اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا بیعت ابوبکر پذیرفت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان منبع‌شناسی جامع}} +{{پایان منبع‌ جامع}}))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{منبع‌شناسی جامع}} +{{منبع‌ جامع}}))
خط ۸۸: خط ۸۸:


==[[:رده:آثار امامت|منبع‌شناسی جامع امامت]]==
==[[:رده:آثار امامت|منبع‌شناسی جامع امامت]]==
{{منبع‌شناسی جامع}}
{{منبع‌ جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های امامت|کتاب‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های امامت|کتاب‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امامت|مقاله‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امامت|مقاله‌شناسی امامت]]؛

نسخهٔ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۶

اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا بیعت ابوبکر پذیرفت؟
موضوع اصلیبانک جمع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیامامت

اگر امام علی(ع) برای امامت نصب شده است پس چرا بیعت ابوبکر پذیرفت؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «تعیین امام» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ

محمد حسن قدردان قراملکی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«در تحلیل بیعت حضرت با خلیفه اول و هم چنین دو خلیفه دیگر نکات ذیل اندر تأمل است:

۱. جلوگیری از انحراف و کفر: حضرت بعد از به حکومت رسیدن خلیفه اول به مدّت شش ماه با وی بیعت ننمود و بدین‌سان نارضایتی خود و عدم مشروعیت حکومت وقت را ثابت کرد. لکن در این مدّت جهان اسلام با بدعت‌ها و انحرافات مختلفی روبرو شد، از یک‌سو شخصی به نام مسیلمه ادعای نبوت نمود و بعض مسلمانان را فریب داده و به طرف آیین کذب خود کشانده بود، آنان به گونه‌ای تقویت و جبهه واحد و قوی تشکیل داده بودند که در صدد حمله به منقطه مسلمانان برآمد بودند. از این جهت هم ایمان و دل مسلمان و هم مرزهای جغرافیایی مسلمانان در معرض سقوط و حمله اجانب و لشکر کفر قرار گرفته بود. در این بین حضرت نمی‌توانست به سکوت و استنکاف از بیعت خود با خلیفه اول ادامه دهد؛ چراکه در این فرض شخص خلیفه و منصب خلافت مورد تهدید قرار نگرفته بود، بلکه ایمان مسلمانان و اصل نظام اسلام در عرض سقوط و نابودی و حداقل در مقام تضعیف بود. در صورت بیعت حضرت با خلیفه اول و همکاری با وی جبهه اسلام و مسلمانان تقویت شده و با توجّه به نقش و نفوذ کلیدی حضرت، مسلمانان و حکومت می‌توانستند سد کفر و کفار را از پیش‌روی خود بردارند. شاید خواننده بر این گمان باشد این تحلیل نگارنده یا عالمان شیعه است که تحلیل یک‌جانبه و به نفع مذهب ارائه می‌دهند، لکن واقعیت این است که نه تحلیل بلکه گزارش واقعیت است که گزارش‌گر آن خود حضرت علی(ع) است که در جریان همه امور بوده و شیعه او را معصوم و اهل سنت او را به عنوان حداقل صحابه عادل می‌شناسد. حضرت بارها فلسفه بیعت خود را این نکته ذکر و تصریح فرموده است: "مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که من به خدا قسم به کومت سزاوار بودم، با این‌حال من پذیرفتم و اطاعت نمودم؛ چراکه ترس آن بود که مردم کافر شوند و گردن یکدیگر را با شمشیر بزنند سپس ابوبکر برای عمر بیعت گرفت در حالی‌که باز من به خلافت سزاوار بودم، با این حال پذیرفته و اطاعت نمودم؛ چراکه باز خوف برگشت مردم به کفر وجود داشت" [۲]. حضرت در این روایت علاوه بر خطر کفر مردم خون‌ریزی را نیز یکی از علل سکوت و پذیرفتن خلافت خلفای وقت ذکر می‌کند. حضرت در جای دیگر باز ضمن اشاره به استنکاف خود از بیعت با خلیفه، انگیزه بیعت خود را خوف وارد آمدن آسیب بر اسلام و مسلمانان ذکر می‌کند که به تعبیر خود حضرت مصیبت آن فوت از خلافت خود حضرت به مراتب بیشتر است: "پس دست خود نگه داشتم تا این‌که دیدم گروهی از مردم مرتد شدند و از اسلام برگشته می‌خواستند دین محمد(ص) را از بین ببرند، ترسیدم اگر به یاری اسلام و مسلمانان نپردازم رخنه یا ویرانی در آن ببینیم که مصیبت و اندوه آن بر من بزرگ‌تر از فوت شدن ولایت و حکومت بر شما باشد... پس در میان آن پیشامدها و تباهکاری‌ها برخاستم تا این‌که جلو نادرستی و تباهکاری گرفته شده از بین رفت و دین آرام گرفته و باز ایستاد[۳]

۲. حفظ وحدت اسلامی: یکی از علل بیعت حضرت حفظ وحدت مسلمانان و جلوگیری از تفرقه جهان اسلام است؛ چراکه حضرت در بین اصحاب از شخصیت ممتازی برخوردار بود. چالش حضرت با حکومت موجب می‌شد عدّه‌ای طرفدار حضرت و عدّه‌ای دیگر طرفدار خلفا گردند و این به تفرقه و پراکندگی جبهه اسلامی منجر می‌شد که به صلاح اصل اسلام نبود، لذا حضرت به بیعت تن داد و خود یکی از علل آن را نکته فوق ذکر می‌کند: "قسم به خدا اگر خوف تفرقه بین مسلمانان و برگشت کفر و نابودی دین نبود، ما با آنان رفتار دیگری می‌داشتیم که الآن داریم[۴]. به دیگر سخن حضرت بین دو محذور یعنی گرفتن حق خویش به بهای نابودی یا تضعیف دین یا چشم‌پوشی از حق مسلم خویش مانده بود که حضرت گزینه دوم را انتخاب کرد، امّا صبر بیست‌وپنج ساله‌اش صبر کسی بود که خار در چشم و استخوان در گلویش گیر کرده بود "فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً" [۵]. کسی که زندگی بیست‌وپنج ساله در سایه سه خلیفه را چنین تعبیر می‌کند و به غارت رفتن ارث خود تصریح می‌دارد، آیا می‌توان او را راضی به حکومت توصیف کرد و مدّعی شد وی به مشروعیت حکومت قائل بود؟ !
۳. جلوگیری از خون‌ریزی: در صورت استنکاف حضرت از بیعت و انتخاب گزینه مخالفت با حکومت وقت نه‌تنها اختلاف دامن مسلمانان را فرا می‌گرفت، بلکه طرفداران هر دو قطب چه‌بسا به اسلحه و شمشیر دست برده و مسلمانان - که به وحدت نیاز مبرم دارند - با یکدیگر به جنگ و ستیز خواهند پرداخت. حضرت برای رفع چنین آفت و آسیبی یاران خود را به صبر و مدارا ارشاد و خود نیز با بیعت عملاً بستر اختلاف و خون‌ریزی را برمی‌چیند. حضرت نیز به این علت در بخشی از فلسفه بیعت تأکید می‌کند که در شماره یک گزارش شد.
۴. عدم اعتبار اجماع: امّا دربارهٔ اعتبار اجماع و کفایت بیعت ظاهری حضرت علی‌(ع) باید گفت:
  1. شیعه با ادلّه قاطع مدّعی است که حکومت و خلافت امر منصوص از طرف خداوند و پیامبر(ص) است و در امر الهی نباید آرا و انتخاب مردم حتی اجماع آنان را دخالت و در مقابل "نص" قرار داد. باری اگر اجماع در تأیید امر الهی صورت می‌گرفت آن مورد رضایت الهی می‌شد.
  2. مخالفت باطنی تنها به عباس و حضرت علی(ع) اختصاص نداشته، بلکه نام بزرگان صحابه مانند: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد و عمار یاسر در جبهه مخالف ضبط شده است که در صفحات پیشین گذشت. پس اگر ملاک مشروعیت، اجماع عامه مردم یا اهل حل و عقد باشد، با غیبت صحابه مذکور و اکراه و تهدید بعدی آنان اعتبار اجماع مخدوش خواهد شد.
  3. در صورت پذیرفتن اجماع، مشروعیت آن به شرایطی بستگی دارد که متأسفانه اجماع ادّعایی فاقد آن است؛ چراکه کاندیدای سقیفه بدون حضور صحابه معروف و به صورت شتابزده طراحی و اتفاق افتاد و بیعت جمعی از بیعت کنندگان نیز با اکراه و اجبار یا با تطمیع تحقق یافته است که آن مشروعیت اجماع مطرح را زیر سؤال می‌برد.
  4. مقام امامت و مؤلفه اساسی آن در عنصر حکومت و رهبری سیاسی منحصر نشده که با اجماع عدّه‌ای تحقق یا منعدم گردد، بلکه عنصر اساسی امامت مقام علمی و مرجعیت دینی است که آن با علم غیب و عصمت همراه است که تعیین چنین فردی از عهده و صلاحیت اجماع بیرون است»[۶].

پاسخ‌های دیگر

پرسش‌های مصداقی همطراز

  1. چرا نام امام علی در قرآن نیامده است؟ (پرسش)
  2. آیا نصب امام در روایات نبوی آمده است؟ (پرسش)
  3. آیا نصب امام عامل تفرقه بین مسلمانان است؟ (پرسش)
  4. اگر نصب امام اتفاق افتاده است پس چرا شهرت ندارد؟ (پرسش)
  5. آیا بیعت صحابه و مردم با ابوبکر در سقیفه برای اثبات امامت او کافی نیست؟ (پرسش)
  6. اگر نصب امام علی اتفاق افتاد پس چرا او به این انتصاب احتجاج نکرد؟ (پرسش)
  7. اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا برای تصدی حکومت اقدام نکرد؟ (پرسش)
  8. اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا سال‌ها سکوت کرد؟ (پرسش)
  9. اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا بیعت ابوبکر پذیرفت؟ (پرسش)
  10. اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا در شورای تعیین خلیفه سوم شرکت کرد؟ (پرسش)
  11. اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا حکومت را پس از قتل خلیفه سوم نپذیرفت؟ (پرسش)
  12. اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا با خلفای وقت خود همکاری کرد؟ (پرسش)
  13. اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا به نماز خلفا اقتدا کرد؟ (پرسش)
  14. اگر امام علی برای امامت نصب شده و خلیفه دوم از دید او نامشروع است پس چرا رابطه فامیلی با او برقرار کرد؟ (پرسش)
  15. اگر امام علی برای امامت نصب شده و دیگر خلفا از دید او نامشروع‌اند پس چرا سه فرزند خود را به نام‌های خلفا نام‌گذاری کرد؟ (پرسش)
  16. اگر امام علی برای امامت نصب شده و دیگر خلفا از دید او نامشروع‌اند پس چرا از خلفا ستایش و تمجید کرد؟ (پرسش)
  17. آیا نصوص نصب و خلافت امام علی تعارض ندارند؟ (پرسش)
  18. نظریه انتخاب در تعیین امام چیست؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

  1. امامت چیست؟ (پرسش)
  2. امامت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  3. امامت در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  4. قرآن در مورد امامت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  5. چه احادیثی در مورد امامت وجود دارد؟ (پرسش)
  6. امام کیست؟ (پرسش)
  7. امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  8. امام در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  9. قرآن در مورد امام چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  10. چه احادیثی در مورد امام وجود دارد؟ (پرسش)
  11. امامت چه کاربردهایی دارد؟ (پرسش)
  12. بحث از امامت چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  13. دیدگاه‌های مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)
  14. موارد اختلافی امامیه و اهل سنت در مورد امامت چیست؟ (پرسش)
  15. نظر امامیه در مورد تعیین تکلیف بر خداوند بر وجوب امامت چیست؟ (پرسش)
  16. آیا وجوب تعیین امام بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)
  17. آیا کلامی‌انگاری امامت بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)
  18. آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش)
  19. آیا امامت موروثی است؟ (پرسش)
  20. آیا امامت از دوران کودکی امکان‌پذیر است؟ (پرسش)
  21. آیا مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد؟ (پرسش)
  22. آیا امامان شیعه بر دیگر پیامبران برتری دارند؟ (پرسش)
  23. آیا می‌توان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟ (پرسش)
  24. آیا امامت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
  25. آیا غیبت امام با فلسفه ضرورت امامت ناسازگار است؟ (پرسش)
  26. آیا مهدویت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
  27. آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. «ولا یجوز لقائل ان قول: کان باطن علیّ و العباس خلاف ظاهر هما، ولو جاز هذا المدعیه لم یصح اجماع و جاز لقائل ان یقول ذلک فی کل اجماع للمسلمین»؛ الابانة، ص۱۴۸ و نیز؛ بغدادی ، کتاب اصول الدین، ص۱۴۹.
  2. "بايع الناس أبا بكر و أنا و اللّه أولى بالأمر و أحق به منه، فسمعت و أطعت مخافة أن يرجع الناس كفّارا و يضرب بعضهم رقاب بعض بالسيف، ثمّ بايع أبو بكر لعمر و أنا و اللّه أحق بالأمر منه فسمعت و أطعت مخافة أن يرجع الناس كفّاراً"؛ مناقب خوارزمی، ص ۳۱۳، فصل ۱۹؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۲۰، رقم ۲۵۱؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۴۳۴؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۷۲۴.
  3. "فَأَمْسَكْتُ يَدِي، حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاس قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الإِسْلامِ، يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ محمَّد صلى الله عليه و آله، فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الإِسْلامَ وأَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أو هَدْماً، تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِن فَوْتِ وِلايَتِكُم‏... فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ"؛ نهج البلاغه، نامه ۶۲.
  4. "وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ، وَ أَنْ يَعُودَ الْكُفْرُ، وَ يَبُورَ الدِّينُ، لَكُنَّا عَلَى غَيْرِ مَا كُنَّا لَهُمْ عَلَيْه‏"؛ نهج البلاغه، نامه ۱۱۹.
  5. «پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى‏نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى‏برند!» همان، خطبه ۳ و نیز: موسوعة الامام علی، ج ۳، ص ۶۰.
  6. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۳۱۲ - ۳۱۶.