تعصب در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
جز (جایگزینی متن - '== مفهومشناسی ==' به '== معناشناسی ==') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
امام خمینی پیوسته به خطر تعصّبهای قومی اشاره و سفارش میکرد [[اسلام]] برای [[ملیت]] خاصی نیست و در اسلام، ملیت، نژاد، رنگ، [[قبیله]] و زبان [[ارزش]] ندارد.<ref>[[سهیلا نظری|نظری، سهیلا]]، [[تعصب - نظری (مقاله)|مقاله «تعصب»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.</ref> | امام خمینی پیوسته به خطر تعصّبهای قومی اشاره و سفارش میکرد [[اسلام]] برای [[ملیت]] خاصی نیست و در اسلام، ملیت، نژاد، رنگ، [[قبیله]] و زبان [[ارزش]] ندارد.<ref>[[سهیلا نظری|نظری، سهیلا]]، [[تعصب - نظری (مقاله)|مقاله «تعصب»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.</ref> | ||
== | == معناشناسی == | ||
تعصّب از ریشه «عصب» به معنای بستن و محکم کردن [[عمامه]] بر سر یا پیهایی است که مفاصل را به یکدیگر پیوند میدهند<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۰۲</ref>؛ همچنین به معنای پشتیبانی کردن از [[یاران]] و خویشاوندان و بسیار غیرتمند بودن میباشد.<ref>ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ۳/۲۴۵؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۰۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۲۱–۱۲۳</ref> | تعصّب از ریشه «عصب» به معنای بستن و محکم کردن [[عمامه]] بر سر یا پیهایی است که مفاصل را به یکدیگر پیوند میدهند<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۰۲</ref>؛ همچنین به معنای پشتیبانی کردن از [[یاران]] و خویشاوندان و بسیار غیرتمند بودن میباشد.<ref>ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ۳/۲۴۵؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۰۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۲۱–۱۲۳</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۳
تعصّب، جانبداری شدید از شخص یا قوم یا چیزی.
امام خمینی، تعصّب را صفتی نفسانی میداند که اثر آن حمایت از خویشاوندان و همه متعلقات است،
تعصّب به مذموم و ممدوح تقسیم شده و امام خمینی تفاوت عصبیّت ممدوح و مذموم را مرتبط با نیت شخص و امری قلبی میداند که برای دفاع از حق قدم برمیدارد یا برای رسیدن به مقاصد نفس خود.
به اعتقاد امام خمینی، حقیقت عصبیّت مذموم، حقمدار نبودن و طرفداری از دیگران از روی نادانی و خودخواهی است و عصبیت ممدوح را از بهترین صفات انسانی دانسته که سبب اصلاح مفاسد اجتماعی میشود.
امام خمینی خودخواهی و جهل و نادانی را ازجمله عوامل عصبیّت دانسته و ازجمله آثار و مفاسد فردی تعصّب مذموم را انکار مقامات عرفانی و نیکو جلوهدادن رذایل شمرده و نتیجه تعصّب را در آخرت، ظهور صورت ملکوتی آن میداند.
ایشان برای درمان تعصّب، توجه به مفاسد آن را ضروری دانسته و با تأکید بر مفاسد فردی عصبیّت، لزوم ترک آن را گوشزد کرده و در مسائل اجتماعی شرط رسیدن به آرزوهای انسانی را دوری از عصبیّتهای قومی و ملی میدانست.
امام خمینی پیوسته به خطر تعصّبهای قومی اشاره و سفارش میکرد اسلام برای ملیت خاصی نیست و در اسلام، ملیت، نژاد، رنگ، قبیله و زبان ارزش ندارد.[۱]
معناشناسی
تعصّب از ریشه «عصب» به معنای بستن و محکم کردن عمامه بر سر یا پیهایی است که مفاصل را به یکدیگر پیوند میدهند[۲]؛ همچنین به معنای پشتیبانی کردن از یاران و خویشاوندان و بسیار غیرتمند بودن میباشد.[۳]
در اصطلاح اخلاقی، صفتی نفسانی به معنای تمایل به جانبداری از امری حق یا غیر حق، از خود یا هر کس یا چیزی است که به انسان نسبت دارد؛ مانند دین، مال، اهل یا ملتی با گفتار یا رفتار خود.[۴] امام خمینی تعصّب را یکی از صفات نفسانی میداند که اثر آن حمایت از خویشاوندان و همه متعلقات است، چه تعلق دینی، مذهبی و مسلکی داشته باشد یا تعلق وطنی و آب و خاکی یا غیر آن، مانند تعلق شغلی، استاد و شاگردی.[۵]
از واژههای مرتبط با تعصّب، حمیّت و غیرت است. «حمیت» از ماده «حمی» در اصل به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان به وجود میآید و به معنای تعصّب خشمآلود است.[۶] حمیّت برای نفس و تعصّب برای نزدیکان است یا حمیّت برای اهل خود و تعصّب برای قبیله خود است[۷]؛ از اینرو نسبت میان این دو، تفاوت در متعلق است. در مقابل تعصّب، «انصاف» است که به معنای ایستادن و استقامت بر حق است.[۸] «غیرت»، سعی در محافظت از آن چیزی است که محافظت از آن لازم است و از نتایج بزرگی نفس و قوت آن است.[۹].[۱۰]
پیشینه
عصبیّت یکی از مسائل مهم اخلاقی و اجتماعی است که غالباً به واسطه علاقه به پیوند نَسَبی یا گروهی به وجود میآید. این امر از آغاز زندگی اجتماعی و گروهی بشر وجود داشته است[۱۱] و افراد هر قوم به واسطه همبستگی و غرور قومی، زمانی که ستمی بر یکی از آنها وارد میشد یا در معرض خطر قرار میگرفتند، به یاری هم میشتافتند. هدف اصلی این عصبیّت در طول تاریخ بشر، به دست آوردن فرمانروایی و توسعهطلبی بوده است؛ زیرا فرمانروایان در پرتو حمایت مردم، توانایی حاکمیت و کشورداری داشتند.[۱۲] برخی برای عصبیّت، نقش محوری قائل شدهاند، به گونهای که پیدایش جامعه سیاسی، تمرکز قدرت و تداوم قدرت حیات سیاسی جامعه و همچنین ریشه تمدنها و گسترش ادیان در طول تاریخ را وابسته به عصبیّت دانستهاند[۱۳]؛ چنانکه تعصّب قومی برخی از یهودیان به یهودیت، صرفاً قومی و فرهنگی بوده، آنها مردم را به صهیونیسم دعوت میکنند[۱۴] و صهیونیسم نیز بر اساس همین تعصّب قومی که یهود را نژاد برتر میدانند، تشکیل شده است.[۱۵] این تعصّب تا آنجا پیش رفته که آنان برای اقوام دیگر احترامی قائل نبوده، طبق معتقدات خود[۱۶] کشتن زنان و کودکان اقوام دیگر را جایز میشمارند. دین مسیحیت نیز بهویژه در قرون وسطی، دچار تعصّب شدید مذهبی شد؛ تا آنجا که زمینه را برای ایجاد تعصّب ماتریالیستی فراهم کرد.[۱۷]
پیش از ظهور اسلام میان اعراب جاهلی، تعصّب قومی شدیدی وجود داشت[۱۸] و ظهور اسلام خط بطلانی بر همه تعصّبات نکوهششده آن زمان کشید. قرآن کریم اعراب جاهلی را به سبب تعصّب قومی عربیت[۱۹] و تفاخر یهود و نصارا به یکدیگر،﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۲۰] نکوهش میکند.
در بعضی روایات، متعصّب، فردی بیایمان یا عرب جاهلی معرفی شده است.[۲۱] بنابر برخی روایات، نخستین کسی که پایه عصبیّت را بنا نهاد و بر آدم تعصّب ورزید، شیطان بود[۲۲]؛ البته در بعضی روایات، تعصّب حمزةبنعبدالمطلب به پیامبر اسلام(ص)، سبب نجات و ورود او به بهشت شمرده شده است[۲۳]؛ از اینرو برخی تعصّب در دین حق و حمایت از آن و تعصّب در دفع ظلم از اهل و عشیره را در شمار عصبیّت مذموم ندانستهاند.[۲۴] در ایران پیش از اسلام نیز تعصّبات قومی وجود داشت و ایرانیان از آن به ستوه آمده بودند و چون روح اسلام را خالی از عصبیّت دیدند، به اسلام و خاندان اهل بیت(ع) روی آوردند.[۲۵]
در علم اخلاق به بحث تعصّب کمتر توجه شده است و تنها در بعضی از کتب اخلاقی، فصلی به آن اختصاص یافته است.[۲۶] امام خمینی در این بحث، به موضوعاتی چون مفاسد عصبیّت، عصبیّت اهل علم و راه درمان آن اشاره کرده است.[۲۷] ایشان پس از آغاز نهضت اسلامی نیز در سخنرانیهای خود این بحث را به گستره اجتماع کشاند و افراد را از تعصّبات قومی و گروهی پرهیز میداد.[۲۸].[۲۹]
حقیقت و اقسام
علمای اخلاق تعصّب را به مذموم و ممدوح تقسیم کردهاند. تعصّب ممدوح را تعصّبی دانستهاند که از اهل یا عشیره یا دین خود در امر حقی حمایت کند و در این حمایت از انصاف خارج نشود؛ اما اگر این حمایت، حمایت بهحقی نباشد و از انصاف خارج شود، تعصّب مذموم است.[۳۰] امام خمینی تفاوت عصبیّت ممدوح و مذموم را مرتبط با نیت شخص و امری قلبی میداند و معتقد است عصبیّت و حمایت از خویشان و وابستگان، چه وابستگی مذهبی باشد یا گروهی، اگرچه برای امر حق یا در امر دینی باشد، فینفسه صفتی مذموم است لکن اگر این عصبیّت با نیت اظهار حق و حمایت از اثبات آن باشد، آن را عصبیّت نمیداند یا دست کم ازجمله عصبیّت مذموم نمیشمارد؛ زیرا حمایت از حق و ترویج حقیقت، ازجمله بهترین صفات کمال انسانی و از اخلاق انبیا و اولیاست.[۳۱]
به اعتقاد امام خمینی، حقیقت عصبیّت مذموم، حقمدار نبودن و طرفداری از دیگران از روی نادانی و خودخواهی است.[۳۲] معیار حق و باطلبودن تعصّب نیز به نیت و غرض شخص بر میگردد که برای دفاع از حق قدم برمیدارد یا برای رسیدن به مقاصد نفس خود، که در صورت اول اگر حق با دشمنان او نیز باشد، از آن حمایت میکند؛ اما اگر عصبیّت و قومیت او را تحریک کرد که با دیدن باطلی هرچند از اقوام و خویشاوندان خود؛ با آنها همراهی و از آنها حمایت کند، از مصادیق عصبیّت جاهلی و مذموم است.[۳۳] ایشان یکی از زشتترین اقسام تعصّب مذموم را تعصّب اهل علم میداند؛ زیرا اهل علم که خود مربی و چراغ هدایتاند، اگر دچار جهالت عصبیّت شوند، باعث فساد امت میگردند و از طرف دیگر، عصبیّت علمی، خیانت به علم، حقناشناسی و حرمتشکنی به علم است؛ افزون بر این، منجر به هتک حرمت طرف مقابل میشود.[۳۴].[۳۵]
زمینهها و عوامل
قرآن کریم به بعضی از زمینههای تعصّب، مانند وابستگی نسبی ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[۳۶]، ﴿قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ﴾[۳۷] و خویشاندی ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾[۳۸] هشدار میدهد. بعضی اندیشمندان، ازجمله عوامل عصبیّت را پیوند نسبی، وابستگی خاندانها به یکدیگر، همپیمانی، اشتراک در دین و مذهب یا اصل و نسب،[۳۹] مبارزه در برابر حملات دشمن، حب وطن، به دست آوردن فرمانروایی و کشورگشایی[۴۰] دانستهاند. امام خمینی خودخواهی، حب خویشاوندی و جهل و نادانی را از عوامل عصبیّت میداند و معتقد است قلبی که به نور ایمان و معرفت روشن باشد، پایبند قواعد دینی و عقلی است و عادات و روابط خویشاوندی، او را از راه مستقیم منحرف نمیکند و در راه اجرای حق، تمام تعلّقات و روابط خویشاوندی را رها میسازد.[۴۱].[۴۲]
آثار
عصبیّت بهعنوان یکی از صفات نفسانی، میتواند آثار مذموم یا ممدوح فردی یا اجتماعی و دنیوی یا اخروی داشته باشد. در روایات، عصبیّت مذموم، موجب خروج از ایمان و ورود به آتش دانسته شده است.[۴۳] اندیشمندان نیز برای عصبیّت، آثار سوء فردی و اجتماعی پرشماری ذکر کردهاند؛ ازجمله آثار فردی آن را رسیدن به شقاوت ابدی، کتمان حق،[۴۴] مانع بودن برای درک صحیح حقایق،[۴۵] نفوذناپذیری دلها بر اثر جرم و گناه و نزول عذاب دنیوی[۴۶] دانستهاند. آثار اجتماعی آن را نیز تبعیض نژادی،[۴۷] اغتشاش در سطح اجتماع و بینالملل،[۴۸] انتقال خرافات و عدم قضاوت صحیح[۴۹] شمردهاند.
عصبیّت ممدوح میتواند منشأ خدمات و آثار نیکو باشد. در مواردی قرآن کریم﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾[۵۰] با استفاده از عصبیّت درونی انسان، افراد را به سوی حقیقت وامی دارد و با ایجاد غیرت و حساسیت و یادآوری صحنههای مظلومیت خویشاوندان، آنها را به قیام در راه خدا فرا میخواند.[۵۱] بعضی بر این عقیدهاند که اگر عصبیّت به سوی انسانیت سوق داده شود، قدرت دفاع و مقاومت را در جامعه بالا میبرد و آن را نفوذناپذیر میسازد؛ همچنین میتواند تمدنها را پیریزی کرده، دین را گسترش دهد و شهرها را آباد کند.[۵۲]
امام خمینی ازجمله آثار و مفاسد فردی تعصّب مذموم را انکار مقامات عالی عرفانی، بیبهرهماندن از آنها،[۵۳] نرسیدن به توحید افعالی[۵۴] و بیبهره شدن از نور ایمان، جلوگیری از دریافت حقایق، همچنین نیکو جلوه دادن رذایل و زشت جلوه دادن نیکوییها[۵۵] برمیشمارد. همچنین ایشان نتیجه تعصّب را در آخرت، ظهور صورت ملکوتی آن میداند که طبق بعضی روایات،[۵۶] کسی که در دلش ذرهای عصبیّت یا تعصّب باشد، خداوند او را با اعراب جاهلی بر میانگیزاند.[۵۷] ایشان برخورد و نزاعهای قومی[۵۸] و بهره بردن دشمنان و وابستگان آنان[۵۹] را از آثار اجتماعی تعصّب مذموم میداند. به باور ایشان، در تعصّب دو علت وجود دارد: یا به سبب اظهار حق و جانبداری از حقیقت است، گرچه از طرف دشمن انسان باشد که سبب اصلاح مفاسد اجتماعی میشود و عصبیت ممدوح و از بهترین صفات انسانی است و دیگری حمایت از بستگان، اگرچه در مسیر باطل باشند که سبب برانگیختن مفاسد در جامعه میگردد.[۶۰].[۶۱]
راه درمان
اندیشمندان بر پایه روایات، راههای چندی برای درمان و دوری انسان از تعصّب مذموم بیان کردهاند؛ ازجمله:
- تواضع و تذلل در برابر حق[۶۲]؛
- توجه به عواقب تعصّب، مانند دوری ابلیس از رحمت الهی به واسطه تعصّبورزی در برابر آدم(ع)[۶۳]؛
- دوریکردن از پیروی حزب، گروه، بزرگان و خویشان بر پایه تعصّب[۶۴]؛
- توجه به قدرت الهی و اینکه جلب رضایت دیگران در مقابل جلب رضایت خداوند، ارزشی ندارد.[۶۵]
امام خمینی برای درمان تعصّب، توجه به مفاسد آن را ضروری میداند و معتقد است توجه به این نکته که این صفت از شیطان است و سبب هلاک انسان و محجوب شدن او از رسیدن به مقامات و حقایق الهی میگردد، ضروری است.[۶۶] ایشان با تأکید بر مفاسد فردی عصبیّت، لزوم ترک آن را گوشزد کرده است.[۶۷] در مسائل اجتماعی نیز ایشان شرط رسیدن به آرزوهای انسانی را وحدت مسلمانان، به همراه دوری از عصبیّتهای قومی، ملی و فریادزدن علیه دشمنان مشترک میدانست.[۶۸] ایشان همواره در دوران مبارزه خود علیه استعمار خارج و داخل، شعار «وحدت کلمه» را بیان میکرد و به سران دولتهای اسلامی سفارش میکرد اختلافات ملیتی و قومیتی را کنار گذاشته، تنها به اسلام بیندیشند[۶۹].
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان انقلاب، حوادثی چون غائله ترکمن صحرا، حوادث آذربایجان[۷۰]، غائله کردستان که با تحریک تعصّبات قومی ایجاد شده بود[۷۱] و غائله خلق عرب را به راه انداختند. امام خمینی پیوسته به خطر تعصّبهای قومی که بیگانگان ایجاد کرده بودند، اشاره میکرد و از همینرو به اهل قلم و بیان، سفارش میکرد اسلامی را به مردم معرفی کنند که برای ملیت خاصی نیست. در اسلام، ملیت، نژاد، رنگ، قبیله و زبان ارزش ندارد[۷۲]. ایشان مردم را از نفوذ اجانب و تبلیغات سوء آنها علیه اسلام و انقلاب و ایجاد تفرقه بر اثر تعصّبهای مختلف آگاه میکرد.[۷۳].[۷۴]
منابع
پانویس
- ↑ نظری، سهیلا، مقاله «تعصب»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۰۲
- ↑ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ۳/۲۴۵؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۰۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۲۱–۱۲۳
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۰۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۵
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۵۸–۲۵۹
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱۱/۱۵۹
- ↑ نراقی، احمد، ۳۰۷
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۰۱
- ↑ نظری، سهیلا، مقاله «تعصب»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۲
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲۶۴–۲۶۵
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۱۶۰–۱۶۱
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان، ۱۰۸
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان، ۹۵
- ↑ کتاب مقدس، سفر تثنیه، ب ۲، ۳۴
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۴۳۷؛ خامنهای، مقدمه کتاب المظاهر الالهیة، ۲۵۰
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۸۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۶
- ↑ شعراء، ۱۹۷–۱۹۸
- ↑ «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۰۸
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۳۴، ۳۵۲–۳۵۳
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۱۷۶
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۱۷۵
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۳۰
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۴۰۲؛ نراقی، احمد، ۳۰۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۵–۱۵۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۷؛ ۱۱/۲۹۴ و ۲۰/۹۰
- ↑ نظری، سهیلا، مقاله «تعصب»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۰۶؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۴۸
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۵–۱۴۶
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۵؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۲۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷–۱۴۸
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۵۱–۱۵۲
- ↑ نظری، سهیلا، مقاله «تعصب»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.
- ↑ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
- ↑ «گفت: حتّی اگر برای شما از آنچه پدران خود را بر آن یافتهاید چیزی رهنمونتر بیاورم؟ گفتند: ما آنچه را بدان فرستاده شدهاید انکار میکنیم» سوره زخرف، آیه ۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۱۶۰–۱۶۳
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۲۳۶–۳۰۲
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷–۱۴۸؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۸۸
- ↑ سهیلا نظری|نظری، سهیلا، تعصب - نظری (مقاله)|مقاله «تعصب»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۰۷–۳۰۸
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۰۶–۳۰۷
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۴۱۹
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۵۲
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۶–۱۲۹
- ↑ هاشمی، اخلاق در نهج البلاغه، ۱۳۶
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۵۳–۳۵۴
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۴۱۹
- ↑ ابنخلدون، تاریخ، ۱/۱۶۰–۱۶۱
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۵
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۴
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷ و ۱۴۹
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۷۳
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۹
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۴
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۶
- ↑ نظری، سهیلا، مقاله «تعصب»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۷/۲۰۹
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱۲/۲۵۷
- ↑ هاشمی، اخلاق در نهج البلاغه، ۱۴۰–۱۴۱
- ↑ بنایی، پیوند اخلاق و سیاست، ۸۶
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۹
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۰
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۳، ۴۹۱ و ۳/۹۴
- ↑ علیبابایی، بیست و پنج سال در ایران، ۲/۲۳۱ و ۲۶۹
- ↑ چمران، کردستان، ۲۷–۲۹
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۷ و ۱۳/۱۶۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۷ و ۶/۴۰۳
- ↑ نظری، سهیلا، مقاله «تعصب»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۳ – ۴۰۷.