ضرورت نقلی افضلیت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==مقدمه==
{{مدخل مرتبط
==نخست: ضرورت افضلیت امام در قرآن==
| موضوع مرتبط = ضرورت افضلیت امام
[[شبهه]] تقدُّم [[مفضول]] بر [[فاضل]] در امر [[هدایت]]، در میان [[کفّار]] و [[منافقان]] معاصر [[رسول خدا]]{{صل}} و حتی [[انبیاء]] قبل{{عم}} نیز مطرح می‌شد. از همین رو، [[خداوند]] در [[قرآن]]، به مناسبت‌های گوناگون، به این مطلب پاسخ‌های مختلف داده است؛ که در [[حقیقت]]، همگی [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است. ذیلاً به برخی از این [[آیات]] اشاره می‌کنیم:
| عنوان مدخل  =
#[[امام]] در هدایت، باید [[اعلم]] خلایق به [[دین]] و قرآن باشد. لذا خداوند در قالب یک سؤال تعجّبی می‌پرسد:
| مداخل مرتبط =
{{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref>.
| پرسش مرتبط  =
#خداوند، [[علم]] را به [[نور]] و صاحبان آن را به بینایان [[تشبیه]] می‌نماید و با ارشاد به [[قضاوت]] [[عقل انسان‌ها]]، می‌فرماید که این دو هرگز در یک ردیف نیستند: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ}}<ref>«بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref> حال اگر گفته شود که منظور از مفضول، [[جاهل]] مطلق نیست، بلکه فردی با [[جهل]] نسبی نسبت به [[افضل]] مورد نظر است، جواب چنین است که در هر صورت، مفضول نسبت به اموری که نمی‌داند جاهل و در [[ظلمت]] است و این [[حکم]] [[قرآنی]] در آن موارد بر او بار می‌شود؛ خصوصاً آنکه در [[فرهنگ قرآن]]، فاصله [[علم امام معصوم]] (در اصطلاح [[شیعه]]) با سایر [[مردم]]، مانند فاصله رسول خدا{{صل}} با مردم عادّی است و هرگز علم این دو قابل [[قیاس]] با یکدیگر نیست<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ‏ عَلَّمَهُ‏ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ}} (بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد{{صل}}، ج۱، ص۱۰۹).</ref>.
}}
#در فرهنگ قرآن، ملاک [[کرامت انسان]]، به مقدار [[قرب]] او به خداوند است؛ چنان که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. بنابر [[برهان لطف]]، امامی که [[هادی]] [[مردم]] به [[مقام قرب الهی]] است، می‌باید متّقی‌ترین مردم باشد. حال چگونه ممکن است که غیرمتّقی، هادی [[متّقی]] شود؟ چنین امری نه تنها با [[قاعده لطف]] [[سازش]] ندارد، بلکه در نزد [[توده]] مردم نیز امری نامعقول است؛ چنان‌که [[خداوند]] در [[قرآن]]، طیّ مثالی، قباحت آن را چنین بیان می‌دارد: {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref>.
#اگر [[مفضول]] بر [[فاضل]] [[امام]] باشد، یعنی تمام صفات حمیده‌ای که برای امام برشمردیم، تحت نظر کسی قرار می‌گیرد که با خود دارای آن صفات(که یکی از آنها [[عصمت]] است) نیست و یا در حدّی کمتر واجد آن است. امام باید اعدل و [[اشجع]] و [[اعلم]] و اقضا و اتقا و... و در یک [[کلام]]، [[افضل امّت]] باشد و با تکیه بر این صفات است که می‌تواند [[اقامه قسط]] و [[دین]] کند و [[امر و نهی]] در معروف و منکر نماید. حال اگرخلاف این باشد، بدان معناست که کسی [[امر به معروف]] می‌کند که خود عامل به آن نیست و یا کسی اقامه کننده دین و ناهی از [[منکرات]] است که خود مرتکب منکر می‌شود؛ در حالی که خداوند با شدّت، [[زشتی]] چنین ویژگی منافقانه‌ای را رد می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟ * نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمی‌دهید» سوره صف، آیه ۲-۳.</ref>.
#در [[نظام ارزشی]] [[ادیان الهی]]، بالاترین [[ارزش‌ها]] کلمه [[توحید]] است و همه [[فضیلت‌ها]] نیز بر محور آن رقم می‌خورد. برهمین اساس است که در [[جامعه دینی]] ملاک ارزش‌گذاری [[آحاد]] [[مردم]] نیز بر همین مبنا شکل می‌گیرد. برای مثال، هنگامی که [[بنی‌اسرائیل]] در [[رهبری]] [[طالوت]] تردید کردند، به [[پیامبر]] خود [[اعتراض]] نمودند که بنا بر مصالحی که ما می‌بینیم، خود را نسبت به او برای رهبری لایق‌تر می‌دانیم؛ پس [[خداوند]] به آنها چنین پاسخ می‌دهد: “طالوت در [[فضایل]] [[توحیدی]] از شما [[برتر]] است و این از جمله امور پنهان و آشکاری است که خداوند بدان [[آگاه]] است). {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>.


لذا خداوند درباره [[ابراهیم]]{{ع}} و [[فرزندان]] او تا [[ائمه اطهار]]{{عم}}، پیوسته بر این نکته تأکید می‌فرماید که این [[مقام]]، فضیلتی [[الهی]] و بزرگ است که خداوند به برخی از بندگانش - بنا بر [[لیاقت]] و استعدادی که دارند- [[عنایت]] می‌نماید: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
== ضرورت افضلیت امام در قرآن ==
همچنین درباره [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ *... ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند *... این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۲-۳.</ref>.
{{اصلی|ضرورت افضلیت امام در قرآن}}
[[شبهه]] تقدُّم [[مفضول]] بر [[فاضل]] در امر [[هدایت]]، در میان [[کفّار]] و [[منافقان]] معاصر [[رسول خدا]] {{صل}} و حتی [[انبیاء]] قبل {{عم}} نیز مطرح می‌شد. از همین رو، [[خداوند]] در [[قرآن]]، به مناسبت‌های گوناگون، به این مطلب پاسخ‌های مختلف داده است که در [[حقیقت]]، همگی [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است:
# [[امام]] در هدایت، باید [[اعلم]] خلایق به [[دین]] و قرآن باشد. لذا خداوند در قالب یک سؤال تعجّبی می‌پرسد: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref>.
# خداوند، [[علم]] را به [[نور]] و صاحبان آن را به بینایان تشبیه می‌نماید و با ارشاد به [[قضاوت]] [[عقل انسان‌ها]]، می‌فرماید که این دو هرگز در یک ردیف نیستند: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ}}<ref>«بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>.
# در فرهنگ قرآن، ملاک [[کرامت انسان]]، به مقدار [[قرب]] او به خداوند است<ref>سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. بنابر [[برهان لطف]]، امامی که [[هادی]] [[مردم]] به [[مقام قرب الهی]] است، می‌باید متّقی‌ترین مردم باشد. حال چگونه ممکن است که غیرمتّقی، هادی [[متّقی]] شود؟
# اگر [[مفضول]] بر [[فاضل]] [[امام]] باشد، یعنی تمام صفات حمیده‌ای که برای امام برشمردیم، تحت نظر کسی قرار می‌گیرد که با خود دارای آن صفات (که یکی از آنها [[عصمت]] است) نیست و یا در حدّی کمتر واجد آن است. امام باید اعدل و اشجع و [[اعلم]] و اقضا و اتقا و... و در یک [[کلام]]، افضل امّت باشد.


در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که [[مقام امامت]] در [[جهان‌بینی]] [[قرآن]]، مقامی است که [[خداوند]] [[وعده]] آن را بعد از [[رسالت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به ایشان [[عطا]] فرمود و در نتیجه، [[امام]] نه تنها در [[هدایت]]، [[افضل افراد امّت]] است، بلکه مانند رسول خدا{{صل}}، [[مهتدی]] به [[هدایت الهی]] و متّصل به [[عالم غیب]] است. در نتیجه، سایر افراد [[امّت]] - در هر مقامی از [[فضل]] و [[علم]] که باشند- در هدایت، خوشه‌چین خرمن [[مقام]] امام‌اند. لذا خداوند با استفهام انکاری و با تعجّب می‌پرسد که چگونه ممکن است مفضولی که در هدایت محتاج امام است، بتواند [[پیشوا]] و [[رهبر]] امام [[معصوم]] و [[افضل]] باشد؟!
در یک جمع‌بندی می‌توان گفت [[مقام امامت]] در [[جهان‌بینی]] [[قرآن]]، مقامی است که [[خداوند]] [[وعده]] آن را بعد از [[رسالت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به ایشان عطا فرمود و در نتیجه، [[امام]] نه تنها در [[هدایت]]، [[افضل افراد امّت]] است، بلکه مانند رسول خدا {{صل}}، مهتدی به [[هدایت الهی]] و متّصل به [[عالم غیب]] است. در نتیجه، سایر افراد [[امّت]] ـ در هر مقامی از [[فضل]] و [[علم]] که باشند ـ در هدایت، خوشه‌چین خرمن مقام امام‌اند<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص ۴۴.</ref>.
{{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>.


صفات کمالی که [[قرآن کریم]] برای [[مقام امامت]] برمی‌شمرد، همگی صفات تفضیلی است. این مطلب بیانگر [[افضلیّت]] مطلق این [[مقام]] نسبت به سایر افراد [[امّت]] می‌باشد؛ از جمله: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}<ref>«بی‌گمان این قرآن به آیین اس[[تورات]]ر رهنمون می‌گردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می‌دهند مژده می‌دهد» سوره اسراء، آیه ۹.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى}}<ref>«بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است» سوره نمل، آیه ۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد * در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست “ سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۴۴.</ref>
== ضرورت افضلیت امام در حدیث ==
==تکمله بحث==
{{اصلی|ضرورت افضلیت امام در حدیث}}
برخی [[آیات قرآن]] بر [[لزوم]] برتری پیشوای [[دینی]] [[مردم]] دلالت می‌کند مانند: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. این [[آیه]] بیان می‌‌کند کسی سزاوار [[رهبری]] و [[هدایت]] دیگران است که خود، راه را یافته و دیگران را به آن [[هدایت]] می‌‌کند؛ نه اینکه محتاج به [[هدایت]] دیگران باشد. [[افضل]] است که احتیاج به [[هدایت]] دیگران ندارد و الا [[مفضول]] محتاج [[هدایت]] دیگران است و [[آیه]]، صلاحیت او را برای [[رهبری]] [[نفی]] می‌‌کند<ref>امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.</ref> چنان که جمله {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ }} در [[آیه]] بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این [[داوری]] شود، بر خلاف [[حکم]] [[خرد]] و [[وجدان]] است<ref>ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.</ref>.
در [[روایات]]، [[افضلیت]] و [[برتری مطلق امام]] بر آحاد [[مردم]] با توجه به جایگاه و علو منصب امامت مورد تاکید قرار گرفته است مانند:
# از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین}}<ref>السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.</ref>.
# همچنین فرمودند: {{متن حدیث|و من ولی ولیا من المسلمین شیئا من امور المسلمین و هو یعلم أن فی المسلمین من هو خیر للمسلمین منه و اعلم بکتاب الله و سنه رسوله {{صل}} فقد خان الله و رسوله خان جماعة المسلمین}}<ref>کنز العمال، ج ۱۶، ص ۸۸؛ تاریخ ابن عساکر، ج ۵۳، ص ۲۵۶.</ref>.
# [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌‌فرماید: ای [[مردم]]، سزاوارترین شخص برای [[خلافت]]، تواناترین افراد بر امر و داناترین‌شان به [[فرمان]] خداست<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.</ref>.
# مرحوم [[صدوق]] از [[امام]] [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} [[نقل]] می‌‌کند: "[[امام]] را علاماتی است: عالم ترین، [[حکیم]] ترین، باتقواتر، بردبارتر، [[شجاع]] تر، سخی‌تر و عابدترین فرد است"<ref>{{متن حدیث|لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ}}؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱۳.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص ۱۳۷-۱۴۲</ref>


[[امام]] به معنای [[مقتدا]] و [[پیشوای امت]] [[اسلامی]] و [[جانشین]] [[نبی]] مکرم{{صل}} باید [[برتری]] و امتیاز نسبت به سایر آحاد [[مردم]] داشته باشد و بدون داشتن [[برتری]] و [[افضلیت]] [[امامت]] و [[پیشوایی]] معنا پیدا نمی‌کند. قران [[کریم]] [[قیمومیت]] و [[سرپرستی]] [[خانواده]] را به ملاک [[فضل]] و [[برتری]] قرار داده است: {{متن قرآن|الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ}}<ref>«مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند بعضی از آنان را بر بعض دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌‌بخشند» سوره نساء، آیه ۳۴.</ref>. حال که [[سرپرستی]] [[خانواده]] باید معیار داشته باشد آیا [[سرپرستی]] در [[جامعه اسلامی]] می‌‌تواند بدون ملاک باشد؟ [[آیه شریفه]] دربردارنده یک [[پیام]] مهم و [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است زیرا نزد عقلا هیچ [[منصب]] و مقامی نمی‌تواند بدون معیار و ملاک به شخصی واگذار شود. [[تولی]] [[امر]] و [[سرپرستی]] [[جامعه اسلامی]] آن هم به عنوان [[خلافت]] و [[جانشینی]] از سوی [[رسول خدا]] نیز از این قاعده مستثنا نیست<ref>امامت پژوهی، ص ۲۶۲. ابوبکر در سقیفه به قرشیت و قرابت استناد کرده و این خود دلیل بر این است که تولی امر بدون ملاک و برتری بر دیگران ناتمام است عمر نیز در وجه انتخاب اعضای شورای ۶ نفره گفت: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: مَاتَ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْ هَذِهِ السِّتَّةِ مِنْ قُرَيْشٍ عَلِيٍّ، وَ عُثْمَانَ، وَ طَلْحَةَ، وَ الزُّبَيْرِ، وَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَجْعَلَهَا شُورَى بَيْنَهُمْ لِيَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ}}؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۷۷.</ref>.
== ادله افضلیت مطلق امامان شیعه ==
صرف‌نظر از مباحثی که درباره افضلیت امام ارائه می شود، می‌دانیم که [[خدای حکیم]] [[بندگان]] برگزیده‌اش را برای امر [[امامت]] [[منصوب]] کرده است. آیا [[برتری]] آنها بر دیگران، برتری مطلق است با برتری نسبی؟ البته لازم به یادآوری است سخن در همان شرایط لازم برای امامت است؛ نه اموری همچون زیبایی چهره، تناسب اندام، [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و مانند آن. در اینجا، می توان از راه دو روش، افضلیت مطلق امامان {{عم}} را [[اثبات]] کرد:


برخی [[آیات قرآن]] بر [[لزوم]] برتری پیشوای [[دینی]] [[مردم]] دلالت می‌کند مانند: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. این [[آیه]] ـ به سبک استفهام تقریری ـ بیان می‌‌کند کسی سزاوار [[رهبری]] و [[هدایت]] دیگران است که خود، راه را یافته و دیگران را به آن [[هدایت]] می‌‌کند؛ نه اینکه محتاج به [[هدایت]] دیگران باشد. [[افضل]] است که احتیاج به [[هدایت]] دیگران ندارد و الا [[مفضول]] محتاج [[هدایت]] دیگران است و [[آیه]]، صلاحیت او را برای [[رهبری]] [[نفی]] می‌‌کند<ref>امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.</ref> چنان که جمله {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ }} در [[آیه]] بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این [[داوری]] شود، بر خلاف [[حکم]] [[خرد]] و [[وجدان]] است<ref>ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.</ref>.
=== نخست: خلقت نخستین ===
===[[پاسخ]] به برخی [[شبهات]] درباره [[آیه]]===
شاید اینکه اولین مخلوق [[خدا]] چه بوده است، به خودی خود اهمیتی نداشته باشد؛ چون به هر حال همه [[مخلوقات]] زودتر یا دیرتر [[خلق]] شده‌اند و اکنون وجود دارند؛ اما این مسئله از این جهت می‌تواند مهم باشد که به جایگاه مخلوقات اشاره دارد. [[خداوند]] هیچ کاری را بی‌حکمت انجام نمی‌دهد؛ اگر کسانی را پیش از دیگران [[آفریده]]، حتماً دلیلی داشته و رابطه خاصی بین او و نخستین مخلوقات وجود داشته است.
الف) برخی<ref> [[فضل بن روزبهان اشعری]]</ref> در دلالت [[آیه]] بر [[افضلیت]] ایراد کرده و گفته‌اند: مفاد [[آیه]] این است که [[هدایتگر]] و [[گمراه کننده]] و [[هدایت یافته]] و [[گمراه]] یک سان نیستند و این امری است مسلم<ref> دلائل الصدق، ج۲، ص ۲۸ و ربطی به موضوع بحث ندارد.</ref>.


این ایراد با ظاهر [[آیه]] هماهنگ نیست، زیرا [[آیه کریمه]] دو مورد را با یکدیگر مقایسه می‌کند: اوّل کسی که از [[هدایت]] افاضی برخوردار بوده و دیگران را به [[حق]] [[دعوت]] می‌کند، دوم: کسی که از چنین هدایتی برخوردار نیست و باید از دیگران [[هدایت]] جویی کند. [[آیه کریمه]] به صراحت بیان می‌کند دو مورد یاد شده با هم مساوی نیستند بلکه [[پیروی]] از مورد اوّل بر دومی‌ مقدم است.
اینک با مراجعه به [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}}، وجود این رابطه را بهتر [[درک]] می‌کنیم؛ چون آنچه پیش از هر چیز دیگری آفریده شده، [[روح]] [[پیامبر]] و [[امامان]] بوده است. این [[حقیقت]] دست‌کم در بیش از پنجاه [[روایت]] نقل شده است که در میان آنها [[احادیث]] معتبری نیز به چشم می‌آیند.


ب) ممکن است گفته شود: این آیه بر دیدگاه [[شیعه]] ـ که [[افضلیت امام]] را شرط لازم [[امام]] می‌داند ـ دلالت نمی‌کند، بلکه بر دیدگاه کسانی دلالت دارد که افضلیت را شرط کمال در امام می‌دانند، نه شرط لازم<ref>عده‌ای از متکلمان معتزلی، طرفدار این دیدگاه‌اند.</ref>، زیرا مفاد واژه {{متن قرآن|أَحَقُّ}} این است که گزینه اول بر گزینه دوم [[برتری]] دارد، نه اینکه گزینه اول متعین و لازم است.
مثلاً [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} فرمودند: “نخستین چیزی که خداوند آفرید، [[ارواح]] ما بود... ” <ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ همو، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۶.</ref>. همچنین در [[زیارت جامعه کبیره]] - که از [[امام هادی]] {{ع}} به ما رسیده است - درباره [[مقام امام]] می‌خوانیم: “خداوند شما را به صورت [[نور]] آفرید... ؛ به وسیله شما [[آفرینش]] را آغاز کرد و به وسیله شما به پایان می‌رساند”<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳-۶۱۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref>. ممکن است فهمیدن بخش‌هایی از این روایات آسان نباشد، اما حداقل این را می‌توان به راحتی فهمید که ایشان از آفرینش پیامبر و امامان به صورت “نور” خبر داده‌اند؛ آفرینشی که نخستین آفرینش خداوند بوده است.


پاسخ: در این [[آیه]] قرینه روشنی وجود دارد که مقصود از {{متن قرآن|أَحَقُّ}} آن نیست که هر دو گزینه، خوب و پذیرفته است، ولی گزینه اول برتری دارد، بلکه مقصود این است که فقط گزینه اول درست است و گزینه دوم پذیرفته نیست، زیرا در آغاز آیه، [[پرستش]] [[خدای یکتا]] با پرستش [[بت‌ها]] و معبودهای [[دروغین]] مقایسه شده است: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی “حق” رهنمون باشد؟ بگو خداوند به “حق” رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. روشن است که بت‌ها و معبودان دروغین هیچ‌گونه [[هدایت‌گری]] به [[حق]] نداشته و پرستش آنها [[باطل]] است و تنها باید خدای یکتا را پرستش کرد. بنابراین، در ادامه آیه که فرموده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}، مقصود این است، تنها باید از کسی پیروی کرد که [[هدایت‌گر]] به حق است و احتمال [[خطا]] و [[انحراف]] در او وجود ندارد. شاید وجه اینکه [[خداوند متعال]] در اینجا از واژه {{متن قرآن|أَحَقُّ}} استفاده کرده آن بوده است که [[مشرکان]] را به [[تفکر]] وادارد و [[عقل]] و [[فطرت]] آنان را بیدار سازد و تعصب‌های [[جاهلی]] مانع [[اندیشیدن]] آنان نشود<ref>{{عربی|والتعبیر فی الترجیح فی قوله:}} {{متن قرآن|أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ}} {{عربی|بأفعل التفضیل الدال علی مطلق الرجحان دون التعین و الانحصار، مع ان اتباعه تعالی حق لاغیر، و اتباعهم لانصیب له من الحق، انما هو بالنظر الی مقام الترجیح و لیسهل بذلک قبولهم للقول من غیر اثارة لعصبیتهم و تهییج لجهالهتم}}؛ المیزان فی التفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۷.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۲۱ و [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۵۷؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۳۷-۱۴۲.</ref>.
اما آیا این حقیقت کمکی به ما می‌کند تا بتوانیم افضلیت مطلق امامان {{عم}} را [[اثبات]] کنیم؟ به نظر من بله؛ زیرا می‌توان گفت اینکه خداوند پیش از همه، پیامبر و [[امامان معصوم]] {{عم}} را آفریده، به این دلیل بوده است که همیشه باید میان علت و معلول، بیشترین هماهنگی وجود داشته باشد، و خداوند که خودش دارای [[کمالات]] بی‌پایان است، اول کسانی را به وجود آورده که بیشترین کمالات را داشته‌اند؛ این می‌تواند همان رابطه خاصی باشد که حدس زدیم بین [[خالق]] و نخستین مخلوق وجود دارد. وقتی [[نور]] و [[روح]] این وجودهای سرشار از کمال خلق شد، موجودات دیگر نیز در پی آن، بهره وجود یافتند و اجازه بودن گرفتند. بنابراین نخستین بودن آنها نشان از [[شرافت]] وجودی آنها دارد.


ج) [[سعدالدین تفتازانی]] دلالت [[آیه]] یاد شده بر [[افضلیت]] [[پیشوای الهی]] بر افراد دیگر را پذیرفته است، ولی آنرا ویژه [[نبوت]] دانسته و در بیان تفاوت [[نبوت]] و[[امامت]] یادآور شده است، غرض از [[امامت]] این است که به آنچه [[صلاح]] [[جامعه اسلامی]]  در حوزه [[دین]] و [[فرمانروایی]] است [[قیام]] کند و در این باره چه بسا [[مفضول]] ویژگی‌هایی دارد که [[فاضل]] ندارد ولی [[پیامبر]] از جانب [[خداوند]] و برای رساندن [[وحی الهی]] به [[بشر]] [[برگزیده]] می‌شود چنین [[انسانی]] قطعاً بر دیگران [[برتری]] دارد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶ـ ۲۴۷.</ref>
این بحث را که ادامه دهیم، به حقایقی دیگر می‌رسیم. حقایقی که از دریچه [[لطف]] [[امامان]] {{عم}} برای ما گشوده شده و از آنها آموخته‌ایم که بگوییم. امامان در آن سرا به [[ستایش خدا]] مشغول بوده‌اند. این را در متون [[اهل سنت]] نیز دیده‌ام<ref>علی بن محمد ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۲۱؛ محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۷.</ref>.


[[نادرستی]] [[سخن]] [[سعدالدین تفتازانی]] با توجه به [[دلیل عقلی]] [[افضلیت]] و بررسی اشکالات آن روشن می‌شود چون اشکال وی ناشی از نسبی انگاری [[افضلیت]] در [[امامت]] است و چنین تصویری از [[افضلیت]] در باب [[امامت]] [[نادرست]] است چرا که مقصود از [[افضلیت]]، برتری در [[صفات]] [[کمال انسانی]] است که در [[امامت]] و [[رهبری]] [[امت اسلامی]] نقش [[تعیین]] کننده ای دارد و از آنجا که گستره [[امامت]] [[مصالح دینی]] و [[دنیوی]] [[جامعه اسلامی]] را شامل می‌شود صلاحیت‌های [[امامت]] نیز هر دو حوزه را دربرمی‌گیرد<ref>دلائل الصدق، ج ۴، ص ۲۳۷.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۵۷؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۳۷-۱۴۲.</ref>
وقتی [[فرشتگان]] [[آفریده]] شدند، نقش امامان این شد که آموزگار فرشتگان باشند. آری؛ فرشتگان شاگرد امامان شدند. دست‌کم در دو [[روایت]] آمده است که امامان {{عم}} در آن عالم، چگونگی [[تسبیح خداوند]] را به [[ملائکه]] [[آموزش]] دادند. این سخنی بود که [[پیامبر خدا]] {{صل}} به [[امیر مؤمنان]] {{ع}} فرمودند<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص۱۲-۱۴.</ref>. [[امام حسین]] {{ع}} نیز فرمودند: “ما اشباحی از نور بودیم که حول [[عرش خدا]] می‌چرخیدیم. پس به فرشتگان [[تسبیح]] و [[تهلیل]] و [[تحمید]] را آموختیم”<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۳.</ref>.  


==دوم: ضرورت افضلیت امام در حدیث==
البته این دو روایت اعتبار بالایی ندارند؛ اما سخنی از آن بالاتر وجود دارد. امامان {{عم}} در سرای [[انوار]]، [[حجت خدا]] بر تمام موجودات، از جمله فرشتگان بوده‌اند<ref>امام صادق {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْحُجَّةُ قَبْلَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ مَعَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷).</ref>. بنابراین باورکردنی است که [[امام]] در آن [[دنیا]] استاد فرشتگان باشد، چنان که استاد [[انسان‌ها]] در این دنیاست. این همه نشان می‌دهد که آن بزرگواران [[برترین]] [[کمالات]] را نزد خدای [[مهربان]] داشته و دارند.
در [[روایات]]، [[افضلیت]] و [[برتری مطلق امام]] بر آحاد [[مردم]] با توجه به [[جایگاه]] و [[علو منصب امامت]] مورد تاکید قرار گرفته است مانند:
#از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین}}<ref>السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.</ref>.
#همچنین فرمودند: {{متن حدیث|و من ولی ولیا من المسلمین شیئا من امور المسلمین و هو یعلم أن فی المسلمین من هو خیر للمسلمین منه و اعلم بکتاب الله و سنه رسوله{{صل}} فقد خان الله و رسوله خان جماعة المسلمین}}<ref>کنز العمال، ج ۱۶، ص ۸۸؛ تاریخ ابن عساکر، ج ۵۳، ص ۲۵۶.</ref>.
#[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: ای [[مردم]]، سزاوارترین شخص برای [[خلافت]]، تواناترین افراد بر امر و داناترین‌شان به [[فرمان]] خداست<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.</ref>.
#[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در یکی از مکاتبات در [[مقام]] [[احتجاج]] می‌‌نویسد: "و همانا سزاوارترین [[مردم]] به [[حکومت]] بر این [[امت]] درگذشته و حال کسی است که از همه به [[رسول خدا]] نزدیک‌تر و به [[احکام]] کتاب داناتر و در [[دین]] فقیه‌تر است؛ نخستین ایشان در [[مسلمان]] شدن و [[برترین]] آنان در [[جهاد]] و قوی‌ترین ایشان در [[تحمل]] [[سختی]] [[امر]] [[امت]] است"<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِأَمْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَدِيماً وَ حَدِيثاً أَقْرَبُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ أَعْلَمُهَا بِالْكِتَابِ وَ أَفْقَهُهَا فِي الدِّينِ وَ أَوَّلُهَا إِسْلَاماً وَ أَفْضَلُهَا جِهَاداً وَ أَشَدُّهَا بِمَا تَحْمِلُهُ الرَّعِيَّةُ مِنْ أُمُورِهَا اضْطِلَاعاً}}؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج ۳، ص ۲۱۰.</ref>.
#همچنین [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در ضمن [[نشانه‌های امام]] می‌‌فرمایند: {{متن حدیث|أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْكَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ فَيَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ يَسْتَغْنِي عَنْهُمْ}}<ref>بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۱۶۵.</ref>.
#مرحوم [[صدوق]] از [[امام]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} [[نقل]] می‌‌کند: "[[امام]] را علاماتی است: عالم ترین، [[حکیم]] ترین، باتقواتر، بردبارتر، [[شجاع]] تر، سخی‌تر و [[عابدترین]] فرد است"<ref>{{متن حدیث|لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ}}؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص ۲۱۳.</ref>.
#[[امام]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} در ضمن [[خطبه]] مفصل در جامع [[مرو]]، [[افضلیت مطلق]] [[امام]] را بیان می‌‌فرماید: {{متن حدیث|الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص ۲۱۹.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۳۷-۱۴۲</ref>


==ادله افضلیت مطلق امامان شیعه==
=== دوم: [[زیارت جامعه کبیره]] ===
صرف‌نظر از مباحثی که درباره افضلیت امام ارائه می شود، می‌دانیم که [[خدای حکیم]] [[بندگان]] برگزیده‌اش را برای امر [[امامت]] [[منصوب]] کرده است. آیا [[برتری]] آنها بر دیگران، برتری مطلق است با برتری نسبی؟ البته لازم به [[یادآوری]] است سخن در همان شرایط لازم برای امامت است؛ نه اموری همچون [[زیبایی چهره]]، [[تناسب اندام]]، [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و مانند آن.
زیارت جامعه کبیره لبریز از عباراتی است که [[برتری]] مطلق امامان {{عم}} بر دیگران را نشان می‌دهد، که یک عبارت را بازگو می‌کنم:
{{متن حدیث|فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِ‏ الْمُكَرَّمِينَ‏ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ}}<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳.</ref>؛ [[خداوند]] شما را به شریف‌ترین جایگاه مکرمین و بالاترین منازل [[مقربان]] و والاترین درجات [[مرسلین]] رسانید؛ به آنجا که هیچ کسی پس از شما به آن نپیوندد و هیچ [[برتری‌جویی]] بر آن [[برتری]] نیابد و هیچ سبقت‌گیرنده‌ای بر آن [[سبقت]] نگیرد و هیچ طمع‌کاری در دستیابی به آن [[طمع]] نبندد، چندان که هیچ [[فرشته]] مقربی و [[پیمبر]] مرسلی و صدیقی و شهیدی و عالمی و [[جاهلی]] و فرومایه‌ای و بلند پایه‌ای و [[مؤمن]] صالحی و [[فاجر]] طالحی و [[جبار]] عنیدی و [[شیطان]] نافرمان [[پلیدی]] و هیچ مخلوقی [[شاهد]] در میان این جمع باقی نماند؛ مگر آنکه [[خدا]] جلالت امر شما و عظمت [[قدر]] شما و بزرگی [[شأن]] شما و کمال [[نور]] شما و [[صدق]] مراتب شما و [[ثبات]] مقام شما و [[شرف]] محل شما نزد او و گرامی بودنتان بر او و خصوصیاتتان در بارگاه او و [[قرب]] منزلتان نسبت به او را به ایشان شناساند.


در اینجا، می توان از راه دو روش، [[افضلیت مطلق امامان]]{{عم}} را [[اثبات]] کرد:
این عبارت به روشنی برتری مطلق [[امامان]] {{عم}} را [[اثبات]] می‌کند. درباره اعتبار این [[زیارت‌نامه]] سخن فراوان است. تمام راویان این زیارت‌نامه افرادی مورد اعتبار و جلیل‌القدر هستند، جز [[موسی بن عمران]] [[نخعی]] که رجال نویسان به شرح حال او نپرداخته‌اند؛ از این رو مهمل به شمار می‌رود.


===نخست: [[خلقت نخستین]]===
با وجود این، از چند طریق می‌توانیم به اعتبار این [[زیارت‌نامه]] پی ببریم: اول آنکه، حدیث‌شناسان بزرگی همچون ابن قولویه<ref>برای نمونه، ر. ک: جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۵.</ref>، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ طوسی]] و [[ابن طاووس]]<ref>ر. ک: سیدعلی بن موسی بن طاووس حسنی، التحصین، ص۵۶۳.</ref> روایاتی را که [[موسی بن عمران]] نقل کرده در متون خود آورده‌اند. این مطلب خود می‌تواند مؤید وثاقت این راوی باشد.
شاید اینکه اولین مخلوق [[خدا]] چه بوده است، به خودی خود اهمیتی نداشته باشد؛ چون به هر حال همه [[مخلوقات]] زودتر یا دیرتر [[خلق]] شده‌اند و اکنون وجود دارند؛ اما این مسئله از این جهت می‌تواند مهم باشد که به جایگاه مخلوقات اشاره دارد. [[خداوند]] هیچ کاری را بی‌حکمت انجام نمی‌دهد؛ اگر کسانی را پیش از دیگران [[آفریده]]، حتماً دلیلی داشته و رابطه خاصی بین او و نخستین مخلوقات وجود داشته است.
اینک با مراجعه به [[روایات]] [[معصومان]]{{عم}}، وجود این رابطه را بهتر [[درک]] می‌کنیم؛ چون آنچه پیش از هر چیز دیگری آفریده شده، [[روح]] [[پیامبر]] و امامان بوده است. این [[حقیقت]] دست‌کم در بیش از پنجاه [[روایت]] [[نقل]] شده است که در میان آنها [[احادیث]] معتبری نیز به چشم می‌آیند.


مثلاً [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} فرمودند: “نخستین چیزی که خداوند آفرید، [[ارواح]] ما بود...” <ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ همو، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۶.</ref>. همچنین در [[زیارت جامعه کبیره]] - که از [[امام هادی]]{{ع}} به ما رسیده است - درباره [[مقام امام]] می‌خوانیم: “خداوند شما را به صورت [[نور]] آفرید...؛ به وسیله شما [[آفرینش]] را آغاز کرد و به وسیله شما به پایان می‌رساند”<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳-۶۱۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref>. ممکن است فهمیدن بخش‌هایی از این [[روایات]] آسان نباشد، اما حداقل این را می‌توان به [[راحتی]] فهمید که ایشان از [[آفرینش]] [[پیامبر]] و [[امامان]] به صورت “نور” خبر داده‌اند؛ آفرینشی که نخستین آفرینش [[خداوند]] بوده است.
دوم آنکه، ممکن است گفته شود که متن این زیارت‌نامه، غالیانه به شمار رفته، و موسی بن عمران هم غالی پنداشته شود، اما باید دانست که نام [[غالیان]] در کتب رجالی آمده<ref>ر. ک: نعمت‌الله صفری فروشانی، غالیان.</ref> و نام موسی بن عمران [[نخعی]] در زمره آنها نیست تا گفته شود این [[زیارت]] به وسیله غالیان جعل شده است؛


اما آیا این [[حقیقت]] کمکی به ما می‌کند تا بتوانیم [[افضلیت مطلق]] امامان{{عم}} را [[اثبات]] کنیم؟ به نظر من بله؛ زیرا می‌توان گفت اینکه خداوند پیش از همه، پیامبر و [[امامان معصوم]]{{عم}} را [[آفریده]]، به این [[دلیل]] بوده است که همیشه باید میان علت و معلول، بیشترین هماهنگی وجود داشته باشد، و خداوند که خودش دارای [[کمالات]] بی‌پایان است، اول کسانی را به وجود آورده که بیشترین کمالات را داشته‌اند؛ این می‌تواند همان رابطه خاصی باشد که [[حدس]] زدیم بین [[خالق]] و نخستین مخلوق وجود دارد. وقتی [[نور]] و [[روح]] این وجودهای سرشار از [[کمال خلق]] شد، موجودات دیگر نیز در پی آن، بهره وجود یافتند و اجازه بودن گرفتند. بنابراین نخستین بودن آنها نشان از [[شرافت]] وجودی آنها دارد.
سوم آنکه، این زیارت‌نامه در متون قدما همچون شیخ صدوق و شیخ طوسی آمده است. شیخ صدوق از مکتب حدیثی قم - که از سوی غالیان متهم به [[تقصیر]] بوده‌اند<ref>ر. ک: شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۱۰۱.</ref>- است و شیخ طوسی نیز متعلق به [[مکتب کلامی بغداد]] است که در بررسی [[احادیث]] دقت فراوانی داشتند. این مطلب نیز [[اتهام]] جعل این زیارت‌نامه به وسیله غالیان را دفع می‌کند؛
این بحث را که ادامه دهیم، به حقایقی دیگر می‌رسیم. حقایقی که از دریچه [[لطف]] امامان{{عم}} برای ما گشوده شده و از آنها آموخته‌ایم که بگوییم. امامان در آن سرا به [[ستایش خدا]] مشغول بوده‌اند. این را در متون [[اهل سنت]] نیز دیده‌ام<ref>علی بن محمد ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۱۲۱؛ محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۷.</ref>.
وقتی [[فرشتگان]] آفریده شدند، نقش امامان این شد که [[آموزگار]] فرشتگان باشند. آری؛ فرشتگان [[شاگرد]] امامان شدند. دست‌کم در دو [[روایت]] آمده است که امامان{{عم}} در آن عالم، چگونگی [[تسبیح خداوند]] را به [[ملائکه]] [[آموزش]] دادند. این سخنی بود که [[پیامبر خدا]]{{صل}} به [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمودند<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص۱۲-۱۴.</ref>.


[[امام حسین]]{{ع}} نیز فرمودند: “ما اشباحی از نور بودیم که حول [[عرش خدا]] می‌چرخیدیم. پس به فرشتگان [[تسبیح]] و [[تهلیل]] و [[تحمید]] را آموختیم”<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۳.</ref>.
چهارم آنکه، نقل این زیارت‌نامه در دو کتاب از [[کتب اربعه]] [[شیعه]] - من لایحضره الفقیه و [[تهذیب]] الاحکام - بر قوت اعتبار آن می‌افزاید.
البته این دو [[روایت]] اعتبار بالایی ندارند؛ اما سخنی از آن بالاتر وجود دارد. [[امامان]]{{عم}} در سرای [[انوار]]، [[حجت خدا]] بر تمام موجودات، از جمله [[فرشتگان]] بوده‌اند<ref>امام صادق{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْحُجَّةُ قَبْلَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ مَعَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷).</ref>. بنابراین باورکردنی است که [[امام]] در آن [[دنیا]] استاد فرشتگان باشد، چنان که استاد [[انسان‌ها]] در این دنیاست.
این همه نشان می‌دهد که آن بزرگواران [[برترین]] [[کمالات]] را نزد خدای [[مهربان]] داشته و دارند.
 
===دوم: [[زیارت جامعه کبیره]]===
[[زیارت جامعه کبیره]] لبریز از عباراتی است که [[برتری]] مطلق امامان{{عم}} بر دیگران را نشان می‌دهد، که یک عبارت را بازگو می‌کنم:
{{متن حدیث|فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِ‏ الْمُكَرَّمِينَ‏ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ}}<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳.</ref>؛ [[خداوند]] شما را به شریف‌ترین جایگاه مکرمین و بالاترین منازل [[مقربان]] و والاترین درجات [[مرسلین]] رسانید؛ به آنجا که هیچ کسی پس از شما به آن نپیوندد و هیچ [[برتری‌جویی]] بر آن برتری نیابد و هیچ سبقت‌گیرنده‌ای بر آن [[سبقت]] نگیرد و هیچ طمع‌کاری در دستیابی به آن [[طمع]] نبندد، چندان که هیچ [[فرشته]] مقربی و [[پیمبر]] مرسلی و صدیقی و شهیدی و عالمی و [[جاهلی]] و فرومایه‌ای و بلند پایه‌ای و [[مؤمن]] صالحی و [[فاجر]] طالحی و [[جبار]] عنیدی و [[شیطان]] نافرمان [[پلیدی]] و هیچ مخلوقی [[شاهد]] در میان این جمع باقی نماند؛ مگر آنکه [[خدا]] جلالت امر شما و [[عظمت]] [[قدر]] شما و بزرگی [[شأن]] شما و کمال [[نور]] شما و [[صدق]] مراتب شما و [[ثبات]] [[مقام]] شما و [[شرف]] محل شما نزد او و گرامی بودنتان بر او و خصوصیاتتان در بارگاه او و [[قرب]] منزلتان نسبت به او را به ایشان شناساند.
این عبارت به روشنی [[برتری]] مطلق [[امامان]]{{عم}} را [[اثبات]] می‌کند. درباره اعتبار این [[زیارت‌نامه]] سخن فراوان است. تمام [[راویان]] این زیارت‌نامه افرادی مورد اعتبار و جلیل‌القدر هستند، جز [[موسی بن عمران]] [[نخعی]] که [[رجال]] نویسان به شرح حال او نپرداخته‌اند؛ از این رو مهمل به شمار می‌رود.


با وجود این، از چند طریق می‌توانیم به اعتبار این زیارت‌نامه پی ببریم: اول آنکه، [[حدیث‌شناسان]] بزرگی همچون ابن قولویه<ref>برای نمونه، ر.ک: جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۵.</ref>، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ طوسی]] و [[ابن طاووس]]<ref>ر.ک: سیدعلی بن موسی بن طاووس حسنی، التحصین، ص۵۶۳.</ref> روایاتی را که موسی بن عمران [[نقل]] کرده در متون خود آورده‌اند. این مطلب خود می‌تواند مؤید [[وثاقت]] این [[راوی]] باشد؛
در پایان، اشاره به سخن حدیث‌شناسی همچون [[علامه مجلسی]] خالی از [[لطف]] نیست که آن را {{عربی|أصح الزیارات سندا، و أعمها موردا، و أفصحها لفظا، و أبلغها معنی، و أعلاها شأنا}}<ref>محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، ص۲۷۸. برخی محققان بزرگ معاصر نیز این زیارت را از بهترین زیارات اهل بیت {{عم}} دانسته‌اند (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۵۹). ایشان به هنگام بحث سندی این زیارت می‌نویسد: «متن زیارت جامعه کبیره به گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می‌داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم که مرجع نهایی در بررسی روایات است هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی‌نیاز می‌کند» (همو، ادب فنای مقریان، ج۱، ص۸۸).</ref>، معرفی کرده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۲۴۳-۲۴۶.</ref>.


دوم آنکه، ممکن است گفته شود که متن این زیارت‌نامه، غالیانه به شمار رفته، و موسی بن عمران هم غالی پنداشته شود، اما باید دانست که نام [[غالیان]] در کتب رجالی آمده<ref>ر.ک: نعمت‌الله صفری فروشانی، غالیان.</ref> و نام موسی بن عمران نخعی در زمره آنها نیست تا گفته شود این [[زیارت]] به وسیله غالیان [[جعل]] شده است؛
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100562.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|'''افضلیت امام از منظر عقل و نقل''']]
# [[پرونده:1379150.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
{{پایان منابع}}


سوم آنکه، این زیارت‌نامه در متون قدما همچون شیخ صدوق و شیخ طوسی آمده است. شیخ صدوق از [[مکتب حدیثی قم]] - که از سوی غالیان متهم به [[تقصیر]] بوده‌اند<ref>ر.ک: شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۱۰۱.</ref>- است و شیخ طوسی نیز متعلق به [[مکتب کلامی بغداد]] است که در بررسی [[احادیث]] دقت فراوانی داشتند. این مطلب نیز [[اتهام]] جعل این زیارت‌نامه به وسیله غالیان را دفع می‌کند؛
== پانویس ==
 
{{پانویس}}
چهارم آنکه، نقل این زیارت‌نامه در دو کتاب از [[کتب اربعه]] [[شیعه]] - من لایحضره الفقیه و [[تهذیب]] الاحکام - بر قوت اعتبار آن می‌افزاید.
در پایان، اشاره به سخن [[حدیث‌شناسی]] همچون [[علامه مجلسی]] خالی از [[لطف]] نیست که آن را {{عربی|أصح الزیارات سندا، و أعمها موردا، و أفصحها لفظا، و أبلغها معنی، و أعلاها شأنا}}<ref>محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، ص۲۷۸. برخی محققان بزرگ معاصر نیز این زیارت را از بهترین زیارات اهل بیت{{عم}} دانسته‌اند (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۵۹). ایشان به هنگام بحث سندی این زیارت می‌نویسد: «متن زیارت جامعه کبیره به گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می‌داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم که مرجع نهایی در بررسی روایات است هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی‌نیاز می‌کند» (همو، ادب فنای مقریان، ج۱، ص۸۸).</ref>، معرفی کرده است.


در پایان باید اشاره کنم که [[روایات]] دیگری نیز وجود دارد که می‌توانستیم از آنها برای [[اثبات]] [[برتری]] مطلق [[امامان]]{{عم}} بهره جوییم که برای رعایت اختصار از آنها [[چشم‌پوشی]] می‌کنیم<ref>برای نمونه، امیر مؤمنان{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّا أَهْلُ‏ بَيْتٍ‏ لَا يُقَاسُ‏ بِنَا أَحَدٌ}} (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۷۷؛ همو، معانی الاخبار، ص۱۷۹).</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۲۴۳-۲۴۶.</ref>
[[رده:ضرورت افضلیت امام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۵

ضرورت افضلیت امام در قرآن

شبهه تقدُّم مفضول بر فاضل در امر هدایت، در میان کفّار و منافقان معاصر رسول خدا (ص) و حتی انبیاء قبل (ع) نیز مطرح می‌شد. از همین رو، خداوند در قرآن، به مناسبت‌های گوناگون، به این مطلب پاسخ‌های مختلف داده است که در حقیقت، همگی ارشاد به حکم عقل است:

  1. امام در هدایت، باید اعلم خلایق به دین و قرآن باشد. لذا خداوند در قالب یک سؤال تعجّبی می‌پرسد: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱].
  2. خداوند، علم را به نور و صاحبان آن را به بینایان تشبیه می‌نماید و با ارشاد به قضاوت عقل انسان‌ها، می‌فرماید که این دو هرگز در یک ردیف نیستند: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ[۲].
  3. در فرهنگ قرآن، ملاک کرامت انسان، به مقدار قرب او به خداوند است[۳]. بنابر برهان لطف، امامی که هادی مردم به مقام قرب الهی است، می‌باید متّقی‌ترین مردم باشد. حال چگونه ممکن است که غیرمتّقی، هادی متّقی شود؟
  4. اگر مفضول بر فاضل امام باشد، یعنی تمام صفات حمیده‌ای که برای امام برشمردیم، تحت نظر کسی قرار می‌گیرد که با خود دارای آن صفات (که یکی از آنها عصمت است) نیست و یا در حدّی کمتر واجد آن است. امام باید اعدل و اشجع و اعلم و اقضا و اتقا و... و در یک کلام، افضل امّت باشد.

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت مقام امامت در جهان‌بینی قرآن، مقامی است که خداوند وعده آن را بعد از رسالت حضرت ابراهیم (ع) به ایشان عطا فرمود و در نتیجه، امام نه تنها در هدایت، افضل افراد امّت است، بلکه مانند رسول خدا (ص)، مهتدی به هدایت الهی و متّصل به عالم غیب است. در نتیجه، سایر افراد امّت ـ در هر مقامی از فضل و علم که باشند ـ در هدایت، خوشه‌چین خرمن مقام امام‌اند[۴].

ضرورت افضلیت امام در حدیث

در روایات، افضلیت و برتری مطلق امام بر آحاد مردم با توجه به جایگاه و علو منصب امامت مورد تاکید قرار گرفته است مانند:

  1. از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین»[۵].
  2. همچنین فرمودند: «و من ولی ولیا من المسلمین شیئا من امور المسلمین و هو یعلم أن فی المسلمین من هو خیر للمسلمین منه و اعلم بکتاب الله و سنه رسوله (ص) فقد خان الله و رسوله خان جماعة المسلمین»[۶].
  3. امیرالمؤمنین (ع) می‌‌فرماید: ای مردم، سزاوارترین شخص برای خلافت، تواناترین افراد بر امر و داناترین‌شان به فرمان خداست[۷].
  4. مرحوم صدوق از امام علی بن موسی الرضا (ع) نقل می‌‌کند: "امام را علاماتی است: عالم ترین، حکیم ترین، باتقواتر، بردبارتر، شجاع تر، سخی‌تر و عابدترین فرد است"[۸].[۹]

ادله افضلیت مطلق امامان شیعه

صرف‌نظر از مباحثی که درباره افضلیت امام ارائه می شود، می‌دانیم که خدای حکیم بندگان برگزیده‌اش را برای امر امامت منصوب کرده است. آیا برتری آنها بر دیگران، برتری مطلق است با برتری نسبی؟ البته لازم به یادآوری است سخن در همان شرایط لازم برای امامت است؛ نه اموری همچون زیبایی چهره، تناسب اندام، فصاحت و بلاغت و مانند آن. در اینجا، می توان از راه دو روش، افضلیت مطلق امامان (ع) را اثبات کرد:

نخست: خلقت نخستین

شاید اینکه اولین مخلوق خدا چه بوده است، به خودی خود اهمیتی نداشته باشد؛ چون به هر حال همه مخلوقات زودتر یا دیرتر خلق شده‌اند و اکنون وجود دارند؛ اما این مسئله از این جهت می‌تواند مهم باشد که به جایگاه مخلوقات اشاره دارد. خداوند هیچ کاری را بی‌حکمت انجام نمی‌دهد؛ اگر کسانی را پیش از دیگران آفریده، حتماً دلیلی داشته و رابطه خاصی بین او و نخستین مخلوقات وجود داشته است.

اینک با مراجعه به روایات معصومان (ع)، وجود این رابطه را بهتر درک می‌کنیم؛ چون آنچه پیش از هر چیز دیگری آفریده شده، روح پیامبر و امامان بوده است. این حقیقت دست‌کم در بیش از پنجاه روایت نقل شده است که در میان آنها احادیث معتبری نیز به چشم می‌آیند.

مثلاً رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: “نخستین چیزی که خداوند آفرید، ارواح ما بود... ” [۱۰]. همچنین در زیارت جامعه کبیره - که از امام هادی (ع) به ما رسیده است - درباره مقام امام می‌خوانیم: “خداوند شما را به صورت نور آفرید... ؛ به وسیله شما آفرینش را آغاز کرد و به وسیله شما به پایان می‌رساند”[۱۱]. ممکن است فهمیدن بخش‌هایی از این روایات آسان نباشد، اما حداقل این را می‌توان به راحتی فهمید که ایشان از آفرینش پیامبر و امامان به صورت “نور” خبر داده‌اند؛ آفرینشی که نخستین آفرینش خداوند بوده است.

اما آیا این حقیقت کمکی به ما می‌کند تا بتوانیم افضلیت مطلق امامان (ع) را اثبات کنیم؟ به نظر من بله؛ زیرا می‌توان گفت اینکه خداوند پیش از همه، پیامبر و امامان معصوم (ع) را آفریده، به این دلیل بوده است که همیشه باید میان علت و معلول، بیشترین هماهنگی وجود داشته باشد، و خداوند که خودش دارای کمالات بی‌پایان است، اول کسانی را به وجود آورده که بیشترین کمالات را داشته‌اند؛ این می‌تواند همان رابطه خاصی باشد که حدس زدیم بین خالق و نخستین مخلوق وجود دارد. وقتی نور و روح این وجودهای سرشار از کمال خلق شد، موجودات دیگر نیز در پی آن، بهره وجود یافتند و اجازه بودن گرفتند. بنابراین نخستین بودن آنها نشان از شرافت وجودی آنها دارد.

این بحث را که ادامه دهیم، به حقایقی دیگر می‌رسیم. حقایقی که از دریچه لطف امامان (ع) برای ما گشوده شده و از آنها آموخته‌ایم که بگوییم. امامان در آن سرا به ستایش خدا مشغول بوده‌اند. این را در متون اهل سنت نیز دیده‌ام[۱۲].

وقتی فرشتگان آفریده شدند، نقش امامان این شد که آموزگار فرشتگان باشند. آری؛ فرشتگان شاگرد امامان شدند. دست‌کم در دو روایت آمده است که امامان (ع) در آن عالم، چگونگی تسبیح خداوند را به ملائکه آموزش دادند. این سخنی بود که پیامبر خدا (ص) به امیر مؤمنان (ع) فرمودند[۱۳]. امام حسین (ع) نیز فرمودند: “ما اشباحی از نور بودیم که حول عرش خدا می‌چرخیدیم. پس به فرشتگان تسبیح و تهلیل و تحمید را آموختیم”[۱۴].

البته این دو روایت اعتبار بالایی ندارند؛ اما سخنی از آن بالاتر وجود دارد. امامان (ع) در سرای انوار، حجت خدا بر تمام موجودات، از جمله فرشتگان بوده‌اند[۱۵]. بنابراین باورکردنی است که امام در آن دنیا استاد فرشتگان باشد، چنان که استاد انسان‌ها در این دنیاست. این همه نشان می‌دهد که آن بزرگواران برترین کمالات را نزد خدای مهربان داشته و دارند.

دوم: زیارت جامعه کبیره

زیارت جامعه کبیره لبریز از عباراتی است که برتری مطلق امامان (ع) بر دیگران را نشان می‌دهد، که یک عبارت را بازگو می‌کنم: «فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِ‏ الْمُكَرَّمِينَ‏ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ»[۱۶]؛ خداوند شما را به شریف‌ترین جایگاه مکرمین و بالاترین منازل مقربان و والاترین درجات مرسلین رسانید؛ به آنجا که هیچ کسی پس از شما به آن نپیوندد و هیچ برتری‌جویی بر آن برتری نیابد و هیچ سبقت‌گیرنده‌ای بر آن سبقت نگیرد و هیچ طمع‌کاری در دستیابی به آن طمع نبندد، چندان که هیچ فرشته مقربی و پیمبر مرسلی و صدیقی و شهیدی و عالمی و جاهلی و فرومایه‌ای و بلند پایه‌ای و مؤمن صالحی و فاجر طالحی و جبار عنیدی و شیطان نافرمان پلیدی و هیچ مخلوقی شاهد در میان این جمع باقی نماند؛ مگر آنکه خدا جلالت امر شما و عظمت قدر شما و بزرگی شأن شما و کمال نور شما و صدق مراتب شما و ثبات مقام شما و شرف محل شما نزد او و گرامی بودنتان بر او و خصوصیاتتان در بارگاه او و قرب منزلتان نسبت به او را به ایشان شناساند.

این عبارت به روشنی برتری مطلق امامان (ع) را اثبات می‌کند. درباره اعتبار این زیارت‌نامه سخن فراوان است. تمام راویان این زیارت‌نامه افرادی مورد اعتبار و جلیل‌القدر هستند، جز موسی بن عمران نخعی که رجال نویسان به شرح حال او نپرداخته‌اند؛ از این رو مهمل به شمار می‌رود.

با وجود این، از چند طریق می‌توانیم به اعتبار این زیارت‌نامه پی ببریم: اول آنکه، حدیث‌شناسان بزرگی همچون ابن قولویه[۱۷]، شیخ صدوق، شیخ طوسی و ابن طاووس[۱۸] روایاتی را که موسی بن عمران نقل کرده در متون خود آورده‌اند. این مطلب خود می‌تواند مؤید وثاقت این راوی باشد.

دوم آنکه، ممکن است گفته شود که متن این زیارت‌نامه، غالیانه به شمار رفته، و موسی بن عمران هم غالی پنداشته شود، اما باید دانست که نام غالیان در کتب رجالی آمده[۱۹] و نام موسی بن عمران نخعی در زمره آنها نیست تا گفته شود این زیارت به وسیله غالیان جعل شده است؛

سوم آنکه، این زیارت‌نامه در متون قدما همچون شیخ صدوق و شیخ طوسی آمده است. شیخ صدوق از مکتب حدیثی قم - که از سوی غالیان متهم به تقصیر بوده‌اند[۲۰]- است و شیخ طوسی نیز متعلق به مکتب کلامی بغداد است که در بررسی احادیث دقت فراوانی داشتند. این مطلب نیز اتهام جعل این زیارت‌نامه به وسیله غالیان را دفع می‌کند؛

چهارم آنکه، نقل این زیارت‌نامه در دو کتاب از کتب اربعه شیعه - من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام - بر قوت اعتبار آن می‌افزاید.

در پایان، اشاره به سخن حدیث‌شناسی همچون علامه مجلسی خالی از لطف نیست که آن را أصح الزیارات سندا، و أعمها موردا، و أفصحها لفظا، و أبلغها معنی، و أعلاها شأنا[۲۱]، معرفی کرده است[۲۲].

منابع

پانویس

  1. «بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  2. «بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟» سوره رعد، آیه ۱۶.
  3. سوره حجرات، آیه ۱۳.
  4. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۴۴.
  5. السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.
  6. کنز العمال، ج ۱۶، ص ۸۸؛ تاریخ ابن عساکر، ج ۵۳، ص ۲۵۶.
  7. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
  8. «لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ»؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۱۳.
  9. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص ۱۳۷-۱۴۲
  10. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ همو، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۶.
  11. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳-۶۱۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.
  12. علی بن محمد ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب (ع)، ص۱۲۱؛ محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۷.
  13. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۶۲ و ۲۶۳؛ علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص۱۲-۱۴.
  14. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۳.
  15. امام صادق (ع) فرمود: «الْحُجَّةُ قَبْلَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ مَعَ‏ الْخَلْقِ‏ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷).
  16. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳.
  17. برای نمونه، ر. ک: جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۵.
  18. ر. ک: سیدعلی بن موسی بن طاووس حسنی، التحصین، ص۵۶۳.
  19. ر. ک: نعمت‌الله صفری فروشانی، غالیان.
  20. ر. ک: شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۱۰۱.
  21. محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، ص۲۷۸. برخی محققان بزرگ معاصر نیز این زیارت را از بهترین زیارات اهل بیت (ع) دانسته‌اند (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۵۹). ایشان به هنگام بحث سندی این زیارت می‌نویسد: «متن زیارت جامعه کبیره به گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می‌داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم که مرجع نهایی در بررسی روایات است هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی‌نیاز می‌کند» (همو، ادب فنای مقریان، ج۱، ص۸۸).
  22. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۲۴۳-۲۴۶.