حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
}}
}}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
از [[بنی مازن بن نجار]]، تیره‌ای از [[قبیله خزرج]] و از [[انصار]] است. از [[نسب]] وی گاه پدرش حذف و بدو «[[حجاج بن غزیه]]» گویند. چنان که برخی به [[اشتباه]] غزیه را «عزیه» نوشته‌اند که تصحیف است<ref>مسعودی، ج۲، ص۳۸۲؛ ابن حجر، تهذیب، ج۲، ص۱۷۹.</ref>. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۸۷.</ref>، [[حجاج بن ابی الحجاج]] را همان «[[حجاج بن عمرو مازنی]]» دانسته که صحیح نیست و اینها دو نفرند<ref>بنگرید: مدخل حجاج بن ابی الحجاج.</ref>. پدرش [[عمرو بن غزیه]] در [[بیعت عقبه دوم]] و [[جنگ بدر]] [[حضور]] داشت<ref>ابن اثیر، ج۴، ص۲۴۸.</ref> و مادرش [[أم الحجاج]]، دختر [[قیس بن رافع]]، از [[اسلم]] است<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۰۵.</ref>.
از [[بنی مازن بن نجار]]، تیره‌ای از [[قبیله خزرج]] و از [[انصار]] است. از [[نسب]] وی گاه پدرش حذف و بدو «[[حجاج بن غزیه]]» گویند. چنان که برخی به [[اشتباه]] غزیه را «عزیه» نوشته‌اند که تصحیف است<ref>مسعودی، ج۲، ص۳۸۲؛ ابن حجر، تهذیب، ج۲، ص۱۷۹.</ref>. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.</ref>، [[حجاج بن ابی الحجاج]] را همان «[[حجاج بن عمرو مازنی]]» دانسته که صحیح نیست و اینها دو نفرند<ref>بنگرید: مدخل حجاج بن ابی الحجاج.</ref>. پدرش [[عمرو بن غزیه]] در [[بیعت عقبه دوم]] و [[جنگ بدر]] [[حضور]] داشت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۴۸.</ref> و مادرش [[أم الحجاج]]، دختر [[قیس بن رافع]]، از [[اسلم]] است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵.</ref>.
[[بخاری]]<ref>بخاری، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و عده‌ای دیگر<ref>ابن ابی حاتم، ج۳، ص۱۶۳؛ ذهبی، ج۱، ص۱۲۲.</ref>، حجاج بن غزیه را [[صحابی]] دانسته‌اند، چنان که [[ابن حجر]] شرح حال او را در بخش [[اول]] [[الاصابه]]<ref>ابن حجر، ج۲، ص۳۱.</ref> آورده و می‌گوید: [[حدیثی]] که از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند، به [[صراحت]] گویای سماع وی از آن [[حضرت]] است. با این حال، برخی دیگر او را [[تابعی]] دانسته‌اند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۰۵؛ عجلی، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۶۹۳.</ref> نیز هرچند او را صحابی می‌داند، اما در ذیل شرح حال پدرش<ref>ابن اثیر، ج۴، ص۲۴۸.</ref> به [[اختلاف]] آرا در صحابی بودن وی اشاره می‌کند. چنان که [[مغلطای]]<ref>مغلطای، ج۳، ص۳۹۹ در کتاب اکمال الکمال نه در کتاب الإنابه که اختصاص به صحابیان اختلافی دارد.</ref> پس از [[ذکر]] اختلاف در صحابی بودن وی، از اینکه «[[مزی]]» او را صحابی دانسته، [[تعجب]] کرده است. البته مواضع وی در حوادث دوره‌های بعد، به ویژه [[مخالفت]] شدید وی با عثمان و [[حمایت]] وی از [[امام علی]]{{ع}}، در خارج کردن وی از جرگه [[صحابه]] بی‌تأثیر نیست.
[[بخاری]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و عده‌ای دیگر<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۱۶۳؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۲۲.</ref>، حجاج بن غزیه را [[صحابی]] دانسته‌اند، چنان که [[ابن حجر]] شرح حال او را در بخش [[اول]] [[الاصابه]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۱.</ref> آورده و می‌گوید: [[حدیثی]] که از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند، به [[صراحت]] گویای سماع وی از آن [[حضرت]] است. با این حال، برخی دیگر او را [[تابعی]] دانسته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵؛ عجلی، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۹۳.</ref> نیز هرچند او را صحابی می‌داند، اما در ذیل شرح حال پدرش<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۴۸.</ref> به [[اختلاف]] آرا در صحابی بودن وی اشاره می‌کند. چنان که [[مغلطای]]<ref>مغلطای، ج۳، ص۳۹۹ در کتاب اکمال الکمال نه در کتاب الإنابه که اختصاص به صحابیان اختلافی دارد.</ref> پس از [[ذکر]] اختلاف در صحابی بودن وی، از اینکه «[[مزی]]» او را صحابی دانسته، [[تعجب]] کرده است. البته مواضع وی در حوادث دوره‌های بعد، به ویژه [[مخالفت]] شدید وی با عثمان و [[حمایت]] وی از [[امام علی]]{{ع}}، در خارج کردن وی از جرگه [[صحابه]] بی‌تأثیر نیست.


در حوادث [[عصر]] رسول خدا{{صل}} از او یادی نیست، اما در شمار [[راویان]] [[ثقه]] از او یاد شده است<ref>ابن حبان، ج۳، ص۸۷.</ref>. [[عکرمة بن عبدالله بربری|عکرمه]]، مولای [[ابن عباس]] و [[کثیر بن عباس]] و شماری دیگر از او [[روایت]] نقل می‌کنند<ref>مزی، ج۵، ص۴۴۵.</ref>. حجاج دو [[حدیث]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند که یکی درباره بازماندن از [[حج]]<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۷۶؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۵؛ ابن ابی شیبه، ج۴، ص۲۳۷؛ دارمی، ج۲، ص۶۱؛ ابی داود، ج۱، ص۴۱۷؛ ترمذی، ج۲، ص۲۰۹.</ref> و دیگری درباره کیفیت [[تهجد]] [[رسول خدا]]{{صل}} است<ref>ابن قانع، ج۱، ص۱۹۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۸، ص۲۹۱؛ ابونعیم، ج۲، ص۷۲۷.</ref>. فتوایی درباره «جواز [[عزل]]» نیز از او نقل شده است<ref>مالک، ج۲، ص۵۹۵؛ بیهقی، ج۷، ص۲۳۰.</ref>. [[مغلطای]]<ref>مغلطای، ج۳، ص۳۹۸.</ref> بیش از دو حدیث برای وی [[شناسایی]] کرده که یکی از آنها همان حدیث «جواز عزل» و دیگری [[راهنمایی]] رسول خدا{{صل}} به [[ضباعه]] دختر [[زبیر]]، درباره کیفیت [[احرام حج]] برای [[زنان]] در صورت پیش آمدن عذر برای ایشان است<ref>ابن قانع، ج۱، ص۱۹۴.</ref>. وی در حوادث [[دوران خلفا]]، به ویژه در حوادثی که به [[قتل عثمان]] منجر شد و رخدادهای [[خلافت امام علی]]{{ع}} [[حضور]] فعال داشت، او در اعتراض‌ها علیه [[عثمان]]، هنگامی که [[مردم کوفه]] و [[شام]] با مراجعه به عثمان از [[والیان]] خود [[شکایت]] کردند، به عثمان یادآور شد که این اعتراض‌ها همگانی و علیه تمام والیان است و از او خواست [[فرمانداران]] را فراخوانده و از آنان [[پیمان]] گیرد که بر کسی [[ظلم]] نکنند و در صورت [[ناچاری]]، آنان را برکنار کند و افراد [[شایسته]] را به [[کار]] گمارد<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۳۹۵.</ref>. چون اوضاع بحرانی‌تر شد، وی و عده‌ای دیگر از [[مردم مدینه]] به [[شورشیان]] پیوستند و در محاصره عثمان حضور داشتند<ref>بلاذری، ج۶، ص۱۷۴.</ref>. زمانی که عثمان به خیرخواهی‌ها توجه نکرد و از سوی شورشیان محاصره شد، [[زید بن ثابت]] با فراخوانی [[انصار]] به [[اطاعت]]، از آنان خواست همان گونه که پیامبر ما را [[یاری]] کردند، اینک به یاری [[خلیفه]] آن [[حضرت]] عثمان بشتابند<ref>بلاذری، ج۶، ص۲۱۰.</ref>، أما [[حجاج بن غزیه]] به [[مخالفت]] وی برخاست و با [[خواندن]] [[آیه]] ای که [[پیروی]] از «[[سادات]] و [[برا]]» را [[نهی]] می‌کرد ([[احزاب]]، ۶۷) از انصار خواست به [[سخن]] وی توجهی نکنند<ref>ابن قتیبه، ج۱، ص۱۰۳؛ عده‌ای استشهاد به آیه {{متن قرآن|إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا}}، را از سوی حجاج در جنگ صفین یا جمل در حمایت از علی{{ع}} می‌دانند که چندان مناسب نیست. چنان که سخن زید بن ثابت در تشویق انصار به طاعت عثمان را سخن حجاج در صفین در مقام تشویق انصار به همکاری با امام علی{{ع}} ذکر می‌کنند: طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۲۴؛ قاضی نعمان، ج۲، ص۲۸؛ ابونعیم، ج۲، ص۷۲۷؛ ابن کثیر، تفسیر، ج۳، ص۵۲۷؛ برخی نیز استشهاد به آیه را از سوی افراد دیگری می‌دانند: ابن شبه، ج۴، ص۱۲۷۰ و ۱۲۸۸؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۴؛ ابن عساکر، ج۳۹، ص۴۰۳.</ref>.  
در حوادث [[عصر]] رسول خدا{{صل}} از او یادی نیست، اما در شمار [[راویان]] [[ثقه]] از او یاد شده است<ref>ابن حبان، کتاب الثقات، ج۳، ص۸۷.</ref>. [[عکرمة بن عبدالله بربری|عکرمه]]، مولای [[ابن عباس]] و [[کثیر بن عباس]] و شماری دیگر از او [[روایت]] نقل می‌کنند<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۴۴۵.</ref>. حجاج دو [[حدیث]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند که یکی درباره بازماندن از [[حج]]<ref>خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ص۱۷۶؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۴۵؛ ابن ابی شیبه، ج۴، ص۲۳۷؛ دارمی، ج۲، ص۶۱؛ ابی داود، ج۱، ص۴۱۷؛ ترمذی، ج۲، ص۲۰۹.</ref> و دیگری درباره کیفیت [[تهجد]] [[رسول خدا]]{{صل}} است<ref>ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۹۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۸، ص۲۹۱؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۲۷.</ref>. فتوایی درباره «جواز [[عزل]]» نیز از او نقل شده است<ref>مالک، ج۲، ص۵۹۵؛ بیهقی، ج۷، ص۲۳۰.</ref>. [[مغلطای]]<ref>مغلطای، ج۳، ص۳۹۸.</ref> بیش از دو حدیث برای وی [[شناسایی]] کرده که یکی از آنها همان حدیث «جواز عزل» و دیگری [[راهنمایی]] رسول خدا{{صل}} به [[ضباعه]] دختر [[زبیر]]، درباره کیفیت [[احرام حج]] برای [[زنان]] در صورت پیش آمدن عذر برای ایشان است<ref>ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۹۴.</ref>. وی در حوادث [[دوران خلفا]]، به ویژه در حوادثی که به [[قتل عثمان]] منجر شد و رخدادهای [[خلافت امام علی]]{{ع}} [[حضور]] فعال داشت، او در اعتراض‌ها علیه [[عثمان]]، هنگامی که [[مردم کوفه]] و [[شام]] با مراجعه به عثمان از [[والیان]] خود [[شکایت]] کردند، به عثمان یادآور شد که این اعتراض‌ها همگانی و علیه تمام والیان است و از او خواست [[فرمانداران]] را فراخوانده و از آنان [[پیمان]] گیرد که بر کسی [[ظلم]] نکنند و در صورت [[ناچاری]]، آنان را برکنار کند و افراد [[شایسته]] را به [[کار]] گمارد<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۳۹۵.</ref>. چون اوضاع بحرانی‌تر شد، وی و عده‌ای دیگر از [[مردم مدینه]] به [[شورشیان]] پیوستند و در محاصره عثمان حضور داشتند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۷۴.</ref>. زمانی که عثمان به خیرخواهی‌ها توجه نکرد و از سوی شورشیان محاصره شد، [[زید بن ثابت]] با فراخوانی [[انصار]] به [[اطاعت]]، از آنان خواست همان گونه که پیامبر ما را [[یاری]] کردند، اینک به یاری [[خلیفه]] آن [[حضرت]] عثمان بشتابند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۲۱۰.</ref>، أما [[حجاج بن غزیه]] به [[مخالفت]] وی برخاست و با [[خواندن]] [[آیه]] ای که [[پیروی]] از «[[سادات]] و [[برا]]» را [[نهی]] می‌کرد ([[احزاب]]، ۶۷) از انصار خواست به [[سخن]] وی توجهی نکنند<ref>ابن قتیبه، ج۱، ص۱۰۳؛ عده‌ای استشهاد به آیه {{متن قرآن|إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا}}، را از سوی حجاج در جنگ صفین یا جمل در حمایت از علی{{ع}} می‌دانند که چندان مناسب نیست. چنان که سخن زید بن ثابت در تشویق انصار به طاعت عثمان را سخن حجاج در صفین در مقام تشویق انصار به همکاری با امام علی{{ع}} ذکر می‌کنند: طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۲۴؛ قاضی نعمان، ج۲، ص۲۸؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۲۷؛ ابن کثیر، تفسیر، ج۳، ص۵۲۷؛ برخی نیز استشهاد به آیه را از سوی افراد دیگری می‌دانند: ابن شبه، ج۴، ص۱۲۷۰ و ۱۲۸۸؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۹، ص۴۰۳.</ref>.  


حجاج در برابر کسانی که با [[تمسک]] به کهولت سن [[عثمان]] خواهان [[رهایی]] او بودند تا مرگش در بستر فرارسد، می‌گفت: حتی اگر [[زمان]] اندکی به [[مرگ]] وی باقی مانده باشد با کشتن او به [[خدا]] [[تقرب]] خواهد جست<ref>بلاذری، ج۶، ص۱۹۷ و ۲۱۰.</ref>. وی سپس با فریاد از [[مصریان]] خواست در [[عزم]] و نیتشان [[استوار]] باشند و به خواسته خود [[جامه]] عمل بپوشانند<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۴.</ref>. آنگاه که [[مروان]] و عده‌ای دیگر در مقابل [[شورشیان]] ایستاده و [[شمشیر]] کشیده، [[رجز]] خواندند، [[حجاج بن غزیه]] با [[خواندن]] رجزی به سوی مروان رفت و با [[زدن]] ضربه شمشیری بر شانه وی، او را مجروح ساخت<ref>ابن شبه، ج۴، ص۱۲۸۱؛ بلاذری، ج۶، ص۱۹۸؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۸؛ برخی گزارش‌ها از مضروب شدن مروان از سوی وی به گونه ای دیگر است: ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۸۷؛ ابن اثیر، ج۱، ص۶۹۳.</ref>. حجاج، از جمله کسانی بود که وارد [[منزل]] عثمان شد و پس از [[کشته شدن عثمان]] با خواندن رجزی از اینکه توانستند وی را کشته و در جایگاه [[بدی]] بنشانند، ابراز [[خوشحالی]] کرد<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۴۳۰.</ref> و به همراه عده‌ای دیگر از بستگان [[انصاری]] خود از ورود افراد به [[خانه]] عثمان برای [[نماز]] و [[دفن]] جلوگیری کرد و این [[کار]] را به بعد از [[انتخاب خلیفه]] جدید واگذاشت. [[ابو جهم بن حذیفه]] که برای [[خواندن نماز]] بر [[عثمان]] آمده بود با [[تعریض]] به آنان گفت پیش از اینکه ما بر او [[نماز]] بخوانیم، [[فرشتگان]] بر او نماز گزارده‌اند. [[حجاج بن غزیه]] او را [[دروغگو]] خواند و از [[خدا]] خواست او را با [[شیطان]] و عثمان [[محشور]] کند<ref>بلاذری، ج۶، ص۲۰۳؛ ابن اعثم، ج۴، ص۴۳۲.</ref>.
حجاج در برابر کسانی که با [[تمسک]] به کهولت سن [[عثمان]] خواهان [[رهایی]] او بودند تا مرگش در بستر فرارسد، می‌گفت: حتی اگر [[زمان]] اندکی به [[مرگ]] وی باقی مانده باشد با کشتن او به [[خدا]] [[تقرب]] خواهد جست<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۷ و ۲۱۰.</ref>. وی سپس با فریاد از [[مصریان]] خواست در [[عزم]] و نیتشان [[استوار]] باشند و به خواسته خود [[جامه]] عمل بپوشانند<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۴.</ref>. آنگاه که [[مروان]] و عده‌ای دیگر در مقابل [[شورشیان]] ایستاده و [[شمشیر]] کشیده، [[رجز]] خواندند، [[حجاج بن غزیه]] با [[خواندن]] رجزی به سوی مروان رفت و با [[زدن]] ضربه شمشیری بر شانه وی، او را مجروح ساخت<ref>ابن شبه، ج۴، ص۱۲۸۱؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۸؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۸؛ برخی گزارش‌ها از مضروب شدن مروان از سوی وی به گونه ای دیگر است: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۹۳.</ref>. حجاج، از جمله کسانی بود که وارد [[منزل]] عثمان شد و پس از [[کشته شدن عثمان]] با خواندن رجزی از اینکه توانستند وی را کشته و در جایگاه [[بدی]] بنشانند، ابراز [[خوشحالی]] کرد<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۴۳۰.</ref> و به همراه عده‌ای دیگر از بستگان [[انصاری]] خود از ورود افراد به [[خانه]] عثمان برای [[نماز]] و [[دفن]] جلوگیری کرد و این [[کار]] را به بعد از [[انتخاب خلیفه]] جدید واگذاشت. [[ابو جهم بن حذیفه]] که برای [[خواندن نماز]] بر [[عثمان]] آمده بود با [[تعریض]] به آنان گفت پیش از اینکه ما بر او [[نماز]] بخوانیم، [[فرشتگان]] بر او نماز گزارده‌اند. [[حجاج بن غزیه]] او را [[دروغگو]] خواند و از [[خدا]] خواست او را با [[شیطان]] و عثمان [[محشور]] کند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۳؛ ابن اعثم، ج۴، ص۴۳۲.</ref>.


پس از [[قتل]] [[خلیفه]]، وی و عده‌ای از [[انصار]] همچون [[ابوالهیثم بن تیهان]]، پیش از [[انتخاب]] شدن [[امام علی]]{{ع}} به [[خلافت]]، با [[مردم]] [[سخن]] گفتند و با یاد از [[سیره]] [[ناپسند]] عثمان از سابقه و [[منزلت]] والای امام علی{{ع}} سخن راندند و آن [[حضرت]] را به عنوان [[بهترین]] فرد برای خلافت [[ذکر]] کردند<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۴۳۵.</ref>. او در حوادث بعدی [[خلافت امام علی]]{{ع}} نیز فعالانه شرکت داشت. در [[جنگ جمل]] در صف [[یاران امام علی]]{{ع}} بود و از آغاز حرکت [[امام]] با [[خواندن]] اشعار، انصار را [[تشویق]] به [[همراهی با امام]] می‌کرد<ref>بلاذری، ج۳، ص۹۷؛ ابن اثیر، ج۲، ص۲۸۰.</ref>. هنگامی که آن حضرت از [[ربذه]] به [[بصره]] می‌رفت در سخنانی بر [[صلح]] تأکید کرد و یادآور شد که تا [[اصحاب جمل]] شروع به [[جنگ]] نکنند، [[دست]] به جنگ نمی‌زند، اما چنانچه ناچار شود به [[نبرد]] تن خواهد داد. این موضع امام{{ع}} مورد پسند حجاج بن غزیه قرار گرفت و اظهار داشت همان گونه که به [[گفتار]] خشنودم کردی، به [[کردار]] و عمل تو را [[خشنود]] می‌کنیم، سپس شعری سرود که نشان از [[آمادگی]] برای جان‌فشانی داشت<ref>طبری، ج۴، ص۴۷۹ و ر.ک: مفید، ص۴۱۲.</ref>. او در جنگ جمل از خود [[شجاعت]] و [[پایداری]] نشان داد. هنگامی که درگیری شدت یافت، [[حجاج بن عمرو بن غزیه]] در میدان جنگ با ذکر شجاعت انصار در [[جاهلیت]]، از آنان خواست [[استقامت]] و [[صبر]] پیشه کنند تا [[پیروزی]] نصیب آنان شود. سپس خود پیشاپیش آنان [[شعر]] می‌خواند و [[شمشیر]] می‌زد<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۴۸۱.</ref>.
پس از [[قتل]] [[خلیفه]]، وی و عده‌ای از [[انصار]] همچون [[ابوالهیثم بن تیهان]]، پیش از [[انتخاب]] شدن [[امام علی]]{{ع}} به [[خلافت]]، با [[مردم]] [[سخن]] گفتند و با یاد از [[سیره]] [[ناپسند]] عثمان از سابقه و [[منزلت]] والای امام علی{{ع}} سخن راندند و آن [[حضرت]] را به عنوان [[بهترین]] فرد برای خلافت [[ذکر]] کردند<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۴۳۵.</ref>. او در حوادث بعدی [[خلافت امام علی]]{{ع}} نیز فعالانه شرکت داشت. در [[جنگ جمل]] در صف [[یاران امام علی]]{{ع}} بود و از آغاز حرکت [[امام]] با [[خواندن]] اشعار، انصار را [[تشویق]] به [[همراهی با امام]] می‌کرد<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۳، ص۹۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۲۸۰.</ref>. هنگامی که آن حضرت از [[ربذه]] به [[بصره]] می‌رفت در سخنانی بر [[صلح]] تأکید کرد و یادآور شد که تا [[اصحاب جمل]] شروع به [[جنگ]] نکنند، [[دست]] به جنگ نمی‌زند، اما چنانچه ناچار شود به [[نبرد]] تن خواهد داد. این موضع امام{{ع}} مورد پسند حجاج بن غزیه قرار گرفت و اظهار داشت همان گونه که به [[گفتار]] خشنودم کردی، به [[کردار]] و عمل تو را [[خشنود]] می‌کنیم، سپس شعری سرود که نشان از [[آمادگی]] برای جان‌فشانی داشت<ref>طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۷۹ و ر.ک: مفید، ص۴۱۲.</ref>. او در جنگ جمل از خود [[شجاعت]] و [[پایداری]] نشان داد. هنگامی که درگیری شدت یافت، [[حجاج بن عمرو بن غزیه]] در میدان جنگ با ذکر شجاعت انصار در [[جاهلیت]]، از آنان خواست [[استقامت]] و [[صبر]] پیشه کنند تا [[پیروزی]] نصیب آنان شود. سپس خود پیشاپیش آنان [[شعر]] می‌خواند و [[شمشیر]] می‌زد<ref>ابن اعثم، ج۲، ص۴۸۱.</ref>.
وی همچنین پیش از آغاز [[پیکار]] [[صفین]] [[نامه امام]] [[علی]]{{ع}} به [[معاویه]] که وی را به [[بیعت]] با [[جنگ]] فرامی خواند، به [[شام]] نزد معاویه برد. معاویه او را از کشندگان [[عثمان]] دانست. او نیز معاویه را از کسانی که به [[طلب یاری]] عثمان [[پاسخ]] ندادند، برشمرد. معاویه از این [[سخن]] به [[خشم]] آمد و از او خواست نزد علی{{ع}} بازگردد<ref>دینوری، ص۱۴۱؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۹۴؛ ابن قتیبة، ج۱، ص۷۶، آورنده نامه را حجاج بن علی انصاری ذکر کرده است که عدی تصحیف «غزیه» است.</ref>، سپس جواب [[نامه]] را که تنها در آن [[بسم الله]] الرحمن [[الرحیم]] نوشته بود از سوی فرد دیگری برای [[امام علی]]{{ع}}ارسال کرد<ref>دینوری، ص۱۴۱.</ref>.
وی همچنین پیش از آغاز [[پیکار]] [[صفین]] [[نامه امام]] [[علی]]{{ع}} به [[معاویه]] که وی را به [[بیعت]] با [[جنگ]] فرامی خواند، به [[شام]] نزد معاویه برد. معاویه او را از کشندگان [[عثمان]] دانست. او نیز معاویه را از کسانی که به [[طلب یاری]] عثمان [[پاسخ]] ندادند، برشمرد. معاویه از این [[سخن]] به [[خشم]] آمد و از او خواست نزد علی{{ع}} بازگردد<ref>دینوری، ص۱۴۱؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۹۴؛ ابن قتیبة، ج۱، ص۷۶، آورنده نامه را حجاج بن علی انصاری ذکر کرده است که عدی تصحیف «غزیه» است.</ref>، سپس جواب [[نامه]] را که تنها در آن [[بسم الله]] الرحمن [[الرحیم]] نوشته بود از سوی فرد دیگری برای [[امام علی]]{{ع}}ارسال کرد<ref>دینوری، ص۱۴۱.</ref>.


او در [[کارزار]] صفین [[انصار]] را که [[حضور]] چشمگیر داشتند، [[تشویق]] به جنگ می‌کرد. برخی از انصار همچون [[قیس بن سعد بن عباده]] در [[ناسزا]] (شتم) به معاویه پیشگام بودند و اشعاری می‌سرودند. معاویه چون از مقابله با آنان [[ناتوان]] شد به سوی عده‌ای دیگر از انصار همچون [[حجاج بن عمرو بن غزیه]] که مورد [[رجوع]] انصار بودند [[پیام]] فرستاد و از ایشان خواست به [[ناسزاگویی]] خاتمه دهند<ref>منقری، ص۴۴۸.</ref> آنان چون چنین تقاضایی را با [[قیس بن سعد]] طرح کردند، او نپذیرفت<ref>ابن اعثم، ج۳، ص۱۱۱.</ref>. پس از [[شهادت]] [[عمار بن یاسر]] نیز وی شعری سرود و با اظهار [[حزن]] و [[اندوه]]، [[شامیان]] را یاغیانی دانست که با این [[کار]] سزاوار [[آتش]] شدند<ref>ابن اعثم، ج۳، ص۱۶۰؛ مسعودی، ج۲، ص۳۸۲.</ref> و آن هنگام که [[یاران]] معاویه به کشتن [[هاشم مرقال]] [[افتخار]] کردند، او با سرودن شعری به کشته شدن [[ذوالکلاع]] و [[حوشب]] به دست [[یاران امام علی]]{{ع}} به [[برتری]] خودشان اشاره کرد<ref>بلاذری، ج۳، ص۹۷؛ طبری، ج۵، ص۴۴.</ref>.
او در [[کارزار]] صفین [[انصار]] را که [[حضور]] چشمگیر داشتند، [[تشویق]] به جنگ می‌کرد. برخی از انصار همچون [[قیس بن سعد بن عباده]] در [[ناسزا]] (شتم) به معاویه پیشگام بودند و اشعاری می‌سرودند. معاویه چون از مقابله با آنان [[ناتوان]] شد به سوی عده‌ای دیگر از انصار همچون [[حجاج بن عمرو بن غزیه]] که مورد [[رجوع]] انصار بودند [[پیام]] فرستاد و از ایشان خواست به [[ناسزاگویی]] خاتمه دهند<ref>منقری، ص۴۴۸.</ref> آنان چون چنین تقاضایی را با [[قیس بن سعد]] طرح کردند، او نپذیرفت<ref>ابن اعثم، ج۳، ص۱۱۱.</ref>. پس از [[شهادت]] [[عمار بن یاسر]] نیز وی شعری سرود و با اظهار [[حزن]] و [[اندوه]]، [[شامیان]] را یاغیانی دانست که با این [[کار]] سزاوار [[آتش]] شدند<ref>ابن اعثم، ج۳، ص۱۶۰؛ مسعودی، ج۲، ص۳۸۲.</ref> و آن هنگام که [[یاران]] معاویه به کشتن [[هاشم مرقال]] [[افتخار]] کردند، او با سرودن شعری به کشته شدن [[ذوالکلاع]] و [[حوشب]] به دست [[یاران امام علی]]{{ع}} به [[برتری]] خودشان اشاره کرد<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۳، ص۹۷؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۴.</ref>.
او در [[مصر]] همراه [[محمد بن ابی بکر]] بود که پس از شهادت وی نزد امام علی{{ع}} آمد و گزارشی از مشاهدات خود را عرضه کرد<ref>ثقفی، ج۱، ص۲۹۵؛ طبری، ج۵، ص۱۰۸.</ref> [[حارث بن عمرو بن غزیه|حارث]]، [[عبدالرحمن بن عمرو بن غزیه|عبدالرحمن]]، [[اوس بن عمرو بن غزیه|اوس]]، [[زید بن عمرو بن غزیه|یزید]] و [[سعید بن عمرو بن غزیه|سعید]] [[فرزندان]] [[عمرو بن غزیه]]، [[برادران]] حجاج بودند<ref>مغلطای، ج۳، ص۳۹۹.</ref>. از او نسلی باقی نماند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۰۵.</ref><ref>مآخذ: ابن ابی حاتم / الجرح و التعدیل + ابن اثیر / اسد الغابه + ابن حبان / کتاب الثقات + ابن حجر / الاصابه + ابن حجر / تهذیب التهذیب + ابن سعد / الطبقات الکبری + ابن عبدالبر / الاستیعاب + ابن عساکر / تاریخ مدینة دمشق + ابن قانع + معجم / الصحابه + ابونعیم / معرفة الصحابه + احمد بن حنبل / مسند + بخاری / التاریخ الکبیر + بلاذری / أنساب الاشراف + خلیفة بن خیاط / کتاب الطبقات + ذهبی / تجرید أسماء الصحابه + طبرانی / المعجم الکبیر + طبری / تاریخ + مزی / تهذیب الکمال +
او در [[مصر]] همراه [[محمد بن ابی بکر]] بود که پس از شهادت وی نزد امام علی{{ع}} آمد و گزارشی از مشاهدات خود را عرضه کرد<ref>ثقفی، ج۱، ص۲۹۵؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص۱۰۸.</ref> [[حارث بن عمرو بن غزیه|حارث]]، [[عبدالرحمن بن عمرو بن غزیه|عبدالرحمن]]، [[اوس بن عمرو بن غزیه|اوس]]، [[زید بن عمرو بن غزیه|یزید]] و [[سعید بن عمرو بن غزیه|سعید]] [[فرزندان]] [[عمرو بن غزیه]]، [[برادران]] حجاج بودند<ref>مغلطای، ج۳، ص۳۹۹.</ref>. از او نسلی باقی نماند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۳ (کتاب)|مقاله «حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۳، ص۸-۱۰.</ref>.
ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد (م۲۳۵)، المصنف فی الأحادیث والآثار، تحقیق سعید محمد لحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹؛ ابن اعثم کوفی، احمد (م۳۱۴)، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱؛ ابن شبه النمیری، عمر، تاریخ المدینة المنوره، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، دارالفکر؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم (م ۲۷۶)، الامامة والسیاسه، تحقیق علی شیری، قم، شریف رضی، ۱۴۱۳؛ ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل (م ۷۷۴)، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲؛ ابوداود، سلیمان بن الأشعث السجستانی (م۲۷۵)، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد لحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰؛ بیهقی، احمد بن حسین (م۴۵۸)، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر؛ ترمذی، محمد بن عیسی (م۲۷۹)، سنن الترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد (م۲۸۳)، الغارات، تحقیق سید جلال الدین المحدث، چاپخانه بهمن؛ دارمی، عبدالله بن بهرام (م ۲۵۵)، سنن الدارمی، دمشق، مطبعة الاعتدال: دینوری، ابوحنیفه (م ۲۸۲)، الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۹۶۰م؛ طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب (م ۳۶۰)، المعجم الأوسط، تحقیق ابراهیم حسینی، دارالحرمین، ۱۴۱۵؛ عجلی، احمد بن عبدالله بن صالح (م ۲۶۱)، معرفة الثقات، المدینة المنوره، مکتبة الدار، ۱۴۰۸؛ قاضی نعمان، نعمان بن محمد (م ۳۶۳)، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار{{ع}}، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ مالک بن انس (م ۱۷۹)، کتاب الموطأ، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، مؤسسة دار الهجره، ۱۴۰۹؛ مغلطای علاء الدین بن قلیط (م۷۶۲)، اکمال تهذیب الکمال، تحقیق عادل بن محمد و اسامة بن ابراهیم، الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر، ۱۴۲۲؛ مفید، محمد بن محمد (م۴۱۳)، الجمل، تحقیق سید علی میرشریفی، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳؛ منقری، نصر بن مزاحم (م۲۱۲)، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۳ (کتاب)|مقاله «حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۳، ص: ۸-۱۰.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۵۴

مقدمه

از بنی مازن بن نجار، تیره‌ای از قبیله خزرج و از انصار است. از نسب وی گاه پدرش حذف و بدو «حجاج بن غزیه» گویند. چنان که برخی به اشتباه غزیه را «عزیه» نوشته‌اند که تصحیف است[۱]. ابن عبدالبر[۲]، حجاج بن ابی الحجاج را همان «حجاج بن عمرو مازنی» دانسته که صحیح نیست و اینها دو نفرند[۳]. پدرش عمرو بن غزیه در بیعت عقبه دوم و جنگ بدر حضور داشت[۴] و مادرش أم الحجاج، دختر قیس بن رافع، از اسلم است[۵]. بخاری[۶] و عده‌ای دیگر[۷]، حجاج بن غزیه را صحابی دانسته‌اند، چنان که ابن حجر شرح حال او را در بخش اول الاصابه[۸] آورده و می‌گوید: حدیثی که از رسول خدا(ص) نقل می‌کند، به صراحت گویای سماع وی از آن حضرت است. با این حال، برخی دیگر او را تابعی دانسته‌اند[۹]. ابن اثیر[۱۰] نیز هرچند او را صحابی می‌داند، اما در ذیل شرح حال پدرش[۱۱] به اختلاف آرا در صحابی بودن وی اشاره می‌کند. چنان که مغلطای[۱۲] پس از ذکر اختلاف در صحابی بودن وی، از اینکه «مزی» او را صحابی دانسته، تعجب کرده است. البته مواضع وی در حوادث دوره‌های بعد، به ویژه مخالفت شدید وی با عثمان و حمایت وی از امام علی(ع)، در خارج کردن وی از جرگه صحابه بی‌تأثیر نیست.

در حوادث عصر رسول خدا(ص) از او یادی نیست، اما در شمار راویان ثقه از او یاد شده است[۱۳]. عکرمه، مولای ابن عباس و کثیر بن عباس و شماری دیگر از او روایت نقل می‌کنند[۱۴]. حجاج دو حدیث از پیامبر(ص) نقل می‌کند که یکی درباره بازماندن از حج[۱۵] و دیگری درباره کیفیت تهجد رسول خدا(ص) است[۱۶]. فتوایی درباره «جواز عزل» نیز از او نقل شده است[۱۷]. مغلطای[۱۸] بیش از دو حدیث برای وی شناسایی کرده که یکی از آنها همان حدیث «جواز عزل» و دیگری راهنمایی رسول خدا(ص) به ضباعه دختر زبیر، درباره کیفیت احرام حج برای زنان در صورت پیش آمدن عذر برای ایشان است[۱۹]. وی در حوادث دوران خلفا، به ویژه در حوادثی که به قتل عثمان منجر شد و رخدادهای خلافت امام علی(ع) حضور فعال داشت، او در اعتراض‌ها علیه عثمان، هنگامی که مردم کوفه و شام با مراجعه به عثمان از والیان خود شکایت کردند، به عثمان یادآور شد که این اعتراض‌ها همگانی و علیه تمام والیان است و از او خواست فرمانداران را فراخوانده و از آنان پیمان گیرد که بر کسی ظلم نکنند و در صورت ناچاری، آنان را برکنار کند و افراد شایسته را به کار گمارد[۲۰]. چون اوضاع بحرانی‌تر شد، وی و عده‌ای دیگر از مردم مدینه به شورشیان پیوستند و در محاصره عثمان حضور داشتند[۲۱]. زمانی که عثمان به خیرخواهی‌ها توجه نکرد و از سوی شورشیان محاصره شد، زید بن ثابت با فراخوانی انصار به اطاعت، از آنان خواست همان گونه که پیامبر ما را یاری کردند، اینک به یاری خلیفه آن حضرت عثمان بشتابند[۲۲]، أما حجاج بن غزیه به مخالفت وی برخاست و با خواندن آیه ای که پیروی از «سادات و برا» را نهی می‌کرد (احزاب، ۶۷) از انصار خواست به سخن وی توجهی نکنند[۲۳].

حجاج در برابر کسانی که با تمسک به کهولت سن عثمان خواهان رهایی او بودند تا مرگش در بستر فرارسد، می‌گفت: حتی اگر زمان اندکی به مرگ وی باقی مانده باشد با کشتن او به خدا تقرب خواهد جست[۲۴]. وی سپس با فریاد از مصریان خواست در عزم و نیتشان استوار باشند و به خواسته خود جامه عمل بپوشانند[۲۵]. آنگاه که مروان و عده‌ای دیگر در مقابل شورشیان ایستاده و شمشیر کشیده، رجز خواندند، حجاج بن غزیه با خواندن رجزی به سوی مروان رفت و با زدن ضربه شمشیری بر شانه وی، او را مجروح ساخت[۲۶]. حجاج، از جمله کسانی بود که وارد منزل عثمان شد و پس از کشته شدن عثمان با خواندن رجزی از اینکه توانستند وی را کشته و در جایگاه بدی بنشانند، ابراز خوشحالی کرد[۲۷] و به همراه عده‌ای دیگر از بستگان انصاری خود از ورود افراد به خانه عثمان برای نماز و دفن جلوگیری کرد و این کار را به بعد از انتخاب خلیفه جدید واگذاشت. ابو جهم بن حذیفه که برای خواندن نماز بر عثمان آمده بود با تعریض به آنان گفت پیش از اینکه ما بر او نماز بخوانیم، فرشتگان بر او نماز گزارده‌اند. حجاج بن غزیه او را دروغگو خواند و از خدا خواست او را با شیطان و عثمان محشور کند[۲۸].

پس از قتل خلیفه، وی و عده‌ای از انصار همچون ابوالهیثم بن تیهان، پیش از انتخاب شدن امام علی(ع) به خلافت، با مردم سخن گفتند و با یاد از سیره ناپسند عثمان از سابقه و منزلت والای امام علی(ع) سخن راندند و آن حضرت را به عنوان بهترین فرد برای خلافت ذکر کردند[۲۹]. او در حوادث بعدی خلافت امام علی(ع) نیز فعالانه شرکت داشت. در جنگ جمل در صف یاران امام علی(ع) بود و از آغاز حرکت امام با خواندن اشعار، انصار را تشویق به همراهی با امام می‌کرد[۳۰]. هنگامی که آن حضرت از ربذه به بصره می‌رفت در سخنانی بر صلح تأکید کرد و یادآور شد که تا اصحاب جمل شروع به جنگ نکنند، دست به جنگ نمی‌زند، اما چنانچه ناچار شود به نبرد تن خواهد داد. این موضع امام(ع) مورد پسند حجاج بن غزیه قرار گرفت و اظهار داشت همان گونه که به گفتار خشنودم کردی، به کردار و عمل تو را خشنود می‌کنیم، سپس شعری سرود که نشان از آمادگی برای جان‌فشانی داشت[۳۱]. او در جنگ جمل از خود شجاعت و پایداری نشان داد. هنگامی که درگیری شدت یافت، حجاج بن عمرو بن غزیه در میدان جنگ با ذکر شجاعت انصار در جاهلیت، از آنان خواست استقامت و صبر پیشه کنند تا پیروزی نصیب آنان شود. سپس خود پیشاپیش آنان شعر می‌خواند و شمشیر می‌زد[۳۲]. وی همچنین پیش از آغاز پیکار صفین نامه امام علی(ع) به معاویه که وی را به بیعت با جنگ فرامی خواند، به شام نزد معاویه برد. معاویه او را از کشندگان عثمان دانست. او نیز معاویه را از کسانی که به طلب یاری عثمان پاسخ ندادند، برشمرد. معاویه از این سخن به خشم آمد و از او خواست نزد علی(ع) بازگردد[۳۳]، سپس جواب نامه را که تنها در آن بسم الله الرحمن الرحیم نوشته بود از سوی فرد دیگری برای امام علی(ع)ارسال کرد[۳۴].

او در کارزار صفین انصار را که حضور چشمگیر داشتند، تشویق به جنگ می‌کرد. برخی از انصار همچون قیس بن سعد بن عباده در ناسزا (شتم) به معاویه پیشگام بودند و اشعاری می‌سرودند. معاویه چون از مقابله با آنان ناتوان شد به سوی عده‌ای دیگر از انصار همچون حجاج بن عمرو بن غزیه که مورد رجوع انصار بودند پیام فرستاد و از ایشان خواست به ناسزاگویی خاتمه دهند[۳۵] آنان چون چنین تقاضایی را با قیس بن سعد طرح کردند، او نپذیرفت[۳۶]. پس از شهادت عمار بن یاسر نیز وی شعری سرود و با اظهار حزن و اندوه، شامیان را یاغیانی دانست که با این کار سزاوار آتش شدند[۳۷] و آن هنگام که یاران معاویه به کشتن هاشم مرقال افتخار کردند، او با سرودن شعری به کشته شدن ذوالکلاع و حوشب به دست یاران امام علی(ع) به برتری خودشان اشاره کرد[۳۸]. او در مصر همراه محمد بن ابی بکر بود که پس از شهادت وی نزد امام علی(ع) آمد و گزارشی از مشاهدات خود را عرضه کرد[۳۹] حارث، عبدالرحمن، اوس، یزید و سعید فرزندان عمرو بن غزیه، برادران حجاج بودند[۴۰]. از او نسلی باقی نماند[۴۱][۴۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مسعودی، ج۲، ص۳۸۲؛ ابن حجر، تهذیب، ج۲، ص۱۷۹.
  2. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.
  3. بنگرید: مدخل حجاج بن ابی الحجاج.
  4. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۴۸.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵.
  6. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۷۰.
  7. ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۱۶۳؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۲۲.
  8. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۱.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵؛ عجلی، ج۱، ص۲۸۶.
  10. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۹۳.
  11. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۴۸.
  12. مغلطای، ج۳، ص۳۹۹ در کتاب اکمال الکمال نه در کتاب الإنابه که اختصاص به صحابیان اختلافی دارد.
  13. ابن حبان، کتاب الثقات، ج۳، ص۸۷.
  14. مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۴۴۵.
  15. خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ص۱۷۶؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۴۵؛ ابن ابی شیبه، ج۴، ص۲۳۷؛ دارمی، ج۲، ص۶۱؛ ابی داود، ج۱، ص۴۱۷؛ ترمذی، ج۲، ص۲۰۹.
  16. ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۹۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۸، ص۲۹۱؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۲۷.
  17. مالک، ج۲، ص۵۹۵؛ بیهقی، ج۷، ص۲۳۰.
  18. مغلطای، ج۳، ص۳۹۸.
  19. ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۹۴.
  20. ابن اعثم، ج۲، ص۳۹۵.
  21. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۷۴.
  22. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۲۱۰.
  23. ابن قتیبه، ج۱، ص۱۰۳؛ عده‌ای استشهاد به آیه ﴿إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا، را از سوی حجاج در جنگ صفین یا جمل در حمایت از علی(ع) می‌دانند که چندان مناسب نیست. چنان که سخن زید بن ثابت در تشویق انصار به طاعت عثمان را سخن حجاج در صفین در مقام تشویق انصار به همکاری با امام علی(ع) ذکر می‌کنند: طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۲۴؛ قاضی نعمان، ج۲، ص۲۸؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۲۷؛ ابن کثیر، تفسیر، ج۳، ص۵۲۷؛ برخی نیز استشهاد به آیه را از سوی افراد دیگری می‌دانند: ابن شبه، ج۴، ص۱۲۷۰ و ۱۲۸۸؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۹، ص۴۰۳.
  24. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۷ و ۲۱۰.
  25. ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۴.
  26. ابن شبه، ج۴، ص۱۲۸۱؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۸؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۲۸؛ برخی گزارش‌ها از مضروب شدن مروان از سوی وی به گونه ای دیگر است: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۹۳.
  27. ابن اعثم، ج۲، ص۴۳۰.
  28. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۳؛ ابن اعثم، ج۴، ص۴۳۲.
  29. ابن اعثم، ج۲، ص۴۳۵.
  30. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۳، ص۹۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۲۸۰.
  31. طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۷۹ و ر.ک: مفید، ص۴۱۲.
  32. ابن اعثم، ج۲، ص۴۸۱.
  33. دینوری، ص۱۴۱؛ ابن اعثم، ج۲، ص۴۹۴؛ ابن قتیبة، ج۱، ص۷۶، آورنده نامه را حجاج بن علی انصاری ذکر کرده است که عدی تصحیف «غزیه» است.
  34. دینوری، ص۱۴۱.
  35. منقری، ص۴۴۸.
  36. ابن اعثم، ج۳، ص۱۱۱.
  37. ابن اعثم، ج۳، ص۱۶۰؛ مسعودی، ج۲، ص۳۸۲.
  38. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۳، ص۹۷؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۴.
  39. ثقفی، ج۱، ص۲۹۵؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص۱۰۸.
  40. مغلطای، ج۳، ص۳۹۹.
  41. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵.
  42. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی»، دانشنامه سیره نبوی ج۳، ص۸-۱۰.