دینداری در قرآن
مقدمه
دین، فلسفه و مکتب زندگی انسان است. آئینی که به انسان فکر صحیح و عمل صالح را میآموزد و سعادت دنیا و آخرت را تأمین میکند، دین الهی است که خداوند از آن به اسلام یاد کرده و همه پیامبران از آدم(ع) تا خاتم(ع) بدان دعوت کردهاند و خداوند غیر از آن نیز دینی را نمیپذیرد.
امام حسین(ع) وارث چنین دینی است. او بر آن است تا مفهوم دینداری واقعی را در زندگی به نمایش بگذارد و مردم را با حقیقت دینداری آشتی دهد و جامعهای عادلانه و به دور از بدعت ایجاد کند. از این رو به حکم وظیفه امر به معروف ونهی از منکر، جامعه را به دینداری دعوت میکند و با خون و شمشیر درصدد است تا عوامل کژی و انحراف را در میان مسلمانان و دینداران که امت محمدی(ص) بلکه همه امتهای شرایع الهی را شامل میشود، از میان بردارد و حقیقت دین و دینداری را زنده و احیا کند و بدعتهای به وجود آمده در دین را از میان بردارد. نویسنده با مراجعه به سخنان آن حضرت(ع) بر آن است تا رویکرد علمی و عملی آن حضرت(ع) را به مسأله دین و دینداری تبیین کند و امکان بهرهمندی از راه و روش آن حضرت(ع) در ایجاد و بهسازی جامعه بر اساس دین اسلام را برای خوانندگان فراهم آورد.[۱].
دینداری، گرایش عقل و فطرت
دینداری در انسان یک امر طبیعی و فطری است؛ زیرا همه انسانها از عقل برخوردارند و این عقل به عنوان چراغ هدایتی درونی، به دین و اخلاق فرمان میدهد، اما این که طریقت دینداری کامل چگونه است و کیفیت آن چیست، شاید عقل نتواند به تمام ابعاد و زوایای آن روشنایی افکند و به جزئیات آن آگاه سازد، از این رو وحی به مدد عقل آمده تا همه ابعاد عبادت و دینداری را روشن سازد و راه راست را در میان راهها نشان دهد. در این میان پیشوایان دین، به عنوان سرمشقهای علمی و عملی به انسانها نشان میدهند که هم میتوان و هم چگونه بهترینها را انجام داد که مصداق کامل عبادت و دینداری است.[۲].
دنیا از نظر دین
دنیا از نظر آموزههای قرآنی، بهترین بستر و مناسبترین جا برای رشد و تکامل وتعالی بشر و در همان حال گذرگاهی سخت و دشوار برای آدمی است که گذر سالم از آن به معنای سعادت ابدی است. انسان در دنیاست که میتواند ظرفیتها و توانهای خود را بشناسد و فعلیت بخشد و خدایی شود.[۳] اما باید توجه داشت که دنیا راهی است که برای اهل ایمان و تقوا بسیار بزرگ و فراخ است؛ اما برای اهل کفر و بیتقوایی چون لبه شمشیر تیز و باریک است. از اینرو خداوند در سوره عصر در تبیین زمان محدود حضور انسان در دنیا میفرماید که انسانها همه در دنیا در خسران و زیان هستند و از سرمایههای وجودی خود از دست میدهند مگر آنکه چهار کار را انجام دهند که دو کار نسبت به خود و دو کار برای دیگری است؛ اینکه ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند و دیگران را نیز به حق و صبر دعوت و سفارش کنند که نوعی امر به معروف است.[۴].
تقابل دین و دنیا
اگر سخن از تقابل دین و دنیا میرود، نسبت به دنیایی است که افراد در آن گرفتار خسران شده و به جای چهار عمل اصلی، بیتقوایی و بیدینی پیشه گرفته و فرصت بیمانند عمر کوتاه را بر باد داده و به جای فعلیتبخشی به توانها و نیروهای خود، آن را با فجور و بیتقوایی پایمال کرده و عقل خود را دفن و فطرت خویش را مخدوش و مختوم ساخته و دریچه قلب خود را بر روی انوار حقایق الهی میبندند.[۵] داستان دین و دنیا همانند داستان کشتی با آب است. به این معنا که کشتی بیآب، تخته پارهای بیش نیست که هیچ معنا و مفهوم و ارزشی ندارد، اما وقتی آب در زیر او باشد و کشتی بر آب و مسلط بر آن باشد، از آن بهره میگیرد و بر امواج میتازد و پیش میرود و مقصد و مقصود خود را برآورده میسازد؛ اما اگر این آب به کشتی درآید و بر آن مسلط شود، کشتی را غرق میکند و آن را نیست و نابود میسازد. دنیا نسبت به آدمی اینگونه است و وقتی دین و دنیا در تقابل سلب و ایجابی یکدیگر قرار میگیرند بگونهای که بود یکی به معنای نابودی دیگری است، آن زمانی است که دنیا به درون آدمی رخنه کرده و به جای خدا و دین و اخلاق و عقل، قرار گیرد و مسلط بر آدمی شده و او را غرق خود کند طوری که انسان چیزی جز دنیا نبیند. این احاطه و تسلط و رخنهیابی دنیا به دل و درون آدمی به مانند نفوذ و رخنه آب به درون کشتی است که موجب هلاکت باشد؛ اما اگر انسان اجازه ندهد که دنیا محبوب دلش شود و به درون در آید، بلکه همواره بر دنیا سوار و مسلط باشد، در آن زمان مرکب رهواری است که هر جایی که بخواهد او را میبرد و در خدمت و تسخیر او خواهد بود.
البته بسیاری از مردم به دلیل خواستههای نفسانی و وسوسههای شیطانی ابلیس و یارانش، اجازه میدهند که دنیا به درون آید و جایگزین عقل و دین و وحی شود و سکاندار جان و جسم بشر شود و او را به هر سو که خواهد برد؛ لذا موجبات هلاکت انسان و گاه جامعه انسانی فراهم میآید و انسان در دنیا غرق شده و همه توشه و توانش از میان میرود و سرمایه وجود و جانش را از دست داده و جز زیان و خسران سرمایهای نخواهد داشت. از نظر اسلام انسان میبایست دنیا را ابزار سعادت ابدی خود قرار دهد و به همین میزان دنیا را بشناسد و بدان بها دهد. امام حسین(ع) درباره شیرین و تلخ دنیا به بیارزشی و کوتاهی آن اشاره داشته و میفرماید: « اِعلَمُوا أَنَّ الدُّنيا حُلوَها وَ مُرَّها حُلمٌ وَ الاِنْتِباهُ فِى الآخِرَةِ»؛ بدانید که دنیا شیرینی و تلخیاش رؤیایی بیش نیست و آگاهی و بیداری واقعی در آخرت است.[۶] پس تقابل دین و دنیا برای همگان نیست؛ چراکه دنیا بهترین و مناسبترین جایگاه برای تکامل و تعالی بشر و فعلیتیابی توان و ظرفیتهای اوست؛ اما رویکرد غلط و نادرست بشر موجب میشود تا این تقابل منفی ایجاد شود و انسانها زیان و ضرر ببینند. از همین منظر است که امامحسین(ع) درباره بسیاری از دینداران میفرماید: «إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ. یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ»؛ مردم بنده و برده دنیا و جلوههای فریبنده آن هستند و دین لقلقه زبانشان است و تا جایی که گذران زندگی آنها پابرجا باشد، دین را نگهداری میکنند و زمانی که به بلا آزموده شوند، دینداران اندکند.[۷].[۸].
بدعتزدایی از دین
آن حضرت(ع) مشکل اساسی جامعه را نهتنها دینزدایی، بلکه بدعتگرایی میداند. بدعت این است که نوآوری در دین صورت گیرد و اموری که از شریعت و دین نیست به نام دین به آن نسبت داده و مردم را بدان دعوت کنند. در طول تاریخ همواره شیاطین به سبب علاقه طبیعی و فطری مردم به دین از این علاقه سوءاستفاده کردهاند و اموری را به دین نسبت دادهاند که نه تنها دینی نیست بلکه ضد دین و آرمانهای آن است. امامحسین(ع) در جایگاه پیشوای دین بر آن شد تا جامعهای را که به شدت گرفتار بدعت شده بود اصلاح نماید. این بدعتها چنان ساخته و پرداخته و گسترش قارچگونه پیدا کرده بودند که سنت و سیره پیامبر(ص) که میبایست اساس رفتار و سلوک و سبک زندگی مردم باشد به فراموشی سپرده شده و قرآن و سنت و عترت رسولالله(ص) مهجور گشته بودند. امامحسین(ع) در ترسیم جامعهای که در آن زندگی میکرد در نامهای به مردم بصره مینویسد: «وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلى کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(صلى الله علیه وآله)، فَاِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا أَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ»؛ من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر فرامیخوانم. سنت، مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروی کنید، شما را به راه درست، هدایت میکنم.[۹]
نکتهای که از این کلام و رفتار امامحسین(ع) میتوان به دست آورد اینکه دین را باید از اهل آن گرفت و اینگونه نباشد که به سراغ هر کسی رفته و دین را از او کسب کرده و بیاموزیم؛ زیرا کسانی هستند که دین فروش هستند و در دین بدعت کرده و با تحریف دین، مقاصد خود را پیش میبرند و یا برای کسب درآمد و ثروت و قدرت، دینفروشی میکنند و بدعتآفرینی مینمایند؛ چنان که در قرآن بارها خداوند به این سلوک هشدار داده و امتهای پیشین بهویژه یهودیان و عالمان و احبارشان را تهدید کرده است.[۱۰]
پس تعلم دین در پیش هر کسی شایسته نیست و انسان نمیتواند و نمیبایست نزد کسانی برود که دینشناس نیستند و یا دینفروش هستند و دنبال قدرت و ثروت بوده و دین مردم را به سادگی تحریف کرده و تغییر میدهند و هر روز فتوایی و حکمی و دستور عملی میدهند که با فتوای پیشین آن در تضاد و تقابل کامل است. بسیاری از رویههای دینداری در یک فرآیندی اندک اندک تغییر میکند. مثلا روزی میگویند پوشش فلانجا عیبی ندارد و حرام نیست و سپس سخن گفتن محرم و نامحرم را مجاز میکنند و سپس تنها بودن آنان را در یک مکان و سپس دست دادن و در نهایت… اینگونه است که دینداری شکل جدیدی میگیرد و مردم گمان میکنند که بر سنت قرآن و پیامبر(ص) هستند در حالی که دینی که بدان عمل میکنند با دین اسلام کاملا از نظر محتوا و شکل فرق دارد و وقتی امام زمان(ع) میآید میگویند که دین جدیدی آورده است، در حالی که هیچ دین جدیدی نیامده بلکه دین حقیقی اسلام احیا و زنده میشود. امام حسین(ع) به عنوان پیشوای زمان خودش دریافت که چنین جنایتی در حق دین شده و بدعتها جای سنتها نشسته است و مردم بدعتها را به عنوان سنتخدا و پیامبر(ص) انجام میدهند در حالی که هیچ ارتباطی به دین و سنت ندارد.
امام حسین(ع) در جایی دیگر درترسیم اوضاع اسفناک بدعتآفرینی در دین میفرماید: راستی این دنیا دگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت کرده و از آن جز نمی که بر کاسه نشیند و زندگی پست، همچون چراگاه تباه، چیزی باقی نمانده است. آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیگردد؟ در چنین وضعی مؤمن به لقای خدا سزاوار است و من مرگ راجز سعادت و زندگی با ظالمان را جز هلاکت نمیبینم.[۱۱].[۱۲].
اصلاح امت اسلام
مشکلی که پس از بدعتآفرینیها در جامعه از سوی رهبران و حاکمان غاصب و دروغین پدید آمد، جامعه و امت را به ناکجاآباد ظلم و بیعدالتی برد و مردم براساس بدعتها وقتی عمل میکردند به جای آنکه حق و عدالت اجرا شود، باطل و ظلم تقویت و گسترش مییافت. هرچه بیشتر از یکدیگر وام میگرفتند، بهرهها افزایش مییافت و هرچه بیشتر با هم نزدیک میشدند و تعاون و همکاری داشتند، فسق و فجور و فسادو فحشا افزایش پیدا میکرد؛ زیرا روابط بر اساس سنتهای الهی نبود بلکه براساس بدعتهایی بود که به جای دین به مردم آموخته بودند. عمل به بدعتها به جای آنکه وضعیت را بهبود بخشد روز به روز وخیمتر میکرد و مردم را بدبختتر و فقیرتر و نومیدتر میساخت و ظلم و جور را در همه ابعاد و زوایای جامعه گسترش میداد. امام حسین(ع) برای احیای دین و زندن کردن سنتهای الهی و نبوی قیام میکند و برای اصلاح جامعه و امت اسلام دست به شمشیر میبرد تا کژروان را به راست آرد و رهبران دروغین را رسوا سازد و رهبری امت را در اختیار افراد صالح قرار دهد. از این رو آن حضرت میفرماید: «إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أُُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی و أبی»؛ من از روی خودخواهی و خوشگذرانی و یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، بلکه قیام من برای اصلاح در امت جدم میباشد، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و روش جدم و پدرم علیبنابیطالب عمل کنم.[۱۳]
در حقیقت اصلاح جامعه از طریق امر به معروف و نهی از منکر و احیای سنت دین و بدعتزدایی از آن امکانپذیر است که ایشان بدان قیام میکند. آن حضرت(ع) در مناجات خویش با پروردگارش به فلسفه قیام خود اشاره داشته و میفرماید: «اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان، وَ لا التماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرَىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ یُعْمَلُ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَّتِکَ وَ أَحْکامِکَ»؛ بار خدایا! تو میدانی که آنچه از ما اظهار شده برای رقابت در قدرت و دستیابی به متاع و کالای دنیا نیست؛ بلکه هدف ما این است که نشانههای دینت را به جای خود برگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم تا ستمدیدگان از بندگانت امنیت یابند و به واجبات و سنتها و دستورهای دینت عمل شود. وقتی بدعتها جایگزین سنتها شود و دینداری دگرگونه گردد، رهبران فاسد و جائر به جای رهبران صالح و سالم مینشینند و اختیار مردم را در دست میگیرند و امت را به فساد و جور و ظلم سوق میدهند. در حالی که وقتی به واژه و اصطلاح رهبر و امام و خلیفه مراجعه میکنیم میبینیم که در آموزههای قرآنی و روایی امام کسی جز اهل حق و عامل به آن و اهل عدالت نخواهد بود. آن حضرت میفرماید: «فَلَعَمْرِی مَا الاِمامُ إِلاَّ الْعامِلُ بِالْکِتابِ، وَ الاْخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ الدَّائِنُ بِالْحَقِّ، وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلى ذاتِ اللهِ»؛ به جان خودم سوگند، امام و پیشوا نیست، مگر کسی که به قرآن عمل کند و راه قسط و عدل را در پیش گیرد و تابع حق باشد وخود را در راه رضای خدا وقف سازد. براساس این تعریف باید گفت که حکومت افرادی چون یزید، حکومتی باطل و غیردینی وعین فساد و تباهی است؛ لذا به شدت با یزید به عنوان نماد و مصداق باطل و جائر و ظلم مبارزه میکند. آن حضرت(ع) میفرماید: «وَعَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ»؛ آن هنگام که عنصر آلودهای بسان یزید زمام امور دین و جامعه را به کف گیرد و مردم به زمامداری چون او گرفتار آیند، باید فاتحه اسلام را خواند.
اینکه امت پذیرای رهبری افراد ظالم و فاسد و فاسق و فاجری چون یزید میشوند، به سبب آن است که بدعتها جای سنتها نشسته است و وقتی مردم به معیارهای دینی بدعت آمیز نگاه میکنند،کسی برتر و بهتر از یزید را نمییابند که شایسته این مسئولیت باشد؛ زیرا یزید نماد بدعتهاست و در این کار از همگان پیشی گرفته است؛ زیرا بهتر و بیشتر از همه به بدعتها عمل میکند و به آن وفادار است. امام(ع) میفرماید: «اَلا تَرَوْنَ اِلَي الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَي الْباطِلِ لا يُتَناهي عَنْهُ»؛ آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل روی گردانده نمیشود.[۱۴] پس جامعه رهبران خویش را براساس معیارها و ملاکهایی انتخاب میکند که براساس آن سامان یافته است. وقتی بدعتها جایگزین سنتها شده است؛ طبیعی است که رهبران وفادار به این بدعتها عهدهار مسئولیت میشوند و دینداری رنگ و رویی دیگر میگیرد.
بر پایه همین تحلیل و تبیین است که آن حضرت(ع) رفتار امت را در روز عاشورا تحلیل کرده و خطاب به سپاه ظلم فرمود: وای بر شما چرا ساکت نمیشوید، تا گفتارم را بشنوید؟ همانا من شما را به راه هدایت و رستگاری فرامیخوانم، هر کس از من پیروی کند سعادتمند است و هرکس نافرمانیام کند از هلاکشدگان است، شما همگی نافرمانیام میکنید و به سخنم گوش نمیدهید، آری در اثر هدایای حرامی که به شما رسیده و در اثر غذاهای حرامی که شکمهایتان از آنها انباشته شده، خداوند این چنین بر دلهای شما مهرزده است! آنچه بیان شد تنها گوشهای از حقیقت دینداری از نظر امام حسین(ع) است و اگر ما خود را دیندار میدانیم زمانی ثابت میشود که در آزمون دنیا و فتنهها و بدعتهای آن بتوانیم راه حق و عدل را بشناسیم و بدان بگرویم و با اهل حق و عدالت همراه و همگام باشیم و علیه ظلم و بیعدالتی و باطل قیام کنیم. اینکه همراه بدعتگرایان و بدعتسازان باشیم و آن را دین بدانیم دروغ و فریبی بیش نیست و باید بر این نوع زندگی نفرین کرد و آن را عین عار و ننگ و تباهی دانست. این سخنان تنها تاریخ نیست بلکه فلسفه زندگی امروزماست که باید اینگونه زندگی کنیم و اینگونه درجهانی که مامور ساخت و ساز آن هستیم باید به اصلاح خود و جامعه بپردازیم و از خسران ابدی رهایی یابیم.[۱۵].
منابع
پانویس
- ↑ منصوری، خلیل، دینداری و بدعتزدایی در قیام امام حسین.
- ↑ منصوری، خلیل، دینداری و بدعتزدایی در قیام امام حسین.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰، ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (میتواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش میداده و درس میگرفتهاید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
- ↑ منصوری، خلیل، دینداری و بدعتزدایی در قیام امام حسین.
- ↑ ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، * بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰.
- ↑ موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، محمود شریفی و دیگران؛ پژوهشکده تحقیقات باقرالعلوم، چاپ اول: قم، انتشارات معروف، ۱۴۱۵ق، ص۳۷۳
- ↑ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۸۳؛ تحف العقول، ص۲۴۵؛ موسوعه کلمات الامامالحسین(ع) محمود شریفی و دیگران؛ انتشارات معروف، ۱۴۱۵ق، ص۳۷۳
- ↑ منصوری، خلیل، دینداری و بدعتزدایی در قیام امام حسین.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۶
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾ «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴؛ ﴿مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ «برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابهجا میکنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین میگویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر میگفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر میبود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶؛ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش میسپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامدهاند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش میکنند؛ (به همدیگر) میگویند اگر به شما این (حکمی که ما میخواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچگاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱.
- ↑ موسوعه کلمات امام حسین(ع)
- ↑ منصوری، خلیل، دینداری و بدعتزدایی در قیام امام حسین.
- ↑ موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)
- ↑ لهوف ص۱۳۹؛ مثیر الاحزان ص۴۵
- ↑ منصوری، خلیل، دینداری و بدعتزدایی در قیام امام حسین.