حکم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حکم در قرآن]] - [[حکم در فقه سیاسی]] - [[حکم در معارف دعا و زیارات]] - [[حکم در معارف و سیره سجادی]] - [[حکم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{نبوت}}
'''حکم''' در لغت، به معنای استقرار و ثبوت است<ref>لغت‌نامه دهخدا، ج۶، ص۹۱۵۷؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۳۶۶؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۳.</ref> و در اصطلاح، بر حسب کاربردهای گوناگون، معانی مختلفی دارد. حکم در اصطلاح [[علوم قرآنی]]، بیشتر در معنای متمایز کردن [[حق]] از [[باطل]] و یک سویه نمودن [[اختلاف]] و [[قضاوت]] بکار رفته است{{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ}}<ref> «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بی‌گمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۹</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>. حکم در اصطلاح [[فقهی]]، اغلب به معنای [[قانون الهی]] آمده است؛ یعنی: [[دستور]] مقنن [[اسلام]] راجع به [[افعال]] مکلّفین، خواه [[دستور]] الزامی باشد چون [[واجب]] و [[حرام]]، و خواه نباشد چون [[استحباب]]، [[کراهت]] و [[اباحه]]<ref>بلغة الفقیه، ج۱، ص۱۴-۱۳؛ مکاسب، ص۱۱۴؛ مسالک، ج۴، ص۱۵۸.</ref>. حکم در اصطلاح [[فقه سیاسی]]، بیشتر در [[رأی]] [[حاکم]] و [[عزل]] و [[نصب]] [[کارگزاران]] بکار رفته است. حکم دارای گونه‌های مختلفی است که مشهورترین آنها عبارت‌اند از: [[حکم تأسیسی]]، امضایی، الزامی، ترافعی، تکلیفی، وضعی، [[شرعی]]، قطعی و مانند آن<ref>تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۴۳؛ الفروق، ج۴، ص۵۴؛ ردّ المختار، ج۵، ص۴۱۹.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۸۴.</ref>.
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حکم در قرآن]] | [[حکم در حدیث]] | [[حکم در کلام اسلامی]]| [[حکم در فقه سیاسی]] | [[حکم در معارف دعا و زیارات]] | [[حکم در معارف و سیره سجادی]] | [[حکم در معارف و سیره رضوی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حکم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==واژه‌‌شناسی لغوی==
== واژه‌‌شناسی لغوی ==
*واژۀ حکم یا [[حکومت]] در لغت، به معنای "رأی و [[فرمان]] عادلانه و نهایی، فیصله دهنده و بازدارندۀ از [[ظلم]] و پایان بخش تردید و [[اختلاف]] است".
واژۀ حکم یا [[حکومت]] در لغت، به معنای "رأی و [[فرمان]] عادلانه و نهایی، فیصله دهنده و بازدارندۀ از [[ظلم]] و پایان بخش تردید و [[اختلاف]] است".
*[[فیروزآبادی]] در القاموس می‌گوید: "حکم یعنی [[قضاء]]، اگر گویند: {{عربی|حكم عليه بالأمر حُكماً، و حكومة، - یا - بینهم}} به همان معناست، و [[حاکم]] به معنای [[اجرا]] کنندۀ [[دستور]] است"<ref>{{عربی|الحكم - بالضّم - القضاء و قد حَكم عليه بالأمر حُكماً و حكومة و بينهم: كذلك، و الحاكم: منفّذ الأمر}}فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژۀ «حکم».</ref>.
*و نیز [[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: و معنای حکم [[قضاء]] است، و اصل در آن به معنای منع و بازداشتن است، گویند: {{عربی|حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا}} در آنجا که او را از خلاف آن بازداری آن چنانکه نتواند از آن [[سرپیچی]] کند. و گویند: {{عربی|حَكمْتُ بَينَ الْقَومِ}} یعنی: میان آنان فیصله دادم<ref>{{عربی|و معنی الحُكمُ: الْقَضاءُ، و أَصْلُهُ: الْمَنْعُ يقالُ: حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا إِذَا مَنَعْتَهُ مِنْ خِلَافِه، فَلَمْ يقْدِرْ عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ ذَلِك و حَكمْتُ بَينَ الْقَومِ: فَصَلْتُ بَينَهُمْ}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۴، ذیل واژۀ «حکم».</ref>.
*و [[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید: "حُکمْ به معنای: [[علم]] است و [[فقه]]، و [[قضاوت]] به [[عدل]] کردن"<ref>{{عربی|الحكم: العلم و الفقه و القضاء بالعدل}}</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۶۱-۶۲.</ref>.
==آیات حکم و دلالت بر حصر حاکمیت==
* در [[قرآن کریم]] [[آیات]] متعددی وجود دارد که با کاربری واژۀ "[[حُکم]]" بر حصر حاکمیت در [[ذات اقدس خدای متعال]] تأکید نموده است؛ در ذیل به تعدادی از این [[آیات]] به عنوان نمونه اشاره می‌کنیم:
*'''آیۀ اول:''' {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«حکم و فرمان، تنها ازآن خداست! حق را از باطل جدا مى‌کند؛ و او بهترین جدا کننده (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>.
*در این [[آیه]] ضمن تصریح به حصر حاکمیت در [[ذات اقدس خداوند]]، به دو [[دلیل عقلی]] بر این [[حصر]] نیز اشاره شده است:
*[[دلیل]] اول: اینکه [[خدای متعال]] تنها منبع [[بیان حق]] است.
*[[دلیل]] دوم: اینکه [[خدای متعال]] [[بهترین]] فیصله دهندگان بین [[حق و باطل]] و بین خوب و بد است.
*'''آیۀ دوم:'''{{متن قرآن|أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ}}<ref>«بدانید که حکم و داورى، مخصوص اوست؛ و او، سریعترین حسابگران است» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref>.
*'''آیۀ سوم:''' {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref>.
*'''آیۀ چهارم:''' {{متن قرآن|لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ}}<ref>«ستایش تنها براى اوست در این جهان و در جهان دیگر؛ حاکمیّت (نیز) تنها از آن اوست» سوره قصص، آیه ۷۰.</ref>.
*'''آیۀ پنجم:''' {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}}<ref>«بگو: خداوندا! اى آفریننده آسمان‌ها و زمین، و آگاه از اسرار نهان و آشکار، تنها تو در میان بندگانت در آنچه دربارۀ آن اختلاف داشته‌اند داورى می‌کنی» سوره زمر، آیه ۴۶.</ref>.
*'''آیۀ ششم:''' {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا}}<ref>«غیب آسمان‌ها و زمین تنها از آن اوست. چه بسیار بینا و شنواست! آنها هیچ ولىّ و سرپرستى جز او ندارند. و او هیچ کس را در حکومت خود شرکت نمى‌دهد» سوره کهف، آیه ۲۶.</ref>.
*'''آیۀ هفتم:''' {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}}<ref>«آیا آنها غیر از او را ولىّ خود برگزیدند؟! درحالى‌که «ولىّ» فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده مى‌کند، و اوست که بر هر چیزى تواناست * در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست» سوره شوری، آیه ۹-۱۰.</ref>.
*[[آیات]] دیگری نیز با کاربری واژۀ "[[حُکم]]" وجود دارد که دلالت بر [[حصر]] [[حقّ حاکمیت]] در [[ذات اقدس خدای متعال]] دارند که در اینجا به همین مقدار اکتفا می‌کنیم.
*واژۀ "[[حُکم]]" که در این [[آیات]] به کار رفته به دلیل معنای لغوی و نیز به [[دلیل]] قرائن و شواهدی که در خود [[آیات]] آمده است، دلالت بر همان [[حکومت]] و [[سلطنت]] مورد بحث دارد.
*[[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید: "[[عرب]] می‌گوید: حَکمْتُ، و أَحْکمْتُ و حَکمْتُ همگی به معنای: جلوگیری کردم و بازداشتم است و از همین جا به کسی که بین [[مردم]] [[داوری]] می‌کند "[[حاکم]]" می‌گویند؛ زیرا [[ظالم]] را از [[ظلم]] باز می‌دارد"<ref>{{عربی|و العرب تقول: حَكمْتُ، و أَحْكمْتُ و حَكمْتُ، بمعنى مَنَعْتُ و رددت، و من هذا قيل للحاكم بين الناس حاكمٌ، لأَنه يمْنَعُ الظالم من الظلم}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۱.</ref>.
*[[راغب]] در مفردات می‌گوید: "حَکمَ در اصل به معنای بازداشتن به منظور [[اصلاح]] است و از این ریشه است که به لجام "حَکمة الدّابه" می‌گویند"<ref>{{عربی|حَكمَ، أصله: مَنَعَ منعاً لإصلاح، و منه سميت اللجام حَكمة الدّابه}}؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۴۸.</ref>.
*[[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: "الحُکمُ به معنای [[قضاء]] است و در اصل به معنای بازداشتن است. می‌گویند حَکمْتُ عَلَیهِ بِکذَا آنجا که او را از خلاف آن بازداری به گونه‌ای که نتواند [[سرپیچی]] کند"<ref>{{عربی|الحُكمُ: الْقَضاءُ و أَصْلُهُ الْمَنْعُ يقالُ: حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا إِذَا مَنَعْتَهُ مِنْ خِلَافِه فَلَمْ يقْدِرْ عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ ذَلِك}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۴۵.</ref>.
*از توضیحاتی که لغویین دربارۀ معنای "[[حُکم]]" دادهاند، روشن است که واژۀ "[[حُکم]]" در اصل به معنای بازدارندگی است و به همین [[دلیل]] به [[سلطان]] و [[امیر]] و [[قاضی]] "[[حاکم]]" می‌گویند؛ چون فرض بر این است که [[سلطان]] و [[امیر]] و [[قاضی]] [[عدل]] را در [[جامعه]] به [[اجرا]] گذاشته و [[ظالم]] را از [[ظلم]] باز می‌دارند.
*در گذشته نیز در [[تبیین]] معنای [[حاکمیت]]، به [[تبیین]] معنای واژۀ "[[حُکم]]" پرداختیم و روشن کردیم که اصل معنا در واژۀ [[حکم]]، همان بازداشتن و جلوگیری از [[ظلم]] و [[تعدی به حقوق دیگران]] است، که وظیفۀ [[حاکم]] یا [[سلطان]] و [[امیر]] است.
*برخی از [[آیات]] فوق، افزون بر دلالت بر حصر حاکمیت در [[ذات اقدس حق متعال]]، بر گسترۀ این [[حاکمیت]] و اینکه قلمرو این [[حاکمیت]]، کلیۀ رفتارهای اختیاری است که مورد [[اختلاف]] انسان‌هاست، دلالت دارد. نظیر آیۀ پنجم: {{متن قرآن|أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}} و نیز آیۀ هفتم: {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}}<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۲.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
[[فیروزآبادی]] در القاموس می‌گوید: "حکم یعنی [[قضاء]]، اگر گویند: {{عربی|حكم عليه بالأمر حُكماً، و حكومة - یا - بینهم}} به همان معناست، و [[حاکم]] به معنای [[اجرا]] کنندۀ [[دستور]] است"<ref>{{عربی|الحكم - بالضّم - القضاء و قد حَكم عليه بالأمر حُكماً و حكومة و بينهم: كذلك، و الحاكم: منفّذ الأمر}}فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژۀ «حکم».</ref>.
 
و نیز [[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: و معنای حکم [[قضاء]] است، و اصل در آن به معنای منع و بازداشتن است، گویند: {{عربی|حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا}} در آنجا که او را از خلاف آن بازداری آن چنانکه نتواند از آن [[سرپیچی]] کند. و گویند: {{عربی|حَكمْتُ بَينَ الْقَومِ}} یعنی: میان آنان فیصله دادم<ref>{{عربی|و معنی الحُكمُ: الْقَضاءُ، و أَصْلُهُ: الْمَنْعُ يقالُ: حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا إِذَا مَنَعْتَهُ مِنْ خِلَافِه، فَلَمْ يقْدِرْ عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ ذَلِك و حَكمْتُ بَينَ الْقَومِ: فَصَلْتُ بَينَهُمْ}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۴، ذیل واژۀ «حکم».</ref>.
 
و [[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید: "حُکمْ به معنای: [[علم]] است و [[فقه]]، و [[قضاوت]] به [[عدل]] کردن"<ref>{{عربی|الحكم: العلم و الفقه و القضاء بالعدل}}</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۶۱-۶۲.</ref>.
 
[[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید: "[[عرب]] می‌گوید: حَکمْتُ، و أَحْکمْتُ و حَکمْتُ همگی به معنای: جلوگیری کردم و بازداشتم است و از همین جا به کسی که بین [[مردم]] [[داوری]] می‌کند "[[حاکم]]" می‌گویند؛ زیرا [[ظالم]] را از [[ظلم]] باز می‌دارد"<ref>{{عربی|و العرب تقول: حَكمْتُ، و أَحْكمْتُ و حَكمْتُ، بمعنى مَنَعْتُ و رددت، و من هذا قيل للحاكم بين الناس حاكمٌ، لأَنه يمْنَعُ الظالم من الظلم}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۱.</ref>.
 
[[راغب]] در مفردات می‌گوید: "حَکمَ در اصل به معنای بازداشتن به منظور [[اصلاح]] است و از این ریشه است که به لجام "حَکمة الدّابه" می‌گویند"<ref>{{عربی|حَكمَ، أصله: مَنَعَ منعاً لإصلاح، و منه سميت اللجام حَكمة الدّابه}}؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۴۸.</ref>.
 
[[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: "الحُکمُ به معنای [[قضاء]] است و در اصل به معنای بازداشتن است. می‌گویند حَکمْتُ عَلَیهِ بِکذَا آنجا که او را از خلاف آن بازداری به گونه‌ای که نتواند [[سرپیچی]] کند"<ref>{{عربی|الحُكمُ: الْقَضاءُ و أَصْلُهُ الْمَنْعُ يقالُ: حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا إِذَا مَنَعْتَهُ مِنْ خِلَافِه فَلَمْ يقْدِرْ عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ ذَلِك}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۴۵.</ref>.
 
از توضیحاتی که لغویین دربارۀ معنای "[[حُکم]]" دادهاند، روشن است که واژۀ "[[حُکم]]" در اصل به معنای بازدارندگی است و به همین [[دلیل]] به [[سلطان]] و [[امیر]] و [[قاضی]] "[[حاکم]]" می‌گویند؛ چون فرض بر این است که [[سلطان]] و [[امیر]] و [[قاضی]] [[عدل]] را در [[جامعه]] به [[اجرا]] گذاشته و [[ظالم]] را از [[ظلم]] باز می‌دارند.
 
اصل معنای واژۀ "[[حُکم]]" همان بازداشتن و جلوگیری از [[ظلم]] و [[تعدی به حقوق دیگران]] است، که وظیفۀ [[حاکم]] یا [[سلطان]] و [[امیر]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۲.</ref>.
 
== حکم به معنای [[قانون الهی]] ==
[[احکام]]، یعنی دستورهایی که مربوط است به فعالیت‌های خارجی و [[عینی]] [[انسان]]، اعم از فعالیت‌های معاشی و معادی، [[دنیوی]] و [[اخروی]]، فردی و [[اجتماعی]]<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۳.</ref>
 
== حکم به معنای [[حکومت]] ==
== حکم به معنای [[فصل خصومت]] ==
== حکم به معنای [[عزل و نصب]] ==
== [[آیات حکم]] ==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{فهرست اثر}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}
* [[جعل احکام]]
* [[جعل احکام]]
* [[حق الله]]
* [[حق الله]]
خط ۸۷: خط ۷۸:
* [[تشویق]]
* [[تشویق]]
* [[جعاله]]
* [[جعاله]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}


==منابع==
* [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
* [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']]
{{حکمت}}
{{حکمت}}


==پانویس==
[[رده:اصطلاحات و مفاهیم سیاسی در قرآن]]
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
 
[[رده:حکم]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۶

حکم در لغت، به معنای استقرار و ثبوت است[۱] و در اصطلاح، بر حسب کاربردهای گوناگون، معانی مختلفی دارد. حکم در اصطلاح علوم قرآنی، بیشتر در معنای متمایز کردن حق از باطل و یک سویه نمودن اختلاف و قضاوت بکار رفته است﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ[۲]؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا[۳]. حکم در اصطلاح فقهی، اغلب به معنای قانون الهی آمده است؛ یعنی: دستور مقنن اسلام راجع به افعال مکلّفین، خواه دستور الزامی باشد چون واجب و حرام، و خواه نباشد چون استحباب، کراهت و اباحه[۴]. حکم در اصطلاح فقه سیاسی، بیشتر در رأی حاکم و عزل و نصب کارگزاران بکار رفته است. حکم دارای گونه‌های مختلفی است که مشهورترین آنها عبارت‌اند از: حکم تأسیسی، امضایی، الزامی، ترافعی، تکلیفی، وضعی، شرعی، قطعی و مانند آن[۵][۶].

واژه‌‌شناسی لغوی

واژۀ حکم یا حکومت در لغت، به معنای "رأی و فرمان عادلانه و نهایی، فیصله دهنده و بازدارندۀ از ظلم و پایان بخش تردید و اختلاف است".

فیروزآبادی در القاموس می‌گوید: "حکم یعنی قضاء، اگر گویند: حكم عليه بالأمر حُكماً، و حكومة - یا - بینهم به همان معناست، و حاکم به معنای اجرا کنندۀ دستور است"[۷].

و نیز فیومی در المصباح المنیر می‌گوید: و معنای حکم قضاء است، و اصل در آن به معنای منع و بازداشتن است، گویند: حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا در آنجا که او را از خلاف آن بازداری آن چنانکه نتواند از آن سرپیچی کند. و گویند: حَكمْتُ بَينَ الْقَومِ یعنی: میان آنان فیصله دادم[۸].

و ابن منظور در لسان العرب می‌گوید: "حُکمْ به معنای: علم است و فقه، و قضاوت به عدل کردن"[۹][۱۰].

ابن منظور در لسان العرب می‌گوید: "عرب می‌گوید: حَکمْتُ، و أَحْکمْتُ و حَکمْتُ همگی به معنای: جلوگیری کردم و بازداشتم است و از همین جا به کسی که بین مردم داوری می‌کند "حاکم" می‌گویند؛ زیرا ظالم را از ظلم باز می‌دارد"[۱۱].

راغب در مفردات می‌گوید: "حَکمَ در اصل به معنای بازداشتن به منظور اصلاح است و از این ریشه است که به لجام "حَکمة الدّابه" می‌گویند"[۱۲].

فیومی در المصباح المنیر می‌گوید: "الحُکمُ به معنای قضاء است و در اصل به معنای بازداشتن است. می‌گویند حَکمْتُ عَلَیهِ بِکذَا آنجا که او را از خلاف آن بازداری به گونه‌ای که نتواند سرپیچی کند"[۱۳].

از توضیحاتی که لغویین دربارۀ معنای "حُکم" دادهاند، روشن است که واژۀ "حُکم" در اصل به معنای بازدارندگی است و به همین دلیل به سلطان و امیر و قاضی "حاکم" می‌گویند؛ چون فرض بر این است که سلطان و امیر و قاضی عدل را در جامعه به اجرا گذاشته و ظالم را از ظلم باز می‌دارند.

اصل معنای واژۀ "حُکم" همان بازداشتن و جلوگیری از ظلم و تعدی به حقوق دیگران است، که وظیفۀ حاکم یا سلطان و امیر است[۱۴].

حکم به معنای قانون الهی

احکام، یعنی دستورهایی که مربوط است به فعالیت‌های خارجی و عینی انسان، اعم از فعالیت‌های معاشی و معادی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی[۱۵].[۱۶]

حکم به معنای حکومت

حکم به معنای فصل خصومت

حکم به معنای عزل و نصب

آیات حکم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه دهخدا، ج۶، ص۹۱۵۷؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۳۶۶؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۳.
  2. «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بی‌گمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۹
  3. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  4. بلغة الفقیه، ج۱، ص۱۴-۱۳؛ مکاسب، ص۱۱۴؛ مسالک، ج۴، ص۱۵۸.
  5. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۴۳؛ الفروق، ج۴، ص۵۴؛ ردّ المختار، ج۵، ص۴۱۹.
  6. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۸۴.
  7. الحكم - بالضّم - القضاء و قد حَكم عليه بالأمر حُكماً و حكومة و بينهم: كذلك، و الحاكم: منفّذ الأمرفیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژۀ «حکم».
  8. و معنی الحُكمُ: الْقَضاءُ، و أَصْلُهُ: الْمَنْعُ يقالُ: حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا إِذَا مَنَعْتَهُ مِنْ خِلَافِه، فَلَمْ يقْدِرْ عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ ذَلِك و حَكمْتُ بَينَ الْقَومِ: فَصَلْتُ بَينَهُمْ؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۴، ذیل واژۀ «حکم».
  9. الحكم: العلم و الفقه و القضاء بالعدل
  10. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص۶۱-۶۲.
  11. و العرب تقول: حَكمْتُ، و أَحْكمْتُ و حَكمْتُ، بمعنى مَنَعْتُ و رددت، و من هذا قيل للحاكم بين الناس حاكمٌ، لأَنه يمْنَعُ الظالم من الظلم؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۱.
  12. حَكمَ، أصله: مَنَعَ منعاً لإصلاح، و منه سميت اللجام حَكمة الدّابه؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۴۸.
  13. الحُكمُ: الْقَضاءُ و أَصْلُهُ الْمَنْعُ يقالُ: حَكمْتُ عَلَيهِ بِكذَا إِذَا مَنَعْتَهُ مِنْ خِلَافِه فَلَمْ يقْدِرْ عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ ذَلِك؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۴۵.
  14. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۲.
  15. مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳.
  16. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۳.