سهل بن حنیف انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[سهل بن حنیف انصاری در قرآن]] - [[سهل بن حنیف انصاری در نهج البلاغه]] - [[سهل بن حنیف انصاری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}


==مقدمه==
'''سَهْل بن حُنَیف انصاری''' از بزرگان [[صحابه پیامبر]] و یاران امام علی {{ع}} است.
*از آغاز [[هجرت پیامبر اسلام]]{{صل}} و پس از آن، نام سه برادر، [[عباد بن حنیف انصاری]]، [[عثمان بن حنیف انصاری]] و سهل بن حنیف انصاری، [[فرزندان]] حنیف از [[قبیله]] [[اوس]]، تیره [[بنی عمرو بن عوف]] در [[تاریخ]] حوادث دهه‌های نخست [[اسلامی]] به فراوانی دیده می‌شود. عباد از همان آغاز به [[نفاق]]‌گرایید تا جایی که نامش در سیاهه سازندگان منفور [[مسجد ضرار]] در [[تاریخ]] ثبت شد. [[عثمان بن حُنیف]] در زمره شخصیت‌های برجسته بود و به عنوان [[یار وفادار امام علی]]{{ع}} شهره بود. اما سومین برادر، سهل بن حنیف انصاری اوسی، برابر یک [[روایت]] از کسانی بود که پیش از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]]، در سرزمین [[منی]] ایام [[حج]] در [[عقبه]] به حضور آن [[حضرت]] رسیدند و اعلام [[وفاداری]] کردند.
*سهل از جمله [[دوازده]] نفری بود که در همان زمان از سوی [[پیامبر]]{{صل}} به‌عنوان [[نقیب]] [[قوم]] خود [[منصوب]] شدند تا به نمایندگی از سوی آن بزرگوار به کارگزاری و [[سرپرستی]] و کارپردازی افراد [[قبیله]] خود بپردازند. از این پس سهل در مددرسانی به [[مسلمانان]] و ضربه زدن به [[مخالفان]] درگیر [[تلاش]] و [[جهاد]] پی‌گیر شد. از نمونه‌هایی که می‌توان در این باب از آن یاد کرد این است که: وقتی [[امام]]{{ع}} پس از [[هجرت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] آمد، چند روزی در خانه زندی مسکن گزید. [[امام]] دید هر شب مردی به خانه [[زن]] می‌آید و چیزی در [[اختیار]] وی می‌نهد. جریان را از [[زن]] جویا شد. او گفت: "این مرد [[سهل بن حنیف]] است. چون می‌داند که من [[همسر]] ندارم، بت‌های [[قوم]] خود را می‌شکند و چوب آنها را برای من می‌آورد تا از آنها به‌عنوان هیزم استفاده کنم." گویند [[امام]]{{ع}} این جریان را پس از [[مرگ]] سهل به تکرار بیان می‌کرد و بر [[مرگ]] سهل [[تأسف]] می‌خورد.
*سهل تا پایان [[زندگی]] [[پیامبر]]{{صل}} مورد توجه خاص آن [[حضرت]] بود و در مواقع حساس پای‌مردی خود را نشان می‌داد. می‌توان علاقه خاص [[پیامبر]]{{صل}} به سهل را که مضمون آن در [[منابع روایی]] و تاریخی فراوان دیده می‌شود، به خوبی دریافت. به هر روی، برابر اسناد موجود، جناب سهل در [[بدر]] و تمام جنگ‌های [[پیامبر]]{{صل}} شرکت داشت. [[منزلت]] [[روحانی]] سهل را می‌توان از این گزارش دریافت که وی گفت: "در [[جنگ بدر]] می‌دیدیم که هرکس از ما می‌خواست مُشرکی را به [[قتل]] برساند، شمشیرش را به سوی او می‌کشید، ولی پیش از آن‌که به وی اصابت کند سر [[مشرک]] از بدنش جدا می‌شد، زیرا [[فرشتگان]] مددرسان او را به [[هلاکت]] می‌رساندند."
*در سال نهم [[هجرت]] در سریه‌ای که به نام [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} معروف است و با [[هدف]] ویران سازی بت‌خانه فُلْس واقع شد، [[سهل بن حنیف]] یکی از [[فرماندهان سپاه حضرت]] بود. در این سریه که با [[قبیله]] طیّ ([[خاندان]] حاتم طائی) درگرفت، [[غنایم]] فراوانی به دست [[مسلمانان]] افتاد.
*پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و پیش از آمدن جریان [[خلافت]]، سهل جزو [[دوازده]] نفری بود که [[خلافت ابوبکر]] را نپذیرفتند و خواستند بر [[خلیفه]] [[شورش]] کنند که با مشاوره و منع [[امام علی]]{{ع}} از آن گذشتند. نیز از همان‌ها بود که در برابر [[خلیفه اول]] ایستاد و به استناد [[سخن پیامبر]]{{صل}} بر [[حقانیت]] و [[شایستگی]] [[امام]]{{ع}} برای [[خلافت]] [[شهادت]] داد. آن‌گاه [[امام علی]]{{ع}} از [[مردم]] خواست هر یک [[جریان غدیر]] را از زبان [[پیامبر]]{{صل}} شنیده‌اید بلند شوند و [[شهادت]] دهند، سهل از جمله کسانی بود که برخاست و [[شهادت]] داد و به صراحت تمام شرح [[جریان غدیر]] را آن‌گونه که از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده بود برای [[مردم]] بازگو کرد.
*در زمان [[خلافت امام علی]]{{ع}}، سهل همواره در [[خدمت]] آن [[حضرت]] بود و [[حضرت]] در مشکلات آغاز [[خلافت]] و فرار سست‌پیمانان سهل را دل‌داری می‌داد. برای نمونه [[نامه]] ۷۰ [[نهج البلاغه]] می‌تواند [[شاهد]] گویایی باشد. [[امام]]{{ع}}، زمانی که خواست به [[عراق]] برود سهل را به‌جای خود در [[مدینه]] قرار داد. حتی پیش از آن زمانی هم که [[عثمان]] در محاصره [[شورشیان]] افتاده بود، مؤذن [[مسجد]] [[پیامبر]]{{صل}} [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} آمد تا کسی را برای اقامه [[جماعت]] به [[مسجد]] بفرستد. [[حضرت]] سهل را فرستاد. وی از اول [[ذی حجه]] تا روز عید قربان برای [[مردم]] در [[مسجد]] [[پیامبر]]{{صل}} [[نماز]] گزارد و روز عید هم [[نماز]] عید [[قرآن]] را اقامه کرد و پس از آن‌ هم‌چنان به [[امامت]] ادامه داد تا عصمان کشته شد.
*سهل در [[جنگ صفین]] نسبت به [[امام]] اعلام [[وفاداری]] کرد و در [[سپاه]] آن [[حضرت]] فعالیت داشت. سهل در میان [[مسلمانان]] سابقه‌ای درخشان و نفوذ بسیار و شخصیت و هیبتی بسیار داشت، چنان‌که وقتی در جریان [[جنگ جمل]] خواستند برادرش [[عثمان بن حنیف]] را به [[قتل]] برسانند، [[عثمان]] گفت برادرم سهل در [[مدینه]] است، اگر مرا بکشید تمام افراد [[قبیله]] شما به وسیله او [[قتل عام]] خواهند شد. [[امام]]{{ع}} نخست سهل را برای [[امارت]] [[شام]] فرستاد و چون در [[تبوک]] به طرفداران [[معاویه]] و [[عثمان]] برخورد کرد بدون درگیری با آنان به [[مدینه]] بازگشت. سهل، وقتی از سوی [[امام علی]]{{ع}} فرماندار [[فارس]] و [[اهواز]] شد، چون [[مردم]] با او نساختند و از در [[ستیز]] درآمدند. [[امام علی]]{{ع}}وی را فراخواند و به‌جای او زیاد را فرستاد.
*سهل سرانجام در سال ۳۸ هجری پس از مراجعت از [[جنگ صفین]] درگذشت. [[امام]]{{ع}} پنج یا شش نوبت بر پیکر او نمازگزارد. وی از محبوب‌ترین [[یاران امام]] [[علی]]{{ع}} به حساب می‌آمد. [[امام]] پس از شنیدن خبر [[رحلت]] سهل، او را از کوه هم استوارتر بیان کرد<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۱۱</ref>. از جانب سهل فرزندانی در [[مدینه]] و [[عراق]] بر جای ماندند. پرآوازه‌ترین آنان [[ابوامامة بن سهل]] است که از [[راویان]] پرحدیث در [[منابع روایی]] به‌شمار می‌رود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 471- 473.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== مقدمه ==
از آغاز [[هجرت پیامبر اسلام]] {{صل}} و پس از آن، نام سه برادر، [[عباد بن حنیف انصاری]]، [[عثمان بن حنیف انصاری]] و سهل بن حنیف انصاری، [[فرزندان]] حنیف از [[قبیله]] [[اوس]]، تیره [[بنی عمرو بن عوف]] در [[تاریخ]] حوادث دهه‌های نخست [[اسلامی]] به فراوانی دیده می‌شود. عباد از همان آغاز به [[نفاق]]‌گرایید تا جایی که نامش در سیاهه سازندگان منفور [[مسجد ضرار]] در [[تاریخ]] ثبت شد. [[عثمان بن حُنیف]] در زمره شخصیت‌های برجسته بود و به عنوان [[یار وفادار امام علی]] {{ع}} شهره بود. اما سومین برادر، سهل بن حنیف انصاری اوسی، برابر یک [[روایت]] از کسانی بود که پیش از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]]، در سرزمین [[منی]] ایام [[حج]] در [[عقبه]] به حضور آن [[حضرت]] رسیدند و اعلام [[وفاداری]] کردند.
 
سهل از جمله [[دوازده]] نفری بود که در همان زمان از سوی [[پیامبر]] {{صل}} به‌عنوان [[نقیب]] [[قوم]] خود [[منصوب]] شدند تا به نمایندگی از سوی آن بزرگوار به کارگزاری و [[سرپرستی]] و کارپردازی افراد [[قبیله]] خود بپردازند. از این پس سهل در مددرسانی به [[مسلمانان]] و ضربه زدن به [[مخالفان]] درگیر [[تلاش]] و [[جهاد]] پی‌گیر شد. از نمونه‌هایی که می‌توان در این باب از آن یاد کرد این است که: وقتی [[امام]] {{ع}} پس از [[هجرت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مدینه]] آمد، چند روزی در خانه زندی مسکن گزید. [[امام]] دید هر شب مردی به خانه [[زن]] می‌آید و چیزی در [[اختیار]] وی می‌نهد. جریان را از [[زن]] جویا شد. او گفت: "این مرد [[سهل بن حنیف]] است. چون می‌داند که من [[همسر]] ندارم، بت‌های [[قوم]] خود را می‌شکند و چوب آنها را برای من می‌آورد تا از آنها به‌عنوان هیزم استفاده کنم." گویند [[امام]] {{ع}} این جریان را پس از [[مرگ]] سهل به تکرار بیان می‌کرد و بر [[مرگ]] سهل [[تأسف]] می‌خورد.
 
سهل تا پایان [[زندگی]] [[پیامبر]] {{صل}} مورد توجه خاص آن [[حضرت]] بود و در مواقع حساس پای‌مردی خود را نشان می‌داد. می‌توان علاقه خاص [[پیامبر]] {{صل}} به سهل را که مضمون آن در [[منابع روایی]] و تاریخی فراوان دیده می‌شود، به خوبی دریافت. به هر روی، برابر اسناد موجود، جناب سهل در [[بدر]] و تمام جنگ‌های [[پیامبر]] {{صل}} شرکت داشت. [[منزلت]] [[روحانی]] سهل را می‌توان از این گزارش دریافت که وی گفت: "در [[جنگ بدر]] می‌دیدیم که هرکس از ما می‌خواست مُشرکی را به [[قتل]] برساند، شمشیرش را به سوی او می‌کشید، ولی پیش از آن‌که به وی اصابت کند سر [[مشرک]] از بدنش جدا می‌شد، زیرا [[فرشتگان]] مددرسان او را به [[هلاکت]] می‌رساندند."
 
در سال نهم [[هجرت]] در سریه‌ای که به نام [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} معروف است و با [[هدف]] ویران سازی بت‌خانه فُلْس واقع شد، [[سهل بن حنیف]] یکی از [[فرماندهان سپاه حضرت]] بود. در این سریه که با [[قبیله]] طیّ ([[خاندان]] حاتم طائی) درگرفت، [[غنایم]] فراوانی به دست [[مسلمانان]] افتاد.
 
پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و پیش از آمدن جریان [[خلافت]]، سهل جزو [[دوازده]] نفری بود که [[خلافت ابوبکر]] را نپذیرفتند و خواستند بر [[خلیفه]] [[شورش]] کنند که با مشاوره و منع [[امام علی]] {{ع}} از آن گذشتند. نیز از همان‌ها بود که در برابر [[خلیفه اول]] ایستاد و به استناد [[سخن پیامبر]] {{صل}} بر [[حقانیت]] و [[شایستگی]] [[امام]] {{ع}} برای [[خلافت]] [[شهادت]] داد. آن‌گاه [[امام علی]] {{ع}} از [[مردم]] خواست هر یک [[جریان غدیر]] را از زبان [[پیامبر]] {{صل}} شنیده‌اید بلند شوند و [[شهادت]] دهند، سهل از جمله کسانی بود که برخاست و [[شهادت]] داد و به صراحت تمام شرح [[جریان غدیر]] را آن‌گونه که از [[پیامبر]] {{صل}} شنیده بود برای [[مردم]] بازگو کرد.
 
در زمان [[خلافت امام علی]] {{ع}}، سهل همواره در [[خدمت]] آن [[حضرت]] بود و [[حضرت]] در مشکلات آغاز [[خلافت]] و فرار سست‌پیمانان سهل را دل‌داری می‌داد. برای نمونه [[نامه]] ۷۰ [[نهج البلاغه]] می‌تواند [[شاهد]] گویایی باشد. [[امام]] {{ع}}، زمانی که خواست به [[عراق]] برود سهل را به‌جای خود در [[مدینه]] قرار داد. حتی پیش از آن زمانی هم که [[عثمان]] در محاصره [[شورشیان]] افتاده بود، مؤذن [[مسجد]] [[پیامبر]] {{صل}} [[خدمت]] [[امام]] {{ع}} آمد تا کسی را برای اقامه [[جماعت]] به [[مسجد]] بفرستد. [[حضرت]] سهل را فرستاد. وی از اول [[ذی حجه]] تا روز عید قربان برای [[مردم]] در [[مسجد]] [[پیامبر]] {{صل}} [[نماز]] گزارد و روز عید هم [[نماز]] عید [[قرآن]] را اقامه کرد و پس از آن‌ هم‌چنان به [[امامت]] ادامه داد تا عصمان کشته شد.
 
سهل در [[جنگ صفین]] نسبت به [[امام]] اعلام [[وفاداری]] کرد و در [[سپاه]] آن [[حضرت]] فعالیت داشت. سهل در میان [[مسلمانان]] سابقه‌ای درخشان و نفوذ بسیار و شخصیت و هیبتی بسیار داشت، چنان‌که وقتی در جریان [[جنگ جمل]] خواستند برادرش [[عثمان بن حنیف]] را به [[قتل]] برسانند، [[عثمان]] گفت برادرم سهل در [[مدینه]] است، اگر مرا بکشید تمام افراد [[قبیله]] شما به وسیله او [[قتل عام]] خواهند شد. [[امام]] {{ع}} نخست سهل را برای [[امارت]] [[شام]] فرستاد و چون در [[تبوک]] به طرفداران [[معاویه]] و [[عثمان]] برخورد کرد بدون درگیری با آنان به [[مدینه]] بازگشت. سهل، وقتی از سوی [[امام علی]] {{ع}} فرماندار [[فارس]] و [[اهواز]] شد، چون [[مردم]] با او نساختند و از در [[ستیز]] درآمدند. [[امام علی]] {{ع}}وی را فراخواند و به‌جای او زیاد را فرستاد.
 
سهل سرانجام در سال ۳۸ هجری پس از مراجعت از [[جنگ صفین]] درگذشت. [[امام]] {{ع}} پنج یا شش نوبت بر پیکر او نمازگزارد. وی از محبوب‌ترین [[یاران امام]] [[علی]] {{ع}} به حساب می‌آمد. [[امام]] پس از شنیدن خبر [[رحلت]] سهل، او را از کوه هم استوارتر بیان کرد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱</ref>. از جانب سهل فرزندانی در [[مدینه]] و [[عراق]] بر جای ماندند. پرآوازه‌ترین آنان [[ابوامامة بن سهل]] است که از [[راویان]] پرحدیث در [[منابع روایی]] به‌شمار می‌رود<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 471- 473.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[عباد بن حنیف]] (برادر)
* [[عباد بن حنیف]] (برادر)
* [[عثمان بن حنیف]] (برادر)
* [[عثمان بن حنیف]] (برادر)
* [[اسعد بن سهل بن حنیف]] (فرزند)
* [[کارگزاران خلفا بر مدینه]]
* [[کارگزاران امام علی]]
* [[کارگزاران امام علی بر مدینه]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{سَهْل بن حُنَیف انصاری}}
 
{{صحابه انصار}}
{{شرطة‌الخمیس}}
 
[[رده:شرطة الخمیس]]
[[رده:شرطة الخمیس]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۲

سَهْل بن حُنَیف انصاری از بزرگان صحابه پیامبر و یاران امام علی (ع) است.

مقدمه

از آغاز هجرت پیامبر اسلام (ص) و پس از آن، نام سه برادر، عباد بن حنیف انصاری، عثمان بن حنیف انصاری و سهل بن حنیف انصاری، فرزندان حنیف از قبیله اوس، تیره بنی عمرو بن عوف در تاریخ حوادث دهه‌های نخست اسلامی به فراوانی دیده می‌شود. عباد از همان آغاز به نفاق‌گرایید تا جایی که نامش در سیاهه سازندگان منفور مسجد ضرار در تاریخ ثبت شد. عثمان بن حُنیف در زمره شخصیت‌های برجسته بود و به عنوان یار وفادار امام علی (ع) شهره بود. اما سومین برادر، سهل بن حنیف انصاری اوسی، برابر یک روایت از کسانی بود که پیش از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، در سرزمین منی ایام حج در عقبه به حضور آن حضرت رسیدند و اعلام وفاداری کردند.

سهل از جمله دوازده نفری بود که در همان زمان از سوی پیامبر (ص) به‌عنوان نقیب قوم خود منصوب شدند تا به نمایندگی از سوی آن بزرگوار به کارگزاری و سرپرستی و کارپردازی افراد قبیله خود بپردازند. از این پس سهل در مددرسانی به مسلمانان و ضربه زدن به مخالفان درگیر تلاش و جهاد پی‌گیر شد. از نمونه‌هایی که می‌توان در این باب از آن یاد کرد این است که: وقتی امام (ع) پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه آمد، چند روزی در خانه زندی مسکن گزید. امام دید هر شب مردی به خانه زن می‌آید و چیزی در اختیار وی می‌نهد. جریان را از زن جویا شد. او گفت: "این مرد سهل بن حنیف است. چون می‌داند که من همسر ندارم، بت‌های قوم خود را می‌شکند و چوب آنها را برای من می‌آورد تا از آنها به‌عنوان هیزم استفاده کنم." گویند امام (ع) این جریان را پس از مرگ سهل به تکرار بیان می‌کرد و بر مرگ سهل تأسف می‌خورد.

سهل تا پایان زندگی پیامبر (ص) مورد توجه خاص آن حضرت بود و در مواقع حساس پای‌مردی خود را نشان می‌داد. می‌توان علاقه خاص پیامبر (ص) به سهل را که مضمون آن در منابع روایی و تاریخی فراوان دیده می‌شود، به خوبی دریافت. به هر روی، برابر اسناد موجود، جناب سهل در بدر و تمام جنگ‌های پیامبر (ص) شرکت داشت. منزلت روحانی سهل را می‌توان از این گزارش دریافت که وی گفت: "در جنگ بدر می‌دیدیم که هرکس از ما می‌خواست مُشرکی را به قتل برساند، شمشیرش را به سوی او می‌کشید، ولی پیش از آن‌که به وی اصابت کند سر مشرک از بدنش جدا می‌شد، زیرا فرشتگان مددرسان او را به هلاکت می‌رساندند."

در سال نهم هجرت در سریه‌ای که به نام علی بن ابی طالب (ع) معروف است و با هدف ویران سازی بت‌خانه فُلْس واقع شد، سهل بن حنیف یکی از فرماندهان سپاه حضرت بود. در این سریه که با قبیله طیّ (خاندان حاتم طائی) درگرفت، غنایم فراوانی به دست مسلمانان افتاد.

پس از رحلت پیامبر (ص) و پیش از آمدن جریان خلافت، سهل جزو دوازده نفری بود که خلافت ابوبکر را نپذیرفتند و خواستند بر خلیفه شورش کنند که با مشاوره و منع امام علی (ع) از آن گذشتند. نیز از همان‌ها بود که در برابر خلیفه اول ایستاد و به استناد سخن پیامبر (ص) بر حقانیت و شایستگی امام (ع) برای خلافت شهادت داد. آن‌گاه امام علی (ع) از مردم خواست هر یک جریان غدیر را از زبان پیامبر (ص) شنیده‌اید بلند شوند و شهادت دهند، سهل از جمله کسانی بود که برخاست و شهادت داد و به صراحت تمام شرح جریان غدیر را آن‌گونه که از پیامبر (ص) شنیده بود برای مردم بازگو کرد.

در زمان خلافت امام علی (ع)، سهل همواره در خدمت آن حضرت بود و حضرت در مشکلات آغاز خلافت و فرار سست‌پیمانان سهل را دل‌داری می‌داد. برای نمونه نامه ۷۰ نهج البلاغه می‌تواند شاهد گویایی باشد. امام (ع)، زمانی که خواست به عراق برود سهل را به‌جای خود در مدینه قرار داد. حتی پیش از آن زمانی هم که عثمان در محاصره شورشیان افتاده بود، مؤذن مسجد پیامبر (ص) خدمت امام (ع) آمد تا کسی را برای اقامه جماعت به مسجد بفرستد. حضرت سهل را فرستاد. وی از اول ذی حجه تا روز عید قربان برای مردم در مسجد پیامبر (ص) نماز گزارد و روز عید هم نماز عید قرآن را اقامه کرد و پس از آن‌ هم‌چنان به امامت ادامه داد تا عصمان کشته شد.

سهل در جنگ صفین نسبت به امام اعلام وفاداری کرد و در سپاه آن حضرت فعالیت داشت. سهل در میان مسلمانان سابقه‌ای درخشان و نفوذ بسیار و شخصیت و هیبتی بسیار داشت، چنان‌که وقتی در جریان جنگ جمل خواستند برادرش عثمان بن حنیف را به قتل برسانند، عثمان گفت برادرم سهل در مدینه است، اگر مرا بکشید تمام افراد قبیله شما به وسیله او قتل عام خواهند شد. امام (ع) نخست سهل را برای امارت شام فرستاد و چون در تبوک به طرفداران معاویه و عثمان برخورد کرد بدون درگیری با آنان به مدینه بازگشت. سهل، وقتی از سوی امام علی (ع) فرماندار فارس و اهواز شد، چون مردم با او نساختند و از در ستیز درآمدند. امام علی (ع)وی را فراخواند و به‌جای او زیاد را فرستاد.

سهل سرانجام در سال ۳۸ هجری پس از مراجعت از جنگ صفین درگذشت. امام (ع) پنج یا شش نوبت بر پیکر او نمازگزارد. وی از محبوب‌ترین یاران امام علی (ع) به حساب می‌آمد. امام پس از شنیدن خبر رحلت سهل، او را از کوه هم استوارتر بیان کرد[۱]. از جانب سهل فرزندانی در مدینه و عراق بر جای ماندند. پرآوازه‌ترین آنان ابوامامة بن سهل است که از راویان پرحدیث در منابع روایی به‌شمار می‌رود[۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، حکمت ۱۱
  2. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 471- 473.