ضرورت نقلی افضلیت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==مقدمه==
{{مدخل مرتبط
==نخست: ضرورت افضلیت امام در قرآن==
| موضوع مرتبط = ضرورت افضلیت امام
برخی [[آیات قرآن]] بر [[لزوم]] برتری پیشوای [[دینی]] [[مردم]] دلالت می‌کند مانند: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. این [[آیه]] بیان می‌‌کند کسی سزاوار [[رهبری]] و [[هدایت]] دیگران است که خود، راه را یافته و دیگران را به آن [[هدایت]] می‌‌کند؛ نه اینکه محتاج به [[هدایت]] دیگران باشد. [[افضل]] است که احتیاج به [[هدایت]] دیگران ندارد و الا [[مفضول]] محتاج [[هدایت]] دیگران است و [[آیه]]، صلاحیت او را برای [[رهبری]] [[نفی]] می‌‌کند<ref>امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.</ref> چنان که جمله {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ }} در [[آیه]] بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این [[داوری]] شود، بر خلاف [[حکم]] [[خرد]] و [[وجدان]] است<ref>ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.</ref>.
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =
}}


==دوم: ضرورت افضلیت امام در حدیث==
== ضرورت افضلیت امام در قرآن ==
در [[روایات]] نیز [[افضلیت]] و [[برتری]] مطلق [[امام]] بر آحاد [[مردم]] با توجه به [[جایگاه]] و [[علو]] [[منصب امامت]] مورد تاکید قرار گرفته است مانند:
{{اصلی|ضرورت افضلیت امام در قرآن}}
#از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین}}<ref>السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.</ref>.
[[شبهه]] تقدُّم [[مفضول]] بر [[فاضل]] در امر [[هدایت]]، در میان [[کفّار]] و [[منافقان]] معاصر [[رسول خدا]] {{صل}} و حتی [[انبیاء]] قبل {{عم}} نیز مطرح می‌شد. از همین رو، [[خداوند]] در [[قرآن]]، به مناسبت‌های گوناگون، به این مطلب پاسخ‌های مختلف داده است که در [[حقیقت]]، همگی [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است:
#[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: ای [[مردم]]، سزاوارترین شخص برای [[خلافت]]، تواناترین افراد بر امر و داناترین‌شان به [[فرمان]] خداست<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.</ref>.
# [[امام]] در هدایت، باید [[اعلم]] خلایق به [[دین]] و قرآن باشد. لذا خداوند در قالب یک سؤال تعجّبی می‌پرسد: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref>.
#[[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}} فرمودند: "[[امام]] را علاماتی است: عالم ترین، [[حکیم]] ترین، باتقواتر، بردبارتر، [[شجاع]] تر، سخی‌تر و [[عابدترین]] فرد است"<ref>{{متن حدیث|لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ}}؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص ۲۱۳.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۳۷-۱۴۲</ref>
# خداوند، [[علم]] را به [[نور]] و صاحبان آن را به بینایان تشبیه می‌نماید و با ارشاد به [[قضاوت]] [[عقل انسان‌ها]]، می‌فرماید که این دو هرگز در یک ردیف نیستند: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ}}<ref>«بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>.
# در فرهنگ قرآن، ملاک [[کرامت انسان]]، به مقدار [[قرب]] او به خداوند است<ref>سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. بنابر [[برهان لطف]]، امامی که [[هادی]] [[مردم]] به [[مقام قرب الهی]] است، می‌باید متّقی‌ترین مردم باشد. حال چگونه ممکن است که غیرمتّقی، هادی [[متّقی]] شود؟
# اگر [[مفضول]] بر [[فاضل]] [[امام]] باشد، یعنی تمام صفات حمیده‌ای که برای امام برشمردیم، تحت نظر کسی قرار می‌گیرد که با خود دارای آن صفات (که یکی از آنها [[عصمت]] است) نیست و یا در حدّی کمتر واجد آن است. امام باید اعدل و اشجع و [[اعلم]] و اقضا و اتقا و... و در یک [[کلام]]، افضل امّت باشد.


==ادله افضلیت مطلق امامان شیعه==
در یک جمع‌بندی می‌توان گفت [[مقام امامت]] در [[جهان‌بینی]] [[قرآن]]، مقامی است که [[خداوند]] [[وعده]] آن را بعد از [[رسالت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به ایشان عطا فرمود و در نتیجه، [[امام]] نه تنها در [[هدایت]]، [[افضل افراد امّت]] است، بلکه مانند رسول خدا {{صل}}، مهتدی به [[هدایت الهی]] و متّصل به [[عالم غیب]] است. در نتیجه، سایر افراد [[امّت]] ـ در هر مقامی از [[فضل]] و [[علم]] که باشند ـ در هدایت، خوشه‌چین خرمن مقام امام‌اند<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص ۴۴.</ref>.
صرف‌نظر از مباحثی که درباره افضلیت امام - در [[امامت عامه]] - ارائه کردیم، می‌دانیم که [[خدای حکیم]] [[بندگان]] برگزیده‌اش را برای امر [[امامت]] [[منصوب]] کرده است. آیا [[برتری]] آنها بر دیگران، برتری مطلق است با برتری نسبی؟ البته [[یادآوری]] می‌کنم سخن در همان شرایط لازم برای امامت است نه اموری همچون [[زیبایی]] چهره، تناسب اندام، [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و مانند آن.
می‌خواهم به دو روش [[افضلیت مطلق]] [[امامان]]{{عم}} را [[اثبات]] کنم:


===[[خلقت]] نخستین===
== ضرورت افضلیت امام در حدیث ==
{{اصلی|ضرورت افضلیت امام در حدیث}}
در [[روایات]]، [[افضلیت]] و [[برتری مطلق امام]] بر آحاد [[مردم]] با توجه به جایگاه و علو منصب امامت مورد تاکید قرار گرفته است مانند:
# از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین}}<ref>السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.</ref>.
# همچنین فرمودند: {{متن حدیث|و من ولی ولیا من المسلمین شیئا من امور المسلمین و هو یعلم أن فی المسلمین من هو خیر للمسلمین منه و اعلم بکتاب الله و سنه رسوله {{صل}} فقد خان الله و رسوله خان جماعة المسلمین}}<ref>کنز العمال، ج ۱۶، ص ۸۸؛ تاریخ ابن عساکر، ج ۵۳، ص ۲۵۶.</ref>.
# [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌‌فرماید: ای [[مردم]]، سزاوارترین شخص برای [[خلافت]]، تواناترین افراد بر امر و داناترین‌شان به [[فرمان]] خداست<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.</ref>.
# مرحوم [[صدوق]] از [[امام]] [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} [[نقل]] می‌‌کند: "[[امام]] را علاماتی است: عالم ترین، [[حکیم]] ترین، باتقواتر، بردبارتر، [[شجاع]] تر، سخی‌تر و عابدترین فرد است"<ref>{{متن حدیث|لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ}}؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱۳.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص ۱۳۷-۱۴۲</ref>
 
== ادله افضلیت مطلق امامان شیعه ==
صرف‌نظر از مباحثی که درباره افضلیت امام ارائه می شود، می‌دانیم که [[خدای حکیم]] [[بندگان]] برگزیده‌اش را برای امر [[امامت]] [[منصوب]] کرده است. آیا [[برتری]] آنها بر دیگران، برتری مطلق است با برتری نسبی؟ البته لازم به یادآوری است سخن در همان شرایط لازم برای امامت است؛ نه اموری همچون زیبایی چهره، تناسب اندام، [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و مانند آن. در اینجا، می توان از راه دو روش، افضلیت مطلق امامان {{عم}} را [[اثبات]] کرد:
 
=== نخست: خلقت نخستین ===
شاید اینکه اولین مخلوق [[خدا]] چه بوده است، به خودی خود اهمیتی نداشته باشد؛ چون به هر حال همه [[مخلوقات]] زودتر یا دیرتر [[خلق]] شده‌اند و اکنون وجود دارند؛ اما این مسئله از این جهت می‌تواند مهم باشد که به جایگاه مخلوقات اشاره دارد. [[خداوند]] هیچ کاری را بی‌حکمت انجام نمی‌دهد؛ اگر کسانی را پیش از دیگران [[آفریده]]، حتماً دلیلی داشته و رابطه خاصی بین او و نخستین مخلوقات وجود داشته است.
شاید اینکه اولین مخلوق [[خدا]] چه بوده است، به خودی خود اهمیتی نداشته باشد؛ چون به هر حال همه [[مخلوقات]] زودتر یا دیرتر [[خلق]] شده‌اند و اکنون وجود دارند؛ اما این مسئله از این جهت می‌تواند مهم باشد که به جایگاه مخلوقات اشاره دارد. [[خداوند]] هیچ کاری را بی‌حکمت انجام نمی‌دهد؛ اگر کسانی را پیش از دیگران [[آفریده]]، حتماً دلیلی داشته و رابطه خاصی بین او و نخستین مخلوقات وجود داشته است.
اینک با مراجعه به [[روایات]] [[معصومان]]{{عم}}، وجود این رابطه را بهتر [[درک]] می‌کنیم؛ چون آنچه پیش از هر چیز دیگری آفریده شده، [[روح]] [[پیامبر]] و امامان بوده است. این [[حقیقت]] دست‌کم در بیش از پنجاه [[روایت]] [[نقل]] شده است که در میان آنها [[احادیث]] معتبری نیز به چشم می‌آیند.


مثلاً [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} فرمودند: “نخستین چیزی که خداوند آفرید، [[ارواح]] ما بود...” <ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ همو، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۶.</ref>. همچنین در [[زیارت جامعه کبیره]] - که از [[امام هادی]]{{ع}} به ما رسیده است - درباره [[مقام امام]] می‌خوانیم: “خداوند شما را به صورت [[نور]] آفرید...؛ به وسیله شما [[آفرینش]] را آغاز کرد و به وسیله شما به پایان می‌رساند”<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳-۶۱۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref>. ممکن است فهمیدن بخش‌هایی از این [[روایات]] آسان نباشد، اما حداقل این را می‌توان به [[راحتی]] فهمید که ایشان از [[آفرینش]] [[پیامبر]] و [[امامان]] به صورت “نور” خبر داده‌اند؛ آفرینشی که نخستین آفرینش [[خداوند]] بوده است.
اینک با مراجعه به [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}}، وجود این رابطه را بهتر [[درک]] می‌کنیم؛ چون آنچه پیش از هر چیز دیگری آفریده شده، [[روح]] [[پیامبر]] و [[امامان]] بوده است. این [[حقیقت]] دست‌کم در بیش از پنجاه [[روایت]] نقل شده است که در میان آنها [[احادیث]] معتبری نیز به چشم می‌آیند.


اما آیا این [[حقیقت]] کمکی به ما می‌کند تا بتوانیم [[افضلیت مطلق]] امامان{{عم}} را [[اثبات]] کنیم؟ به نظر من بله؛ زیرا می‌توان گفت اینکه خداوند پیش از همه، پیامبر و [[امامان معصوم]]{{عم}} را [[آفریده]]، به این [[دلیل]] بوده است که همیشه باید میان علت و معلول، بیشترین هماهنگی وجود داشته باشد، و خداوند که خودش دارای [[کمالات]] بی‌پایان است، اول کسانی را به وجود آورده که بیشترین کمالات را داشته‌اند؛ این می‌تواند همان رابطه خاصی باشد که [[حدس]] زدیم بین [[خالق]] و نخستین مخلوق وجود دارد. وقتی [[نور]] و [[روح]] این وجودهای سرشار از [[کمال خلق]] شد، موجودات دیگر نیز در پی آن، بهره وجود یافتند و اجازه بودن گرفتند. بنابراین نخستین بودن آنها نشان از [[شرافت]] وجودی آنها دارد.
مثلاً [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} فرمودند: “نخستین چیزی که خداوند آفرید، [[ارواح]] ما بود... <ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ همو، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۶.</ref>. همچنین در [[زیارت جامعه کبیره]] - که از [[امام هادی]] {{ع}} به ما رسیده است - درباره [[مقام امام]] می‌خوانیم: “خداوند شما را به صورت [[نور]] آفرید... ؛ به وسیله شما [[آفرینش]] را آغاز کرد و به وسیله شما به پایان می‌رساند”<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳-۶۱۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref>. ممکن است فهمیدن بخش‌هایی از این روایات آسان نباشد، اما حداقل این را می‌توان به راحتی فهمید که ایشان از آفرینش پیامبر و امامان به صورت “نور” خبر داده‌اند؛ آفرینشی که نخستین آفرینش خداوند بوده است.
این بحث را که ادامه دهیم، به حقایقی دیگر می‌رسیم. حقایقی که از دریچه [[لطف]] امامان{{عم}} برای ما گشوده شده و از آنها آموخته‌ایم که بگوییم. امامان در آن سرا به [[ستایش خدا]] مشغول بوده‌اند. این را در متون [[اهل سنت]] نیز دیده‌ام<ref>علی بن محمد ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۱۲۱؛ محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۷.</ref>.
وقتی [[فرشتگان]] آفریده شدند، نقش امامان این شد که [[آموزگار]] فرشتگان باشند. آری؛ فرشتگان [[شاگرد]] امامان شدند. دست‌کم در دو [[روایت]] آمده است که امامان{{عم}} در آن عالم، چگونگی [[تسبیح خداوند]] را به [[ملائکه]] [[آموزش]] دادند. این سخنی بود که [[پیامبر خدا]]{{صل}} به [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمودند<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص۱۲-۱۴.</ref>.


[[امام حسین]]{{ع}} نیز فرمودند: “ما اشباحی از نور بودیم که حول [[عرش خدا]] می‌چرخیدیم. پس به فرشتگان [[تسبیح]] و [[تهلیل]] و [[تحمید]] را آموختیم”<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۳.</ref>.
اما آیا این حقیقت کمکی به ما می‌کند تا بتوانیم افضلیت مطلق امامان {{عم}} را [[اثبات]] کنیم؟ به نظر من بله؛ زیرا می‌توان گفت اینکه خداوند پیش از همه، پیامبر و [[امامان معصوم]] {{عم}} را آفریده، به این دلیل بوده است که همیشه باید میان علت و معلول، بیشترین هماهنگی وجود داشته باشد، و خداوند که خودش دارای [[کمالات]] بی‌پایان است، اول کسانی را به وجود آورده که بیشترین کمالات را داشته‌اند؛ این می‌تواند همان رابطه خاصی باشد که حدس زدیم بین [[خالق]] و نخستین مخلوق وجود دارد. وقتی [[نور]] و [[روح]] این وجودهای سرشار از کمال خلق شد، موجودات دیگر نیز در پی آن، بهره وجود یافتند و اجازه بودن گرفتند. بنابراین نخستین بودن آنها نشان از [[شرافت]] وجودی آنها دارد.
البته این دو [[روایت]] اعتبار بالایی ندارند؛ اما سخنی از آن بالاتر وجود دارد. [[امامان]]{{عم}} در سرای [[انوار]]، [[حجت خدا]] بر تمام موجودات، از جمله [[فرشتگان]] بوده‌اند<ref>امام صادق{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْحُجَّةُ قَبْلَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ مَعَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷).</ref>. بنابراین باورکردنی است که [[امام]] در آن [[دنیا]] استاد فرشتگان باشد، چنان که استاد [[انسان‌ها]] در این دنیاست.
این همه نشان می‌دهد که آن بزرگواران [[برترین]] [[کمالات]] را نزد خدای [[مهربان]] داشته و دارند.


===[[زیارت جامعه کبیره]]===
این بحث را که ادامه دهیم، به حقایقی دیگر می‌رسیم. حقایقی که از دریچه [[لطف]] [[امامان]] {{عم}} برای ما گشوده شده و از آنها آموخته‌ایم که بگوییم. امامان در آن سرا به [[ستایش خدا]] مشغول بوده‌اند. این را در متون [[اهل سنت]] نیز دیده‌ام<ref>علی بن محمد ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۲۱؛ محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۷.</ref>.
[[زیارت جامعه]] [[کبیره]] لبریز از عباراتی است که [[برتری]] مطلق امامان{{عم}} بر دیگران را نشان می‌دهد، که یک عبارت را بازگو می‌کنم:
{{متن حدیث|فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِ‏ الْمُكَرَّمِينَ‏ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ}}<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳.</ref>؛ [[خداوند]] شما را به شریف‌ترین جایگاه مکرمین و بالاترین منازل [[مقربان]] و والاترین درجات [[مرسلین]] رسانید؛ به آنجا که هیچ کسی پس از شما به آن نپیوندد و هیچ [[برتری‌جویی]] بر آن برتری نیابد و هیچ سبقت‌گیرنده‌ای بر آن [[سبقت]] نگیرد و هیچ طمع‌کاری در دستیابی به آن [[طمع]] نبندد، چندان که هیچ [[فرشته]] مقربی و [[پیمبر]] مرسلی و صدیقی و شهیدی و عالمی و [[جاهلی]] و فرومایه‌ای و بلند پایه‌ای و [[مؤمن]] صالحی و [[فاجر]] طالحی و [[جبار]] عنیدی و [[شیطان]] نافرمان [[پلیدی]] و هیچ مخلوقی [[شاهد]] در میان این جمع باقی نماند؛ مگر آنکه [[خدا]] جلالت امر شما و [[عظمت]] [[قدر]] شما و بزرگی [[شأن]] شما و کمال [[نور]] شما و [[صدق]] مراتب شما و [[ثبات]] [[مقام]] شما و [[شرف]] محل شما نزد او و گرامی بودنتان بر او و خصوصیاتتان در بارگاه او و [[قرب]] منزلتان نسبت به او را به ایشان شناساند.
این عبارت به روشنی [[برتری]] مطلق [[امامان]]{{عم}} را [[اثبات]] می‌کند. درباره اعتبار این [[زیارت‌نامه]] سخن فراوان است. تمام [[راویان]] این زیارت‌نامه افرادی مورد اعتبار و جلیل‌القدر هستند، جز [[موسی بن عمران]] [[نخعی]] که [[رجال]] نویسان به شرح حال او نپرداخته‌اند؛ از این رو مهمل به شمار می‌رود.


با وجود این، از چند طریق می‌توانیم به اعتبار این زیارت‌نامه پی ببریم: اول آنکه، [[حدیث‌شناسان]] بزرگی همچون ابن قولویه<ref>برای نمونه، ر.ک: جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۵.</ref>، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ طوسی]] و [[ابن طاووس]]<ref>ر.ک: سیدعلی بن موسی بن طاووس حسنی، التحصین، ص۵۶۳.</ref> روایاتی را که موسی بن عمران [[نقل]] کرده در متون خود آورده‌اند. این مطلب خود می‌تواند مؤید [[وثاقت]] این [[راوی]] باشد؛
وقتی [[فرشتگان]] [[آفریده]] شدند، نقش امامان این شد که آموزگار فرشتگان باشند. آری؛ فرشتگان شاگرد امامان شدند. دست‌کم در دو [[روایت]] آمده است که امامان {{عم}} در آن عالم، چگونگی [[تسبیح خداوند]] را به [[ملائکه]] [[آموزش]] دادند. این سخنی بود که [[پیامبر خدا]] {{صل}} به [[امیر مؤمنان]] {{ع}} فرمودند<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص۱۲-۱۴.</ref>. [[امام حسین]] {{ع}} نیز فرمودند: “ما اشباحی از نور بودیم که حول [[عرش خدا]] می‌چرخیدیم. پس به فرشتگان [[تسبیح]] و [[تهلیل]] و [[تحمید]] را آموختیم”<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۳.</ref>.


دوم آنکه، ممکن است گفته شود که متن این زیارت‌نامه، غالیانه به شمار رفته، و موسی بن عمران هم غالی پنداشته شود، اما باید دانست که نام [[غالیان]] در کتب رجالی آمده<ref>ر.ک: نعمت‌الله صفری فروشانی، غالیان.</ref> و نام موسی بن عمران نخعی در زمره آنها نیست تا گفته شود این [[زیارت]] به وسیله غالیان [[جعل]] شده است؛
البته این دو روایت اعتبار بالایی ندارند؛ اما سخنی از آن بالاتر وجود دارد. امامان {{عم}} در سرای [[انوار]]، [[حجت خدا]] بر تمام موجودات، از جمله فرشتگان بوده‌اند<ref>امام صادق {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْحُجَّةُ قَبْلَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ مَعَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷).</ref>. بنابراین باورکردنی است که [[امام]] در آن [[دنیا]] استاد فرشتگان باشد، چنان که استاد [[انسان‌ها]] در این دنیاست. این همه نشان می‌دهد که آن بزرگواران [[برترین]] [[کمالات]] را نزد خدای [[مهربان]] داشته و دارند.


سوم آنکه، این زیارت‌نامه در متون قدما همچون شیخ صدوق و شیخ طوسی آمده است. شیخ صدوق از [[مکتب حدیثی قم]] - که از سوی غالیان متهم به [[تقصیر]] بوده‌اند<ref>ر.ک: شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۱۰۱.</ref>- است و شیخ طوسی نیز متعلق به [[مکتب کلامی بغداد]] است که در بررسی [[احادیث]] دقت فراوانی داشتند. این مطلب نیز [[اتهام]] جعل این زیارت‌نامه به وسیله غالیان را دفع می‌کند؛
=== دوم: [[زیارت جامعه کبیره]] ===
زیارت جامعه کبیره لبریز از عباراتی است که [[برتری]] مطلق امامان {{عم}} بر دیگران را نشان می‌دهد، که یک عبارت را بازگو می‌کنم:
{{متن حدیث|فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِ‏ الْمُكَرَّمِينَ‏ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ}}<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳.</ref>؛ [[خداوند]] شما را به شریف‌ترین جایگاه مکرمین و بالاترین منازل [[مقربان]] و والاترین درجات [[مرسلین]] رسانید؛ به آنجا که هیچ کسی پس از شما به آن نپیوندد و هیچ [[برتری‌جویی]] بر آن [[برتری]] نیابد و هیچ سبقت‌گیرنده‌ای بر آن [[سبقت]] نگیرد و هیچ طمع‌کاری در دستیابی به آن [[طمع]] نبندد، چندان که هیچ [[فرشته]] مقربی و [[پیمبر]] مرسلی و صدیقی و شهیدی و عالمی و [[جاهلی]] و فرومایه‌ای و بلند پایه‌ای و [[مؤمن]] صالحی و [[فاجر]] طالحی و [[جبار]] عنیدی و [[شیطان]] نافرمان [[پلیدی]] و هیچ مخلوقی [[شاهد]] در میان این جمع باقی نماند؛ مگر آنکه [[خدا]] جلالت امر شما و عظمت [[قدر]] شما و بزرگی [[شأن]] شما و کمال [[نور]] شما و [[صدق]] مراتب شما و [[ثبات]] مقام شما و [[شرف]] محل شما نزد او و گرامی بودنتان بر او و خصوصیاتتان در بارگاه او و [[قرب]] منزلتان نسبت به او را به ایشان شناساند.
 
این عبارت به روشنی برتری مطلق [[امامان]] {{عم}} را [[اثبات]] می‌کند. درباره اعتبار این [[زیارت‌نامه]] سخن فراوان است. تمام راویان این زیارت‌نامه افرادی مورد اعتبار و جلیل‌القدر هستند، جز [[موسی بن عمران]] [[نخعی]] که رجال نویسان به شرح حال او نپرداخته‌اند؛ از این رو مهمل به شمار می‌رود.
 
با وجود این، از چند طریق می‌توانیم به اعتبار این [[زیارت‌نامه]] پی ببریم: اول آنکه، حدیث‌شناسان بزرگی همچون ابن قولویه<ref>برای نمونه، ر. ک: جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۵.</ref>، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ طوسی]] و [[ابن طاووس]]<ref>ر. ک: سیدعلی بن موسی بن طاووس حسنی، التحصین، ص۵۶۳.</ref> روایاتی را که [[موسی بن عمران]] نقل کرده در متون خود آورده‌اند. این مطلب خود می‌تواند مؤید وثاقت این راوی باشد.
 
دوم آنکه، ممکن است گفته شود که متن این زیارت‌نامه، غالیانه به شمار رفته، و موسی بن عمران هم غالی پنداشته شود، اما باید دانست که نام [[غالیان]] در کتب رجالی آمده<ref>ر. ک: نعمت‌الله صفری فروشانی، غالیان.</ref> و نام موسی بن عمران [[نخعی]] در زمره آنها نیست تا گفته شود این [[زیارت]] به وسیله غالیان جعل شده است؛
 
سوم آنکه، این زیارت‌نامه در متون قدما همچون شیخ صدوق و شیخ طوسی آمده است. شیخ صدوق از مکتب حدیثی قم - که از سوی غالیان متهم به [[تقصیر]] بوده‌اند<ref>ر. ک: شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۱۰۱.</ref>- است و شیخ طوسی نیز متعلق به [[مکتب کلامی بغداد]] است که در بررسی [[احادیث]] دقت فراوانی داشتند. این مطلب نیز [[اتهام]] جعل این زیارت‌نامه به وسیله غالیان را دفع می‌کند؛


چهارم آنکه، نقل این زیارت‌نامه در دو کتاب از [[کتب اربعه]] [[شیعه]] - من لایحضره الفقیه و [[تهذیب]] الاحکام - بر قوت اعتبار آن می‌افزاید.
چهارم آنکه، نقل این زیارت‌نامه در دو کتاب از [[کتب اربعه]] [[شیعه]] - من لایحضره الفقیه و [[تهذیب]] الاحکام - بر قوت اعتبار آن می‌افزاید.
در پایان، اشاره به سخن [[حدیث‌شناسی]] همچون [[علامه مجلسی]] خالی از [[لطف]] نیست که آن را {{عربی|أصح الزیارات سندا، و أعمها موردا، و أفصحها لفظا، و أبلغها معنی، و أعلاها شأنا}}<ref>محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، ص۲۷۸. برخی محققان بزرگ معاصر نیز این زیارت را از بهترین زیارات اهل بیت{{عم}} دانسته‌اند (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۵۹). ایشان به هنگام بحث سندی این زیارت می‌نویسد: «متن زیارت جامعه کبیره به گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می‌داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم که مرجع نهایی در بررسی روایات است هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی‌نیاز می‌کند» (همو، ادب فنای مقریان، ج۱، ص۸۸).</ref>، معرفی کرده است.


در پایان باید اشاره کنم که [[روایات]] دیگری نیز وجود دارد که می‌توانستیم از آنها برای [[اثبات]] [[برتری]] مطلق [[امامان]]{{عم}} بهره جوییم که برای رعایت اختصار از آنها [[چشم‌پوشی]] می‌کنیم<ref>برای نمونه، امیر مؤمنان{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّا أَهْلُ‏ بَيْتٍ‏ لَا يُقَاسُ‏ بِنَا أَحَدٌ}} (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۷۷؛ همو، معانی الاخبار، ص۱۷۹).</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۲۴۳-۲۴۶.</ref>
در پایان، اشاره به سخن حدیث‌شناسی همچون [[علامه مجلسی]] خالی از [[لطف]] نیست که آن را {{عربی|أصح الزیارات سندا، و أعمها موردا، و أفصحها لفظا، و أبلغها معنی، و أعلاها شأنا}}<ref>محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، ص۲۷۸. برخی محققان بزرگ معاصر نیز این زیارت را از بهترین زیارات اهل بیت {{عم}} دانسته‌اند (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۵۹). ایشان به هنگام بحث سندی این زیارت می‌نویسد: «متن زیارت جامعه کبیره به گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می‌داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم که مرجع نهایی در بررسی روایات است هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی‌نیاز می‌کند» (همو، ادب فنای مقریان، ج۱، ص۸۸).</ref>، معرفی کرده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۲۴۳-۲۴۶.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100562.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|'''افضلیت امام از منظر عقل و نقل''']]
# [[پرونده:1379150.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:ضرورت افضلیت امام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۵

ضرورت افضلیت امام در قرآن

شبهه تقدُّم مفضول بر فاضل در امر هدایت، در میان کفّار و منافقان معاصر رسول خدا (ص) و حتی انبیاء قبل (ع) نیز مطرح می‌شد. از همین رو، خداوند در قرآن، به مناسبت‌های گوناگون، به این مطلب پاسخ‌های مختلف داده است که در حقیقت، همگی ارشاد به حکم عقل است:

  1. امام در هدایت، باید اعلم خلایق به دین و قرآن باشد. لذا خداوند در قالب یک سؤال تعجّبی می‌پرسد: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱].
  2. خداوند، علم را به نور و صاحبان آن را به بینایان تشبیه می‌نماید و با ارشاد به قضاوت عقل انسان‌ها، می‌فرماید که این دو هرگز در یک ردیف نیستند: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ[۲].
  3. در فرهنگ قرآن، ملاک کرامت انسان، به مقدار قرب او به خداوند است[۳]. بنابر برهان لطف، امامی که هادی مردم به مقام قرب الهی است، می‌باید متّقی‌ترین مردم باشد. حال چگونه ممکن است که غیرمتّقی، هادی متّقی شود؟
  4. اگر مفضول بر فاضل امام باشد، یعنی تمام صفات حمیده‌ای که برای امام برشمردیم، تحت نظر کسی قرار می‌گیرد که با خود دارای آن صفات (که یکی از آنها عصمت است) نیست و یا در حدّی کمتر واجد آن است. امام باید اعدل و اشجع و اعلم و اقضا و اتقا و... و در یک کلام، افضل امّت باشد.

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت مقام امامت در جهان‌بینی قرآن، مقامی است که خداوند وعده آن را بعد از رسالت حضرت ابراهیم (ع) به ایشان عطا فرمود و در نتیجه، امام نه تنها در هدایت، افضل افراد امّت است، بلکه مانند رسول خدا (ص)، مهتدی به هدایت الهی و متّصل به عالم غیب است. در نتیجه، سایر افراد امّت ـ در هر مقامی از فضل و علم که باشند ـ در هدایت، خوشه‌چین خرمن مقام امام‌اند[۴].

ضرورت افضلیت امام در حدیث

در روایات، افضلیت و برتری مطلق امام بر آحاد مردم با توجه به جایگاه و علو منصب امامت مورد تاکید قرار گرفته است مانند:

  1. از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین»[۵].
  2. همچنین فرمودند: «و من ولی ولیا من المسلمین شیئا من امور المسلمین و هو یعلم أن فی المسلمین من هو خیر للمسلمین منه و اعلم بکتاب الله و سنه رسوله (ص) فقد خان الله و رسوله خان جماعة المسلمین»[۶].
  3. امیرالمؤمنین (ع) می‌‌فرماید: ای مردم، سزاوارترین شخص برای خلافت، تواناترین افراد بر امر و داناترین‌شان به فرمان خداست[۷].
  4. مرحوم صدوق از امام علی بن موسی الرضا (ع) نقل می‌‌کند: "امام را علاماتی است: عالم ترین، حکیم ترین، باتقواتر، بردبارتر، شجاع تر، سخی‌تر و عابدترین فرد است"[۸].[۹]

ادله افضلیت مطلق امامان شیعه

صرف‌نظر از مباحثی که درباره افضلیت امام ارائه می شود، می‌دانیم که خدای حکیم بندگان برگزیده‌اش را برای امر امامت منصوب کرده است. آیا برتری آنها بر دیگران، برتری مطلق است با برتری نسبی؟ البته لازم به یادآوری است سخن در همان شرایط لازم برای امامت است؛ نه اموری همچون زیبایی چهره، تناسب اندام، فصاحت و بلاغت و مانند آن. در اینجا، می توان از راه دو روش، افضلیت مطلق امامان (ع) را اثبات کرد:

نخست: خلقت نخستین

شاید اینکه اولین مخلوق خدا چه بوده است، به خودی خود اهمیتی نداشته باشد؛ چون به هر حال همه مخلوقات زودتر یا دیرتر خلق شده‌اند و اکنون وجود دارند؛ اما این مسئله از این جهت می‌تواند مهم باشد که به جایگاه مخلوقات اشاره دارد. خداوند هیچ کاری را بی‌حکمت انجام نمی‌دهد؛ اگر کسانی را پیش از دیگران آفریده، حتماً دلیلی داشته و رابطه خاصی بین او و نخستین مخلوقات وجود داشته است.

اینک با مراجعه به روایات معصومان (ع)، وجود این رابطه را بهتر درک می‌کنیم؛ چون آنچه پیش از هر چیز دیگری آفریده شده، روح پیامبر و امامان بوده است. این حقیقت دست‌کم در بیش از پنجاه روایت نقل شده است که در میان آنها احادیث معتبری نیز به چشم می‌آیند.

مثلاً رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: “نخستین چیزی که خداوند آفرید، ارواح ما بود... ” [۱۰]. همچنین در زیارت جامعه کبیره - که از امام هادی (ع) به ما رسیده است - درباره مقام امام می‌خوانیم: “خداوند شما را به صورت نور آفرید... ؛ به وسیله شما آفرینش را آغاز کرد و به وسیله شما به پایان می‌رساند”[۱۱]. ممکن است فهمیدن بخش‌هایی از این روایات آسان نباشد، اما حداقل این را می‌توان به راحتی فهمید که ایشان از آفرینش پیامبر و امامان به صورت “نور” خبر داده‌اند؛ آفرینشی که نخستین آفرینش خداوند بوده است.

اما آیا این حقیقت کمکی به ما می‌کند تا بتوانیم افضلیت مطلق امامان (ع) را اثبات کنیم؟ به نظر من بله؛ زیرا می‌توان گفت اینکه خداوند پیش از همه، پیامبر و امامان معصوم (ع) را آفریده، به این دلیل بوده است که همیشه باید میان علت و معلول، بیشترین هماهنگی وجود داشته باشد، و خداوند که خودش دارای کمالات بی‌پایان است، اول کسانی را به وجود آورده که بیشترین کمالات را داشته‌اند؛ این می‌تواند همان رابطه خاصی باشد که حدس زدیم بین خالق و نخستین مخلوق وجود دارد. وقتی نور و روح این وجودهای سرشار از کمال خلق شد، موجودات دیگر نیز در پی آن، بهره وجود یافتند و اجازه بودن گرفتند. بنابراین نخستین بودن آنها نشان از شرافت وجودی آنها دارد.

این بحث را که ادامه دهیم، به حقایقی دیگر می‌رسیم. حقایقی که از دریچه لطف امامان (ع) برای ما گشوده شده و از آنها آموخته‌ایم که بگوییم. امامان در آن سرا به ستایش خدا مشغول بوده‌اند. این را در متون اهل سنت نیز دیده‌ام[۱۲].

وقتی فرشتگان آفریده شدند، نقش امامان این شد که آموزگار فرشتگان باشند. آری؛ فرشتگان شاگرد امامان شدند. دست‌کم در دو روایت آمده است که امامان (ع) در آن عالم، چگونگی تسبیح خداوند را به ملائکه آموزش دادند. این سخنی بود که پیامبر خدا (ص) به امیر مؤمنان (ع) فرمودند[۱۳]. امام حسین (ع) نیز فرمودند: “ما اشباحی از نور بودیم که حول عرش خدا می‌چرخیدیم. پس به فرشتگان تسبیح و تهلیل و تحمید را آموختیم”[۱۴].

البته این دو روایت اعتبار بالایی ندارند؛ اما سخنی از آن بالاتر وجود دارد. امامان (ع) در سرای انوار، حجت خدا بر تمام موجودات، از جمله فرشتگان بوده‌اند[۱۵]. بنابراین باورکردنی است که امام در آن دنیا استاد فرشتگان باشد، چنان که استاد انسان‌ها در این دنیاست. این همه نشان می‌دهد که آن بزرگواران برترین کمالات را نزد خدای مهربان داشته و دارند.

دوم: زیارت جامعه کبیره

زیارت جامعه کبیره لبریز از عباراتی است که برتری مطلق امامان (ع) بر دیگران را نشان می‌دهد، که یک عبارت را بازگو می‌کنم: «فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِ‏ الْمُكَرَّمِينَ‏ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ»[۱۶]؛ خداوند شما را به شریف‌ترین جایگاه مکرمین و بالاترین منازل مقربان و والاترین درجات مرسلین رسانید؛ به آنجا که هیچ کسی پس از شما به آن نپیوندد و هیچ برتری‌جویی بر آن برتری نیابد و هیچ سبقت‌گیرنده‌ای بر آن سبقت نگیرد و هیچ طمع‌کاری در دستیابی به آن طمع نبندد، چندان که هیچ فرشته مقربی و پیمبر مرسلی و صدیقی و شهیدی و عالمی و جاهلی و فرومایه‌ای و بلند پایه‌ای و مؤمن صالحی و فاجر طالحی و جبار عنیدی و شیطان نافرمان پلیدی و هیچ مخلوقی شاهد در میان این جمع باقی نماند؛ مگر آنکه خدا جلالت امر شما و عظمت قدر شما و بزرگی شأن شما و کمال نور شما و صدق مراتب شما و ثبات مقام شما و شرف محل شما نزد او و گرامی بودنتان بر او و خصوصیاتتان در بارگاه او و قرب منزلتان نسبت به او را به ایشان شناساند.

این عبارت به روشنی برتری مطلق امامان (ع) را اثبات می‌کند. درباره اعتبار این زیارت‌نامه سخن فراوان است. تمام راویان این زیارت‌نامه افرادی مورد اعتبار و جلیل‌القدر هستند، جز موسی بن عمران نخعی که رجال نویسان به شرح حال او نپرداخته‌اند؛ از این رو مهمل به شمار می‌رود.

با وجود این، از چند طریق می‌توانیم به اعتبار این زیارت‌نامه پی ببریم: اول آنکه، حدیث‌شناسان بزرگی همچون ابن قولویه[۱۷]، شیخ صدوق، شیخ طوسی و ابن طاووس[۱۸] روایاتی را که موسی بن عمران نقل کرده در متون خود آورده‌اند. این مطلب خود می‌تواند مؤید وثاقت این راوی باشد.

دوم آنکه، ممکن است گفته شود که متن این زیارت‌نامه، غالیانه به شمار رفته، و موسی بن عمران هم غالی پنداشته شود، اما باید دانست که نام غالیان در کتب رجالی آمده[۱۹] و نام موسی بن عمران نخعی در زمره آنها نیست تا گفته شود این زیارت به وسیله غالیان جعل شده است؛

سوم آنکه، این زیارت‌نامه در متون قدما همچون شیخ صدوق و شیخ طوسی آمده است. شیخ صدوق از مکتب حدیثی قم - که از سوی غالیان متهم به تقصیر بوده‌اند[۲۰]- است و شیخ طوسی نیز متعلق به مکتب کلامی بغداد است که در بررسی احادیث دقت فراوانی داشتند. این مطلب نیز اتهام جعل این زیارت‌نامه به وسیله غالیان را دفع می‌کند؛

چهارم آنکه، نقل این زیارت‌نامه در دو کتاب از کتب اربعه شیعه - من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام - بر قوت اعتبار آن می‌افزاید.

در پایان، اشاره به سخن حدیث‌شناسی همچون علامه مجلسی خالی از لطف نیست که آن را أصح الزیارات سندا، و أعمها موردا، و أفصحها لفظا، و أبلغها معنی، و أعلاها شأنا[۲۱]، معرفی کرده است[۲۲].

منابع

پانویس

  1. «بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  2. «بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟» سوره رعد، آیه ۱۶.
  3. سوره حجرات، آیه ۱۳.
  4. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۴۴.
  5. السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.
  6. کنز العمال، ج ۱۶، ص ۸۸؛ تاریخ ابن عساکر، ج ۵۳، ص ۲۵۶.
  7. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
  8. «لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ»؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۱۳.
  9. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص ۱۳۷-۱۴۲
  10. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ همو، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۶.
  11. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳-۶۱۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.
  12. علی بن محمد ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب (ع)، ص۱۲۱؛ محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۷.
  13. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص۱۲-۱۴.
  14. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۳.
  15. امام صادق (ع) فرمود: «الْحُجَّةُ قَبْلَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ مَعَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷).
  16. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳.
  17. برای نمونه، ر. ک: جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۵.
  18. ر. ک: سیدعلی بن موسی بن طاووس حسنی، التحصین، ص۵۶۳.
  19. ر. ک: نعمت‌الله صفری فروشانی، غالیان.
  20. ر. ک: شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۱۰۱.
  21. محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، ص۲۷۸. برخی محققان بزرگ معاصر نیز این زیارت را از بهترین زیارات اهل بیت (ع) دانسته‌اند (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۵۹). ایشان به هنگام بحث سندی این زیارت می‌نویسد: «متن زیارت جامعه کبیره به گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می‌داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم که مرجع نهایی در بررسی روایات است هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی‌نیاز می‌کند» (همو، ادب فنای مقریان، ج۱، ص۸۸).
  22. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۲۴۳-۲۴۶.