الهام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۱ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = شناخت | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[الهام در لغت]] - [[الهام در قرآن]] - [[الهام در علوم قرآنی]] - [[الهام در حدیث]] - [[الهام در کلام اسلامی]] - [[الهام در اخلاق اسلامی]] - [[الهام در معارف دعا و زیارات]] - [[الهام در معارف و سیره سجادی]] - [[الهام در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{علم معصوم}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[الهام در قرآن]] | [[الهام در حدیث]] | [[الهام در کلام اسلامی]] | [[الهام در فلسفه اسلامی]] | [[الهام در عرفان اسلامی]] | [[الهام از دیدگاه برون‌دینی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[الهام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''الهام''' در لغت به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی است در اصطلاح علوم اسلامی به معنای القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر [[قلب]] آدمی به طریق [[فیض]]، و بدون طلب و اکتساب و استفاضه است.
'''الهام''' در لغت به معنای در [[دل]] افتادن و در [[دل]] افکندن است. در [[دل]] افکندن در اصطلاح علوم اسلامی به معنای القای معنا و [[معرفتی]] از سوی عالم بالا بر [[قلب]] [[آدمی]] است. الهام، یکی از مصادیق [[وحی]] به معنای عام آن است. اما با [[وحی]] به معنای خاص "[[وحی]] [[نبوّت]]" متفاوت است. این واژه فقط یک بار در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}، اما در احادیث همانند واژه [[وحی]] به دو معنای عام و خاص به کار رفته است؛ معنای خاص آن، القای چیزی و [[معرفتی]] در [[قلب]] [[انسان]] است و به معنای عام، علاوه بر [[انسان‌ها]]، [[فرشتگان]] و حیواناتی چون زنبور عسل را هم شامل می‌شود. از [[کلام]] غالب [[عارفان]] و عالمان و همچنین احادیثی که درباره الهام وارد شده است، می‌توان [[دلایل]] و قرائنی بر حجیت و اعتبار آن اصطیاد کرد.


==واژه‌شناسی لغوی==
== معناشناسی ==
*الهام، مصدر باب «افعال» از ریشه «ل ـ هـ ـ م» است. فرهنگ‌نویسان عربی، «لَهْم» را «بلعیدن به یک‌باره» <ref>ترتيب‌العين، ص ۷۴۹؛ لسان‌العرب، ج ۱۲، ص ۳۵۴، «لهم».</ref> و «بلعیدن» <ref>الصحاح، ج ۵ ، ص ۲۰۳۶ ـ ۲۰۳۷؛ مقاييس اللغه، ج ۵ ، ص ۲۱۷؛ مفردات، ص ۷۴۸، «لهم».</ref> معنا کرده‌اند. برخی پژوهشگران واژه‌های قرآن، در تلاشی نه چندان موفق و با هدف ارائه یک مؤلّفه معنایی مشترک از همه موارد به‌کار رفته، «لَهْم» را در اصل به معنای «ورود چیزی در درون چیز دیگر» دانسته‌اند؛ با این توضیح که گاهی در امور مادّی مانند بلعیدن غذا و گاه در ارتباط با امور معنوی، چون القای معارف و معانی در دل به‌کار می‌رود<ref> التحقيق، ج ۱۰، ص ۲۴۴، «لهم».</ref> معنای لغوی «لَهْم» و نیز اثرپذیری از قرآن {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}﴾}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۸.</ref> و مفسران نخستین، سبب شده که واژه‌نامه‌های عربی، «الهام» را به معنای «تلقین» <ref> ترتيب‌العين، ص ۷۴۹؛ لسان‌العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶، «لهم».</ref>، «القای چیزی در دل» <ref>مقاييس اللغه، ج ۵ ، ص ۲۱۷؛ الصحاح، ج ۵ ، ص ۲۰۳۷؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶، «لهم».</ref> و «القای چیزی در دل از سوی خداوند و ملأ اعلا» <ref>مفردات، ص ۶۴۸؛ لسان‌العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶؛ التحقيق، ج ۱۰، ص ۲۴۵، «لهم».</ref> بدانند. الهام به عنوان یکی از گونه‌ها و مراتب وحی الهی به مفهوم لغوی و عام آن <ref>مقاييس اللغه، ج ۵ ، ص ۲۱۷؛لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶، «لهم».</ref> و نیز تفاوتهای آن دو، از مباحث دیگری است که در فرهنگ‌نامه‌های عربی بازتاب یافته است <ref>الفروق اللغويه، ص ۶۹ ؛ مفردات، ص ۸۵۸ ـ ۸۶۰ ؛ التحقيق، ج ۱۰، ص ۲۴۵، «لهم».</ref> این واژه در زبان فارسی و با اثرپذیری از عربی به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی از سوی خدا که وی را به انجام یا فرو گذاری چیزی وا دارد، آموختن و فرو خوراندن چیزی به کسی ترجمه شده است <ref>لغت نامه، ج ۲، ص ۲۸۱۰؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶، «لهم».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۱۹۸]</ref>.
=== معناشناسی لغوی ===
*معنای لغوی الهام را‌ انداختن چیزی در دل <ref>مقاییس اللغة، ج ۵، ص۲۱۷؛ الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۷ و مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۷۱.</ref>، افکندن چیزی در دل از سوی خداوند و ملأ اعلی <ref>لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۴۶؛ مفردات راغب، ص ۷۴۸.</ref> و تلقین کردن <ref>لسان العرب، همان؛ ترتیب العین، ص ۷۴۹.</ref> دانسته‌اند<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
الهام، ثلاثی مجرد «لهم» به معنای بلعیدن یک‌باره است<ref>صاحب بن عباد المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴: {{عربی|"لهمت الشیء و التهمته: و هو ابتلاک الشیء بمرة"}}. همچنین ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۶؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶؛ احمد بن فارس، معجم مقایس اللغة، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۴.</ref> که در باب افعال معنای افکندن در [[دل]] را می‌یابد<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶: {{عربی|"و الإِلْهَامُ‌: ما يُلْقى في الرُّوعِ‌"}}؛ همچنین ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقایس اللغه، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸.</ref>. گویا در گذر [[زمان]]، دامنه استعمال این واژه از بلعیدن غذا و مانند آن، گسترش یافته و در معنای ثلاثی مزید آن، القای [[امور معنوی]] به دل را شامل شده است. مثلا عبارت {{عربی|أَلْهَمَه اللَّهُ خَيْراً}}، به معنای «[[خداوند]] به او خیر را تلقین کرده آمده است<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۷۱.</ref>. این گونه کاربردها، بلکه تصریح برخی لغویان، نشان می‌دهد که الهام در خصوص القائات [[الهی]] به کار می‌رود؛ نه وسوسه‌ها و القائات [[شیطانی]]<ref>مبارک بن محمد بن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲: {{عربی|"الإِلْهَامُ أَن يُلْقِيَ اللَّهُ في النفس أَمراً يَبْعَثُه على الفعل أَو الترك، و هو نوع من الوَحْي، يَخُصُّ اللَّهُ به مَنْ يشاء مِن عباده"}}؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸: {{عربی|"الإلهام إلقاء الشیء فی الروع، و یختص ذلک بما کان من جهة الله تعالی، وجهة الملا الأعلی"}}، محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۷، ص۶۶۹.</ref>. بنابراین الهام، افکندن (القای) [[الهی]] [[امور معنوی]] به [[قلب]] [[انسان]] است<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۴؛ [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ ـ ۲۴؛ [[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۳۹۶-۴۰۲.</ref>.
*افزون بر کاربرد لغوی، در متون علوم و معارف اسلامی، الهام معنای اصطلاحی ویژه‌ای پیدا کرده است. و اگر چه در رشته‌های مختلف علوم اسلامی مثل تفسیر و کلام و اخلاق و فلسفه این اصطلاح رواج دارد اما بیشتر، آن را اصطلاحی عرفانی دانسته‌اند <ref>التعریفات، ص۱۵؛ موسوعة مصطلحات التصوف الاسلامی، ص ۸۵ـ ۸۷؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص ۲۸۲.</ref> مطابق این اصطلاح، الهام عبارت است از:القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر قلب آدمی به طریق فیض، و بدون طلب و اکتساب و استفاضه <ref>انسان کامل، ص ۲۳۹؛ التعریفات، ص ۱۵؛ الشواهد الربوبیه، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹؛ شرح العقائد النسفیه، ص ۴۵؛ گوهر مراد، ص ۵۸ و کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص ۱۳۰۸.</ref> برخی، الهام اصطلاحی را به عام و خاص تقسیم کرده‌اند و الهام عام را شامل مؤمن و مسلم و کافر، و الهام خاص را ویژه اولیا و اوصیا دانسته‌اند <ref>جامع الأسرار، ص ۴۵۳ـ ۴۵۷؛ انسان کامل، ص ۲۳۸ و کشف الأسرار، ج۵، ص ۴۱۰ـ ۴۱۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
*از طرف دیگر برخی، معارف افاضه شده به طریق الهام را منحصر در علوم عملی متعلق به صلاح و فساد اعمال در مقابل علوم نظری دانسته‌اند <ref>المیزان، ج۵، ص ۳۱۱ و ج۲۰، ص ۲۹۸.</ref>. جهت تبیین بیشتر، به ذکر اصطلاحات دیگری می‌پردازیم که معنایی نزدیک یا مرتبط با اصطلاح الهام دارند<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>:
#خاطر: خطاب یا چیزی است که به قلب خطور می‌کند بدون این که انسان تلاشی برای تحقق آن کرده باشد. خطاب قلبی یا بدون واسطه، از ناحیه خداوند است که خاطر ربّانی، سبب اوّل و نَقْر خاطر گفته می‌شود، و یا از جانب فرشته، و تحریک‌کننده به عمل دارای مصلحت مستحب یا واجب است که الهام و خاطر ملکی خوانده می‌شود، و یا از جانب نفس سِفلی است که‌هاجس نام گرفته، و یا از ناحیه شیطان و دعوت کننده به شرّ و مخالفت با اوامر حق است که وسواس تعبیر می‌شود <ref>اصطلاحات الصوفیه، ص ۱۵۸؛ الرسالة القشیریة، ص ۴۳؛ انسان کامل، ص ۲۳۵ و ۲۳۹؛ مشارق الدراری، ص ۲۸۹ و الفتوحات المکّیة، ج۱، ص ۳۵۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
#لَمّه: به استناد حدیث: {{عربی|اندازه=150%|« لِلشَّيْطَانِ‏ لَمَّةٌ بِابْنِ آدَمَ وَ لِلْمَلَكِ لَمَّة‏»}}<ref>بحارالأنوار، ج۶، ص ۱۹؛ ج۶۷، ص ۵۰.</ref> هجوم شیطان بر قلب و القای مطلب از ناحیه وی را لمّه شیطانی و وسواس، و القای از جانب فرشته را لمّه مَلَکی و الهام دانسته‌اند <ref>لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۳۴؛ فتوحات، ج۱، ص ۳۵۹؛ مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۶۵ و احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۳۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>
#رؤیای صادقه: بنابر یک رأی، اگر القای فرشته در بیداری صورت گیرد نام آن الهام، و اگر در خواب حاصل شودرؤیای صادقه است <ref>انسان کامل، ص ۲۳۹.</ref>، و بر رأی دیگر رؤیای صادقه قسمی‌از الهام است <ref>شرح منازل السائرین، ص ۱۳۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>
#فراست: مأخوذ از تفرّس "به معنای تثبّت" و بر توسّم اطلاق می‌شود که اطلاع از عالم غیب است بدون استدلال. فراست گاه عادی است که به قرائن حال دانسته می‌شود، و گاه موهبت الهی است که در دل‌ها وارد می‌شود <ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص ۴۳۶.</ref> فرق میان فراست و الهام آن است که در فراست، کشف امور غیبی به واسطه تفرّس آثارِ صورت است، و در الهام بی‌واسطه آن<ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص ۴۳۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
#حدس: بنابر یک معنا، از مراتب قوّه قدسیه ای است که موجب تحقق علوم بدیهی و ضروری می‌شود، و بنابر معنای دیگر، قسیم فکر و از اقسام علوم نظری و کسبی است <ref>گوهر مراد، ص ۵۶ـ ۵۷؛ شرح اشارات، ج۱، ص ۱۱ـ ۱۲ و ۲۱۳ـ ۲۱۴؛ ج۲، ص ۳۵۸.</ref>. حدس در معنای دوم آن است که ذهن در وقت تصور مطلوب، بی‌آن که حرکتی برای پیدا کردن حدّ وسط بکند، مطلوب به صورت دفعی نزدش حاضر گشته، و انتقال به مطلوب حاصل شود، خواه به دنبال شوق و طلب مطلوب بیاید یا بدون طلب و شوق <ref>گوهر مراد، ص ۵۷؛ شرح اشارات، ج۲، ص ۳۵۸.</ref>. حدس به این معنا را اهل ریاضات، کشف گویند <ref>گوهر مراد، ص ۵۷.</ref>. فرق حدس و الهام آن است که حدس، انتقال دفعی یا از اقسام القائات وارد بر قوه عاقله است، و الهام، القای از عالم بالا بر قلب مستعد است <ref>شرح اصول کافی ملاصدرا، ج۲، ص ۴۵۵.</ref> و حدس گاهی مسبوق به توجه و التفات است و الهام مسبوق به توجه نیست <ref>شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۹.</ref>. البته گاهی الهام و حدس مترادف هم به کار رفته و شامل مواردی از قبیل ادراکات ناگهانی، بدون مقدمه و پر شتاب ذهنی، روشن بینی و تله پاتی، اکتشافات و فرضیه‌های دانشمندان و نوابغ هم دانسته شده است <ref>توحید، ص ۱۳۸ ۱۴۲.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
#[[تحدیث]]: بنابر روایات منقول از [[امام صادق]]{{ع}}، محدّث کسی است که کلام فرشته را می‌شنود بی‌آن که در بیداری یا خواب او را ببیند <ref>بحارالأنوار، ج۶۱، ص ۱۶۷.</ref>، و فرق آن با الهام این است که الهام، القای در قلب است و تحدیث ملائکه، نواختن سمع و القای در آن است <ref>بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۱۸.</ref>. هر چند در روایت دیگری نَکْت و القای در قلب توسط مَلَک، نشانه محدَّث بودن شخص دانسته شده است <ref>بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۶۷.</ref>. در جمع بین دو حدیث، سمع را به سمع قلب و گوش دل در مقابل گوش ظاهر تفسیر کرده‌اند <ref>المیزان، ج۳، ص ۲۲۰ـ ۲۲۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
#[[وحی]]: معنای لغوی [[وحی]]، تفهیم، اعلام و القای سریع و نهانی یک معنا و معرفت است که پوشیده از دیگران، فقط برای مخاطب خاص آن قابل فهم است <ref>لسان العرب، ج۱۵، ص ۲۴۰؛ مفردات راغب، ص ۸۵۸.</ref>. و گاه به گونه‌ای به کار می‌رود که شامل وضع قوانین تکوینی در نهاد طبیعت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا }}﴾}} <ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه: ۵.</ref>، هدایت غریزی جانوران {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لاَ يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ }}﴾}} <ref> و خداوند شما را آفریده است سپس شما را می‌میراند و برخی از شما را به فرودین‌ترین سال‌های زندگانی باز می‌گردانند، تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند؛ بی‌گمان خداوند دانایی تواناست؛ سوره نحل، آیه: ۷۰.</ref> و ودایع فطری انسان‌ها {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}﴾}} <ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه: ۸.</ref> نیز می‌شود. اما در فرهنگ اسلامی‌ و در یک اصطلاح خاص، فقط به آنچه بر پیامبران نازل شده، وحی اطلاق می‌گردد <ref>المیزان، ج۱۲، ص ۲۹۲ و مجمع البحرین، ج۱، ص ۴۳۱.</ref> و از موارد دیگر با عنوان الهام و مانند آن یاد می‌شود <ref>المیزان، ج۱۶، ص ۱۰؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰؛ جامع البیان، ج۱۴، ص ۱۸۳؛ مجمع البیان، ج۶، ص ۵۷۳؛ ج۱۰، ص ۷۹۹؛ التبیان، ج۲، ص ۴۵۸؛ ج۶، ص ۴۰۲ و ج۹، ص ۴۲۲.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
*با این توضیح معلوم می‌شود که الهام، یکی از مصادیق وحی به معنای عام آن است. و اما تفاوت آن با وحی به معنای خاص "وحی نبوّت" این است که شخصی که به او الهام می‌شود نمی‌داند که از کجا و به چه وسیله ای به او الهام شده است به خلاف وحی <ref>الشواهد الربوبیه، ص۳۴۸ـ ۳۴۹؛ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰ ۲۱ و کیمیاء السعادة، ص ۱۰۴.</ref>. الهام، گاهی بدون واسطه موجودی از موجودات، و از وجه خاص که حق با اشیاء دارد حاصل می‌شود، ولی وحی از طریق ملائکه و شهود فرشتگان بر نفس نبوی افاضه می‌شود، به همین جهت، احادیث قدسیه را با آن که کلام حق است وحی نمی‌دانند <ref>شرح مقدمه قیصری، ۵۹۰؛ شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶؛ کیمیاء السعادة، ص ۱۰۵.</ref>. البته بعضی این فرق را منکرند و وساطت مَلَک را در هر دو قائل هستند <ref>احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۲۵؛ المبدء والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۶۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹؛ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.</ref>. از طرف دیگر، مطابق آیه شریفه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}﴾}} <ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای  فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.</ref> یکی از اقسام [[وحی]] بر انبیاء، [[وحی]] بدون واسطه فرشته است <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۷۳ـ ۷۵.</ref>. فرق دیگر آن که [[وحی]]، از اقسام مکاشفات شهودیِ متضمن کشف معنوی است، چون [[وحی]] گاهی از طریق تمثل فرشته به صورتی از صور و معانی بر نبیّ عرضه می‌شود، ولی الهام، کشف معنوی صِرف بدون مکاشفه شهودی است. فرق چهارم آن که [[وحی]] از خواص [[نبوت]] است و تبلیغ، از شرایط آن است، ولی الهام از خواص اهل ولایت بوده و شرط تبلیغ به دیگران در آن نیست <ref>شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۶ـ ۵۹۱؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴ و شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶.</ref>. پنجم آن که وحی از حق تعالی به واسطه عقل کلّ بر بشریت نبیّ وارد می‌شود، و الهام از حق تعالی، به واسطه نفس کلّ، بر مُلهَم وارد می‌شود <ref>جامع الأسرار، ص ۴۴۹ـ ۴۵۰، انوار جلیّه، ۱۶۸ـ ۱۷۱.</ref>. ششم آن که وضوح وحی زیادتر از الهام است <ref>علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ المبدأ والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۹۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹ و انوار جلیّه، ص۱۷۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.


==الهام در قرآن==
=== معنای اصطلاحی ===
واژه الهام در [[علوم]] مختلف [[اسلامی]] کاربرد دارد اما بیشتر، آن را اصطلاحی [[عرفانی]] دانسته‌اند<ref>التعریفات، ص۱۵؛ موسوعة مصطلحات التصوف الاسلامی، ص ۸۵ـ ۸۷؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص ۲۸۲.</ref>. مطابق این اصطلاح، الهام عبارت است از: "القای معنا و [[معرفتی]] از سوی عالم بالا بر [[قلب]] [[آدمی]] به طریق [[فیض]] و بدون طلب و اکتساب و [[استفاضه]]<ref>انسان کامل، ص ۲۳۹؛ التعریفات، ص ۱۵؛ الشواهد الربوبیه، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹؛ شرح العقائد النسفیه، ص ۴۵؛ گوهر مراد، ص ۵۸ و کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص ۱۳۰۸.</ref>، یعنی بدون اینکه [[انسان]] درخواستی در این جهت داشته باشد، عنایت خداوندی شامل حال او می‌شود. برخی، الهام اصطلاحی را به عام و خاص تقسیم کرده‌اند، الهام عام را شامل [[مؤمن]] و [[مسلمان]] و [[کافر]] و الهام خاص را ویژه [[اولیا]] و [[اوصیا]] دانسته‌اند<ref>جامع الأسرار، ص ۴۵۳ـ ۴۵۷؛ انسان کامل، ص ۲۳۸ و کشف الأسرار، ج۵، ص ۴۱۰ـ ۴۱۱.</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۳۹۶-۴۰۲.</ref>
 
== تفاوت الهام با [[وحی]] ==
الهام، یکی از مصادیق [[وحی]] به معنای عام آن است. اما تفاوت آن با [[وحی]] به معنای خاص "[[وحی]] [[نبوّت]]" در چند چیز است:
# شخصی که به او الهام می‌شود نمی‌داند از کجا و به چه وسیله‌ای به او الهام شده است به خلاف [[وحی]]<ref>الشواهد الربوبیه، ص۳۴۸ـ ۳۴۹؛ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰ ۲۱ و کیمیاء السعادة، ص ۱۰۴.</ref>.
# الهام، گاهی بدون واسطۀ موجودی از موجودات و از[ارتباط خاصی که [[خداوند]] با اشیاء دارد حاصل می‌شود، ولی [[وحی]] از طریق [[ملائکه]] و [[شهود]] [[فرشتگان]] بر [[پیامبر]] افاضه می‌شود، به همین جهت، [[احادیث]] قدسیه را با آنکه [[کلام]] [[حق]] است [[وحی]] نمی‌دانند<ref>شرح مقدمه قیصری، ۵۹۰؛ شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶؛ کیمیاء السعادة، ص ۱۰۵.</ref>. از طرف دیگر، مطابق [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.</ref> یکی از اقسام [[وحی]] بر [[انبیاء]]، [[وحی]] بدون واسطه [[فرشته]] است<ref>المیزان، ج۱۸، ص ۷۳ـ ۷۵.</ref>.
# فرق دیگر آنکه [[وحی]]، از اقسام کشف شهود و متضمن [[کشف]] [[معنوی]] است، چون [[وحی]] گاهی از طریق تمثل [[فرشته]] به صورتی از صور و معانی بر [[نبیّ]] عرضه می‌شود، ولی الهام، [[کشف]] [[معنوی]] صِرف بدون [[مکاشفه]] [[شهودی]] است.
# فرق چهارم آنکه [[وحی]] از [[خواص]] [[نبوت]] است و [[تبلیغ]]، از شرایط آن است، ولی الهام از [[خواص]] اهل ولایت بوده و شرط [[تبلیغ]] به دیگران در آن نیست<ref>شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۶ـ ۵۹۱؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴ و شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶.</ref>.
# فرق پنجم آنکه واضح بودن [[وحی]] زیادتر از الهام است<ref>علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ المبدأ والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۹۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹ و انوار جلیّه، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۳۹۶-۴۰۲.</ref>
 
== الهام در قرآن ==
{{اصلی|الهام در قرآن}}
{{اصلی|الهام در قرآن}}
واژه الهام فقط یک بار و به شکل فعل ماضی در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۸.</ref>. برخی [[احادیث]]<ref>بحارالانوار، ج۹۳، ص ۱۶؛ ج۱۳، ص ۵۲؛ ج۱۹، ص ۲۸۷.</ref> و به تبع آن، بسیاری از [[مفسران]]، تعداد دیگری از [[آیات]] را ناظر به الهام دانسته‌اند، از جمله [[وحی]] به مادر [[حضرت موسی]] {{ع}}: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ}}<ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref>.<ref>التبیان، ج۶، ص ۴۰۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۳۷۷؛ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰؛ جامع البیان، ج۲۰، ص ۳۷.</ref>، وحی به حواریان [[حضرت عیسی]] {{ع}}: {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۳، ص ۳۶۲؛ التبیان، ج۲، ص ۴۵۸.</ref>، [[آگاهی]] [[خضر]] [[نبی]] {{ع}} از [[تأویل]] حوادث: {{متن قرآن|... سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ... ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا}}<ref>اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد ... این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه ۷۸ - ۸۲.</ref>.<ref>التبیان، ج۷، ص ۶۹؛ المیزان، ج۱۳، ص. ۳۴۲.</ref> [[علم]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} به تعبیر خواب: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ}}<ref>و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد؛ سوره یوسف، آیه ۶.</ref>؛ آشنایی [[حضرت سلیمان]] {{ع}} با زبان دیگر موجودات<ref>سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>؛ [[وحی]] به زنبور عسل<ref>سوره نحل، آیه ۸۶.</ref> و وحی به [[زمین]]<ref>سوره زلزله، آیه ۵.</ref>.<ref>التبیان، ج۲، ص ۴۵۸؛ مجمع البیان، ج۶، ص ۵۷۳؛ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰.</ref>


==الهام در حدیث==
از این رو، الهام در یک کاربرد عام، علاوه بر الهام اصطلاحی الهام [[قلبی]]، شامل الهام [[فطری]]، الهام غریزی و الهام [[تکوینی]] یا طبیعی برای جمادات هم می‌شود. البته بعضی، وحی طبیعی و [[فطری]] و غریزی را از سنخ [[علوم]] لدنّی دانسته و آن را به خلاف الهام، علمی‌ دانسته‌اند که عارضی و قابل زوال نیست<ref>الفتوحات، ج۱، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۳۹۶-۴۰۲.</ref>
 
== الهام در حدیث ==
{{اصلی|الهام در حدیث}}
{{اصلی|الهام در حدیث}}
از جست وجو در [[احادیث]] معلوم می‌شود که الهام همانند واژه [[وحی]] به دو معنای عام و خاص به کار رفته است؛ معنای خاص آن، القای چیزی و [[معرفتی]] در [[قلب]] [[انسان]] است که مقابل معنای خاص وحی "وحی [[نبوّت]]"، و برای بیان تمییز میان [[نبیّ]] و [[ولیّ]] است<ref>بحارالأنوار، ج۸، ص۲۸؛ ج۱۶، ص۳۷۰ و ۳۲۲ و ۳۱۸؛ و ج۴۹، ص۱۹۶.</ref>. الهام به این معنا، در برخی احادیث مقابل [[تحدیث]] هم قرار گرفته؛ به این بیان که تحدیث، نواختن [[سمع]] و القای در قوه شنوایی است و الهام، ‌انداختن در قلب است<ref>بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸؛ و ج۶۶، ص۴۷۸.</ref>، و به [[توفیق الهی]]<ref>بحارالأنوار، ج۲۶، ص۷۷.</ref> و [[وقار]] و سکینه‌ای که در پی الهام برای او حاصل می‌شود<ref>بحارالأنوار، ج۲۶، ص۶۰ و اصول کافی، ج۱، ص۳۲۶.</ref>. از [[وسوسه شیطانی]] بازشناخته می‌شود. آنچه به قلب الهام می‌شود تنها از سنخ [[علم]] و [[معرفت]] نیست بلکه از الهام حُبّ و [[بغض]]<ref>بحارالأنوار، ج۴۰، ص۴۷.</ref> و [[طاعت]]<ref>بحارالأنوار، ج۵۱، ص۳۱۵؛ ج۵۳، ص۷۸.</ref> و [[شکر]] و [[دعا]]<ref>بحارالأنوار، ج۸۶، ص۱۸۲.</ref> و [[صبر]]<ref>بحارالأنوار، ج۹۵، ص۳۱۱.</ref> و امور دیگر هم سخن به میان رفته است.


==کاربرد الهام در علم کلام و سایر علوم اسلامی==
اما الهام به معنای عام، علاوه بر [[انسان‌ها]]، [[فرشتگان]]<ref>بحارالأنوار، ج۱۹، ص۲۸۷؛ ج۳، ص۲۷۲.</ref> و حیواناتی چون زنبور عسل<ref>بحارالأنوار، ج۱۹، ص۲۸۷.</ref> را هم شامل می‌شود و می‌توان میان الهام و وحی به معنای عام آن دو رابطه عموم من وجه را [[استنباط]] کرد<ref>بحارالأنوار، ج۱۸، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۳۹۶-۴۰۲.</ref>
 
== کاربرد الهام در [[علم کلام]] و سایر علوم اسلامی ==
{{اصلی|الهام در کلام اسلامی}}
{{اصلی|الهام در کلام اسلامی}}
در چند موضع از مباحث [[علم کلام]]، [[سخن]] از الهام به میان می‌آید:
# در بحث اسباب یا راه‌های [[معرفت]]: برخی از [[متکلمان]] قبل از آنکه به بحث درباره [[اعتقادات]] [[دینی]] بپردازند درباره مسایل معرفت‌شناسی سخن گفته‌اند و از جمله اسباب و راه‌های معرفت برای [[انسان]] را بیان کرده‌اند. در این که الهام یکی از راه‌های معرفت برای [[بشر]] است سخنی نیست، ولی از راه‌ها و اسباب متعارف و عمومی‌ نیست، بدین جهت نمی‌توان آن را در ردیف [[حس]] و [[عقل]] از اسباب [[معرفت]] به شمار آورد<ref>شرح العقائد النسفیه، ص ۴۵ـ ۴۶.</ref>.
# در بحث [[وجوب]] [[معرفت خداوند]] از راه [[تفکر]] [[عقلی]]، [[متکلمان]] [[اسلامی]] نظر و [[تفکر]] [[عقلی]] برای [[شناخت خداوند]] را [[واجب]] دانسته‌اند، زیرا معرفت خداوند واجب است و نظر و [[تفکر]] [[عقلی]] مقدمه لازم برای آن است.
# در مبحث [[نبوت]]، آنجا که از [[وحی]] بحث شده، فرق آن با ابزارهای [[معرفتی]] مشابه مثل [[رؤیای صادقه]]، [[تحدیث]]، الهام و... مورد توجه قرار گرفته و به این مناسبت سخن از الهام به میان آمده است<ref>رسالة التوحید، ص ۱۶۲ـ ۱۶۳؛ کلم الطیّب، ص ۱۴۳ـ ۱۴۶؛ المبدأ والمعاد، ج۲، ص ۸۰۷ـ ۸۰۸ و علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.</ref>.
# در بحث از منابع [[علوم]] [[ائمه]] {{عم}}، از الهام به عنوان یکی از [[منابع علم]] [[امامان]] {{عم}} یاد شده است<ref>اسرار الامامة، ص ۲۸۶ و منشور عقاید امامیه، ص ۲۶۲.</ref>.
# اخیراً، ردّ پای الهام را در مسائل [[جدید]] [[کلامی]]، به عنوان یکی از اقسام [[تجارب دینی]] و [[عرفانی]]، در مباحث [[توحید]] و [[نبوّت]] می‌توان مشاهده کرد؛ در بحث [[اثبات وجود خدا]] از این بحث می‌شود که آیا الهام و سایر تجارب [[عرفانی]] می‌توانند [[دلیل]] معتبر بر وجود [[خداوند]] تلقّی شوند یا نه<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص ۲۵۹ـ ۲۶۵ و درآمدی بر کلام جدید، ص ۱۴۹ـ ۱۵۱.</ref>.
در منابع تصوف و [[عرفان]]، در مباحث مربوط به [[شناخت]] نفس و انواع خطورات [[نفسانی]]<ref>قوت القلوب، ص ۲۳۸ـ ۲۶۸؛ عوارف المعارف، ۱۷۶ـ ۱۷۸؛ مقاصد السالکین، ص ۳۵۳ـ ۳۷۱ و فتوحات مکیّه، ج۱، ص ۳۵۳ـ ۳۶۴.</ref>.
در [[علم اخلاق]]، ضمن بحث از انواع [[رذایل]] متعلق به قوّه عاقله<ref>جامع السعادات، ص ۱۴۲ـ ۱۶۶ و معراج السعاده، ص ۸۵ـ ۸۹.</ref> و شرح عجائب [[قلب]] و [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[قلب]] به وسیله [[وسواس]]<ref>احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۲ـ ۴۵.</ref> به بحث از الهام پرداخته‌اند<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۹۶-۴۰۲.</ref>.


==حجیت الهام==
== حجیت الهام ==
{{اصلی|حجیت الهام}}
{{اصلی|حجیت الهام}}
از ظاهر برخی عبارات برمی‌آید که الهام به هیچ وجه [[حجّت]] نیست. هُجویری می‌گوید: [[معرفت]]، [[شرعی]] و [[نبوی]] و [[هدایتی]] بود نه الهامی و [[حکم]] الهام اندر معرفت به همه وجوه، [[باطل]] است<ref>کشف المحجوب، ص۳۹۷.</ref>، برخی دیگر الهام را فقط نزد [[صوفیه]] معتبر می‌دانند<ref>التعریفات، ص۱۵؛ النبراس، ص۱۰۵.</ref>، عده‌ای نیز حجّیت آن برای دیگران را منکر شده‌اند<ref>شرح عقاید نسفیه، ص۴۵ـ ۴۶؛ النبراس، ص۱۰۶.</ref> و سرخسی از عدم پذیرش [[شهادت]] کسی سخن می‌گوید که قائل به حجیت الهام و [[علم]]‌آور بودن آن باشد<ref>المبسوط، ص۱۳۳.</ref>.


==منابع==
در مقابل این دیدگاه، [[متصوّفه]] کسب معرفت از طریق الهام را ارجح می‌دانند و به آن توجه بیشتری دارند<ref>احیاء علوم الدین، ج۳، ص۲۵ـ ۲۶.</ref> و بعضی از آنها که به الهامیه معروفند طریق معرفت را منحصر در الهام دانسته‌اند<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۳۶.</ref>. اما صرف نظر از این دو دیدگاه [[افراطی]] و تفریطی، از [[کلام]] غالب [[عارفان]] و عالمانی که درباره الهام [[سخن]] گفته‌اند و همچنین احادیثی که در این موضوع وارد شده است، می‌توان [[دلایل]] و قرائنی بر حجیت و اعتبار الهام اصطیاد کرد. برخی از این دلایل و قرائن عبارت‌اند از: شمرده شدن الهام در زمره اقسام وحی به [[انبیاء]]<ref>فتح الباری، ج۱، ص۹ و ۱۹؛ ج۱۲، ص۳۸۸؛ ارشاد الساری، ج۱، ص۴۸ و ۵۹؛ حاشیه کستلی بر شرح عقاید نسفیه، ص۳۶؛ مرتع الصالحین و زاد السالکین، ص۲۶۹.</ref>؛ انتساب الهام به [[خدا]]<ref>مرتع الصالحین و زاد السالکین، ص۲۷۱؛ مقاصد السالکین، ص۳۶۸؛ شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶؛ فتح الباری، ج۱۲، ص۳۸۸؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۵۲؛ ج۵۱، ص۳۱۵.</ref> و [[فرشتگان]] و عالم مفارقات<ref>الرسالة القشیریة، ص۱۴۹و تفسیر قرآن کریم، سوره یس، آیه ۲۲۹.</ref>؛ قرار داشتن در زمره اسباب و جهات [[علوم]] [[امامان معصوم]]<ref>بحارالانوار، ج۸، ص۲۸؛ ج۲۶، ص۱۸ و ۱۹ و ۶۰ و ۵۸.</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|الهام]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۰۱ ـ ۴۰۲.</ref>
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]؛
* [[پرونده:440259451.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)''']]؛


==جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
* [[الهام در قرآن]]
{{مدخل وابسته}}
* [[الهام در حدیث]]
# [[الهام به امام]]{{ع}}
* [[الهام به معصوم]] (زیرشاخهٔ [[علم معصوم]])
# [[الهام به پیامبر]]{{صل}}
* [[الهام به امام]]
# [[الهام به پیامبر خاتم]]{{صل}}
* [[الهام به پیامبر]]
{{پایان مدخل وابسته}}
* [[الهام به پیامبر خاتم]]
* [[الهام به ولی]]
* [[الهام به وصی]]
* [[الهام به اهل بیت]]
* [[الهام به فاطمه زهرا]]


==[[:رده:آثار وحی و الهام|منبع‌شناسی جامع وحی و الهام]]==
== منابع ==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های وحی و الهام|کتاب‌شناسی وحی و الهام]]؛
{{منابع}}
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های وحی و الهام|مقاله‌شناسی وحی و الهام]]؛
# [[پرونده:IM010488.jpg|22px]] [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|'''آشنایی با علوم قرآنی''']]
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های وحی و الهام|پایان‌نامه‌شناسی وحی و الهام]].
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه]]
[[رده:ویژگی‌های امام]]
[[رده:الهام]]
[[رده:علم معصوم]]
[[رده:منابع معرفت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۱

الهام در لغت به معنای در دل افتادن و در دل افکندن است. در دل افکندن در اصطلاح علوم اسلامی به معنای القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر قلب آدمی است. الهام، یکی از مصادیق وحی به معنای عام آن است. اما با وحی به معنای خاص "وحی نبوّت" متفاوت است. این واژه فقط یک بار در قرآن آمده است: فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا، اما در احادیث همانند واژه وحی به دو معنای عام و خاص به کار رفته است؛ معنای خاص آن، القای چیزی و معرفتی در قلب انسان است و به معنای عام، علاوه بر انسان‌ها، فرشتگان و حیواناتی چون زنبور عسل را هم شامل می‌شود. از کلام غالب عارفان و عالمان و همچنین احادیثی که درباره الهام وارد شده است، می‌توان دلایل و قرائنی بر حجیت و اعتبار آن اصطیاد کرد.

معناشناسی

معناشناسی لغوی

الهام، ثلاثی مجرد «لهم» به معنای بلعیدن یک‌باره است[۱] که در باب افعال معنای افکندن در دل را می‌یابد[۲]. گویا در گذر زمان، دامنه استعمال این واژه از بلعیدن غذا و مانند آن، گسترش یافته و در معنای ثلاثی مزید آن، القای امور معنوی به دل را شامل شده است. مثلا عبارت أَلْهَمَه اللَّهُ خَيْراً، به معنای «خداوند به او خیر را تلقین کرده آمده است[۳]. این گونه کاربردها، بلکه تصریح برخی لغویان، نشان می‌دهد که الهام در خصوص القائات الهی به کار می‌رود؛ نه وسوسه‌ها و القائات شیطانی[۴]. بنابراین الهام، افکندن (القای) الهی امور معنوی به قلب انسان است[۵].

معنای اصطلاحی

واژه الهام در علوم مختلف اسلامی کاربرد دارد اما بیشتر، آن را اصطلاحی عرفانی دانسته‌اند[۶]. مطابق این اصطلاح، الهام عبارت است از: "القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر قلب آدمی به طریق فیض و بدون طلب و اکتساب و استفاضه[۷]، یعنی بدون اینکه انسان درخواستی در این جهت داشته باشد، عنایت خداوندی شامل حال او می‌شود. برخی، الهام اصطلاحی را به عام و خاص تقسیم کرده‌اند، الهام عام را شامل مؤمن و مسلمان و کافر و الهام خاص را ویژه اولیا و اوصیا دانسته‌اند[۸].[۹]

تفاوت الهام با وحی

الهام، یکی از مصادیق وحی به معنای عام آن است. اما تفاوت آن با وحی به معنای خاص "وحی نبوّت" در چند چیز است:

  1. شخصی که به او الهام می‌شود نمی‌داند از کجا و به چه وسیله‌ای به او الهام شده است به خلاف وحی[۱۰].
  2. الهام، گاهی بدون واسطۀ موجودی از موجودات و از[ارتباط خاصی که خداوند با اشیاء دارد حاصل می‌شود، ولی وحی از طریق ملائکه و شهود فرشتگان بر پیامبر افاضه می‌شود، به همین جهت، احادیث قدسیه را با آنکه کلام حق است وحی نمی‌دانند[۱۱]. از طرف دیگر، مطابق آیه شریفه وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ[۱۲] یکی از اقسام وحی بر انبیاء، وحی بدون واسطه فرشته است[۱۳].
  3. فرق دیگر آنکه وحی، از اقسام کشف شهود و متضمن کشف معنوی است، چون وحی گاهی از طریق تمثل فرشته به صورتی از صور و معانی بر نبیّ عرضه می‌شود، ولی الهام، کشف معنوی صِرف بدون مکاشفه شهودی است.
  4. فرق چهارم آنکه وحی از خواص نبوت است و تبلیغ، از شرایط آن است، ولی الهام از خواص اهل ولایت بوده و شرط تبلیغ به دیگران در آن نیست[۱۴].
  5. فرق پنجم آنکه واضح بودن وحی زیادتر از الهام است[۱۵].[۱۶]

الهام در قرآن

واژه الهام فقط یک بار و به شکل فعل ماضی در قرآن آمده است: فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۱۷]. برخی احادیث[۱۸] و به تبع آن، بسیاری از مفسران، تعداد دیگری از آیات را ناظر به الهام دانسته‌اند، از جمله وحی به مادر حضرت موسی (ع): وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ[۱۹].[۲۰]، وحی به حواریان حضرت عیسی (ع): وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ[۲۱].[۲۲]، آگاهی خضر نبی (ع) از تأویل حوادث: ... سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ... ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا[۲۳].[۲۴] علم حضرت یوسف (ع) به تعبیر خواب: وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ[۲۵]؛ آشنایی حضرت سلیمان (ع) با زبان دیگر موجودات[۲۶]؛ وحی به زنبور عسل[۲۷] و وحی به زمین[۲۸].[۲۹]

از این رو، الهام در یک کاربرد عام، علاوه بر الهام اصطلاحی الهام قلبی، شامل الهام فطری، الهام غریزی و الهام تکوینی یا طبیعی برای جمادات هم می‌شود. البته بعضی، وحی طبیعی و فطری و غریزی را از سنخ علوم لدنّی دانسته و آن را به خلاف الهام، علمی‌ دانسته‌اند که عارضی و قابل زوال نیست[۳۰].[۳۱]

الهام در حدیث

از جست وجو در احادیث معلوم می‌شود که الهام همانند واژه وحی به دو معنای عام و خاص به کار رفته است؛ معنای خاص آن، القای چیزی و معرفتی در قلب انسان است که مقابل معنای خاص وحی "وحی نبوّت"، و برای بیان تمییز میان نبیّ و ولیّ است[۳۲]. الهام به این معنا، در برخی احادیث مقابل تحدیث هم قرار گرفته؛ به این بیان که تحدیث، نواختن سمع و القای در قوه شنوایی است و الهام، ‌انداختن در قلب است[۳۳]، و به توفیق الهی[۳۴] و وقار و سکینه‌ای که در پی الهام برای او حاصل می‌شود[۳۵]. از وسوسه شیطانی بازشناخته می‌شود. آنچه به قلب الهام می‌شود تنها از سنخ علم و معرفت نیست بلکه از الهام حُبّ و بغض[۳۶] و طاعت[۳۷] و شکر و دعا[۳۸] و صبر[۳۹] و امور دیگر هم سخن به میان رفته است.

اما الهام به معنای عام، علاوه بر انسان‌ها، فرشتگان[۴۰] و حیواناتی چون زنبور عسل[۴۱] را هم شامل می‌شود و می‌توان میان الهام و وحی به معنای عام آن دو رابطه عموم من وجه را استنباط کرد[۴۲].[۴۳]

کاربرد الهام در علم کلام و سایر علوم اسلامی

در چند موضع از مباحث علم کلام، سخن از الهام به میان می‌آید:

  1. در بحث اسباب یا راه‌های معرفت: برخی از متکلمان قبل از آنکه به بحث درباره اعتقادات دینی بپردازند درباره مسایل معرفت‌شناسی سخن گفته‌اند و از جمله اسباب و راه‌های معرفت برای انسان را بیان کرده‌اند. در این که الهام یکی از راه‌های معرفت برای بشر است سخنی نیست، ولی از راه‌ها و اسباب متعارف و عمومی‌ نیست، بدین جهت نمی‌توان آن را در ردیف حس و عقل از اسباب معرفت به شمار آورد[۴۴].
  2. در بحث وجوب معرفت خداوند از راه تفکر عقلی، متکلمان اسلامی نظر و تفکر عقلی برای شناخت خداوند را واجب دانسته‌اند، زیرا معرفت خداوند واجب است و نظر و تفکر عقلی مقدمه لازم برای آن است.
  3. در مبحث نبوت، آنجا که از وحی بحث شده، فرق آن با ابزارهای معرفتی مشابه مثل رؤیای صادقه، تحدیث، الهام و... مورد توجه قرار گرفته و به این مناسبت سخن از الهام به میان آمده است[۴۵].
  4. در بحث از منابع علوم ائمه (ع)، از الهام به عنوان یکی از منابع علم امامان (ع) یاد شده است[۴۶].
  5. اخیراً، ردّ پای الهام را در مسائل جدید کلامی، به عنوان یکی از اقسام تجارب دینی و عرفانی، در مباحث توحید و نبوّت می‌توان مشاهده کرد؛ در بحث اثبات وجود خدا از این بحث می‌شود که آیا الهام و سایر تجارب عرفانی می‌توانند دلیل معتبر بر وجود خداوند تلقّی شوند یا نه[۴۷].

در منابع تصوف و عرفان، در مباحث مربوط به شناخت نفس و انواع خطورات نفسانی[۴۸]. در علم اخلاق، ضمن بحث از انواع رذایل متعلق به قوّه عاقله[۴۹] و شرح عجائب قلب و تسلط شیطان بر قلب به وسیله وسواس[۵۰] به بحث از الهام پرداخته‌اند[۵۱].

حجیت الهام

از ظاهر برخی عبارات برمی‌آید که الهام به هیچ وجه حجّت نیست. هُجویری می‌گوید: معرفت، شرعی و نبوی و هدایتی بود نه الهامی و حکم الهام اندر معرفت به همه وجوه، باطل است[۵۲]، برخی دیگر الهام را فقط نزد صوفیه معتبر می‌دانند[۵۳]، عده‌ای نیز حجّیت آن برای دیگران را منکر شده‌اند[۵۴] و سرخسی از عدم پذیرش شهادت کسی سخن می‌گوید که قائل به حجیت الهام و علم‌آور بودن آن باشد[۵۵].

در مقابل این دیدگاه، متصوّفه کسب معرفت از طریق الهام را ارجح می‌دانند و به آن توجه بیشتری دارند[۵۶] و بعضی از آنها که به الهامیه معروفند طریق معرفت را منحصر در الهام دانسته‌اند[۵۷]. اما صرف نظر از این دو دیدگاه افراطی و تفریطی، از کلام غالب عارفان و عالمانی که درباره الهام سخن گفته‌اند و همچنین احادیثی که در این موضوع وارد شده است، می‌توان دلایل و قرائنی بر حجیت و اعتبار الهام اصطیاد کرد. برخی از این دلایل و قرائن عبارت‌اند از: شمرده شدن الهام در زمره اقسام وحی به انبیاء[۵۸]؛ انتساب الهام به خدا[۵۹] و فرشتگان و عالم مفارقات[۶۰]؛ قرار داشتن در زمره اسباب و جهات علوم امامان معصوم[۶۱].[۶۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. صاحب بن عباد المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴: "لهمت الشیء و التهمته: و هو ابتلاک الشیء بمرة". همچنین ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۶؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶؛ احمد بن فارس، معجم مقایس اللغة، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۴.
  2. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶: "و الإِلْهَامُ‌: ما يُلْقى في الرُّوعِ‌"؛ همچنین ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقایس اللغه، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸.
  3. ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۷۱.
  4. مبارک بن محمد بن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲: "الإِلْهَامُ أَن يُلْقِيَ اللَّهُ في النفس أَمراً يَبْعَثُه على الفعل أَو الترك، و هو نوع من الوَحْي، يَخُصُّ اللَّهُ به مَنْ يشاء مِن عباده"؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸: "الإلهام إلقاء الشیء فی الروع، و یختص ذلک بما کان من جهة الله تعالی، وجهة الملا الأعلی"، محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۷، ص۶۶۹.
  5. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۴۴؛ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۲ ـ ۲۴؛ سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۹۶-۴۰۲.
  6. التعریفات، ص۱۵؛ موسوعة مصطلحات التصوف الاسلامی، ص ۸۵ـ ۸۷؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص ۲۸۲.
  7. انسان کامل، ص ۲۳۹؛ التعریفات، ص ۱۵؛ الشواهد الربوبیه، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹؛ شرح العقائد النسفیه، ص ۴۵؛ گوهر مراد، ص ۵۸ و کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص ۱۳۰۸.
  8. جامع الأسرار، ص ۴۵۳ـ ۴۵۷؛ انسان کامل، ص ۲۳۸ و کشف الأسرار، ج۵، ص ۴۱۰ـ ۴۱۱.
  9. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۹۶-۴۰۲.
  10. الشواهد الربوبیه، ص۳۴۸ـ ۳۴۹؛ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰ ۲۱ و کیمیاء السعادة، ص ۱۰۴.
  11. شرح مقدمه قیصری، ۵۹۰؛ شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶؛ کیمیاء السعادة، ص ۱۰۵.
  12. و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.
  13. المیزان، ج۱۸، ص ۷۳ـ ۷۵.
  14. شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۶ـ ۵۹۱؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴ و شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶.
  15. علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ المبدأ والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۹۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹ و انوار جلیّه، ص۱۷۱.
  16. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۹۶-۴۰۲.
  17. پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۸.
  18. بحارالانوار، ج۹۳، ص ۱۶؛ ج۱۳، ص ۵۲؛ ج۱۹، ص ۲۸۷.
  19. و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه ۷.
  20. التبیان، ج۶، ص ۴۰۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۳۷۷؛ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰؛ جامع البیان، ج۲۰، ص ۳۷.
  21. و یاد کن که به حواریان وحی کردم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.
  22. جامع البیان، ج۳، ص ۳۶۲؛ التبیان، ج۲، ص ۴۵۸.
  23. اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد ... این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه ۷۸ - ۸۲.
  24. التبیان، ج۷، ص ۶۹؛ المیزان، ج۱۳، ص. ۳۴۲.
  25. و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد؛ سوره یوسف، آیه ۶.
  26. سوره نمل، آیه ۱۶.
  27. سوره نحل، آیه ۸۶.
  28. سوره زلزله، آیه ۵.
  29. التبیان، ج۲، ص ۴۵۸؛ مجمع البیان، ج۶، ص ۵۷۳؛ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰.
  30. الفتوحات، ج۱، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.
  31. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۹۶-۴۰۲.
  32. بحارالأنوار، ج۸، ص۲۸؛ ج۱۶، ص۳۷۰ و ۳۲۲ و ۳۱۸؛ و ج۴۹، ص۱۹۶.
  33. بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸؛ و ج۶۶، ص۴۷۸.
  34. بحارالأنوار، ج۲۶، ص۷۷.
  35. بحارالأنوار، ج۲۶، ص۶۰ و اصول کافی، ج۱، ص۳۲۶.
  36. بحارالأنوار، ج۴۰، ص۴۷.
  37. بحارالأنوار، ج۵۱، ص۳۱۵؛ ج۵۳، ص۷۸.
  38. بحارالأنوار، ج۸۶، ص۱۸۲.
  39. بحارالأنوار، ج۹۵، ص۳۱۱.
  40. بحارالأنوار، ج۱۹، ص۲۸۷؛ ج۳، ص۲۷۲.
  41. بحارالأنوار، ج۱۹، ص۲۸۷.
  42. بحارالأنوار، ج۱۸، ص۲۵۴.
  43. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۳۹۶-۴۰۲.
  44. شرح العقائد النسفیه، ص ۴۵ـ ۴۶.
  45. رسالة التوحید، ص ۱۶۲ـ ۱۶۳؛ کلم الطیّب، ص ۱۴۳ـ ۱۴۶؛ المبدأ والمعاد، ج۲، ص ۸۰۷ـ ۸۰۸ و علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.
  46. اسرار الامامة، ص ۲۸۶ و منشور عقاید امامیه، ص ۲۶۲.
  47. تبیین براهین اثبات خدا، ص ۲۵۹ـ ۲۶۵ و درآمدی بر کلام جدید، ص ۱۴۹ـ ۱۵۱.
  48. قوت القلوب، ص ۲۳۸ـ ۲۶۸؛ عوارف المعارف، ۱۷۶ـ ۱۷۸؛ مقاصد السالکین، ص ۳۵۳ـ ۳۷۱ و فتوحات مکیّه، ج۱، ص ۳۵۳ـ ۳۶۴.
  49. جامع السعادات، ص ۱۴۲ـ ۱۶۶ و معراج السعاده، ص ۸۵ـ ۸۹.
  50. احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۲ـ ۴۵.
  51. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۹۶-۴۰۲.
  52. کشف المحجوب، ص۳۹۷.
  53. التعریفات، ص۱۵؛ النبراس، ص۱۰۵.
  54. شرح عقاید نسفیه، ص۴۵ـ ۴۶؛ النبراس، ص۱۰۶.
  55. المبسوط، ص۱۳۳.
  56. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۲۵ـ ۲۶.
  57. شرح الاصول الخمسه، ص۳۶.
  58. فتح الباری، ج۱، ص۹ و ۱۹؛ ج۱۲، ص۳۸۸؛ ارشاد الساری، ج۱، ص۴۸ و ۵۹؛ حاشیه کستلی بر شرح عقاید نسفیه، ص۳۶؛ مرتع الصالحین و زاد السالکین، ص۲۶۹.
  59. مرتع الصالحین و زاد السالکین، ص۲۷۱؛ مقاصد السالکین، ص۳۶۸؛ شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶؛ فتح الباری، ج۱۲، ص۳۸۸؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۵۲؛ ج۵۱، ص۳۱۵.
  60. الرسالة القشیریة، ص۱۴۹و تفسیر قرآن کریم، سوره یس، آیه ۲۲۹.
  61. بحارالانوار، ج۸، ص۲۸؛ ج۲۶، ص۱۸ و ۱۹ و ۶۰ و ۵۸.
  62. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، الهام، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۰۱ ـ ۴۰۲.