آزادی اندیشه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'تجلی' به 'تجلی')
خط ۲۵: خط ۲۵:
[[انسان]] از آن نظر محترم است که به سوی [[هدف]] تکاملی طبیعی حرکت می‌کند. پس [[تکامل]] محترم است؛ هر [[عقیده]] ولو زاییده [[انتخاب]] خود انسان باشد که نیروهای کمالی او را راکد کند و در زنجیر قرار دهد احترام ندارد. باید آن زنجیر را اگرچه به [[زور]] از دست و پای آن [[انسان‌ها]] باز کرد و هر عقیده‌ای که نیروهای او را آزاد می‌کند و او را در مسیر تکامل [[رهبری]] می‌کند ولو زاییده انتخاب خود انسان‌ها نباشد باید به انسان عرضه داشت و اگر امکان [[تحمیل]] دارد باید تحمیل کرد<ref>یادداشت‌ها، ج۱، ص۷۱-۸۰.</ref><ref>[[شریف لک‌زایی|لک‌زایی، شریف]]، [[آزادی (کتاب)|آزادی]]، ص ۵۶.</ref>
[[انسان]] از آن نظر محترم است که به سوی [[هدف]] تکاملی طبیعی حرکت می‌کند. پس [[تکامل]] محترم است؛ هر [[عقیده]] ولو زاییده [[انتخاب]] خود انسان باشد که نیروهای کمالی او را راکد کند و در زنجیر قرار دهد احترام ندارد. باید آن زنجیر را اگرچه به [[زور]] از دست و پای آن [[انسان‌ها]] باز کرد و هر عقیده‌ای که نیروهای او را آزاد می‌کند و او را در مسیر تکامل [[رهبری]] می‌کند ولو زاییده انتخاب خود انسان‌ها نباشد باید به انسان عرضه داشت و اگر امکان [[تحمیل]] دارد باید تحمیل کرد<ref>یادداشت‌ها، ج۱، ص۷۱-۸۰.</ref><ref>[[شریف لک‌زایی|لک‌زایی، شریف]]، [[آزادی (کتاب)|آزادی]]، ص ۵۶.</ref>


==مقدمه==
در اندیشه انقلاب اسلامی آزادی فکر و اندیشه در قالب ایده "آزاداندیشی" مطرح گردیده و به رسمیت شناخته شده است. آزاداندیشی از مبانی اصلی اصول‌گرایی است<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۸۵.</ref>. از این دیدگاه، [[آزادی]] [[اندیشه]] ناشی از [[استعداد]] [[انسانی]] [[بشر]] است که می‌تواند در مسائل بیاندیشد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۳۶۸.</ref>. از این‌رو، استعداد بشری حتماً باید [[آزاد]] باشد چرا که [[پیشرفت]] و [[تکامل]] بشر در گرو این آزادی است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۲۰.</ref>. آزاداندیشی، در اندیشه [[انقلاب اسلامی]]، مقوله‌ای غیر از [[بی‌بندوباری]] است<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۷/۱۱/۱۳۸۱.</ref> و به مفهوم آزادانه [[فکر]] کردن، آزادانه [[تصمیم]] گرفتن؛ ترجمه‌ای، [[تقلیدی]] و بر اثر تلقین حرکت نکردن تعریف می‌شود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۵۹-۲۶۰؛ [[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۱۵/۸/۱۳۸۲؛ ۸/۶/۱۳۸۴؛ ۶/۸/۱۳۸۸.</ref>. [[رهبر معظم انقلاب]]، به تشکیل کرسی‌های آزاداندیشی در [[دانشگاه]] و حوزه توصیه می‌کند و تأکید دارد که این مهم، باعث یک جریان سیال [[فکری]] در [[جامعه]] خواهد شد و دارای [[آداب]] و ترتیبی است که [[هدایت]] آن به عهده عقلای مسئولین می‌باشد<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۱۸/۸/۱۳۸۵؛ ۸/۹/۱۳۸۶؛ ۸/۶/۱۳۸۸؛ ۱/۱/۱۳۸۹؛ ۲۰/۴/۱۳۹۴.</ref>.
آزادی مذهبی ذیل آزادی فکر و اندیشه مطرح است. آزادی مذهبی به مفهوم [[حق اقلیت‌های دینی]] نسبت به عمل بر طبق آئین [[دینی]] خود است. از این دیدگاه همه [[اقلیت‌های دینی]] در [[اسلام]] محترم هستند. آنان از هرگونه آزادی برای انجام [[فرائض]] دینی خود برخوردارند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۲۲۵-۴۲۷، ۴۴۱، ۵۰۸؛ ج۵، ص۱۸۸، ۲۹۳، ۳۱۳، ۴۲۴.</ref>. این نگرش به دیدگاه اسلام [[ارتباط]] داده می‌شود که به موجب آن، مسلک دینی تحت فشار و سلب آزادی قرار ندارد. تمامی [[انسان‌ها]] در اسلام آزاد و مستقل هستند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۳۳.</ref>. بر مبنای چنین نگرشی است که پس از [[پیروزی]] انقلاب اسلامی، در [[کشور ایران]] یهودی‌ها، مسیحی‌ها، زرتشتی‌ها [[نماینده]] به مجلس می‌فرستند، آزادانه [[زندگی]] می‌کنند و [[مراسم]] [[عبادی]] خود را انجام می‌دهند<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۱۳/۲/۱۳۷۵؛ ۱۴/۹/۱۳۸۶.</ref>.<ref>[[منصور میراحمدی|میراحمدی، منصور]] و [[رجبعلی اسفندیار|اسفندیار، رجبعلی]]، [[آزادی - میراحمدی (مقاله)| مقاله «آزادی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]]، ص ۱۰.</ref>.
===[[آزادی اقتصادی]]===
[[اقتصاد]] آزاد و شکوفا، مرهون کشوری آزاد و [[استقلال]] یافته و به دور از [[وابستگی]] است<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۱/۹/۱۳۶۸.</ref>. در پرتو جامعه‌ای مهذب، دارای [[تعلیم و تربیت]] صحیح<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مرتضی، یادداشت‌ها، ج۱، ص۹۵؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳.</ref> و [[آزادی]] [[فکر]] و بیان است که [[رفاه]] و [[آزادی اقتصادی]] پدیدار می‌گردد<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج۱۵، ص۴۶۴-۴۶۵.</ref>. سیاست‌های [[ایران]] در [[زمان]] پهلوی، درست معکوس این اصل و [[اقتصاد]] نیز چون سایر مقولات، عقب‌مانده و وابسته بوده است<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۲۳/۹/۱۳۷۳.</ref>. آزادی اقتصادی در پرتو [[ارزش‌ها]] و مفاهیم [[اسلامی]] است و با آزادی "آدام اسمیتی" [[غرب]] و [[دیکتاتوری]] [[اقتصادی]] سروکاری ندارد<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۲۴/۷/۱۳۹۰.</ref>. آزادی، ارمغان [[اسلام]] برای [[انسان‌ها]] است و [[پیشرفت]] و رونق اقتصادی در اسلام در کنار [[روحیه]] [[مساوات]] و [[عدالت]] و رعایت [[حقوق]] [[مستضعفین]] تحقق می‌پذیرد و در این نوع آزادی، [[تبعیض]] طبقاتی در الگوی اقتصادی کشورهای غربی مطرود است<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۱۲/۳/۱۳۷۸؛ انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص۱۹۴.</ref>. اقتصاد [[آزاد]] [[جوامع]] در گرو میدان دادن به خلاقیت‌ها و ابتکارهای افراد [[جامعه]] است که در نتیجه به [[تعادل]] عرضه و تقاضا می‌انجامد<ref>[[سید محمد حسینی بهشتی|حسینی بهشتی، سید محمد]]، جاودانه تاریخ، ص۱۲۹-۱۳۰.</ref>.
آزادی اقتصادی در غرب، انحصار و تصاحب موقعیت‌های اقتصادی در دست افراد معدود به وسیله [[تقلب]] و [[زور]] است و آزادی اقتصادی غربی مبتنی بر اصل [[ثروت]] و رسیدن به اوج [[سرمایه‌داری]] و [[توانگری]] اقتصادی است. برخلاف دیدگاه [[انقلاب اسلامی]]، که آزادی اقتصادی بر پایه اصل [[تعاون]] و [[حق]] [[مدیریت]] همگانی است<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۲۳/۸/۱۳۹۱.</ref>.<ref>[[منصور میراحمدی|میراحمدی، منصور]] و [[رجبعلی اسفندیار|اسفندیار، رجبعلی]]، [[آزادی - میراحمدی (مقاله)| مقاله «آزادی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]]، ص ۱۰.</ref>.
===[[آزادی سیاسی]] و [[اجتماعی]]===
[[آزادی اجتماعی]] به مثابه [[رهایی]] افراد از قیدوبندها و محدودیت‌های دیگر افراد [[جامعه بشری]] در مسیر [[رشد]] و [[تکامل]] می‌باشد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۷.</ref>. این قسم از آزادی، شامل گونه‌هایی از آزادی همچون آزادی قلم، بیان، [[رأی]] و شرکت در انجمن‌ها است<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.</ref>. [[انقلاب اسلامی ایران]] در شرایطی شکل گرفته است که این آزادی‌ها از [[مردم ایران]] سلب شده بود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۹۸؛ ج۳، ص۲۴۹، ۳۶۸، ۳۸۵، ۴۹۱، ۵۰۷؛ ج۴، ص۱۹۵، ۲۶۸-۲۶۹؛ ج۱۸، ص۳۳۹؛ [[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.</ref> و [[مردم]] در محیط خفقا‌ن‌آمیز و تحت فشار و [[زور]] و [[ارعاب]] [[حکام]] پهلوی به سر می‌بردند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۳۶، ۱۴۲، ۱۹۱؛ ج۷، ص۳۳۱؛ [[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۱۴/۱۱/۱۳۷۶.</ref>. از این‌رو، از آغاز حرکت انقلابی، "[[آزادی]]" در کنار [[استقلال]] به عنوان [[هدف]] [[مردم]] [[مسلمان]] [[ایران]] معرفی گردید<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۶۲؛ ج۱۷، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref> و آزادی [[فکری]]، زمینه‌ساز استقلال [[کشور]] قرار گرفت<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۸۰؛ ج۱۲، ص۷، ۲۵؛ ج۱۷، ص۱۲۵-۱۲۷.</ref>. از این دیدگاه، تحقق آزادی تنها با از بین رفتن [[نظام استبدادی]] امکان‌پذیر است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۶۲.</ref>؛ چرا که [[ارتباط]] تنگاتنگی میان [[آزادی سیاسی]] و نوع [[نظام سیاسی]] برقرار است؛ از این‌رو، از آغازین روزهای شکل‌گیری [[نظام جمهوری اسلامی]] در ایران، مهمترین [[وظیفه]] [[دولت]] فراهم ساختن شرایط تحقق آزادی سیاسی به ویژه در عرصه [[انتخابات]] و مطبوعات معرفی می‌گردد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۳۳؛ ج۶، ص۳۹، ۲۶۲، ۲۷۷؛ [[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۷۵؛ ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ ۲۶/۱۱/۱۳۸۷.</ref>. در [[اندیشه]] [[انقلاب اسلامی]] تمامی اقسام آزادی سیاسی همچون [[آزادی بیان]]، قلم و [[عقیده]] و [[رأی]] [[احزاب]] به رسمیت شناخته می‌شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۲۹-۴۳۲؛ ج۵، ص۳۳۳، ۴۴۹؛ ج۱۱، ص۱۲۹، ۱۴۵؛ ر.ک: [[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.</ref>، اما در محدوده‌ای که [[توطئه]]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ [[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۲۴/۶/۱۳۷۷.</ref> یا [[خیانت]] محسوب نشود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۱؛ ج۹، ص۱۲۱-۱۲۴.</ref>.
در واقع، آزادی سیاسی - [[اجتماعی]] نیز با رویکردی مسئولانه و متعالی مورد توجه قرار می‌گیرد. از این دیدگاه، [[بشر]] باید در [[اجتماع]] از ناحیه سایر افراد اجتماع [[آزاد]] باشد تا دیگران مانعی در [[راه رشد]] و [[تکامل]] او نباشند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج۱۵، ص۷۵۱.</ref>. بنابراین آزادی سیاسی۔ اجتماعی نیز به دلیل توجه به [[ضرورت]] [[رشد]] و [[کمال انسان]] از اهمیت زیادی برخوردار می‌گردد.
آزادی سیاسی را می‌توان "آزادی قانونی" تعبیر نمود که به موجب آن، آزادی تنها در حدود [[قوانین]]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۶.</ref> که همان [[قوانین اسلام]] است، پذیرفته می‌شود<ref>امام خمینی صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۰.</ref>. به همین دلیل، در این دیدگاه [[آزادی]] یک [[امانت الهی]] دانسته می‌شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۷.</ref> و [[جمهوری اسلامی]] موظف به رعایت آن است. در این نگرش، [[آزادی سیاسی]] از چنان اهمیتی برخوردار است که مقدمه [[استقلال اقتصادی]] و [[فرهنگی]] دانسته می‌شود<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۹/۱/۱۳۶۸.</ref>. چرا که در این گفتمان، آزادی سیاسی تنها در بعد داخلی آن مورد توجه قرار نمی‌گیرد بلکه افزون بر آن، در بعد خارجی آن و در [[رهایی]] از [[استعمار]] نیز معنا می‌گردد. به همین دلیل، آزادی سیاسی، هم به مفهوم آزادی از [[تسلط]] ابرقدرت‌ها و هم آزادی از [[حکومت]] استبدادی و [[خودکامه]] طاغوتی<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۲۸/۱/۱۳۷۵.</ref> و هم آزادی از [[سلطه]] [[زورگویان]] و آزادی از دخالت و [[نفوذ]] [[بیگانگان]] معنا می‌شود<ref>[[سید علی حسینی خامنه‌ای|حسینی خامنه‌ای، سید علی]]، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۶۹؛ ۲۱/۳/۱۳۷۷؛ ۱۴/۲/۱۳۸۷.</ref>. بدین ترتیب، [[ارتباط]] وثیق آزادی سیاسی و [[استقلال]] به عنوان دو [[شعار]] اصلی [[انقلاب اسلامی ایران]] آشکار می‌گردد.<ref>[[منصور میراحمدی|میراحمدی، منصور]] و [[رجبعلی اسفندیار|اسفندیار، رجبعلی]]، [[آزادی - میراحمدی (مقاله)| مقاله «آزادی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]]، ص ۱۱.</ref>.
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==



نسخهٔ ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۳

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث آزادی اندیشه است. "آزادی اندیشه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آزادی اندیشه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

آزادی تفکر ناشی از استعداد ذاتی بشر است. انسان از آن‌رو که موجودی عاقل و متفکر است، می‌تواند در مسائل تفکر کند. چنین استعدادی می‌بایست آزاد باشد؛ زیرا پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است[۱]. آزادی تفکر، شرط ترقی و تجلی افکار است. نباید مردم از تفکر وحشت داشته باشند که این خود نوعی عدم آزادی است[۲]. از این حیث، اندیشه اسلامی برجستگی خاصی دارد؛ زیرا رشته تقلید را از اساس پاره کرده و بر این نظر است که انسان اصول دین را بی‌آنکه آزادانه آن را درک کرده باشد نپذیرد[۳].

با همه تأکیدی که بر آزادی فکری در آموزه‌های اسلامی شده است باید گفت که این مسئله با آزادی عقیده متفاوت است. باورهای بشر بر یکی از دو پایه زیر استوار است: گاهی پایه اعتقاد بشر بر تفکری آزاد مبتنی است؛ زیرا انسان با عقل و فکر آزاد، عقیده‌ای را می‌پذیرد. گاهی نیز عقیده‌ای به بشر تحمیل می‌شود که ممکن است از راه تقلید از آبا و اجداد حاصل شود بی‌آنکه هیچ ارتباطی با نیروی تفکر انسان داشته باشد. نخستین خاصیت و اثر چنین عقیده‌ای این است که جلو تفکر آزاد انسان را می‌گیرد و به صورت زنجیری برای عقل و فکر انسان در می‌آید. در واقع این‌گونه عقاید عبارت است از یک سلسله زنجیرهای اعتقادی و عرفی و تقلیدی که به دست و پای فکر و روح انسان بسته می‌شود و انسان قادر نیست آن را از دست و پای خودش باز کند. کار انبیا در چنین مواقعی ارزشمند است؛ زیرا یکی از کارهای آنان این بوده است که این‌گونه پایگاه‌های اعتقادی را تخریب کنند تا افراد، آزادانه بتوانند درباره خود، سرنوشت و اعتقاد خویش بیندیشند[۴].

در این قسم دوم، آزادی عقیده معنا و مفهومی ندارد؛ زیرا آزادی یعنی رفع مانع از فعالیت یک قوه فعال و پیشرو، در حالی که پیدایش چنین عقایدی به معنای رکود و جمود است. آزادی در رکود مساوی با مفهوم آزادی زندانی در بقای در زندان و آزادی فرد به زنجیر بسته در بسته بودن است. تفاوت در این است که زندانی به زنجیر بسته شده این وضعیت را در جسم خویش احساس می‌کند اما زندانی در زنجیرِ روح این وضعیت را حس نمی‌کند. آزادی عقیده در معنای دوم از آنجا صحیح نیست که "اکثر عقایدی که مردم پیدا می‌کنند، دلبستگی است نه تفکر"[۵]. بنابراین، هر عقیده‌ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست، بلکه سلسله‌ای از عادت‌ها و تقلیدها و تعصب‌ها است. پذیرش چنین عقایدی نه تنها راه‌گشا نیست، بلکه نوعی انعقاد اندیشه به شمار می‌آید. فکر انسان در چنین حالتی به جای اینکه باز و فعال عمل کند بسته و منعقد شده است[۶]. هر عقیده‌ای دلبستگی می‌آورد و چه بسا دلبستگی‌هایی که در انسان تعصب، جمود، خمود و سکون به وجود می‌آورد و اغلب، دست و پای فکر را می‌بندد. نخستین اثر چنین عقیده‌ای این است که جلوی فعالیت فکر و آزادی تفکر انسان را می‌گیرد؛ زیرا دلبستگی ایجاد می‌کند. چنین وضعیتی موجب می‌شود که انسان دیگر نمی‌تواند حقیقت را ببیند و بشنود[۷]. ما براساس آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۸] طرفدار آزادی فکر هستیم و نه آزادی عقیده[۹].

در حکومت اسلامی، رابطه حکومت با مردم یک سویه نیست و انسان مسلمان نه تنها حق دارد و بلکه موظف است در امر حکومت مشارکت کند، از این‌رو است که در صورت بروز نارسایی و وجود نابه‌سامانی در اجتماع، می‌بایست به انتقاد از وضع موجود بپردازد و آزادانه به ابراز دیدگاه‌های خویش بپردازد. افرادی که با تأمل و تفکر آزاد در مسئله‌ای، به آن معتقد شده‌اند می‌توانند حاصل اندیشه اصیل خود را بیان کنند. در جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه‌ها، خبر و اثری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه‌ها و تفکرات اصیل‌شان را عرضه کنند[۱۰]. آزادی ابراز عقیده یعنی اینکه فکر خودتان را، یعنی آنچه را واقعاً به آن معتقد هستید بگویید.

از نظر اسلام تفکر آزاد است. شما هر گونه می‌خواهید، بیندیشید؛ و هر گونه می‌خواهید، عقیده خودتان را - به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد - ابراز کنید؛ هر طور که می‌خواهید بنویسید؛ هیچ کس ممانعت نخواهد کرد[۱۱]. به دلیل وجود همین آزادی‌ها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در پاسخ کسی که می‌گفت من خدا را قبول ندارم، حکم به زدن و بستن و کشتن داده می‌شد، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. یکی از دلایلی که موجب شده اسلام باقی بماند این بوده است که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده است[۱۲]. در این صورت که دوام و بقای دین بر برخورد آزادانه با آرا و اندیشه‌ها مبتنی است، دیگر تکلیف حکومت و نظام سیاسی روشن است. مواجهه روشن و آزادانه با اندیشه‌ها و افکار مخالف تأثیر به سزایی در پویایی و مانایی حکومت و حاکمان دارد. در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. از این‌رو باید به جوانان و طرفداران اسلام هشدار داد که گمان نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است؛ زیرا از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن علم و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها است[۱۳]. سلب آزادی در نظام اسلامی در کنار فقدان عدالت از آفت‌های اصلی انقلاب اسلامی است[۱۴]. وظیفه قطعی همه این است که به آزادی‌ها به معنای واقعی کلمه احترام گذارند؛ زیرا اگر بنا شود جمهوری اسلامی زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد[۱۵]. اسلام دین آزادی است، دینی که مروج آزادی برای همه افراد جامعه است[۱۶]. انقلاب اسلامی در صورتی راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد که افراد از آزادی فکر و بیان و قلم برخوردار باشند. هرکس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد. تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اگر در جامعه، محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید، به گونه‌ای که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف‌هایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظرات‌مان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر رشد می‌کند[۱۷].

انسان از آن نظر محترم است که به سوی هدف تکاملی طبیعی حرکت می‌کند. پس تکامل محترم است؛ هر عقیده ولو زاییده انتخاب خود انسان باشد که نیروهای کمالی او را راکد کند و در زنجیر قرار دهد احترام ندارد. باید آن زنجیر را اگرچه به زور از دست و پای آن انسان‌ها باز کرد و هر عقیده‌ای که نیروهای او را آزاد می‌کند و او را در مسیر تکامل رهبری می‌کند ولو زاییده انتخاب خود انسان‌ها نباشد باید به انسان عرضه داشت و اگر امکان تحمیل دارد باید تحمیل کرد[۱۸][۱۹]

مقدمه

در اندیشه انقلاب اسلامی آزادی فکر و اندیشه در قالب ایده "آزاداندیشی" مطرح گردیده و به رسمیت شناخته شده است. آزاداندیشی از مبانی اصلی اصول‌گرایی است[۲۰]. از این دیدگاه، آزادی اندیشه ناشی از استعداد انسانی بشر است که می‌تواند در مسائل بیاندیشد[۲۱]. از این‌رو، استعداد بشری حتماً باید آزاد باشد چرا که پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است[۲۲]. آزاداندیشی، در اندیشه انقلاب اسلامی، مقوله‌ای غیر از بی‌بندوباری است[۲۳] و به مفهوم آزادانه فکر کردن، آزادانه تصمیم گرفتن؛ ترجمه‌ای، تقلیدی و بر اثر تلقین حرکت نکردن تعریف می‌شود[۲۴]. رهبر معظم انقلاب، به تشکیل کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه و حوزه توصیه می‌کند و تأکید دارد که این مهم، باعث یک جریان سیال فکری در جامعه خواهد شد و دارای آداب و ترتیبی است که هدایت آن به عهده عقلای مسئولین می‌باشد[۲۵].

آزادی مذهبی ذیل آزادی فکر و اندیشه مطرح است. آزادی مذهبی به مفهوم حق اقلیت‌های دینی نسبت به عمل بر طبق آئین دینی خود است. از این دیدگاه همه اقلیت‌های دینی در اسلام محترم هستند. آنان از هرگونه آزادی برای انجام فرائض دینی خود برخوردارند[۲۶]. این نگرش به دیدگاه اسلام ارتباط داده می‌شود که به موجب آن، مسلک دینی تحت فشار و سلب آزادی قرار ندارد. تمامی انسان‌ها در اسلام آزاد و مستقل هستند[۲۷]. بر مبنای چنین نگرشی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در کشور ایران یهودی‌ها، مسیحی‌ها، زرتشتی‌ها نماینده به مجلس می‌فرستند، آزادانه زندگی می‌کنند و مراسم عبادی خود را انجام می‌دهند[۲۸].[۲۹].

آزادی اقتصادی

اقتصاد آزاد و شکوفا، مرهون کشوری آزاد و استقلال یافته و به دور از وابستگی است[۳۰]. در پرتو جامعه‌ای مهذب، دارای تعلیم و تربیت صحیح[۳۱] و آزادی فکر و بیان است که رفاه و آزادی اقتصادی پدیدار می‌گردد[۳۲]. سیاست‌های ایران در زمان پهلوی، درست معکوس این اصل و اقتصاد نیز چون سایر مقولات، عقب‌مانده و وابسته بوده است[۳۳]. آزادی اقتصادی در پرتو ارزش‌ها و مفاهیم اسلامی است و با آزادی "آدام اسمیتی" غرب و دیکتاتوری اقتصادی سروکاری ندارد[۳۴]. آزادی، ارمغان اسلام برای انسان‌ها است و پیشرفت و رونق اقتصادی در اسلام در کنار روحیه مساوات و عدالت و رعایت حقوق مستضعفین تحقق می‌پذیرد و در این نوع آزادی، تبعیض طبقاتی در الگوی اقتصادی کشورهای غربی مطرود است[۳۵]. اقتصاد آزاد جوامع در گرو میدان دادن به خلاقیت‌ها و ابتکارهای افراد جامعه است که در نتیجه به تعادل عرضه و تقاضا می‌انجامد[۳۶]. آزادی اقتصادی در غرب، انحصار و تصاحب موقعیت‌های اقتصادی در دست افراد معدود به وسیله تقلب و زور است و آزادی اقتصادی غربی مبتنی بر اصل ثروت و رسیدن به اوج سرمایه‌داری و توانگری اقتصادی است. برخلاف دیدگاه انقلاب اسلامی، که آزادی اقتصادی بر پایه اصل تعاون و حق مدیریت همگانی است[۳۷].[۳۸].

آزادی سیاسی و اجتماعی

آزادی اجتماعی به مثابه رهایی افراد از قیدوبندها و محدودیت‌های دیگر افراد جامعه بشری در مسیر رشد و تکامل می‌باشد[۳۹]. این قسم از آزادی، شامل گونه‌هایی از آزادی همچون آزادی قلم، بیان، رأی و شرکت در انجمن‌ها است[۴۰]. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی شکل گرفته است که این آزادی‌ها از مردم ایران سلب شده بود[۴۱] و مردم در محیط خفقا‌ن‌آمیز و تحت فشار و زور و ارعاب حکام پهلوی به سر می‌بردند[۴۲]. از این‌رو، از آغاز حرکت انقلابی، "آزادی" در کنار استقلال به عنوان هدف مردم مسلمان ایران معرفی گردید[۴۳] و آزادی فکری، زمینه‌ساز استقلال کشور قرار گرفت[۴۴]. از این دیدگاه، تحقق آزادی تنها با از بین رفتن نظام استبدادی امکان‌پذیر است[۴۵]؛ چرا که ارتباط تنگاتنگی میان آزادی سیاسی و نوع نظام سیاسی برقرار است؛ از این‌رو، از آغازین روزهای شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی در ایران، مهمترین وظیفه دولت فراهم ساختن شرایط تحقق آزادی سیاسی به ویژه در عرصه انتخابات و مطبوعات معرفی می‌گردد[۴۶]. در اندیشه انقلاب اسلامی تمامی اقسام آزادی سیاسی همچون آزادی بیان، قلم و عقیده و رأی احزاب به رسمیت شناخته می‌شود[۴۷]، اما در محدوده‌ای که توطئه[۴۸] یا خیانت محسوب نشود[۴۹]. در واقع، آزادی سیاسی - اجتماعی نیز با رویکردی مسئولانه و متعالی مورد توجه قرار می‌گیرد. از این دیدگاه، بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزاد باشد تا دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند[۵۰]. بنابراین آزادی سیاسی۔ اجتماعی نیز به دلیل توجه به ضرورت رشد و کمال انسان از اهمیت زیادی برخوردار می‌گردد.

آزادی سیاسی را می‌توان "آزادی قانونی" تعبیر نمود که به موجب آن، آزادی تنها در حدود قوانین[۵۱] که همان قوانین اسلام است، پذیرفته می‌شود[۵۲]. به همین دلیل، در این دیدگاه آزادی یک امانت الهی دانسته می‌شود[۵۳] و جمهوری اسلامی موظف به رعایت آن است. در این نگرش، آزادی سیاسی از چنان اهمیتی برخوردار است که مقدمه استقلال اقتصادی و فرهنگی دانسته می‌شود[۵۴]. چرا که در این گفتمان، آزادی سیاسی تنها در بعد داخلی آن مورد توجه قرار نمی‌گیرد بلکه افزون بر آن، در بعد خارجی آن و در رهایی از استعمار نیز معنا می‌گردد. به همین دلیل، آزادی سیاسی، هم به مفهوم آزادی از تسلط ابرقدرت‌ها و هم آزادی از حکومت استبدادی و خودکامه طاغوتی[۵۵] و هم آزادی از سلطه زورگویان و آزادی از دخالت و نفوذ بیگانگان معنا می‌شود[۵۶]. بدین ترتیب، ارتباط وثیق آزادی سیاسی و استقلال به عنوان دو شعار اصلی انقلاب اسلامی ایران آشکار می‌گردد.[۵۷].

جستارهای وابسته

منابع

  1. لک‌زایی، شریف، آزادی

پانویس

  1. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۲۷ و ۹۳.
  2. یادداشت‌ها، ج۱، ص۹۶.
  3. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۲۵.
  4. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۱۴.
  5. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۷.
  6. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۸.
  7. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۷.
  8. "در (کار) دین هیچ اکراهی نیست" سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  9. جهاد، ص۵۵.
  10. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۱.
  11. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۵.
  12. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۸.
  13. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۹.
  14. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۲.
  15. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۲.
  16. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۲.
  17. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۳.
  18. یادداشت‌ها، ج۱، ص۷۱-۸۰.
  19. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۵۶.
  20. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۸۵.
  21. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۳۶۸.
  22. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۲۰.
  23. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۷/۱۱/۱۳۸۱.
  24. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۵۹-۲۶۰؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۸/۱۳۸۲؛ ۸/۶/۱۳۸۴؛ ۶/۸/۱۳۸۸.
  25. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۸/۸/۱۳۸۵؛ ۸/۹/۱۳۸۶؛ ۸/۶/۱۳۸۸؛ ۱/۱/۱۳۸۹؛ ۲۰/۴/۱۳۹۴.
  26. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۲۲۵-۴۲۷، ۴۴۱، ۵۰۸؛ ج۵، ص۱۸۸، ۲۹۳، ۳۱۳، ۴۲۴.
  27. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۳۳.
  28. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۳/۲/۱۳۷۵؛ ۱۴/۹/۱۳۸۶.
  29. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۰.
  30. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱/۹/۱۳۶۸.
  31. مطهری، مرتضی، مرتضی، یادداشت‌ها، ج۱، ص۹۵؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳.
  32. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۵، ص۴۶۴-۴۶۵.
  33. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۹/۱۳۷۳.
  34. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۴/۷/۱۳۹۰.
  35. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۲/۳/۱۳۷۸؛ انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص۱۹۴.
  36. حسینی بهشتی، سید محمد، جاودانه تاریخ، ص۱۲۹-۱۳۰.
  37. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۸/۱۳۹۱.
  38. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۰.
  39. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۷.
  40. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
  41. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۹۸؛ ج۳، ص۲۴۹، ۳۶۸، ۳۸۵، ۴۹۱، ۵۰۷؛ ج۴، ص۱۹۵، ۲۶۸-۲۶۹؛ ج۱۸، ص۳۳۹؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
  42. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۳۶، ۱۴۲، ۱۹۱؛ ج۷، ص۳۳۱؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۱۱/۱۳۷۶.
  43. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۶۲؛ ج۱۷، ص۱۲۶-۱۲۷.
  44. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۸۰؛ ج۱۲، ص۷، ۲۵؛ ج۱۷، ص۱۲۵-۱۲۷.
  45. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۶۲.
  46. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۳۳؛ ج۶، ص۳۹، ۲۶۲، ۲۷۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۷۵؛ ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ ۲۶/۱۱/۱۳۸۷.
  47. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۲۹-۴۳۲؛ ج۵، ص۳۳۳، ۴۴۹؛ ج۱۱، ص۱۲۹، ۱۴۵؛ ر.ک: حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.
  48. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۴/۶/۱۳۷۷.
  49. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۱؛ ج۹، ص۱۲۱-۱۲۴.
  50. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۵، ص۷۵۱.
  51. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۶.
  52. امام خمینی صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۰.
  53. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۷.
  54. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۹/۱/۱۳۶۸.
  55. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۸/۱/۱۳۷۵.
  56. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۶۹؛ ۲۱/۳/۱۳۷۷؛ ۱۴/۲/۱۳۸۷.
  57. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۱.