مرجئه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۶: خط ۱۶:


==[[عقاید]] مرجئه==
==[[عقاید]] مرجئه==
*مرجئه، از اولین فرقه‌های پدیدار شده در عالم [[اسلام]] است که بر [[ایمان]] قلبی به جای عمل با اعضا و جوارح، تأکید دارد یعنی اگر [[انسان]] از نظر [[عقیده]] و [[ایمان]] که به حوزۀ [[قلب]] مربوط است، [[مسلمان]] باشد، از جرگۀ اهل [[ایمان]] به حساب می‌‌آید و معیار [[ایمان]] را عمل نمی‌دانستند. از نظر آنان اگر [[ایمان]] درست بود، مانعی ندارد عمل [[انسان]] [[فاسد]] باشد، [[ایمان]]، کفارۀ عمل بد است. مرجئه از لحاظ تأثیر [[گناه]] بر [[ایمان]]، در نقطۀ مقابل [[خوارج]] قرار داشتند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۰۷.</ref>.
*[[مرجئه]]، از اولین فرقه‌های پدیدار شده در عالم [[اسلام]] است که بر [[ایمان]] قلبی به جای عمل با اعضا و جوارح، تأکید دارد که اگر [[انسان]] از نظر [[عقیده]] و [[ایمان]] که به حوزۀ [[قلب]] مربوط است [[مسلمان]] باشد، از جرگۀ اهل [[ایمان]] به حساب می‌‌آید و معیار [[ایمان]] را عمل نمی‌دانستند. از نظر آنان اگر [[ایمان]] درست بود، مانعی ندارد عمل [[انسان]] [[فاسد]] باشد، [[ایمان]]، کفارۀ عمل بد است. [[مرجئه]] از لحاظ تأثیر [[گناه]] بر [[ایمان]]، در نقطۀ مقابل [[خوارج]] قرار داشتند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۰۷.</ref>.
*در جریان [[اختلاف]] میان [[علی]] {{ع}} و [[معاویه]] کسانی ادعا کردند [[حقیقت]] برایشان مشتبه شده است، لذا در خانه نشستند و دربارۀ امور [[جامعه]] [[قضاوت]] نکردند. اینان می‌گفتند، ما از عقیدۀ [[باطنی]] کسی خبر نداریم و نمی‌دانیم چه کسی در [[دل]]، [[مسلمان]] و [[مؤمن]] است و چه کسی [[کافر]] و [[فاسق]]؛ زیرا همگی به ظاهر، مسلمان‌اند. پس سزاوار است [[ثواب]] و [[عقاب]] آنان را تا [[قیامت]] به تأخیر اندازیم تا [[خدا]] دربارۀ آنان [[داوری]] کند. بدین‌سان، مرجئه در این [[دنیا]] به [[ثواب]] یا [[گناه]] [[مسلمانان]] [[حکم]] نمی‌کنند و تنها [[ایمان]] را برای [[مسلمانان]] [[کافی]] می‌دانند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۰۷.</ref>.
*مهمترین مسأله در اندیشۀ ارجاء، تعریف ماهیت [[ایمان]] و در واقع ملاک و [[میزان]] [[صدق]] نام [[مسلمان]] بر افراد است. اهمیت مسألۀ [[ایمان]] و تعریف آن به اندازه ای است که برخی منابع آن را ملاک مرجئ دانستن یا ندانستن اشخاص معرفی کرده اند: "هرکس بگوید [[ایمان]] قول و عمل است و [[کاستی]] و فزونی می‌‌یابد از ارجاء خارج شده است"<ref>ر.ک: خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ص؟؟؟. </ref>.
*[[ابومحمد]] [[حسن]] بن [[محمد]] بن حنیفه از نخستین کسانی بود که این نظریه را مطرح نمود. فرقۀ مرجئه همچون [[خوارج]] اندک اندک از [[عقاید]] [[سیاسی]] محض رو به سوی [[عقاید]] [[کلامی]] نهاد. [[ابوحنیفه]] ـ پیشوای [[مذهب]] [[حنفی]] ـ مهم‌ترین شخصیت این دوران بود که [[عقاید]] [[کلامی]] ویژه‌ای برای این [[فرقه]] ترتیب داد. او نوشته‌ها و مطالب منظمی دربارۀ عقیدۀ ارجاء تدوین کرد. پس از [[ابوحنیفه]]، ابومطیع بلخی دو کتاب با عنوان‌ [[فقه]] الابسط و العالم و المتعلم‌ نگاشت که اساس [[کلام]] مرجئه را در خود داشتند. از آثار مهم دیگر مرجئة السواد الاعظم‌ نوشته [[حکیم]] [[سمرقندی]] است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۰۷.</ref>.
*مسألۀ [[ایمان]] خود دارای چند فرع است که عبارتند از:
*[[اکثریت]] مرجئه، [[امامت]] را برای غیر [[قریش]] جائز نمی‌دانستند، ولی بعضی از آنان می‌گفتند: هرکس [[احکام]] [[قرآن]] و [[سنت]] [[رسول]] {{صل}} را برپا دارد، می‌تواند [[امام]] باشد و [[حکم]] [[امامت]] را به [[اجماع امت]] وانهاده بودند و [[معتقد]] بودند [[پیشوا]] هر چند [[گناه]] کند، مقامش [[باقی]] و اطاعتش [[واجب]] است و [[اقتدا]] کردن [[نماز]] به او صحیح است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۰۸؛ [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۳۴.</ref>.  
#پیوند [[ایمان]] و عمل: [[اهل سنت]] [[عقیده]] داشتند انجام [[اعمال]] و [[تکالیف دینی]] خود بخشی از ماهیت [[ایمان]] را تشکیل می‌‌دهد. طرفداران ارجاء چنین دخالتی را نمی‌پذیرند؛
*در مجموع [[عقاید]] مرجئه عبارت بود از: جای دادن [[مرتبت]] عمل، پس از [[ایمان]]؛ [[داوری]] نکردن دربارۀ [[سرنوشت]] [[اخروی]] فرد [[مسلمان]]؛ [[مؤمن]] دانستن هر کس که به مسلمانی [[اقرار]] ظاهری کند؛ وانهادن [[امامت]] [[امت]] به [[اجماع امت]]؛ [[حکم]] به [[امامت]] هر کس که [[اجماع]] بر [[امامت]] او حاصل آید اگر به [[کتاب و سنت]] [[آگاه]] باشد هر چند [[گناه]] کند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۰۸.</ref>.
#کاهش و افزایش [[ایمان]]: برخی [[معتقد]] بودند [[اعمال نیک]] [[ایمان]] را افزایش می‌‌دهد، [[مرجئه]] [[عقیده]] داشتند [[اعمال]] [[دینی]] بر آن نمی‌افزاید و از آن نمی‌کاهد؛
*[[رأی]] و عقیدۀ مرجئه به نفع دستگاه [[حاکم]] بود، یعنی موجب می‌‌شد [[مردم]] برای [[فسق]] و [[فجور]] دستگاه [[حاکم]]، اهمیت چندانی قائل نشوند و آنها را با همه تبهکاری‌ها [[اهل بهشت]] بدانند! آنها [[اعمال]] [[سلاطین]] [[بنی‌امیه]] را تصحیح می‌‌کردند، [[بنی‌امیه]] هم متقابلاً آنها را مورد [[تأیید]] قرار می‌‌دادند. البته بعد از انقراض [[بنی‌امیه]]، بنی‌عباس بر اساس خصومتی که با [[بنی‌امیه]] داشتند، ریشۀ مرجئه را از بین بردند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۴؛ [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۳۴.</ref>.
#مسألۀ استثنا در [[ایمان]] بدان معنا که آیا رواست کسی به طور مطلق بگوید من مؤمنم یا اینکه باید این سخن را که من مؤمنم با قید انشاءالله [[مقید]] سازد. در حالی که موضع عمومی [[اهل سنت]] [[لزوم]] استثنا گفتن است، [[مرجئه]] چنین قیدی را لازم نمی‌شمرند؛
#مسألۀ عدم خلود در [[آتش]] برای [[گناهکاران]]: [[مرجئه]] از آن روی که [[گناهکاران]] را نه [[کافر]] بلکه مسلمانی می‌‌دانستند که مرتکب [[خطا]] شده است، [[معتقد]] بودند چنین کسی در [[آتش]] مخلّد نمی‌شود. [[مرجئه]] افزون بر این در مباحثات [[سیاسی]] [[اجتماعی]] نیز [[خلفا]] را [[تکفیر]] نمی‌کردند<ref>ر.ک: خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ص؟؟؟. </ref>.
*[[مرجئه]] در درجه اول با [[خوارج]] و عقیدۀ ایشان مبنی بر اینکه هرکس [[مرتکب گناه]] شود [[کافر]] است، مخالف بوده‌اند و در مرحلۀ دوم، از زمره [[عقاید]] آنها، تنقیص [[علی]] {{ع}} است. به نظر می‌‌رسد ایشان در این [[عقیده]] از نظریات [[بنی امیه]] متأثر بوده و از ایشان [[الهام]] گرفته‌اند. تنقیص [[علی]] {{ع}} در نزد ایشان تا به آنجاست که [[مأمون]] [[خلیفه عباسی]] در هجو یکی از ایشان می‌‌گوید: "هرگاه خواستی که مُرجی (مفرد [[مرجئه]]) پیش از رسیدن مرگش بمیرد، [[نام علی]] {{ع}} را پیش او تجدید کن و بر [[نبی]] {{ع}} و آل او [[صلوات]] بفرست". از همین عبارت می‌‌توان کیفیت ارتباط [[مرجئه]] با [[علی]] {{ع}} و [[آل محمد]] {{صل}} را دانست<ref>ر.ک: خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ص؟؟؟. </ref>.
*در جریان [[اختلاف]] میان [[علی]] {{ع}} و [[معاویه]] کسانی ادعا کردند [[حقیقت]] بر ایشان مشتبه شده است. پس در خانه نشستند و دربارۀ امور [[جامعه]] [[قضاوت]] نکردند. اینان می‌گفتند، ما از [[عقیده باطنی]] کسی خبر نداریم و نمی‌دانیم چه کسی در [[دل]]، [[مسلمان]] و [[مؤمن]] است و چه کس، [[کافر]] و [[فاسق]]؛ زیرا همگی به ظاهر، مسلمان‌اند. پس سزاوار است [[ثواب]] و [[عقاب]] آنان را تا [[قیامت]] به تأخیر اندازیم تا [[خدا]] درباره آنان [[داوری]] کند. بدین‌سان، [[مرجئه]] در این [[دنیا]] به [[ثواب]] یا [[گناه]] [[مسلمانان]] [[حکم]] نمی‌کنند و تنها [[ایمان]] را برای [[مسلمانان]] [[کافی]] می‌دانند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۷.</ref>.
*فرقۀ [[مرجئه]] همچون [[خوارج]] اندک اندک از [[عقاید]] [[سیاسی]] محض رو به سوی [[عقاید]] [[کلامی]] نهاد. [[ابوحنیفه]] ـ پیشوای [[مذهب]] [[حنفی]] ـ مهم‌ترین شخصیت این دوران بود که [[عقاید]] [[کلامی]] ویژه‌ای برای این [[فرقه]] ترتیب داد. او نوشته‌ها و مطالب منظمی دربارۀ [[عقیده]] ارجاء تدوین کرد. پس از [[ابوحنیفه]]، ابومطیع بلخی دو کتاب با عنوان‌ [[فقه]] الابسط و العالم و المتعلم‌ نگاشت که اساس [[کلام]] [[مرجئه]] را در خود داشتند. از آثار مهم دیگر مرجئة السواد الاعظم‌ نوشته [[حکیم]] [[سمرقندی]] است. امروزه از فرقۀ [[مرجئه]] خبری نیست و این [[فرقه]] از میان رفته است؛ ولی رگه‌هایی از این [[تفکر]] را در قالب اباحه‌گری در دیگر فرق می‌توان بازیافت<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۷.</ref>.
*[[اکثریت]] [[مرجئه]]، [[امامت]] را برای غیر [[قریش]] جائز نمی‌دانستند، ولی بعض آنان می‌گفتند: هرکس [[احکام]] [[قرآن]] و [[سنت]] [[رسول]] {{صل}} را برپا دارد، می‌تواند [[امام]] باشد و [[حکم]] [[امامت]] را به [[اجماع امت]] وانهاده بودند و [[معتقد]] بودند [[پیشوا]] هر چند [[گناه]] کند، مقامش [[باقی]] و اطاعتش [[واجب]] است و [[اقتدا]] کردن [[نماز]] به او صحیح است<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۳۴.</ref>.  
*در مجموع [[عقاید]] [[مرجئه]] عبارت بود از: جای دادن [[مرتبت]] عمل، پس از [[ایمان]]؛ [[داوری]] نکردن دربارۀ [[سرنوشت]] [[اخروی]] فرد [[مسلمان]]؛ [[مؤمن]] دانستن هر کس که به مسلمانی [[اقرار]] ظاهری کند؛ وانهادن [[امامت]] [[امت]] به [[اجماع امت]]؛ [[حکم]] به [[امامت]] هر کس که [[اجماع]] بر [[امامت]] او حاصل آید اگر به [[کتاب و سنت]] [[آگاه]] باشد هر چند [[گناه]] کند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸.</ref>.
*[[رأی]] و [[عقیده]] [[مرجئه]] به نفع دستگاه [[حاکم]] بود، یعنی موجب می‌‌شد [[مردم]] برای [[فسق]] و [[فجور]] دستگاه [[حاکم]]، اهمیت چندانی قائل نشوند و آنها را با همه تبهکاری‌ها [[اهل بهشت]] بدانند! از این‌رو پیدایش [[مرجئه]] ریشۀ [[سیاسی]] داشت، آنها [[اعمال]] [[سلاطین]] [[بنی‌امیه]] را تصحیح می‌‌کردند، [[بنی‌امیه]] هم متقابلاً آنها را مورد [[تأیید]] قرار می‌‌دادند. البته بعد از انقراض [[بنی‌امیه]]، بنی‌عباس بر اساس خصومتی که با [[بنی‌امیه]] داشتند، ریشۀ [[مرجئه]] را زدند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۳۴.</ref>.
 
==انشعابات مرجئه==
==انشعابات مرجئه==
*فرقۀ مرجئه به فرقه‌هایی انشعاب یافت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
*فرقۀ مرجئه به فرقه‌هایی انشعاب یافت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

نسخهٔ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۴

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث مرجئه است. "مرجئه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مرجئه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی مرجئه

  • "مرجئه" نام فرقه‌ای از فرق اسلامی است که در پایان نیمه اول قرن اول هجری پدید آمد[۱]. در شرح مرجئه دو معنای متفاوت ارائه شده است:
  1. مرجئه به معنای "تأخیر انداختن": اطلاق مرجئه بر این فرقه از آن حیث است که عمل را از نظر رتبه، از ایمان مؤخر می‌دانستند.
  2. مرجئه به معنای "امید دادن": اطلاق این اسم بر این فرقه از آن جهت است که معتقد بودند معصیت به ایمان ضرر نمی‌زند و امید به بخشایش گناهکاران در قیامت هست[۲].
  • همچنین برخی قائلند ارجاء به معنای تأخیر انداختن علی (ع) از درجۀ اول به رتبۀ چهارم است، که اگر به این معنا باشد، مرجئه مقابل شیعه قرار می‌‌گیرند[۳].

عقاید مرجئه

  • مرجئه، از اولین فرقه‌های پدیدار شده در عالم اسلام است که بر ایمان قلبی به جای عمل با اعضا و جوارح، تأکید دارد که اگر انسان از نظر عقیده و ایمان که به حوزۀ قلب مربوط است مسلمان باشد، از جرگۀ اهل ایمان به حساب می‌‌آید و معیار ایمان را عمل نمی‌دانستند. از نظر آنان اگر ایمان درست بود، مانعی ندارد عمل انسان فاسد باشد، ایمان، کفارۀ عمل بد است. مرجئه از لحاظ تأثیر گناه بر ایمان، در نقطۀ مقابل خوارج قرار داشتند[۴].
  • مهمترین مسأله در اندیشۀ ارجاء، تعریف ماهیت ایمان و در واقع ملاک و میزان صدق نام مسلمان بر افراد است. اهمیت مسألۀ ایمان و تعریف آن به اندازه ای است که برخی منابع آن را ملاک مرجئ دانستن یا ندانستن اشخاص معرفی کرده اند: "هرکس بگوید ایمان قول و عمل است و کاستی و فزونی می‌‌یابد از ارجاء خارج شده است"[۵].
  • مسألۀ ایمان خود دارای چند فرع است که عبارتند از:
  1. پیوند ایمان و عمل: اهل سنت عقیده داشتند انجام اعمال و تکالیف دینی خود بخشی از ماهیت ایمان را تشکیل می‌‌دهد. طرفداران ارجاء چنین دخالتی را نمی‌پذیرند؛
  2. کاهش و افزایش ایمان: برخی معتقد بودند اعمال نیک ایمان را افزایش می‌‌دهد، مرجئه عقیده داشتند اعمال دینی بر آن نمی‌افزاید و از آن نمی‌کاهد؛
  3. مسألۀ استثنا در ایمان بدان معنا که آیا رواست کسی به طور مطلق بگوید من مؤمنم یا اینکه باید این سخن را که من مؤمنم با قید انشاءالله مقید سازد. در حالی که موضع عمومی اهل سنت لزوم استثنا گفتن است، مرجئه چنین قیدی را لازم نمی‌شمرند؛
  4. مسألۀ عدم خلود در آتش برای گناهکاران: مرجئه از آن روی که گناهکاران را نه کافر بلکه مسلمانی می‌‌دانستند که مرتکب خطا شده است، معتقد بودند چنین کسی در آتش مخلّد نمی‌شود. مرجئه افزون بر این در مباحثات سیاسی اجتماعی نیز خلفا را تکفیر نمی‌کردند[۶].

انشعابات مرجئه

  • فرقۀ مرجئه به فرقه‌هایی انشعاب یافت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
  1. مرجئه شبیبیه: همان مرجئه خوارج‌اند که به جبر و قدر اعتقاد ندارند؛
  2. مرجئه قدریه: یاران غیلان دمشقی‌اند که انسان را مختار می‌دانند؛
  3. مرجئه جبریه یا جهمیه: به جبر معتقدند و مرتبت عمل را پس از ایمان می‌انگارند[۱۳].
  4. مرجئۀ خالصه: فقط به ارجا قائل بودند و این صنف چند فرقه می‌‌شدند که عمده ترین آنها که در منابع مختلف دربارۀ آنها به وحدت نظر می‌‌توان دست یافت، عبارتند از:
    1. یونسیه: پیروان یونس بن عون نمیری که عقیده داشتند ایمان تنها شناخت خداوند و فروتنی و فرمانبری در برابر او، محبت قلبی نسبت به او و خودداری از گردن فرازی در مقابل وی است؛
    2. غسّانیه: پیروان غسّان کوفی، عقیده داشتند ایمان همان شناخت خدا و پیامبران و اقرار به آنهاست و ایمان کاستی و فزونی نمی‌یابد و هر یک از فقره‌های ایمان، خود بخشی از ایمان را تشکیل می‌‌دهد؛
    3. تومنیه (معاذیه): پیروان ابومعاذ تومنی، عقیده داشتند ایمان نامی برای مجموعه ای از چند نکته است: معرفت، تصدیق و باور، محبت و اخلاص، و اقرار به آنچه پیامبر (ص) آورده است؛
    4. ثوبانیه: پیروان ابوثوبان مُرجی که حکم به ایجاب چیزهایی به حکم عقل و قبل از رسیدن شرع می‌‌کردند[۱۴].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  2. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۳؛ مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  3. ر.ک: خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ص؟؟؟
  4. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۰۷.
  5. ر.ک: خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ص؟؟؟.
  6. ر.ک: خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ص؟؟؟.
  7. ر.ک: خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ص؟؟؟.
  8. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۷.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۷.
  10. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۳۴.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸.
  12. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۳۴.
  13. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸.
  14. ر.ک: خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ص؟؟؟
  15. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.
  16. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۳۴.