یحیی بن زید بن علی بن الحسین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یحیی ابن زید بن علی بن الحسین (ع) معروف به امام طاهر[۱] و امام ثائر[۲] از اعاظم سادات زیدی و از پیشوایان زیدیّه است. مادر او رَیطَة دختر ابوهاشم عبدالله بن محمد بن الحنفیه[۳] از سادات علوی است. مادرِ مادرِ او نیز با دخترِ ابونوفل بن حرث بن عبدالمطلب است[۴]. مادرِ پدرِ وی نیز امّ‌ولدی است که او را مختار به امام سجاد (ع) بخشید[۵].[۶]

سرگذشت زندگی

یحیی به سال ۹۸ ق دیده به جهان گشود[۷]. از روزگار حیات او پیش از جریان استشهاد پدرش خبری در دست نیست، مگر آنکه بنابر پاره‌ای از گزارش‌ها، وی روایت‌هایی را از پدر شنیده و آثاری را از او اخذ کرده است. پس از مجروح‌شدن زید بن علی در نبرد با بنی‌امیّه و انتقال او به منزل یکی از یاران خود، یحیی بر بالین پدر آمد و با چشمانی گریان، او را به دیدار اجداد طاهرینش بشارت داد[۸]. پدر نیز فرزندش یحیی را به جهاد با بنی‌امیّه وصیّت نمود[۹]. پس از شهادت زید، آن‌گاه که یاران او برای مخفی نگاه‌داشتن پیکرش از دستبرد بنی‌امیّه پیشنهادهایی چون فروانداختن وی به قعر فرات یا بریدن سرِ او را مطرح کردند، یحیی به مخالفت برخاست و در نتیجه پیکر زید را مخفیانه و شبانه در عباسیّه در میان جوی آبی دفن کردند، ولی غلامی که شاهد تدفین زید بود، محلّ دفن پیکرش را فاش نمود که سبب شد بنی‌امیّه پس از بریدن سر زید، تن برهنه او را به دار کشیدند[۱۰]. پس از این ماجرا، جز ده نفر از یاران زید، سایرین از اطراف یحیی متفرق شدند[۱۱] و امیر کوفه در پیِ یحیی افتاد. وی نیز مدتی مخفی گردید[۱۲] و آن‌گاه که در عراق کسی را خون‌خواه پدرش نیافت، رهسپار خراسان گشت و در آنجا یارانی را گرد آورد[۱۳]. وی قبل از ورود به خراسان، با متوکل بن هارون دیدار نمود، و خبر پیش‌بینی کشته‌شدن و به دار کشیده‌شدن خود را به نقل از امام صادق (ع) از وی شنید[۱۴].

سرانجام یحیی پس از هلاکت هشام بن عبدالملک به سال ۱۲۵ه‍.ق و روی کار آمدن ولید بن یزید بن عبدالملک در خراسان قیام خود را آغاز نمود و در شعبان یا رمضان همان سال یا سال بعد، در روز جمعه، در حالی که شمار سپاهیان او ۱۵۰ نفر و شمار سپاهیان سلم بن أحوز هلالی ده هزار نفر بودند با آنان جنگید و به شهادت رسید[۱۵]. قاتل یحیی را عیسی مولی عیسی بن سلیمان دانسته‌اند که با ضربه تیری به پیشانی یحیی او را از پا درآورد[۱۶]. پس از شهادت یحیی، سَلم سرِ یحیی را برای نصر بن سیار والی خراسان فرستاد. او نیز سر را برای ولید بن یزید ارسال نمود. برخی گزارش‌ها از مُثله‌شدن یحیی حکایت می‌کند[۱۷]. پیکر بی سر یحیی در شهر جوزجان افغانستان به دار کشیده شد و همچنان بر دار بود تا پرچم‌های سیاه سپاه ابومسلم خراسانی برافراشته گشت. ابومسلم پیکر را پایین آورد و با آنکه یحیی شهید در معرکه قتال بود، او را تغسیل و تکفین کرد و بعد از اقامه نماز بر او، وی را دفن نمود.

ابومسلم هفت شبانه‌روز در بلخ و دیگر نواحی برای یحیی اقامه عزا نمود. قتل او در خراسان اندوه بزرگی در دل‌ها افکند، به‌طوری‌که در آن سال پسری در خراسان به دنیا نمی‌آمد مگر آنکه او را یحیی نامیدند[۱۸]. امام صادق (ع) برای یحیی طلب مغفرت کرد و دعا نمود که خداوند او را به اجداد طاهرینش ملحق گرداند[۱۹]. آن امام هلاکت زودهنگام حکومت ولید بن یزید را نتیجه قتل ظالمانه یحیی بن زید برشمرد. قبر یحیی در جوزجان امروز مشهور و زیارتگاه است.[۲۰]

مذهب و عدالت یحیی بن زید

یحیی بن زید پهلوانی شجاع و اهل تقوا بود[۲۱]. زیدیان او را پیشوای خود می‌دانند و ادله امامت او را همچون دلایل امامت پدر می‌انگارند[۲۲]. اندیشمندان عامّه (اهل سنّت) نیز از او به نیکی یاد کرده‌اند[۲۳]. برخی از عالمان امامی به‌خاطر عباراتی که از او در دیدار با متوکل گزارش شده، او را مستقل و داعی به‌سوی خود دانسته‌اند[۲۴]. اما چنین نسبتی به او ثابت نیست؛ زیرا وی در همان دیدار، امامین صادقین (ع) را از خود و پدر خود اعلم دانسته و اخبار امام صادق (ع) مبنی بر مقتول و مصلوب شدن خود را به حق برشمرده است. خزاز قمی روایتی را از او نقل می‌کند که در آن یکایک امامان دوازده‌گانه را به نقل از پدر نام برده و آن را عهد معهود الهی با پیامبر (ص) برشمرده است[۲۵]. در گزارشی دیگر وی صریحاً پدر خود را از ادعای امامت تطهیر نموده و امام صادق (ع) را صاحب‌الامر آن زمان دانسته است[۲۶]. بنابراین وی فردی صحیح‌المذهب بوده است. اگرچه در مصادر رجالی متقدم امامی از وی یادی نشده و از این‌رو توثیق یا تضعیف خاصی متوجه او نیست، ولی از فضل و تقوای او در منابع مختلف سخن به میان آمده است.[۲۷]

یحیی بن زید و صحیفه سجادیه

بنابر گزارش متوکل بن هارون، وی نسخه خود از صحیفه سجادیه را که امام صادق (ع) بر وی املا نموده بود، بنا به درخواست یحیی بن زید، جهت استنساخ در اختیار او قرار می‌دهد. یحیی نیز نسخه خطی پدر را که به حسن نگهداری از آن وصیت شده بود، به متوکل می‌سپارد و می‌گوید: «به خدا سوگند ای متوکل! اگر پسرعمویم (امام صادق (ع)) خبر نداده بود که من کشته می‌شوم و پیکرم بر دار می‌رود، این صحیفه را به تو نمی‌دادم، چرا که همواره در نگهداشت آن حرص می‌ورزیده‌ام. ولی می‌دانم که سخن او حق است. چیزی است که از پدران خود شنیده‌ام و به‌زودی صحت آن آشکار خواهد شد. بیم دارم که این علم به دست بنی‌امیه افتد و مکتومش دارند و در گنجینه‌های خود برای خود اندوخته‌اش سازند. اینک آن را بستان و خاطر من آسوده گردان و نیکویش نگه‌دار».

متوکل می‌گوید: پس از شهادت یحیی به مدینه آمدم و صحیفه را به امام صادق (ع) نشان دادم. امام فرمود: «به خدا سوگند این خط عمویم زید، و دعاهای آن از جدّم علی بن الحسین است». آن‌گاه امام نسخه خود از صحیفه را که به خط پدرش امام باقر (ع) و املای امام سجاد (ع) بود، جهت مقابله به متوکل بن هارون سپرد. متوکل می‌گوید: «من آن دو نسخه را با هم مقابله کردم. هر دو یکسان بودند، حتی یک حرف هم میانشان اختلاف نبود».

بنابر گزارش متوکل، وی موفق به استنساخ شصت و چند دعا از هفتادوپنج دعای موجود در صحیفه شد و نسخه یحیی را بنابر وصیت او، به عموزادگان وی سپرد[۲۸].[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. هدایة الراغبین، ص۲۱۰.
  2. معجم الرّواة، ج۱، ص۸۰.
  3. الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۲۵.
  4. الدر النظیم، ص۵۹۹.
  5. التفسیر، ص۴۰۰.
  6. موحدی، محمد علی، مقاله «یحیی بن زید»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۵۳۹.
  7. الاعلام، ج۸، ص۱۴۶.
  8. مقاتل الطالبین، ج۱، ص۴۰.
  9. هدایة الراغبین، ص۲۱۰.
  10. مقاتل الطالبین، ج۱، ص۴۰.
  11. مقاتل الطالبین، ج۱، ص۱۱۹.
  12. انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۷.
  13. تاریخ مدینة دمشق، ج۶۴، ص۲۲۴.
  14. صحیفه سجادیه، ص۱۳.
  15. المصابیح، ج۱، ص۳۷۷.
  16. تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۳۷.
  17. هدایة الراغبین، ص۲۱۰.
  18. تاریخ مدینة دمشق، ج۶۴، ص۲۲۴.
  19. صحیفه سجادیه، ص۱۳.
  20. موحدی، محمد علی، مقاله «یحیی بن زید»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۵۴۰.
  21. معجم الرواة، ج۱، ص۸۰.
  22. هدایة الراغبین، ص۲۱۰.
  23. الأعلام، ج۸، ص۱۴۶.
  24. معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۵۱.
  25. کفایة الاثر، ص۳۰۴.
  26. کفایة الاثر، ص۳۰۴.
  27. محمد علی موحدی|موحدی، محمد علی، دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «یحیی بن زید»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۵۴۰.
  28. صحیفه سجادیه، ص۱۳.
  29. الأعلام، خیرالدین الزرکلی، بیروت: دارالعلم الملایین، ج۵، ۱۹۸۰ م: أنساب الأشراف، أحمد بن یحیی البلاذری، مصر: دارالمعارف، ۱۹۵۹ م: تاریخ الإسلام، محمد بن أحمد الذهبی، بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ ق، ج۱: تاریخ الأمم و الملوک، محمدبن جریر الطبری، بیروت: مؤسسة الأعلمی، ۱۴۰۳ ق، ج۴؛ تاریخ مدینة دمشق، علی بن الحسن ابن عساکر، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ ق، التفسیر، فرات بن ابراهیم الکوفی، تهران: وزارت ارشاد، ۱۴۱۰ ق الدرّ النظیم، یوسف بن حاتم الشامی، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۲۰ ق؛ صحیفه سجادیه؛ الطبقات الکبری، محمد البصری ابن سعد، بیروت: دارصادر، بی‌تا، کفایة الأثر، علی بن محمد الزازی الخزاز، قم: بیدار، ۱۴۰۱ ق؛ المصابیح، أحمد بن إبراهیم الحسنی، یمن: مؤسسة الامام الزید، بی‌تا؛ معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم الخوئی، قم: ج۵، ۱۴۱۳ ق؛ معجم الرواة، محمد یحیی سالم عزّان، بی‌جا، بی‌تا؛ مقاتل الطالبیین، أبوالفرج علی بن الحسین الإصفهانی، قم: دارالکتاب، ۱۳۸۵ ق، ج۲، هدایة الراغبین، الهادی بن ابراهیم الحسنی ابن‌الوزیر، نسخه خطی، یمن: ش۱۰۸۳-۰۰۰-YEM، بی‌تا.
  30. موحدی، محمد علی، مقاله «یحیی بن زید»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۵۴۱.