یکم ذی‌حجه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از یکم ذی حجه)

مناسبت‌های روز اول ذی‌حجه

ارسال آیات برائت

شیخ طوسی در مصباح المتهجد می‌گوید: در روز اول ذیحجه چون سوره برائت بر پیامبر (ص) نازل شد، آن حضرت آیات را توسط ابوبکر به سوی مکه فرستاد. آن‌گاه بر پیامبر خدا (ص) وحی شد: «إِنَّهُ لَا يُؤَدِّي عَنْكَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْكَ‌»؛ مأمور رساندن این آیات، جز خودت و یا مردی از خودت نباید باشد. از این‌رو پیامبر (ص) علی (ع) را فرستاد تا به ابوبکر ملحق شود و آن آیات را از او بگیرد و خود آنها را ابلاغ کند. علی (ع) در روز سوم ذیحجه در روحاء، محلی در چهل میلی مدینه، به او رسید و آیات را گرفت و در روز عرفه و روز عید قربان، در موسم حج بر اهل مکه قرائت کرد[۱].[۲]

ولادت حضرت ابراهیم (ع)

مرحوم سید بن طاووس در «اقبال الاعمال» می‌گوید: مرحوم صدوق در «من لایحضره الفقیه»، همچنین شیخ طوسی در «مصباح المتهجد» روز اول ذیحجه را روز ولادت ابراهیم خلیل (ع) می‌دانند[۳]. بنابراین، اول ماه ذی‌الحجه روز ولادت حضرت ابراهیم خلیل (ع)، پیامبر بزرگ و بت شکن و بنا کننده خانه کعبه است.

حضرت ابراهیم (ع) یکی از انبیای عظام الهی و از پیامبران اولوالعزم است. دین توحیدی به آن حضرت منتسب است. ایشان پدر ارجمند حضرت اسماعیل (ع) و حضرت اسحاق (ع) می‌باشد که به واسطه آن دو، نسب بسیاری از انبیا، از جمله حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) به آن حضرت باز می‌گردد.

بر اساس روایات، حضرت ابراهیم (ع) ۳۰۰۰ سال پس از آفرینش آدم، یا ۱۲۶۳ سال پس از نوح به دنیا آمد. حضرت ابراهیم (ع) پسر تارخ از نوادگان حضرت نوح (ع) و از پیامبران بزرگ الهی است. حضرت ابراهیم (ع) در کشور بابل و در دوران حکومت نمرود بن کنعان چشم به جهان گشود. در همان دوران کاهنان و ستاره شناسان از به دنیا آمدن کودکی که تاج و تخت نمرود را در هم می‌کوبد، خبر داده بودند. بر اساس این پیشگویی، نمرود دستور داد از زنان باردار مراقبت بسیار به عمل آید. از این‌رو مادر حضرت ابراهیم، امیله، به هنگام درد زایمان رو به صحرا نهاد و فرزند خود ابراهیم را در غاری در بالای کوهی به دنیا آورد و تا سال‌ها او را در همان مکان مخفی نگه داشت[۴].[۵]

ابراهیم خلیل الله

کفعمی در «مصباح» می‌فرماید: «وَ فِيهِ وُلِدَ إِبْرَاهِيمُ‌(ع) وَ فِيهِ اتَّخَذَهُ اللَّهُ خَلِيلاً»[۶]؛ «در روز اول ماه ذیحجه ابراهیم به دنیا آمد و در همین روز خداوند او را به عنوان خلیل خود گرفت». شیخ طوسی هم در «مصباح المتهجد» به همین نظریه معتقد است[۷].

عنوان «خلیل الله» امتیازی است برای حضرت ابراهیم (ع) که در قرآن نیز به آن تصریح شده است: ﴿وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا[۸]. خلیل به معانی مختلفی آمده است که هر کدام می‌تواند بر حضرت ابراهیم (ع) منطبق باشد.

  1. خلیل به معنای ولی و دوستی است که در مودت او خللی نباشد. خداوند به ابراهیم و ابراهیم به خداوند محبت کامل داشته است. محبت الهی سرتا پای وجود او را فرا گرفته بود، به گونه‌ای که جایی برای محبت غیر خدا وجود نداشت.
  2. خلیل به معنای فقیر هم آمده است و خلت ابراهیم (ع) یعنی این که او به غیر خدا نیازی نداشت.
  3. خلیل شخص، به معنای صاحب اسرار اوست. از ماده «خلّ»، یعنی لایه دار بودن است. و خلیل بودن ابراهیم از این‌رو است که او امانتدار اسرار الهی و برگزیده او و از الهام‌های غیبی و معارف الهی به طور کامل برخوردار بوده است.

روایتی از حضرت رسول اکرم (ص) به برخی از این معانی تصریح دارد. پیامبر اکرم (ص) در توضیح معنای خلیل فرمودند: وقتی می‌گوییم ابراهیم خلیل الله است، لفظ خلیل از الخَلَّة یا الخُلَّة گرفته شده است.

الخَلَّة به معنای احتیاج و فقر است. او محتاج و فقیر در خانه خداست و از دیگران بی‌نیاز است. و این معنا وقتی آشکار می‌شود که خواستند ابراهیم را با منجنیق در آتش بیندازند. خداوند به جبرئیل دستور داد که بنده‌ام ابراهیم را دریاب! جبرئیل در وسط آسمان با ابراهیم ملاقات کرد و گفت: هر فرمانی داری بگو که مرا برای یاری تو فرستاده‌اند! ابراهیم (ع) در جواب جبرئیل گفت: «بَلْ حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، إِنِّي لَا أَسْأَلُ غَيْرَهُ وَ لَا حَاجَةَ لِي إِلَّا إِلَيْهِ‌»[۹]؛ بلکه خدا کافی است و خوب وکیل و نگهبانی است. از غیر او درخواستی ندارم و به کسی غیر از او محتاج نیستم. از این‌رو خدای تعالی او را خلیل خود نامید؛ یعنی از دیگران بی‌نیاز و محتاج و فقیر در خانه اوست.

اگر خلیل را از الخُلَّة بگیریم، معنایش این است که بر اموری از اسرار اطلاع دارد که دیگری مطلع نیست[۱۰]. عامل تشرف حضرت ابراهیم (ع) به این منزلت، سجده فراوان بر زمین، کثرت صلوات بر محمد و آل محمد (ص)، درخواست نکردن از غیر خداوند، پاسخ مثبت به درخواست دیگران، اطعام، نماز شب، مدارا و مهربانی با مساکین و آشکار ساختن سلام دانسته شده است. همه این عوامل می‌تواند در خلت ابراهیم (ع) مؤثر باشد؛ چنان‌که خلت جز با اجتماع این ویژگی‌ها در شخص امکان ندارد. همه این عوامل در روایات ما ذکر شده است.

  1. حضرت رضا (ع) به نقل از حضرت صادق (ع) می‌فرمودند: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا لِأَنَّهُ لَمْ يَرُدَّ أَحَداً وَ لَمْ يَسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۱]؛ خداوند به این دلیل إبراهیم (ع) را (از بین أنبیا) خلیل خود نمود، چون هیچ کس از او چیزی درخواست نکرد که او را رد کند و نیز هرگز از غیر خدا چیزی سؤال ننمود و درخواستی نکرد.
  2. حضرت امام علی النقی (ع) فرمودند: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا لِكَثْرَةِ صَلَاتِهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ»[۱۲]؛ خداوند ابراهیم را به این جهت خلیل خود گردانید که بر محمد و آل محمد بسیار صلوات می‌فرستاد.
  3. ابن ابی عمیر می‌گوید: به حضرت صادق (ع) عرض کردم: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا»؛ «چرا خدای عزوجل حضرت ابراهیم (ع) را خلیل خود گردانید؟» حضرت فرمودند: «لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ‌»[۱۳]؛ برای آن‌که بسیار بر زمین سجده می‌کرد.
  4. جابر بن عبد الله الانصاری می‌گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمودند: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ وَ صَلَاتِهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ‌»[۱۴]؛ خداوند ابراهیم را خلیل خود نگردانید، مگر برای اطعام و غذا دادن به مردم و نماز خواندن در نیمه‌های شب، در حالی که مردم همه در خواب بودند.

از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: وقتی فرستادگان پروردگار متعال نزد ابراهیم (ع) آمدند، آن حضرت گوساله‌ای بریان شده برایشان حاضر کرد و فرمود: از آن بخورید. عرضه داشتند: از آن نمی‌خوریم تا ثمن و قیمتش را به ما بگویی! حضرت فرمود: «إِذَا أَكَلْتُمْ فَقُولُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ إِذَا فَرَغْتُمْ فَقُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ»؛ وقتی خواستید تناول کنید، بگویید: بسم الله، و پس از فراغت از آن بگویید: الحمد لله. امام (ع) فرمودند: جبرئیل ملتفت اصحاب و همراهانش که چهار تن بودند و او رئیس ایشان بود شد و به آنها فرمود: «حَقٌّ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ هَذَا خَلِيلًا»[۱۵]؛ سزاوار است که خداوند متعال او را خلیل خود قرار دهد.

البته خلت مرتبه‌ای از مراتب محبت است. محبت مراتبی هم دارد که ابراهیم خلیل (ع) به آن راه نیافته است و آن ویژه پیامبر اسلام (ص) است که با لقب «حبیب الله» از سوی خدای متعال ملقب گشته است[۱۶].

جایگاه امامت

تشرف حضرت ابراهیم (ع) به مقام خلت، پس از نبوت حضرت بوده است. در روایات متعددی نیز تصریح شده که مقام خلت، پس از نبوت و رسالت و پیش از امامت وی بوده است. بنابراین، مقام و جایگاه امامت بسی فراتر از مقام خلت است. چنان‌که امام باقر (ع) در روایتی به مرتبه امامت که فوق همه مراتب است تصریح کرده و فرموده‌اند: «إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ وَ قَبَضَ يَدَهُ قَالَ لَهُ: يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۱۷] فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ (ع) قَالَ يَا رَبِّ ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۸]»[۱۹]؛ خدای تعالی ابراهیم (ع) را ابتدا به بندگی پذیرفت، پیش از آن‌که او را به پیغمبری بپذیرد؛ و او را به پیغمبری پذیرفت، پیش از آن‌که به رسالتش گیرد؛ و به رسالتش گرفت، پیش از آن‌که خلیلش گیرد؛ و خلیلش گرفت، پیش از آن‌که امامش گیرد. و چون این مقامات را برایش فراهم نمود - امام پنج انگشت خود را برای نمودن این پنج مقام جمع کرد - به ابراهیم (ع) گفت: «من تو را برای مردم امام قرار دادم!» از بس این مرتبت در چشم ابراهیم (ع) بزرگ آمد، گفت: «پروردگارا، و از فرزندان من هم امام قرار می‌دهی؟» خداوند فرمود: «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد».[۲۰]

بشارت مقام خلت

خداوند ابراهیم را خلیل خود گردانید و بشارت خلیل بودن را «ملک الموت» آورد، در حالی که به صورت جوانی خوشرو ظاهر شده و در لباس سفید پوشیده بود و چنان با طراوت بود که گویی از سرش آب و روغن می‌ریخت. حضرت ابراهیم (ع) بسیار با غیرت بود. روزی از پی کاری بیرون رفت و در را بست. چون بازگشت و در را گشود، دید مردی در نهایت حسن و به منتها درجه جمال، میان خانه ایستاده است. غیرت آن حضرت به جوش آمد، به گونه‌ای که از جای به در رفت و سخت منقلب و ناراحت گردید. گفت: ای بنده خدا چه کسی تو را داخل خانه من نموده است؟ عرض کرد: خدای خانه مرا داخل خانه نموده است.

فرمود: خدای خانه سزاوارتر از من است، تو کیستی؟ عرض کرد: ملک الموت. آن حضرت وحشت کرد و فرمود: آیا برای قبض روح من آمده‌ای؟ گفت: برای چنین امری نیامده‌ام، بلکه خداوند بنده‌ای را خلیل خود گردانیده و آمده‌ام که این بشارت را به او برسانم. فرمود: آن بنده کیست؟ شاید بتوانم خود را به او برسانم و تا زنده هستم به او خدمت نمایم. گفت: آن بنده خاص تویی! آن حضرت خرسند و خوشحال گردید و نزد ساره، همسر خود آمد و فرمود: خداوند مرا خلیل خود گردانیده است[۲۱].[۲۲]

ازدواج امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س)

روز اول ذیحجه بنا بر نقل «شیخ طوسی»، روز ازدواج امیرمؤمنان علی (ع) و حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) در سال دوم هجری است[۲۳]. برخی نیز آن را روز ششم ذیحجه ذکر کرده‌اند[۲۴]. در تقویم رسمی ایران روز اول ماه ذیحجه به عنوان روز ازدواج ایشان درج شده است. ازدواجی به این با برکتی در عالم نداریم. این یک ازدواج مبارک به معنای واقعی کلمه است. زوج و زوجه هر دو در کمال عصمت و یازده امام معصوم (ع) از نسل این دو بزرگوارند.

این زیباترین پیوند آسمانی است که در جهان اسلام نمونه آن تکرار ناشدنی است. در این روز مبارک، حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بستند و خداوند متعال برترین فرستاده خود را شاهد این ازدواج قرار داد.

سالروز ازدواج مبارک حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) که به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است، برای کسانی که زندگی خود را با خاطره‌های زیبا از سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه (س) آغاز می‌کنند بسیار فرخنده است.

ازدواج این دو بزرگوار به امر الهی، از امتیازاتی است که پیامبر اعظم (ص) به آن افتخار می‌کردند. در این پیوند مبارک، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند[۲۵].

مراسم خواستگاری

درباره خواستگاران حضرت فاطمه زهرا (س) و خواستگاری امیرالمؤمنین (ع) روایت‌های متفاوتی نقل شده است که به طور اجمال به یکی از آنها می‌پردازیم.

قبل از خواستگاری امیرالمؤمنین (ع)، عمر و ابوبکر، حضرت فاطمه را از پیامبر خواستگاری نموده بودند و هر دوی آنها پاسخی با این مضمون از پیامبر شنیده بودند که پیامبر (ص) درباره ازدواج حضرت فاطمه (س) منتظر وحی الهی است. زمانی که حضرت علی (ع) اقدام به خواستگاری ایشان نمودند، پیامبر (ص) در منزل ام سلمه بودند. هنگامی که در زدند، ام سلمه پرسید: کیست؟ قبل از آنکه علی (ع) پاسخ بدهد، پیامبر دستور داد در را باز کن و بگو داخل شود. «فَهَذَا رَجُلٌ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّهُمَا»؛ «او کسی است که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز آن دو را دوست دارد!» حضرت علی (ع) وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا (ص) نشست و چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر (ص) مانع گفتن خواسته‌اش می‌شد. پیامبر (ص) که خود، علی (ع) را بزرگ کرده و از روحیات او با خبر بود، سکوت را شکست و فرمود: «می‌بینم برای حاجتی اینجا آمده‌ای. خواسته‌ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته‌ات پیش من پذیرفته است».

علی (ع) با سخنانی شیرین خواسته‌اش را چنین بازگو کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل‌سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا، به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می‌باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده‌ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او آرامش یابم. آمده‌ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می‌پذیرید؟» چهره پیامبر (ص) چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می‌کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را بر عهده حضرت فاطمه‌(س) گذاشت. وقتی پیامبر (ص) خبر خواستگاری علی (ع) را به فاطمه (س) دادند، فاطمه (س) به نشانه رضایت از این پیوند، سکوت کردند. و این‌گونه بود که این خواستگاری به انجام رسید[۲۶].

امام جعفر صادق (ع) فرمود: اگر خداوند متعال امیرالمؤمنین علی (ع) را خلق نمی‌کرد، در تمام زمین انسانی که هم‌طراز و شایسته همسری با حضرت فاطمه (س) باشد یافت نمی‌شد[۲۷].[۲۸]

دعای پیامبر (ص)

حضرت امیر (ع) می‌فرماید: رسول خدا (ص) فاطمه (س) را برای من تزویج نمود، آن‌گاه نزد من آمد و دستم را گرفت و فرمود: به نام خدا برخیز و بگو: «عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ‌، وَ ما شاءَ اللَّهُ‌، لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌، تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ‌» سپس مرا آورد و نزد حضرت زهرای اطهر (س) نشانید، آن‌گاه فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِكَ إِلَيَّ فَأَحِبَّهُمَا، وَ بَارِكْ فِي ذُرِّيَّتِهِمَا، وَ اجْعَلْ عَلَيْهِمَا مِنْكَ حَافِظاً، وَ إِنِّي أُعِيذُهُمَا وَ ذُرِّيَّتَهُمَا بِكَ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ بار خدایا! اینان نزد من محبوب‌ترین خلق تو می‌باشند. تو ایشان را دوست داشته باش، و خیر و برکت به فرزندانشان عطا بفرما، ایشان را محفوظ بدار! پروردگارا! من ایشان و ذریه ایشان را از شر شیطان رجیم به تو می‌سپارم[۲۹].

تهیه جهیزیه

پس از خواستگاری و مراسم عقد، زمان آن رسید که علی (ع) برای آغاز زندگی جدید خود با حضرت فاطمه (س) وسایلی را فراهم کند. علی (ع) در آن زمان شمشیر و زره را به عنوان دارایی خود داشت که توسط آنها در راه خدا جهاد می‌کرد و شتری که در باغ‌های مدینه با آن کار می‌کرد تا از مهمانی انصار بی‌نیاز باشد. پیامبر خدا (ص) پذیرفتند که علی (ع) زره خود را بفروشد و مبلغ آن را به عنوان بخشی از مهریه حضرت فاطمه (س) در اختیار پیامبر قرار دهد.

زره به قیمت چهارصد درهم به فروش رفت. پیامبر مقداری از آن را به بلال داد تا برای یگانه دختر پیامبر عطر خریداری کند، باقیمانده آن را نیز در اختیار عمار یاسر و گروهی از اصحاب خود قرار داد تا لوازم منزل برای زندگی حضرت فاطمه (س) خریداری کنند[۳۰]. از صورت جهیزیه حضرت زهرا (س) می‌توان به وضع زندگی ساده بانوی بزرگوار اسلام به خوبی پی برد.

پیامبر اکرم (ص) ازدواج حضرت فاطمه‌(س) را به ساده‌ترین و راحت‌ترین روش زمان خود انجام داد تا الگویی نیک برای جوانانی باشد که در آستانه ازدواج قرار دارند. مهریه ۵۰۰ درهمی فاطمه (س) هم به همین دلیل تعیین شد[۳۱].

پاداش هشتاد ماه روزه

یکی از اعمال مستحب روز اول ذی‌حجه که از ارزش و پاداش بلندی برخوردار است روزه گرفتن است. حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمودند: «مَنْ صَامَ أَوَّلَ يَوْمٍ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ صَوْمَ ثَمَانِينَ شَهْراً»[۳۲]؛ هرکس روز اول ذیحجه را روزه بگیرد، خداوند روزه هشتاد ماه را برای او می‌نویسد[۳۳].

منابع

پانویس

  1. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۶۷۲.
  2. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۱۳.
  3. الاقبال الاعمال، ج۲، ص۳۶.
  4. تفسیر القمی، ج۱، ص۲۰۶؛ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۲۹.
  5. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۱۴.
  6. کفعمی، المصباح (جنة الأمان الواقیة)، ص۵۱۴.
  7. مصباح المتهجد، ص۶۷۱.
  8. «و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.
  9. طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۴.
  10. بحارالأنوار، ج۹، ص۲۶۰.
  11. علل الشرائع، ج۱، ص۳۴.
  12. علل الشرائع، ج۱، ص۳۴.
  13. علل الشرائع، ج۱، ص۳۴.
  14. علل الشرائع، ج۱، ص۳۵.
  15. علل الشرائع، ج۱، ص۳۵.
  16. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۱۵.
  17. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  18. «و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  19. الکافی، ج۱، ص۱۷۵؛ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۲.
  20. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۱۸.
  21. علل الشرائع، ج۱، ص۳۵.
  22. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۱۸.
  23. مسار الشیعه، ص۳۶؛ مصباح المتهجد، ص۶۷۱؛ مصباح کفعمی، ج۲، ص۶۰۰.
  24. عیون المعجزات، ص۸۷؛ وقایع الایام، ص۱۵۲.
  25. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۰.
  26. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۱، ص۳۵۴؛ بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۲۶.
  27. «لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لِفَاطِمَةَ (س) مَا كَانَ لَهَا كُفْؤٌ عَلَى الْأَرْضِ‌»، شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۳؛ بحارالأنوار، ج۴۳، ص۹۷.
  28. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۰.
  29. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۲.
  30. شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۰؛ بحارالأنوار، ج۴۳، ص۹۴.
  31. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۲۲.
  32. إقبال الأعمال، ج۱، ص۳۱۸.
  33. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۱۱۳.