ویژگی علم اهل بیت
ویژگیهایی برای علم اهل بیت(ع) بیان شده است که برخی از آنها عبارت است از: گنجوران دانش خداوند؛ ظرف دانش خداوند؛ وارثان دانش پیامبران؛ آگاهترین مردم و راسخان در دانش. همچنین از برخی روایات استفاده میشود علم ایشان ذاتی است، بخشی از علم ائمه اکتسابی و بخشی دیگر موهبتی است و ... .
ویژگیهای علم اهل بیت(ع) در روایات
برخی از ویژگیهای علم اهل بیت(ع) در روایات عبارتاند از:
- گنجوران دانش خداوند: امام باقر(ع) فرمودند: به خدا سوگند، ما گنجوران خدا در آسمان و زمین هستیم، نه بر زر و سیم که گنجوران علم اوییم[۱].
- ظرف دانش خداوند: امام صادق(ع) فرمودند: خداوند ـ تبارک و تعالی ـ ما را برای خود برگزید و سپس ما را برگزیده مردمان و معتمدان بر وحی و گنجوران زمین و جایگاه راز و ظرف علم خود قرار داد[۲].
- وارثان دانش پیامبران: امام علی(ع) فرمودند: ای مردم! به اطاعت و شناخت کسانی رو آورید که عذر"بیاطّلاعی از آنان"، پذیرفته نیست. آگاه باشید علمی که آدم، آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا خاتم الأنبیا، بدان فضیلت داده شدهاند، در خاندان محمّد(ص)است. پس به کدام کژ راهه میروید؟ بلکه به کدام سو روانید؟[۳].
- آگاهترین مردم: پیامبر خدا(ص): آگاه باشید که نیکان خاندان من و پاکترینهای تبار من، در خردسالی، خردمندترین مردم و در بزرگسالی، داناترین ایشاناند. پس به آنها نیاموزید که داناتر از شمایند. آنها شما را از درِ هدایت بیرون نمیبرند و به درِ گمراهی واردتان نمیسازند[۴].
- راسخان در دانش: امام علی(ع): کجایند کسانی که گمان کردهاند که راسخان در دانش، آنهایند، نه ما؟ آنان دروغ میگویند و به حق ما تجاوز میکنند. خداوند، ما را بالا برده و آنها را پست کرده است و به ما بخشیده و آنها را محروم ساخته است و ما را داخل کرده و آنها را بیرون برده است. در پرتو وجود ماست که هدایت، اعطا میشود و پرده از نابینایی برگرفته میشود[۵].[۶]
ویژگیهای علم اهل بیت (ع)
ذاتی یا الهی بودن
منظور از ذاتی بودن علوم ائمه (ع) در برابر الهی دانستن، این پندار است که آنان دانشهای خود را صرف نظر از عطای الهی، در ذات خود دارند. چنین دیدگاهی نادرست است. امامان معصوم (ع) حجتهای خداوند و جانشینان رسول خدایند. در میان روایات جایی برای علم ذاتی ائمه (ع) نمیتوان یافت؛ بلکه روایات به خوبی بیانگر آن هستند که ایشان علوم خود را به شیوههای مختلفی که خداوند برای آنان مقدر کرده است، به دست میآوردند. علوم اهل بیت (ع) از طریق فراگیری از پیامبر و امامان پیشین (ع)، بهرهمندی از کتابهای الهی و ویژه، الهام، تحدیث فرشتگان و... به دست میآید. بیان این شیوهها، خود نفی کننده علم ذاتی برای ائمه (ع) است؛ زیرا در صورتی که علم آنان ذاتی باشد، نیازی به کسب آن به شیوههای یاد شده نبود. امور ذاتی نیازی به کسب ندارند و از ذات جدا نمیشوند.
در روایتی از امام صادق (ع)، این نکته به زیبایی و روشنی بیان شده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَكِلُنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَعَرْضِ النَّاسِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾[۷]»[۸]؛ «خداوند ما را به خودمان وانمیگذارد؛ که اگر ما را به خودمان واگذارد، مانند سایر مردم خواهیم بود؛ و ما کسانی هستیم که خداوند میفرماید: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را». از این روایت به خوبی رابطه بین ائمه (ع) و خداوند روشن میشود. آنان از خود چیزی ندارند؛ اما بندگان برگزیده خداوندند که تحت عنایات ویژه اویند و هرگاه چیزی را از او بخواهند، به آنان عطا میکند[۹].
اکتسابی یا موهبتی بودن
این عنوان به دنبال یافتن پاسخ این پرسش است که آیا شیوههای معرفی شده برای علوم ائمه (ع) عمومیاند، که دیگر افراد بشر نیز اگر بخواهند، میتوانند به آنها دست یابند؛ یا موهبتی ویژه ائمهاند و افراد دیگر حتی با تلاش بسیار نیز به آنها نمیرسند.
مصادیقی از علوم ائمه (ع)، با بقیه مردم مشترک است. این مصادیق از علوم ائمه اکتسابی است و دیگران نیز میتوانند آن را به دست آورند. برای نمونه فرض کنید پیامبر (ص) در حضور اصحابش مطلبی را بیان کردهاند و امیرالمؤمنین (ع) نیز آن را شنیده و فراگرفته است. دیگران نیز مانند امیرالمؤمنین (ع) آن روایت نبوی را شنیده و نقل کردهاند. این مرتبه از دانش، بین امامان و مردم عادی مشترک است؛ البته ممکن است در مراتبی از این دانش، مانند میزان عمق این دانش، بین آنان و امیرالمؤمنین (ع) تفاوت باشد؛ اما حد ظاهر آن را بقیه مردم نیز کسب کردهاند.
در مقابل این طیف مشترک، قلمرو علوم موهبتی ائمه (ع) قرار دارد که به عنایت ویژه خداوند بستگی دارد. این علوم، ابزارها و استعدادهای ویژهای میطلبند که در اختیار دیگران نیست. مثلاً پیامبر (ص) علوم و اسرار الهی را به کسی غیر امیرالمؤمنین (ع) بیان نکردند. این دانش، یکی از مصادیق علوم موهبتی است. کتابهای پیامبران گذشته و دیگر کتابهای ویژه ائمه (ع) در اختیار دیگران نیست. علوم استنباط شده از این کتابها، موهبتی و ویژهاند. عرضه اعمال، تحدیث و الهامهای ویژه، از دیگر علوم موهبتی به شمار میآیند[۱۰].
شأنی یا فعلی بودن
تعبیر شأنی یا فعلی بودن اصطلاحی نیست که در روایات به آن اشاره شده باشد. اشاراتی به این اصطلاح را میتوان در برخی کتابهای علما یافت[۱۱]. مراد از بررسی شأنی یا فعلی بودن علوم ائمه (ع) پاسخ به این پرسش است که آیا ائمه (ع) توان و شأنیت آگاهی به علوم ویژه و گستردهای را داشتند، یا آنکه بالفعل این علوم نزد آنان بوده است؟ آیا علم آنان در قلمروهای مختلف علومشان، مانند علم به حلال و حرام، تفسیر قرآن، حوادث پنهان گذشته، حال و آینده و اسرار جهان، بالفعل بوده است، یا منظور از علم آنان به علوم این است که ایشان توان آن را دارند که با شیوههای مختلف یاد شده، این علوم را کسب کنند؟ چنان که گفته شد، تفاوت امام در این فرض با دیگر افرادی که توانایی فراگیری آن علوم را دارند، این است که توانایی امام به فعلیت بسیار نزدیکتر از یافتن یا استنباط حکم یک مسئله توسط یک فقیه یا متخصص دیگر است؛ زیرا ائمه (ع) از تأییدات ویژه الهی برخوردارند و به شیوههایی چون، الهام، دریافت از روح القدس و تحدیث مسلحاند. از این رو، توانایی آنان در کسب دانش، بسیار نزدیک به فعلیت است. چنان که در برخی روایات، از این توانایی این گونه تعبیر شده است که هرگاه اراده کنند، علم مییابند: «إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»[۱۲].[۱۳]
اجمالی یا تفصیلی بودن
مراد از این عنوان، بررسی این پرسش است که آیا علوم ائمه (ع) یا مراتبی از علوم آنان، کلی و اجمالی بوده است یا آنکه آنان به تمام علوم خود، به طور جزئی و تفصیلی علم داشتهاند. علوم کلی و اجمالی علومیاند که برای استفاده از آنها، به تطبیق قواعد کلی بر جزئیات، یا علمی جدید به جزئیات نیاز است.
یکی از احتمالات برای جمع بین روایاتی که ظهور در تام بودن علوم ائمه (ع) دارند و روایاتی که بر افزایشپذیری علوم آنان دلالت دارند، آن است که روایات تام بودن را ناظر به علم اجمالی و روایات افزایشپذیری را ناظر به علم تفصیلی ائمه (ع) بدانیم. این عنوان با شأنی بودن علوم ائمه (ع) نیز قابل جمع است؛ بدین معنا که ممکن است بخشی از علوم ائمه (ع) که اجمالی است، فعلی باشد؛ و بخش دیگر که تفصیل آن است، شأنی باشد.
تأکید میکنیم که مقصود از تفصیلی بودن علوم ائمه (ع)، تفصیلی بودن تمام علوم آنان است، نه بخشی از علوم ایشان. در تفصیلی و جزئی بودن بخشی از علوم ایشان اختلافی نیست. کسی هم که ادعای اجمالی بودن علوم ایشان را دارد، بخشی از علوم آنان را تفصیلی میداند. در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده است: «هیچ سرزمین حاصلخیز یا خشکی نیست، مگر آنکه آن را میشناسم و هیچ گروهی نیست که صد نفر را گمراه یا هدایت کند، مگر آنکه آنان را میشناسم و این علوم را به اهل بیتم آموختهام. کوچک و بزرگ آنان تا قیامت (این علوم را دارند)»[۱۴].[۱۵]
ظواهر برخی روایات نیز نشان میدهند که بخشی از علوم ائمه (ع) اجمالی است. از امام صادق (ع) نقل شده است که در غلاف شمشیر رسول خدا (ص) نوشته (صحیفه) کوچکی بود. ابوبصیر میگوید: از آن حضرت درباره محتوای آن نوشته پرسیدم. آن حضرت فرمودند: حروفیاند که از هر حرف، هزار حرف گشوده میشود. آن حضرت در ادامه فرمودند: تا زمان ساعت (قیامت یا ظهور حضرت مهدی (ع))، جز دو حرف آن بیان نمیشود[۱۶].
با توجه به نتایج مباحث گذشته که علوم ائمه (ع) افزایشپذیر و بخشی از آن شأنی معرفی شد، نمیتوان تفصیلی بودن همه علوم ایشان را تأیید کرد؛ زیرا تفصیلی بودن همه علوم آنان به معنای نفی افزایشپذیری و شأنی بودن آنهاست که پیش از این اثبات شد[۱۷].
معصومانه یا خطاپذیر بودن
مراد از این بحث، عصمت یا خطاپذیری علمی ائمه (ع) است و مباحث دیگر مرتبط، مانند عصمت از گناه، مقصود نیست. بر اساس روایات ائمه (ع)، آیا علوم آنان از خطا و اشتباه مصون است یا امکان وقوع لغزش علمی در ایشان وجود دارد؟
در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) بحث عصمت از گناه مطرح شده است[۱۸]. عصمت از گناه، بخشی از خطای علمی را نفی میکند که فرد از روی عمد، مطالب نادرستی را بیان کرده باشد؛ اما عصمت از خطای سهوی را شامل نمیشود؛ زیرا خطای غیر عمد گناه به شمار نمیآید.
از روایات متعدد و معتبر، عصمت علمی ائمه قابل استفاده است. روایات خطای عمدی مانند دروغ گفتن و خطای غیرعمد مانند اشتباه در فهم و بیان مطالب را از ائمه (ع) نفی میکنند. اقتضای لطف ویژه خداوند به ائمه (ع) و امدادهای ویژه علمی از طریق روح القدس، تحدیث، الهام، شهود، عرضه اعمال و... نیز این است که ائمه (ع) از عصمت علمی برخوردار باشند[۱۹].
برابر یا رتبهپذیر بودن
مراد از این عنوان، بررسی این نکته است که آیا دانش ائمه (ع) یکسان بوده یا دانش برخی از آنها بیش از دیگران بوده است. از روایات پیشین به دست میآید که علوم ائمه (ع) پیش از قرار گرفتن در مقام امامت، کمتر از علم امام پیشین بوده است؛ زیرا روایات یاد شده نشان دادند که هر امامی مطالبی را از امام پیشین فرا میگرفته است و کتابهایی که نزد امام پیشین بودند، به او منتقل میشدهاند. در روایات به روشنی از آموختن امیرالمؤمنین (ع) نزد پیامبر (ص) سخن گفته شده است و تأکید شده که علوم ایشان نسل به نسل از امامی به امام بعدش منتقل شده است. همچنین طبیعی است که وقتی کسی به مقام امامت میرسد، درهای جدیدی از علم به رویش گشوده میشود. امداد روح القدس، تحدیث فرشتگان و... در این دوره به شکل خاص در اختیار حجت خداوند قرار میگیرد. شواهد یاد شده افزون بر آنکه نشان میدهند علوم ائمه (ع) قبل و بعد از رسیدن به مقام امامت متفاوت است، نشان میدهند که جانشین امام، پیش از رسیدن به مقام امامت، علم امام پیشین را ندارد.
از روایات متعدد در بحث افزایشپذیری علوم ائمه (ع)، این اطمینان به دست میآید که علوم ایشان پیوسته در حال افزایش است. هر سال، هر شبانه روز، بلکه هر ساعت بر علم آنان افزوده میشود[۲۰].
قطعی یا تغییرپذیر بودن
از برخی روایات میتوان دریافت که برخی از علوم ائمه (ع) و حتی رسول خدا (ص) تغییر پذیر بوده است. در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) از مرگ یک یهودی که به آن حضرت جسارت کرده بود، خبر دادند و پس از ساعاتی روشن شد که او به واسطه صدقه دادن از مرگ نجات یافته است[۲۱].
البته به این معنا نیست که تمام علوم ائمه (ع) از سنخ امور تغییرپذیرند. خداوند علوم بسیاری را در اختیار ائمه (ع) قرار داده است که برخی قطعی و برخی وابسته به شرایط، و تغییر پذیرند. هرچند خداوند حتی تغیرات امور متغیر را نیز در اختیار ائمه (ع) قرار میدهد[۲۲].
حضوری یا حصولی بودن
علم حصولی آگاهیای است که از طریق صورتهای ذهنی به اشیا حاصل میشود. این علم اکتسابی است و از راه ابزارهای حسی، مانند چشم و گوش به دست میآید. در مقابل، در علم حضوری که ابزار آن قلب یا روح انسان است، خود معلوم نزد عالم (روح) حاضر میشود. بنابراین، در علم حصولی بین عالم و معلوم، «صورت ذهنی» فاصله است؛ اما در علم حضوری، بین آن دو چیزی فاصله نیست و خود معلوم ادراک میشود، نه صورتی از آن[۲۳].
با توجه به این تعریف میتوان به این گونه نتایج در این بحث رسید: علومی که از طریق الهام، شهود حقایق، مشاهده ملکوت، عروج روح امام در شبهای جمعه به عرش الهی[۲۴]، تأیید روح القدس و مشاهده اعمال مردم در عمود نور به دست میآیند، حضوری خواهند بود؛ زیرا با واسطه صورتهای ذهنی نیستند؛ بلکه مشاهده حقایقی غیرمادیاند. در مقابل، علومی که از طریق حواس و بررسی مفاهیم ذهنی ایجاد میشوند، حصولیاند؛ مانند علوم عادی حسی ائمه (ع)، مطالعه کتابها و صحیفههای مادی، مراتبی از فراگیری از پیامبر (ص) یا امامان پیشین که از طریق حواس انجام شدهاند و مراتبی از استنباط که از طریق مفاهیم و تفکر ذهنی به دست آمده باشند.
درباره حصولی یا حضوری بودن علوم به دست آمده از برخی روشهای دریافت علوم توسط ائمه (ع)، نمیتوان به طور قطعی داوری کرد؛ زیرا ماهیت آنها برایمان روشن نیست. مثلاً تحدیث فرشتگان، اگر به صورت ایجاد صوت حسی در گوش امام باشد، دانشی حصولی، و اگر به شیوهای دیگر باشد که به حواس و صورتهای ذهنی نیازمند نباشد، حضوری است[۲۵].
الزامآور بودن
این مبحث به دنبال بررسی این نکته است که آیا عمل مطابق علم، همواره برای ائمه (ع) ضروری است یا آنان ملزماند که گاهی علم خود را نادیده بگیرند؟
این بحث ممکن است اندکی عجیب به نظر برسد؛ زیرا طبیعتاً انسان علومی را فرا میگیرد تا برابر آن عمل کند و حتی در مباحث اخلاقی، عالمان بیعمل سرزنش شدهاند. بنابراین علم به طور طبیعی الزاماتی (فقهی یا اخلاقی) را به دنبال دارد. ائمه (ع) مطابق علوم خود، سخن میگفتند یا سکوت میکردند؛ گاهی اقدام کرده، گاهی کناره میگرفتند؛ میجنگیدند یا صلح میکردند؛ و.... بنابراین امام برای کار خود همواره دلیلی علمی دارد یا به عبارت دیگر، بر اساس علم خود به انجام یا ترک کاری تصمیم میگیرد. بنابر این علوم ائمه (ع) نیز همانند علوم دیگر مردم، الزامات اخلاقی یا فقهی را به دنبال دارد. تفاوت ائمه (ع) با دیگران، اولاً در ماهیت، ویژگیها، منابع و قلمرو دانش آنان است؛ ثانیاً در این است که آنان معصوماند و برخلاف مردم عادی که ممکن است گاهی مخالف دانش خود عمل کنند، مخالف تکلیف خود عمل نمیکنند.
بنابراین پاسخ به این پرسش که آیا عمل مطابق علم برای ائمه (ع) الزامآور است یا خیر، به معنای یادشده مثبت است؛ اما موضوع این بحث، مطلب دیگری است. آنچه مقصود این بحث را روشنتر میکند و پاسخگوی ابهام آن است، توجه به این نکته است که مقصود از دانش یادشده در اینجا، مباحث فقهی و اخلاقی نیست که انسان باید مطابق آن عمل کند. روشن است که امام در این گونه مباحث، الگو و مقتدای مردم است و بیش از دیگران در عمل به دستورها و رهنمودهای الهی میکوشد. مقصود این بحث، بررسی الزام عمل یا نادیده گرفتن برخی علوم ویژه ائمه (ع) درباره امور جهان است که خارج از محدوده علوم عادی انسانهایند؛ علومی مانند علم به ضمایر افراد؛ علم به ایمان یا کفر آنان؛ علم به سرانجام کارها و فرجامها؛ و علم به اختلافات مردم[۲۶].
منابع
پانویس
- ↑ الإمام الباقر(ع): «وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ»؛ الکافی: ج ۱ ص۱۹۲، ح۲، بصائرالدرجات: ص۱۰۴، ح ۱، إعلام الوری: ج ۱، ص۵۰۹، کلّها عن سورة بن کلیب، بحار الأنوار: ج ۲۶، ص۱۰۵، ح ۱.
- ↑ «عن الإمام الصادق(ع): «إِنَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى انْتَجَبَنَا لِنَفْسِهِ فَجَعَلَنَا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ أُمَنَاءَهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ خُزَّانَهُ فِي أَرْضِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ عَيْبَةَ عِلْمِهِ»؛ بصائر الدرجات: ص۶۲ ح ۷ عن عبّاد بن سلیمان عن أبیه، بحار الأنوار: ج ۲۶ ص۲۴۷ ح ۱۶.
- ↑ الإمام علیّ(ع): «أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ وَ الْمَعْرِفَةِ بِمَنْ لَا تُعْذَرُونَ بِجَهَالَتِهِ فَإِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ صفَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ بَلْ أَيْنَ تَذْهَبُون»؛ الإرشاد: ج ۱ ص۲۳۲ عن إسماعیل بن زیاد، کشف الیقین: ص۸۹ ح ۸۷، الغیبة للنعمانی: ص۴۴ نحوه، تفسیر العیّاشی: ج ۱ ص۱۰۲ ح ۳۰۰ عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه(ع)، تفسیر القمّی: ج ۱ ص۳۶۷ عن ابن اُذینة عن الإمام الصادق(ع) نحوه، بحار الأنوار: ج ۲ ص۱۰۰ ح ۵۹.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّه(ص): أَلَا إِنَ أَبْرَارَ عِتْرَتِي وَ أَطَائِبَ أَرُومَتِي أَحْلَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَ أَعْلَمُ النَّاسِ كِبَاراً فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ لَا يُخْرِجُونَكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَا يُدْخِلُونَكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ»؛ عیون أخبار الرضا(ع): ج ۱ ص۲۰۴ ح ۱، الاحتجاج: ج ۲ ص۴۳۶ ح ۳۰۸، کلاهما عن علیّ بن محمّد بن الجهم عن الإمام الرضا(ع).
- ↑ «أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ يُسْتَجْلَى الْعَمَى»؛ نهج البلاغة: الخطبة ۱۴۴، غرر الحکم: ج ۲ ص۳۶۵ ح ۲۸۲۶، عیون الحکم والمواعظ: ص۱۳۰ ح ۲۹۴۸، المناقب لابن شهرآشوب: ج ۱ ص۲۸۵؛ بحار الأنوار: ج ۲۳ ص۲۰۵ ح ۵۳.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج۱۰، ص۷-۳۹.
- ↑ «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» سوره غافر، آیه ۶۰.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۶۶. سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: علی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص۵۱۹. در این منبع به جای «كَعَرْضِ النَّاسِ»، «كَبَعْضِ النَّاسِ» آمده که تعبیر دقیقتری است.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۱۳.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۱۵.
- ↑ ر.ک: سیدعبدالحسین لاری، معارف السلمانی بمراتب الخلفاء الرحمانی، ص۲۰؛ محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی - الأصول و الروضة، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۴۰. سند این روایت، موثق است. همچنین ر.ک: همان، ص۶۴۱.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۳۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۹۷.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۵۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۱: «كَانَ فِي ذُؤَابَةِ سَيْفِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) صَحِيفَةٌ صَغِيرَةٌ. فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): أَيُّ شَيْءٍ كَانَ فِي تِلْكَ الصَّحِيفَةِ؟ قَالَ: «هِيَ الْأَحْرُفُ الَّتِي يَفْتَحُ كُلُّ حَرْفٍ أَلْفَ حَرْفٍ». قَالَ أَبُو بَصِيرٍ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «فَمَا خَرَجَ مِنْهَا حَرْفَانِ حَتَّى السَّاعَةِ». همچنین ر.ک: محمدبن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۰۸. سند این روایت، موثق است.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۵۵.
- ↑ سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۸۴؛ محمدبن علی صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۳۹: «إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ»
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۳۵۸ ـ ۳۶۷.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۷۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۱۶.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۷۸.
- ↑ ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۵۳؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، بدایة الحکمة، ص۱۳۸.
- ↑ چنان که گفته شد، در روایاتی به این مطلب تصریح شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، باب فی أن الأئمة (ع) یزدادون فی لیلة الجمعة، ص۶۲۹؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۳۰.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۸۱.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۸۲.