قبر امام علی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

نخستین شهید محراب و کشته عدالت، امیرالمؤمنین (ع) در ۲۱رمضان سال ۴۰ هجری، در پی ضربت ناجوانمردانه ابن ملجم به شهادت رسید. نسبت به محلّ دفن، خود آن امام شهید، دستور لازم را داده بود. فرزندان علی (ع)، آن حضرت را شبانه تشییع کردند و در بقعه و مرقد پاکش در نجف، به خاک سپردند. جایی که کیلومترها بیرون از شهر کوفه بود. علت دفن امام در نجف، برای آن بود که قبرش مخفی باشد. حضرت، دشمنان بسیاری داشت. بستگانِ کسانی که در میدان‌های جنگ ـ چه در زمان و در رکاب پیامبر و چه در زمان خلافت خودِ آن حضرت ـ به تیغ ذوالفقارش به هلاکت رسیده بودند، نسبت به او کینه داشتند. باند تبهکار بنی امیه، منافقان کافردل، خوارج نهروان و بازماندگان آنان، دشمنی آن حضرت را به صورت شدیدی در دل داشتند و بیم آن می‌رفت که عداوت خود را حتی نسبت به قبر مطهرش هم نشان بدهند. بنابر روایات، خوف آن بود که خوارج و دیگران، قبر آن حضرت را نبش کنند[۱]. چاره‌ای نبود جز اینکه برای ردّ گم کردن، به شیوه‌ای عمل کنند که کینه‌ورزان و دشمنان نتوانند اهانت و جسارتی کنند.

اولاد علی (ع) پس از شهادتش تصمیم بر پنهان نگهداشتن قبرش گرفتند، از ترس اینکه مبادا بنی امیه نسبت به قبر حادثه‌ای پیش آورند. از این رو محلّ قبر را برای مردم مبهم ساختند و مردم را به وهم انداختند. به این صورت که در شب دفن، تابوتی را با ریسمان به شتری بستند. در حالی که از تابوت، بوی کافور به مشام می‌رسید، آن را در تاریکی شب همراه جمعی از افراد موثّق، از کوفه بیرون بردند، تا چنین وانمود کنند که به مدینه می‌برند تا در کنار فاطمه (س) به خاک بسپارند. استری دیگر را همراه با جنازه‌ای پوشانده بیرون بردند و وانمود کردند که می‌خواهند در "حیره" دفن کنند. در مسجد، در "دارالأماره"، در منزل یکی از اصحاب، در "کناسه" و در "ثویه" چند قبر کندند و به این صورت، مردم نسبت به موضع دقیق دفن آن حضرت در ابهام ماندند و محلّ واقعی دفن را جز فرزندان آن حضرت و اصحاب خاص کسی نمی‌دانست. آنان حضرت را هنگام سحر ۲۱رمضان در نجف (در موضع فعلی مرقد مطهر) به توصیه خود امام، دفن کردند در حالی که مردم با دیدن تابوت و جنازه و برنامه‌های شب، در حیرت و ابهام بودند که علی (ع) در کجا دفن شد...[۲]. این تدبیر و دوراندیشی، بسیار به جا بود و گذشت زمان هم صحت آن را نشان داد.

در دوران خفقان‌باری که شیعیان خالص و افراد مطمئن از محلّ دفن حضرت مطّلع بوده و به زیارت آن می‌رفتند، حساسیّت و حسد مخالفان را بر می‌انگیخت. در زمان منصور دوانقی، زوّار قبر مطهر خصوصاً از کوفه زیادتر شد و داود ابن عباس ـ والی کوفه ـ بر آن مطّلع شد و خواست قبر مطهر را از اساس بردارد یا حقیقت امر را درباره قبرِ مبارک به دست آورد و کرامتی که در موقع کندن اطراف قبر مبارک ظاهر گشت و خبر به داود رسید و امر به توقّف کارگران کرد و صندوق و سایه بانی بر بالای قبر مطهر بنا نمود که موقع تشرّف هارون بر کنار قبر مبارک موجود بوده است و هارون قبه‌ای بر بالای قبرِ مبارک امر به ساختن آن کرد...[۳]. آنچه که به هارون الرشید نسبت داده می‌شود ساختن بقعه است. لابد آن هم به خاطر جلب نظر و دوستی علویون نه به خاطر عقیده به امیرالمؤمنین (ع). قبر شریف امیرالمؤمنین (ع) تا زمان هارون الرشید از بیگانگان پنهان بود. در سال ۱۵۵ هجری نخستین بقعه آن حضرت را هارون بنا نمود و صندوقی از سنگ سفید با ضریحی روی قبر قرار داد. پس از آن محمد بن زید، داعی صغیر ملک طبرستان از احفاد زید بن حسن (ع) در سال ۲۸۷ به بنای قبّه و صحن و هفتاد طاق پرداخت[۴]. هدف بیان این نکته بود که پنهان ماندن مدفن آن امام مظلوم، ریشه‌های سیاسی داشته و به خاطر مصونیت از بروز عداوت امویان بوده است. به فرموده امام صادق (ع) حضرت امیر (ع)، به پسرش امام مجتبی (ع) دستور داده بود که برای وی چهار قبر در چهار مکان حفر کنند، یکی در مسجد، یکی در رحبه، یکی در غری و دیگری در خانه جعدة بن هیبره، و هدف حضرت این بود که هیچکس از دشمنانش، از موضع قبر او، آگاه نشوند[۵].

مخفی بودن جای قبر آن حضرت، بسیاری از حقایق را روشن می‌کند. علامه مجلسی بعد از نقل این احادیث و روایات متعدد دیگر، می‌گوید: "علت پنهان بودن قبرش، ترس از خوارج و منافقین بوده است و کسی جز خواص شیعه، از جای مخفیِ آن اطلاع نداشت. تا اینکه در زمانِ سفّاح ـ خلیفه عباسی ـ امام صادق (ع) به حیره برآمد و موضع قبر را نمایاند و از آن پس تاکنون شیعه قبر امام را در همان موضع زیارت می‌‌کند"[۶] محلّ قبر، از چشم و آگاهی دشمنان و افراد غیر مطمئن پنهان بود.... ولی اولاد علی (ع) جای آن را می‌دانستند. امام سجاد (ع) به طور مخفیانه آن را زیارت می‌کرد. همچنین امام باقر (ع) در عهد بنی‌مروان از آن خبر داشت و گاهی به زیارت می‌رفت، چون حکومت به عباسیان رسید و امام صادق (ع) را چندین بار به عراق، جلب و احضار کردند، در مسیر عراق، امام به یاران مخصوص و برگزیده خویش، موضع قبر شریف علی بن ابی طالب (ع) را نشان می‌داد و در هر بار جمعی به همراه او امام را زیارت می‌‌کردند. بر روی قبر، دکّه ای بود که در اثر جریان سیل، ویران شده بود و صفوان جمّال به امر امام صادق (ع) آن را بازسازی کرد. شیعه از آن پس با راهنمایی‌های امام صادق (ع)، جای قبر را می‌دانستند و به زیارت می‌رفتند تا اینکه در زمانِ خلافت هارون الرشید، مسأله کاملًا روشن گشت و قبه‌ای بر آن افراشته شد...[۷].

در دوره‌های بعد، به تدریج استقبال مردم از زیارت مزار امام علی (ع) رو به افزایش می‌رود و طبق روایتی از قول زائر قبر امام در سال ۲۶۰ قبر علی (ع) به صورتی بوده که سنگ‌های سیاهی دورش چیده شده بود و غیر از همان سنگچینی، بنا و بارگاهی نداشته است[۸]. بعد از آشکار شدن قبر امیرالمؤمنین (ع) در نجف، آبادانی و عمارت‌ها در اطراف مرقد مقدس از سال ۱۷۰ شروع شد و علویّون به خصوص شیعیان، آنجا ساکن شدند و با گذشت زمان آبادتر و پرجمعیت‌تر شد و یک قرن نگذشته بود که در نجف، غیر از شیعیان بیش از ۱۹۰۰نفر از سادات علوی می‌زیستند و به تدریج رونق بیشتری یافت و در قرن هفتم و هشتم، در عصر حکومت‌های شیعی جلایری و ایلخوانی در عراق، رونق درخشانی یافت و با صرف مبالغ هنگفت، در آنجا مدرسه‌ها، مساجد، تکیه‌ها و... احداث شد...[۹] رفت و آمد مردم بر سر مزاری که به عنوان مرقد علی بن ابی طالب (ع) شهرت یافته بود، بر عده‌ای از حسودان تنگ نظر دشوار آمد و به بهانه‌های مختلف می‌خواستند باعث تفرّق مردم از تجمع بر این کعبه ولایت شوند.

مرحوم علامه مجلسی داستان مفصلی نقل می‌کند از کسانی که در سال ۲۷۳هجری، با تصور اینکه موضع قبر علی (ع) دروغ است و مدفن امام در آنجا نیست و این شهرت، باعث فتنه و گمراهی مردم می‌شود، تصمیم بر نبش قبر می‌گیرند. ولی وقتی عمله‌ها دست به کار حفّاری و نبش قبر می‌شوند حوادث شگفتی بروز می‌‌کند که آنان را مبهوت ساخته و از ادامه عمل منصرف می‌کند[۱۰].

با گذشت زمان، نجف، به شهری آباد تبدیل می‌شود که عاشقان حق و شیفتگان اهل بیت (ع) به آنجا روی می‌آورند. عالم بزرگ شیعی، شیخ طوسی در قرن پنجم، حوزه علمیه نجف، این کوثر پربرکت را تأسیس می‌کند و نجف، چشمه‌ای جوشان و زمزمی پرخیر می‌گردد که مکتب مولا علی (ع) را احیا می‌‌کند. با آنکه نجف، آب و هوای مساعدی ندارد و برای زندگی مساعد نیست، ولی جاذبه نجف، از آب حیات و هوای معنویت آن است، نه آب و هوای طبیعی‌اش[۱۱].

منابع

پانویس

  1. بحار الانوار، ج ۹۷، ص ۲۳۹.
  2. معجم القبور، سید محمدمهدی الموسوی الاصفهانی، ج۱، ص۳۶۷.
  3. تحقیق درباره اولین اربعین، سید محمد علی قاضی طباطبایی، ص ۲۲۷به نقل از: فرحهالغری سید بن طاووس.
  4. تاریخچه و احکام مساجد و مشاهد، حسن مظفّری، ص ۲۶.
  5. بحار الانوار چاپ بیروت، ج ۹۷، ص ۲۵۰.
  6. بحارالانوار، جلد ۴۲، ص ۳۳۸.
  7. تاریخ الشیعه، محمدحسین المظفّری، ص ۹۴.
  8. بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۳۱۵.
  9. ماضی النجف و حاضرها، شیخ جعفر آل محبوبه نجفی، ج۱، ص۱۸.
  10. بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۳۱۲.
  11. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴