قبر پیامبر خاتم
مقدمه
هنگامی که رحمه للعالمین به رب العالمین پیوست، سرش بر سینه علی(ع) بود. در این هنگام علی(ع) بر سرزنان و شیون کنان مسلمانان را از رحلت ایشان خبر داد؛ روح بلند پیامبر عظیم الشأن اسلام در منزل عایشه به حق پیوست و تنها علی(ع)، عباس و پسران او، فضل و قثم و نیز اسامه بن زید برای انجام مراسم غسل و کفن پیامبر(ص) حضور داشتند و این در حالی بود که بزرگان مهاجر و انصار (ابوبکر، عمر، ابو عبیده بن جرّاح، سعد بن عباده و...) به اتفاق پیروان خود در «سقیفه بنی ساعده» تجمع و در مسأله جانشینی نبی اکرم(ص) و رهبری امت اسلام پس از وی به مشورت و به عبارت صحیحتر، به جدال و مشاجره پرداخته بودند[۱]. بنی هاشم پس از انجام غسل و کفن پیامبر(ص)، برای دفن آن حضرت دچار اختلاف شدند؛ علی(ع) با ارائه حدیثی مبنی بر این که هیچ پیامبری تاکنون رحلت نیافته جز آنکه او را در همان جایی که از دنیا رفته دفن کردهاند، به اختلاف پایان داد و آن حضرت را با کمک چند تن از یاران خود از بنی هاشم، در همان محلی که رحلت فرمودند یعنی در نیمی از منزل عایشه به خاک سپردند. عایشه همچنان تا سالهای بعد در نیمه دیگر منزل خود ساکن بود. پس از مرگ خلیفه اول و خلیفه دوم، عایشه آنان را در خانه خود و کنار قبر پیامبر(ص) به خاک سپرد. وضعیت دفن آن دو، کنار رسول اکرم(ص) به این گونه است که سر ابوبکر را مساوی شانههای پیامبر(ص) قرار داده و پشت سر آن حضرت و عمر را پشت سر ابوبکر مساوی شانههای او دفن کردند. پس از چندی میان قبور سهگانه و نیمه مسکونی خانه عایشه دیواری کشیدند. سبب این امر آن بود که در دوران عثمان، مردم همواره برای بردن تربت پیامبر(ص) به کنار قبور میآمدند؛ لذا عایشه دیواری بر قبور کشید، در این دیوار شکافی بود که مردم از آن نیز تربت میگرفتند و عایشه این شکاف را نیز گرفت[۲].
در زمان عمر بن عبدالعزیز حاکم مدینه، این دیوار تخریب و از اساس، دیوار دیگری ساخته شد و تمامی اتاقهای همسران پیامبر(ص) را خراب و به مسجد افزودند. اولین کسی که مرقد پیامبر(ص) را پوشانید عمر بن عبدالعزیز بود که دیواری برگرد سه قبر کشید و آن را مسقّف و اصلاح و تعمیرکرد. بعضی نیز گفتهاند: پوشانیدن قبر پیامبر(ص) از چشم مردم، در زمان معاویه صورت گرفت و آن هنگامی بود که امام حسن(ع) از دنیا رفت. بر اساس وصیت آن حضرت، تصمیم به دفن ایشان کنار قبر پیامبر(ص) گرفتند ولی عایشه با این امر مخالفت کرد و حتی جنازه آن ریحانه رسول الله(ص) به دستور مروان بن حکم و عایشه تیرباران شد. و به ناچار امام حسین(ع) جنازه برادر را در بقیع به خاک سپردند؛ پس از این واقعه قبر پیامبر(ص) و دو خلیفه را با دیوار و سقفی پوشانیدند که حتی دری هم نداشت[۳]. از ابن جوزی نقل شده است که روزی قحطی شدیدی در مدینه آمد و مردم به عایشه همسر رسول خدا(ص) شکایت بردند. وی گفت: به قبر پیامبر(ص) بنگرید. آنان نیز دریچهای از سقف قبر آن حضرت به آسمان بازکردند، به طوری که بین قبر و آسمان هیچ سقف و پوششی نبود، در این حال رحمت الهی از آسمان نازل شد؛ گیاهان روییده و شترها سیراب شدند. بعدها باز کردن این دریچه جزو سنتهای مردم مدینه شد که تا حیات سمهودی (قرن نهم) نیز ادامه داشت[۴].
پس از مدتی دیوار نامنظمی بر مقبره آن حضرت و دو خلیفه کشیده شد، به گونهای که بین چهار دیواری خانه و مقبره و دیوار جدید از سمت مشرق سه ذراع (۴۰ / ۱ متر) و از مغرب دو ذراع (۹۸ سانتیمتر) و در جهت قبله نیز کمتر از یک ذراع (۴۹ سانتیمتر) فاصله داشت. عمر بن عبدالعزیز در تعمیرات مقبره و مسجد، هر دو جدار را به صورت مُخَمَّس و پنج ضلعی منظمی ساخت. در دورانهای مختلف این جدارها شکاف برداشته و یا تخریب شده و مجدداً مورد تعمیر قرار گرفته است. در دوران متوکل عباسی (۲۳۲ق) و المتقی (۵۴۸ق) دیوار حجره شریف با سنگ مرمر پوشانیده شد و در دوران سلطان اشرف قایتبای مجدداً مورد تعمیر و مرمت قرار گرفت. بالای سر پیامبر(ص) صندوقی قرار داشته است. گویند ردای ایشان و دو قرآن به خط کوفی در آن بوده است. یکی از آنها قرآن خلیفه سوم که خون وی بر آن ریخته و دیگری نیز به خط حضرت علی(ع) بوده است. چنان که ابن نجار نقل کرده: پس از پوشش سنگ مرمر مقبره شریف توسط «جواد اصفهانی»، «حسین بن ابی الهیجاء»، وزیر مملوکی مصر، در سال ۵۶۶ ق، پوششی از دیبای سفید با تزیینات و ابریشم زرد و سرخ و حریر با نقش آیات سوره «یس» بر مقبره شریف قرار داد؛ در دورانهای بعدی نیز پردههای زیبا و نفیسی برای پوشش این مقبره به مدینه ارسال میشده است[۵]. در داخل حجره شریف، چهل قندیل از نقره و بلور برای زینت سقف نصب شده بود. تا دوران عثمانی، سلاطین و ملوک، قنادیل با ارزش و زیبایی را جهت نصب در حجره پیامبر(ص) هدیه و ارسال میکردهاند. البته در طول سالیان دراز، قنادیل و سایر اشیاء قیمتی و زینتی برای نصب در حجره ارسال میشده[۶] که تمامی این اشیاء در ابتدای دوران سعودی به بهانه بدعت و شرک غارت گردیده است.[۷].
منابع
پانویس
- ↑ طبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۶۱۶.
- ↑ الوفاء بما یجب لحضره المصطفی، سمهودی، ص۱۳۸.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دارا المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۵۴۸.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دارا المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۵۶۰.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۵۸۱ و ۵۸۳.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۵۹۸-۵۹۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۴۵.