصل (شواهد درونی و بیرونی) و روایات شأن و اسباب نزول این آیه ذکر شد، درمی‌یابیم که «اهل‌البیت‌» کسانی هستند که با اراده تکوینی خداوند، از هرگونه پلیدی در افکار، گفتار و رفتار منزه هستند.
  2. میان اراده خداوند بر منزه بودن از پلیدی‌ها و طهارت اهل‌بیت با عصمت ایشان ارتباط وجود دارد.
  3. با توجه به حصری که «إنّما» بر آن دلالت دارد، «التفات لفظی‌» در ضمیر جمع مؤنث (کنّ‌) به ضمیر جمع مذکر (کم‌) و «التفات معنوی» از مقام توبیخ به مقام تکریم و همچنین با توجه به حصری که در احادیث وجود دارد که این آیه در شأن رسول خدا(ص)، امیرمؤمنان(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن و امام حسین(ع) نازل شده و رسول خدا(ص) با ورود أمّ‌سلمه در آن جمع موافقت نکرده است[۲۲]، انحصار «اهل‌البیت» روشن می‌شود.
  4. وقتی اهل‌بیت دارای معنای عام نشد، اراده در ﴿يُرِيدُ اللَّهُ نمی‌تواند به‌معنای اراده تشریعی باشد؛ زیرا خداوند با اراده تشریعی از همه بندگانش خواسته تا پاک شوند و از گناهان به دور باشند‌. پس اراده در این آیه باید اراده تکوینی باشد. همچنین با استناد به آیه ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۲۳] اراده تکوینی خداوند، با تحققِ مراد همراه است؛ یعنی همزمان با تحققِ اراده، طهارت از رجس نیز حاصل می‌شود‌.
  5. واژه «رجس» اسم جنس است و همراه با «ال» معنای اطلاق می‌دهد و بر عموم و شمول دلالت دارد؛ یعنی اهل‌بیت از «هرگونه» پلیدی منزه‌اند، نه فقط از گونه‌ای خاص‌.

به دلیل پاک بودن ایشان از رجس معلوم می‌شود آنها معصوم هستند و سنت ایشان حجت است. از آن‎جا که میان مراتب بالای تطهیر و عصمت با مراتب بالای علم، ملازمه وجود دارد؛ پس اهل بیت، بهترین و بالاترین مرجع علمی در میان مردم هستند.

افزون بر دلایلی که از «آیه تطهیر» بر عصمت و حجیت ایشان بیان شد‌؛ از سنت رسول خدا(ص) نیز می‌توان دلایلی بر این امر ارائه کرد. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِي مُطَهَّرُونَ مِنَ الذُّنُوبِ‌»[۲۴] و «أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ‌»[۲۵].

پس با قرین قرار گرفتن این دو گوهر گران‌بها در طهارت می‌توان نتیجه گرفت‌: همان‌گونه که کتاب خدا، حجت بر مردم و مرجع برای آنان است و پیروی از آن بر همگان واجب می‌باشد، عترت و اهل‌بیت رسول خدا(ص) نیز حجت بر مردم و مرجعی برای آنان است و پیروی از آن بر همگان واجب خواهد بود. تمسک به قرآن و عترت را می‌توان در کتاب مبارکفوری یافت‌[۲۶].[۲۷]

آیه مباهله

﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۲۸].

تاریخ‌نگاران، مفسران و محدثان نقل کرده‌اند که آیه یادشده درباره مجادله مسیحیان نجران با رسول خدا(ص) نازل شده است.

واحدی نیشابوری در اسباب نزول الآیات به نقل از جابر بن عبدالله آورده است که: مسیحیان نجران با سران خود - عاقب و سید - در مدینه بر رسول خدا(ص) وارد شدند. آن حضرت، آنان را به اسلام فراخواند و آنها گفتند: پیش از تو اسلام آورده‌ایم. فرمود: دروغ می‌گویید؛ اگر بخواهید، شما را از آنچه از اسلام باز داشته است، خبر می‌دهم. گفتند: ما را خبر ده. فرمود: عشق به صلیب، شراب‌خواری و خوردن خوک. پس آنان را به ملاعنه فراخواند. آنان تا فردا مهلت خواستند. فردای همان روز، رسول خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و به همراه خویش آورد و سپس به‌دنبال آنان فرستاد. آنان از پاسخ دادن سرباز زدند و به خراج تن دادند. رسول خدا(ص) نیز فرمود‌: اگر به ملاعنه راضی می‌شدند، این سرزمین را بارانی از آتش فرا می‌گرفت. جابر می‌گوید: پس آیه ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا...[۲۹] نازل گشت.

و شعبی می‌گوید: «أَبْناءَنا حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ(ع) نِساءَنا فَاطِمَةَ وَ أَنْفُسَنا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع)»[۳۰]؛ ابن ابی‌شیبه نیز نقل می‌کند‌: قدم على رسول الله(ص) وفد أبي سرح من اليمن، فقال له رسول الله(ص): لتقيمنّ الصلاة و لتؤتنّ الزكاة و لتسمعنّ و لتطيعنّ أو لأبعثنّ إليكم رجلاً لنفسي يُقاتِل مقاتلتكم و يُسبي ذراريكم، أللّهمّ أنا أو كنفسي‌. ثم أخذ بيد عليّ[۳۱]. این سخنان حکایت از این دارد که علی(ع) هم‌گوهر با رسول خدا(ص) است.

حاکم حسکانی، درباره آیه ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ[۳۲] با ذکر سند از ابوصالح و او از ابن‌عباس نقل کرده است که گفت‌: «لا تقتلوا اهل بيت نبيّكم؛ إن الله عزّوجلّ يقول في كتابه: ﴿نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۳۳] قال: [و] كان أبناءُ هذه الأمّة [كذا] الحسن و الحسين، و نساؤُها فاطمةُ، و أنفُسهم النبي و علي»[۳۴].

شاید بهترین تفسیر برای سخن رسول خدا(ص) که علی(ع) را جان خویش نامیده، همین باشد که‌: «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَ لَا يُؤَدِّي عَنِّي إِلَّا أَنَا وَ عَلِيٌّ»[۳۵]. همچنین رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرموده است: «أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ‌»[۳۶].[۳۷]

آیه اولی‌الأمر

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۸]. درباره سبب نزول، معنا و مصداق «اولی‌الأمر»[۳۹] دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد که برجسته‌ترین آن‎ها را این‌گونه می‌توان بیان کرد[۴۰]:

  1. درباره امام علی(ع) نازل شده است و رسول خدا(ص) وی را جانشین خویش در مدینه قرار داد.
  2. درباره عبدالله بن حذافة بن قیس بن عدی سهمی نازل شده است که رسول خدا(ص) وی را به یک سریّه فرستاد[۴۱].
  3. درباره عمّار بن یاسر با خالد بن ولید نازل شده است[۴۲].
  4. به‌معنای «ذوی‌الأمر» و عامّ في كلّ مَن ولي أمر شيءٍ است[۴۳].
  5. به‌معنای أولوا العقل و الرأي الذين يدبّرون أمر الناس‌، أولوا الفقه في الدين و العقل‌ و أهل العقل و الرأي است[۴۴].
  6. به‌معنای أهل العِلم و الخَبر، أولوا الفِقه، أهل القرآن و العِلم‌؛ أولوا الفقه و العلم‌ و... است[۴۵]‌.
  7. مقصود العلماء‌، أهل العلم، إلى علمائهم است[۴۶].
  8. همان اهل آیه پیشین است[۴۷]. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...[۴۸].
  9. یعنی ﴿الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ[۴۹][۵۰].
  10. به معنای الأئمّة و السلاطين و القضاة‌ است[۵۱]‌.
  11. مقصود الأمراء، أمراء السرايا، أصحاب السرايا، الأمراء و العلماء است[۵۲].
  12. منظور صحابه است[۵۳].
  13. مقصود ابوبکر و عمر هستند[۵۴].

بررسی‌های بیشتر درباره دیدگاه‌های سیزده‌گانه، نیاز به مجالی دیگر دارد. در اینجا به‌اختصار دیدگاه برخی از محدثان و مفسران اهل‌سنت را درباره آیه «اولی‌الأمر» ارائه می‌کنیم.

حاکم حسکانی درباره شأن نزول آیه از مجاهد نقل می‌کند که گفت: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا یعنی کسانی که توحید را پذیرفته‌اند؛ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ یعنی در فرائضش‌؛ ﴿وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ یعنی سنتش؛ ﴿وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ مقصود امیرمؤمنان است. هنگامی‌که رسول خدا(ص) او را جانشین خویش در مدینه نهاد، عرض کرد: آیا مرا جانشین خود بر زنان و کودکان می‌کنی؟ فرمود: آیا راضی نیستی که تو نسبت به من، همانند نسبت هارون به موسی باشی هنگامی‌که گفت: در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن[۵۵]. پس خداوند فرمود: ﴿وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فرمود: [این] علی بن ابی‌طالب است که خداوند امر را پس از محمد در حیاتش به او سپرد. پس خداوند بندگان را به پیروی از او و ترک مخالفتش دستور داد[۵۶].

وی از امام علی(ع) نقل می‌کند که رسول خدا(ص) فرمود: شریکان من، کسانی هستند که خداوند آنان را به خویش و به من قرین ساخته و درباره آنان فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵۷] پس اگر در کشمکش در امری فرو رفتید، آن را به خدا و رسول و اولی‌الأمر ارجاع دهید.

عرض کردم: ای پیامبر خدا! اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: تو نخستین آنها هستی[۵۸]. رسول خدا(ص) در پرهیز از پیروی از کسی که فرمان به معصیت خداوند می‌دهد، فرموده است: لا طاعة لمن لم يطع الله[۵۹] و من أمركم بمعصية فلا تطيعوه[۶۰] و «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»[۶۱]؛ و «لَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ‌»[۶۲]. در دلالت آیه پیش‌گفته بر عصمت اهل‌بیت جای تردید نیست؛ تا آنجا که فخرالدین رازی نیز آن را پذیرفته، می‌نویسد:

  1. خداوند به‌طور قطع به اطاعت «اولی‌الأمر» حکم کرده است‌؛
  2. هر کس به طور قطع از طرف خداوند واجب‌الإطاعه باشد، معصوم است؛
  3. نتیجه اینکه اولی‌الأمر معصوم هستند.

حال مراد از آنها یا عموم امت است یا برخی از آنان. فرض دوم درست نیست‌؛ زیرا ما به برخی از امت که معصوم باشند، دسترسی نداریم. بنابراین فرض نخست متعین است و آن منطبق بر اهل حل و عقد می‌باشد که اجماع آنان، در مسائل، حجت دینی به شمار می‌رود[۶۳]‌. سخن رازی از آن‌جهت که اولی‌الأمر را - به‌دلیل واجب‌الإطاعه بودن از سوی خداوند - معصوم دانسته، پذیرفتنی است؛ ولی از آن جهت که اهل حل‌وعقد را مصداق آن دانسته، ناصحیح است‌؛ زیرا اهل حلّ‌وعقد عده‌ای از مردم هستند که از نظر آگاهی، تفکر و حسن رأی بر افراد دیگر برتری دارند. بی‌تردید این برتری نسبی است و دلیل بر عصمت آنان از هرگونه خطا نخواهد بود.

توافق آنان در یک مسئله، از احتمال خطا در آن می‌کاهد؛ ولی احتمال آن را به‌کلی از میان نمی‌برد؛ درحالی‌که لزوم اطاعت بی‌قید و شرط از فرد یا گروهی، بر نفیِ هرگونه احتمال خطا (عصمت مطلق) دلالت دارد[۶۴].[۶۵]

جمع‌بندی‌:

  1. پس از خداوند متعال و رسول اکرم(ص) افرادی هستند که دارای جایگاه بلند مرجعیت هستند‌.
  2. این افراد - که به پیرویِ مطلق از آنان دستور داده شده است - باید مصون از گناه و خطا باشند‌؛ زیرا دستور به پیرویِ مطلق از افرادی که مصون از گناه و خطا نباشند، با حکمت خداوند سازگار نیست. پس اولی‌الأمر باید معصوم باشند. از آنجا که همه امت معصوم نیستند، مراد گروه ویژه‌ای هستند که امت باید مطیع آنان باشند و به آنان رجوع کنند.
  3. مراد از «منکم» امت است که باید از اولی‌الأمر خویش پیروی کنند. از اینجا می‌توان فهمید که مقصود از آن نمی‌تواند امت باشد؛ بلکه اینان خود باید از اولی‌الأمر پیروی کنند‌.
  4. مردم در نزاع‌های خویش - در صورتی که ایمان به خداوند و روز قیامت داشته باشند - باید به حکم خدا و رسول بازگردند. بنابراین پس از رسول خدا(ص) تنها اولی‌الأمر راه بازگشت به حکم خدا و رسول را به مردم نشان می‌دهند‌.
  5. آیه ۵۹ سوره نساء، زمینه‌ساز آیه بعدی است. شأن‌نزول‌نگاران می‌گویند‌: فردی به ظاهر مسلمان، با یک یهودی بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند؛ یهودی گفت موضوع نزاع را نزد محمد ببریم‌؛ زیرا او می‌دانست که وی رشوه نمی‌گیرد؛ ولی آن فرد به ظاهر مسلمان (منافق) گفت نزد کعب بن اشرف برویم؛ زیرا می‌دانست که او رشوه می‌گیرد و به سودش داوری می‌کند. در این ماجرا بود که آیه «اولی‌الأمر‌» و آیه پس از آن نازل شد[۶۶].[۶۷]

منابع

پانویس

  1. رفیعی، شریفی، مرجعیت علمی اهل بیت با تأکید بر حجیت سنت ایشان، ص ۱۵۵.
  2. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  3. ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۶، ص۱۹۸؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۹، ص۷۰ و ۱۴ و ص۱۸۳ - ۱۸۲؛ ابن‌راهویه، إسحاق بن إبراهیم، مسند ابن راهویه، ج۴، ص۱۶ - ۱۵؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۳، ص۱۹۳ - ۱۹۱؛ محلّی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۵۵۴‌؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۵، ص۱۹۹ - ۱۹۷؛ ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد‌، تفسیر الثعالبی، ج۴، ص۳۴۷ – ۳۴۶.
  4. ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد‌، تفسیر الثعالبی، ج۴، ص۳۴۷ – ۳۴۶.
  5. ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۶، ص۱۹۸‌.
  6. شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۴، ص۱۹۸.
  7. ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۶، ص۱۹۸.
  8. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۳، ص۴۹۲ - ۴۹۱؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۵، ص۱۹۷.
  9. ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۶، ص۱۹۸؛ ابن‌راهویه، إسحاق بن إبراهیم، مسند ابن راهویه، ج۴، ص۱۶ - ۱۵؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۳، ص۴۹۳ - ۴۹۱‌؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۴، ص۲۸۰ - ۲۷۸؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۵، ص۱۹۷‌.
  10. مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۹، ص۴۹.
  11. مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۱، ص۱۹۵‌.
  12. برای آگاهی بیشتر از چیستیِ «قرینه» و کاربرد آن در تفسیر، بنگرید به: رجبی، محمود، روش تفسیر قرآن، ص۱۶۱ - ۱۱۸.
  13. گرچه قبل و بعد آیه تطهیر درباره زنان پیامبر(ص) نازل شده، روایاتی که زنان پیامبر(ص) را جزء آیه تطهیر می‌شمارند، از جهت سند، راویانی مجهول و ضعیف دارد که محدثان و رجالیان اهل‌سنت آنها را قدح کرده‌اند. این روایات از جهت متن نیز دارای خلل و اضطراب هستند. افزون بر اینها، این قسمت از آیه ۳۳ سوره احزاب به طور جداگانه نازل شده و هیچ‌کس ادعا نکرده است که این آیه همراه آیات ﴿نِسَاءَ النَّبِيِّ نازل شده باشد‌. (برای آگاهی بیشتر از ضعف متن و سند این‌گونه روایات، بنگرید به: عاملی، سیدجعفر مرتضی، اهل البیت فی آیة التطهیر، ص۲۵۵؛ آصفی، محمدمهدی، آیة التطهیر، ص۱۰۴؛ برای آگاهی بیشتر درباره آیه تطهیر، بنگرید به: رفیعی، محسن، «مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) نزد غیر شیعه‌»، پایان‌نامه دکتری رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده اصول‌الدین قم (۱۳۹۰ش)، ص۷۴ - ۵۳ و ۱۵۰ - ۱۴۷‌؛ خاکپور، حسین، «نقش، جایگاه و میراث اهل‌بیت(ع) در روایات تفسیری اهل‌سنت»، پایان‌نامه دکتری رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده اصول‌الدین قم (۱۳۸۷ش)، ص۱۱۳ - ۱۸‌.
  14. «التفات‌» در لغت به‌معنای توجه به چپ و راست و در اصطلاح عبارت است از «انتقال کلام از یک اسلوب به اسلوب دیگر». این انتقال می‌تواند از حاضر به غایب، مذکر به مؤنث، مفرد به مثنا یا جمع و بالعکس باشد. (سیوطی، جلال‌الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۶۹؛ هاشمی، سیداحمد، جواهر البلاغة، ص۲۳۹؛ امین شیرازی، احمد، البلیغ فی المعانی و البیان و البدیع، ص۸۶ - ۸۴؛ فاکر میبدی، محمد، قواعد التفسیر لدی الشیعة و السنّة، ص۱۷۲ - ۱۶۸).
  15. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  16. برای آگاهی بیشتر از چیستی «سیاق» و کاربردهای آن در تفسیر، بنگرید به: فاکر میبدی، محمد، قواعد التفسیر لدی الشیعة و السنّة، ص۲۹۹-۲۷۷؛ رضایی اصفهانی، محمدعلی، منطق تفسیر قرآن، ج۱، ص۴۳۷-۴۱۷؛ رجبی، محمود، روش تفسیر قرآن، ص۱۱۵-۱۰۰.
  17. رفیعی، شریفی، مرجعیت علمی اهل بیت با تأکید بر حجیت سنت ایشان، ص ۱۵۶.
  18. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  19. خلیفه دوم تصریح می‌کند آن دو زنی که پشت‌به‌پشت یکدیگر داده، رسول خدا(ص) را اذیت کرده‌اند، عایشه و حفصه بوده‌اند. بخاری با ذکر سند نقل می‌کند که ابن‌عباس می‌گوید: «أردت أن أسأل عمر فقلت يا أمير المؤمنين من المرأتان اللتان تظاهرتا على رسول الله - فما أتممت كلامي حتى قال‌: عائشة و حفصة‌». (بنگرید به: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۷۰؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۲، ص۵۲۸ - ۵۲۵، ش۴۶۷۴ - ۴۶۶۳؛ نووی، محیی‌الدین ابوزکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۱۰، ص۷۷‌؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۵، ص۹ - ۸؛ ج۸، ص۵۰۵؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۲۲۸ و ۳۰۹؛ ج۱۲، ص۳۰۳؛ عظیم‌آبادی، محمد شمس الحق، عون المعبود شرح سنن أبی داود، ج۱۰، ص۱۲۷؛ ابن‌راهویه، إسحاق بن إبراهیم، مسند ابن راهویه، ج۴، ص۲۱‌؛ نسائی، ابوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۶، ص۴۹۵؛ ابویعلی، مسند أبی یعلی الموصلی، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن‌حبّان، محمد بن حبّان، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، ج۹، ص۴۹۸؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۳، ص۱۳؛ ج۸، ص۳۲۵ - ۳۲۴‌؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۶۶؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۸، ص۲۰۸ - ۲۰۶؛ ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۸، ص۵۲ - ۴۸؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد‌، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۱۸، ص۱۸۹ و ۱۹۱؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۴، ص۴۱۷ - ۴۱۲؛ مُحلّی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۷۵۲؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۶، ص۲۴۱‌؛ ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد‌، تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۵۲ - ۴۵۱؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۵، ص۲۵۱ - ۲۵۰؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۵؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۲۲۹؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۶۱ - ۵۹؛ بکری، عبدالرحمن أحمد، من حیاة الخلیفة عمر بن الخطّاب، ص۲۱۵ - ۲۱۳؛ حاکم حسکانی، عبیدالله بن أحمد، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۵۱).
  20. برخی از مفسران، لحن آیه را بیانگر معصیت و گناه می‌دانند. (بنگرید به: قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۱۸، ص۱۸۹).
  21. رفیعی، شریفی، مرجعیت علمی اهل بیت با تأکید بر حجیت سنت ایشان، ص ۱۵۸.
  22. احمد بن حنبل، در مسند، به سند خود، از شهر بن حوشب، از أمّ‌سلمه نقل می‌کند که گفت: «إِنَّ النَّبِيَّ(ص) جَلَّلَ عَلَى عَلِيٍّ وَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ وَ فَاطِمَةَ كِسَاءً- ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خَاصَّتِي اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرَهُمْ تَطْهِيراً. فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: یَا رَسُولَ اللهِ(ص)، أَنَا مِنْهُمْ‌؟ قَالَ: إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ». (بنگرید به: ابن‌حنبل، مسند أحمد، ج۶، ص۳۰۴؛ أبو یعلی، مسند أبی یعلی الموصلی، ج۱۲، ص۴۵۱؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۴، ص۱۳۴؛ همو، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۳۳۴ - ۳۳۳ و ۳۳۷؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۳، ص۴۹۲؛ حاکم حسکانی، عبیدالله بن أحمد، شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۰۹ - ۱۰۷).
  23. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  24. حاکم حسکانی، عبیدالله بن أحمد، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۸؛ ج۲، ص۵۰؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۵، ص۹۹؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۴، ص۲۸۰؛ ابن‌کثیر، السیرة النبویّة، ج۱، ص۱۹۳؛ همو، البدایة و النهایة، ج۲، ص۳۱۶‌؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودّة لذوی القربی، ج۱، ص۵۹.
  25. قندوزی حنفی، ینابیع المودّة لذوی القربی، ج۲، ص۳۱۶؛ ج۳، ص۲۹۱ و ۳۸۴.
  26. مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۱۰، ص۱۹۵.
  27. رفیعی، شریفی، مرجعیت علمی اهل بیت با تأکید بر حجیت سنت ایشان، ص ۱۵۹.
  28. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  29. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  30. واحدی نیشابوری، أبوالحسن علیّ بن أحمد، أسباب نزول الآیات، ص۶۸ - ۶۷‌؛ حاکم حسکانی، عبیدالله بن أحمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۹ - ۱۵۸؛ ج۱، ص۱۵۷ - ۱۵۵ و ۱۶۷ - ۱۶۲؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۱، ص۳۷۹ - ۳۷۸؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۳۸ و ۴۰‌؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۳، ص۴۱۰ - ۴۰۷؛ جصّاص، أحکام القرآن، ج۲، ص۱۹ - ۱۸؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۴، ص۱۰۵ - ۱۰۴؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۱، ص۳۴۸ - ۳۴۷؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۲، ص۳۸۱ - ۳۷۹؛ مُحلّی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۷۵ - ۷۴).
  31. ابن ابی‌شیبه، المصنّف، ج۷، ص۴۹۹.
  32. «و یکدیگر را نکشید» سوره نساء، آیه ۲۹.
  33. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  34. حاکم حسکانی، عبیدالله بن أحمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۸۲ - ۱۸۱‌.
  35. سیوطی، جلال‌الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۷۷‌؛ ابن ابی‌شیبه، المصنّف، ج۷، ص۴۹۵ و ۵۰۴.
  36. ابن ابی‌شیبه، المصنّف، ج۷، ص۴۹۹ و ۵۰۶.
  37. رفیعی، شریفی، مرجعیت علمی اهل بیت با تأکید بر حجیت سنت ایشان، ص ۱۶۰.
  38. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  39. علاوه بر آن در آیه ۸۳ سوره نساء هم آمده است.
  40. از مورد اول تا سوم، شأن نزول است و موارد دیگر، تفسیر برای آیه یادشده می‌باشد.
  41. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۸۰؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۱۹۱؛ مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۵، ص۲۵۸‌؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۵، ص۲۵۹؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۰۵ - ۲۰۴؛ واحدی نیشابوری، أبوالحسن علیّ بن أحمد، أسباب نزول الآیات، ص۱۰۶ - ۱۰۵؛ ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۳‌؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۱، ص۵۲۹؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۶.
  42. ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۹۱؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۰۶ - ۲۰۵‌؛ واحدی نیشابوری، أبوالحسن علیّ بن أحمد، أسباب نزول الآیات، ص۱۰۶‌؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۱، ص۵۳۰؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۶‌.
  43. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۸۰؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۹۱‌؛ مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۵، ص۲۵۹.
  44. قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۵، ص۲۵۹؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۰۶؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۱، ص۴۸۱.
  45. ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۱۹۱‌؛ مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۵، ص۲۵۹؛ ابن ابی‌شیبه، المصنّف، ج۷، ص۵۶۷؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۵، ص۲۹۱؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۰۷ - ۲۰۶؛ جصّاص، أحکام القرآن، ج۲، ص۲۷۰ - ۲۶۹‌؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۵؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۱، ص۵۳۰؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۷ - ۱۷۶ و ۱۸۶‌.
  46. ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۱۹۱؛ مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۵، ص۲۵۹ - ۲۵۸؛ ج۷، ص۵۶۷؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۵، ص۲۶۰؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۰۷ و ۲۴۸؛ ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۱۴۴ و ۱۶۱ - ۱۶۰؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۱، ص۵۳۰.
  47. سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۶.
  48. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  49. «فرمان‌دهندگان به کار شایسته» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  50. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۵.
  51. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۵۰؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۱، ص‌۴۸۱.
  52. ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۱۹۱؛ مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۵، ص۲۵۸؛ ابن ابی‌شیبه، المصنّف، ج۷، ص۵۶۷؛ جصّاص، أحکام القرآن، ج۲، ص۲۶۴ و ۲۶۹‌؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۵، ص۲۶۰ - ۲۵۹ و ۲۹۱؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۰۵ - ۲۰۴، ۲۰۷، ۲۴۷ و ۲۴۹؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۵؛ ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۱۴۴ و ۱۶۱ - ۱۶۰؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۶‌؛ ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد‌، تفسیر الثعالبی، ج۲، ص۲۶۹؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۱، ص۴۸۱‌.
  53. مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۵، ص۲۵۹ - ۲۵۸؛ ج۷، ص۵۶۷؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۰۷؛ ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۱۴۴؛ محلّی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۱۱۵؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۷ - ۱۷۶؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۱، ص۱۹۱ و ۴۸۱.
  54. ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۱۹۱؛ مبارکفوری، تحفة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۵، ص۲۵۹؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۵، ص۲۵۹؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۰۷؛ ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۱۴۴ و ۱۶۰؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۷) منظور ابوبکر، عمر، عثمان و علی است. (ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۱۶۰) مقصود ابوبکر، عمر، عثمان، علی و ابن‌مسعود است. (سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۷ – ۱۷۶).
  55. اشاره به: ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  56. حاکم حسکانی، عبیدالله بن أحمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰.
  57. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  58. حاکم حسکانی، عبیدالله بن أحمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۸۹.
  59. سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۷.
  60. سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۷.
  61. سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۷؛ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، ج۱، ص۴۸۱.
  62. سیوطی، جلال‌الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۲، ص۱۷۸ - ۱۷۷؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۱، ص۵۳۱‌.
  63. رازی، فخرالدین ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳.
  64. برای آگاهی بیشتر از نقدها بر این دیدگاه فخررازی، بنگرید به: ربانی گلپایگانی، علی، ۱۳۸۷، عقاید استدلالی «۲»، ج۲، ص۱۲۶ - ۱۲۵؛ سبحانی، جعفر، راهنمای حقیقت (پرسش و پاسخ پیرامون عقاید شیعه)، ص۲۹۱ و ۳۲۳ - ۳۲۰‌؛ نجّارزادگان، فتح الله، «بازخوانی دیدگاه فخررازی درباره مشروعیت اطاعت از أولی الأمر»، اندیشه نوین دینی، شماره ۱۶، ص۷۶ - ۵۹.
  65. رفیعی، شریفی، مرجعیت علمی اهل بیت با تأکید بر حجیت سنت ایشان، ص ۱۶۱.
  66. واحدی نیشابوری، أبوالحسن علیّ بن أحمد، أسباب نزول الآیات، ص۱۰۸ - ۱۰۷؛ ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۱۴۶؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر‌)، ج۱، ص۵۳۲-۵۳۱.
  67. رفیعی، شریفی، مرجعیت علمی اهل بیت با تأکید بر حجیت سنت ایشان، ص ۱۶۴.