مخنف بن سلیم ازدی
تصویر قدیمی از بصره
نام کاملمخنف بن سلیم ازدی
جنسیتمرد
از قبیلهازد
پسر
برادر
خویشاوندانعایشه (دخترخاله)
محل زندگی
درگذشت۶۴ هجری
از اصحاب
حضور در جنگ
فعالیت‌های او

مقدمه

مخنف بن سلیم ازدی از اصحاب رسول خدا (ص) بود[۱]. او ساکن کوفه شد و در زمرۀ شیعیان و یاران مخلص امیرالمؤمنین (ع) درآمد. وی در جنگ‌های جمل و صفین در رکاب آن حضرت شرکت کرد و چون مورد وثوق و اعتماد امام (ع) بود، حضرت حکومت اصفهان، همدان و ری[۲] و نیز جمع‌آوری صدقات قبیله بکر بن وائل را به وی واگذار کرد[۳].[۴]

مخنف در جمل و رضایت امام (ع)

در جنگ جمل فرماندهی گروه ازد و پرچم آنان با مخنف بود[۵]. طبق نقلی وی در آن جنگ مجروح شد[۶].

رفتار و روش مخنف در جنگ جمل مورد رضایت حضرت علی (ع) قرار گرفت، لذا هنگامی که حضرت از بصره به کوفه تشریف آوردند، وی را مورد عنایت و عده‌ای از یاران و شیعیان را که در جنگ جمل شرکت نکرده بودند، مورد توبیخ قرار داد و فرمود که: «شما با یاری نکردن من خود را به هلاکت انداختید و اگر در یاری کردن من تردید کنید، از دشمنان من خواهید بود». سپس درباره مخنف فرمود: «لکن مخنف و بستگانش مثل دیگران تخلف نکردند، و مَثل اینها، مَثل آنانی نیست که خداوند درباره‌شان فرموده: ﴿وَإِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ[۷]}}؛ به یقین از میان شما افرادی (منافق) هستند که هم خودشان سستند و هم دیگران را سست می‌کنند، پس اگر آسیبی به شما برسد، می‌گویند: راستی خدا بر ما منت نهاد که با مجاهدان نبودیم، و اگر غنیمتی به شما برسد، می‌گویند: ای کاش ما با آنها بودیم و به رستگاری و پیروزی بزرگی می‌رسیدیم».

امام (ع) پس از این سخنان دیگر چیزی نفرمود[۸].[۹]

فراخوانی مخنف برای صفین

هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) در آستانه جنگ صفین قرار داشت، پس از آن‌که با گروهی از سران اصحاب مثل عمار یاسر و عبدالله بن بدیل و عمرو بن حمق خزاعی و دیگران به مشورت نشست و آنان موافقت خود را برای حرکت به صفین و جنگ با معاویه اعلام کردند، حضرت بلافاصله برای کارگزارانش نامه نوشت که آنها به سوی او حرکت کنند، از جمله برای مخنف (استاندار اصفهان و همدان) چنین مرقوم داشت:سلام بر تو، من همراه با تو خداوندی را که خدایی جز او وجود ندارد ستایش میکنم، اما بعد، همانا جهاد با آنان که از حق روی برتافته و در خواب کوری و گمراهی به عمد فرو رفته‌اند بر عارفان فرض و واجب است و همانا کسی که خداوند را راضی کند، خدا از او راضی خواهد بود و از کسی که از فرمانش سرپیچی کند خشمگین خواهد شد. و ما اینک تصمیم گرفته‌ایم به سوی این قوم (معاویه) برویم، قومی که میان بندگان خدا، به آنچه خداوند نازل کرده است، عمل نمی‌کنند... اینک ای مخنف، هرگاه نامه‌ام به دستت رسید، مطمئن‌ترین یارانت را بر منطقۀ حکومت خود به جانشینی خود بگمار و خود به سوی ما حرکت کن، شاید تو همراه ما با این دشمنی که حرام خدا را حلال میشمرد، رو به رو گردی و امر به معروف و نهی از منکر کنی و با افراد طرفدار حق بوده و از باطل‌گرایان دوری نمایی و ما و تو هیچ کدام از پاداش جهاد بی‌نیاز نیستیم، و خداوند ما را از هر کس دیگری بی‌نیاز می‌کند و او بهترین وکیل و سرپرست است.[۱۰]؛

این نامه را عبیدالله بن ابی رافع در سال ۳۷ هجری به دستور امام (ع) برای وی نوشت و ارسال کرد [۱۱].

مخنف پس از دریافت نامه امام (ع)، بلافاصله حارث بن ابی الحارث بن ربیع را بر اصفهان و سعید بن وهب را بر همدان گماشت (این دو از خویشاوندان او بودند) و خود به کوفه نزد حضرت علی (ع) آمد و در جنگ صفین شرکت نمود[۱۲].[۱۳]

مخنف در جنگ صفین

امیرالمؤمنین (ع) در جنگ صفین سپاه خویش را به لشکرهایی و سپس به گردان‌هایی تقسیم کرد و بر هر لشکر یا گردانی امیر و فرماندهی گماشت. در این تقسیم‌بندی مخنف را بر قبایل زیادی از جمله بر قبیله ازد، بجیله، خثعم، فرماندهی داد[۱۴].

نصر بن مزاحم نقل می‌کند: هنگامی که مخنف به عنوان نماینده قبیله ازد عراق (از سپاه حضرت علی (ع)) به مقابله با قبیله ازدیان شام رفت، پس از حمد و سپاس خداوند و درود بر پیامبر گرامی اسلام (ص) گفت: «همانا پیش‌آمد ناگوار و آزمون بزرگی است که ما مجبور به رویارویی با خویشان خود شده‌ایم و آنان هم مجبور به مقابله با ما شده‌اند، به خدا سوگند، ما در این جنگ فقط دست‌ها و بال‌های خود را با شمشیر قطع می‌کنیم و اگر چنین حمایتی از سرورمان نکنیم، خالص و پاک‌دل نیستیم و عزت و شکوهمندی قبیله خود را از میان برده و کانون خویش را خاموش کرده‌ایم».

پس از سخنان صریح و کوبنده مخنف، جنگی بین قبیله ازد از عراقی‌ها به رهبری مخنف با قبیله ازد از شامی‌ها، درگرفت و افرادی از هر دو گروه کشته شدند. از گروه مخنف افرادی مثل جندب بن زهیر، و عبدالله بن ناجد و... به شهادت رسیدند و مخنف در این نبرد مردانه جنگید و وفاداری خود را نسبت به امام خویش به اثبات رسانید[۱۵].[۱۶]

مخنف و یاری مالک بن کعب کارگزار امام (ع)

مخنف با این که از جانب امیرالمؤمنین (ع) پس از جنگ صفین مسئول جمع‌آوری مالیات و صدقات در منطقه فرات تا قبیله بکر بن وائل بود ولی در موقعی که مالک بن کعب ارحبی کارگزار امام علی (ع) در عین التمر، در حمله نعمان بن بشیر از مخنف یاری خواست، او بدون درنگ فرزندش عبدالله بن مخنف را همراه با پنجاه نفر به کمک مالک فرستاد، و حضور این نیروهای کمکی سبب تقویت لشکریان مالک شد که نعمان و یاران معاویه مجبور به عقب‌نشینی و فرار از معرکه گردیدند. و مالک بن کعب طی نامه‌ای به امیرمؤمنان خشنودی خود از اقدام مخنف را به اطلاع آن حضرت رساند. این واقعه در سال ۳۹ هجری واقع شد[۱۷].

مخنف، جدّ اعلای مؤرخ مشهور شیعی و جلیل‌القدر، ابومخنف لوط بن یحیی است [۱۸].

ابن حجر عسقلانی می‌گوید: مخنف از جمله کسانی است که با سلیمان بن صرد خزاعی علیه قاتلان حضرت سیدالشهدا قیام کرد و در سال ۶۴ هجری در عین الورده به دست سپاه ابن زیاد به فوز شهادت رسید[۱۹].[۲۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۸ ص۹۳؛ اسدالغابه، ج۴، ص۳۳۹؛ طبقات الکبری، ج۶، ص۳۵؛ تاریخ کبیر، ج۸، ص۵۲.
  2. ر.ک: اسدالغابه، ج۴، ص۳۳۹؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۹۳؛ رجال طوسی، ص۵۸، ش۱۲.
  3. بحارالانوار، ج۹۶، ص۸۵؛ نهج البلاغه، نامه ۲۶.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۷۹-۱۲۸۰.
  5. تاریخ طبری، ج۴، ص۵۲۱؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۴۳.
  6. الفتوح، ج۲، ص۴۷۴.
  7. «و در میان شما کسی هست که پا (از جهاد) سست می‌دارد» سوره نساء، آیه ۷۲.
  8. وقعة صفین، ص۸.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۸۰.
  10. «سَلاَمٌ عَلَيْكَ فَإِنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكَ اَللَّهَ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ جِهَادَ مَنْ صَدَفَ عَنِ اَلْحَقِّ رَغْبَةً عَنْهُ وَ هَبَّ فِي نُعَاسِ اَلْعَمَى وَ اَلضَّلاَلِ اِخْتِيَاراً لَهُ فَرِيضَةٌ عَلَى اَلْعَارِفِينَ إِنَّ اَللَّهَ يَرْضَى عَمَّنْ أَرْضَاهُ ...»
  11. وقعة صفین، ص۱۰۴؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۸۲.
  12. وقعة صفین، ص۱۰۴؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۸۲.
  13. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۸۱-۱۲۸۲.
  14. ر. ک: وقعة صفین، ص۱۱۷؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۴؛ تهذیب التهذیب، ج۸ ص۹۴.
  15. ر. ک: وقعة صفین، ص۲۶۲.
  16. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۸۲-۱۲۸۳.
  17. ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۰۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۳.
  18. طبقات الکبری، ج۶، ص۳۵؛ اسدالغابه، ج۵، ص۱۲۳.
  19. تهذیب التهذیب، ج۸، ص۹۴.
  20. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۸۳.