یزید بن رویم شیبانی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یزید بن رویم شیبانی از کارگزاران امیرالمؤمنین(ع) شمرده شده. برابر آنچه در تاریخ واسط آمده، وی کارگزار «بارُوسْما» و «نهر ملک» بوده است[۱]. از آنجا که این دو منطقه، جزو روستاهای مداین بوده‌اند به نظر می‌رسد که وی کارگزار خراج باشد؛ از این رو شرح حال وی را در این جا ذکر کردیم.

عوام بن حوشب بن یزید از پدرش از جدش یزید بن رویم نقل کرده است که: من کارگزار علی بن ابی طالب بر باروسما و نهر ملک بودم. کسی نزد علی(ع) آمد و به وی خبر داد که خوارج، عبدالله بن خباب را کشته و از نهروان عبور کرده‌اند. حضرت فرمود: آنها نگذشته‌اند و نخواهند گذشت و اگر بگذرند تنها ده نفر از آنها نجات می‌یابند و از شما کشته نمی‌شود جز ده تن[۲].

این گزارش ابن مغازلی در مناقب، نشان می‌دهد که یزید بن رویم، کارگزار حضرت بوده است. وی افزون بر این سمت دیگری در دوران حکومت علوی داشته است:

  1. در جنگ صفین فرمانده قبیله «ذهل» کوفه بود[۳]؛
  2. برای مدتی مسئولیت شرطه و نیروی انتظامی حضرت را بر عهده داشت[۴].[۵]

اسلام یزید بن رویم

رجال‌نویسان در شرح حال عوام بن حوشب به این نکته اشاره کرده‌اند که جد وی یزید بن رویم مسیحی بود و به دست علی(ع) مسلمان شد[۶]. روزی علی(ع) برای عیادت یزید بن حارث بن رویم بر حارث وارد شد. در هنگام عیادت به یزید گفت: نزد من کنیزی خوش خدمت است که آن را برای تو می‌فرستم. علی(ع) آن کنیز را برای یزید فرستاد. یزید نام او را «لطیفه» نهاد[۷]. ابن حجر در شرح حال ابو عیسی واسطی عوام بن حوشب بن یزید شیبانی ربعی می‌نویسد: جد وی که یزید باشد به دست علی(ع) اسلام آورد. علی(ع) کنیزی به او داد که حوشب از وی متولد شد. یزید، مسئول نیروی انتظامی علی(ع) بود[۸]. خواهر یزید، دختر رویم و مادر جارود بود. مرد شریفی که در جاهلیت نصرانی بود، سپس مسلمان شد و پس از درگذشت پیامبر(ص) جارود اجازه نداد قومش از اسلام باز گردند[۹]. این جارود پدر منذر بن جارود، یکی دیگر از کارگزاران حضرت علی(ع) بود که به شرح حال وی در جلد اول همین کتاب اشاره شده است. اینان ساکن بصره بودند.[۱۰]

همراه علی(ع) در جنگ

فرماندهی یزید بن رویم در جنگ صفین نشان می‌دهد که وی حضوری فعال در این نبرد داشته است. وی در جنگ نهروان نیز حضور داشته. گزارشی که در آغاز یاد کردیم، از آن حکایت دارد. عوام بن حوشب از پدرش از جدش یزید بن رویم نقل می‌کند که علی(ع) درباره جنگ نهروان گفت: امروز چهار هزار نفر از خوارج را می‌کشیم که یکی از آنها «ذوالثدیّه»[۱۱] است. پس از پایان نبرد به من دستور داد که چهار هزار نی آماده کرده و بر هر جنازه‌ای یک نی بگذارم. من این کار را می‌کردم و حضرت پشت سر من بر ناقه رسول خدا(ص) سوار بود و میآمد و مردم پشت سر وی بودند تا این که در دستم یک نی ماند. به او نگاه کردم. رنگ صورتش تیره و دگرگون شد و فرمود: به خدا سوگند نه دروغ گفتم و نه به من دروغ گفته شده. دستور داد در آب نگریستیم و کشته مخدَج را دیدیم. علی(ع) از استر خود پایین آمد و با صدای بلند تکبیر گفت و سجده نمود[۱۲]. این گزارش نشانه همراهی یزید بن رویم با علی(ع) در جنگ نهروان است.[۱۳]

یزید بن رویم و واقعه کربلا

پس از امیرالمؤمنین(ع)، گزارش خاصی درباره یزید بن رویم نمی‌یابیم. تنها از نقلی که درباره عمرو بن حمق خزاعی آمده استفاده می‌شود که ابن رویم نزد زیاد بن ابیه از وی بدگویی کرده است. برابر نقلی دیگر، سعایت‌گر عمارة بن ابی معیط بوده است[۱۴]؛ اما آنچه مهم می‌نماید، شرکت یزید بن رویم در واقعه کربلا است که چنین به دست می‌آید که وی از فرماندهان سپاه عبیدالله بن زیاد بوده است. در نامه‌هایی که مردم کوفه به امام حسین(ع) نوشتند و آن حضرت را دعوت کردند، نام یزید بن رویم دیده می‌شود. وی در لیست بزرگان کوفه بوده که جدای از نامه شیعیان کوفه است. در برخی منابع در این لیست نام دو فرد به نام یزید بن حارث و یزید بن رویم آمده است[۱۵]؛ اما از برخی منابع استفاده می‌شود که این دو، یک نفرند؛ یعنی یزید بن حارث بن یزید بن رویم[۱۶] امام حسین(ع) را به کوفه دعوت کرد. اگر این نام را یکی بدانیم آن گونه که از منابع گوناگون استفاده می‌شود، وی در صحرای کربلا حضور داشته است. ابن اثیر، یزید بن حارث بن یزید را همان ابن رویم می‌داند[۱۷]. بلاذری می‌نویسد: یزید بن حارث بن یزید بن رویم همراه هزار نفر یا کمتر به کربلا اعزام شد[۱۸]. امام حسین(ع) در کربلا، او، شبث بن ربعی و گروهی دیگر را مخاطب قرار داده و می‌فرماید: آیا شما نبودید که نامه نوشتید و مرا به کوفه دعوت کردید و گفتید اکنون میوه‌ها رسیده است؟[۱۹].

برابر گزارش‌ها، وی جزو قاتلان ابا عبد الله(ع) محسوب می‌شود. البته گزارشی از فعالیت خاص وی در کربلا نیافتیم.[۲۰]

ابن رویم پس از واقعه کربلا

پس از واقعه کربلا، نکته مثبتی که در پرونده یزید بن رویم دیده می‌شود، اعتراض وی به انتخاب عبیدالله بن زیاد به عنوان والی کوفه، پس از مرگ یزید است. نوشته اند: در ربیع الاول سال ۶۴ هجری که یزید بن معاویه مُرد، عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و بصره بود، در بصره به سر می‌برد. مردم این شهر به این نتیجه رسیدند که تا تعیین خلیفه جدید در شام، وی را به عنوان امیر بصره بپذیرند؛ از این رو نامه‌ای به عمرو بن حریث جانشین خود در کوفه نوشت که بمانند بصره از مردم بیعت بگیرد. عمرو بن حریث بر فراز منبر این پیشنهاد را مطرح ساخت یزید بن رویم شیبانی به آن اعتراض کرد و گفت: «ما نیازی به بنی امیه و امارت ابن زیاد نداریم و آن گونه که مردم حجاز تصمیم گرفتند عمل می‌کنیم» [۲۱].

پیشنهاد شد که عمر بن سعد را به عنوان امیر کوفه برگزینند که زنانی از قبیله همدان، کهلان، ربیعه و نخع با گریه و ناله وارد مسجد شدند و بر امام حسین(ع) گریه می‌کردند و گفتند: آیا عمر بن سعد به کشتن امام حسین(ع) بسنده نکرده و می‌خواهد امیر ما در کوفه باشد. زنان همدان بیشتر از همه ابراز ناراحتی کردند[۲۲]. اظهارات یزید بن رویم و اعتراض زنان کوفه باعث شد که عبدالله بن زبیر حاکمی را به این شهر اعزام کند[۲۳]. پس از آنکه حاکم زبیری آمد و مختار قیام کرد، یزید بن حارث بن یزید بن رویم به عنوان یکی از فرماندهان طرفدار ابن زبیر تا آخرین لحظه با مختار درگیر شد و هنگامی که متوجه شد مختار پیروز می‌شود، خود را پنهان کرد[۲۴]. و تا اواخر حکومت ابن زبیر نامی از وی دیده نمی‌شود. تلاش وی در جنگ با مختار، نشانه شرکت وی در واقعه کربلا است.[۲۵]

مرگ یزید بن رویم

در سال ۷۱ هجری که عبدالملک بن مروان، کوفه را تصرف کرد و مصعب بن زبیر را کشت، محمد بن عمیر را بر همدان و یزید بن رویم را بر شهر ری گمارد. برابر نقلی، مصعب بن زبیر وی را بر ری گمارد[۲۶]. زبیر بن علی سُلَیْطی یربوعی معروف به ابن ماحوز که رهبری خوارج ارازقه را بر عهده داشت[۲۷] در سال ۶۸ به شهر ری حمله کرد. و آن شهر را محاصره نمود. یزید بن رویم از پسرش حوشب خواست که فرار کند. زبیر بن علی، شهر را تصرف کرد و یزید بن رویم و همسرش لطیفه را کشت[۲۸].[۲۹]

خاندان یزید بن رویم

حوشب فرزند یزید بن رویم، مردی بد رفتار و مسئول نیروی انتظامی حجاج بن یوسف ثقفی بود[۳۰]. حوشب دارای فرزندانی به نام «طلاب»، «عوام»، «خراش»، «ثمامه»، «بریده»، «یوسف»، «حارث» و «منیر» بود[۳۱]. در تهذیب الکمال به جای بریده، «مزیده» آمده است[۳۲]. در این میان، عوام بن حوشب از بقیه شهرت بیشتری دارد. و در کتاب معرفة الثقات وی را کوفی، ثقه و مردی صالح دانسته است[۳۳]. در رجال نجاشی درباره وی گوید: عوام بن حوشب بن یزید بن رویم شیبانی بزرگ‌تر از برادرش طلاب است. از امام صادق(ع) روایت کرده و دارای کتابی است[۳۴]. در تاج العروس می‌گوید: عوام بن حوشب بن یزید ابوعیسی واسطی، ثقه و ثَبت است و پسر برادرش شهاب بن خراش بن حوشب است که از عمویش حدیث نقل کرده است[۳۵]. عوام بن حوشب در سال ۱۴۸ هجری در گذشت[۳۶]. در بیشتر منابع نسب عوام را آن گونه که نجاشی آورده یاد کرده‌اند. یا به طور ناقص؛ مانند تهذیب الکمال که وی را عوام بن حوشب بن یزید بن حارث شیبانی دانسته است[۳۷]. ولی آنچه در انساب دیگر خاندان آنها آمده ثابت می‌کند که یزید بن حارث بن یزید بن رویم، همان ابن رویم است که کنیه وی «ابوحوشب» بوده است[۳۸].

خراش بن حوشب، رئیس شرطه و شهربانی یوسف بن عمر بود و همو بود که جسد زید بن علی(ع) را از قبر در آورده و به دار زد[۳۹]. در تهذیب الکمال درباره شهاب پسر خراش این گونه می‌نویسد: شهاب بن خراش بن حوشب بن یزید بن حارث بن یزید بن رویم بن عبدالله...[۴۰].

طلاب یکی دیگر از اعضای این خانواده است. نجاشی در شرح حال طلاب برادر عوام می‌نویسد: طلاب بن حوشب بن یزید بن حارث بن رویم بن حارث بن عبدالله بن سعد بن مرة بن ذهل بن شیبان، ابو رویم، مردی کوفی و ثقه است و از جعفر بن محمد(ع) کتابی را نقل کرده است[۴۱]. در نتیجه می‌‌توان گفت آل رویم، هم با دستگاه خلافت ارتباط داشتند و هم گروهی از آنان دوستدار اهل بیت بودند.[۴۲]

منابع

پانویس

  1. تاریخ واسط، ج۱، ص۱۰۳.
  2. مناقب علی بن ابی طالب(ع)، ص۴۱۵، ح۴۶۱.
  3. وقعة صفین، ص۲۰۵؛ الأخبار الطوال، ص۱۷۲؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۷.
  4. تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۷۴.
  5. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 367 - 368.
  6. تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۷۴.
  7. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۶۵.
  8. تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۷۴.
  9. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۷، ص۳۱۱.
  10. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 368 - 369.
  11. از آن جهت به وی ذوالثدیه، صاحب سینه می‌‌گفتند که تکه گوشتی در بازوی وی بود که آن را می‌کشیدند بعد جمع میشد.
  12. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۶؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۳۵۲؛ ج۴۱، ص۳۲۰.
  13. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 369.
  14. تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۴.
  15. الفتوح، مترجم، ص۸۴۱؛ نهایة الإرب، ج۷، ص۱۳۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۶۷.
  16. أنساب الأشراف، زندگانی امام حسن و امام حسین(ع)، ص۱۵۸؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۳۴؛ الإرشاد، ج۲، ص۳۸، در این دو منبع یزید بن الحارث بن رویم آمده.
  17. الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۵ و ۳۲.
  18. أنساب الأشراف، ج۳، ص۱۷۹ و ۱۸۸.
  19. الإرشاد، ج۲، ص۹۸.
  20. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 369 - 370.
  21. مروج الذهب، ج۳، ص۹۲؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۰۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۲۰.
  22. مروج الذهب، ج۳، ص۹۳.
  23. تاریخ طبری، ج۴، ص۴۰۸.
  24. تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۲-۵۲۴.
  25. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 371.
  26. معجم البلدان، ج۴، ص۲۸۳.
  27. زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۴۲.
  28. زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۱۸۰؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۶۵.
  29. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 372.
  30. معرفة الثقات، ج۲، ۱۹۵.
  31. سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۲۸۸.
  32. تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۴۲۷.
  33. معرفة الثقات، ج۲، ص۱۹۵.
  34. رجال نجاشی، ص۳۰۳، ش۸۲۶.
  35. تاج العروس، ج۲، ص۲۸۲، «دار الهدایه».
  36. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۱۴۶، ش۲۹۸؛ المعارف، ص۴۴۸.
  37. تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۴۲۷؛ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۱۸۰.
  38. معجم البلدان، ج۳، ص۲۸۳. در اینجا نام وی با همزه آمده: «رؤیم».
  39. تاریخ طبری، ج۵، ص۵۰۶؛ الغدیر، ج۳، ص۵۵؛ مقاتل الطالبین، ص۹۸.
  40. تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۵۶۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۲۰۶.
  41. رجال نجاشی، ص۲۰۷، ص۵۴۹؛ سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۲۸۸؛ اکمال الکمال، ج۳، ۱۰۴.
  42. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 372 - 373.