یعلی بن امیه تمیمی در تاریخ اسلامی
مقدمه
نام و نسب او یعلی بن امیه التمیمی حنظلی[۱] است. درباره نسب مادرش اختلاف است؛ عدهای او را منیه، دختر جابر و عدهای او را منیه دختر غزوان دانستهاند. او با دختر زبیر و دختر ابولهب ازدواج کرد[۲]. نامش را عبید و زید ذکر کردهاند[۳]. و کنیهاش را اباصفوان[۴] و اباخالد[۵] و اباخلف نقل کردهاند[۶]. وی را از صحابه رسول خدا (ص)[۷] و از اغنیای ساکن مکه شمردهاند[۸]. وی اولین کسی است که برای نامهها تاریخ قرار داد[۹]. یعلی در روز فتح مکه اسلام آورد و در حنین و طائف و تبوک حضور داشته است[۱۰].[۱۱]
یعلی، پیامرسان جنگ موته
راوندی از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است: در روزی که جنگ موته رخ داد، پیامبر (ص) در مدینه نماز صبح را خواند و بر منبر رفت و فرمود: "هر آینه برادران شما به جنگ با مشرکان پرداختهاند". سپس درباره حمله بعضی بر بعضی دیگر صحبت کرد تا اینکه فرمود: "اکنون جعفر بن ابی طالب پرچم را برداشته و برای جنگ پیش رفته است". سپس فرمود: "همانا دست راست وی قطع شد و پرچم را به دست چپ گرفته است". سپس فرمود: "دست چپ او هم قطع شد و پرچم را به سینهاش گرفته است". سپس فرمود: "جعفر، شهید شد و پرچم بر زمین افتاد.... سپس فرمود: پرچم را عبدالله بن رواحه برداشت فرمود: "عبد الله بن رواحه شهید و پرچم را خالد بن ولید برداشت... و مسلمانان بازگشتند... و تعدادی از مشرکان، کشته شده و فلانی و فلانی از مسلمانان کشته شدند" و یکایک شهدای موته را نام برد. سپس از منبر پایین آمد و به خانه جعفر رفت و فرمود که عبدالله بن جعفر را بیاورند و او را در دامن خود نشاند و نوازش کرد [۱۲].
قسطلانی در این باره مینویسد: موسی بن عقبه در مغازی آورده است که یعلی بن امیه خبر موته را برای پیامبر (ص) آورده و پیامبر (ص) به او فرمود: "اگر میخواهی تو به من خبر بده و گرنه من به تو خبر دهم". سپس پیامبر (ص) داستان را شرح داد. یعلی گفت: "به خدایی که تو را به حق، به پیامبری برگزیده، هیچ چیز از قلم نیفتاد". و در نزد طبرانی از حدیث ابو الیسر انصاری گفته شده است که ابوعامر اشعری خبر موته را به مدینه آورد[۱۳].
بنابراین آن چه را که ابوالفرج اصفهانی از عبدالرحمن بن سمره روایت کرده، صحیح نیست. وی در آنجا آورده است که پس از جنگ موته خالد بن ولید مرا به عنوان بشارت دهنده به سوی رسول خدا (ص) فرستاد. هنگامی که در مسجد به نزد آن حضرت وارد شدم، به من فرمود: "ای عبدالرحمن، پیغامت را بگو" و سپس اخبار را برای اصحابش بازگو کرد که همگی گریستند[۱۴].[۱۵]
یعلی و جنگ تبوک
از ماجرایی که واقدی نقل میکند، به حضور یعلی در این جنگ پی میبریم. وی مینویسد: در آن روز یعلی بن منبه[۱۶] مزد غلام خود را به حضور پیامبر (ص) آورد که با مردی از لشکریان، درگیر شده بود و آن مرد، او را گاز گرفته بود. غلام هم دستش را از دهان او طوری بیرون کشیده بود که دو دندان پیشین او کنده شده بود و سپس او را گرفته و به حضور رسول خدا (ص) آورده بودند. چون آن دو را نزد رسول خدا (ص) آوردند، فرمود: "عجیب است که یکی از شما بر برادر خود حمله برد و او را مثل جانور نر گاز بگیرد!" و برای دندانهای آن مرد دیهای قرار نداد. سپس پیامبر (ص) به مسلمانان فرمود: "ان شاء الله فردا به چشمه تبوک میرسید و البته زودتر از ظهر به آنجا نخواهید رسید؛ هر کس هم به آنجا رسید به آب آن دست نزند تا من برسم"[۱۷].[۱۸]
یعلی و فرمانداری
تمام یمن، تحت نفوذ حکومت فارس و عامل حکومت فارس، وهرز بود. بعد از او مرزبان بن وهرز و بعد از وی بینجان بن مرزبان بن وهرز حاکم آنجا بودند. در ادامه، خرخسرة بن بینجان و سپس باذان تا زمان هلاکت کسری بر آنجا حکومت میکردند. باذان، اسلام آورد و پیامبر (ص) او را حاکم کل یمن قرار داد. هنگامی که باذان از دنیا رفت، پیامبر (ص) حکومت یمن را بین چند نفر تقسیم کرد: شهر را حاکم بر صنعاء؛ عامر بن شهر را حاکم حمدان؛ عبدالله بن قیس (ابو موسی اشعری) را حاکم مأرب؛ خالد بن سعید بن عاص را حاکم مابین نجران و رمع و زبید؛ طاهر بن ابی هاله را حاکم عک و اشعریین و یعلی بن امیه را حاکم جند قرار داد[۱۹]. پیامبر (ص) یعلی را همراه با عبید بن صخر سلمی انصاری به یمن فرستاد. از یعلی بن امیه نقل شده است: هنگامی که ما به منطقه جند رسیدیم و پس از گفتگو و تدابیر لازم، بر اوضاع، مسلط شدیم، به ناگاه نامهای از أسود، از منطقه کهف جبان به ما رسید که در آن چنین آمده بود: "ای کسانی که در منطقه ما وارد شدهاید، آنچه را که از سرزمین ما برداشتهاید، تسلیم کنید و آنچه را که جمع کردهاید، به ما واگذارید؛ زیرا ما به آن سزاوارتریم! و شما صاحب همان چیزی هستید که بودید!" سپس اسود با تمام افراد قبیله مذحج به طرف نجران آمد و ده روز پس از خروج، بر تمام نجران مسلط شد[۲۰].
عبید بن صخر سلمی انصاری که همراه یعلی بن امیه در جند به سر میبرد، نقل میکند: هنگامی که به حضرموت رسیدیم، نامهای از رسول خدا (ص) به ما رسید. ایشان در این نامه دستور داده بود که افرادی را بفرستیم تا به هر صورت ممکن، اسود را بکشند و سفارش کرده بود که این پیام را به هر کسی که میتواند این کار را انجام بدهد، برسانند. و بر بن یوحنس نامه رسول خدا (ص) را برای فیروز دیلمی برد که در آن آمده بود: به هر ترتیب که ممکن است، أسود را به قتل برسانند و توصیه کرده بود که این پیام وی را به هر کسی که توانایی این کار را دارد، برسانند. و به دنبال آن، پیام حضرت را به عدهای خبر دادند[۲۱].[۲۲]
یعلی در زمان خلفا
ابوبکر
ابوبکر، یعلی بن امیه را به حکومت سرزمین حلوان رده گمارد[۲۳]. به نقل هشام بن عروه از پدرش، عروة بن زبیر، ابوبکر یعلی بن امیه را قاضی و مسئول خراج یمن قرار داد. قومی از حضرموت، نافرمانی کردند و یعلی سپاهی را به سوی ایشان فرستاد که سیصد و اندی از زنان و مردان آنها کشته و اسیر شدند. یعلی، اسرا را به سوی ابوبکر فرستاد و وی ایشان را آزاد کرد[۲۴].[۲۵]
عمر
عمر او را حاکم بخشی از یمن قرار داد[۲۶]. به نقلی، وقتی عمر به حکومت رسید، اموال اهل نجران[۲۷] و فدک و تیما و خیبر را خرید و یعلی بن امیه را حاکم آنها قرار داد. عمر، زمینهای بایر را برای کشت به آنها داد، به این شرط که اگر بذر و گاو آهن از عمر باشد، دو ثلث محصول از آن عمر و یک ثلث، از آن آنها باشد و اگر بذر و گاو آهن از خودشان بود، محصول به صورت مساوی تقسیم شود و از محصول خرما و انگور نیز دو ثلث از آن عمرو یک ثلث از آن ایشان باشد[۲۸].[۲۹]
عثمان
عثمان او را حاکم صنعاء[۳۰] قرار داد. یعلی بن امیه در جند بود که خبر قتل عثمان به او رسید؛ حرکت کرد تا به او کمک کند که از مرکب به زمین خورد و زخمی شد و همان گونه به مکه وارد شد. او از مسجد خارج شد در حالی که بر تختی نشسته بود و مردم اطرافش بودند و در این حال میگفت: "هر کس به طلب خون عثمان قیام کند، تهیه وسایل او بر عهده من خواهد بود"[۳۱].[۳۲]
یعلی در زمان امام علی (ع)
امام علی (ع) یعلی را از حکومت یمن برکنار کرد. یعقوبی در این باره مینویسد: علی (ع) کارگزاران عثمان را برکنار کرد. مگر ابو موسی اشعری را که اشتر در این باره با آن حضرت گفتگو کرده بود. آن حضرت، عبید الله بن عباس را والی یمن قرار داد[۳۳]. به نقلی، یعلی در سال ۳۸ هجری به همراه امام علی (ع) در جنگ صفین شرکت کرد و از یاران آن حضرت شد[۳۴].[۳۵]
معاویه و یعلی بن امیه
نقل شده، پس از کشته شدن عثمان و برکناری او از حکومت یمن، معاویه در نامهای به یعلی بن امیه چنین نوشت: خداوند تو را در پناه خود بدارد و با توفیق خویش تو را مؤید فرماید! این نامه را با مداد شبی که نامه مروان درباره کشته شدن امیر المؤمنین و شرح حال آن واقعه به من رسید، به تو نوشتم. همانا مدت عمر امیر المؤمنین آن قدر به درازا کشید که همه نیرویش کاسته، و نشست و برخاستن او سنگین و لرزش بر اندام او آشکار شد و چون گروهی که به موضوع پیشوایی و امانت و تقلید از ولایت پایبند نبودند، آن حال را دیدند، بر او شوریدند و از هر سو بر اطراف او گرد آمدند و بزرگترین چیزی که بر او عیب گرفتند و او را بر آن کار سرزنش کردند؛ فرمانروایی تو بر یمن و طولانی شدن مدت آن بود و سپس کار آنان چنان شد که او را کشتند؛ همان گونه که گوسفند صدمه دیده از شاخ را که در حال مرگ است، میکشند و عثمان در آن حال روزه داشت و کتاب خدا را تلاوت میکرد. به هر حال چه سوگ بزرگی به سبب از دست دادن داماد پیامبر و امام کشته شده بی گناه، پیش آمد. آنان خونش را ریخته، پرده حرمتش را دریدند و تو خوب میدانی بیعت او بر گردن ماست و خون خواهی او بر ما لازم و در کار دنیا که ما را از حق منصرف کند، خبری نیست و در کاری که ما را به دوزخ در آورد بهرهای نخواهد بود. خداوند از بهانه تراشی درباره دین خشنود نمیشود. اینک برای ورود به عراق آمده شو؛ اما شام را من برای تو آماده و کارش را استوار ساختم و برای طلحه بن عبدالله نوشتهام که در مکه با تو دیدار کند تا آنکه رأی شما درباره آشکار ساختن دعوت و خونخواهی امیر المؤمنین، عثمان مظلوم متحد شود. برای عبدالله بن عامر هم نوشتم که کار عراق و هموار کردن دشواریهای آن را برای تو به عهده بگیرد و ای پسر امیه! بدان که آن قوم در همین آغاز کار خواهند خواست تا ریشه مالی را که در دست داری، از بن برآورند پس با مواظبت در آن باره کار کن، به خواست خداوند متعال.
معاویه در پایاننامه خود این اشعار را هم نوشت: خلیفه، محاصره شد و آنان را گاه به خداوند و گاه به قرآن سوگند میداد؛ و همانا گروههایی بر کینهتوزی، هماهنگ شدند و بدون آنکه عثمان، جرمی داشته باشد، به او بهتان زدند. پس یادآوری کرد برای آنها وعده و سخن رسول خدا را درباره او به صورت آشکار و پنهان. پس گفت: دست نگه دارید؛ من دلیل خشم و غضب شما را برطرف و یعلی و مروان را از حکومت برکنار خواهم کرد. پس این سخن او را دروغ خواندند و سپس بر نحر او به ظلم و ستم طعنه فرو بردند[۳۶]؛.[۳۷]
یعلی و جنگ جمل
نقل شده، پس از کشته شدن عثمان، یعلی بن امیه نزد عایشه آمد و گفت: "خلیفهای که شما دیگران را بر کشتن او تشویق میکردی، کشته شد". عایشه گفت: "از کسانی که او را کشتند، بیزاری میجویم". یعلی گفت: "الان؟!" سپس عایشه گفت: "دوباره بیزاری میجویم از کسانی که او را کشتند. سپس به سوی مسجد رفت تا از کسانی که عثمان را کشتند، بیزاری جوید[۳۸].
چون عایشه خواست به سوی بصره حرکت کند، در جستجوی شتر تنومندی برآمدند که هودج او را به دوش کشد. یعلی بن امیه با شتر معروف خود که نامش عسکر و بسیار تنومند و قوی بود، به نزد عایشه آمد. عایشه چون آن شتر را دید، پسندید. شتربان، با عایشه درباره توانایی آن شتر به گفتگو پرداخت و ضمن آن، نام شتر را بر زبان آورد. عایشه همین که کلمه عسکر را شنید ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۳۹]؛ را بر زبان آورد و گفت: "آن را ببرید من به آن نیازی ندارم". و به یاد آورد که پیامبر (ص) برای او از این شتر گفته و او را از سوار شدن بر آن باز داشته بود. و دستور داد شتر دیگری برای او پیدا کنند و چون شتری که شبیه او باشد، پیدا نشد، روپوش آن را عوض کردند و به عایشه گفتند: "شتری نیرومندتر از آن برایت پیدا کردیم" و همان شتر را پیش او آوردند که او به آن راضی شد[۴۰].
بلاذری نیز مینویسد: طلحه و زبیر به سوی مکه حرکت کردند و یعلی بن منبه نیز در حالی که مال زیادی داشت، از یمن به مکه آمد، در حالی که بیش از چهارصد شتر همراه او بود. پس دور هم جمع شدند و گفتند: "به مدینه میرویم و با علی (ع) میجنگیم"[۴۱].
ابن عبدالبر مینویسد: علی (ع) فرمود: من به چهار نفر گرفتار شدهام: زیرکترین و دست و دلبازترین فرد که طلحه باشد و شجاعترین فرد که زبیر است، و کسی که مردم بیش از هر کسی مطیع او هستند، و او عائشه است، و بالاخره کسی که بیش از همه افراد برای به پا کردن شورش، شتابزده است و او یعلی بن منبه است. به خدا قسم، هیچ یک از کارهای مرا منکر و نار وا نشناخته و از آن نهی نکردهاند؛ نه پولی را به ناروا به خود یا دیگری اختصاص دادهام، و نه با هوس بازی به کاری روی آوردهام. حقیقت این است که آنها حقی را میخواهند که خود رها کردهاند و قصاص خونی را میخواهند که بدون شرکت من خود ریختهاند، و هرگاه من هم در زشت شمردن کشته شدن عثمان شرکت میجستم آنها آن را زشت نمیشمردند. مسئولیت کشته شدن عثمان بر عهده هیچ کسی غیر از آنها نیست و قطعا آنها گروه تجاوزکار داخلی هستند. به خدا قسم، طلحه و زبیر و عایشه به طور یقین میدانند که من بر حق هستم خودشان بر باطل و ناحقاند[۴۲].[۴۳]
یعلی و نقل روایت
بیست و هشت حدیث از یعلی روایت شده که بخاری و مسلم، سه حدیث را قبول دارند[۴۴]. او از پیامبر (ص)، عمر، عتبة بن ابی سفیان حدیث نقل کرده و فرزندانش صفوان، عثمان، محمد و عبدالرحمن و نوهاش صفوان بن عبدالله بن یعلی و عطاء و مجاهد از او حدیث نقل کردهاند[۴۵].
همچنین گفته شده که عبدالله بن ثابت و خالد بن دریک از او روایت نقل کردهاند[۴۶]. از یعلی بن امیه روایت شده روزی با رسول خدا برای خوردن غذا (که دعوت شده بودیم) رفتیم. حسین در راه بازی میکرد. پیامبر سرعتش را بیشتر کرد و سپس دستانش را باز کرد. حسین از این طرف به آن طرف فرار میکرد و میخندید و سرانجام پیامبر او را گرفت. پس یکی از دستانش را در زیر چانه و دیگری را بین سر و گوشهایش قرار داد و سپس او را در آغوش گرفت و بوسید. سپس پیامبر فرمود: حسین از من است و من از اویم؛ خداوند دوست بدارد کسی را که او را دوست داشته باشد؛ حسن و حسین نوههای من هستند (همانند نوادگان حضرت یعقوب)[۴۷].[۴۸]
سرانجام یعلی
به نقلی، یعلی در سال ۳۸ به همراه امام علی (ع) در جنگ صفین شرکت کرده و در رکاب آن حضرت، بعد از آنکه در جنگ جمل با عایشه بود، شهید شد[۴۹].
به نقل دیگر، یعلی به مرگ طبیعی از دنیا رفت. ابن حجر در این باره مینویسد: یعلی بن امیه، همپیمان قریش، در سال ۴۳ الی ۴۹ هجری از دنیا رفت[۵۰].
ذهبی مینویسد: درباره از دنیا رفتن یعلی، قبل یا بعد از معاویه خبری در دست نیست[۵۱].[۵۲]
یعلی بن منیه
مادر یعلی، مُنیه دختر حارث بن جابر است. پدرش امیه بن ابیعبیده بود و ابوبکر او را حاکم یمن کرد. وی با دختر زبیر بن عوام و دختر ابولهب ازدواج کرد[۵۳]. ذهبی مینویسد: وی همانند بذل و بخشش پادشاهان، مال فراوانی در میان سپاهیان جمل هزینه کرد[۵۴]. یعلی در زمان عمر، حاکم نجران بود[۵۵]. ابن اعثم وی را عامل عثمان در یمن نوشته است[۵۶] و شیخ مفید نیز نوشته است: یعلی بن منیة تمیمی، کارگزار عثمان بر لشکر بود[۵۷]. یعلی، یک بار در زمان خلافت عثمان نزد وی آمد و به ابوسفیان، سرکرده امویان، دههزار درهم داد[۵۸]. از علی(ع) روایت شده است که فرمود: من در جنگ جمل به ثروتمندترین و بخشندهترین کس (یعلی بن منیه)[۵۹] مبتلا شدم. البته این ولخرجیهای یعلی، از غارت بیتالمال بود و حضرت علی(ع) در مورد اموالی که یعلی، علیه آن حضرت هزینه کرده بود، فرمود: او از یمن سوء استفاده کرده و آورده است و در صورت دسترسی به وی، او را موأخذه خواهم کرد[۶۰]. شتر «عسکر» را یعلی برای عایشه خرید[۶۱]. به نوشته طبری، یعلی، آمادگی پرداخت هزینه ششصدهزار درهم و ششصد شتر را در مکه، جهت بسیج نیرو برای جنگ با امیر مؤمنان(ع) اعلام نمود[۶۲]. در حالی که ذهبی تاریخ درگذشت یعلی را حدود سال ۶۰ قمری نوشته است، ابن منظور نوشته است: یعلی پس از حضور در جمل به همراهی عایشه، در سال ۳۸ قمری در صفین کشته شد؛ در حالی که جزو سپاهیان علی(ع) بود[۶۳].[۶۴]
منابع
پانویس
- ↑ به او یعلی بن منبه نیز گفته شده است، منیه مادر اوست و امیه پدرش. (الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۰۶ و اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۴۲).
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۸۶-۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۸.
- ↑ الاعلام، زرکلی، ج۸، ص۲۰۴.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۷.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۸۵.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۵۳۹.
- ↑ الاعلام، زرکلی، ج۸، ص۲۰۴.
- ↑ الاعلام، زرکلی، ج۸، ص۲۰۴.
- ↑ الاعلام، زرکلی، ج۸، ص۲۰۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱، ص۴۰؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳۲، ص۳۸۰ و تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱۱، ص۳۵۱.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۸۶-۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۸؛ الاعلام، زرکلی، ج۸، ص۲۰۴.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۰-۵۲۱.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۸۰؛ المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۶۱-۷۶۲؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیه، قسطلانی، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص۳۱.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۱-۵۲۲.
- ↑ امیه، صحیح است.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۳، ص۱۰۱۲.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۲.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۲۸؛ مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج۲، ص۵۰۰-۴۹۹. وی برای هر یک از این افراد، چندین منبع را نقل کرده است.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۲۹؛ به نقل از سیف بن عمر تمیمی و او از عبید بن صخر سلمی انصاری. شاید که تسلط اسود بر نجران در اواخر ماه ذی الحجه سال دهم هجری یا اوایل محرم سال یازدهم هجری رخ داده، زیرا ارتداد و خروج وی در اواخر حجة الوداع رخ داده است.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۳۱-۲۲۹؛ به نقل از سیف بن عمر تمیمی (به صورت خلاصه).
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۲-۵۲۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۸۶-۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۸؛ الاعلام، زرکلی، ج۸، ص۲۰۴.
- ↑ الایضاح، فضل بن شاذان، ص۱۶۲.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۸۶-۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۸.
- ↑ به نقل زرکلی، فقط حاکم نجران شد. (الاعلام، ج۸، ص۲۰۴).
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، ج۱۳، ص۴۵.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۴.
- ↑ الأعلام، زرکلی، ج۸، ص۲۰۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۸۶-۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۸.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۵.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۵۳۹.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۵.
- ↑ ظَلَّ اَلْخَلِيفَةُ مَحْصُوراً يُنَاشِدُهُمْ بِاللَّهِ طَوْراً، وَ بِالْقُرْآنِ أَحْيَاناً وَ قَدْ تَأَلَّقَ أَقْوَامٌ عَلَى حَنَقٍ عَنْ غَيْرِ جُرْمٍ، وَ قَالُوا فِيهِ بُهْتَاناً فَقَامَ يَذْكُرُهُمْ وَعْدَ اَلرَّسُولِ لَهُ وَ قَوْلَهُ فِيهِ إِسْرَاراً وَ إِعْلاَناً فَقَالَ: كُفُّوا فَإِنِّي مُعْتِبٌ لَكُمْ وَ صَارِفٌ عَنْكُمْ يَعْلَى وَ مَرْوَاناً فَكَذَّبُوا ذَاكَ مِنْهُ، ثُمَّ سَاوَرَهُ مَنْ حَاضَ لَبَّتُهُ ظُلْماً وَ عُدْوَاناًشرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۳۹-۲۴۰.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۵-۵۲۷.
- ↑ الجمل، شیخ مفید، ص۸۷.
- ↑ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: "انّا للّه و انّا الیه راجعون" (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۲۴-۲۲۵.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۲۱. و نیز ر. ک: الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۵۸۶-۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۸.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۴۹۹. و نیز ر. ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۲۷۸. اقوال مختلفی درباره جنگ جمل و حضور یعلی در آن نقل شده است؛ ابن حبان مینویسد: یعلی از یمن آمد و چهارصد شتر همراه داشت؛ زبیر به او گفت: از شترانت به ما بده و یا از مالت به ما قرض بده. سپس یعلی شصت هزار دینار به زبیر و چهل هزار دینار به طلحه داد و ایشان را برای جنگ آماده کرد. (الثقات، ج۲، ص۲۷۹). طبری مینویسد: یعلی چهارصد هزار دینار به زبیر داد و نیز هفتاد مرد از قریش با خود آورده بود و عایشه را بر شتری که به آن عسکر گفته میشد و هشتاد دینار خریده بود، سوار کرد. (تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۱). ابن حجر مینویسد: یعلی بن امیه با چهار صد هزار دینار و هفتاد مرد از قریش به کمک طلحه و زبیر آمد. (فتح الباری، ج۱۳، ص۴۵). ذهبی مینویسد: او کسی است که همراه عایشه و طلحه و زبیر در جمل شرکت کرد و زمانی که شکست خوردند، به مکه گریخت. (سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۰۱-۱۰۰).
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۷-۵۲۹.
- ↑ الاعلام، زرکلی، ج۸، ص۲۰۴.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۵۳۹؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۸۶-۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۸.
- ↑ «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، أَحَبَّ اَللَّهُ مَنْ أَحَبَّهُ. ثُمَّ قَالَ: اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ سِبْطَانِ مِنَ اَلْأَسْبَاطِ»؛ مسند الشامیین، طبرانی، ج۳، ص۱۸۴.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۲۹-۵۳۰.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۵۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۷۴۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۵۳۹.
- ↑ تقریب التهذیب، ابن حجر، ج۲، ص۳۴۰.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «یعلی بن امیه التمیمی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۳۰.
- ↑ دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۷۵.
- ↑ ذهبی، شمس الدین، اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۰۰.
- ↑ ری شهری، محمد و همکاران، موسوعة الامام علی بن ابیطالب، ج۵، ص۱۰۴.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ص۴۰۶.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۲۳۲.
- ↑ دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۲۷۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۷ – ۲۷۸.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۲۳۳.
- ↑ نویری، احمد، نهایة الارب، ج۲۰، ص۲۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۵۱.
- ↑ ابن منظور، مختصر، تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۵۷.
- ↑ ملکی میانجی، علی، مقاله «ناکثین»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۹۷.