لباس و پوشاک

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از لباس)

مقدمه

نوع لباس نمودی از اندیشه‌های پنهان هر فرد است و انسان‌ها خواسته و ناخواسته با طرح، رنگ و نوع پوشش خود، نیم رخی از وجودشان را به دیگران می‌نمایانند و باعث می‌شوند که آنها با تأمل و کنکاش در چگونگی پوشش آنها به ابعادی نهفته از شخصیت درونی شان پی برده، آنها را بهتر بشناسند؛ زیرا از کوزه همان برون تراود که در اوست. بیان نوع پوشش حضرت رسول (ص)، فتح بابی است برای شناخت هر چه بیشتر ایشان؛ به ویژه که ایشان به فرموده خداوند در قرآن، اسوه حسنه برای جهانیان است[۱].

پاکی و پاکیزگی

پیامبر اکرم(ص) از سوی خداوند مأمور تطهیر لباس و دور کردن پلیدی و نجاست از خود بود[۲]. حضرت به طهارت و نظافت لباس با این بیان توصیه می‌فرمود: «هر آن‌که لباسی تهیه کند، باید آن را نظیف نگه دارد»[۳].

یکی از راه‌های جلوگیری از آلودگی لباس، بلند نبودن آن است، به گونه‌ای که از فرط بلندی به زمین کشیده شود و این مورد نیز به رسول خدا(ص) امر شده بود[۴]. از آنجا که طهارت لباس، شرط صحت و قبولی نماز است، بی‌تردید سزاوارترین فرد برای رعایت این شرط خود پیامبر اکرم(ص) است[۵].

سادگی لباس

رسول خدا(ص) با وجود توانِ پوشیدن بهترین و فاخرترین لباس‌ها، پوشیدن لباس‌های ساده را ترجیح می‌داد. درباره پوشش رسول خدا(ص) آن چه بیش از همه مهم است، سادگی پوشاک ایشان است. نقل شده است، لباس آن حضرت در سادگی، همانند لباس غلامان و کنیزانش بود[۶]؛ اما در عین سادگی، بسیار تمیز و مرتب بود و ایشان بر این پاکیزگی تأکید می‌ورزید[۷]؛ ایشان هر چه آ برایش فراهم می‌شد، می‌پوشید، اعم از اینکه لنگ باشد یا پیراهن؛ جبه باشد یا غیر آن[۸] و بسا که آن حضرت، جز یک روپوش، لباسی دیگر به تن نداشت و ایشان دو سوی این روپوش را میان شانه‌اش گره می‌زد و با همان لباس نمره بر جنازه‌ها با مردم نماز می‌خواند و کارهای روزمره‌اش را انجام می‌داد[۹]. شمله[۱۰] و نمره[۱۱] می‌پوشید و نمره بر اندام آن حضرت بسیار زیباتر می‌نمود؛ زیرا خطوط سیاه آن با سفیدی ساق و پشت پای حضرت تناسب داشت[۱۲].

لباسی که آن بزرگوار به تن می‌کرد، خشن بود[۱۳] و به پوشیدن آن برای دور ماندن از غرور و خودخواهی توصیه می‌کرد[۱۴]. پیامبر اکرم(ص)‌گاه عبای وصله داری به تن می‌کرد و می‌فرمود: «من بنده‌ام و لباس بندگان را می‌پوشم»[۱۵]. گاهی هم لباس پشمی می‌پوشید[۱۶]. بلندای همه لباس‌هایش تا نصف ساق، بلکه تا بالای قوزک پا بود[۱۷] و بیشتر از این را روا نمی‌دانست و از آن نهی می‌کرد[۱۸]. بلندای آستین لباسش هم تا مچ[۱۹] و به قولی تا انگشتان دستشان بود و بیشتر از آن را منع می‌فرمود[۲۰]. هیچ‌گاه دو لباس را با هم نمی‌پوشید[۲۱]؛ عادتش بر این بود که پیراهنش را با شال به کمر می‌بست و‌گاه در نماز و غیر نماز، آن را می‌گشود[۲۲]. قسمت جلو لباسش را آزاد می‌گذاشت تا بیشتر آویخته باشد و از طرف پشت، آن را بالاتر می‌کشید[۲۳]. به لباس گشاد علاقه داشت[۲۴] و به پوشیدن لباس گشاد و پرهیز از پوشیدن لباس تنگ سفارش می‌کرد[۲۵]. راحت‌ترین لباس برای او لباسی بود که به راحتی تا می‌شد[۲۶].

ایشان بر خلاف معمول مردم آن زمان، شلوار می‌پوشید و شلوار آن حضرت نیز مانند دیگر لباس‌هایش از قوزک پایش فراتر نمی‌رفت[۲۷]. رسول اکرم(ص) مسلمانان را نیز به پوشیدن شلوار سفارش می‌کرد و می‌فرمود: «امت من از بی‌شلواری و عریانی ران‌ها نهی شده‌اند»[۲۸]. و به اصحاب و یارانش توصیه می‌فرمود: «هر که پیراهن بلند پیدا نکند، شلوار بپوشد»[۲۹].[۳۰].

شایان ذکر است که عصر رسالت و تنگناهای اقتصادی مسلمانان در آن عصر از سویی، و منصب حاکمیت پیامبر اکرم(ص) از دیگر سو، اقتضای زندگی زاهدانه را داشت. از همین روی در روایتی از امام رضا(ع) چنین نقل شده: به خدا قسم! اگر امر خلافت را عهده‌دار شوم، به جای غذای نیکو، غذایی نامرغوب خواهم خورد و به جای لباس نرم، لباسی خشن خواهم پوشید و پس از آسانی و رفاه به سختی روی آورم[۳۱].

به جز کیفیت زاهدانه لباس پیامبر اکرم(ص)، حضرت در تعداد لباس‌های خود نیز به گونه‌ای عمل می‌کرد که هیچ‌گاه از یک چیز دو عدد نداشت. او دو پیراهن یا دو عبا و یا دو کفش نداشت[۳۲]. البته می‌توان میان ادوار مختلف حیات حضرت تفاوت قائل شد. طبیعی است که اگر گشایش اقتصادی برای مسلمانان پدید می‌آمد، اثر آن در پیامبر اکرم(ص) نیز بروز می‌یافت و شاید این روایت که حضرت دو لباس مخصوص روز جمعه داشت[۳۳]، ناظر به این معنا باشد[۳۴].

آداب پوشش پیامبر اسلام(ص)

مردان الهی در همه کار رو سوی خدا دارند و توحید در تمامی امور و سخنانشان متجلی است. پیامبر اکرم(ص) در رفتار ساده‌ای همچون پوشیدن لباس نیز ـ برخلاف بسیاری از مردمان ـ به بُعد الهی و جنبه‌های معنوی آن توجه داشت. حضرت در روزهای جمعه لباس‌های نو را می‌پوشید[۳۵] و ضمن عنایت به عطاکننده نعمت‌ها، به هنگام پوشیدن لباس نو این دعا را زیرلب ترنّم می‌کرد: حمد خدایی را که مرا پوشانید به چیزی که زشتی‌های مرا حفظ کند و با آن در میان مردم دارای جمال شوم[۳۶].

هنگامی که لباس می‌پوشید و قصد خروج از خانه را داشت، چنین دعا می‌کرد: خدایا! به نعمت تو خودم را پوشانیده و رو به تو کرده و بر تو تکیه و توکل می‌کنم. خداوندا! پناه من تویی و امید من تو هستی مرا در آنچه موجب نگرانی من است و آنچه چنین نیست، و در آنچه بدان اهتمام ندارم و تو بدان آگاه‌تری، کفایت کن. آن‌که به تو پناه آورد، عزیز است و ثنای تو بلند، و خدایی جز تو نیست. خدایا! مرا با توشه تقوا قرین ساز و گناهم ببخش و به هر جانب که رو کنم، مرا به خیر برگردان[۳۷].

پوشیدن پیراهن از جانب راست، از دیگر آدابی بود که پیامبر(ص) رعایت می‌کرد[۳۸]. این امر می‌تواند در راستای عادت مستمر آن حضرت تلقی شود که بر آن اساس، معمولاً کارها را از جانب راست آغاز می‌کرد و با دست راست انجام می‌داد و از جانب چپ نیز ختم می‌کرد. برای مثال نقل شده که ایشان لباس را از جانب چپ بدن خارج می‌کرد[۳۹].

از جمله آداب پسندیده پیامبر(ص) این بود که پس از پوشیدن لباس جدید، حمد الهی به جای می‌آورد و سپس لباس سابق را به مسکین می‌بخشید و می‌فرمود: اگر مسلمان لباسی را که نمی‌پوشد، برای رضای خدا بر مسلمان دیگر بپوشاند، خداوند او را تحت ضمانت و حفظ و خیر و امانش قرار می‌دهد؛ زنده باشد یا مرده[۴۰]. بدین ترتیب ایشان بهره‌وری مناسب از نعمت‌های الهی را به بندگان خدا تعلیم می‌داد[۴۱].

لباس از دیدگاه رسول اکرم(ص)

لباس از دیدگاه پیامبر خدا(ص) پوشش بود نه مایه فخر و از اینکه لباس، مایه فخر مردم شود، به شدت بیزار بود و از آن نهی می‌کرد و می‌فرمود: «هر که لباسی بخرد و در این لباس به دیگران فخر بفروشد، خداوند در قیامت، او را به سبب این عملش با شعله‌های سوزان جهنم می‌پوشاند»[۴۲].

نقل شده است که روزی عمامه‌ای نشاندار به ایشان هدیه شد و ایشان نشان آن را کند و سپس از آن استفاده کرد[۴۳]. همچنین رسول خدا(ص) از کشیده شدن لباس بر زمین نهی می‌فرمود و آن را از مصادیق کبر و غروری بر می‌شمرد که خداوند، آن را دوست ندارد[۴۴].[۴۵]

پرهیز از لباس شهرت

لباس شهرت، لباسی است که انسان در پی پوشیدن آن، در جامعه انگشت‌نما شود. پوشیدن چنین لباسی در روایات معصومین(ع) منع شده است تا آدمی را از هر آنچه موجب امتیازات کاذب و تمایزهای تهی است، بازدارند. در روایاتی از امام صادق(ع) چنین می‌خوانیم: برای خواری انسان همین بس که لباس شهرت بپوشد، یا مرکب شهرت سوار شود[۴۶]. خداوند لباس شهرت را مبغوض می‌دارد[۴۷].

هنگامی که عبّاد بن کثیر بصری[۴۸] با لباسی که متفاوت با لباس عموم مردم بود (لباس شهرت) به نزد امام صادق(ع) رسید، حضرت فرمود: «ای عبّاد! این لباس‌ها چیست؟» عرض کرد: یا اباعبدالله! آیا پوشیدن این لباس را بر من عیب می‌گیری؟ فرمود: «آری، پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر آن کس که لباس شهرت بپوشد، خداوند روز قیامت لباس ذلّت بر او بپوشاند». عبّاد پرسید: چه کسی این را برای شما نقل کرده؟ حضرت فرمود: «آیا ای عبّاد! مرا متهم می‌کنی!؟[۴۹] به خدا قسم! پدرم از اجدادم از پیامبر(ص) این سخن را برایم نقل کرده است»[۵۰].[۵۱]

ترک تشبّه به زنان در لباس

یکی دیگر از ویژگی‌های لباس پیامبر اکرم(ص) عدم شباهت به لباس زنان است. تشبّه مردان به زنان و بالعکس در لباس و وضع ظاهر، در روایات منع شده[۵۲] و از دیدگاه فقهی حرام شمرده شده است[۵۳].

رسول خدا(ص) ضمن پرهیز از این گونه لباس، مردان را از تشبّه به زنان در لباس، و زنان را نیز در این مورد از تشبّه به مردان منع می‌فرمود[۵۴]. بی‌گمان این همه در راستای حفظ هویت مردان و زنان و پرهیز دادن از خلط شخصیتی در جامعه است؛ مشکلی که امروزه جامعه‌های مختلف ـ به ویژه غربیان ـ سخت با آن دست به گریبان‌اند[۵۵].

تواضع در لباس

تواضع وصفی اخلاقی است که نمودهای مختلف دارد از جمله در نوع لباس پوشیدن. معمولاً اهل کبر در شیوه پوشیدن لباس به گونه‌ای عمل می‌کنند که هر بیننده‌ای از خودبزرگ‌بینی آنان واقف می‌شود. معصومین(ع) ضمن آنکه دیگران را از این‌گونه لباس پوشیدن برحذر می‌داشتند، خود نیز از این رفتار پرهیز می‌کردند. بلند بودن لباس به گونه‌ای که بر زمین کشیده شود، در روایات متعددی از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) نکوهیده شده است.

از پیامبر اکرم(ص) در این باره روایاتی نقل شده است: جامه خود را تا نصف ساق یا قوزک پا قرار بده و از بلند کردن آن بپرهیز که نشانه کبر و غرور است و خداوند اهل کبر را دوست نمی‌دارد. و فرمود: کسی که لباسش را [از فرط بلندی] بر زمین کشد، خداوند در قیامت بر او نظر نکند[۵۶].

بوی بهشت همانا از فاصله هزار سال راه، استشمام می‌شود، اما کسی که [از روی کبر] لباسش را بر زمین کشد، آن را درنمی‌یابد. همانا کبریایی از آنِ خداوند است و بس[۵۷].

سه گروه‌اند که خداوند با ایشان سخن نمی‌گوید و تطهیرشان نمی‌کند و عذابی دردناک خواهند داشت: کسی که جامه‌اش را [از روی کبر] بر زمین کشد؛ کسی که متاعش را به دروغ تعریف کند و عیب آن را بپوشاند و [نیز] کسی که به ظاهر با کسی محبت کند و در دل حقد و کینه و غِشّ داشته باشد[۵۸].

در وصایای رسول خدا(ص) به ابوذر نیز چنین آمده: ای اباذر! همانا بیشترین داخل‌شوندگان در آتش مستکبران‌اند. در این هنگام مردی به حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! آیا کسی از کبر خلاصی دارد؟ فرمود: «آری، آن‌که لباس پشمینه[۵۹] پوشد و بر چهارپا سوار شود و خود شیر بز دوشد و با مساکین نشیند. ای اباذر! آن‌که کالای خریداری شده از بازار را خودش حمل کند، از کبر دور است[۶۰]. ای اباذر! آن کس که لباسش را به خاطر تکبّر بر زمین کشد، خداوند در قیامت بدو نظر نکند. ای اباذر! جامه مرد تا نیمه ساق پا تا قوزک پا باید باشد و بیش از آن در آتش است. ای اباذر! هر آن‌که لباسش را برای خدا کوتاه سازد، از کبر رهایی یابد[۶۱].

پیش از این در مقوله بهداشت لباس پیامبر(ص) گذشت که بنا بر روایتی از امام کاظم(ع)، به امر الهی به تطهیر لباس در آیه ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ[۶۲] به معنای تشمیر و کوتاه کردن آن است[۶۳] و بلند نبودن لباس به جز ثمره بهداشتی، نشانه تواضع است. بدین رو، درباره لباس پیامبر(ص) نقل شده که بالای قوزک پا بود و بالاپوش حضرت نیز تا نصف ساق را می‌پوشاند[۶۴].

ناگفته نماند که در آن عصر لباس صاحب‌منصبان به قدری بلند بود که خادمانی از پشت، دنباله لباس را برداشته و به دنبال آنها حرکت می‌کردند و این بی‌تردید از جلوه‌ها و نمادهای بارز اهل کبر و جبّاران بود. از این رو، پیامبر اکرم(ص) و دیگر معصومان(ع) در سخن و سیره خود به شدت با این امر به مخالفت برخاستند. اما این روایات و سیره یاد شده بدان مفهوم نیست که امروزه نیز بلند یا کوتاه بودن لباس دقیقاً همان معنا را می‌رساند که در عصر رسالت. امروزه مظاهر کبر - به ویژه کبر از طریق نوع لباس پوشیدن - تفاوت‌هایی با صدر اسلام دارد که تشخیص مصادیق آن با عرف متدین جامعه است[۶۵].

جنس لباس‌ها

خاتم انبیا(ص) به رسم انبیای سلف(ع) کتان می‌پوشید[۶۶]؛ اما غالب لباس‌هایش از جنس پنبه بود و جز در مواقع بیماری و ناچاری، لباس پیشمین و مویین نمی‌پوشید[۶۷].[۶۸]

رسول خدا(ص) از پوشیدن حریر پرهیز داشت و دیگر مردان را نیز از این کار بازمی‌داشت. هنگامی که اسامة بن زید قطعه حریری برای حضرت آورد، فرمود: «این لباس کسی است که او را بهره‌ای [از آخرت] نیست». سپس آن را به عنوان روسری به چند قطعه تقسیم کرد و به همسرانش داد[۶۹].[۷۰]

رنگ لباس‌ها

رنگ بیشتر لباس‌های رسول خدا(ص) سفید بود[۷۱] و ایشان این رنگ را از دیگر رنگ‌ها بیشتر دوست می‌داشت[۷۲] و می‌فرمود: «بهترین لباس‌هایتان لباس سفید است؛ پس به زندگانتان لباس سفید بپوشانید و مردگانتان را در پارچه‌های سفید کفن کنید» [۷۳]؛ همچنین فرموده است: «لباس سفید بپوشید؛ چراکه لباس سفید، خوش بو‌ترین و پاک‌ترین لباس هاست و مردگانتان را در پارچه‌های سفید کفن کنید»[۷۴].

رسول اکرم(ص) لباس سبز را نیز دوست می‌داشت[۷۵]. روایت شده است که آن حضرت، قبایی از سندس داشت که سبزی آن بر حضرت، بسیار جلوه می‌کرد[۷۶]. همچنین ایشان بردهای سبزی نیز داشت که آنها را گاهی به روی شانه می‌انداخت[۷۷]. رنگ زرد هم از رنگ‌های محبوب رسول خدا(ص) برای لباس‌هایش بود.

در برخی از روایات آمده است که رسول خدا(ص) بسیاری از اوقات، تمامی لباس‌ها حتی عمامه‌اش را با زعفرانی رنگ می‌کرد[۷۸] و از لباس سیاه کراهت داشت و آن را برای لباس‌هایش نمی‌پسندید؛ مگر در سه چیز: عمامه، کفش و عبا[۷۹]. از رنگ سرخ نیز کراهت داشت[۸۰]؛ اما در برخی منابع نقل شده است که ایشان برد سرخی داشت که آن را روزهای جمعه و عیدین می‌پوشید[۸۱].[۸۲]

عرق چین و کلاه

نقل شده است، رسول خدا(ص) عرق چین‌های راه راه سفید مصری به سر می‌گذاشت[۸۳] و گاهی آن را زیر عمامه و گاهی هم آن را تنها به سر می‌کرد[۸۴] و گاهی نیز آن را از سر بر می‌داشت و شالی به سر و پیشانی می‌بست[۸۵]. ایشان چند نوع کلاه داشت: کلاهی که در سفر از آن استفاده می‌کرد؛ کلاهی که آن را در اعیاد به سر می‌گذاشت؛ کلاهی که آن را می‌پوشید و در جمع اصحابش می‌نشست[۸۶]؛ کلاهی هم کلاه یمنی به سر می‌کرد[۸۷]؛ کلاهی هم داشت که در جنگ‌ها آن را به سر می‌گذاشت؛ این کلاه از دو طرف، اضافه‌ای داشت که گوش‌ها را می‌پوشاند[۸۸]. ابن عباس می‌گوید: آن حضرت سه کلاه داشت: کلاه سفید مصری، کلاهی از برد حبره و کلاه سفر که گوشه‌دار بود[۸۹].[۹۰]

عمامه‌ها

رسول خدا(ص) عمامه بر سر می‌گذاشت و اگر عمامه‌ای نداشت، دستمالی به سر می‌بست[۹۱]. ایشان در روزهای جمعه و عیدین بیرون نمی‌آمد؛ مگر با عمامه؛ عمامه‌ای که یک سر پارچه‌اش را از بین کتف‌ها دور می‌داد و به شانه می‌انداخت[۹۲]. بلندای پارچه عمامه‌اش به اندازه‌ای بود که آن را سه یا پنج دور بر سرش می‌پیچید[۹۳]. آن حضرت بر خوب بستن عمامه تأکید داشت و آن را تاج عرب می‌نامید[۹۴].

پیامبر خدا(ص) عمامه‌ای سیاه داشت[۹۵] و در روز فتح مکه نیز با عمامه‌ای سیاه به مکه وارد شد[۹۶]. همچنین ایشان عمامه‌ای از خز سیاه داشت که در سفر و غیر سفر، آن را به سر می‌گذاشت[۹۷]. عمامه روز جمعه ایشان «سحاب» نام داشت[۹۸] که آن را به امیرالمؤمنین(ع) بخشید [۹۹].[۱۰۰]

کفش‌ها

پیامبر(ص) همه نوع کفش می‌پوشید؛ اما بر پوشیدن نعلین خوب تأکید داشت[۱۰۱] و می‌فرمود: «هر که نعلین ندارد، کفش بپوشد»[۱۰۲]. نعلینش ظریف، پاشنه‌دار و نوک آن هم باریک‌تر از بدنه نعل بود. قسمت جلوی نعلش بر آمده بود و دو بند داشت[۱۰۳]. سنت حضرت بر پوشیدن کفش سیاه و نعلین زرد بود[۱۰۴].

رسول خدا(ص) چهار جفت کفش داشت که از خیبر به ایشان رسیده بود و دو نعلین دباغی شده نیز داشت که موهای آن گرفته شده بود. همچنین کفش ساده سیاهی نیز داشت که هدیه نجاشی به ایشان بود[۱۰۵]. ایشان بسیاری از اوقات نعلینی از پوست دباغی شده می‌پوشید[۱۰۶]. ایشان در پوشیدن کفش و نعلین نیز مانند لباس‌ها ابتدا از پای راست آغاز می‌کرد و در بیرون آوردنش پای چپ را مقدم می‌داشت[۱۰۷].[۱۰۸]

ارثیه

آن حضرت، روز وفات، لباسی از برد یمنی به تن داشت. از ایشان شلواری عمانی، همراه لباس‌های صحاری، جبه یمانی، عبای سفید، شلواری به طول پنج وجب، عبای بهاری راه راه رنگین و کلاهی کوچک به ارث ماند[۱۰۹].[۱۱۰]

منابع

پانویس

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۶۰.
  2. ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ «و جامه‌ات را پاکیزه گردان * و از (هر) آلایش دوری کن» سوره مدثر، آیه ۴-۵.
  3. «إِنَّ النَّبِيَّ(ص) قَالَ: مَنِ اتَّخَذَ ثَوْباً فَلْيُنَظِّفْهُ‌». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۳).
  4. «وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ، أَيْ فَارْفَعْهَا وَ لَا تَجُرَّهَا»، و بنا بر روایتی دیگر فرمود: «وَ ثِيَابَكَ فَقَصِّرْ»، و نیز از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که: «أَيْ: فَشَمِّرْ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۳).
  5. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.
  6. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص۱۴۶ - ۱۴۷؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص۱۸۸ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۵.
  7. الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص۳۰۲؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص۵۴۶؛ کلینی، الکافی، ج ۶، ص۴۴۱؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص۱۵۷ و حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۳۴.
  8. فیض ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج ۴، ص۱۴۰ و الغزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۳۳۱ و محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ص۱۲۰.
  9. المحجة البیضاء، ص۱۴۲؛ احیاء علوم الدین، ص۳۳۲؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص۳۵۷؛ البخاری، صحیح، ج ۱، ص۹۴ و مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۲، ص۶۲.
  10. قطیفه کوچک: لباسی کوچک‌تر از قطیفه.
  11. لباسی پشمین و دارای خطوط سیاه و سفید.
  12. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۵ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص۲۶۳.
  13. حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۱۹۴؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۳۱ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص۵۷.
  14. مکارم الاخلاق، ص۱۱۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص۲۵۰؛ اعلام الدین، ص۲۰۴ و مجموعه ورام، ج ۲، ص۶۶.
  15. احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج ۲، ص۱۹۲.
  16. امتاع الاسماع، ج ۲، ص۱۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۷۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ص۳۵۱ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۳۲۹.
  17. تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۹۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۴، ص۱۹۶، الطبرانی، مسند الشامیین، ۱۹۹۶، ج ۲، ص۱۳۰؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص۳۵۶ و مکارم الاخلاق، ص۱۱۰.
  18. مجموعه ورام، ج ۲، ص۶۶؛ اعلام الدین، ص۲۰۳ و امالی طوسی، ص۵۳۸.
  19. ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج۶، ص۳۲؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۵، ص۴۸۲؛ ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص۵۴ و امتاع الأسماع، ج ۶، ص۳۸۰.
  20. المستدرک، ج ۴، ص۱۹۶؛ عبدالله بن عدی، الکامل.، ج ۶، ص۳۰۸، الجامع الصغیر، ج ۲، ص۳۵۶ و مستدرک الوسائل. ج ۷، ص۲۹۴.
  21. المناقب، ج۱، ص۱۴۶.
  22. المحجة البیضاء، ص۱۴۱ و احیاء علوم الدین، ص۳۳۲.
  23. الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۵۵؛ نویری، نهایة الارب، ج ۱۸، ص۲۸۸ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۳۰۳.
  24. مستدرک الوسائل، ج ۳، ص۲۱۳ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۰، ص۲۱۰.
  25. الطبقات الکبری، ج ۳، ص۲۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۲، ص۱۸۵؛ المصنّف، ج ۱، ص۳۴۵ و مستدرک الوسائل، ج ۳، ص۳۲۲.
  26. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم السلام، ص۱۵۹، الجعفریات، ص۱۷۴ و المستدرک الوسائل، ج ۳، ص۳۱۲.
  27. مسند احمد، ج ۲، ص۵۰۵؛ مسند الشامیین، ج ۲، ص۱۳۰ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۷۰.
  28. مکارم الاخلاق، ص۱۱۷.
  29. همان و ص۱۰۲ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص۷۲.
  30. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ محدثی، جواد، لباس و پوشش در سیره نبوی؛ اسحاقی، سید حسین، نگین رسالت، ص ۳۶.
  31. «عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) يَقُولُ وَ اللَّهِ لَئِنْ صِرْتُ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ لَآكُلَنَّ الْخَبِيثَ بَعْدَ الطَّيِّبِ وَ لَأَلْبَسَنَّ الْخَشِنَ بَعْدَ اللَّيِّنِ وَ لَأَتْعَبَنَّ بَعْدَ الدَّعَةِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۵).
  32. عن هشام بن عروة عن عائشة قالت: ما رفع النبي(ص) غداء لعشاء و لا عشاء لغداء، و لا اتخذ من شيء، زوجين، و لا قميصين، و لا ردائين، و لا إزارين، و لا منالنعال، و لارؤى قط فارغا في بيته، إما يخصف نعلا لرجل مسكين، أو يخيط ثوبا لأرملة. (ابن الجوزی، صفة الصفوة، ج۱، ص۲۰۰؛ البحرانی، حلیة الأبرار، ج۱، ص۲۴۱، ح۱۳).
  33. و كان له(ص) ثوبان للجمعة خاصة سوى ثيابه في غير الجمعة. (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  34. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.
  35. سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۶۹؛ امتاع الأسماع، ج ۷، ص۲۱؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص۳۱۶ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۷، ص۱۱۹.
  36. «وَ كَانَ(ص) إِذَا لَبِسَ ثَوْباً جَدِيداً قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كَسَانِي مَا يُوَارِي عَوْرَتِي وَ أَتَجَمَّلُ بِهِ فِي النَّاسِ». الکافی، ج ۵، ص۴۵۸ - ۴۵۹ و المصنّف، ج ۶، ص۵۸ و با اندکی اختلاف در: الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۵۶ -۳۵۷؛ مسند احمد، ج ۱، ص۴۴ و محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص۱۱۷۸.
  37. «وَ كَانَ(ص) إِذَا لَبِسَ ثِيَابَهُ وَ اسْتَوَى قَائِماً قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ قَالَ اللَّهُمَّ بِكَ اسْتَتَرْتُ وَ إِلَيْكَ تَوَجَّهْتُ وَ بِكَ اعْتَصَمْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي وَ أَنْتَ رَجَائِي اللَّهُمَّ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي وَ مَا لَا أَهَمَّنِي وَ مَا لَا أَهْتَمُّ بِهِ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي عَزَّ جَارُكَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُكَ اللَّهُمَّ زَوِّدْنِي التَّقْوَى وَ اغْفِرْ لِي ذَنْبِي وَ وَجِّهْنِي لِلْخَيْرِ حَيْثُمَا تَوَجَّهْتُ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  38. «وَ كَانَ(ص) يَلْبَسُ الْقَمِيصَ مِنْ قِبَلِ مَيَامِنِهِ‌». (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۷).
  39. «وَ كَانَ(ص) إِذَا نَزَعَهُ نَزَعَ مِنْ مَيَاسِرِهِ أَوَّلًا». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  40. «وَ كَانَ مِنْ أَفْعَالِهِ(ص) إِذَا لَبِسَ الثَّوْبَ الْجَدِيدَ حَمِدَ اللَّهَ ثُمَّ يَدْعُو مِسْكِيناً فَيُعْطِيهِ الْقَدِيمَ ثُمَّ يَقُولُ مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَكْسُو مُسْلِماً مِنْ شَمْلِ ثِيَابِهِ لَا يَكْسُوهُ إِلَّا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا كَانَ فِي ضَمَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حِرْزِهِ وَ خَيْرِهِ وَ أَمَانِهِ حَيّاً وَ مَيِّتاً»؛ المناقب، ج ۱، ص۱۴۶ و المحجة البیضاء، ص۱۴۱؛ الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶.
  41. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۲ ـ ۲۶۳؛ محدثی، جواد، لباس و پوشش در سیره نبوی.
  42. «مَنْ لَبِسَ ثَوْباً فَاخْتَالَ فِيهِ خَسَفَ اللَّهُ بِهِ مِنْ شَفِيرِ جَهَنَّمَ»؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۱۳؛ اعلام الدین، ص۴۱۳؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص۲۶۰ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱۰، ص۲۲۲.
  43. الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۵۳.
  44. الکافی، ج ۶، ص۴۵۶؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص۳۸۲؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۱، ص۱۲۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص۶۴ و المعجم الکبیر، ج ۷، ص۶۴.
  45. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۳-۲۶۴.
  46. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَفَى بِالرَّجُلِ خِزْياً أَنْ يَلْبَسَ ثَوْباً مُشَهِّراً أَوْ يَرْكَبَ دَابَّةً مُشَهِّرَةً». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۶).
  47. «وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ شُهْرَةَ اللِّبَاسِ‌». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۶).
  48. وی فردی سنّی و صوفی مسلک بوده که از سوی رجالیان اهل سنت نیز تضعیف شده است. (بنگرید به: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۳۳۶).
  49. کنایه از اینکه از همچو منی، سندِ حدیث را می‌پرسی!؟.
  50. «قِيلَ دَخَلَ عَبَّادُ بْنُ كَثِيرٍ الْبَصْرِيُّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) بِثِيَابِ الشُّهْرَةِ فَقَالَ(ع): يَا عَبَّادُ مَا هَذِهِ الثِّيَابُ قَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَعِيبُ عَلَيَّ هَذَا قَالَ نَعَمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ لَبِسَ ثِيَابَ شُهْرَةٍ فِي الدُّنْيَا أَلْبَسَهُ اللَّهُ لِبَاسَ الذُّلِّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ عَبَّادٌ مَنْ حَدَّثَكَ بِهَذَا قَالَ(ع) يَا عَبَّادُ تَتَّهِمُنِي حَدَّثَنِي وَ اللَّهِ أَبِي عَنْ آبَائِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۶).
  51. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.
  52. «عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَجُرُّ ثَوْبَهُ قَالَ إِنِّي لَأَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَزْجُرُ الرَّجُلَ يَتَشَبَّهُ بِالنِّسَاءِ وَ يَنْهَى الْمَرْأَةَ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِي لِبَاسِهَا وَ عَنْهُ(ع) قَالَ: خَيْرُ شَبَابِكُمْ مَنْ تَشَبَّهَ بِكُهُولِكُمْ وَ شَرُّ كُهُولِكُمْ مَنْ تَشَبَّهَ بِشَبَابِكُمْ‌». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۸).
  53. بنگرید به: الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۸۴، باب تحریم تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال.
  54. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَزْجُرُ الرَّجُلَ يَتَشَبَّهُ بِالنِّسَاءِ وَ يَنْهَى الْمَرْأَةَ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِي لِبَاسِهَا». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۸).
  55. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.
  56. «أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ رَفَعَهُ إِلَى النَّبِيِّ(ص) قَالَ: اتَّزَرَ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ أَوْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِيَّاكَ وَ إِسْبَالَ الْإِزَارِ فَإِنَّ إِسْبَالَ الْإِزَارِ مِنَ الْمَخِيلَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمَخِيلَةَ قَالَ إِنَّ الْإِسْبَالَ فِي الْإِزَارِ وَ الْقَمِيصِ وَ الْعِمَامَةِ وَ قَالَ مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُيَلَاءَ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۹).
  57. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّ رِيحَ الْجَنَّةِ لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَامٍ وَ لَا يَجِدُهَا جَارٌّ إِزَارَهُ خُيَلَاءَ إِنَّمَا الْكِبْرِيَاءُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۹).
  58. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): ثَلَاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ الْمُرْخِي ذَيْلَهُ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْمُزَكِّي سِلْعَتَهُ بِالْكَذِبِ وَ رَجُلٌ اسْتَقْبَلَكَ بِنُورِ صَدْرِهِ فَيُوَارِي وَ قَلْبُهُ مُمْتَلِئٌ غِشّاً». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۰).
  59. کنایه از سادگی لباس و پرهیز از پوشیدن هر گونه لباسی که به گونه‌ای از تکبّر و خودفراتربینی حکایت دارد؛ زیرا در گذشته لباس پشمی، زبر و خشن و ارزان قیمت بوده است.
  60. روشن است که مراد، پرهیز از رفتاری شبیه رفتار متکبرانی است که حتی حمل کالای سبُک و قابل حمل را از روی کبر برنمی‌تابند و با شخصیت و شأن اجتماعی موهومشان در تنافی می‌دانند.
  61. «مِنْ جُمْلَةِ مَا وَصَّى بِهِ النَّبِيُّ(ص) لِأَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ أَكْثَرَ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ الْمُسْتَكْبِرُونَ فَقَالَ رَجُلٌ هَلْ يَنْجُو مِنَ الْكِبْرِ أَحَدٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ مَنْ لَبِسَ الصُّوفَ وَ رَكِبَ الْحِمَارَ وَ حَلَبَ الْعَنْزَ وَ جَالَسَ الْمَسَاكِينَ يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ حَمَلَ بِضَاعَتَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْكِبْرِ يَعْنِي مَا يَشْتَرِي مِنَ السُّوقِ يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُيَلَاءَ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا أَبَا ذَرٍّ إِزْرَةُ الرَّجُلِ إِلَى أَنْصَافِ سَاقَيْهِ لَا جُنَاحَ عَلَيْهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ كَعْبَيْهِ فَمَا أَسْفَلَ مِنْهُ فِي النَّارِ يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ رَفَعَ ثَوْبَهُ لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْكِبْرِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۰).
  62. «و جامه‌ات را پاکیزه گردان» سوره مدثر، آیه ۴.
  63. بنگرید به: الکلینی، الکافی، ج۶، ص۴۵۵ و ۴۵۶، ح۱ و ۴.
  64. و كانت ثيابه كلها مشمرة فوق الكعبين، و يكون الازار فوق ذلك إلى نصف الساق. (الغزالی، احیاء علوم الدین، ج۲، ص۳۷۲).
  65. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.
  66. الکافی، ج ۶، ص۴۴۹؛ مکارم الاخلاق، ص۱۰۴ و وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۹.
  67. الکافی، ج ۶، ص۴۵۰؛ مکارم الاخلاق، ص۱۰۳ و شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص۶۱۳.
  68. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۴؛ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.
  69. «عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ: أَتَى أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ مَعَهُ ثَوْبُ حَرِيرٍ فَقَالَ(ص) هَذَا لِبَاسُ مَنْ لَا خَلَاقَ لَهُ ثُمَّ أَمَرَهُ فَشَقَّهُ خُمُراً بَيْنَ نِسَائِهِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۸).
  70. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.
  71. المناقب، ج ۱، ص۱۴۶؛ مکارم الاخلاق، ص۱۰۴؛ محجة البیضاء، ص۱۴۰ و احیاء علوم الدین، ص۳۳۲.
  72. ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص۲۵۴ و الترمذی، سنن، ج ۳، ص۱۴۹.
  73. «خَيْرُ ثِيَابِكُمُ الْبَيَاضُ، فَلْيَلْبَسْهُ أَحْيَاكُمْ وَ كَفِّنُوا فِيهِ مَوْتَاكُمْ»؛ مکارم الاخلاق، ص۱۰۴.
  74. « الْبَسُوا الثِّيَابَ الْبَيْضِ فانها اطَّهَّرَ وَ أَطْيَبُ وَ كَفِّنُوا فِيهِ مَوْتَاكُمْ»إ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۴۷ و کنزالعمال، ج ۳، ص۱۰۸.
  75. الصفدی، الوافی بالوفیات، ج۱، ص۷۳؛ امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۹۱؛ شرف المصطفی، ص۳۲۰؛ المحجة البیضاء، ص۱۴۰ و احیاء علوم الدین، ص۳۳۱ - ۳۳۲.
  76. المحجة البیضاء، ص۱۴۰ و احیاء علوم الدین، ص۳۳۲.
  77. الطبقات الکبری، ص۳۵۰؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص۲۳۷؛ المستدرک، ج ۲، ص۶۰۸ و الشمائل المحمدیه، ص۵۸.
  78. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۵۰؛ نهایة الارب، ج ۱۸،ص ۲۸۴ و امتاع الاسماع، ج ۷، ص۹.
  79. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۵۱؛ الخصال، ج۱، ص۱۴۸ و شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۳۴۷.
  80. دعائم الاسلام، ج ۲، ص۱۶۰ و مستدرک الوسیله، ج ۳، ص۲۵۰.
  81. المصنّف، ج ۲، ص۶۳؛ امتاع الأسماع، ج ۶، ص۳۶۸،؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۴۸ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۲۰۴.
  82. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵؛ محدثی، جواد، لباس و پوشش در سیره نبوی
  83. الکافی، ص۴۶۶۲؛ مکارم الاخلاق، ص۳۵ - ۳۶، الطبقات الکبری، ج ۳، ص۲۲؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۸۴ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص۳۹۴.
  84. مکارم الاخلاق، ص۳۵ - ۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۸۵؛ نهایة الارب، ج ۱۸، ص۲۸۹ و الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۹۴.
  85. مکارم الاخلاق، ص۳۶؛ المحجة البیضاء، ص۱۴۳ و عبداللّه بن سعید عبادی لحجی، منتهی السؤل، ج ۱، ص۵۰۹.
  86. الکافی، ج ۱، ص۲۸۰؛ علل الشرائع، ج ۱، ص۱۶۷ و مستدرک الوسائل، ج ۳، ص۲۸۰.
  87. الکافی، ص۴۶۲؛ وسائل الشیعة، ج ۵، ص۵۹ و شیخ صدوق، الامالی، ص۷۱.
  88. مکارم الاخلاق، ص۳۶۰، الکافی، ج ۶، ص۴۶۲؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص۳۹۴؛ کنزالعمال، ج ۷، ص۱۲۱ و امالی صدوق، ص۷۱.
  89. سبل الهدی والرشاد، ج ۷، ص۲۸۴.
  90. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۵-۲۶۶.
  91. مکارم الاخلاق، ص۳۶ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص۲۵۰.
  92. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص۳۸۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۲۷۱، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۵۲ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۸۱.
  93. سنن النبی، ص۱۲۴.
  94. مکارم الاخلاق، ص۱۱۹؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص۱۸۹، الکافی، ج ۶، ص۴۶۱؛ ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۱، ص۷۵ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص۱۹۵.
  95. الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۵۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۲۲۵، الشمائل المحمدیه، ص۸۲ و عوالی اللآلی، ج ۲، ص۲۱۴.
  96. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص۸۲۴، دلائل النبوة، ج ۵، ص۶۷؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص۱۰۶ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۱۸۹.
  97. مکارم الاخلاق، ص۳۶ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص۲۵۰.
  98. المناقب، ج ۱، ص۱۷ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص۱۱۰.
  99. المناقب، ج ۳، ص۱۳۶ و مکارم الاخلاق، ص۳۶.
  100. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۶؛ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.
  101. مکارم الاخلاق، ص۱۲۲؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص۱۵۸، الکافی، ج ۶، ص۴۶۲؛ الجعفریات، ص۱۵۷ و ابو الفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص۲۶۳.
  102. مکارم الاخلاق، ص۱۰۲ و وسائل الشیعة، ج ۵، ص۷۲.
  103. وسائل الوصول، ص۱۲۹؛ منتهی السؤل، ج ۱، ص۵۷۳: الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۷۱ و ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۵۰۷.
  104. مکارم الاخلاق، ج ۱، ص۱۲۵ و شیخ بهایی، مفتاح الفلاح، ص۱۶۹.
  105. عیون الاثر، ص۳۸۷.
  106. مکارم الاخلاق، ص۳۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص۶۰؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۷۳ و صحیح مسلم، ج ۴، ص۹.
  107. مکارم الاخلاق، ص۱۲۳.
  108. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۷.
  109. المناقب، ج ۱، ص۱۷۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص۳۸۷ و تاریخ اسلام، ج ۱، ص۵۱۶.
  110. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، پوشاک پیامبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۶۷.