شناخت مسؤولیت در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:


[[رده:شناخت]]
[[رده:شناخت]]
[[رده:مسئولیت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۵

مقدمه

شناخت مسؤولیّت / مسؤولیّت‌پذیری، ملکه‌ای بس والاست، که خیر دنیا و آخرت را از پی خواهد داشت. این ملکه، انسان را به انجام آن‌چه برعهده گرفته ترغیب، و انجام مسؤولیّت‌های فردی و جمعی او را - که از نظر عقل، شرع و یا عرف برگردنش نهاده شده - تضمین می‌نماید. صاحب این ملکه، گویا بدون آن‌که خود بداند، به انجام وظایفش پرداخته در این راه به امر و یا تهدیدی دیگر نیازمند نیست.

امیرمؤمنان (ع)، چون شنیدند که لشکریان معاویه به شهر انبار تاخته و زینت زنی یهودی را به سرقت برده‌اند، سخت غضبناک شده بر این واقعه اعتراض فرمودند.

این، نشان‌دهنده شناختی بود که ایشان از مسؤولیّت جامعه اسلامی در مقابل دیگران داشت، و نیز پذیرش آن مسؤولیّت. اندوه ایشان نیز بر آن بود که مردان مسلمان، از انجام وظیفه خود در حمایت از آن زن یهودی کوتاهی کرده‌اند.

در این زمینه، اگر تنها و تنها همین یک آیه نازل شده بود، کافی بود تا مؤمنان به اهمّیّت این ملکه پی برند، و تمامی تلاش خود را برای تحصیل آن به‌کار گیرند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱].

گویا مراد از "ارتداد" در این آیه، کفر عملی، و یا به عبارت دیگر مسؤولیّت ناشناسی، و در نتیجه شانه تهی‌کردن از زیر بار آن است؛ ما معمولاً کفر عملی را "بی‌تفاوتی" می‌نامیم.

در این آیه شریفه، خداوند وعده فرموده است که اگر مسلمانان رو به بی‌تفاوتی نهند، او خود گروهی دیگر را که مسؤولیّت‌شناس و مسؤولیّت‌پذیرند برخواهد انگیخت، تا آنان وظیفه جهاد در راه خدا را به‌عهده گیرند، و بدون آن‌که مانعی آنان را از انجام مسؤولیّت‌شان باز دارد، به آن بپردازند؛ زان پس اشاره می‌فرماید که اینان از ایمانی استوار بهره‌مندند؛ از این‌رو خداوند آنان را سخت عزیز می‌دارد، همان‌گونه که آنان نیز در راه محبّت او سر از پای نمی‌شناسند.

روایات بسیاری از شیعه و سنّی در فضیلت این گروه وارد شده است؛ گروهی که: هم ایمان را در مراتب اعلای آن به‌دست آورده‌اند؛ و هم مسؤولیّت خویش را می‌شناسند؛ و هم به انجام آن مسؤولیّت می‌پردازند[۲].

مراتب فضیلت مسؤولیّت‌شناسی

این فضیلت نیز همچون دیگر فضائل، از مراتبی چند برخوردار است. ما در اینجا مراتب این فضیلت را از نظر آن‌چه بدان تعلّق می‌گیرد و مورد مسؤولیّتِ مؤمنان خواهد بود، بیان می‌نماییم:

مسؤولیت در مقابل شریعت

این نوع از مسؤولیّت، مهم‌ترین انواع آن است؛ چه در اسلام هیچ چیزی مهم‌تر از دین نیست. از همین رو است که انبیاء عظام (ع) همگی آماده بوده‌اند تا جان مبارک خویش را در راه احیاء شریعت الهی هدیت فرمایند. به این دو عبارت درخشان از حضرت سیّدالشُّهداء (ع) نیز بنگرید: "آیا به سوی حق نمی‌نگرید که بدان عمل نمی‌شود، و به سوی باطل نمی‌نگرید که از آن بازداشته نمی‌شود؟، تا مؤمن به لقاء شایسته پروردگار خود راغب شود"[۳]؛ "هرکس در میان اهل ما، جان خویش می‌بخشد و نفْس خویش را بر دیدار پروردگارش آرام می‌سازد، با ما همراه شود، که من به اراده الهی صبحگاهان حرکت می‌نمایم"[۴].

این مسؤولیّت، همان حفظ دین است؛ و حفظ دین از دو بُعد کلی برخوردار می‌باشد:

  1. بُعد ایمان و عمل به آن؛
  2. بُعد نظارت عمومی.

این دو بُعد، در سوره مبارکه عصر این‌گونه به اشاره گرفته شده است: وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۵].

بُعد ایمان و عمل صالح - که هر دو سویه انجام واجبات و مستحبّات، و ترک محرّمات و مکروهات را در بر می‌گیرد- همان رسالتی است که پیامبر اکرم (ص) و ائمّه هدی (ع) سخت بر آن پای می‌فشردند. بسیاریِ عبادات اهل‌بیت (ع) و سنگینیِ آن عبادات- که تنها در توان آنان قرار داشت، و جز از ایشان هیچ‌کس را یارای انجام آن نبود- ما را از اشاره به گوشه‌ای از آن عبادات بی‌نیاز می‌سازد.

از این‌رو، تنها به یک حدیث از امیرمؤمنان (ع) اشاره می‌کنیم، که مقدار اهتمام ایشان نسبت به وظایف الهی در دو جانب مستحبّات و مکروهات را، نشان می‌دهد. آن حضرت می‌فرمایند: "به‌خدا قسم اگر هفت اقلیم زمین را تا خود افلاک به من دهند، تا خداوند را درباره مورچه‌ای معصیت کنم، بدین‌سان که پوسته جوی را از دهانش بستانم، چنین نخواهم کرد!" [۶].

در بُعد نظارت عمومی نیز، روایات بسیاری که در این زمینه وارد شده، نشان‌دهنده اهتمام خاصّی است که اسلام نسبت به آن مبذول داشته است. قرآن کریم نیز در این زمینه از آیات بسیاری برخوردار است؛ ما در اینجا بدون آن‌که نیّت استقراء آیات این کتاب مقدّس را داشته باشیم، تنها به شماری از آن‌چه در این زمینه بیان شده، اشاره می‌کنیم:

  1. قرآن‌کریم نخست بیان می‌کند، که بر جامعه اسلامی واجب است که به تشکیل حوزه‌های علمیّه بپردازد، و گروهی از خود را به تحصیل و تدریس در آن بگمارد، تا باگذر ایّام کیان اسلام حفظ گردد: فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[۷].
  2. در کنار اینان، به‌گونه وجوب گروهی دیگر نیز می‌باید به تشکیل سازمانی بپردازند، که مسؤولیّت امر به معروف و نهی از منکر را به‌ عهده گیرد؛ چه بدون این گروه نیز کیان اسلام در اثر گناهکاری برخی از غیر مقیّدان به شریعت، دستخوش تحریف و سرانجام نابودی خواهد شد: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۸].
  3. پرداختن به این وظیفه، بر عهده یکایک مردمان نیز گذارده شده است. این مطلب به‌گونه‌ای است که امتیاز این اُمّت بر دیگر اُمّت‌ها، تنها در همین مسأله دانسته شده است. چه برتر بودن امّت اسلام نسبت به امّت‌های دیگر، تنها ویژه زمانی است که یکایک مسلمین به امر به‌ معروف و نهی از منکر بپردازند: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۹].
  4. گذشته از آن، بر یکایک مسلمین واجب است که به دقّت در امر جامعه بنگرند، و به بررسی آن و نقد و انتقاد از چگونگی امور جاری در آن، بپردازند؛ تا معایب جامعه اندک اندک از آن رخت بندد، و فضائل و مکارم جایگزین آن شود. قرآن‌کریم از این امر، به "سفارش به نیکی‌کردن" تعبیر، و بر صبر بر آن تأکید روا داشته است: وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۱۰]. پُر واضح است که این نقد، نه از باب بدگویی و عیب‌جویی، که از باب ذکر عیوب برای برطرف‌کردن آن است. گویا اسلام سر آن دارد که خاصیت آیینگی آیینه در میان مسلمین رواج یابد؛ چه همان‌گونه که در حدیث آمده است-: "مؤمن آینه مؤمن است" [۱۱]: - مؤمنان با بیان معایب یکدیگر، همچون آینه در پی آنند که عیوب را آشکار سازند؛ تا مردمان به برطرف‌کردن آن بپردازند؛ همان‌گونه که نظر در آینه و مشخّص شدن معایب، آدمی را به برطرف کردن آن سوق می‌دهد. پُر واضح است که بدگویی و عیب‌جویی، به سختی حرام و در شمار گناهان کبیره قرار دارد، چه در این دو فعل خاصیّت آیینگی مؤمن نسبت به برادر مؤمن خود، وجود نخواهد داشت: وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ * كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ * نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ[۱۲]؛ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۱۳].
  5. در مرحله بعد، بر مؤمنان واجب فرموده که نقدهای دیگران را پذیرا بوده، آن‌ها را به جان بشنوند و به عمل درآورند؛ بر این عمل آنان نیز ثوابی بزرگ وعده فرموده است: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱۴].[۱۵]

مسؤولیّت در مقابل نفس خود

آگاهی انسان از مسؤولیّتی که در مقابل خود دارد، و پرداختن او به این مسؤولیّت نیز، در شمار ارکان مهمّ این ملکه کم‌نظیر است؛ چه انسانی که از روحی مرده برخوردار است، و یا حجاب‌های ضخیم همچون پرده‌ای بر روح او نشسته، و یا از بیماری‌های روحیِ گوناگون رنج می‌برد، در فرهنگ قرآنی در شمار حیوانات است، و نیز در مواردی از حیوانات نیز پست‌تر!:

  1. يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ[۱۶]؛
  2. أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ[۱۷]؛
  3. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۱۸]؛ از این رو است که می‌باید در رفع این حجاب‌ها بکوشد، تا از مرتبه حیوانی خارج شده به فضای پرنور و سرور انسانیّت وارد شود.

این رفع حجاب نیز تنها با توبه، بیداری و آگاهی دائمی، تخلیه نفس از رذائل به‌وسیله ریاضات مشروع، و دعا و توسّل به درگاه الهی، ممکن می‌گردد؛ و سرانجام پس از آن، آراستن نفس به فضائل است، که به‌واسطه ارتباط محکم میان او و حضرت حق، ممکن می‌گردد؛ تا سرانجام در پایان این راه، به مقام تجلیه واصل شود، که در این هنگام نسیم رحمت الهی بر او وزیدن می‌گیرد، و جان او را ‌به سوی یهدی مقام قُدس خود رهنمون می‌گردد: قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ[۱۹].

پُر واضح است که اگر این سیر در میان نباشد، و آدمی دل در پی آن و سر در انجام آن نگذارد، فروافتادن در مادّیات و رنگ‌پذیری از آن، آدمی را به مرتبه حیوانی - و بلکه پست‌تر از آن! - خواهد کشانید. به گمان ما، دو تعبیر قرآنی پیش‌گفتة: أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ[۲۰]، و إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۲۱]. نه سرزنش است، و نه شماتت آنان که در صورت انسانی از جانی حیوانی برخوردارند؛ بلکه خبری است که از واقع آنان اطّلاع می‌دهد. چرا که در فرهنگ قرآنی، آن که در عالم مادّه و مادّیات فرو رفته است، تنها شباهتی مادّی به انسان دارد؛ امّا در صورت و واقع فقط حیوانی است که بر دو پا می‌رود؛ به عبارتی دیگر، مادۀ انسانی صورتی حیوانی یافته، صورت اُلاغ، سگ و یا دیگر حیوانات پست، که حقیقت حیوان انسان‌نما را نشان می‌دهد!: مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا[۲۲]؛ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ[۲۳].[۲۴]

مسؤولیّت در مقابل جسم خود

این‌گونه از مسؤولیّت نیز از اهمّیتی ویژه برخوردار است؛ چه جسم برای انسان، همچون بُراقی است که عروج او را ممکن می‌سازد. از این رو اگر جسم در اختیار انسان نباشد، برای هیچ‌کس ترقّی به مدارج بالای کمال ممکن نخواهد شد. از همین رو است که محافظت جسم و اهتمام به آن، در قرآن کریم و سنّت معصومان (ع)، سخت مورد تأکید واقع شده است. به این چند آیه مبارک بنگرید:

  1. وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا[۲۵]؛
  2. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ[۲۶]؛
  3. يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا[۲۷]؛
  4. يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا[۲۸]؛
  5. وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ[۲۹].

نمونه‌های این آیات، به‌وفور در قرآن کریم وارد شده؛ همان‌گونه که در کلمات اهل بیت (ع) نیز به‌ فراوانی می‌خوانیم: "هرکس از سنّت و روش من روی‌گردان شود، از من نیست"[۳۰] و "هرکس دنیایش را برای آخرتش، و آخرتش را برای دنیایش ترک گوید، از ما نیست" [۳۱]؛ پُر واضح است که این دو حدیث شریف، در مقام بیان لزوم برآورده کردن نیازهای مادّی جسم، در نواحی و انواع گوناگون آن است؛ از این رو هیچ سخنی در لزوم برآورده‌سازی این نوع از نیازها نیست؛ بلکه تمامی سخن اخلاق‌پژوهان در اسراف انسان و یا تبذیر او در این ناحیه است، که هردو به ضعف جسم و یا بیماری آن منجر خواهد شد. آری! آن‌چه که از نظر عقل و شرع سخت پسندیده است، میانه‌روی در این امور است: وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۳۲].

از همین رو است که شریعت اسلام، همان‌گونه که از فرونهادن میل‌ها و گرایش‌های نفسانی انسان نهی فرموده، از فروافتادن در این خواست‌ها نیز برحذر داشته است. پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می‌فرمایند:

  1. "مبغوض‌ترین مردم نزد خداوند متعال، پرخوران هستند"[۳۳]؛
  2. "مبغوض‌ترین مردم نزد خداوند متعال، پرخوابان هستند"[۳۴]؛
  3. "مبغوض‌ترین مردم نزد خداوند متعال، بیکاران هستند"[۳۵].

کوتاه‌ترین و کامل‌ترین تعبیر در این زمینه، همان لغت مشهور "اسراف" است، که قرآن کریم بارها به آن اشاره، و مؤمنان را از آن باز داشته است. در این مسیر، قرآن کریم از اسلوب بیان مفاسد اسراف و عذاب‌های سنگینی که قهر و غضب الهی بر آن مترتّب ساخته، استفاده می‌فرماید؛ چه اسراف‌کاران خود به قهر الهی، و در نتیجه عذاب او مبتلا خواهند شد: وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ * لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ * وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ[۳۶]؛ وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا[۳۷].[۳۸]

مسؤولیّت در مقابل عمر

عمر از ارزشمندترین اشیاء است، و نمی‌توان با ثروت مادّی قیمتی برای آن تعیین نمود. از همین رو است که انسان، حاضر نیست جان خود را حتّی با تمامی دنیا مبادله نماید. با این همه امّا، غفلت باعث آن می‌شود که آدمی از ارزش این سرمایه پایان‌پذیر روی گرداند، و در نتیجه با از دست دادن آن، زیانکار از این جهان رخت به سرای دیگر کشد. قرآن کریم تا آدمی را از این غفلت وا رهاند، بارها تأکید فرموده است که انسان در ایستگاه‌های گوناگون مرگ، قیامت، و به هنگام ورود به جهنّم -که از آن به خدای بزرگ پناه می‌بریم- بر نابودی آن تأسف می‌خورد و انگشت ندامت بر دندان می‌برَد. به این چند آیه بنگرید:

  1. رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا[۳۹]؛
  2. أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ[۴۰]؛
  3. وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ[۴۱].

روایات نیز در این زمینه بسیار است؛ نمونه را به این حدیث نبوی (ص) بنگرید: "چون قیامت فرارسد، هیچ بنده‌ای قدم از قدم بر نمی‌دارد تا درباره چهار چیز مورد سؤال واقع شود. از عمرش که آن را در چه نابود کرده، و از جوانیش که در چه گذرانیده، و از داراییش که از کجا به‌دست آورده و در چه خرج نموده، و از حبّ ما اهل‌بیت"[۴۲].

غنیمت داشتن عمر و رعایت نظم در آن، موجب می‌شود که هرچند عمر کوتاه باشد، امّا به‌خوبی از آن استفاده شود، همان‌گونه که بی‌توجّه از سر آن گذشتن، و نیز بی‌نظمی در آن، موجب از دست دادن آن بدون آن‌که بهره‌ای از آن حاصل گردد، می‌شود. در این زمنیه تفاوتی میان عمری کوتاه و یا عمری یک‌صد ساله نیست.

این مطلب، به‌خوبی در زیست‌نامه بزرگان، مخترعان، مؤلّفان و جز آنان، به چشم می‌آید؛ چه آنان گاه در عمرهایی بس کوتاه به توفیقاتی دست یافتند، که عقل آدمی از آن به تحیّر می‌شود. چه بسیار از آنان بیش از یک‌صد کتاب و رساله را در عمری کوتاه پدید آوردند!، و چه بسیار از آنان با آن‌که از زندگی آسوده‌ای برخوردار نبودند، امّا به آن‌چه در نیّت داشتند، نائل شدند. در این شمار می‌توان به شیخ‌الطّائفه شیخ طوسی اشاره کرد، که بسیاری از آثار خود را در هنگام هجوم مخالفان به شیعه، و غارت کتابخانه‌ها و مساجد و حتّی خانه‌های ایشان، تألیف نمود. شیخ‌الرّئیس ابن‌سینا نیز شماری از آثار خود را در زندان نگاشت، و دو شهید بزرگوار فقه شیعه متن گران‌سنگ "لمعه" و "شرح" آن را در زندان و تحت‌نظر شدید دشمن، پدید آوردند. سیّد علی طباطبائی فقیه کم‌نظیر شیعی نیز، بخش‌هایی از "ریاض المسائل" را در هیاهوی حمله دشمنان به نجف اشرف و حلال شمردن خون شیعیان، نگاشت!

صاحب جواهر نیز در این زمینه آیتی است و حکایتی؛ او از تألیف دائرة‌المعارف بزرگ خود، حتّی در شبی که فرزندش چشم از جهان بست نیز باز نایستاد، و در همان منزلی که فرزند جوان بدرود حیات گفته بود، نگاشتن "جواهر الکلام" را ادامه داد!. صدرالمتألّهین، خواجه نصیرالدین طوسی، و استاد گران‌قدر ما مؤسس دولت جمهوری اسلامی ایران نیز در این شمارند، که برخی از آثار خود را یا در زندان و یا در تبعیدگاه نگاشته‌اند. آورده‌اند که علامه حلی کتاب بیش بهای "قواعد الأحکام" را به هنگام سفر به کربلای معلّی در طول راه نگاشت، و محقق نراقی منظومه بزرگ "طاقدیس" را در دقایقی که به وضو گرفتن مشغول بود، سرود!؛ و چه بسیار نمونه‌های این‌گونه، که تاریخ برای ما به ارمغان آورده است.

این بزرگان - که چنین کتاب‌خانه بزرگی را برای شیعه امامیّه پدید آورده به یادگار گذاردند-: آثار خود را تنها در زیر فشار دشمنان و سختی‌ها و فشارهای دائمی نگاشته‌اند، امّا از آن‌جا که فرصت خویش را غنیمت دانستند، به چنین توفیقاتی نائل شدند. خداوند زحمت آنان را مأجور دارد، که به‌راستی به این حدیث نبوی شریف عمل نمودند: "پرودگار شما را در روزگارتان نسیم‌هایی از رحمت است، هان! خویشتن را در معرض آن قرار دهید" [۴۳].[۴۴]

مسؤولیّت در مقابل خاندان و نزدیکان

این نوع از مسؤولیّت نیز، به چند قسم تقسیم می‌گردد:

  1. شناخت مسؤولیّت در مقابل پدر و مادر: این نوع از مسؤولیّت، از منظر قرآن کریم در شمار بزرگ‌ترین وظایف انسان قرار دارد. حضرت حق در این زمینه می‌فرماید: وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا[۴۵] و می‌فرماید: وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا[۴۶]. تأکید شگرفی که در این دو آیه به کار رفته است، به‌گونه‌ای است که نمونه آن به‌سختی در دیگر آیات الهی به چشم می‌آید. احادیث تاریخ و تجربه، بر این سخن هماوایند، که خیر دنیا و آخرت در گرو نیکی به پدر و مادر است؛ همان‌گونه که بدون تردید کسی که مورد نارضایتی والدین خویش قرار گیرد، از هیچ خیری در دو جهان بهره‌مند نخواهد شد. یکی از آثار وضعی این نارضایتی نیز، سختی در معیشت و تنگدستی است.
  2. شناخت مسؤولیّت در مقابل فرزندان: این مسؤولیّت نیز در این شمار است، چه همان‌گونه که پدر و مادر را بر فرزندان حقّی است، آنان را نیز بر اینان حقّی است. در شمار این حقوق می‌توان به تربیت و تعلیم آنان اشاره کرد، تعلیم علوم دینی - علم اصول دین، فروع دین و اخلاق اسلامی- در این زمینه از ارزشی بی‌مانند برخوردار است؛ و پر واضح است که سعادت فرزند، تنها با دست‌یابی او به شناختی درست از حضرت حق و شریعت او، حاصل خواهد شد. اقدام برای ازدواج آنان چون به سن لازم برای ازدواج رسیدند، و گذشت از اشتباهات آنان نیز، در این شمار است؛ چه پدر و مادری که فرزند خویش را طرد می‌نماید، باید بداند که خداوند نیز او را نه عفو می‌فرماید، و نه از گناهانش می‌گذرد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۷].
  3. شناخت مسؤولیّت در مقابل همسر: این شناخت، شامل هریک از زن و شوهر می‌شود، و اختصاص به یکی از آن دو نخواهد داشت. این نوع از مسؤولیّت، از دامنه‌ای وسیع برخوردار و تشریح آن نیازمند به تألیفی بزرگ می‌باشد. ما از آن‌جا که پیش از این آثاری چند در این موضوع پرداخته‌ایم، و این آثار به زبان‌های گوناگونی تدوین و ترجمه شده است، در این کتاب به تفصیل این مطلب نپرداخته تنها به نکاتی چند در این زمینه اشاره می‌کنیم: می‌دانیم که منطقه مسکونی زمین، از کشورهایی چند، و هر کشور از شهرهایی، و هر شهر از خانه‌هایی تشکیل شده است. از این‌رو، می‌توان هر خانه را کشوری کوچک دانست، که به ناگزیر نیازمند به رئیسی است، که امور آن را تدبیر نماید. پر واضح است که مسؤولیّت ریاست منزل بر عهده مردان نهاده شده، چه آنان از عقل اجتماعی به‌گونه کامل‌تری برخوردارند؛ و نیز پرداخت مخارج خانواده بر آنان واجب شمرده شده است، حضرت حق خود در این زمینه می‌فرماید: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ[۴۸]. معاونت مرد نیز بر دوش زن نهاده شده، چه مهربانی در زنان بارزتر است، که در تنظیم امور منزل و تربیت فرزندان سخت لازم می‌نماید. پیامبر اکرم (ص) چون به تقسیم امور خانواده در میان امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) پرداختند، این‌گونه تعبیر فرمودند که، مسؤولیّت امور تا درب منزل به‌عهده حضرت زهرا (س)، و مسؤولیّت امور بعد از آن به‌عهده امیرمؤمنان (ع) باشد؛ پس از این تقسیم، دخت گران‌قدر ایشان فرمودند: "هیچ‌کس جز از خدا نمی‌داند، که از این کار چه اندازه شادمان شدم!" [۴۹]. نیاز به توضیح نیست که موفقیّت همسران در تدبیر امور منزل، به اموری چند نیازمند است؛ توافق آن دو در نظر و رأی، در این شمار است، که حداکثر در پنجاه درصد امور حاصل خواهد شد. از این رو بر عهده آن دو -و به‌ویژه زن- است که با تواضع خویشتن، امور را به اصلاح آورَد و از متلاشی شدن ساختار خانواده، جلوگیری کند؛ به این آیه شریفه بنگرید: فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ[۵۰] و نیز بر عهده مرد است که جوان‌مردی داشته به سخت‌گیری در امور نپردازد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۵۱]. نیز همسران می‌باید به مراقبت از فضای روحی منزل بپردازند، تا محیط خانه استراحتگاه آنان باشد؛ استراحت‌گاهی که خستگی‌های روحی و جسمی را زائل می‌نماید. این مراقبت نیازمند به آن است که هریک از آن دو، استراحتگاه دیگری و پناهگاه قلب او باشد: وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً[۵۲]. زان پس، تدبیر امور گوناگون منزل نیز در این راستا از اهمّیتی خاص برخوردار است. پیش از این، اشاره کردیم که امور داخلی منزل بر عهده زن، و امور بیرونی آن بر عهده مرد می‌باشد. و سرانجام آن‌که منزل مدرسه‌ای است که پدر و مادر، معلّمان آن مدرسه‌اند؛ کوتاهی آن‌دو در آموزش یکدیگر و نیز آموزش فرزندان، گناهی است که بدون تردید در شمار گناهان بزرگ قرار دارد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ[۵۳]؛ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۵۴]. این، مختصری از وظایف آن دو بود؛ حال اگر به این وظایف عمل کنند اجری همانند شهیدان نصیب خواهند برد؛ امام صادق (ع) در این زمینه می‌فرمایند: "آن‌کس که برای خانواده‌اش تلاش کند، مانند مجاهد در راه خدا است" [۵۵] و نیز از یکی از اهل‌بیت (ع) روایت شده که فرموده‌اند: "جهاد زن، شوهرداری نیکو است"[۵۶]. در مقابل امّا، اگر در این مطلب کوتاهی ورزند و به تعلیم یکدیگر و فرزندان نپردازند، خسارت دنیوی و عذاب اُخروی در انتظار آنان خواهد بود، درباره عذاب دنیوی آنان، همین بس که منزلشان جهنّمی زودرس است که در آن زندگی‌ای تلخ برای آنان و فرزندانشان به‌وجود می‌آید، از این‌رو قلبشان اندک اندک می‌میرد و آنان همچون مرده‌ای در میان زندگان خواهند بود، گمان نمی‌کنم که برای خانواده، عذابی بدتر از این عذاب بتوان تصور نمود!. درباره عذاب اُخروی آنان نیز، تنها به همین یک روایت که شیخ حُرّ عاملی آن را از پیامبر اکرم (ص) نقل نموده‌ است، ‌ بنگرید:"هر کس را زنی باشد که به اذیّت شویش می‌پردازد، خداوند هرگز نماز آن زن را نمی‌پذیرد، و هیچ‌یک از نیکی‌هایش را نیز نمی‌پذیرد تا آن‌که شوی خود را راضی نماید... آن زن اوّلین کسی است که به جهنّم وارد می‌شود؛ شوهر نیز اگر همسر خویش را اذیّت و ظلم کند، همین عذاب را در پیش خواهد داشت"[۵۷].
  4. شناخت مسؤولیّت در مقابل همسایه: این مسؤولیت نیز سخت مهم شمرده شده، و افسوس که ما آن را به‌گونه‌ای رها کرده‌ایم که گویی اصلاً حقّی در این زمینه برگردنمان ثابت نشده است!. آن‌چه در قرآن و حدیث درباره این مسؤولیّت وارد شده است، بدن انسان را به‌ لرزه در می‌آورد؛ چه تأکید این‌دو منبع معارف بر این نکته، بسیار دهشتناک است!. به این دو آیه بنگرید: وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۵۸]؛ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ * وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ[۵۹]. در روایتی، "ماعون" اثاث منزلی دانسته شده، که همسایه بدان نیازمند است. پُر واضح است که تعیین این مصداق، از باب تعیین مصداق کامل است؛ بر این اساس، هر آن‌چه مورد نیاز همسایه انسان باشد، می‌تواند در شمار این آیه شریفه قرار گیرد. روایات بسیاری نیز در این زمینه وارد شده است؛ به این چند نمونه بنگرید: از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که ایشان فرمودند: "به من ایمان نیاورده است، آن‌که خود سیر بخوابد در حالی که همسایه‌اش گرسنه است"[۶۰]؛ از همیشان روایت شده که فرمودند: "حرمت همسایه بر همسایه، مانند حرمت مادرش بر اوست"[۶۱]؛ نیز همیشان فرمودند: "هرکس عیادت همسایه مریض خود را به نیّت کوچک شمردن حقّ او ترک کند، به شاخه‌ای از درخت زقّوم - که ریشه در جهنم دارد- دست انداخته است؛ و هرکس تشییع جنازه همسایه درگذشته خود را به‌خاطر کوچک شمردن او ترک کند، به شاخه‌ای از همان درخت آویزان شده است"[۶۲]؛ امام کاظم (ع) فرمودند: "همسایگی نیکو، بازداشتن خود از اذیّت دیگران نیست، بلکه آن است که بر اذیّت آنان صبر ورزی"[۶۳]؛پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "هر چهل منزل، همسایه حساب می‌شود، از روبه‌رو، از پشت سر، از طرف راست، و از طرف چپ"[۶۴].
  5. شناخت مسؤولیّت در مقابل جامعه: انسان به‌صورت ذاتی جمع‌نشین آفریده شده، و از این‌رو به دیگران احتیاج داشته نمی‌تواند تنها به زندگی بپردازد، و با دیگران ارتباطی نداشته باشد: نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۶۵]. همان‌گونه که این آیه شریفه نیز اشاره می‌فرماید، از رحمت بی‌منتهای خداوند متعال بر مردمان، آن است که هر یک از آنان به‌گونه‌ای برای رفع احتیاجات دیگران آفریده شده است. بنابراین، بر عهده یکایک آنان است که به بخشی از امور جامعه بپردازند، برخی برای حفظ جامعه از دشمنان، برخی برای حفظ نظام آن، و برخی دیگر برای تنظیم امور معاش آن، آفریده شده‌اند. گذشته از این امرِ تکوینی، خداوند تشریعاً نیز مردمان را موظّف داشته که هر یک به دیگری پرداخته به نیازهای او اهتمام ورزد، تا سرانجام کار جامعه به سامان رسد. این امر به‌شدّت مورد تأکید حضرت واقع شده، تا جامعه از نابودی و لجام گسیختگی درامان بماند؛ ‌ پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: "هرکس که هر روزه به امور مسلمین اهتمام نورزد، خود مسلمان نیست" [۶۶]؛ "خداوند بنده‌ای را دوست می‌دارد، که کار خود را صحیح و استوار انجام می‌دهد"[۶۷]. به دیگر سخن، به فراوانی از اهل‌بیت عصمت (ع) روایت شده است که: "مؤمن کسی است که برای دیگران همان چیزی را می‌پسندد، که برای خود می‌پسندد، و برای دیگران همان چیزی را ناخوش می‌دارد، که برای خود ناخوش می‌دارد" [۶۸]. ما، این مسأله مهم که از کتاب و سنّت برگرفته شده را، "قانون مواسات" می‌خوانیم. واضح است که این قانون، اگر به اجرا درآید و مردمان به آن عمل نمایند، هر شهری خود مدینه‌ای فاضله خواهد بود؛ شهری که در آن دروغ، خیانت، درگیری، دزدی و این‌گونه امور، راه نخواهد داشت؛ ازاین‌رو فقر، نیاز مادّی، تجرّد و محروم بودن از ازدواج، و کوتاه سخن هیچ احتیاجی در آن پدید نخواهد آمد. روشن است که اختلافات نژادی و طبقاتی روزگار ما، و آن‌که برخی از درآمدی بسیار کم برخوردار، و برخی دیگر در شمار طبقات ثروتمند قرار دارند، تنها از آن‌ رو پدید آمده است که مردم به این قانون عمل نکرده، آن را یکسر رها نموده‌اند. افسوس که برخی از صنعت‌گران این روزگار، هر چند حقوقی بیش از حقّ خویش دریافت دارند، امّا به هم‌نوعان خود اهمیّتی نداده در کار خود جدّیتی نشان نمی‌دهند. شماری از کشاورزان و دیگر طبقات جامعه نیز همین‌گونه‌اند؛ اینان تنها اسمی از اسلام را بر خویش بسته‌اند، امّا از حقیقت آن سخت دورند!. به این آیه شریفه بنگرید: أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ * وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ[۶۹].[۷۰]

منابع

پانویس

  1. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۳، ص۴۱ ـ ۴۲.
  3. « أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً»؛ بحارالأنوار، ج ۴۴ ص ۳۸۱.
  4. « مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ‌»؛ بحارالأنوار، ج ۴۴ ص ۳۶۷.
  5. «سوگند به روزگار، * که آدمی در زیانمندی است* جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱-۳.
  6. « وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ‌ الْأَقَالِيمَ‌ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ‌ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»؛ نهج‌البلاغة، صبحی صالح، خطبه ۲۲۴.
  7. «چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  8. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  9. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  10. «سوگند به روزگار، * که آدمی در زیانمندی است* جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱-۳.
  11. « إِنَّ‌ الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ‌»؛ بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۲۶۸.
  12. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن * آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد * گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد * چنین نیست؛ بی‌گمان در آن خرد کننده، فرو افکنده می‌شود * و تو چه دانی که آن خردکننده چیست؟ * آتش برافروخته خداوند است * که به دل‌ها راه می‌یابد» سوره همزه، آیه ۱-۷.
  13. «و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.
  14. «پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
  15. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۳، ص ۴۳-۴۷.
  16. «همچون چارپایان می‌خورند» سوره محمد، آیه ۱۲.
  17. «آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  18. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  19. «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است * خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.
  20. «آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  21. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  22. «داستان آنان که (عمل به) تورات بر دوش آنها نهاده شد اما زیر بار آن نرفتند همچون داستان درازگوشی است بر او کتابی چند» سوره جمعه، آیه ۵.
  23. «از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.
  24. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۳، ص ۴۸.
  25. «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.
  26. «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟» سوره اعراف، آیه ۳۲.
  27. «ای پیامبران! از چیزهای پاکیزه بخورید و کاری شایسته کنید» سوره مؤمنون، آیه ۵۱.
  28. «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
  29. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  30. « مَنْ‌ رَغِبَ‌ عَنْ‌ سُنَّتِي‌ فَلَيْسَ‌ مِنِّي‌»
  31. « لَيْسَ‌ مِنَّا مَنْ‌ تَرَكَ‌ دُنْيَاهُ‌ لآِخِرَتِهِ‌ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ»؛ الفقیه، ج ۳، ص ۹۴.
  32. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  33. « أبغض الناس عندالله الأکول»؛
  34. « أبغض الناس عندالله النوام».
  35. « أبعض الناس عندالله البطال»؛
  36. «و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایه‌ای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش * چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند * و بر گناه بزرگ پای می‌فشردند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۶.
  37. «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
  38. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۳، ص ۵۰-۵۲.
  39. «پروردگارا! مرا باز گردانید! * شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹-۱۰۰.
  40. «(و پیش از آن) که کسی بگوید: ای دریغا از آنچه درباره خداوند کوتاهی کردم» سوره زمر، آیه ۵۶.
  41. «و آنان در آن فریاد سر می‌دهند که پروردگارا! ما را بیرون آور تا کاری شایسته جز آنچه (پیش‌تر) می‌کردیم در پیش گیریم؛ آیا ما به شما عمر (دراز) ندادیم که در آن آن کس که اهل پند است، پند می‌گیرد، و (آیا) هشداردهنده‌ای نزدتان نیامد؟ پس (عذاب را) بچشید که ستمکاران را یاوری نیست» سوره فاطر، آیه ۳۷.
  42. « إِذَا كَانَ‌ يَوْمُ‌ الْقِيَامَةِ لَمْ‌ تَزُلْ‌ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَ أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَ أَبْلَاهُ وَ عَمَّا اكْتَسَبَهُ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَ أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ‌»؛ تحف العقول، ص ۴۵.
  43. « إِنَّ‌ لِرَبِّكُمْ‌ فِي‌ أَيَّامِ‌ دَهْرِكُمْ‌ نَفَحَاتٍ‌ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۲۱.
  44. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۳، ص۵۵ ـ ۵۸.
  45. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! * و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۳-۲۴.
  46. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن» سوره لقمان، آیه ۱۵.
  47. «ای مؤمنان! برخی از همسران و فرزندانتان دشمن شمایند پس، از آنان دوری گزینید و اگر درگذرید و ببخشایید و چشم بپوشید بی‌گمان خداوند (نیز) آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تغابن، آیه ۱۴.
  48. «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند» سوره نساء، آیه ۳۴.
  49. « فَلَا يَعْلَمُ‌ مَا دَاخَلَنِي‌ مِنَ‌ السُّرُورِ إِلَّا اللَّه‌»؛ بحار‌الأنوار، ج۴۳، ص۸۱.
  50. «پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) می‌دارند» سوره نساء، آیه ۳۴.
  51. «ای مؤمنان! برخی از همسران و فرزندانتان دشمن شمایند پس، از آنان دوری گزینید و اگر درگذرید و ببخشایید و چشم بپوشید بی‌گمان خداوند (نیز) آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تغابن، آیه ۱۴.
  52. «و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد» سوره روم، آیه ۲۱.
  53. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست» سوره تحریم، آیه ۶.
  54. «بگو: بی‌گمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رسانده‌اند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.
  55. « الْكَادُّ عَلَى‌ عِيَالِهِ‌ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»؛ اصول کافی، ج ۵، ص ۸۸.
  56. « جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ‌ التَّبَعُّلِ‌»؛ اصول کافی، ج ۵، ص ۵۰۷.
  57. « مَنْ كَانَ لَهُ امْرَأَةٌ تُؤْذِيهِ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهَا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ‌ عَمَلِهَا حَتَّى‌ تُعِينَهُ‌ وَ تُرْضِيَهُ ... وَ كَانَتْ أَوَّلَ مَنْ تَرِدُ النَّارَ ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صوَ عَلَى الرَّجُلِ مِثْلُ ذَلِكَ الْوِزْرِ وَ الْعَذَابِ إِذَا كَانَ لَهَا مُؤْذِياً ظَالِماً... »؛ وسائل الشّیعه، ج ۱۴، ص ۱۱۶.
  58. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  59. «پس وای بر (آن) نمازگزاران * آنان که از نماز خویش غافلند * کسانی که ریا می‌ورزند * و زکات را باز می‌دارند» سوره ماعون، آیه ۴-۷.
  60. « مَا آمَنَ‌ بِي‌ مَنْ‌ بَاتَ‌ شَبْعَاناً وَ جَارُهُ جَائِعٌ‌»؛ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۹۰.
  61. « حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَى‌ الْجَارِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص ۶۶۶.
  62. « مَنْ كَانَ جَارُهُ مَرِيضاً فَتَرَكَ عِيَادَتَهُ اسْتِخْفَافاً بِحَقِّهِ فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ - بِشَجَرَةِ الزَّقُومِ‌- وَ مَنْ مَاتَ جَارُهُ فَتَرَكَ تَشْيِيعَ جَنَازَتِهِ تَهَاوُناً بِهِ‌ فَقَدْ تَعَلَّقَ‌ بِغُصْنٍ مِنْهُ»؛ بحار الأنوار، ج ۸، ص ۱۶۸.
  63. « وَ رُوِی عَنِ الکَاظِم (ع): لَيْسَ‌ حُسْنُ‌ الْجِوَارِ كَفَ‌ الْأَذَى‌ وَ لَكِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ صَبْرُكَ عَلَى الْأَذَى»؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۷.
  64. « رُوِیَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‌ كُلُّ‌ أَرْبَعِينَ‌ دَاراً جِيرَانٌ‌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ»؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۹.
  65. «ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند» سوره زخرف، آیه ۳۲.
  66. « مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ‌ بِمُسْلِمٍ‌»؛ الکافی، ج ۲، ص ۱۶۳.
  67. « وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ‌ عَمَلًا أَحْكَمَهُ‌»؛ وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۸۸۳.
  68. « ان المؤمن من یحب لغیره ما یحب لنفسه و یکره لغیره ما یکره لنفسه»؛ اصول کافی، ج۲، ص ۱۶۹.
  69. «آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ می‌شمارد دیده‌ای؟ * او همان کسی است که یتیم را می‌راند * و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمی‌انگیخت * پس وای بر (آن) نمازگزاران * آنان که از نماز خویش غافلند * کسانی که ریا می‌ورزند * و زکات را باز می‌دارند» سوره ماعون، آیه۱- ۷.
  70. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۳، ص ۵۸-۶۷.