احمد بن حنبل در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۴۶: خط ۴۶:


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
{{مدخل‌های وابسته}}
*[[عبدالله بن احمد]] (فرزند)
*[[عبدالله بن احمد]] (فرزند)
*[[صالح بن احمد]] (فرزند)
*[[صالح بن احمد]] (فرزند)
*[[حنبل بن اسحاق بن حنبل]] (عموزاده)
*[[حنبل بن اسحاق بن حنبل]] (عموزاده)
{{پایان مدخل‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۰

آشنایی اجمالی

احمد بن حنبل یکی از محدثان نام‌دار و پیشوای مذهب حنبلی است. وی مرویّ الاصل و از ناحیه پدر و مادر منسوب به خاندان عرب، شیبان بن ذهل بن ثعلبه است. پدرش محمد از جنگجویان و فرماندهان سپاه در مرو بود که در سنین جوانی از دنیا رفت. مادرش در حالی که به او آبستن بود، به بغداد آمد و احمد در سال ۱۶۴ﻫ.ق در بغداد متولد و در همان جا بزرگ شد[۱].

احمد بن حنبل از حدود شانزده سالگی به فراگیری دانش پرداخت و برای این منظور مسافرت‌های زیادی به مناطق مختلف از جمله: کوفه، بصره، مکه، مدینه، یمن، شام و جزیره انجام داد.

از کسانی که احمد نزد آنان به فراگیری علم و حدیث پرداخت می‌‌توان از: ابراهیم بن سعد، هشیم بن بشیر، عباء بن عباد مهلبی، سفیان بن عیینه، قاضی ابویوسف (شاگرد ابوحنیفه) وکیع و محمد بن ادریس شافعی نام برد و در میان اینها از وکیع و هشیم بن بشیر بیشترین استفاده را برد[۲].

آثار

از آثار فراوانی که از احمد بن حنبل در حدیث، عقاید، علوم قرآنی و تفسیر به جا مانده می‌‌توان کتاب‌های: مسند، التفسیر، الناسخ والمنسوخ، تاریخ المناسک الکبیر و الصغیر، العلل، الزهد، الرد علی الجَهْمیه را نام برد. مشهورترین کتاب او همان مسند است که شامل سی هزار حدیث است و از خود احمد بن حنبل نقل شده که این کتاب را از میان ۷۵۰۰۰۰ حدیث انتخاب کرده‌ام. همچنین از عبدالله بن احمد روایت است که: روزی ابوزرعه خطاب به من گفت: پدرت یک میلیون حدیث حفظ کرده است. گفتم: چطور گفت: آنها را شمرده و در ابوابی منظم کرده‌ام. عبدالله بن احمد می‌‌گوید: پدرم را در حالی که مویی از موهای بدن پیامبر گرامی(ص) را در دست داشت و آن را می‌‌بوسید و به چشمان خود می‌‌مالید و آن را در آبی قرار داده و آن آب را جهت شفا یافتن می‌‌آشامید، مشاهده کردم[۳] و نیز نقل می‌‌کند: درباره کسی که قبه منبر پیامبر اکرم(ص) را لمس کرده و تبرک می‌‌جوید و نیز درباره آنکه به حجره آن حضرت(ص) دست می‌‌کشد، از پدرم سؤال کردم، او گفت: هیچ اشکالی ندارد. خداوند ما و شما را از عقیده خوارج و از بدعت‌ها نگاه دارد[۴].[۵]

برخی از عقاید احمد

او سعی داشت از دست‌رنج خویش امرار معاش کند و از هیچ کس هبه و صله نمی‌پذیرفت. وقتی به مرگ می‌‌اندیشید گریه می‌‌کرد و می‌‌گفت: ترس از مرگ مرا از خوردن بازمی دارد و اگر می‌‌توانستم به جایی بروم که کسی مرا نشناسد و از من یادی به میان نیاید به آنجا می‌‌رفتم. من مبتلا به شهرت شده‌ام. هر روز آرزوی مرگ می‌‌کنم. روزی عموی وی وارد شد و دید احمد غمگین نشسته است. گفت: چرا اندوهناکی گفت: عمو! خوشا به حال کسی که خداوند نام و یادش را خاموش کند و کسی او را نشناسد. وی به واسطه نقشی که در ماجرای (محنه) ایفا کرد شهرت بسیاری یافت. او به سبب مخالفت‌اش با نظریه مخلوق بودن قرآن در داستان محنه به عنوان مدافع اصحاب حدیث شناخته شد و با تعالیمی که عرضه داشت برای تنظیم مبانی فکریِ آنان بسیار کوشید؛ به همین جهت، گفته‌ها و نوشته‌های او در تأیید اصحاب حدیث مستمسک آنان قرار گرفت. واقعه محنه را بسیاری از سیره نویسان به تفصیل ذکر کرده‌اند[۶]. وی در فتنه خلق قرآن به حکم معتصم عباسی ۲۸ ماه زندانی گردید و او را تازیانه زدند. اما چون متوکل به خلافت رسید او را بسیار احترام گذارد و به مجادله خلق قرآن پایان داد.

احمد بن حنبل در مدت یک هفته قرآن را ختم می‌‌کرد و به شب زنده داری علاقه داشت. ابراهیم بن شماس می‌‌گوید: من احمد را می‌‌شناختم. او هنگامی که نوجوان بود شب زنده‌داری می‌‌کرد.

او به سنت، بسیار اهمیت می‌‌داد و مخالفان آن را اهل بدعت می‌‌خواند و مخالفان اصحاب حدیث را زندیق معرفی می‌‌نمود. برای اصحاب پیامبر(ص) احترام به‌سزایی قائل بود و مؤمن را کسی می‌‌دانست که معتقد باشد همه چیز از خیر و شر به قضا و قدر الهی است و نیز به تقدم ابوبکر و عمر و عثمان بر دیگر صحابه و به بزرگی شأن علی بن ابی طالب(ع) باور داشته باشد و از سخن گفتن درباره نزاع و درگیری‌هایِ اصحاب خودداری نماید[۷].

احمد حنبل علاوه بر کتابِ الفضائل که به نقل مناقب و فضایل امیرمؤمنان(ع)اختصاص داده است. روایات بسیاری در مسند پیرامون فضایل اهل بیت آورده است[۸]. خطیب بغدادی از عبدالله بن احمد نقل می‌‌کند: در خدمت پدرم نشسته بودم که گروهی از اهل کرخه نزد وی آمدند و درباره خلافت ابوبکر، عمر و عثمان به گفت وگو پرداختند. در مورد خلافت علی بن ابی طالب سخن به درازا کشید. سپس پدرم سرش را بالا آورد و گفت: درباره خلافت و علی و علی و خلافت بسیار سخن گفتید. خلافت برای علی زینت و افتخار نبود، بلکه علی بود که به خلافت زینت بخشید. سیاری می‌‌گوید: این حدیث را برای یکی از شیعیان علی(ع) نقل کردم. او گفت: با روایت این حدیث از احمد حنبل، نیمی از خشم و کینه‌ام نسبت به او را از دلم بیرون کردی[۹].[۱۰]

احمد در گفتار دیگران

سبط ابن جوزی از احمد حنبل نقل می‌‌کند: پیامبر(ص) هنگام عزیمت به غزوه تبوک، علی(ع)را در مدینه جانشین خود کرد. علی(ع) گفت: یا رسول الله! مرا با زنان و کودکان در مدینه می‌‌گذاری و به جنگ نمی‌بری پیامبر گرامی(ص) فرمود: آیا ناخشنودی که تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی(ع)باشی، جز آنکه تو پیامبر نیستی[۱۱].

احمد بن حنبل، از جمله راویان حدیث غدیر است که در مسند خود به طرق متعدد آن را نقل کرده است[۱۲].

علامه امینی، روایات فضایل امیرمؤمنان(ع)و نیز حدیث غدیر را که احمد بن حنبل در طریق آن قرار گرفته گرد آورده است[۱۳].

شافعی می‌‌گوید: من کسی را عاقل‌تر از احمد و سلیمان بن داوود نیافتم. قتیبه می‌‌گوید: اگر احمد نبود در دین بدعت پدید می‌‌آمد. او امام جهانیان است. ابن حجر او را به عنوان فقیه و حجّت معرفی می‌‌کند. مزنی از شافعی نقل می‌‌کند که: در بغداد جوانی را دیدم که اگر روایت کند همه مردم از او می‌‌پذیرند. گفتم: کیست گفت: احمد بن حنبل. سفیان بن وکیع می‌‌گوید: هر کس از احمد عیب جویی کند، فاسق است. عبدالرزاق می‌‌گوید: کسی را فقیه‌تر و با تقوا‌تر از احمد بن حنبل ندیده ام. مُهنّا بن یحیای شامی می‌‌گوید: من کسی را در علم، فقه، زهد و ورع، جامع‌تر از احمد بن حنبل ندیده‌ام.

محمد ابو زهره در بیان اخلاق و خصوصیات احمد بن حنبل می‌‌نویسد: او گرفتار امتحان‌های مختلفِ شر و خیر شد و از آزمون برآمد. بالاترین و شکننده‌ترین امتحان‌ها، امتحان به شهرت و عجب است و چه بسا شیطان در شداید عاجز، ولی در هنگام ثنا و ستایش پیروز می‌‌شود. او از این امتحان نیز به خوبی و با سرافرازی بیرون آمد.

ابن حجر او را به عنوان ثقه و حافظ و رأس طبقه دهم معرفی می‌‌کند. ابن حبان در کتاب الثقات، او را حافظ و متقن معرفی کرده است. ابن سعد می‌‌گوید: او ثقه، راست گو و دارای احادیث زیادی است[۱۴].

مشایخ و راویان از او

احمد بن حنبل از بسیاری نقل حدیث کرده است و راویان او نیز کم نیستند. به شماری از راویان و نیز مشایخ روایی او اشاره می‌‌کنیم. او از کسانی چون: ابراهیم بن شماس، سمرقندی، ابراهیم بن ابی العباس بغدادی (معروف به سامریجعفر بن عون، حسین بن علی جعفی، هشیم بن ابی ساسان کوفی، وکیع بن جراح، یحیی بن آدم و ابوبکر بن عیاش روایت کرده و از میان راویان او می‌‌توان از بخاری، مسلم، احمد بن محمد بن هانی، پسر عموی او حنبل بن اسحاق بن حنبل، ابو داوود و صالح و عبدالله فرزندان احمد نام برد.

دو روایت زیر، از جمله روایاتی است که احمد حنبل در طریق آن قرار گرفته است:.

  1. عایشه می‌‌گوید: پیامبر(ص) خطاب به من فرمود: من زمانی که تو به من خشم می‌‌گیری و هنگامی که از من رضایت خاطر داری، متوجه می‌‌شوم. گفتم: چگونه فرمود: هنگامی که نسبت به من خشمگین هستی مرا با نام صدا می‌‌زنی، ولی وقتی که رضایت خاطر داری به عنوان رسول خدا صدایم می‌‌کنی[۱۵].
  2. ام سلمه می‌‌گوید: وقتی پیامبر(ص) غضبناک بود کسی جز علی(ع) جرأت مکالمه با آن حضرت را نداشت [۱۶].[۱۷]

وفات

سرانجام احمد بن حنبل در روز جمعه ماه ربیع الاول سال ۲۴۱ﻫ.ق در ۷۷ سالگی بدرود حیات گفت[۱۸]. آن گونه که نوشته‌اند در تشییع جنازه او حدود یک میلیون نفر شرکت کردند و در مرگ او مسلمانان، یهودیان، نصاری و مجوسیان گریستند[۱۹].[۲۰]

گفته‌اند در تشییع جنازه او ۸۰۰ هزار مرد و ۶۰ هزار زن و ۲۰ هزار تن از یهود و نصاری و مجوس شرکت کردند و این بیست هزار تن سپس به اسلام گرویدند[۲۱].[۲۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الانساب ۲۷۷/ ۲؛ حلیة الاولیاء ۱۶۲/ ۹؛ تاریخ بغداد ۴۱۳/ ۴؛ سیر اعلام النبلاء ۱۷۷/ ۱۱ و وفیات الاعیان ۶۵/ ۱.
  2. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص ۱۵؛ تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱، ص ۱۱۵.
  3. سیر اعلام النبلاء ۱۷۷/ ۱۱ و تاریخ بغداد ۴۱۹/ ۴.
  4. سیر اعلام النبلاء ۲۱۲/ ۱۱.
  5. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص ۱۵؛ تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱، ص ۱۱۵.
  6. ر.ک: سیر اعلام النبلاء ۲۳۲/ ۱۱؛ حلیة الاولیاء ۱۶۲/ ۹؛ تاریخ الاسلام ۱۶/ ۱۸؛ تهذیب الکمال ۴۳۷/ ۱ و ابن حنبل حیاته و عصره.
  7. دائرة المعارف بزرگ اسلامی ۷۱۸/ ۶، (به نقل از مناقب الامام احمد بن حنبل، تألیف ابن جوزی).
  8. مسند ۳۳۱/ ۱ و ۳۲۸/ ۴ و۱۸۲/ ۵، ۱۸۹، ۲۰۵، ۳۵۶ و ۳۵۸.
  9. تاریخ بغداد ۱۳۵/ ۱.
  10. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص ۱۵؛ تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱، ص ۱۱۵.
  11. تذکرة الخواص ۲۷.
  12. مسند ۱۱۸/ ۱ و ۱۱۹ و ۳۶۸/ ۴ و ۳۷۲.
  13. الغدیر ۳۳/ ۲ و ۲۰/ ۳ و۲۲.
  14. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص ۱۵.
  15. حلیة الاولیاء ۲۲۷/ ۹.
  16. حلیة الاولیاء ۲۲۷/ ۹.
  17. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص ۱۵.
  18. تاریخ بغداد ۴/ ۴۲۲؛ کتاب الثقات ۸/ ۱۸ و وفیات الاعیان ۱/ ۶۴.
  19. تهذیب الکمال ۴۶۸/ ۱؛ سیر اعلام النبلاء ۱۷۷/ ۱۱ و طبقات الشافعیه ۲۷/ ۲.
  20. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص ۱۵.
  21. المنجد، ص ۹؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۲۰۴؛ محمد علی مدرسی خیابانی، ریحانة الادب، ج۷، ص ۴۸۳.
  22. تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱، ص ۱۱۵.