یوم‌الدار در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{مدخل مرتبط
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[یوم‌الدار]]''' است. "'''[[یوم‌الدار]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = یوم‌الدار
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = یوم‌الدار
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[یوم‌الدار در قرآن]] | [[یوم‌الدار در حدیث]] | [[یوم‌الدار در نهج البلاغه]] | [[یوم‌الدار در معارف دعا و زیارات]] | [[یوم‌الدار در کلام اسلامی]] | [[یوم‌الدار در اخلاق اسلامی]]</div>
| مداخل مرتبط = [[یوم‌الدار در تاریخ اسلامی]] - [[یوم‌الدار در کلام اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = حدیث یوم‌الدار (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[یوم‌الدار (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
}}
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


===شان [[نزول]] [[آیه یوم الدار]]===
'''[[یوم‌الدار]]''' از جمله روایاتی است که [[متکلمان]] برای اثبات [[ولایت]] و [[جانشینی امیرالمؤمنین]]{{ع}} به آن تمسک جسته‌اند و قائل‌اند این [[روایت]] به صراحت بر مدعای [[امامیه]] در [[خلافت]] و [[جانشینی]] و [[لزوم اطاعت]] از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به عنوان خلافت و [[وصایت]] دلالت دارد. هرچند [[اهل سنت]] در این [[استدلال]] اشکالاتی مطرح کرده‌اند که به آن پاسخ داده شده است.
*[[خداوند]]، در [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> به [[پیامبر]] {{صل}} [[فرمان]] می‌دهد [[خویشان]] و نزدیکانش را هشدار دهد و به [[اسلام]] بخواند. [[آیه]] در [[سال سوم بعثت]] نازل شده است. ماجرای [[آیه]] و [[دعوت پیامبر]] {{صل}} از خویشاوندانش چون در خانۀ [[ابوطالب]] یا [[پیامبر]] بوده، به [[حدیث]] الدّار یا یوم الدّار [[شهرت]] یافته و چون پس از [[نزول]] آیۀ [[انذار]] [[خویشاوندان]] بوده، به آن [[حدیث]] الإنذار هم می‌گویند که در بسیاری از کتب [[شیعه]] و [[سنی]] آمده است<ref>مسند احمد بن حنبل‌،ج۱، ص ۱۵۹؛ امالی‌، شیخ طوسی‌، ج ۲، ص۱۹۶- ۱۹۴؛ الغدیر، ج ۲ ص ۲۷۸ و ج ۹ ص ۹۳،۱۳۰،۲۱۸،۳۳۸، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۲۷۳، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۵، کتاب یوم الدار، سیّد طالب الحسینی الرفاعی، دانشنامۀ امام علی، ج ۱۰، ص ۲۷۰ و ج ۳، ص ۱۴۶، دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۲، ص ۲۶.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} پیش از این، به گونۀ پنهانی و فقط کسان محدودی را به [[دین]] خود خوانده بود. پس از [[نزول]] [[آیه]]، [[مأموریت]] یافت آشکارا خویشانِ خود را به [[اسلام]] فرا بخواند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۲۳.</ref>.
*برای انجام این [[مأموریت الهی]]، حدود [[چهل]] نفر از [[اولاد]] [[عبدالمطلب]] را به خانۀ خود یا خانۀ [[ابوطالب]] [[دعوت]] کرد و غذایی برایشان فراهم ساخت؛ اما به دلایلی [[توفیق]] نیافت از [[رسالت]] خویش سخن بگوید. به ناچار شب بعد نیز آنان را [[دعوت]] کرد. این بار موفق شد و میهمانان را پس از [[غذا]]، [[انذار]] کرد و فرمود: "ای [[فرزندان عبدالمطلب]]! من مأمورم شما را [[انذار]] کنم و [[بشارت]] دهم: [[اسلام]] آورید و فرمانم بَرید تا [[راهنمایی]] شوید!" آنگاه از آنان یاری‌طلبید و سه بار فرمود: "هر کس یاری‌ام کند، [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من خواهد بود". ولی هر بار فقط [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} برمی‌خاست و اعلام [[آمادگی]] می‌کرد. سرانجام [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} اشاره کرد و فرمود: «این، [[برادر]] و [[وارث]] و [[وصی]] و [[وزیر]] و [[خلیفه]] من در میان شما است. به سخنش گوش دهید و فرمانش بَرید!»<ref>{{متن حدیث|فَأَیُّکُمْ یُوَازِرُنِی عَلَی هَذَا اَلْأَمْرِ عَلَی أَنْ یَکُونَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ}}؛ {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا}}؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۱، ص ۳۰۶؛ اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۳۲- ۲۳۰.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۶.</ref>
===دلالت [[آیه]] بر همگانی بودن [[دعوت پیامبر]]===
*[[دعوت پیامبر]] {{صل}} از [[خاندان]] و [[خویشان]] به معنای آن نیست که [[رسالت پیامبر]] {{صل}} به آنان و [[مردمان]] [[عرب]] منحصر بوده، بلکه شاهدی است بر اینکه [[دعوت پیامبر]] {{صل}} استثناء نمی‌پذیرد و هر [[مصلح]] [[خیرخواهی]] کار [[اصلاح]] را از خود و [[نزدیکان]] خود ‌آغاز می‌‌کند و [[آیه]]، اعلانِ [[دعوت]] همگانی [[پیامبر]] {{صل}} است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۶.</ref>.
===[[آیه]] و [[بیان]] [[فضیلت]] برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}===
*همراه کردن [[خلافت]] و [[وصایت]] با [[رسالت]]، نشان از جدایی ناپذیری آنها از یکدیگر است. از این رو، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امامت]]، ادامۀ [[نبوت]] است؛ بدین معنا که [[شریعت الهی]] به واسطۀ [[مقام نبوت]] آغاز و [[ابلاغ]] می‌شود و با [[مقام امامت]]، حفظ و عملی می‌گردد. آیۀ [[انذار]] و [[حدیث یوم الدار]] که [[حدیث الدار]]، [[حدیث بدء الدعوة]] و [[حدیث العشیره]] هم گفته می‌شود از [[فضایل]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و [[دلایل امامت]] و [[خلافت بلافصل]] اوست<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۲۳.</ref>.


==منابع==
== [[یوم الدار]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
متکلمان امامیه مانند [[سید مرتضی]] و [[علامه حلی]] این [[حدیث]] را به عنوان [[دلیل]] بر [[امامت]] و نمونه‌ای از نص جلی بر [[خلافت]] [[امیرالمؤمنین]] آورده‌اند. در [[حدیث]] [[یوم‌الانذار]] کلماتی که [[رسول اکرم]] {{صل}} درباره [[علی]] {{ع}} فرموده‌اند مانند: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ}}، به صراحت بر مدعای [[امامیه]] در [[خلافت]] و [[جانشینی]] و [[لزوم اطاعت]] از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} به عنوان [[خلافت]] و [[وصایت]] دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به [[ابوطالب]] از روی طعنه و [[استهزا]] گفتند: {{متن حدیث|قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ}} تو را [[فرمان]] داد تا حرف پسرت را بشنوی و [[اطاعت]] کنی<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.


==جستارهای وابسته==
== [[دعوت]] همگانی برای استمرار [[اسلام]] ==
[[دعوت پیامبر]]{{صل}} از [[خاندان]] و [[خویشان]] به معنای آن نیست که [[رسالت پیامبر]]{{صل}} به آنان و [[مردمان عرب]] منحصر بوده، بلکه شاهدی است بر اینکه دعوت پیامبر{{صل}} استثناء نمی‌پذیرد و هر [[مصلح]] [[خیرخواهی]] کار [[اصلاح]] را از خود و [[نزدیکان]] خود ‌آغاز می‌‌کند و [[آیه]]، اعلانِ دعوت همگانی [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۶.</ref>.


==پانویس==
همراه کردن [[خلافت]] و [[وصایت]] با [[رسالت]]، نشان از جدایی ناپذیری آنها از یکدیگر است. از این رو، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امامت]]، ادامۀ [[نبوت]] است؛ بدین معنا که [[شریعت الهی]] به واسطۀ [[مقام نبوت]] آغاز و [[ابلاغ]] می‌شود و با [[مقام امامت]]، [[حفظ]] و عملی می‌گردد و مقام و [[منصب امامت]] و [[جانشینی]] [[رسول اکرم]]{{صل}} برای [[هدایت امت]] بعد از آن حضرت به اندازه‌ای با اهمیت و ارزشمند است که همزمان با اعلام رسالت به آن پرداخته آن هم نه به صورت کلی و مبهم بلکه مصداق را نیز مشخص فرموده است <ref>ر.ک: مفاهیم القرآن، ج ۲، ص۱۷۳ و ج ۷، ص۵۲۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳.</ref>.
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌]]
از دیگر پیام‌های این دو ابلاغ همزمان، عدم محدودیت زمانی و استمرار تعالیم [[حیات]] بخش اسلام برای [[بشریت]] تا [[آخرالزمان]] است. به بیان دیگر آغاز دعوت و [[اعلان]] رسالت در بردارنده [[پیام]] خاتمیت دین اسلام و استمرار آن به وسیلۀ [[امامان]] است. [[همراهی]] و همدلی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از آغاز دعوت تا پایان عمر رسول اکرم{{صل}} از افتخاراتش محسوب می‌شود آن هم در زمانی که از ابتدا همه عقب رفته و حاضر به همراهی نشدند اما علی{{ع}} اعلام [[وفاداری]] و [[همکاری]] نمود و تا آخر بر این [[عهد]] باقی ماند. [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: [[اصحاب]] و [[یاران]] رازدار محمد{{صل}} به خوبی می‌دانند که من هرگز به معارضه با ([[احکام]] و [[دستورات]]) [[خدا]] و پیامبرش برنخاستم (بلکه پیوسته چشم بر امر وگوش بر [[فرمان]] بودم) من با [[جان]] خود در صحنه‌های نبردی که [[شجاعان]] فرار می‌کردند و گام‌هایشان به عقب بر می‌گشت او را [[یاری]] کردم. این شجاعتی است که [[خداوند]] مرا به آن [[اکرام]] فرمود<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
[[رده:آثار یوم‌الدار]]
 
بنابراین، [[آیۀ انذار]] و [[حدیث یوم الدار]] که [[حدیث الدار]]، [[حدیث بدء الدعوة]] و [[حدیث العشیره]] هم گفته می‌شود از [[فضایل علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[دلایل امامت]] و خلافت بلافصل اوست<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳.</ref>.
 
== اشکال اهل سنت به روایت و پاسخ آن ==
برخی از نویسندگان [[اهل سنت]] برای رهایی از دلالت آشکار و صریح این [[نص]] معتبر به [[پنهان]] کاری و یا [[تحریف]] [[دست]] زده‌اند؛ برای مثال [[طبری]] که خود در [[کتاب]] [[تاریخ]] این [[روایت]] را با لفظ {{متن حدیث|أَخِی‏ وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ}} [[نقل]] کرده، در [[کتاب]] [[تفسیر]]، [[وصایت]] و [[خلافت]] را حذف کرده و به جای آن از لفظ "کذا وکذا" استفاده کرده است بعد از [[طبری]] نیز برخی همین راه وی در [[کتاب]] [[تفسیر]] را پیموده‌اند<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>. یا اینکه گفته شده است: در آن جلسه [[پیامبر]] {{صل}} [[حضرت علی]] {{ع}} را به امور شخصی [[وصیت]] کرده، نه به امر [[امامت]] و [[جانشینی]] خود.
 
پاسخ: کسی که صدر و ذیل این [[حدیث]] را ملاحظه کند، پی خواهد برد که حدیث‌ دار مربوط به [[امامت]] و [[خلافت]] است. زیرا:
# [[پیامبر]] {{صل}} در همان ابتدای جلسه خطاب به آنها فرمود: من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام و [[خداوند]] به من امر فرموده: که شما را به سوی او بخوانم. پس کدام یک از شما در این امر مرا [[یاری]] می‌کند تا او [[برادر]]، [[وصی]] و [[جانشین]] من در میان شما باشد؟ با توجه به این کلمات و نیز جمله {{متن حدیث|مَنْ‏ یُؤَازِرُنِی‏ عَلَی‏ هَذَا الْأَمْرِ}} ـ که عبارت از [[دعوت]] [[توحیدی]] [[اسلام]] است ـ آیا از [[وصایت]]، جز [[جانشینی]] و [[امامت]] برای [[هدایت]] [[امت]] چیز دیگری فهمیده می‌شود؟
# در [[روایت]] بعد از کلمه {{متن حدیث|وصیی}}، {{متن حدیث|خلیفتی}} نیز آمده است و [[خلیفه]] به معنای [[جانشینی]] در تمام امور است که آن [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] است.
# در ذیل [[حدیث]] آمده است، {{متن حدیث|فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوا}} یعنی همه باید از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[اطاعت]] کنید و حرف او را بشنوید و این جملات جز با [[وصایت]] عمومی و [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[علی]] {{ع}} [[سازگاری]] ندارد.
 
برخی گفته اند: مجرد [[اقرار]] به [[شهادتین]] و معاونت بر آن موجب این همه [[پاداش]] ([[وصایت]]، [[وزارت]] و [[خلافت]]) نمی‌شود. اگر این طور بود، همه [[مؤمنان]] که [[اقرار]] به [[شهادتین]] کردند و در این امر [[پیامبر]] {{صل}} را کمک کردند نیز باید [[اوصیاء]]، [[وزراء]] و خلفای [[پیامبر]] {{صل}} باشند. در پاسخ گفته شده است:
# [[نبی اکرم]] {{صل}} نفرمود: این [[اجابت]] علت تامه برای [[خلافت]] است، تا اینکه بگوییم هرکه [[اجابت]] کرد او [[خلیفه]] است. مضمون [[روایت]] این نیست که هرکس [[ایمان]] بیاورد [[وصیّ]] و [[خلیفه]] من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید و [[قوت]] بازوی من گردد و [[یار]] و معین من باشد، او [[خلیفه]] من است.
# [[خداوند]] و [[رسول]] او از اول می‌دانستند این بار سنگین و درخواست مهم را جز [[علی]] {{ع}} نمی‌تواند [[اجابت]] کند، ولی به خاطر تثبیت [[امامت]] و [[اتمام حجت]] بر قومش، به طور عموم در این جلسه به صورت پیشنهادی مطرح شد. با این بیان، فرض تعدد [[اجابت]] کننده، درست نیست زیرا اگر درست بود [[پیامبر]] حتماً معرفی می‌کرد چرا که [[پیامبر]] {{صل}} در آن روز نیاز مبرم به پشتیبانی‌های زیادی داشت. ولی چون [[امر الهی]] بود باید فقط به دست اهلش یعنی [[امیر المؤمنین]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} سپرده می‌شد.
 
به بیان دیگر [[سخنان پیامبر]] {{صل}} {{متن حدیث|أَیُّکُمْ‏ یُؤَازِرُنِی‏}} در واقع یک [[ابلاغ]] [[امر]] [[خداوند تعالی]] نسبت به [[جعل]] [[ولایت]] و [[جانشینی]] برای [[امیر المؤمنین]] {{ع}} است نه یک انشاء و ایجاد [[ولایت]] به صورت مشروط تا فرض کنیم اگر فرد دیگری قبول می‌کرد او [[صاحب ولایت]] و [[خلافت]] می‌شد و این در حالی است که [[احادیث متواتر]] دیگر مانند، [[حدیث ثقلین]]، [[غدیر]] و غیره بر [[وصایت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} تاکید دارد.
 
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نیز در پاسخ به این سوال که چرا با وجود [[عباس]] [[عموی پیامبر]] {{صل}} او [[وصی]] و وارث پیامبر اکرم {{صل}} است؟ به ماجرای [[یوم الدار]] استناد فرموده و [[نصب]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را علت و سبب این [[منصب]] می‌داند. این استناد و [[استشهاد]] در منابع [[فریقین]] ذکر شده است. حتی [[ابوبکر]] برای فیصله دادن به ادعای [[عباس]] عموی [[رسول الله]] {{صل}} به ماجرای [[یوم الانذار]] و [[نصب]] [[امیر المؤمنین]] به عنوان [[وارث]] و [[وصی]] [[رسول الله]] {{صل}} [[احتجاج]] می‌کند. نکته مهم دیگر در این حادثه دلالت بر [[نبوت]] و [[اعجاز]] است که توجه دیگر نویسندگان [[اسلامی]] را در ضبط حادثه [[یوم الانذار]] با تفاصیل آن به خود جلب نموده است زیرا با توشه کم گروه زیادی را [[اطعام]] کرده است<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:اثبات امامت امام علی]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۲

یوم‌الدار از جمله روایاتی است که متکلمان برای اثبات ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) به آن تمسک جسته‌اند و قائل‌اند این روایت به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین(ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. هرچند اهل سنت در این استدلال اشکالاتی مطرح کرده‌اند که به آن پاسخ داده شده است.

یوم الدار و ولایت امیرالمؤمنین (ع)

متکلمان امامیه مانند سید مرتضی و علامه حلی این حدیث را به عنوان دلیل بر امامت و نمونه‌ای از نص جلی بر خلافت امیرالمؤمنین آورده‌اند. در حدیث یوم‌الانذار کلماتی که رسول اکرم (ص) درباره علی (ع) فرموده‌اند مانند: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ»، به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین (ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به ابوطالب از روی طعنه و استهزا گفتند: «قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ» تو را فرمان داد تا حرف پسرت را بشنوی و اطاعت کنی[۱].

دعوت همگانی برای استمرار اسلام

دعوت پیامبر(ص) از خاندان و خویشان به معنای آن نیست که رسالت پیامبر(ص) به آنان و مردمان عرب منحصر بوده، بلکه شاهدی است بر اینکه دعوت پیامبر(ص) استثناء نمی‌پذیرد و هر مصلح خیرخواهی کار اصلاح را از خود و نزدیکان خود ‌آغاز می‌‌کند و آیه، اعلانِ دعوت همگانی پیامبر(ص) است[۲].

همراه کردن خلافت و وصایت با رسالت، نشان از جدایی ناپذیری آنها از یکدیگر است. از این رو، شیعه معتقد است امامت، ادامۀ نبوت است؛ بدین معنا که شریعت الهی به واسطۀ مقام نبوت آغاز و ابلاغ می‌شود و با مقام امامت، حفظ و عملی می‌گردد و مقام و منصب امامت و جانشینی رسول اکرم(ص) برای هدایت امت بعد از آن حضرت به اندازه‌ای با اهمیت و ارزشمند است که همزمان با اعلام رسالت به آن پرداخته آن هم نه به صورت کلی و مبهم بلکه مصداق را نیز مشخص فرموده است [۳].

از دیگر پیام‌های این دو ابلاغ همزمان، عدم محدودیت زمانی و استمرار تعالیم حیات بخش اسلام برای بشریت تا آخرالزمان است. به بیان دیگر آغاز دعوت و اعلان رسالت در بردارنده پیام خاتمیت دین اسلام و استمرار آن به وسیلۀ امامان است. همراهی و همدلی امیرالمؤمنین(ع) از آغاز دعوت تا پایان عمر رسول اکرم(ص) از افتخاراتش محسوب می‌شود آن هم در زمانی که از ابتدا همه عقب رفته و حاضر به همراهی نشدند اما علی(ع) اعلام وفاداری و همکاری نمود و تا آخر بر این عهد باقی ماند. امام امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: اصحاب و یاران رازدار محمد(ص) به خوبی می‌دانند که من هرگز به معارضه با (احکام و دستورات) خدا و پیامبرش برنخاستم (بلکه پیوسته چشم بر امر وگوش بر فرمان بودم) من با جان خود در صحنه‌های نبردی که شجاعان فرار می‌کردند و گام‌هایشان به عقب بر می‌گشت او را یاری کردم. این شجاعتی است که خداوند مرا به آن اکرام فرمود[۴].

بنابراین، آیۀ انذار و حدیث یوم الدار که حدیث الدار، حدیث بدء الدعوة و حدیث العشیره هم گفته می‌شود از فضایل علی بن ابی طالب(ع) و دلایل امامت و خلافت بلافصل اوست[۵].

اشکال اهل سنت به روایت و پاسخ آن

برخی از نویسندگان اهل سنت برای رهایی از دلالت آشکار و صریح این نص معتبر به پنهان کاری و یا تحریف دست زده‌اند؛ برای مثال طبری که خود در کتاب تاریخ این روایت را با لفظ «أَخِی‏ وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ» نقل کرده، در کتاب تفسیر، وصایت و خلافت را حذف کرده و به جای آن از لفظ "کذا وکذا" استفاده کرده است بعد از طبری نیز برخی همین راه وی در کتاب تفسیر را پیموده‌اند[۶]. یا اینکه گفته شده است: در آن جلسه پیامبر (ص) حضرت علی (ع) را به امور شخصی وصیت کرده، نه به امر امامت و جانشینی خود.

پاسخ: کسی که صدر و ذیل این حدیث را ملاحظه کند، پی خواهد برد که حدیث‌ دار مربوط به امامت و خلافت است. زیرا:

  1. پیامبر (ص) در همان ابتدای جلسه خطاب به آنها فرمود: من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام و خداوند به من امر فرموده: که شما را به سوی او بخوانم. پس کدام یک از شما در این امر مرا یاری می‌کند تا او برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد؟ با توجه به این کلمات و نیز جمله «مَنْ‏ یُؤَازِرُنِی‏ عَلَی‏ هَذَا الْأَمْرِ» ـ که عبارت از دعوت توحیدی اسلام است ـ آیا از وصایت، جز جانشینی و امامت برای هدایت امت چیز دیگری فهمیده می‌شود؟
  2. در روایت بعد از کلمه «وصیی»، «خلیفتی» نیز آمده است و خلیفه به معنای جانشینی در تمام امور است که آن امامت و خلافت بلافصل است.
  3. در ذیل حدیث آمده است، «فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوا» یعنی همه باید از علی بن ابی طالب (ع) اطاعت کنید و حرف او را بشنوید و این جملات جز با وصایت عمومی و امامت و خلافت بلافصل علی (ع) سازگاری ندارد.

برخی گفته اند: مجرد اقرار به شهادتین و معاونت بر آن موجب این همه پاداش (وصایت، وزارت و خلافت) نمی‌شود. اگر این طور بود، همه مؤمنان که اقرار به شهادتین کردند و در این امر پیامبر (ص) را کمک کردند نیز باید اوصیاء، وزراء و خلفای پیامبر (ص) باشند. در پاسخ گفته شده است:

  1. نبی اکرم (ص) نفرمود: این اجابت علت تامه برای خلافت است، تا اینکه بگوییم هرکه اجابت کرد او خلیفه است. مضمون روایت این نیست که هرکس ایمان بیاورد وصیّ و خلیفه من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید و قوت بازوی من گردد و یار و معین من باشد، او خلیفه من است.
  2. خداوند و رسول او از اول می‌دانستند این بار سنگین و درخواست مهم را جز علی (ع) نمی‌تواند اجابت کند، ولی به خاطر تثبیت امامت و اتمام حجت بر قومش، به طور عموم در این جلسه به صورت پیشنهادی مطرح شد. با این بیان، فرض تعدد اجابت کننده، درست نیست زیرا اگر درست بود پیامبر حتماً معرفی می‌کرد چرا که پیامبر (ص) در آن روز نیاز مبرم به پشتیبانی‌های زیادی داشت. ولی چون امر الهی بود باید فقط به دست اهلش یعنی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) سپرده می‌شد.

به بیان دیگر سخنان پیامبر (ص) «أَیُّکُمْ‏ یُؤَازِرُنِی‏» در واقع یک ابلاغ امر خداوند تعالی نسبت به جعل ولایت و جانشینی برای امیر المؤمنین (ع) است نه یک انشاء و ایجاد ولایت به صورت مشروط تا فرض کنیم اگر فرد دیگری قبول می‌کرد او صاحب ولایت و خلافت می‌شد و این در حالی است که احادیث متواتر دیگر مانند، حدیث ثقلین، غدیر و غیره بر وصایت و خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) تاکید دارد.

امیرالمؤمنین (ع) نیز در پاسخ به این سوال که چرا با وجود عباس عموی پیامبر (ص) او وصی و وارث پیامبر اکرم (ص) است؟ به ماجرای یوم الدار استناد فرموده و نصب پیامبر اکرم (ص) را علت و سبب این منصب می‌داند. این استناد و استشهاد در منابع فریقین ذکر شده است. حتی ابوبکر برای فیصله دادن به ادعای عباس عموی رسول الله (ص) به ماجرای یوم الانذار و نصب امیر المؤمنین به عنوان وارث و وصی رسول الله (ص) احتجاج می‌کند. نکته مهم دیگر در این حادثه دلالت بر نبوت و اعجاز است که توجه دیگر نویسندگان اسلامی را در ضبط حادثه یوم الانذار با تفاصیل آن به خود جلب نموده است زیرا با توشه کم گروه زیادی را اطعام کرده است[۷].

منابع

پانویس