آیات الاحکام
آیات الاحکام به آیاتی از قرآن کریم گفته میشود که در آنها، حکم فقهی، تشریع و بیان شده است. بیان احکام در کتب آسمانی پیشین نیز سابقه دارد و قرآن اصلیترین منبع استنباط احکام است. اعتقاد به تحریف ناپذیری قرآن، اعتقاد به فهم آن، حجیت ظواهر و جریان اجتهاد با استفاده از آیات قرآن، مهمترین مبانی استدلال به قرآن است. بررسی واژگان مفرد، تحلیل ادبی آیه و دقت در فهم ظهورات و توجه به فهم عرفی از روشهای استناد به آیات الاحکام است.
مقدمه
«آیات» جمع «آیه» است که در معانی نشانه[۱] و مجموعه حروف و کلمات[۲] به کار رفته است. احکام نیز جمع حکم[۳] به معنای منع کردن[۴]، قضاوت کردن[۵] و علم[۶] آمده است. در علوم قرآنی و عرف اسلامی، آیه به قسمتی معین و مشخص از هر سوره قرآن گفته میشود[۷] و حکم شرعی به معنای قانونی است که خداوند تعالی برای تنظیم حیات مادی و معنوی انسان، صادر کرده است[۸].[۹]
در مجموع به آیاتی از قرآن کریم که در آنها، حکم فقهی، تشریع و بیان شده باشد آیات الاحکام میگویند[۱۰].
پیشینه
بیان احکام در کتابهای ادیان پیشین نیز سابقهای طولانی دارد؛ چنان که در تورات آیات متعددی درباره احکام مرتبط با تعیین واجبات و محرمات[۱۱] و احکام معاملات[۱۲] مسائل مالی[۱۳] و احکام مجازات[۱۴] آمده است.
در قرآن کریم نیز احکام عبادی[۱۵]، اقتصادی[۱۶]، نظامی[۱۷] و کیفری[۱۸] آمده است؛ البته تفصیل احکام و جزئیات و فروع آن را پیامبراکرم(ص) و امامان(ع) بیان کردهاند و در کتابهای حدیثی جمعآوری شده است[۱۹] و شمار زیادی از آنها در شرح و توضیح آیات الاحکام است[۲۰].
روایات نقل شده از اهل بیت(ع)[۲۱] و صحابه و تابعان[۲۲] در زمینه آیات الاحکام، در پیدایش و پیشرفت بحث از آیات الاحکام تأثیرگذار بوده است. عالمان شیعه از قرن دوم، بر نگارش در این زمینه همت گماشتهاند. نخستین کتاب را در این موضوع که گاه از آن به فقه القرآن نیز تعبیر میشود، ابوالنضر محمد بن سائب بن بشر کلبی از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نوشته است[۲۳].
دانشمندان اسلامی در زمینه فقه قرآن یا احکامالقرآن، تألیفات فراوانی داشتهاند که قدیمترین آنها، آیاتالاحکام محمد بن سائب کلبی، و از معروفترین آنها «فقهالقرآن» قطب راوندی، «کنز العرفان فی فقه القرآن» فاضل مقداد سیوری، «زبدةالبیان» مقدس اردبیلی، "احکام القرآن" ابن حزم اندلسی، "احکام القرآن" ابویعلی کبیر، «احکام القرآن» کیاهراسی و «احکام القرآن» ابن العربی اشبیلی است. در دوران معاصر نیز آثار فراوانی دراین باره نگارش شده است[۲۴]. تنظیم و تفسیر آیات الاحکام به شیوههای گوناگونی صورت گرفته که شیوه رایج بر اساس ابواب فقهی است[۲۵].[۲۶]
اهمیت آیات الاحکام
قرآن کریم از اصلیترین دلایل معتبر در استنباط احکام فقهی است و احکام شرعی متعددی در آن بیان شده است[۲۷]. به همین دلیل فقها در پژوهشهای اجتهادی خود همواره به قرآن توجه کردهاند؛ همچنین قرآن در مقام ارزشگذاری و صحت روایات و شروط ذکرشده در عقدها، مرجعیت دارد و هر کدام از روایات که موافق قرآن باشد، مورد قبول و هر کدام مخالف آن بود کنار گذاشته، میشود[۲۸]، چنانکه در مقام تعارض میان دو روایت، موافقت با اطلاق یا عموم قرآن، از مرجحات به شمار میرود[۲۹]. از این رو یکی از شروط استنباط احکام شرعی و استناد به روایات، آشنایی با آیات الاحکام و مفاد آنها دانسته شده است[۳۰].
در روایات، حجم آیات الاحکام نسبت به مجموع آیات، یک چهارم یا یک سوم قرآن یا بیشتر از آن بیان شده است[۳۱]. به باور برخی حجم گفته شده ناظر به عدد ریاضی نیست، بلکه ناظر به معنا[۳۲] و گونههای مختلف آیات الاحکام است یا اینکه ناظر به آیاتی است که احکام شرعی از آنها استفاده میشود؛ اما بر دیگران پنهان است و تنها معصومان(ع) قادر به این کارند[۳۳].
فقها در تعداد آیات الاحکام اختلاف نظر دارند. بر مبنای نظر مشهور تعداد آنها حدود پانصد آیه است[۳۴]. در مقابل برخی تعداد این آیات را کمتر از این رقم[۳۵] و برخی بیشتر[۳۶] دانستهاند[۳۷].[۳۸].
مبانی استدلال به آیات الاحکام
همه مذاهب اسلامی همنظر هستند که قرآن کریم از طرف خدای تعالی و به طور صحیح به دست مسلمانان رسیده است[۳۹]؛ از این رو در اصل مشروعیت استدلال به قرآن، اختلاف نظری میان فقها وجود ندارد[۴۰]؛ اما امکان استدلال به آیات قرآن، وابسته به مبانی و اصول ذیل است:
- اعتقاد به تحریف نشدن قرآن: علمای امامیه قائل به تحریف ناپذیری قرآناند[۴۱] و متن قرآن را اجماعاً متواتر میدانند[۴۲].
- امکان فهم قرآن: برخی از علمای اخباری قائل شدهاند فهم قرآن برای عموم مردم امکان ندارد، بلکه فهم آن به پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) که مخاطبان اصلی قرآناند، اختصاص دارد[۴۳]. برخی علمای اصولی[۴۴]، فهم ظواهر قرآن را برای غیرمعصومان امکانپذیر دانسته و مراد از اختصاص فهم به اهل بیت(ع) را که در برخی روایات آمده[۴۵]، فهم مراتب بالای قرآنی و باطنی آن دانسته که مخصوص معصومان(ع) است[۴۶].
- حجیت ظواهر کتاب: مشهور علمای اصولی شیعه، ظواهر قرآن را حجت دانستهاند[۴۷].
- جریان اجتهاد در قرآن: یکی از شاخصههای بارز مکتب امامیه، باز بودن باب اجتهاد در تمامی عرصههای فقهی است[۴۸]. در روش اجتهاد در مباحث قرآنی و چگونگی استنباط از آیات الاحکام از قواعد و روش عام اصول فقه استفاده میشود.
- پیوستگی کتاب و سنت: علمای شیعه[۴۹] قائلاند آیات الاحکام از سنت بینیاز نیستند. بر اساس این دیدگاه روایات میتوانند در موارد تبیین و تفسیر، تفصیل، تقیید، تخصیص، حکومت و ورود بر مفاد آیات، نقش خود را نشان دهند[۵۰].</ref>.[۵۱]
روش استناد به آیات الاحکام
استفاده از آیات الاحکام ویژگیهایی دارد که مهمترین آنها عبارتاند از:
- بررسی واژگانی مفردات: بررسی واژگانی مفردات قرآنی، نکتههای فنی دقیقی را به دنبال دارد که از جمله آنها توجه خاص به تحلیل کلمه است و این نوع توجه، زمینهساز فهم جمله در آیات قرآنی است. یکی از فقها در بررسی واژههای «ضرر، ضرار و مضاره» ضمن ارائه بحث واژگانی و عرفی دقیق، نخست به ذکر شش آیه از قرآن پرداخته است که در آنها، این واژهها ذکر شدهاند[۵۲]. سپس برخلاف برخی از علما[۵۳] تأکید کرده است این واژهها نه در عرف و نه در لغت، در معنای هتک حرمت و لطمه به آبرو و ناموس به کار نرفتهاند[۵۴]. ایشان همچنین میان «ضرر» که در مقابل نفع است و از نظر عرف به معنای نقص در اموال و انفس و در لغت به معنای تنگنا و شدت و مکروه است[۵۵] و میان «ضرار» فرق گذاشته است. همچنین بیشتر کاربردهای واژههای «ضرر، ضر، اِضرار» در ضرر بر مال و نفس است، به خلاف «ضِرار» که غالباً به معنای فشار و رساندن سختی و مکروه به کار میرود. ایشان در ادامه اشاره میکند که بیشتر کاربرد این واژه در قرآن کریم در همین معناست، نه در معنای ضرر مالی و جانی؛ سپس به توضیح یکایک آیات ذکر شده میپردازد.[۵۶].
- تحلیل ادبی آیه: یکی از فقهای معاصر در برخی از موارد برای بررسی اجزای آیات قرآنی به تحلیل عرفی و عقلایی آن میپردازند. ایشان نخست احتمالات گوناگون در معنای این واژه را مطرح میکند و از میان احتمالات یاد شده یک احتمال را با بیانی متفاوت از دیگران[۵۷] ترجیح میدهد؛ زیرا به نظر ایشان متناسب با ظهور واژه است[۵۸].
- دقت در فهم ظهورات: برخی در استخراج و برداشت از ظهور آیات در نهایت دقت سعی کردهاند از تمامی مواردی که دخیل در تعیین دلالت آیاتاند، استفاده کنند.
- توجه به فهم عرفی: صرف دقت و تحلیل عقلی موجب میشود که برداشت فقیه از آیات قرآن، برخلاف مقصود شارع باشد، همچنان که جمود بر معانی ذکر شده در کتابهای ادبی نیز موجب میشود که تمام معنای مقصود از آیه به دست نیاید؛ به همین سبب یکی از مهارتهای فقیه، رجوع به فهم عرفی از نصوص است.
- استفاده از دیگر آیات: برخی از فقها در تفسیر برخی از آیات از آیههای دیگر نیز استفاده کردهاند[۵۹]؛ مثلاً در بیان مراد از آیه ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى﴾[۶۰] از سیاق آیه قبل از آن ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ﴾[۶۱]، استفاده کرده و وجوب برگرداندن مال به شخص بالغ رشید را معلول استقلال او در امور و از بین رفتن محجوریت و سقوط ولایت ولی او دانسته است؛ بنابراین وجوب برگرداندن مال یتیم، از باب وجوب برگرداندن مال دیگران و حلال نبودن تصرف در آن است[۶۲].
- بهره بردن از روایات تفسیری: مراجعه به روایات تفسیری برای فهم دقیق مقصود از آیه و بیان رابطه میان روایت نقل شده و نص قرآنی، از دیگر خصوصیات فقها در فهم آیات قرآنی در پرتو سنت است[۶۳].
- توجه به اسباب نزول: با بهرهبرداری از اسباب نزول و قراین لفظی، معانی متفاوتی برای آیات، میتوان بیان کرد؛ مثلاً به واسطۀ شأن نزول، آیه نبأ[۶۴] دلالت بر رد مطلق خبر فاسق نمیکند؛ زیرا آنچه از این دو برداشت میشود، اعتماد نکردن به خبر فردی مانند ولید بن عقبه در امور مهمی چون کفر قبیله بنیالمصطلق است، به ویژه در مواردی که خبرآورنده فاسق باشد؛ زیرا اعتماد به خبر وی، موجب آمادهسازی نیروها و جنگ با افراد مرتد میشد؛ البته در مثل این موارد مهم و حیاتی، باید به قدر لازم تحقیق شود و حتی اعتماد به سخن دو نفر عادل نیز برخلاف سیره عقلاست[۶۵].
- توجه به آرای فقهی اهل سنت: آگاهی بر آرای فقهی اهل سنت، به ویژه آرایی که در زمان ائمه(ع) مطرح بوده، از مقدمات اجتهاد است و اطلاع از آن بر هر مجتهدی لازم است[۶۶]. در بررسی استفاده از آیه سوره نساء، آیه ۶.</ref> برای اعتبار بلوغ و صحیح نبودن معاملات کودک حتی با اذن ولی او، نظر ابوحنیفه در حکم ممیز مطرح است. [۶۷].
- دقت و طرح مباحث جدید: تلاش یکی از فقهای معاصر بر آن بوده است که بیشترین استفادههای دلالتی را از متن آیات انجام دهد؛ حتی دلالتهایی را که در نگاه نخست واضحاند و هیچگونه احتمال نقضی در مورد آن وجود ندارد، بررسی میکند و از آن نکتههایی را برداشت میکند؛ البته این روش ایشان مختص به آیات قرآن نیست و در روایات نیز همینگونه عمل کرده است[۶۸].[۶۹]
منابع
پانویس
- ↑ المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۷۲؛ الصحاح، ج۶، ص۲۲۷۵؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ النهایة، ج۱، ص۸۷-۸۸.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۱.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۹۱.
- ↑ المصباح المنیر، ص۱۴۵.
- ↑ الصحاح، ج۵، ص۱۹۰۱.
- ↑ مفردات الفاظ القرآن، ص۱۰۲؛ الدر المنثور، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ الحاشیة علی کفایة الاصول، ج۲، ص۳۷۰؛ فرهنگ جامع فقه، ج۳، ص۳۴۹.
- ↑ غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۳۷۴.
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۲۲.
- ↑ خروج، ب ۲۰، ص۱۳ - ۱۷ و ب۲۱، ص۹؛ تثنیه، ب۲۲، ص۵.
- ↑ لاویان، ب ۱۴ ص۲۵.
- ↑ اعداد، ب۱۸، ص۸-۲۹.
- ↑ تثنیه، ب۲۲، ص۲۳ -۲۵؛ لاویان، ب۲۱، ص۹، اعداد، ب ۳۳، ص۳۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۳؛ سوره بقره، آیه ۱۱۰؛ سوره بقره، آیه ۱۸۳؛ سوره بقره، آیه ۱۸۷؛ سوره بقره، آیه ۲۱۹؛ سوره مائده، آیه ۹۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۷۱؛ سوره نساء، آیه ۲۹؛ سوره مائده، آیه ۱؛ سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۱۶؛ سوره توبه، آیه ۲-۵.
- ↑ سوره نور، آیه ۲؛ سوره مائده، آیه ۳۳؛ سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ موسوعة الفقه الإسلامی، ج۱، ص۴۵.
- ↑ موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۴۳-۴۸۴.
- ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۳۱-۳۶.
- ↑ سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، ص۴۱؛ الکامل، ج۶، ص۱۲۰؛ قاموس الرجال، ج۹، ص۲۸۲، ش۶۷۵۴؛ ج۹، ص۴۵۹، ش۷۰۷۴.
- ↑ موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۸۹-۵۰۶.
- ↑ فرهنگ جامع فقه، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۳۷۴؛ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۲۲.
- ↑ اصول الفقه، ج۳، ص۵۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۶۹؛ وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۱۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۸؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۱۸؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۴۵۹ ـ ۴۶۰.
- ↑ الدروس الشرعیة، ج۲، ص۶۵؛ الروضة البهیة، ج۳، ص۶۳-۶۴؛ حائری اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویه، ص۴۰۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۶۲۷-۶۲۸؛ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۱۴.
- ↑ کنز العرفان، ج۱، ص۵.
- ↑ موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۹-۵۰.
- ↑ المبسوط، ج۸، ص۱۰۰؛ قواعد الاحکام، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۳، ص۴۲۳؛ الروضة البهیة، ج۳، ص۶۳-۶۴؛ ملاذ الاخیار، ج۱۰، ص۳۸۹؛ الحدائق الناضرة، ج۱، ص۲۷؛ کشف اللثام، ج۱۰، ص۲۵- ۲۶؛ موسوعة الفقه الإسلامی، ج۲، ص۴۷.
- ↑ فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۱، ص۵.
- ↑ تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۵۴.
- ↑ معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۵۴.
- ↑ غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ کنز العرفان، ج۱، ص۲؛ علوم قرآنی، ص۶۱.
- ↑ الاصول العامة للفقه المقارن، ص۹۷.
- ↑ الاعتقادات، ص۸۴؛ التبیان، ج۱، ص۳؛ مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۸؛ کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۳، ص۴۵۳؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸-۱۹ و ۲۵-۲۹.
- ↑ البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۲۳.
- ↑ الفوائد المدنیه، ص۱۷۸ - ۱۷۹، ۲۲۰ و ۴۸۲.
- ↑ فرائد الاصول (الرسائل)، ج۱، ص۵۸ - ۵۹؛ کفایة الاصول، ص۲۸۱.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۸۵.
- ↑ تفسیر سوره حمد، ص۱۳۵ – ۱۳۷.
- ↑ التذکرة باصول الفقه، ص۲۹؛ فرائد الاصول (الرسائل)، ج۱، ص۵۵؛ کفایة الاصول، ص۲۸۱ – ۲۸۵.
- ↑ الاجتهاد والتقلید، ص۱۵؛ الطهاره، ج۱، ص۳۶۱، ۴۵۹؛ صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۶- ۱۷۷؛ حیدری، ۲۳.
- ↑ الذریعة الی اصول الشریعه، ج۱، ص۲۷۹؛ الاصول العامة للفقه المقارن، ص۲۳۹ – ۲۴۰.
- ↑ تهذیب الاصول، ج۲، ص۲۴۷.
- ↑ غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۳۷۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۳۱؛ سوره بقره، آیه ۲۳۳؛ سوره نساء، آیه ۱۲؛ سوره توبه، آیه ۱۰۷؛ سوره طلاق، آیه ۶.
- ↑ کفایة الاصول، ص۳۸۱؛ مصباح الاصول، ج۱، ص۶۰۵- ۶۰۶.
- ↑ امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۲.
- ↑ امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۱.
- ↑ امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۳ و ۶۵ -۶۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۱۵-۱۶؛ منیة الطالب فی شرح المکاسب، ج۱، ص۳۵۳- ۳۵۴.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۲- ۱۳.
- ↑ امام خمینی، بدائع الدرر، ص۶۳.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۲۰.
- ↑ امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۰- ۱۵.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۰۲ - ۶۰۴؛ همو، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۶.
- ↑ الاجتهاد و التقلید، ص۱۷؛ تهذیب الاصول، ج۳، ص۵۷۴.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۱۶-۱۷.
- ↑ الخلل فی الصلاة، ص۳۱–۳۲.
- ↑ غفوری الحسنی، خالد، مقاله «آیات الاحکام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص۳۸۰.