تفسیر مأثور در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
 
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = تفسیر مأثور
| عنوان مدخل  = تفسیر مأثور
| مداخل مرتبط = [[تفسیر مأثور در علوم قرآنی]] - [[تفسیر مأثور در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


{{امامت}}
== معناشناسی ==
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[تفسیر مأثور]]''' است. "'''[[تفسیر مأثور]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
«تفسیر مأثور» ترکیبی از دو واژه [[تفسیر]] و [[مأثور]] است. مراد از تفسیر در [[آیات الهی]]، بر نمودن مفهوم، معنا و مقصود [[کلام الهی]] و برگرفتن پرده از چهره است؛<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۴۹۱ - ۴۹۲؛ المیزان، ج ۱، ص۴. </ref> اما در معنای واژه «اثر» [[اختلاف]] بسیار است؛ بر جای مانده هر چیزی را در لغت «اثر» می‌گویند<ref>ترتیب العین، ص۳۶؛ لسان العرب، ج ۱، ص۶۹، «اثر».</ref>. رایج‌ترین تعریف از آن در میان [[محدثان]] این است که «اثر»، آن خبری است که از [[صحابه]] رسیده باشد<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۹۸. </ref>. به گفته قاسمی، اثر، منقول از صحابه را گویند که اطلاق آن بر [[کلام پیامبر]] {{صل}} نیز صحیح است<ref>قواعد التحدیث، ص۸۶. </ref>.
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تفسیر مأثور در علوم قرآنی]] - [[تفسیر مأثور در تاریخ علوم]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
مراد از «تفسیر مأثور» یا «[[تفسیر اثری]]» یا «[[تفسیر نقلی]]» [[تفسیری]] است که در آن برای [[فهم]] و مقصود و مراد [[آیات قرآن کریم]] از [[روایات]] و اخباری که از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمّه هدی]] {{عم}} نقل شده استفاده شود<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر اجتماعی - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتماعی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>.
«[[تفسیر مأثور]]» ترکیبی از دو واژه [[تفسیر]] و [[مأثور]] است. تفسیر بر نمودن مفهوم، معنا و مقصود [[کلام الهی]] و برگرفتن پرده از چهره مراد در [[آیات الهی]] است؛<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۴۹۱ - ۴۹۲؛ المیزان، ج ۱، ص۴. </ref> اما در معنای واژه «اثر» [[اختلاف]] بسیار است؛ بر جای مانده هر چیزی را در لغت «اثر» گویند. <ref>ترتیب العین، ص۳۶؛ لسان العرب، ج ۱، ص۶۹، «اثر».</ref>


رایج‌ترین تعریف از آن در میان [[محدثان]] این است که «اثر»، آن خبری است که از [[صحابه]] رسیده باشد. <ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۹۸. </ref> به گفته قاسمی اثر، منقول از صحابه را گویند که اطلاق آن بر [[کلام پیامبر]]{{صل}} نیز صحیح است. <ref>قواعد التحدیث، ص۸۶. </ref> زبیدی نیز نوشته است: [[پیشوایان]] [[حدیث]] بین خبر و اثر فرق نهاده‌اند؛ بدین‌سان که گفته اند: خبر آن است که از [[پیامبر]]{{صل}} نقل شود و اثر آن است که از صحابه گزارش شود. <ref>تاج العروس، ج ۶، ص۶، «اثر».</ref> این، شایع‌ترین تعریف از اثر است؛ اما از دقت و [[استواری]] لازم برخوردار نیست. به گفته [[نورالدین عتر]] [[فقیهان]] [[خراسان]] «اثر» را ویژه «موقوف» اصطلاحی (منقول از صحابه) می‌‌دانستند و گروهی خبر را ویژه منقول از پیامبر{{صل}} دانستند؛ امّا سخن معتمدی که محدثان برآن‌اند این است که همه آنچه یاد شد را اثر می‌‌توان گفت، چون از «اثرت الحدیث» (آن را [[روایت]] کردم) گرفته شده است. <ref>منهج النقد، ص۲۸. </ref> بر همین اساس [[ابن حجر]]، نام کتابش در مصطلح الحدیث را [[نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر (کتاب)| نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر]] نامیده و [[طبری]] کتاب عظیمش در [[حدیث]] را [[تهذیب الآثار (کتاب)| تهذیب الآثار]] و [[تفصیل معانی الثابت عن رسول الله من الاخبار (کتاب)| تفصیل معانی الثابت عن رسول الله من الاخبار]] نامیده است. [[صبحی صالح]] نیز [[معتقد]] است هیچ دلیل توجیه کننده ای بر اختصاص اثر به صحابه و [[تابعان]] ارائه نشده است. <ref>علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۲۲. </ref>
== تفاوت «حدیث» و «اثر» ==
زبیدی نیز نوشته است: [[پیشوایان]] [[حدیث]] بین خبر و اثر فرق نهاده‌اند؛ بدین‌سان که گفته‌اند: خبر آن است که از [[پیامبر]] {{صل}} نقل شود و اثر آن است که از صحابه گزارش شود<ref>تاج العروس، ج ۶، ص۶، «اثر».</ref>. این، شایع‌ترین تعریف از اثر است؛ اما از دقت و [[استواری]] لازم برخوردار نیست. به گفته [[نورالدین عتر]] [[فقیهان]] [[خراسان]] «اثر» را ویژه «موقوف» اصطلاحی (منقول از صحابه) می‌‌دانستند و گروهی خبر را ویژه منقول از پیامبر {{صل}} دانستند؛ امّا سخن معتمدی که محدثان برآن‌اند این است که همه آنچه یاد شد را اثر می‌‌توان گفت، چون از «اثرت الحدیث» (آن را [[روایت]] کردم) گرفته شده است<ref>منهج النقد، ص۲۸. </ref>. بر همین اساس [[ابن حجر عسقلانی]]، نام کتابش در مصطلح الحدیث را [[نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر (کتاب)| نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر]] نامیده و [[طبری]] کتاب عظیمش در [[حدیث]] را [[تهذیب الآثار (کتاب)| تهذیب الآثار]] و [[تفصیل معانی الثابت عن رسول الله من الاخبار (کتاب)| تفصیل معانی الثابت عن رسول الله من الاخبار]] نامیده است. [[صبحی صالح]] نیز [[معتقد]] است هیچ دلیل توجیه کننده ای بر اختصاص اثر به صحابه و [[تابعان]] ارائه نشده است<ref>علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۲۲.</ref>.


برخی [[عالمان]] و [[محدثان]] [[شیعه]] نیز همگونی این دو را [[باور]] دارند؛ مانند شیخ [[بهائی]] و [[شهید ثانی]] که آورده است: اثر، اعم از [[حدیث]] و خبر است و به هر دو اثر گفته می‌‌شود؛ بر خلاف عکس آن. <ref>الرعایة فی علم الدرایه، ص۵۰؛ نهایة الدرایه، ص۸۲. </ref> به گزارش [[میرداماد]]، برخی از [[عالمان شیعه]] از این عنوان تنها منقول از [[امامان]]{{ع}} را مراد می‌‌کردند؛ اما [[شیخ صدوق]]، [[رییس]] محدثان شیعه، مراد از عنوان «آثار صحیح» را تنها [[احادیث]] [[رسول خدا]]{{صل}} و اوصیای صادق آن بزرگوار{{ع}} دانسته است. <ref>الرواشح السماویه، ص۶۷. </ref> آنچه از تتبع در نگاشته‌های [[علمای شیعه]] برمی آید این است که اثر با حدیث مترادف است و آنان از «آثار» همان احادیث منقول از [[معصوم]]{{ع}} را مراد می‌‌کرده‌اند و این اصطلاحات اگر هم در میان آثار [[شیعی]] یافت شوند نو ظهورند.
برخی [[عالمان]] و [[محدثان]] [[شیعه]] نیز همگونی این دو را [[باور]] دارند؛ مانند [[شیخ بهائی]] و [[شهید ثانی]] که آورده است: اثر، اعم از حدیث و خبر است و به هر دو اثر گفته می‌‌شود؛ برخلاف عکس آن<ref>الرعایة فی علم الدرایه، ص۵۰؛ نهایة الدرایه، ص۸۲.</ref>. به گزارش [[میرداماد]]، برخی از [[عالمان شیعه]] از این عنوان تنها منقول از [[امامان]] {{ع}} را مراد می‌‌کردند؛ اما [[شیخ صدوق]]، [[رییس]] محدثان شیعه، مراد از عنوان «آثار صحیح» را تنها [[احادیث]] [[رسول خدا]] {{صل}} و اوصیای صادق آن بزرگوار {{ع}} دانسته است<ref>الرواشح السماویه، ص۶۷.</ref>. آنچه از تتبع در نگاشته‌های [[علمای شیعه]] برمی آید این است که اثر با حدیث مترادف است و آنان از «آثار» همان احادیث منقول از [[معصوم]] {{ع}} را مراد می‌‌کرده‌اند و این اصطلاحات اگر هم در میان آثار [[شیعی]] یافت شوند نو ظهورند.


در [[روایات]] و لسان [[ائمه]]{{ع}} گاهی از احادیث [[پیامبر]]{{صل}} با عنوان اثر یاد شده است. <ref>الاحتجاج، ج ۱، ص۲۹۴؛ بحار الانوار، ج ۶۰، ص۱۹۳؛ ج ۶۷، ص۴۷، ج ۹۸، ص۲۵۶. </ref> [[شیخ مفید]] نیز اثر را بر حدیث و احادیث اطلاق کرده است. <ref>برای نمونه نک: الارشاد، ج ۱، ص۳۲۰، ۳۳۰ و.... </ref> [[ابوحنیفه نعمان بن محمد]] یکی از آثارش را الاقتصار بصحیح الآثار عن الائمه الاطهار نامیده است. [[علی بن محمد بن علی خزاز رازی]]، نیز کتابش درباره [[روایت]] [[امامت]] امامان{{ع}} را [[کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر (کتاب)| کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر]] و [[احمد بن محمد بن عیّاش جوهری]] [[مقتضب الاثر فی النص علی عدد الائمة الاثنی عشر (کتاب)| مقتضب الاثر فی النص علی عدد الائمة الاثنی عشر]] نامیده است.
در [[روایات]] و لسان [[ائمه]] {{ع}} گاهی از احادیث [[پیامبر]] {{صل}} با عنوان اثر یاد شده است<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص۲۹۴؛ بحار الانوار، ج ۶۰، ص۱۹۳؛ ج ۶۷، ص۴۷، ج ۹۸، ص۲۵۶.</ref>. [[شیخ مفید]] نیز اثر را بر حدیث و احادیث اطلاق کرده است<ref>برای نمونه نک: الارشاد، ج ۱، ص۳۲۰، ۳۳۰ و.... </ref>. [[ابوحنیفه نعمان بن محمد]] یکی از آثارش را [[الاقتصار بصحیح الآثار عن الائمه الاطهار (کتاب)|الاقتصار بصحیح الآثار عن الائمه الاطهار]] نامیده است. [[علی بن محمد بن علی خزاز رازی]]، نیز کتابش درباره [[روایت]] [[امامت]] امامان {{ع}} را [[کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر (کتاب)| کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر]] و [[احمد بن محمد بن عیّاش جوهری]] [[مقتضب الاثر فی النص علی عدد الائمة الاثنی عشر (کتاب)| مقتضب الاثر فی النص علی عدد الائمة الاثنی عشر]] نامیده است.


بنابراین می‌‌توان گفت تفاوت میان عناوین «حدیث»، «اثر» و «خبر» در سده‌های متأخّر مطرح شده است و در کتاب‌های پیشینیان سخنی از آنها نیست، به هر حال، گر چه فهرست نگاران غالباً از آثار، منقول از [[صحابه]] را مراد می‌‌کنند؛ ولی آنچه اکنون بیشتر در بیان و بنان [[عالمان]] جاری است عام بودن معنای اثر است و مراد ما در این بحث نیز همان معنای اعم است.
بنابراین می‌‌توان گفت تفاوت میان عناوین «حدیث»، «اثر» و «خبر» در سده‌های متأخّر مطرح شده است و در کتاب‌های پیشینیان سخنی از آنها نیست، به هر حال، گر چه فهرست نگاران غالباً از آثار، منقول از [[صحابه]] را مراد می‌‌کنند؛ ولی آنچه اکنون بیشتر در بیان و بنان [[عالمان]] جاری است عام بودن معنای اثر است و مراد ما در این بحث نیز همان معنای اعم است.


اما [[تفسیر مأثور]] به گفته [[ذهبی]] عبارت است از [[تفسیر آیات قرآن]] با [[آیات]] دیگر و [[تفسیر آیات]] با آنچه از [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده است و نیز نقل‌های صحابه و [[تابعان]] در تفسیر آیات. <ref>التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۱۵۲. </ref>[[محمد]] [[حسین]] [[علی]] صغیر نیز دیدگاه ذهبی در تفسیر مأثور را پذیرفته و اندکی آن را شرح داده است؛<ref>المبادی العامه، ص۹۴ - ۹۵. </ref> اما این تعریف [[استوار]] نیست؛ زیرا اولا آیاتی از [[قرآن]] که در [[تفسیر]] و تبیین دیگر آیات آمده‌اند، تفسیر اثری نیستند، ثانیاً سخن تابعان در [[آیات الهی]] را جزو تفسیر مأثور شمرده است. وی تفسیر مأثور را از آن جهت شامل اقوال تابعان دانسته است که [[تفاسیر]] معروف با این عنوان، بر اقوال آنان نیز مشتمل است. <ref>التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۱۵۲. </ref> روشن است که این [[استدلال]] استوار نیست؛ گویا اس[[تورات]]ر این است که در تعریف بگوییم، تفسیر و تبیین آیات الهی است با [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} در [[مکتب اهل بیت]]{{ع}} و [[تفسیر قرآن]] با سنت پیامبر و صحابه در [[مکتب خلفا]].<ref>[[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
اما تفسیر مأثور به گفته [[ذهبی]] عبارت است از [[تفسیر آیات قرآن]] با [[آیات]] دیگر و [[تفسیر آیات]] با آنچه از [[پیامبر]] {{صل}} نقل شده است و نیز نقل‌های صحابه و [[تابعان]] در تفسیر آیات<ref>التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۱۵۲.</ref>. «محمد حسین علی صغیر» نیز دیدگاه ذهبی در تفسیر مأثور را پذیرفته و اندکی آن را شرح داده است<ref>المبادی العامه، ص۹۴ - ۹۵.</ref>؛ اما این تعریف [[استوار]] نیست؛ زیرا اولا آیاتی از [[قرآن]] که در [[تفسیر]] و تبیین دیگر آیات آمده‌اند، تفسیر اثری نیستند، ثانیاً سخن تابعان در [[آیات الهی]] را جزو تفسیر مأثور شمرده است. وی تفسیر مأثور را از آن جهت شامل اقوال تابعان دانسته است که [[تفاسیر]] معروف با این عنوان، بر اقوال آنان نیز مشتمل است<ref>التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۱۵۲.</ref>. روشن است که این [[استدلال]] استوار نیست؛ گویا اس[[تورات]]ر این است که در تعریف بگوییم تفسیر و تبیین آیات الهی است با [[سنت پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{ع}} در [[مکتب اهل بیت]] {{ع}} و [[تفسیر قرآن]] با سنت پیامبر و صحابه در [[مکتب خلفا]]<ref>[[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>.


==جایگاه و [[حجیت تفسیر]] ماثور==
== جایگاه و حجیت تفسیر مأثور ==
برای وضوح بحث، جایگاه و [[حجیت]] تفسیر مأثور را بر اساس مصادیق سه گانه آن در مکتب خلفا در نگاه‌های مختلف بررسی می‌‌کنیم:
برای وضوح بحث، جایگاه و [[حجیت]] تفسیر مأثور را بر اساس مصادیق سه گانه آن در مکتب خلفا در نگاه‌های مختلف بررسی می‌‌کنیم:
=== تفسیر ماثور از پیامبر{{صل}}===
=== تفسیر مأثور از پیامبر {{صل}} ===
بنابر مفاد [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref> پیامبر{{صل}} هم [[مسئولیت]] [[ابلاغ پیام الهی]] و هم [[رسالت]] [[تفسیر]] و تبیین آن را بر عهده داشت. این [[آیه]] جایگاه والای [[پیامبر]]{{صل}} را در تبیین مسائل مبدأ، [[معاد]]، [[عدل]]، و [[وحی]] [[نبوت]] و [[حلال و حرام]] بر اساس [[آیات الهی]] نشان می‌‌دهد <ref>التبیان، ج ۶، ص۳۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۲۳۰؛ المیزان، ج ۱۲، ص۲۸۴. </ref> و این همه تنها با تفسیر و تبیین درست [[آیات]] صورت می‌‌گیرد. می‌‌توان گفت پیامبر{{صل}} در [[ابلاغ]] [[حقایق]] و تفسیر آموزه‌های [[وحیانی]] [[مفسر]] و مبین مستقیم [[قرآن]] است <ref>التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص۱۵۸؛ ر.ک: المنیر، ج ۱۴، ص۱۶۵. </ref> و [[کلام پیامبر]]{{صل}} در تفسیر و تبیین آیات الهی چونان خود آیات وحیانی است. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۱۰۹؛ الکفایة فی علم الروایه، ص۱۴؛ جامع بیان العلم و فضله، ج ۲، ص۱۸۸ ـ ۱۸۹. </ref> [[قرآن کریم]] در آیات بسیاری از این جایگاه والا سخن گفته است و [[عالمان]] در تبیین [[حجیت]] کلام پیامبر{{صل}} به آنها استناد کرده‌اند؛ مانند:
بنابر مفاد [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref> پیامبر {{صل}} هم [[مسئولیت]] [[ابلاغ پیام الهی]] و هم [[رسالت]] [[تفسیر]] و تبیین آن را بر عهده داشت. این [[آیه]] جایگاه والای [[پیامبر]] {{صل}} را در تبیین مسائل مبدأ، [[معاد]]، [[عدل]] و [[وحی]] [[نبوت]] و [[حلال و حرام]] بر اساس [[آیات الهی]] نشان می‌‌دهد<ref>التبیان، ج ۶، ص۳۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۲۳۰؛ المیزان، ج ۱۲، ص۲۸۴. </ref> و این همه تنها با تفسیر و تبیین درست [[آیات]] صورت می‌‌گیرد. می‌‌توان گفت پیامبر {{صل}} در [[ابلاغ]] [[حقایق]] و تفسیر آموزه‌های [[وحیانی]] [[مفسر]] و مبین مستقیم [[قرآن]] است<ref>التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص۱۵۸؛ ر. ک: المنیر، ج ۱۴، ص۱۶۵. </ref> و [[کلام پیامبر]] {{صل}} در تفسیر و تبیین آیات الهی چونان خود آیات وحیانی است<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۱۰۹؛ الکفایة فی علم الروایه، ص۱۴؛ جامع بیان العلم و فضله، ج ۲، ص۱۸۸ ـ ۱۸۹.</ref>. [[قرآن کریم]] در آیات بسیاری از این جایگاه والا سخن گفته است و [[عالمان]] در تبیین حجیت کلام پیامبر {{صل}} به آنها استناد کرده‌اند؛ مانند:
#آیاتی که جایگاه مبین و مفسر بودن پیامبر{{صل}} برای قرآن را می‌‌نمایاند؛ مانند {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref> <ref>المیزان، ج ۱۲، ص۲۵۶؛ التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص۱۳۱؛ الاساس فی التفسیر، ج ۶، ص۲۹۴۷. </ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> مراد از «کتاب» در این آیه [[قرآن کریم]] و [[تعلیم کتاب]]، [[رسالت پیامبر]]{{صل}} است که باید با [[تفسیر]] و تبیین آن محتوای [[آیات الهی]] را برای [[مردم]] بیان کند <ref>الکشاف، ج ۴، ص۵۳۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۲۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص۲۶۵. </ref> و این همه [[فلسفه بعثت]] و [[هدف رسالت]] اوست و برای مردم [[حجت]] و بایسته [[پیروی]].
# آیاتی که جایگاه مبین و مفسر بودن پیامبر {{صل}} برای قرآن را می‌‌نمایاند؛ مانند: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص۲۵۶؛ التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص۱۳۱؛ الاساس فی التفسیر، ج ۶، ص۲۹۴۷.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> مراد از «کتاب» در این آیه [[قرآن کریم]] و [[تعلیم کتاب]]، [[رسالت پیامبر]] {{صل}} است که باید با [[تفسیر]] و تبیین آن محتوای [[آیات الهی]] را برای [[مردم]] بیان کند<ref>الکشاف، ج ۴، ص۵۳۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۲۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص۲۶۵. </ref> و این همه [[فلسفه بعثت]] و [[هدف رسالت]] اوست و برای مردم [[حجت]] و بایسته [[پیروی]].
# آیاتی که بر [[وجوب پیروی]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} دلالت می‌‌کند؛ مانند {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref> روشن است که این [[لزوم اطاعت]]، اطلاق دارد و همه موارد را بر در برمی گیرد، بنابراین [[سنت پیامبر]]{{صل}} و از جمله تفسیر او از [[آیات]] نیز حجت <ref>ر.ک: روح المعانی، ج ۲، ص۱۲۶؛ تفسیر المنار، ج ۳، ص۲۸۴؛ تفسیر قاسمی، ج ۲، ص۳۰۷. </ref> و بر هر بیان و تفسیر دیگری مقدم است.
# آیاتی که بر [[وجوب پیروی]] از [[حضرت رسول]] {{صل}} دلالت می‌‌کند؛ مانند: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref> روشن است که این [[لزوم اطاعت]]، اطلاق دارد و همه موارد را بر در برمی گیرد، بنابراین [[سنت پیامبر]] {{صل}} و از جمله تفسیر او از [[آیات]] نیز حجت<ref>ر. ک: روح المعانی، ج ۲، ص۱۲۶؛ تفسیر المنار، ج ۳، ص۲۸۴؛ تفسیر قاسمی، ج ۲، ص۳۰۷. </ref> و بر هر بیان و تفسیر دیگری مقدم است.
# آیاتی که [[پیامبر]]{{صل}} را [[اسوه]] و الگوی [[مؤمنان]] معرفی می‌‌کند؛ به عنوان نمونه، [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> [[الگو]] بودن [[رسول الله]] ابعاد گسترده ای دارد و آن بزرگوار در [[رفتار]]، گفتار، تفسیر [[کتاب الهی]] و... در همه آنچه به [[اندیشه]] و [[کردار]] [[انسان]] [[مؤمن]] مرتبط است [[بهترین]] [[سرمشق]] است.
# آیاتی که [[پیامبر]] {{صل}} را [[اسوه]] و الگوی [[مؤمنان]] معرفی می‌‌کند؛ به عنوان نمونه، [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> [[الگو]] بودن [[رسول الله]] ابعاد گسترده ای دارد و آن بزرگوار در [[رفتار]]، گفتار، تفسیر [[کتاب الهی]] و... در همه آنچه به [[اندیشه]] و [[کردار]] [[انسان]] [[مؤمن]] مرتبط است [[بهترین]] [[سرمشق]] است.


اسوه بودن پیامبر{{صل}} مستلزم پیروی از گفتار و کردار آن [[حضرت]] است. <ref>المیزان، ج ۱۶، ص۲۸۸؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص۹. </ref> عبدالغنی [[عبد]] [[الخالق]] در کتابش حجیة السنه درباره این موضوع به تفصیل بحث کرده و به آیات بسیاری از جمله [[آیات]] مذکور [[استدلال]] کرده است. <ref>ر. ک: حجیة السنه، ص۲۹۱ - ۳۸۲. </ref> بر این اساس است که [[تفسیر]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[آیات قرآن کریم]] را پس از [[تفسیر قرآن به قرآن]] [[بهترین]] و مطمئن‌ترین شیوه تفسیر دانسته‌اند. <ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳ - ۹۵؛ نیز ر.ک: الموافقات، ج ۴، ص۵ - ۶، منزلة السنة من الکتاب، ص۱۲۱. </ref> اوزاعی می‌‌گوید: [[قرآن]] در تبیین و تفسیرش به [[سنت]] نیازمندتر است تا سنت به قرآن،<ref>جامع بیان العلم وفضله، ج ۲، ص۱۹۱. </ref> بنابراین سنت آن بزرگوار در [[تفسیر قرآن کریم]] اولین، مهم‌ترین و کار آمدترین منبع [[تفسیری]] است. <ref>ر.ک: الموافقات، ج ۴، ص۳۴ - ۳۶؛ تفسیر قاسمی، ج ۱، ص۱۰۷ - ۱۱۶. </ref> [[روایات تفسیری]] آن [[حضرت]] پس از [[اثبات]] صدور آن بر اساس معیارهای [[شناخت]] [[حدیث]] و تمام بودن دلالت آن از جهات [[نقد]] [[حدیث]] بی‌گمان اس[[تورات]]رین و بهترین تفسیر از آیات الهی‌اند و بر اساس آنها می‌‌توان دیگر دیدگاه‌ها را نقد کرد.<ref>[[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
اسوه بودن پیامبر {{صل}} مستلزم پیروی از گفتار و کردار آن حضرت است<ref>المیزان، ج ۱۶، ص۲۸۸؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص۹.</ref>. عبدالغنی عبد الخالق در کتابش حجیة السنه درباره این موضوع به تفصیل بحث کرده و به آیات بسیاری از جمله [[آیات]] مذکور [[استدلال]] کرده است<ref>ر. ک: حجیة السنه، ص۲۹۱ - ۳۸۲. </ref>. بر این اساس است که [[تفسیر]] [[پیامبر]] {{صل}} از [[آیات قرآن کریم]] را پس از [[تفسیر قرآن به قرآن]] بهترین و مطمئن‌ترین شیوه تفسیر دانسته‌اند<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳ - ۹۵؛ نیز ر. ک: الموافقات، ج ۴، ص۵ - ۶، منزلة السنة من الکتاب، ص۱۲۱.</ref>. اوزاعی می‌‌گوید: [[قرآن]] در تبیین و تفسیرش به [[سنت]] نیازمندتر است تا سنت به قرآن<ref>جامع بیان العلم وفضله، ج ۲، ص۱۹۱. </ref>، بنابراین سنت آن بزرگوار در [[تفسیر قرآن کریم]] اولین، مهم‌ترین و کارآمدترین منبع [[تفسیری]] است<ref>ر. ک: الموافقات، ج ۴، ص۳۴ - ۳۶؛ تفسیر قاسمی، ج ۱، ص۱۰۷ - ۱۱۶. </ref>. [[روایات تفسیری]] آن حضرت پس از [[اثبات]] صدور آن بر اساس معیارهای [[شناخت]] [[حدیث]] و تمام بودن دلالت آن از جهات [[نقد]] حدیث بی‌گمان اس[[تورات]]رین و بهترین تفسیر از آیات الهی‌اند و بر اساس آنها می‌‌توان دیگر دیدگاه‌ها را نقد کرد<ref>[[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>.
=== تفسیر ماثور از [[امامان]]{{ع}}===
[[نیازمندی]] قرآن به تفسیر و تبیین در گذر [[زمان]] و سده‌های واپسین انکارناپذیر و حتی بیش از نیازمندی آن در [[زمان حیات پیامبر]]{{صل}} است. پیامبر{{صل}} در زمان [[حیات]] خویش قرآن را در دو مرتبه تفسیر کرده است: یکی در سطح عموم و دیگری برای [[خواص]] یعنی [[اهل بیت]]{{ع}}، بر این اساس آن بزرگوار با [[مرجعیت]] بخشیدن به اهل بیت{{ع}} عملا گام مهمی در [[تفسیر آیات]] [[الهی]] برداشته و [[جاودانگی]] تفسیر آیات الهی را در کنار [[جاودانگی قرآن]] رقم زده و بدین‌سان جایگاه [[مأثور]] از امامان{{ع}} در تفسیر همانند جایگاه [[کلام]] [[رسول الله]]{{صل}} است.


[[عالمان شیعه]] برای اثبات [[حجیت سنت]] امامان{{ع}} [[ادله قرآنی]] و [[روایی]] بسیاری آورده‌اند؛ مانند:
=== تفسیر مأثور از امامان {{ع}} ===
# [[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> «[[رجس]]» به معنای [[پلیدی]] و [[ناپاکی]] <ref>ترتیب العین، ج ۶، ص۵۲؛ مفردات، ص۱۸۸؛ التحقیق، ج ۴، ص۵۴، «رجس».</ref> و در این [[آیه]] با توجه به «ال» جنس که بر سر آن آمده مفید عموم است و هر گونه پلیدی، [[گناه]] و [[ناراستی]] را شامل می‌‌شود، بنابراین آیه در پی آن است که نشان دهد [[اراده]] [[قطعی]] و حتمی [[الهی]] بر آن تعلق گرفته است که هرگونه پلیدی را از [[اهل بیت]]{{ع}} دور سازد. <ref>معجم الفاظ القرآن الکریم، ج ۱، ص۴۵۴؛ تفسیر غریب القرآن الکریم، ص۳۰۴، «رجس».</ref> [[عالمان اهل سنت]] ضمن [[تشریعی]] دانستن اراده در این آیه،<ref>الکشاف، ج ۳، ص۵۳۸؛ روح المعانی، ج ۲۲، ص۱۹. </ref> غالباً در مصداق اهل بیت نیز یا به تشریک روی آورده <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص۱۶۷؛ روح المعانی، ج ۲۲، ص۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۱۸۲. </ref> یا [[نزول]] آن را درباره [[اصحاب کساء]] یکسره [[انکار]] کرده‌اند. <ref>الکشاف، ج ۳، ص۵۳۸؛ التحریر والتنویر، ج ۲۱، ص۲۴۷. </ref> در مقابل، [[عالمان شیعه]] اراده را [[تکوینی]] و مصداق اهل بیت را منحصر در اصحاب کساء و [[امامان معصوم]]{{ع}} دانسته‌اند. <ref>البیان، ج ۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج ۸، ص۵۵۹ - ۵۶۰؛ الاصول العامة، ص۱۴۹. </ref> بی‌تردید منظور از اراده در آیه [[اراده تکوینی]] است؛ زیرا [[اراده تشریعی]] گذشته از [[ناسازگاری]] با [[حصر]] در آیه (مستفاد از تقدیم {{متن قرآن| عَنْكُمُ}} بر {{متن قرآن| الرِّجْسَ}})،<ref>نک: ادب فنای مقربان، ج ۵، ص۲۲۶ - ۲۲۷. </ref> به [[افعال عباد]] تعلق می‌‌گیرد و نه [[افعال خداوند]]، در حالی که در آیه فوق متعلَّق اراده، فعل خداست؛ نیز گستردگی نقل و تأکید و تصریح به اینکه مراد از «اهل بیت»، اصحاب کساء{{ع}} هستند در حدی است که [[عالمان]] بزرگی به [[تواتر]] آن تصریح کرده <ref>نفحات اللاهوت، ص۸۵؛ دلائل الصدق، ج ۲، ص۳۱۹. </ref> و برخی نقل‌های آن را بسیار و بی‌شمار دانسته‌اند. <ref>شواهد التنزیل، ج ۲، ص۱۸؛ تأویل الآیات، ج ۲، ص۴۵۶. </ref> [[علامه طباطبایی]] این [[روایات]] را از طریق عامّه بیش از [[روایات شیعه]] و افزون بر ۷۰ [[حدیث]] دانسته است. <ref>المیزان، ج ۱۶، ص۳۰۹ - ۳۱۱. </ref> بدین‌سان این [[آیه]] با [[صراحت]] بیانگر [[سلامت]] نفس [[اهل بیت]]{{ع}} از هر گونه [[شک و تردید]] و [[پلیدی]] و [[جهل]] و نیز [[مبیّن]] [[حجیت]] گفتار آنان است.
{{اصلی|تفسیر مأثور از امامان}}
#آیه ذکر: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref> در این آیه [[خداوند]] [[فرمان]] می‌‌دهد که [[ناآگاهان]] به آگاهان ([[اهل ذکر]]) مراجعه کنند و روشن است که باید سخن و تبیین و [[تفسیر]] {{متن قرآن| أَهْلَ الذِّكْرِ}} برای مراجعه کنندگان [[حجت]] باشد و گرنه امر به [[رجوع]] به آنان [[لغو]] خواهد بود. روایات [[فریقین]] به خوبی روشنگر آن است که [[برترین]] مصداق اهل ذکر، اهل بیت{{ع}} هستند،<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص۴۳۲ - ۴۳۷؛ احقاق الحق، ج ۳، ص۴۸۲ - ۴۸۳؛ ج ۱۴، ص۳۷۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۲۷۲. </ref> بنابراین چه مراد از ذکر [[رسول الله]]{{صل}} باشد، چنان که در [[آیات]] {{متن قرآن|أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا}}<ref>«خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است پس ای خردمندان باایمان، از خداوند پروا کنید که خداوند برای شما یادکردی فرستاده است؛» سوره طلاق، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا}}<ref>«پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به سوی روشنایی، از تیرگی‌ها بیرون آورد و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱۱.</ref> «ذکر» بر [[پیامبر]] اطلاق شده است و چه [[قرآن]] چنان که در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَنْ كُنْتُمْ قَوْمًا مُسْرِفِينَ}}<ref>«پس آیا از آن رو که قومی گزافکارید این پند را از شما با رویگردانی بازداریم؟» سوره زخرف، آیه ۵.</ref> ذکر بر آن اطلاق شد است، آنان [[اهل]] [[رسول الله]]{{صل}} و [[اهل قرآن]] و کسانی‌اند که باید درباره [[حقایق]] [[قرآنی]] از آنان سؤال کرد. <ref>المیزان، ج ۱۲، ص۲۸۵. </ref>
{{همچنین|حجیت سنت امامان}}
# [[حدیث ثقلین]]: بر اساس نقل‌های مختلف، [[رسول اکرم]]{{صل}} [[قرآن و عترت]] را برای [[هدایت امت]] معرفی کرده است: «من در میان شما دو چیز گرانبها بر جای می‌‌نهم: کتاب [[خداوند عزوجل]] و عترتم یعنی اهل بیتم. هان! آن دو جانشیان من هستند و هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آنکه در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند»<ref>{{متن حدیث| إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ المستدرک، ج ۳، ص۱۴۸؛ احقاق الحق، ج ۹، ص۳۴۲؛ حدیث الثقلین، ص۵ - ۱۰۵. </ref> نخستین و روشن‌ترین مفهوم [[برابری]] [[عترت]] با قرآن، [[آگاهی]] بی‌بدیل و [[فهم]] بی‌نظیر آن بزرگواران از [[آیات الهی]] است. این سخن را پیامبر{{صل}} در زمان‌ها و مکان‌های مختلف و با عبارت‌های گوناگون فرموده است و [[محدثان]] و محققان به این گوناگونی نقل و به تعدد جای‌های سخن و نقل‌های مختلف تصریح کرده‌اند. <ref>الصواعق المحرقه، ج ۲، ص۴۴۰؛ نیز ر.ک: حدیث الثقلین، ص۳۲ - ۳۳. </ref> [[عالمان]] [[شیعی]] از دیر باز به تبیین و [[تفسیر]] و بررسی [[سند]] این [[حدیث]] [[همت]] گماشته‌اند؛<ref>ر.ک: المراجعات، ص۷۱ - ۷۵. </ref> [[میر حامد حسین هندی]] بخشی از کتاب [[عبقات الانوار]] را به بررسی و تحلیل این حدیث اختصاص داده و در آن از سند، متن و نتایج حدیث بحث کرده و به [[شبهات]] آن پاسخ گفته است. <ref>ر.ک: عبقات الانوار، ج ۱ - ۳، «حدیث ثقلین».</ref> [[برابری]] [[اهل بیت]]{{ع}} با [[قرآن]] که روشن‌ترین مفهوم [[حدیث ثقلین]] است در [[روایات]] بسیار دیگری آمده است؛ مانند این [[سخن پیامبر]]{{صل}} که فرمود: {{متن حدیث| عَلِيٌّ مَعَ اَلْقُرْآنِ وَ اَلْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ }} <ref>المستدرک، ج ۳، ص۱۲۴؛ احقاق الحق، ج ۵، ص۶۳۹. </ref>؛ نیز آن [[حضرت]] در تبیین [[جایگاه اهل بیت]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث| هُمْ مَعَ اَلْقُرْآنِ وَ اَلْقُرْآنُ مَعَهُمْ لاَ يُفَارِقُهُمْ وَ لاَ يُفَارِقُونَهُ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ حَوْضِي }}. <ref>کمال الدین، ص۲۸۵؛ احقاق الحق، ج ۵، ص۴۱، ج ۲۰، ص۳۶۱. </ref>
# [[حدیث سفینه]]: به گفته [[ابوذر]] [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث| مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ }}. <ref>المعارف، ص۲۵۲؛ عیون الاخبار، ج ۱، ص۳۰. </ref> این [[حدیث]] به روشنی فراگیری آموزه‌های اهل بیت{{ع}} را زمینه [[رهایی]] از [[ضلالت]] و گرانجانی در برابر [[معارف]] آنان را [[گمراهی]] دانسته، همگان را به [[همراهی]] با آنان بدون هیچ قید و شرطی فرا می‌‌خواند و بدین‌سان بر [[عصمت]] و [[حجیت سنت]] ایشان دلالت دارد.


افزون بر اینها، روایات بسیاری بر حجیت سنت [[امامان معصوم]]{{ع}} دلالت دارند؛ مانند روایاتی که [[کلام]] و [[تفسیر]] ایشان را امتداد کلام و تفسیر رسول خدا{{صل}} معرفی می‌‌کنند <ref>الکافی، ج ۱، ص۵۳؛ الامالی، ص۴۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۸۳. </ref>.<ref>[[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
[[نیازمندی]] قرآن به تفسیر و تبیین در گذر [[زمان]] و سده‌های واپسین انکارناپذیر و حتی بیش از نیازمندی آن در [[زمان حیات پیامبر]] {{صل}} است. پیامبر {{صل}} در زمان [[حیات]] خویش قرآن را در دو مرتبه تفسیر کرده است: یکی در سطح عموم و دیگری برای [[خواص]] یعنی [[اهل بیت]] {{ع}}، بر این اساس آن بزرگوار با [[مرجعیت]] بخشیدن به اهل بیت {{ع}} عملا گام مهمی در [[تفسیر آیات]] [[الهی]] برداشته و [[جاودانگی]] تفسیر آیات الهی را در کنار [[جاودانگی قرآن]] رقم زده و بدین‌سان جایگاه [[مأثور]] از امامان {{ع}} در تفسیر همانند جایگاه [[کلام]] [[رسول الله]] {{صل}} است.
=== تفسیر ماثور از [[صحابه]]===
[[عالمان]] عامّه در [[حجیّت]] روایات و اجتهادات صحابه به تفصیل بحث کرده‌اند. <ref>ر.ک: اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۸ - ۱۳۶؛ ارشاد الفحول، ص۱۶۰ - ۱۶۳؛ المستصفی، ج ۱، ص۱۳۰. </ref> گروهی از آنان به افراط‌گراییده و بر پایه [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] [[سنت]] آنان را یکسر [[حجت]] دانسته‌اند؛ [[ابوحاتم رازی]]،<ref>الجرح و التعدیل، ج ۱، ص۷. </ref> [[یوسف بن عبدالله قرطبی]]،<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص۱۱۸. </ref> [[ابن اثیر علی بن محمد الجزری]]،<ref>اسد الغابه، ج ۱، ص۱۱۰. </ref> [[خطیب بغدادی]] <ref>الکفایة فی علم الروایه، ص۶۶ - ۶۷. </ref> و [[ابن حجر عسقلانی]] از این جمله‌اند. [[ابن حجر]] نوشته است: [[اهل سنت]] اتفاق دارند که تمام [[صحابیان]] عادل‌اند و از این سخن جز اندکی [[بدعت‌گذار]] روی برنتافته‌اند. <ref>الاصابه، ج ۱، ص۱۶۰ - ۱۶۲. </ref> نخستین نتیجه این دیدگاه، یکسان بودن همه صحابیان است که به هیچ روی پذیرفتنی نیست. افزون بر اینکه واقع زندگانی بسیاری از صحابیان همچون [[ولید بن عقبه]] که با توجه به [[نزول آیه]] [[نبأ]] در باره وی [[فاسق]] بود و تا آخر نیز فاسق ماند،<ref>جامع البیان، ج ۲۱، ص۶۸؛ اسباب النزول واحدی، ص۳۶۳؛ المراجعات، ص۹۷. </ref> [[ثعلبة بن حاطب]] که از [[حکم]] [[رسول الله]]{{صل}} روی بر تافت،<ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۳۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۶۱ - ۱۶۲. </ref> [[حکم بن ابی العاص بن امیه]] که [[رسول خدا]]{{صل}} او و فرزندانش را [[لعنت]] کرد<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص۴۱۴؛ اسدالغابه، ج ۲، ص۴۸ - ۴۹. الاصابه، ج ۲، ص۹۱. </ref> این دیدگاه را نقض می‌‌کند.


حامیان این نظریه به [[آیات]] و روایاتی [[استدلال]] کرده‌اند؛ از جمله:
[[عالمان شیعه]] برای اثبات [[حجیت سنت امامان]] {{ع}} [[ادله قرآنی]] و [[روایی]] بسیاری آورده‌اند؛ مانند: [[آیه تطهیر]]، [[آیه ذکر]]، [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث سفینه]].
#{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> در استدلال به این [[آیه شریفه]] گفته شده که «وسط» به معنای «[[عدل]]» است، بنابراین [[صحابه]] در گفتار و [[رفتار]] عادل‌ترین [[امت‌ها]] هستند. <ref>ر.ک: الجرح و التعدیل، ج ۱، ص۷؛ اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۵؛ الاحکام، آمدی، ج ۲، ص۹۱. </ref>
# {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref> به این [[آیه]] چنین [[استدلال]] کرده‌اند که این آیه بر [[نیکی]] و [[برتری]] این [[امت]] بر [[امت‌های پیشین]] دلالت می‌‌کند، پس اینان همواره همسوی با [[حق]] و شرع‌اند نه در [[مخالفت]] با آن. <ref>الموافقات، ج ۴، ص۴۶؛ صحابة رسول الله، ص۲۷۷ - ۲۷۸. </ref> استدلال به این دو آیه پذیرفتنی نیست؛ زیرا آیه نخست تنها در پی بیان ویژگی وسط بودن برای [[امت اسلامی]] است؛ یعنی امت اسلامی در طول [[تاریخ]] بر پایه آموزه‌ها و [[احکام شریعت]] [[اسلام]]، در [[عقیده]] و عمل امتی [[معتدل]] و به دور از [[افراط و تفریط]] است. <ref>ر.ک: المیزان، ج ۱، ص۳۱۹؛ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۱۳۰؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص۱۵. </ref> [[مفسران]] پیشین نیز هیچ گاه از این آیه [[عدالت صحابه]] و [[حجیّت]] [[سنت]] آنها را نتیجه نگرفته‌اند. <ref>ر.ک: جامع البیان، ج ۲، ص۶ - ۷؛ المحرّر الوجیز، ج ۱، ص۲۱۹؛ الکشاف، ج ۱، ص۱۹۸. </ref> آیه دوم نیز ربطی به عدالت صحابه ندارد، بلکه بیانگر برتری و خیر بودن امت اسلامی آن هم در صورت [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]] و [[ایمان]] به خداست؛<ref>الکشاف، ج ۱، ص۴۰۰؛ المیزان، ج ۳، ص۳۷۶؛ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۴۴۶. </ref> اما اگر منظور از وسط و خیر بودن، [[عدالت]] باشد با توجه به اینکه این دو [[آیه]] در پی تبیین ویژگی [[امت اسلامی]] در طول تاریخ‌اند باید همه امت اسلامی را [[عادل]] بدانیم که بطلان آن واضح است. باید افزود که حتی اگر این دو آیه [[عدالت امت]] را رقم زنند این عنوان با [[فراموشی]]، [[خطا]] و [[لغزش]] افراد [[امت]] منافاتی ندارد، بنابراین، دو آیه هرگز در جهت [[اثبات]] عدالت فرد فرد [[صحابه]] نخواهند بود، بلکه [[اعتدال]] و خیر بودن افراد را نیز ثابت نمی‌کنند، چنان که [[واقعیت]] [[زندگی]] بسیاری از [[صحابیان]] مؤید این امر است. <ref>ر.ک: الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸؛ نفحات الازهار، ج ۳، ص۱۵۶. </ref> افزون بر اینکه صرف وجود عدالت دلیل [[حجیّت]] [[سخن]] نیست،؛ چراکه عدالت تنها به معنای عدم تعمّد بر خطاست و نه حجیّت اقوال و مطابقت آنها با واقع.
#مهم‌ترین [[سند]] حامیان [[نظریه]] [[عدالت صحابه]]، روایتی منقول از [[پیامبر]]{{صل}} است: {{متن حدیث| أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اِقْتَدَيْتُمْ اِهْتَدَيْتُمْ}}. <ref>الموافقات، ج ۴، ص۴۷؛ الکشاف، ج ۲، ص۶۲۸. </ref> [[روایات]] دیگری تقریباً هم مضمون با آن نیز مستند این قول قرار گرفته‌اند؛<ref>الموافقات، ج ۴، ص۴۷؛ اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۸؛ صحابة رسول الله، ص۲۳ - ۲۴، ۱۶۳. </ref> اما این [[حدیث]] را بسیاری از حافظان و [[محدثان]] از جمله [[ابن حزم]]،<ref>الاحکام، ابن حزم، ج ۵، ص۶۴۲، ج ۶، ص۸۱۰. </ref> [[ابن عبدالبر]]،<ref>جامع بیان العلم، ج ۲، ص۹۰ـ ۹۱. </ref> [[ابن جوزی]] <ref>العلل المتناهیه، ج ۱، ص۲۸۳. </ref> و [[ذهبی]]،<ref>میزان الاعتدال، ج ۱، ص۶۰۷؛ ج ۲، ص۱۰۲. </ref> مجعول و موضوع دانسته‌اند. حتی با فرض [[صحت سند]]، این [[روایت]] به جهت محتوا نیز پذیرفتنی نخواهد بود؛ زیرا [[اقتدا]] به عموم صحابه را مایه [[هدایت]] معرفی می‌‌کند، در حالی که برخی از آنها [[فسق]] ورزیدند و حتی شراب‌خواری کردند <ref>ر.ک: اسد الغابه، ج ۱، ص۴۷۳، ج ۴، ص۳۷۵ - ۳۷۶. </ref> و با وجود [[اختلاف]] نظر میان صحابه چگونه می‌‌توان از آنان [[پیروی]] کرد.


تصویر [[قرآن کریم]] از [[صحابیان]] نیز گوناگون است؛ گاه آنان را به سبب پیشتازی در [[اسلام]] و [[پشتیبانی]] از [[پیامبر]]{{صل}} {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref>، [[پیمان]] استوارشان با [[رسول خدا]]{{صل}} با قلب‌هایی سرشار از [[ایمان]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref>، [[سختگیری]] بر [[کافران]] و [[مهربانی]] با یکدیگر، [[رکوع]] و [[سجود]] و جست و جوی [[رضوان الهی]] {{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref> و... ستوده است؛ ولی زمانی نیز برخی از آنان را به سبب خودداری از [[جهاد]] و [[تخلف]] از [[فرمان پیامبر]]{{صل}} با بهانه‌ها و عذرهای واهی {{متن قرآن|يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند» سوره توبه، آیه ۹۴.</ref>، {{متن قرآن|سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«برای شما سوگند می‌خورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بی‌گمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۶.</ref>، [[وعده‌های خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} را [[فریب]] تلقی کردن و ایجاد [[تزلزل]] در [[جبهه حق]] {{متن قرآن|هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا}}<ref>«در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.</ref> <ref>المیزان، ج ۱۶، ص۲۸۶؛ التحریر و التنویر، ج ۲۱، ص۲۰۷. </ref> و... مذمّت کرده است. وجود پدیده [[نفاق]] در میان [[صحابیان]] انکارپذیر نیست. افزون بر [[سوره]] ای ویژه با عنوان «منافقون»، [[آیات]] فراوانی در این باره نازل شده است. <ref>ر.ک: النفاق و المنافقون؛ المنافقون و شعب النفاق. </ref> این تصویر یعنی [[صحابه]] با [[منش‌ها]] و روش‌های گوناگون، تصویری است [[قرآنی]]، سنتی <ref>ر.ک: نظریة عدالة الصحابه، ص۱۹ - ۵۷ - ۱۴۴. </ref> و [[واقعی]] که صحابیان خود نیز بر این [[باور]] بودند و سخن یکدیگر را جز با [[اطمینان]] نمی‌پذیرفتند و به [[نقد]] [[کلام]] یکدیگر می‌‌پرداختند؛<ref>ر.ک: منهج نقد المتن، ص۱۰۳ - ۱۴۴. </ref> گویا بر اساس همین شواهد است که گروهی از [[عالمان]]، [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] را مردود دانسته و آنان را نیز همچون دیگران نیازمند تعدیل معرفی کرده‌اند. <ref>الاحکام، ابن حزم، ج ۲، ص۲۰۳؛ الردود والنقود، ج ۱، ص۶۸۹ - ۶۹۰؛ صحابة رسول الله، ص۲۹۷ - ۲۹۸. </ref> اس[[تورات]]رین دیدگاه در این خصوص، دیدگاه [[شیعه]] است و کسانی که صحابیان را از این نگاه همچون دیگران تلقی کرده‌اند. صرف [[همراهی]] و [[مصاحبت]] گرچه [[فضیلت]] است، هیچ گونه عصمتی نمی‌آفریند. در میان صحابه چونان دیگر نسل‌ها عادلانی بودند و نیز طغیانگران و [[منافقان]] و کسانی که از چگونگی [[زندگی]] و عملکرد آنها [[آگاهی]] دقیقی نداریم. [[سیره]] عادلان از ایشان مانند هر [[عادل]] دیگر قابل [[احتجاج]] است؛ امّا [[طاغیان]] و منافقان از صحابه نه تنها هیچ [[کرامت]] و فضیلتی ندارند. بلکه [[مذموم]] و مطرودند. درباره آنان که وضعشان برای ما روشن نیست نیز باید [[سکوت]] کرد تا [[حقیقت]] بر ما روشن شود،<ref>اجوبة مسائل جار الله، ص۱۶. </ref> بنابراین سخن و [[تفسیر]] [[صحابیان]] گرچه مهم باشد [[حجت]] نیست و نباید در [[حکم]] [[حدیث مرفوع]] تلقی شود و گفته‌ها و گزارش‌های آنها در صورت [[استواری]] نقل، بی‌گمان در حد دریافت‌هایشان است.
=== تفسیر مأثور از [[صحابه]] ===
عالمان عامّه در [[حجیّت]] روایات و اجتهادات صحابه به تفصیل بحث کرده‌اند<ref>ر. ک: اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۸ - ۱۳۶؛ ارشاد الفحول، ص۱۶۰ - ۱۶۳؛ المستصفی، ج ۱، ص۱۳۰.</ref>. به نظر آنان جمیع صحابه، عادل‌اند، بنابراین سخنانشان در [[تفسیر]] نیز [[حجّت]] است. آنان در این گفته، به روایتی که خود آن را پذیرفته‌اند استناد می‌کنند؛ {{متن حدیث|أَصْحَابِي‏ كَالنُّجُومِ‏ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ}}، یعنی «[[اصحاب]] من مانند ستارگان‌اند به هر کدام [[اقتدا]] کنید، [[هدایت]] یافته‌اید»<ref>الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.</ref>، اما شماری از علمای حدیث [[اهل سنت]]، این حدیث را مجعول دانسته‌اند که ابن خرم، ابن عبدالبّر، [[ابن جوزی]] و [[ذهبی]] از آن جمله‌اند<ref>دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۰۰.</ref>. البته چنین [[حدیثی]] با فرض [[صحت سند]] هم باز پذیرفتنی نیست؛ زیرا شماری از صحابه [[فسق]] علنی داشته و به تصریح [[قرآن کریم]] جزو [[منافقین]] بوده‌اند!<ref>{{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}} «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> [[ولید بن عقبه]] با توجه به [[نزول آیه]] [[نبأ]]، تا آخر بر فسق خود باقی ماند<ref>اسباب النزول، ص۳۶۳.</ref> و [[ثعلبة بن حاطب]] از [[فرمان پیامبر]] علناً [[سرپیچی]] کرد<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۴۸.</ref> و [[حکم بن ابی العاص بن امیة]] و فرزندانش مورد [[لعن]] [[پیامبر]] {{صل}} قرار گرفتند<ref>اعلام الموقعین، ج۴، ص۱۱۵.</ref>.


با این همه می‌‌توان گفت از جهاتی توجه به آرا و نقل‌های [[صحابه]] در [[تفسیر قرآن]] از جایگاه شایان توجهی برخور دار است:
بنابراین سخن و [[تفسیر صحابه]] - صِرفاً به دلیل [[صحابی]] بودن - نمی‌تواند [[حجت]] باشد. البته [[نقل روایت]] آن دسته از [[صحابه]] که عدالت‌شان محرز است فقط به عنوان [[راوی]] مورد [[وثوق]] قلمداد می‌شوند وگرنه دلیلی نداریم که صحابه را به عنوان [[معصوم]] تلقی کنیم. با این وجود، توجه به سخنان صحابه در [[تفسیر قرآن]] حائز اهمیت فراوان است؛ زیرا:
#آنان در فضای [[نزول]] [[آیات]] حضور داشتند و بسیاری از قراین را که به لحاظ عدم ضبط و ثبت، یا بی‌توجهی حاضران و عدم نقل از میان رفته، در [[اختیار]] داشتند و این، اثری مهم در [[فهم]] آیات دارد.
# آنان در فضای [[نزول آیات]] حضور داشتند و بسیاری از قرائن را که به لحاظ عدم ضبط و ثبت یا بی‌توجهی حاضران و عدم نقل از میان رفته در [[اختیار]] داشتند که همین، نقش مهمی در [[فهم]] آیات دارد.
# [[قرآن]] به [[زبان عربی]] [[عصر نزول]] یعنی زبانی است که صحابیان چگونگی آن را در می‌‌یافتند، بنابراین، هرچند قرآن گاه مفهوم ویژه ای به واژه‌ها داده است، ولی اظهار نظرهای صحابیان در تبیین و تفسیر لغات [[قرآنی]] را نمی‌توان نادیده گرفت.
# [[قرآن]] به [[زبان عربی]] [[عصر نزول]]، نازل شده و صحابه به چنین زبانی آشناتر از دیگران بوده‌اند
# آرای صحابیان در شکل‌گیری آرای [[تابعان]] تأثیری مستقیم داشته است و آرای آنان در [[مفسران]] دوره تدوین. افزون بر اینکه روزگاری طولانی سخن صحابیان چنان قداستی داشته که [[نقد]] و بررسی آنها ناممکن بوده است، از این رو توجه به [[تفسیر مأثور]] از صحابه از جهت باز [[شناخت]] ریشه دیدگاه‌ها و نیز چگونگی تأثیر و تأثر آنها بسیار مهم است.<ref>[[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
# آراء صحابه در شکل‌گیری آرای [[تابعان]] تأثیری مستقیم داشته است. از این‌رو توجه به تفسیر مأثور از صحابه از جهت بازشناخت ریشه دیدگاه‌ها و نیز چگونگی تأثیر و تأثر آنها بسیار مهم است<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر اجتماعی - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتماعی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>


==تفسیر مأثور در دانشنامه معاصر قرآن کریم==
حامیان این نظریه به آیات و روایاتی [[استدلال]] کرده‌اند؛ از جمله:
مراد از «[[تفسیر مأثور]]» یا «[[تفسیر اثری]]» یا «[[تفسیر نقلی]]» [[تفسیری]] است که در آن برای [[فهم]] و مقصود و مراد [[آیات قرآن کریم]] از [[روایات]] و اخباری که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمّه هدی]]{{عم}} نقل شده استفاده شود.
#{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> در استدلال به این [[آیه شریفه]] گفته شده که «وسط» به معنای «[[عدل]]» است، بنابراین [[صحابه]] در گفتار و [[رفتار]] عادل‌ترین [[امت‌ها]] هستند<ref>ر. ک: الجرح و التعدیل، ج ۱، ص۷؛ اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۵؛ الاحکام، آمدی، ج ۲، ص۹۱. </ref>.
# {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref> به این [[آیه]] چنین [[استدلال]] کرده‌اند که این آیه بر [[نیکی]] و [[برتری]] این [[امت]] بر [[امت‌های پیشین]] دلالت می‌‌کند، پس اینان همواره همسوی با [[حق]] و شرع‌اند نه در [[مخالفت]] با آن<ref>الموافقات، ج ۴، ص۴۶؛ صحابة رسول الله، ص۲۷۷ - ۲۷۸. </ref>. استدلال به این دو آیه پذیرفتنی نیست؛ زیرا آیه نخست تنها در پی بیان ویژگی وسط بودن برای [[امت اسلامی]] است؛ یعنی امت اسلامی در طول [[تاریخ]] بر پایه آموزه‌ها و [[احکام شریعت]] [[اسلام]]، در [[عقیده]] و عمل امتی [[معتدل]] و به دور از [[افراط]] و [[تفریط]] است<ref>ر. ک: المیزان، ج ۱، ص۳۱۹؛ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۱۳۰؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص۱۵. </ref>. [[مفسران]] پیشین نیز هیچ گاه از این آیه [[عدالت صحابه]] و [[حجیّت]] [[سنت]] آنها را نتیجه نگرفته‌اند<ref>ر. ک: جامع البیان، ج ۲، ص۶ - ۷؛ المحرّر الوجیز، ج ۱، ص۲۱۹؛ الکشاف، ج ۱، ص۱۹۸.</ref>. آیه دوم نیز ربطی به عدالت صحابه ندارد، بلکه بیانگر برتری و خیر بودن امت اسلامی آن هم در صورت [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]] و [[ایمان]] به خداست<ref>الکشاف، ج ۱، ص۴۰۰؛ المیزان، ج ۳، ص۳۷۶؛ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۴۴۶. </ref>؛ اما اگر منظور از وسط و خیر بودن، [[عدالت]] باشد با توجه به اینکه این دو آیه در پی تبیین ویژگی امت اسلامی در طول تاریخ‌اند باید همه امت اسلامی را [[عادل]] بدانیم که بطلان آن واضح است. باید افزود که حتی اگر این دو آیه [[عدالت امت]] را رقم زنند این عنوان با [[فراموشی]]، [[خطا]] و [[لغزش]] افراد [[امت]] منافاتی ندارد، بنابراین، دو آیه هرگز در جهت [[اثبات]] عدالت فرد فرد [[صحابه]] نخواهند بود، بلکه [[اعتدال]] و خیر بودن افراد را نیز ثابت نمی‌کنند، چنان که [[واقعیت]] [[زندگی]] بسیاری از [[صحابیان]] مؤید این امر است<ref>ر. ک: الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸؛ نفحات الازهار، ج ۳، ص۱۵۶.</ref>. افزون بر اینکه صرف وجود عدالت دلیل [[حجیّت]] [[سخن]] نیست؛ چراکه عدالت تنها به معنای عدم تعمّد بر خطاست و نه حجیّت اقوال و مطابقت آنها با واقع.
# مهم‌ترین [[سند]] حامیان [[نظریه]] [[عدالت صحابه]]، روایتی منقول از [[پیامبر]] {{صل}} است: {{متن حدیث|أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اِقْتَدَيْتُمْ اِهْتَدَيْتُمْ}}<ref>الموافقات، ج ۴، ص۴۷؛ الکشاف، ج ۲، ص۶۲۸. </ref>. [[روایات]] دیگری تقریباً هم مضمون با آن نیز مستند این قول قرار گرفته‌اند<ref>الموافقات، ج ۴، ص۴۷؛ اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۸؛ صحابة رسول الله، ص۲۳ - ۲۴، ۱۶۳.</ref>، اما این [[حدیث]] را بسیاری از حافظان و [[محدثان]] از جمله [[ابن حزم]]<ref>الاحکام، ابن حزم، ج ۵، ص۶۴۲، ج ۶، ص۸۱۰. </ref>، [[ابن عبدالبر]]<ref>جامع بیان العلم، ج ۲، ص۹۰ـ ۹۱. </ref>، [[ابن جوزی]]<ref>العلل المتناهیه، ج ۱، ص۲۸۳.</ref> و [[ذهبی]]<ref>میزان الاعتدال، ج ۱، ص۶۰۷؛ ج ۲، ص۱۰۲.</ref> مجعول و موضوع دانسته‌اند. حتی با فرض [[صحت سند]]، این [[روایت]] به جهت محتوا نیز پذیرفتنی نخواهد بود؛ زیرا [[اقتدا]] به عموم صحابه را مایه [[هدایت]] معرفی می‌‌کند، در حالی که برخی از آنها [[فسق]] ورزیدند و حتی شراب‌خواری کردند<ref>ر. ک: اسد الغابه، ج ۱، ص۴۷۳، ج ۴، ص۳۷۵ - ۳۷۶. </ref> و با وجود [[اختلاف]] نظر میان صحابه چگونه می‌‌توان از آنان [[پیروی]] کرد.


کلمه «[[مأثور]]» اسمِ مفعول از «اثر» به معنی «بر جای مانده هر چیزی» است. در اصطلاح شماری از [[محدّثان]]، «اَثَر آن خبری است که از [[صحابه]] رسیده باشد»<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۸.</ref>؛ ولی ظاهراً اَثَر باحدیث مترادف است. مفید اثر را بر [[حدیث]] و [[احادیث]] أطلاق کرده است<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۳۰-۳۲۰.</ref>. در روایات نیز گاهی از احادیث [[پیامبر]] با عنوان «اثر» یاد شده است<ref>بحار الانوار، ج۶۰، ص۱۹۳؛ ج۶۷، ص۴۷.</ref>. بنابراین «اثر» شامل خبر، [[حدیث]] و روایات نیز می‌شود. برخی، [[سخن]] [[تابعان]] و صحابه را نیز جزء مأثور دانسته‌اند<ref>التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۵۲.</ref>.
تصویر [[قرآن کریم]] از صحابیان نیز گوناگون است؛ گاه آنان را به سبب پیشتازی در [[اسلام]] و [[پشتیبانی]] از پیامبر {{صل}}: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref>، [[پیمان]] استوارشان با [[رسول خدا]] {{صل}} با قلب‌هایی سرشار از [[ایمان]]: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref>، [[سختگیری]] بر [[کافران]] و [[مهربانی]] با یکدیگر، [[رکوع]] و [[سجود]] و جستجوی [[رضوان الهی]]: {{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref> و... ستوده است؛ ولی زمانی نیز برخی از آنان را به سبب خودداری از [[جهاد]] و [[تخلف]] از [[فرمان پیامبر]] {{صل}} با بهانه‌ها و عذرهای واهی: {{متن قرآن|يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند» سوره توبه، آیه ۹۴.</ref>، {{متن قرآن|سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«برای شما سوگند می‌خورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بی‌گمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۶.</ref>، [[وعده‌های خدا]] و [[پیامبر]] {{صل}} را [[فریب]] تلقی کردن و ایجاد [[تزلزل]] در [[جبهه حق]]: {{متن قرآن|هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا}}<ref>«در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.</ref> <ref>المیزان، ج ۱۶، ص۲۸۶؛ التحریر و التنویر، ج ۲۱، ص۲۰۷. </ref> و... مذمّت کرده است. وجود پدیده [[نفاق]] در میان [[صحابیان]] انکارپذیر نیست. افزون بر سوره‌ای ویژه با عنوان «منافقون»، [[آیات]] فراوانی در این باره نازل شده است<ref>ر. ک: النفاق و المنافقون؛ المنافقون و شعب النفاق.</ref>. این تصویر یعنی [[صحابه]] با [[منش‌ها]] و روش‌های گوناگون، تصویری است [[قرآنی]]، سنتی<ref>ر. ک: نظریة عدالة الصحابه، ص۱۹ - ۵۷ - ۱۴۴.</ref> و [[واقعی]] که صحابیان خود نیز بر این [[باور]] بودند و سخن یکدیگر را جز با [[اطمینان]] نمی‌پذیرفتند و به [[نقد]] [[کلام]] یکدیگر می‌‌پرداختند<ref>ر. ک: منهج نقد المتن، ص۱۰۳ - ۱۴۴.</ref>؛ گویا بر اساس همین شواهد است که گروهی از [[عالمان]]، [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] را مردود دانسته و آنان را نیز همچون دیگران نیازمند تعدیل معرفی کرده‌اند<ref>الاحکام، ابن حزم، ج ۲، ص۲۰۳؛ الردود والنقود، ج ۱، ص۶۸۹ - ۶۹۰؛ صحابة رسول الله، ص۲۹۷ - ۲۹۸. </ref>. اس[[تورات]]رین دیدگاه در این خصوص، دیدگاه [[شیعه]] است و کسانی که صحابیان را از این نگاه همچون دیگران تلقی کرده‌اند. صرف [[همراهی]] و [[مصاحبت]] گرچه [[فضیلت]] است، هیچ گونه عصمتی نمی‌آفریند. در میان صحابه چونان دیگر نسل‌ها عادلانی بودند و نیز طغیانگران و [[منافقان]] و کسانی که از چگونگی [[زندگی]] و عملکرد آنها [[آگاهی]] دقیقی نداریم. [[سیره]] عادلان از ایشان مانند هر [[عادل]] دیگر قابل [[احتجاج]] است؛ امّا [[طاغیان]] و منافقان از صحابه نه تنها هیچ [[کرامت]] و فضیلتی ندارند. بلکه [[مذموم]] و مطرودند. درباره آنان که وضعشان برای ما روشن نیست نیز باید [[سکوت]] کرد تا [[حقیقت]] بر ما روشن شود<ref>اجوبة مسائل جار الله، ص۱۶.</ref>، بنابراین سخن و [[تفسیر]] صحابیان گرچه مهم باشد [[حجت]] نیست و نباید در [[حکم]] [[حدیث مرفوع]] تلقی شود و گفته‌ها و گزارش‌های آنها در صورت [[استواری]] نقل، بی‌گمان در حد دریافت‌هایشان است.


در [[مذهب شیعه]] مراد از «مأثور»، فقط روایات منقول از پیامبر{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} است نه صحابه و [[تابعین]].
با این همه می‌‌توان گفت از جهاتی توجه به آرا و نقل‌های صحابه در [[تفسیر قرآن]] از جایگاه شایان توجهی برخوردار است:
# آنان در فضای [[نزول]] آیات حضور داشتند و بسیاری از قراین را که به لحاظ عدم ضبط و ثبت، یا بی‌توجهی حاضران و عدم نقل از میان رفته، در [[اختیار]] داشتند و این، اثری مهم در [[فهم]] آیات دارد.
# [[قرآن]] به [[زبان عربی]] [[عصر نزول]] یعنی زبانی است که صحابیان چگونگی آن را در می‌‌یافتند، بنابراین، هرچند قرآن گاه مفهوم ویژه ای به واژه‌ها داده است، ولی اظهار نظرهای صحابیان در تبیین و تفسیر لغات [[قرآنی]] را نمی‌توان نادیده گرفت.
# آرای صحابیان در شکل‌گیری آرای [[تابعان]] تأثیری مستقیم داشته است و آرای آنان در [[مفسران]] دوره تدوین. افزون بر اینکه روزگاری طولانی سخن صحابیان چنان قداستی داشته که [[نقد]] و بررسی آنها ناممکن بوده است، از این رو توجه به تفسیر مأثور از صحابه از جهت باز [[شناخت]] ریشه دیدگاه‌ها و نیز چگونگی تأثیر و تأثر آنها بسیار مهم است<ref>[[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>.


[[حجیّت تفسیر]] مأثور، ریشه در خود [[قرآن کریم]] دارد از جمله: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. مراد از {{متن قرآن|الذِّكْرَ}} در این [[آیه قرآن]] است و مراد از {{متن قرآن|لِتُبَيِّنَ}} این است که پیامبر{{صل}} بیانگر و توضیح‌دهنده [[آیات الهی]] است. یعنی اوست که آن‌گونه که [[خدا]] خواسته [[آیات]] را تفسیر و تشریح می‌کند که مراد و مقصود [[آیه]] چیست و جزئیات مربوط به آن کدام است. بنابراین کلمه {{متن قرآن|لِتُبَيِّنَ}} [[وظیفه]] و جایگاه [[رسول اکرم]]{{صل}} را مشخص می‌کند که آن [[حضرت]] برای تحقق آن فرموده است: {{متن حدیث|إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي‏ أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}، «من در شما دو چیز گرانبها و نفیس را بر جای می‌نهم: [[قرآن]] و اهل‌بیتم؛ مادام که به آن دو تمسّک بجویید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد؛ زیرا آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا این که بر من در کنار [[حوض کوثر]] وارد شوند». برای [[آگاهی]] از [[سند]] این [[حدیث شریف]] می‌‌توان به کتابچه «[[حدیث]] الثقلین» از [[محمد]] قوام وشنوی مراجعه کرد که مآخذ و منابع متعدد آن را از کتاب‌های [[شیعه]] و [[سنی]] به نحو جامع و کامل ذکر کرده است. [[بدیهی]] است که [[اهل بیت پیامبر]] که نزدیک‌ترین افراد به [[رسول]] خدایند بیش از هر کس دیگر آشنا به کتاب و سنت‌اند؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} درباره آنان فرموده است: {{متن حدیث|هُمْ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَهُمْ‏}}<ref>کمال الدین، ص۲۸۵.</ref>.
== نتیجه‌گیری ==
[[تفسیر نقلی]] یا مأثور، مستند به بیان خود [[قرآن کریم]] است که تبیین [[پیامبر]] {{صل}} را لازم و ضروری شمرده است و بر اساس [[روایات]] صحیح از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} همچنین [[اهل بیت]] [[پاک]] آن [[حضرت]] به عنوان ادامه دهندگان [[راه هدایت]] آن حضرت، بیاناتشان در این زمینه [[حجت]] است و پس از آنان البته نقش [[صحابه]] و [[تابعان]] را نیز نمی‌توان در [[فهم قرآن]] که به [[زمان رسول خدا]] نزدیک بوده‌اند نادیده انگاشت و علت اینکه روایات تابعان را در تفسیر، جزو تفسیر نقلی قرار داده‌اند از این جهت است که کهن‌ترین کتب تفسیر نقلی (مثل [[تفسیر طبری]] و دیگران) اصولاً بر اقوال و آراء تابعان [[استوار]] است.


در نظر شماری از علمای عامّه، [[مأثور]] شامل سخنان و اجتهادات [[صحابه]] نیز می‌شود؛ زیرا به نظر آنان جمیع صحابه، عادل‌اند، بنابراین سخنانشان در [[تفسیر]] نیز [[حجّت]] است. آنان در این گفته، به روایتی که خود آن را پذیرفته‌اند استناد می‌کنند؛ {{متن حدیث|أَصْحَابِي‏ كَالنُّجُومِ‏ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ}}، یعنی «[[اصحاب]] من مانند ستارگان‌اند به هر کدام [[اقتدا]] کنید، [[هدایت]] یافته‌اید»<ref>الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.</ref>، اما شماری از علمای حدیث [[اهل سنت]]، این حدیث را مجعول دانسته‌اند که ابن خرم، ابن عبدالبّر، [[ابن جوزی]] و [[ذهبی]] از آن جمله‌اند<ref>دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۰۰.</ref>. البته چنین [[حدیثی]] با فرض [[صحت سند]] هم باز پذیرفتنی نیست؛ زیرا شماری از صحابه [[فسق]] علنی داشته و به تصریح [[قرآن کریم]] جزو [[منافقین]] بوده‌اند!<ref>{{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}} «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> [[ولید بن عقبه]] با توجه به [[نزول آیه]] [[نبأ]]، تا آخر بر [[فسق]] خود باقی ماند<ref>اسباب النزول، ص۳۶۳.</ref> و [[ثعلبة بن حاطب]] از [[فرمان پیامبر]] علناً [[سرپیچی]] کرد<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۴۸.</ref> و [[حکم بن ابی العاص]] بن [[امیة]] و فرزندانش مورد [[لعن]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفتند<ref>اعلام الموقعین، ج۴، ص۱۱۵.</ref>.
با این همه، آنچه را که [[شیعه]] و [[سنی]] به عنوان [[روایات تفسیری]] در [[تفاسیر روایی]]؛ مثل: [[تفسیر طبری]]، [[الدر المنثور]] [[سیوطی]]، [[تفسیر قمی]]، [[نورالثقلین]]، [[عیاشی]]، [[البرهان]] [[بحرانی]] و صافی نقل کرده‌اند، باید مورد تحقیق و بررسی جدی قرار گیرند و به دقت [[تصفیه]] و پالایش شوند. به تعبیر دیگر همه [[مجموعه‌های روایی]] در زمینه [[تفسیر قرآن]]، باید غربال شوند تا صحیح آنها از سقیم‌شان جدا گردد و این کار هم از جهت [[سند روایت]] و هم از جهت محتوا و انطباق آنها با قرآن کریم باید [[نقد]] و بررسی شوند.


بنابراین سخن و [[تفسیر صحابه]] - صِرفاً به دلیل [[صحابی]] بودن - نمی‌تواند [[حجت]] باشد. البته [[نقل روایت]] آن دسته از [[صحابه]] که عدالت‌شان [[محرز]] است فقط به عنوان [[راوی]] مورد [[وثوق]] قلمداد می‌شوند وگرنه دلیلی نداریم که صحابه را به عنوان [[معصوم]] تلقی کنیم. با این وجود، توجه به سخنان صحابه در [[تفسیر قرآن]] حائز اهمیت فراوان است؛ زیرا:
بنابراین چنین نیست که هر [[روایت تفسیری]] را [[حکم]] به [[تفسیر مأثور]] [[واقعی]] کنیم، بلکه بیشتر این روایات علاوه بر [[ضعف سند]] و عدم دلالت کامل، از باب جَریْ، تطبیق، [[تشبیه]] و تمثیل‌اند؛ نه تفسیر به معنی واقعی کلمه. شماری هم، تنها بیان‌گر [[شأن نزول آیه]]، آن هم به‌گونه‌ای متهافت و مختلف‌اند بنابراین، تنها پس از نقد و پالایش معلوم خواهد شد که روایات تفسیری به مفهوم صحیح آن بسیار اندک‌اند. البته روایات مربوط به [[آیات الاحکام]] که مربوط به [[فقه]] و [[احکام]] آن می‌شود، حکم دیگری دارند<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر اجتماعی - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتماعی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>.
#آنان در فضای [[نزول]] [[آیات]] حضور داشتند و بسیاری از قرائن را که به لحاظ عدم ضبط و ثبت یا بی‌توجهی حاضران و عدم نقل از میان رفته در [[اختیار]] داشتند که همین، نقش مهمی در [[فهم]] آیات دارد.
#[[قرآن]] به [[زبان عربی]] [[عصر نزول]]، نازل شده و صحابه به چنین زبانی آشناتر از دیگران بوده‌اند
#آراء صحابه در شکل‌گیری آرای [[تابعان]] تأثیری مستقیم داشته است. از این‌رو توجه به [[تفسیر مأثور]] از صحابه از جهت بازشناخت ریشه دیدگاه‌ها و نیز چگونگی تأثیر و تأثر آنها بسیار مهم است<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۰۲.</ref>.
نتیجه بحث این که [[تفسیر]] [[نقلی]] یا [[مأثور]]، مستند به بیان خود [[قرآن کریم]] است که تبیین پیامبر{{صل}} را لازم و ضروری شمرده است و بر اساس [[روایات]] صحیح از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز، [[اهل بیت]] [[پاک]] آن [[حضرت]] به عنوان ادامه دهندگان [[راه هدایت]] آن حضرت، بیاناتشان در این زمینه حجت است و پس از آنان البته نقش صحابه و تابعان را نیز نمی‌توان در [[فهم قرآن]] که به [[زمان رسول خدا]] نزدیک بوده‌اند نادیده انگاشت و علت این که روایات تابعان را در تفسیر، جزو تفسیر نقلی قرار داده‌اند از این جهت است که کهن‌ترین کتب [[تفسیر]] [[نقلی]] (مثل [[تفسیر طبری]] و دیگران) اصولاً بر اقوال و آراء [[تابعان]] [[استوار]] است.


با این همه، آنچه را که [[شیعه]] و [[سنی]] به عنوان [[روایات تفسیری]] در [[تفاسیر]] [[روایی]] مثل [[تفسیر طبری]]، [[الدر المنثور]] [[سیوطی]]، [[تفسیر قمی]]، [[نورالثقلین]]، عیاشی، البرهان [[بحرانی]] و صافی نقل کرده‌اند، باید مورد تحقیق و بررسی جدی قرار گیرند و به دقت [[تصفیه]] و پالایش شوند. به تعبیر دیگر همه [[مجموعه‌های روایی]] در زمینه [[تفسیر قرآن]]، باید [[غربال]] شوند تا صحیح آنها از سقیم‌شان جدا گردد و این کار هم از جهت [[سند روایت]] و هم از جهت محتوا و انطباق آنها با [[قرآن کریم]] باید [[نقد]] و بررسی شوند.
== منابع ==
 
بنابراین چنین نیست که هر [[روایت]] [[تفسیری]] را [[حکم]] به [[تفسیر مأثور]] [[واقعی]] کنیم، بلکه بیشتر این [[روایات]] علاوه بر [[ضعف سند]] و عدم دلالت کامل، از باب جَریْ، [[تطبیق]]، [[تشبیه]] و تمثیل‌اند؛ نه تفسیر به معنی واقعی کلمه. شماری هم، تنها بیان‌گر [[شأن نزول]] [[آیه]]، آن هم به‌گونه‌ای متهافت و مختلف‌اند بنابراین، تنها پس از نقد و پالایش معلوم خواهد شد که روایات تفسیری به مفهوم صحیح آن بسیار اندک‌اند. البته روایات مربوط به [[آیات الاحکام]] که مربوط به [[فقه]] و [[احکام]] آن می‌شود، [[حکم]] دیگری دارند.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر اجتماعی - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتماعی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر اجتماعی - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتماعی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
#[[پرونده:000059.jpg|22px]] [[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۸''']]
# [[پرونده:000059.jpg|22px]] [[محمد علی مهدوی راد|مهدوی راد، محمد علی]]، [[تفسیر مأثور - مهدوی راد (مقاله)|مقاله «تفسیر مأثور»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۸''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:تفسیر مأثور]]
[[رده:تفسیر مأثور]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۶

معناشناسی

«تفسیر مأثور» ترکیبی از دو واژه تفسیر و مأثور است. مراد از تفسیر در آیات الهی، بر نمودن مفهوم، معنا و مقصود کلام الهی و برگرفتن پرده از چهره است؛[۱] اما در معنای واژه «اثر» اختلاف بسیار است؛ بر جای مانده هر چیزی را در لغت «اثر» می‌گویند[۲]. رایج‌ترین تعریف از آن در میان محدثان این است که «اثر»، آن خبری است که از صحابه رسیده باشد[۳]. به گفته قاسمی، اثر، منقول از صحابه را گویند که اطلاق آن بر کلام پیامبر (ص) نیز صحیح است[۴].

مراد از «تفسیر مأثور» یا «تفسیر اثری» یا «تفسیر نقلی» تفسیری است که در آن برای فهم و مقصود و مراد آیات قرآن کریم از روایات و اخباری که از پیامبر اکرم (ص) و ائمّه هدی (ع) نقل شده استفاده شود[۵].

تفاوت «حدیث» و «اثر»

زبیدی نیز نوشته است: پیشوایان حدیث بین خبر و اثر فرق نهاده‌اند؛ بدین‌سان که گفته‌اند: خبر آن است که از پیامبر (ص) نقل شود و اثر آن است که از صحابه گزارش شود[۶]. این، شایع‌ترین تعریف از اثر است؛ اما از دقت و استواری لازم برخوردار نیست. به گفته نورالدین عتر فقیهان خراسان «اثر» را ویژه «موقوف» اصطلاحی (منقول از صحابه) می‌‌دانستند و گروهی خبر را ویژه منقول از پیامبر (ص) دانستند؛ امّا سخن معتمدی که محدثان برآن‌اند این است که همه آنچه یاد شد را اثر می‌‌توان گفت، چون از «اثرت الحدیث» (آن را روایت کردم) گرفته شده است[۷]. بر همین اساس ابن حجر عسقلانی، نام کتابش در مصطلح الحدیث را نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر نامیده و طبری کتاب عظیمش در حدیث را تهذیب الآثار و تفصیل معانی الثابت عن رسول الله من الاخبار نامیده است. صبحی صالح نیز معتقد است هیچ دلیل توجیه کننده ای بر اختصاص اثر به صحابه و تابعان ارائه نشده است[۸].

برخی عالمان و محدثان شیعه نیز همگونی این دو را باور دارند؛ مانند شیخ بهائی و شهید ثانی که آورده است: اثر، اعم از حدیث و خبر است و به هر دو اثر گفته می‌‌شود؛ برخلاف عکس آن[۹]. به گزارش میرداماد، برخی از عالمان شیعه از این عنوان تنها منقول از امامان (ع) را مراد می‌‌کردند؛ اما شیخ صدوق، رییس محدثان شیعه، مراد از عنوان «آثار صحیح» را تنها احادیث رسول خدا (ص) و اوصیای صادق آن بزرگوار (ع) دانسته است[۱۰]. آنچه از تتبع در نگاشته‌های علمای شیعه برمی آید این است که اثر با حدیث مترادف است و آنان از «آثار» همان احادیث منقول از معصوم (ع) را مراد می‌‌کرده‌اند و این اصطلاحات اگر هم در میان آثار شیعی یافت شوند نو ظهورند.

در روایات و لسان ائمه (ع) گاهی از احادیث پیامبر (ص) با عنوان اثر یاد شده است[۱۱]. شیخ مفید نیز اثر را بر حدیث و احادیث اطلاق کرده است[۱۲]. ابوحنیفه نعمان بن محمد یکی از آثارش را الاقتصار بصحیح الآثار عن الائمه الاطهار نامیده است. علی بن محمد بن علی خزاز رازی، نیز کتابش درباره روایت امامت امامان (ع) را کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر و احمد بن محمد بن عیّاش جوهری مقتضب الاثر فی النص علی عدد الائمة الاثنی عشر نامیده است.

بنابراین می‌‌توان گفت تفاوت میان عناوین «حدیث»، «اثر» و «خبر» در سده‌های متأخّر مطرح شده است و در کتاب‌های پیشینیان سخنی از آنها نیست، به هر حال، گر چه فهرست نگاران غالباً از آثار، منقول از صحابه را مراد می‌‌کنند؛ ولی آنچه اکنون بیشتر در بیان و بنان عالمان جاری است عام بودن معنای اثر است و مراد ما در این بحث نیز همان معنای اعم است.

اما تفسیر مأثور به گفته ذهبی عبارت است از تفسیر آیات قرآن با آیات دیگر و تفسیر آیات با آنچه از پیامبر (ص) نقل شده است و نیز نقل‌های صحابه و تابعان در تفسیر آیات[۱۳]. «محمد حسین علی صغیر» نیز دیدگاه ذهبی در تفسیر مأثور را پذیرفته و اندکی آن را شرح داده است[۱۴]؛ اما این تعریف استوار نیست؛ زیرا اولا آیاتی از قرآن که در تفسیر و تبیین دیگر آیات آمده‌اند، تفسیر اثری نیستند، ثانیاً سخن تابعان در آیات الهی را جزو تفسیر مأثور شمرده است. وی تفسیر مأثور را از آن جهت شامل اقوال تابعان دانسته است که تفاسیر معروف با این عنوان، بر اقوال آنان نیز مشتمل است[۱۵]. روشن است که این استدلال استوار نیست؛ گویا استوراتر این است که در تعریف بگوییم تفسیر و تبیین آیات الهی است با سنت پیامبر (ص) و امامان (ع) در مکتب اهل بیت (ع) و تفسیر قرآن با سنت پیامبر و صحابه در مکتب خلفا[۱۶].

جایگاه و حجیت تفسیر مأثور

برای وضوح بحث، جایگاه و حجیت تفسیر مأثور را بر اساس مصادیق سه گانه آن در مکتب خلفا در نگاه‌های مختلف بررسی می‌‌کنیم:

تفسیر مأثور از پیامبر (ص)

بنابر مفاد آیه شریفه وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۷] پیامبر (ص) هم مسئولیت ابلاغ پیام الهی و هم رسالت تفسیر و تبیین آن را بر عهده داشت. این آیه جایگاه والای پیامبر (ص) را در تبیین مسائل مبدأ، معاد، عدل و وحی نبوت و حلال و حرام بر اساس آیات الهی نشان می‌‌دهد[۱۸] و این همه تنها با تفسیر و تبیین درست آیات صورت می‌‌گیرد. می‌‌توان گفت پیامبر (ص) در ابلاغ حقایق و تفسیر آموزه‌های وحیانی مفسر و مبین مستقیم قرآن است[۱۹] و کلام پیامبر (ص) در تفسیر و تبیین آیات الهی چونان خود آیات وحیانی است[۲۰]. قرآن کریم در آیات بسیاری از این جایگاه والا سخن گفته است و عالمان در تبیین حجیت کلام پیامبر (ص) به آنها استناد کرده‌اند؛ مانند:

  1. آیاتی که جایگاه مبین و مفسر بودن پیامبر (ص) برای قرآن را می‌‌نمایاند؛ مانند: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۲۱].[۲۲]، هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲۳] مراد از «کتاب» در این آیه قرآن کریم و تعلیم کتاب، رسالت پیامبر (ص) است که باید با تفسیر و تبیین آن محتوای آیات الهی را برای مردم بیان کند[۲۴] و این همه فلسفه بعثت و هدف رسالت اوست و برای مردم حجت و بایسته پیروی.
  2. آیاتی که بر وجوب پیروی از حضرت رسول (ص) دلالت می‌‌کند؛ مانند: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۵] روشن است که این لزوم اطاعت، اطلاق دارد و همه موارد را بر در برمی گیرد، بنابراین سنت پیامبر (ص) و از جمله تفسیر او از آیات نیز حجت[۲۶] و بر هر بیان و تفسیر دیگری مقدم است.
  3. آیاتی که پیامبر (ص) را اسوه و الگوی مؤمنان معرفی می‌‌کند؛ به عنوان نمونه، آیه لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۲۷] الگو بودن رسول الله ابعاد گسترده ای دارد و آن بزرگوار در رفتار، گفتار، تفسیر کتاب الهی و... در همه آنچه به اندیشه و کردار انسان مؤمن مرتبط است بهترین سرمشق است.

اسوه بودن پیامبر (ص) مستلزم پیروی از گفتار و کردار آن حضرت است[۲۸]. عبدالغنی عبد الخالق در کتابش حجیة السنه درباره این موضوع به تفصیل بحث کرده و به آیات بسیاری از جمله آیات مذکور استدلال کرده است[۲۹]. بر این اساس است که تفسیر پیامبر (ص) از آیات قرآن کریم را پس از تفسیر قرآن به قرآن بهترین و مطمئن‌ترین شیوه تفسیر دانسته‌اند[۳۰]. اوزاعی می‌‌گوید: قرآن در تبیین و تفسیرش به سنت نیازمندتر است تا سنت به قرآن[۳۱]، بنابراین سنت آن بزرگوار در تفسیر قرآن کریم اولین، مهم‌ترین و کارآمدترین منبع تفسیری است[۳۲]. روایات تفسیری آن حضرت پس از اثبات صدور آن بر اساس معیارهای شناخت حدیث و تمام بودن دلالت آن از جهات نقد حدیث بی‌گمان استوراترین و بهترین تفسیر از آیات الهی‌اند و بر اساس آنها می‌‌توان دیگر دیدگاه‌ها را نقد کرد[۳۳].

تفسیر مأثور از امامان (ع)

نیازمندی قرآن به تفسیر و تبیین در گذر زمان و سده‌های واپسین انکارناپذیر و حتی بیش از نیازمندی آن در زمان حیات پیامبر (ص) است. پیامبر (ص) در زمان حیات خویش قرآن را در دو مرتبه تفسیر کرده است: یکی در سطح عموم و دیگری برای خواص یعنی اهل بیت (ع)، بر این اساس آن بزرگوار با مرجعیت بخشیدن به اهل بیت (ع) عملا گام مهمی در تفسیر آیات الهی برداشته و جاودانگی تفسیر آیات الهی را در کنار جاودانگی قرآن رقم زده و بدین‌سان جایگاه مأثور از امامان (ع) در تفسیر همانند جایگاه کلام رسول الله (ص) است.

عالمان شیعه برای اثبات حجیت سنت امامان (ع) ادله قرآنی و روایی بسیاری آورده‌اند؛ مانند: آیه تطهیر، آیه ذکر، حدیث ثقلین و حدیث سفینه.

تفسیر مأثور از صحابه

عالمان عامّه در حجیّت روایات و اجتهادات صحابه به تفصیل بحث کرده‌اند[۳۴]. به نظر آنان جمیع صحابه، عادل‌اند، بنابراین سخنانشان در تفسیر نیز حجّت است. آنان در این گفته، به روایتی که خود آن را پذیرفته‌اند استناد می‌کنند؛ «أَصْحَابِي‏ كَالنُّجُومِ‏ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ»، یعنی «اصحاب من مانند ستارگان‌اند به هر کدام اقتدا کنید، هدایت یافته‌اید»[۳۵]، اما شماری از علمای حدیث اهل سنت، این حدیث را مجعول دانسته‌اند که ابن خرم، ابن عبدالبّر، ابن جوزی و ذهبی از آن جمله‌اند[۳۶]. البته چنین حدیثی با فرض صحت سند هم باز پذیرفتنی نیست؛ زیرا شماری از صحابه فسق علنی داشته و به تصریح قرآن کریم جزو منافقین بوده‌اند![۳۷] ولید بن عقبه با توجه به نزول آیه نبأ، تا آخر بر فسق خود باقی ماند[۳۸] و ثعلبة بن حاطب از فرمان پیامبر علناً سرپیچی کرد[۳۹] و حکم بن ابی العاص بن امیة و فرزندانش مورد لعن پیامبر (ص) قرار گرفتند[۴۰].

بنابراین سخن و تفسیر صحابه - صِرفاً به دلیل صحابی بودن - نمی‌تواند حجت باشد. البته نقل روایت آن دسته از صحابه که عدالت‌شان محرز است فقط به عنوان راوی مورد وثوق قلمداد می‌شوند وگرنه دلیلی نداریم که صحابه را به عنوان معصوم تلقی کنیم. با این وجود، توجه به سخنان صحابه در تفسیر قرآن حائز اهمیت فراوان است؛ زیرا:

  1. آنان در فضای نزول آیات حضور داشتند و بسیاری از قرائن را که به لحاظ عدم ضبط و ثبت یا بی‌توجهی حاضران و عدم نقل از میان رفته در اختیار داشتند که همین، نقش مهمی در فهم آیات دارد.
  2. قرآن به زبان عربی عصر نزول، نازل شده و صحابه به چنین زبانی آشناتر از دیگران بوده‌اند
  3. آراء صحابه در شکل‌گیری آرای تابعان تأثیری مستقیم داشته است. از این‌رو توجه به تفسیر مأثور از صحابه از جهت بازشناخت ریشه دیدگاه‌ها و نیز چگونگی تأثیر و تأثر آنها بسیار مهم است[۴۱].[۴۲]

حامیان این نظریه به آیات و روایاتی استدلال کرده‌اند؛ از جمله:

  1. وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۴۳] در استدلال به این آیه شریفه گفته شده که «وسط» به معنای «عدل» است، بنابراین صحابه در گفتار و رفتار عادل‌ترین امت‌ها هستند[۴۴].
  2. كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ[۴۵] به این آیه چنین استدلال کرده‌اند که این آیه بر نیکی و برتری این امت بر امت‌های پیشین دلالت می‌‌کند، پس اینان همواره همسوی با حق و شرع‌اند نه در مخالفت با آن[۴۶]. استدلال به این دو آیه پذیرفتنی نیست؛ زیرا آیه نخست تنها در پی بیان ویژگی وسط بودن برای امت اسلامی است؛ یعنی امت اسلامی در طول تاریخ بر پایه آموزه‌ها و احکام شریعت اسلام، در عقیده و عمل امتی معتدل و به دور از افراط و تفریط است[۴۷]. مفسران پیشین نیز هیچ گاه از این آیه عدالت صحابه و حجیّت سنت آنها را نتیجه نگرفته‌اند[۴۸]. آیه دوم نیز ربطی به عدالت صحابه ندارد، بلکه بیانگر برتری و خیر بودن امت اسلامی آن هم در صورت امر به معروف، نهی از منکر و ایمان به خداست[۴۹]؛ اما اگر منظور از وسط و خیر بودن، عدالت باشد با توجه به اینکه این دو آیه در پی تبیین ویژگی امت اسلامی در طول تاریخ‌اند باید همه امت اسلامی را عادل بدانیم که بطلان آن واضح است. باید افزود که حتی اگر این دو آیه عدالت امت را رقم زنند این عنوان با فراموشی، خطا و لغزش افراد امت منافاتی ندارد، بنابراین، دو آیه هرگز در جهت اثبات عدالت فرد فرد صحابه نخواهند بود، بلکه اعتدال و خیر بودن افراد را نیز ثابت نمی‌کنند، چنان که واقعیت زندگی بسیاری از صحابیان مؤید این امر است[۵۰]. افزون بر اینکه صرف وجود عدالت دلیل حجیّت سخن نیست؛ چراکه عدالت تنها به معنای عدم تعمّد بر خطاست و نه حجیّت اقوال و مطابقت آنها با واقع.
  3. مهم‌ترین سند حامیان نظریه عدالت صحابه، روایتی منقول از پیامبر (ص) است: «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اِقْتَدَيْتُمْ اِهْتَدَيْتُمْ»[۵۱]. روایات دیگری تقریباً هم مضمون با آن نیز مستند این قول قرار گرفته‌اند[۵۲]، اما این حدیث را بسیاری از حافظان و محدثان از جمله ابن حزم[۵۳]، ابن عبدالبر[۵۴]، ابن جوزی[۵۵] و ذهبی[۵۶] مجعول و موضوع دانسته‌اند. حتی با فرض صحت سند، این روایت به جهت محتوا نیز پذیرفتنی نخواهد بود؛ زیرا اقتدا به عموم صحابه را مایه هدایت معرفی می‌‌کند، در حالی که برخی از آنها فسق ورزیدند و حتی شراب‌خواری کردند[۵۷] و با وجود اختلاف نظر میان صحابه چگونه می‌‌توان از آنان پیروی کرد.

تصویر قرآن کریم از صحابیان نیز گوناگون است؛ گاه آنان را به سبب پیشتازی در اسلام و پشتیبانی از پیامبر (ص): وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۵۸]، پیمان استوارشان با رسول خدا (ص) با قلب‌هایی سرشار از ایمان: إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۵۹]، سختگیری بر کافران و مهربانی با یکدیگر، رکوع و سجود و جستجوی رضوان الهی: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا[۶۰] و... ستوده است؛ ولی زمانی نیز برخی از آنان را به سبب خودداری از جهاد و تخلف از فرمان پیامبر (ص) با بهانه‌ها و عذرهای واهی: يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۶۱]، سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۶۲]، يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۶۳]، وعده‌های خدا و پیامبر (ص) را فریب تلقی کردن و ایجاد تزلزل در جبهه حق: هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا[۶۴]، وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا[۶۵] [۶۶] و... مذمّت کرده است. وجود پدیده نفاق در میان صحابیان انکارپذیر نیست. افزون بر سوره‌ای ویژه با عنوان «منافقون»، آیات فراوانی در این باره نازل شده است[۶۷]. این تصویر یعنی صحابه با منش‌ها و روش‌های گوناگون، تصویری است قرآنی، سنتی[۶۸] و واقعی که صحابیان خود نیز بر این باور بودند و سخن یکدیگر را جز با اطمینان نمی‌پذیرفتند و به نقد کلام یکدیگر می‌‌پرداختند[۶۹]؛ گویا بر اساس همین شواهد است که گروهی از عالمان، نظریه عدالت صحابه را مردود دانسته و آنان را نیز همچون دیگران نیازمند تعدیل معرفی کرده‌اند[۷۰]. استوراترین دیدگاه در این خصوص، دیدگاه شیعه است و کسانی که صحابیان را از این نگاه همچون دیگران تلقی کرده‌اند. صرف همراهی و مصاحبت گرچه فضیلت است، هیچ گونه عصمتی نمی‌آفریند. در میان صحابه چونان دیگر نسل‌ها عادلانی بودند و نیز طغیانگران و منافقان و کسانی که از چگونگی زندگی و عملکرد آنها آگاهی دقیقی نداریم. سیره عادلان از ایشان مانند هر عادل دیگر قابل احتجاج است؛ امّا طاغیان و منافقان از صحابه نه تنها هیچ کرامت و فضیلتی ندارند. بلکه مذموم و مطرودند. درباره آنان که وضعشان برای ما روشن نیست نیز باید سکوت کرد تا حقیقت بر ما روشن شود[۷۱]، بنابراین سخن و تفسیر صحابیان گرچه مهم باشد حجت نیست و نباید در حکم حدیث مرفوع تلقی شود و گفته‌ها و گزارش‌های آنها در صورت استواری نقل، بی‌گمان در حد دریافت‌هایشان است.

با این همه می‌‌توان گفت از جهاتی توجه به آرا و نقل‌های صحابه در تفسیر قرآن از جایگاه شایان توجهی برخوردار است:

  1. آنان در فضای نزول آیات حضور داشتند و بسیاری از قراین را که به لحاظ عدم ضبط و ثبت، یا بی‌توجهی حاضران و عدم نقل از میان رفته، در اختیار داشتند و این، اثری مهم در فهم آیات دارد.
  2. قرآن به زبان عربی عصر نزول یعنی زبانی است که صحابیان چگونگی آن را در می‌‌یافتند، بنابراین، هرچند قرآن گاه مفهوم ویژه ای به واژه‌ها داده است، ولی اظهار نظرهای صحابیان در تبیین و تفسیر لغات قرآنی را نمی‌توان نادیده گرفت.
  3. آرای صحابیان در شکل‌گیری آرای تابعان تأثیری مستقیم داشته است و آرای آنان در مفسران دوره تدوین. افزون بر اینکه روزگاری طولانی سخن صحابیان چنان قداستی داشته که نقد و بررسی آنها ناممکن بوده است، از این رو توجه به تفسیر مأثور از صحابه از جهت باز شناخت ریشه دیدگاه‌ها و نیز چگونگی تأثیر و تأثر آنها بسیار مهم است[۷۲].

نتیجه‌گیری

تفسیر نقلی یا مأثور، مستند به بیان خود قرآن کریم است که تبیین پیامبر (ص) را لازم و ضروری شمرده است و بر اساس روایات صحیح از پیامبر اکرم (ص) همچنین اهل بیت پاک آن حضرت به عنوان ادامه دهندگان راه هدایت آن حضرت، بیاناتشان در این زمینه حجت است و پس از آنان البته نقش صحابه و تابعان را نیز نمی‌توان در فهم قرآن که به زمان رسول خدا نزدیک بوده‌اند نادیده انگاشت و علت اینکه روایات تابعان را در تفسیر، جزو تفسیر نقلی قرار داده‌اند از این جهت است که کهن‌ترین کتب تفسیر نقلی (مثل تفسیر طبری و دیگران) اصولاً بر اقوال و آراء تابعان استوار است.

با این همه، آنچه را که شیعه و سنی به عنوان روایات تفسیری در تفاسیر روایی؛ مثل: تفسیر طبری، الدر المنثور سیوطی، تفسیر قمی، نورالثقلین، عیاشی، البرهان بحرانی و صافی نقل کرده‌اند، باید مورد تحقیق و بررسی جدی قرار گیرند و به دقت تصفیه و پالایش شوند. به تعبیر دیگر همه مجموعه‌های روایی در زمینه تفسیر قرآن، باید غربال شوند تا صحیح آنها از سقیم‌شان جدا گردد و این کار هم از جهت سند روایت و هم از جهت محتوا و انطباق آنها با قرآن کریم باید نقد و بررسی شوند.

بنابراین چنین نیست که هر روایت تفسیری را حکم به تفسیر مأثور واقعی کنیم، بلکه بیشتر این روایات علاوه بر ضعف سند و عدم دلالت کامل، از باب جَریْ، تطبیق، تشبیه و تمثیل‌اند؛ نه تفسیر به معنی واقعی کلمه. شماری هم، تنها بیان‌گر شأن نزول آیه، آن هم به‌گونه‌ای متهافت و مختلف‌اند بنابراین، تنها پس از نقد و پالایش معلوم خواهد شد که روایات تفسیری به مفهوم صحیح آن بسیار اندک‌اند. البته روایات مربوط به آیات الاحکام که مربوط به فقه و احکام آن می‌شود، حکم دیگری دارند[۷۳].

منابع

پانویس

  1. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۴۹۱ - ۴۹۲؛ المیزان، ج ۱، ص۴.
  2. ترتیب العین، ص۳۶؛ لسان العرب، ج ۱، ص۶۹، «اثر».
  3. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۹۸.
  4. قواعد التحدیث، ص۸۶.
  5. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر اجتماعی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ مهدوی راد، محمد علی، مقاله «تفسیر مأثور»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  6. تاج العروس، ج ۶، ص۶، «اثر».
  7. منهج النقد، ص۲۸.
  8. علوم الحدیث و مصطلحه، ص۱۲۲.
  9. الرعایة فی علم الدرایه، ص۵۰؛ نهایة الدرایه، ص۸۲.
  10. الرواشح السماویه، ص۶۷.
  11. الاحتجاج، ج ۱، ص۲۹۴؛ بحار الانوار، ج ۶۰، ص۱۹۳؛ ج ۶۷، ص۴۷، ج ۹۸، ص۲۵۶.
  12. برای نمونه نک: الارشاد، ج ۱، ص۳۲۰، ۳۳۰ و....
  13. التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۱۵۲.
  14. المبادی العامه، ص۹۴ - ۹۵.
  15. التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۱۵۲.
  16. مهدوی راد، محمد علی، مقاله «تفسیر مأثور»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  17. «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.
  18. التبیان، ج ۶، ص۳۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۲۳۰؛ المیزان، ج ۱۲، ص۲۸۴.
  19. التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص۱۵۸؛ ر. ک: المنیر، ج ۱۴، ص۱۶۵.
  20. تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۱۰۹؛ الکفایة فی علم الروایه، ص۱۴؛ جامع بیان العلم و فضله، ج ۲، ص۱۸۸ ـ ۱۸۹.
  21. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  22. المیزان، ج ۱۲، ص۲۵۶؛ التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص۱۳۱؛ الاساس فی التفسیر، ج ۶، ص۲۹۴۷.
  23. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  24. الکشاف، ج ۴، ص۵۳۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۲۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص۲۶۵.
  25. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  26. ر. ک: روح المعانی، ج ۲، ص۱۲۶؛ تفسیر المنار، ج ۳، ص۲۸۴؛ تفسیر قاسمی، ج ۲، ص۳۰۷.
  27. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  28. المیزان، ج ۱۶، ص۲۸۸؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص۹.
  29. ر. ک: حجیة السنه، ص۲۹۱ - ۳۸۲.
  30. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳ - ۹۵؛ نیز ر. ک: الموافقات، ج ۴، ص۵ - ۶، منزلة السنة من الکتاب، ص۱۲۱.
  31. جامع بیان العلم وفضله، ج ۲، ص۱۹۱.
  32. ر. ک: الموافقات، ج ۴، ص۳۴ - ۳۶؛ تفسیر قاسمی، ج ۱، ص۱۰۷ - ۱۱۶.
  33. مهدوی راد، محمد علی، مقاله «تفسیر مأثور»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  34. ر. ک: اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۸ - ۱۳۶؛ ارشاد الفحول، ص۱۶۰ - ۱۶۳؛ المستصفی، ج ۱، ص۱۳۰.
  35. الکشاف، ج۲، ص۶۲۸.
  36. دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۰۰.
  37. وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  38. اسباب النزول، ص۳۶۳.
  39. اسد الغابه، ج۲، ص۴۸.
  40. اعلام الموقعین، ج۴، ص۱۱۵.
  41. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۰۲.
  42. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر اجتماعی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  43. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  44. ر. ک: الجرح و التعدیل، ج ۱، ص۷؛ اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۵؛ الاحکام، آمدی، ج ۲، ص۹۱.
  45. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  46. الموافقات، ج ۴، ص۴۶؛ صحابة رسول الله، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
  47. ر. ک: المیزان، ج ۱، ص۳۱۹؛ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۱۳۰؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص۱۵.
  48. ر. ک: جامع البیان، ج ۲، ص۶ - ۷؛ المحرّر الوجیز، ج ۱، ص۲۱۹؛ الکشاف، ج ۱، ص۱۹۸.
  49. الکشاف، ج ۱، ص۴۰۰؛ المیزان، ج ۳، ص۳۷۶؛ فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۴۴۶.
  50. ر. ک: الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸؛ نفحات الازهار، ج ۳، ص۱۵۶.
  51. الموافقات، ج ۴، ص۴۷؛ الکشاف، ج ۲، ص۶۲۸.
  52. الموافقات، ج ۴، ص۴۷؛ اعلام الموقعین، ج ۴، ص۱۱۸؛ صحابة رسول الله، ص۲۳ - ۲۴، ۱۶۳.
  53. الاحکام، ابن حزم، ج ۵، ص۶۴۲، ج ۶، ص۸۱۰.
  54. جامع بیان العلم، ج ۲، ص۹۰ـ ۹۱.
  55. العلل المتناهیه، ج ۱، ص۲۸۳.
  56. میزان الاعتدال، ج ۱، ص۶۰۷؛ ج ۲، ص۱۰۲.
  57. ر. ک: اسد الغابه، ج ۱، ص۴۷۳، ج ۴، ص۳۷۵ - ۳۷۶.
  58. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  59. «بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.
  60. «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.
  61. «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند» سوره توبه، آیه ۹۴.
  62. «هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵.
  63. «برای شما سوگند می‌خورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بی‌گمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۶.
  64. «در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۱.
  65. «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.
  66. المیزان، ج ۱۶، ص۲۸۶؛ التحریر و التنویر، ج ۲۱، ص۲۰۷.
  67. ر. ک: النفاق و المنافقون؛ المنافقون و شعب النفاق.
  68. ر. ک: نظریة عدالة الصحابه، ص۱۹ - ۵۷ - ۱۴۴.
  69. ر. ک: منهج نقد المتن، ص۱۰۳ - ۱۴۴.
  70. الاحکام، ابن حزم، ج ۲، ص۲۰۳؛ الردود والنقود، ج ۱، ص۶۸۹ - ۶۹۰؛ صحابة رسول الله، ص۲۹۷ - ۲۹۸.
  71. اجوبة مسائل جار الله، ص۱۶.
  72. مهدوی راد، محمد علی، مقاله «تفسیر مأثور»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  73. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر اجتماعی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.