تنبیه
مقدمه
انسان پیوسته در معرض اشتباه و خطا، و انحراف و گناه بوده و نیازمند است به هشیار شدن در دوری از آنچه موجب تباهی است: وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ[۱].
نقش تنبیه در تربیت، فراهم کردن بیم از بدی و پلیدی و نوعی ایمنسازی است، نه تخریب متربی و شکستن حریمهای ایمنی درونی؛ بدین معنا که تنبیه در حقیقت بیدارسازی و ادبآموزی است تا شخص در نتیجه هشیاری خود به ایمنسازی حریمهای وجودی خویش دست یازد و از بدی و پلیدی دوری نماید و اگر بیداری و هشیاری صورت نگیرد، فرد همچنان در مسیر اشتباه پیش میرود؛ به بیان علیS: «همانا این نفس به بدی و گناه فرمان میدهد، پس هرکه آن را واگذارد او را به سوی گناهان میکشاند»[۲].
اگر بیدارسازی و ادبآموزی به موقع و به درستی صورت نگیرد و به ایجاد حریمهای درونی به وسیله خود شخص منجر نشود، انسان به سرعت به سوی تباهی میرود. البته نباید فراموش کرد که تنبیه اصالت ندارد و آنچه اصل است رحمت و محبت و گذشت و بخشش است و هیچچیز چون ملایمت و مدارا، در تربیت مؤثر نیست و روش تربیتی پیامبر اکرمa و اوصیای آن حضرت چنین بوده است[۳].
معناشناسی
واژه تنبیه ابتدا به معنای بیدار کردن به کار میرفته[۴]، به مرور زمان و پس از ورود به زبان فارسی افزون بر کاربرد در معنای بیدار کردن، معانی هوشیار کردن و آگاه کردن پس از غفلت را نیز به خود گرفته است. سپس در کاربرد مجازی و در عرف عام، چوب یا کتک زدن، سیاست کردن کوته اندیشان[۵] و تأدیب و گوشمال دادن را نیز تنبیه گفتهاند[۶].
امروزه اصطلاح تنبیه بیش از هر چیز به حوزه علوم تربیتی و روانشناسی و به ویژه به مبحث "تقویت کنندههای منفی" اختصاص داشته، تعریفی خاص یافته است. روان شناسان، بهکارگیری محرک ناراحت کننده برای کاستن از احتمال وقوع رفتاری نامطلوب را تنبیه مینامند[۷]. که عموما در پی رفتاری ناشایست صورت میپذیرد[۸] زیربنای تربیت اسلامی، رحمت، گذشت، ارشاد، نصیحت و بشارت است و جایگاه تنبیه و مجازات ـ که خود جلوه ای از دوستی و محبت برای اصلاح و تربیت است و نه ابزار انتقامجویی ـ در مراحل بعدی و تنها به صورت عامل بازدارنده از انحراف و ناهنجاری مطرح است[۹].[۱۰]
تنبیه در قرآن
برخلاف برخی نظامهای تربیتی، از نظر اسلام و قرآن، اصل تنبیه به طور مطلق محکوم نبوده، بلکه در جای مناسب خود لازم است[۱۱]. تنبیه و مجازات درست و طبق آداب، روشی مناسب برای بیدار کردن، هشیار ساختن و ادب کردن آدمی و جدا کردن او از بدی و کجی بوده، در اصلاح فرد و جامعه نقشی اساسی ایفا میکند[۱۲]. به علاوه آیات فراوانی از قرآن کریم که از توبیخ، تهدید و عذاب اقوام و افراد سخن میگویند و نیز آیات مربوط به حدود و قصاص و تعزیرات، با موضوع تنبیه پیوند دارند. یکی از روشهای بازدارنده خداوند در قرآن، بازگو کردن داستانهای اقوام، ملل، یا افرادی است که به علّت سرکشی و طغیان و عدم تسلیم در برابر اوامر الهی به عذابها و عقوبتهای سخت مبتلا گشتهاند. این گونه داستانها و مواعظ میتوانند محرکی آگاهی آور و هشیار کننده باشند و انسان را از خشم الهی ترسانده، از گناه و سرکشی بازدارند؛ به صورت نمونه به موارد زیر میتوان اشاره کرد: مجازات ابلیس به رانده شدن از بهشت و دوری از رحمت الهی به علت تکبّر و تخلف از فرمان پروردگار و سجده نکردن برای حضرت آدمS قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ[۱۳].[۱۴]، عذاب قوم نوح و حتی فرزند وی به طوفان و غرق شدن در آب[۱۵]، عقوبت قوم لوط به بارانی از سنگ[۱۶]، تنبیه قوم شعیب به مرگ ناگهانی و بینام و اثر شدن[۱۷].[۱۸] تنبیه قوم عاد به بادهای سرد و توفنده به سبب تکبّر و سرکشی[۱۹].[۲۰] عذاب قوم ثمود به وسیله صاعقه به علت رویگردانی از هدایت الهی و سرکشی در برابر فرمانهای خداوند متعال[۲۱].[۲۲] مرگ فرعون و فرعونیان در دریا (رود نیل)[۲۳]، فرو رفتن قارون و خانهاش در زمین[۲۴] و مسخ شدن گروهی از بنی اسرائیل به صورت میمون به سبب سرپیچی از فرمان الهی[۲۵].[۲۶]
مراحل و روشهای تنبیه
- نکوهش و توبیخ لفظی: تنبیه، مراتب و مراحلی دارد که از نکوهش و توبیخ زبانی شروع میشود و در مراحل بعدی بر اساس ضوابطی و در قالبی قانونمند به اقدامات عملی، از جمله برخی گونههای تنبیه بدنی، منتهی میشود[۲۷]. بر این اساس، آیات گوناگونی که کافران و گنهکاران را سرزنش یا تهدید کرده، یا اقداماتی عملی، مانند قهر کردن با آنها یا بکارگیری برخی تنبیههای بدنی درباره آنان را توصیه میکنند، به این بحث مربوطاند. در برخی آیات، از محرکهای لفظی و شیوه بیان مطالب برای تنبیه مخاطبان استفاده شده است؛ به طور مثال: در آیات آغازین سوره عبس، لحن کلام الهی حاکی از نوعی توبیخ و تنبیه است و بدین وسیله هشدار میدهد که شایسته مؤمنان نیست از کسی به سبب فقر و ظاهر وی روی گردانند؛ چه بسا او انسانی پاک و از مقربان درگاه الهی باشد[۲۸].
- تهدید و ترساندن: از دیگر محرکهای بازدارنده که پس از بشارت و مدارا و به تناسب سماجت و لجاجت مخاطب، در قرآن به کار رفته، تهدید و ترساندن است؛ به طور مثال، خداوند متعال منافقان بیماردل و شایعه ساز مدینه را تهدید میکند که اگر به نشر شایعه و توطئه ضدّ رسول اوa و جامعه نوپای اسلامی ادامه دهند، پیامبرa را بر آنان مسلط میکند تا از مدینه بیرونشان کند. افزون بر این، به کشته شدن و به دوری از رحمت الهی نیز تهدید میشوند[۲۹].[۳۰].
- قهر و رویگردانی: از بهترین مراحل و روشهای تنبیه که در قرآن کریم و روایات معصومان(ع) به آن توصیه شده و علم روانشناسی، به ویژه در مباحث تربیت فرزند تأکیدی فراوان بر آن میکند، رویگردانی و قهر و در اوضاع سختتر، طرد و تبعید است[۳۱]؛ به طور مثال، بر اساس آیه قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا[۳۲]، تنبیه سامری که در غیاب حضرت موسیS بنی اسرائیل را به گوساله پرستی فرا خواند، این بود که به امر خدا و توصیه حضرت موسیS به بنی اسرائیل، کسی با سامری همسخن، هم غذا و همنشین نشد[۳۳] و او را از قوم و دیار بنی اسرائیل راندند و چنان مطرود گردید که در گمنامی و غربت مرد[۳۴].
- تنبیه بدنی: شدیدترین و آخرین روش اِعمال محرک بازدارنده از کار ناشایست، تنبیه بدنی است. کتب تفسیری و منابع فقهی شیعه و اهل سنت به بررسی جواز این گونه تنبیه و احکام آن پرداخته و غالباً به آیات وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ[۳۵] و ... استناد جستهاند[۳۶]. آیه به تنبیه جسمی، تصریح دارد. اجرای احکام قرآنی "حدود" و "قصاص" را میتوان نوعی مجازات و تنبیه جسمی مجرمان دانست که سبب عبرت و پندگیری دیگران نیز هست[۳۷].
آداب تنبیه
تنبیه زمانی نقش هشداردهندگی، بیدارکنندگی، بازدارندگی و اصلاحکنندگی دارد که براساس آدابی صحیح اجرا شود که به مواردی از این آداب اشاره میشود:
- تنبیه به عمل و صفت بد شخص تعلق میگیرد و هدف آن است که شخص از بدی جدا شود و نباید به شخصیت انسانی او اهانت شود و فرد تحقیر گردد.
- تنبیه باید سنجیده و حسابشده و دقیق باشد و به هیچ وجه از حد و اندازه فراتر نرود و از میزان خطا و جرم شدیدتر نباشد که در این صورت تأثیر مثبت خود را از دست میدهد و موجب عکسالعمل منفی میشود.
- تنبیه برای تنبّه و بیداری است و باید کاملاً متناسب شخص و عملی که از او سر زده است انتخاب شود. چشمپوشی، اخم، روی ترش کردن، روی برگرداندن، ترک کردن، قهر کردن، به کنایه سخن گفتن، اشاره لفظی، تذکر، سخن عادی، سخن تند[۳۸] و مانند اینها مراتبی است که به عنوان دارویی مؤثر از جانب طبیبی حاذق و دلسوز انتخاب میشود و درصورتیکه مرتبهای لطیفتر نتیجه میدهد، استفاده از مراتب شدیدتر به هیچ وجه جایز نیست[۳۹].
- تنبیه نباید به هیچ وجه برای تشفی خاطر و ارضای خود و یا انتقام صورت بگیرد؛ زیرا تنبیه ابراز محبت و دلسوزی است در قالبی مناسب برای اصلاح و تربیت و نه انتقامجویی و تخلیه احساسات. روایت شده است: که رسول خداa از تنبیه هنگام خشم نهی کرده است[۴۰].
- آنجا که لازم است تنبیهی صورت گیرد، بهتر است دور از چشم دیگران و در خفا باشد، مگر در مواردی خاص ـ با ملاحظات همهجانبه و رعایت آداب تنبیه ـ که تنبیه موجب بازدارندگی جمعی میشود.
- شخصی که تنبیه میشود باید نسبت به تنبیه خود توجیه باشد و بداند که چرا مجازات میشود و باید این امر بهگونهای باشد که شخص خود را مستحق آن ببیند و از تأیید درونی وی برخوردار باشد تا تأثیر بیدارکننده و بازدارنده و اصلاحکننده داشته باشد[۴۱].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد» سوره یوسف، آیه ۵۳.
- ↑ «إِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ أَهْمَلَهَا جَمَحَتْ بِهِ إِلَى الْمَآثِمِ»؛ شرح غررالحکم، ج۲، ص۵۲۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۱۴۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص۱۶۹.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۴، ص۲۸، "نبه".
- ↑ لغت نامه، ج ۴، ص۶۱۴۵ - ۶۱۴۶، "تنبیه".
- ↑ فرهنگ فارسی، ج ۱، ص۱۱۴۸، "تنبیه".
- ↑ زمینه روانشناسی، ج ۱، ص۲۱۳؛ فرهنگ توصیفی روانشناسی، ص۱۰۳.
- ↑ فرهنگ توصیفی روانشناسی، ص۱۰۳.
- ↑ راهنما، ج ۳، ص۳۶۹؛ جواهرالکلام، ج ۳۱، ص۲۰۲.
- ↑ حدادیان، عبدالرضا، مقاله «تنبیه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۹.
- ↑ خانواده و تربیت کودک، ص۳۸۹.
- ↑ سیری در تربیت اسلامی، ص۳۳۹.
- ↑ «فرمود: پس از آن (بهشت) بیرون رو که تو راندهای؛» سوره حجر، آیه ۳۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۵۷.
- ↑ سوره هود، آیه ۲۵-۴۸.
- ↑ سوره هود، آیه ۸۲.
- ↑ سوره هود، آیه ۹۴-۹۵.
- ↑ روض الجنان، ج۱۰، ص۲۵۹ -۲۷۹، ۳۲۰-۳۲۴.
- ↑ سوره فصلت، آیه ۱۵-۱۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۴، ص۱۲۷ - ۱۲۸.
- ↑ سوره فصلت، آیه ۱۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص۱۱۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۵۰.
- ↑ سوره قصص، آیه ۸۱.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۶۳-۱۶۶.
- ↑ حدادیان، عبدالرضا، مقاله «تنبیه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۹.
- ↑ برای آگاهی بیشتر نک: تشویق و تنبیه، ص۱۰۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۶۶۴.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۲، ص۵۹؛ مجمع البیان، ج ۸، ص۵۸۱.
- ↑ سیری در تربیت اسلامی، ص۳۴۳؛ نیز نک: عده الداعی، ص۸۹.
- ↑ «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمیورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص۴۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱۲.
- ↑ «و دستهای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.
- ↑ برای نمونه نک: مجمع البیان، ج ۳، ص۶۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۲۱۳؛ جواهرالکلام، ج ۳۱، ص۲۰۷.
- ↑ حدادیان، عبدالرضا، مقاله «تنبیه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۹.
- ↑ الامام روح الله الموسوی الخمینی، تحریرالوسیله، الطبعة الثانیة، مطبعة الآداب، النجف، ۱۳۹۰ ق. افست، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ الامام روح الله الموسوی الخمینی، تحریرالوسیله، الطبعة الثانیة، مطبعة الآداب، النجف، ۱۳۹۰ ق. افست، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ «نَهَى رَسُولُ اللَّهِa عَنِ الْأَدَبِ عِنْدَ الْغَضَبِ»؛ المحاسن، ج۱، ص۲۷۴؛ الکافی، ج۷، ص۲۶۰؛ تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۸؛ الجامع للشرایع، ص۵۶۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۳۳۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص۱۷۱.